نرجس
 
   



عواقب چشم چرانی

عواقب چشم چرانی و راه های پیش گیری از آن

قرآن کریم می فرماید: به مؤمنان بگو چشمان خود را فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزه تر است و خدا به آنچه می کنند، آگاه است؛ پس خواست قرآن رعایت عفت عمومی برای زن و مرد است و این کار را وظیفه ضروری و واجب مومنین شمرده شده است.

 گروه دین مشرق- چشم چرانی متاسفانه یکی از بیماری ها و عادت های ناپسندی است که برخی از افراد جامعه به دلایل مختلف بدان دچار می شوند. به منظور مبارزه با این عادت ناپسند، اولا لازم است نسبت به مفهوم، آثار و عواقب و زمینه های بروز آن آگاهی بدست آورد و سپس از راهکارهای عملی برای کنترل آن سود جست.

 


معنای چشم چرانی
چشم چرانی در مقابل غض بصر و چشم پوشی، به معنای نگاه خیره و شهوت آلود به نامحرم است که با انگیزه لذت طلبی جنسی انجام می شود.

حکم نگاه کردن به نامحرم
 نگاه بدون شهوت
ما در روابط اجتماعی خود با دیگران چه جنس مخالف یا موافق به طور طبیعی با آنها ارتباط حضوری و کلامی داریم و به آنها نگاه می کنیم، نگاهی که به هیچ وجه در آن بحث تحریک شهوت و لذت جنسی مطرح نیست، این نگاه ها داخل در مقوله چشم چرانی نیستند.
نگاه با شهوت
ولی نگاه های ادامه داری که با انگیزه لذت جنسی انجام می شود و به تحریک شدن غریزه و میل جنسی می‌انجامد، تحت عنوان چشم چرانی تعریف می شود.

حکم قرآن در مورد غض بصر
در قرآن آمده است: “قل للمومنین یغضوا من ابصارهم » به مومنین بگو چشم های خویش را بپوشانند". [۱]
معنای غض بصر
یغضوا از ماده “غض” به معنی نگاه و صوت کوتاه می باشد و نقطه مقابل آن خیره نگاه کردن و صدا را بلند کردن است.

منظور این است که انسان به هنگام نگاه کردن معمولاً منطقه وسیعی را زیر نظر می گیرد؛ هر گاه نامحرمی در حوزه دید قرار گرفت، چشم را چنان فرو گیرد که آن نامحرم از منطقه دید مستقیم و عمیق او خارج شود، یعنی به او نگاه خیره نکند اما راه و چاه خود را نیز ببیند.

در حدیثی که ویژگی های رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ را توصیف می کند چنین آمده است: « و اذا فرح غض طرفه » وقتی که خوشحال می شد چشمانش را به صورت نیمه بسته در می آورد.

مرحوم مجلسی این جمله را در بحارالانوار چنین تفسیر کرده است: پلک چشم را می شکست و سر را پایین می انداخت و چشمها را نمی گشود، چنین می کرد تا از سبکسری و سرمستی به دور باشد.

پس غض بصر یعنی کم کردن نگاه و خیره نشدن.

چشم پوشی از وظایف شرعی
قرآن کریم غض بصر و چشم پوشی از نگاه به نامحرم را وظیفه مسلمانان اعلام کرده و به زن و مر عنوان پیوند د توصیه کرده است که مواظب چشمان خود باشند.

چشم پوشی مردان
قرآن کریم می فرماید: به مؤمنان بگو چشمان خود را فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزه تر است و خدا به آنچه می کنند، آگاه است.
” قُل لِلمؤمِنینَ یغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ یحفَظُوا فرجَهُمْ ذلِک اَزْکی لَهٌم اِنًَّ اللهَ خَبیرٌ بِما یصْنَعونَ". [۲]

چشم پوشی زنان
و پس از آن فرمود: به زنان با ایمان بگو چشمانشان را (از نامحرم) فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند.
“وَ قُلْ لِلْمؤمِناتِ یغْضُضنَ‌مِنْ اَبْصارِهنَّ وَ یحفَظنَ‌ فُروجَهُنًّ…". [۳]

وجوب چشم پوشی بر هر مسلمان
پس خواست قرآن رعایت عفت عمومی برای زن و مرد است و این کار را وظیفه ضروری و واجب مومنین شمرده شده است.

اعضاء وجوب پوشش زن و مرد
نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دستها، اگر با قصد لذّت باشد، حرام است، بلکه احتیاط واجب آن است که بدون قصد لذت هم نگاه نکنند, و نیز نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام است. [۴]

ارتباط بین چشم پوشی و آلودگی
در روانشناسی دینی نیز ارتباط نزدیکی میان نگاهداری چشم از نامحرم و نگاهداشتن دامان از آلودگی به زنا وجود دارد.

اما در مورد چرایی تقدم غض بصر بر حفظ فرج سید قطب می نویسد: « حفظ فرج پی آمد طبیعی خواباندن چشم است و گامی است در استواری اراده و هوشیاری در حفاظت از افتادن در گناه و تسلط بر خواهشهای نفسانی، از این رو بین آن دو، در یک آیه جمع کرده تا نشان دهد یکی سبب و دیگری نتیجه آن است, و هر دو گامهایی هستند پی در پی در صفحه دل و صحنه زندگی ! [۵]

چشم چرانی جزء بیماری
از نظر روانشناسان و عالمان اخلاقی، چشم چرانی هنگامی که به صورت یک عادت مزمن در می آید، یک بیماری روانی تلقی می شود و همان طوری که بیماری سادیسم نقطه مقابل بیماری مازوشیسم است، شهوت و بیماری چشم چرانی نیز نقطه مقابل بیماری خودنمایی است.

فرق بین خودنما و چشم‌چران
خودنما فردی است که خود را در معرض دید دیگران قرار می دهد و چشم‌چران کسی است که ازتماشا ونگاه به دیگران لذت می برد.

خودنمایی در زنها به نسبت بیشتری دیده می شود.

در حالی که بیماری چشم چرانی در مردها بیشتر رایج است.

زن ها بیشتر از لمس لذت می برند و مردها از نگاه و این مربوط به تفاوتی است که در آستانه تحریک آن ها وجود دارد.

زنای چشم
اسلام برای پاکدامنی پیروان خویش حتی نگاه ریبه و شنیدن سخنان نامحرم را نیز اگر از روی غرض باشد، ممنوع کرده است.

این خود هشداری بجا و حساب شده است که تماس نامشروع با نامحرمان را کنترل و محافظت می کند.

البته رویارویی جدّی و ضروری و بدون هیچ گونه غرض، آنهم با حجاب کامل اسلامی و با رعایت ادب و سایر مسایل‌اخلاقی اشکالی ندارد.

 


احادیث چشم چرانی
زنای چشم
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: در مورد رابطه‌نامشروع برای هر عضوی از آدمی سهمی از زنا است؛ زنای چشم، نگاه کردن، زنای زبان، سخن گفتن و زنای گوش‌ها، شنیدن حرام است.
” لِکلِ عُضْوٍ مِنِ ابْنِ ادَمَ حَظّاً مِنَ الزِّنا فَالْعَینُ زِناهُ النَّظَرُ وَ لِّسانُ زِناهُ الْکلامُ وَ‌الأُذُنان زِناهُما السَّمْعُ “. [۶]

شوخی با زن نامحرم
همچنین درباره شوخی کردن با نامحرم فرمود: هر کسی با زن نامحرمی شوخی کند برای هر کلمه ای که با او در دنیا سخن گفته، هزار سال در جهنم زندانی می شود.
” مَنْ فاکهَ بِامْرَأَةٍ لا یمْلِکها حُبِسَ بِکلِّ کلِمَةٍ کلَّمَها فِی الدُّنیا اَلْفَ عامٍ فِی النّارِ…” . [۷]

نگاه نامشروع
حضرت علی ـ علیه السلام ـ به نقل از انجیل می فرماید: ” در تورات نوشته شده زنا نکن، ولی من می گویم اگر حتی با نظر شهوت آلود به کسی نگاه کنی همان وقت در دلت با او زنا کرده ای". [۸]

و نیز می فرماید:” نابینا بودن بهترازنگاههای نامشروع است » پس فاصله بین نگاه و گناه اندک است “.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-11-05] [ 10:53:00 ق.ظ ]




8 دستور العملی از مرحوم مجلسی (32)

عالم بزرگ و عارف ربانی ملا محمد تقی مجلسی رضوان الله تعالی علیه می نویسد: آنچه این بنده از دوران ریاضت و خودسازی دریافته ام، مربوط است به زمانی که به مطالعه تفسیر اشتغال داشتم. شبی در بین خواب و بیداری حضرت محمد صلی الله علیه و آله را مشاهده کردم، با خود گفتم: شایسته است در کمالات و اخلاق آن حضرت خوب دقت کنم .هر چه بیشتر دقت کردم عظمت و نورانیت آن جناب گسترده تر می شد، به طوری که نورش همه جا را فرا گرفت. در این هنگام بیدار شدم، به من الهام شد که خلق رسول خدا قرآن می باشد، باید در قرآن بیندیشم. پس هر چه بیشتر در آیه ای دقت می کردم، حقایق بیشتری نصیبم می شد، تا اینکه یکدفعه حقایق و معارف فراوانی بر قلبم فرود آمد. پس در هر آیه ای که تدبر می کردم چنین موهبتی بر من عطا می شد. البته تصدیق این مطلب برای کسی که به چنین توفیقی دست نیافته دشوار بلکه عادتاً غیر ممکن است، ولیکن مقصود من راهنمایی و ارشاد برادران فی الله می باشد.
دستور ریاضت و خود سازی عبارت از این است که: سخنان بی فایده بلکه از غیر ذکر خدا خودداری کند. استفاده از ماکولات و مشروبات و لباسهای لذتبخش و منکوحات و منازل زیبا و راحت را ترک کند. از معاشرت با غیر اولیای خدا دوری جوید. از خواب زیاد اجتناب نماید و ذکر خدا را با مراقبت کامل ادامه دهد. اولیای خدا، تداوم بر ذکر (( یا حی یا قیوم! یا من لا اله الا انت )) را تجربه کرده و نتیجه گرفته اند. مننیز همین ذکر را تجربه نمودم، ولیکن ذکر من غالباً ((یا الله)) است، با خارج ساختن غیر خدا از قلب و با توجه کامل به جناب خدای متعال.
البته آنچه بسیار مهم است ذکر خدا با مراقبت کامل می باشد، و سایر امور به پای ذکر نمی رسد. اگر این عمل تا مدت چهل شبانه روز ادامه یابد، درهایی از انوار حکمت و معرفت و محبت بر سالک گشوده می شود آن گاه به مقام فناء فی الله و بقاء الله ترقی می کند.

9 دستور العملی از میر محمد حسین خاتون آبادی (33)

… اما سفارشهایی که استادان عادت دارند ((اجازه))های خود - به شاگردانشان - را با آن به پایان رسانند، از (شاگرد)) بر عمل به آن، تعهد گیرند، همان گونه که خودشان ملزم شده اند (برایت بر می شمارم) هر چند آن دانشمند سر آمد، بالاتر از آن است که مثل من، او را پند دهد:

نخستین سفارش

نخستین آن سفارشها، هماره پروای الهی داشتن و مراقب - اوامر و نواهی الهی - در نهان و آشکار بودن و یاد خدا در تمامی زمانهاست.
مقصودم از ((یاد خدا بودن)) مشغول بودن زبان به گفتن ((ذکر)) نیست، هر چند این از اقسام ((ذکر الهی)) است، بلکه نظرم به ظهور و تجلی ذکرهای زبانی، بر سایر اعضای آدمی است. البته حقیقت این مطلب، با تدبر در اخبار این موضوع روشن می شود.
اینجا، دو خبر را که کاملتر و پرفایده تر از بقیه است، می آورم. اولین آن، روایتی است که شیخ صدوق - طاب ثراه. در کتاب خصال اش نقل کرده است.
او می گوید:
((ذکر، بر هفت عضو از اعضای انسان تقسیم شده است:
زبان، روح، نفس، عقل، معرفت، سر، قلب. هر کدام از اینها، احتیاج به پایداری و ایستادگی دارد، ایستادگی زبان، راستی در اقرار (گفتار) است. ایستادگی روح، راستی در استغفار است. ایستادگی نفست راستی در اعتذار (توبه) است. ایستادگی عقل، در عبرت گرفتن است. ایستادگی معرفت راستی در افتخار (به دین) است. ایستادگی سر، خوشنودی به جهان اسرار (غیب) است. ایستادگی قلب، راستی در یقین و شناخت خداوند جبار است.
پس، ذکر زبان حمد و ثنای الهی است و ذکر نفس، جهاد و تلاش است و ذکر روح، بیم و امید داشتن است و ذکر قلب، صادق و یک رنگ بودن است و ذکر عقل، تعظیم الهی و حیا و ورزیدن است. ذکر معرفت، تسلیم و رضاست. ذکر سر، بر دیدار و لقای الهی است.
این حدیث را ((ابو محمد عبدالله بن حامد)) به صورت مرفوع از برخی از افراد صالح آورده است.
آن که در این خبر تدبر کند، حقایق غیر قابل شمارش و اسرار فراوانی، بر او ظاهر می شود، پس تدبر کن و بصیرت بروز!))
اما خبر دوم، که در مصباح الشریعه آمده است.
((امام صادق علیه السلام فرموده : ((آن کسی که بحقیقت یاد خداست، مطبع است و آن که از او غافل است، عصیانگر است. اطاعت کردن، علامت هدایت است و سرکشی، نشانه گمراهی. ریشه هدایت یا گمراهی، در ذکر و غفلت است. دل خود را، قبله زبانت قرار ده! آن را به سخن وامدار، مگر آنچه قلبت گوید و عقلت موافق باشد و ایمانت رضایت دهد، که خداوند، دانا به نهان و آشکار توست.
مانند محتضر، یا فرد ایستاده در حسابگاه بزرگ (عرض اکبر) باش! و به جز اجرای اوامر الهی و دوری از نواهی او و توجه به وعد و وعیدهایش، مشغول مباش! و از آنچه به کار آخرت نمی آید و به اجرای آن مکلف نیستی دوری کن! قلبت را با آن اندوه بشوی! ((خدا را یاد کردن)) باید به خاطر این باشد که او تو را یاد کرده است. (34) او، تو را یاد می کند، با اینکه از تو بی نیاز است، و به یاد تو بودنش، بزرگتر و مرغوبتر و ستوده تر و پیشتر از به یاد او بودن از جانب توست. اینکه بدانی، او به یاد توست، خضوع، حیا و خرد دیدن خودت را، برایت به ارمغان می آورد، در نتیجه، کرم و فضل قدیم او را درک می کنی و عبادتهایت را - هر چند زیاد باشد - در کنار نعمتهایش ناچیز می شماری و به آن توجه نخواهی داشت. این، خلوص در عبادت می آورد.
(اما اگر) عبادتهایت را به حساب آوری، و به آن غره شوی، جز ریا و عجب و حماقت و درشتخویی و فراموشی فضل و کرمش، برایت نخواهد ماند. با این پندار بی پایه، زیاد نمی شود مگر دوری از خدا، و به دست نمی آید از گذشت عمر تلف شده، جز وحشت.
ذکر دو قسم است: ذکر خالص - با هماهنگی و موافقت دل - و دیگر، ذکر صادق - با نفی یاد غیر او.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: ((خداوندا! ما را توانایی احصای حمد و ثنای تو نیست، تو آنچنانی که خود، حمد و ثنای خویش کرده ای.))
(در این فرمایش گهربار) حضرت رسول صلی الله علیه و آله برای ذکر گویی اش - و خدا را ستایش کردن - به آگاهی اش بر این حقیقت که خداوند قبل از او، خود را ستوده، ارزش و مقداری قائل نیست، حال که رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین فرموده، دیگران به طریق اولی باید، چنین باشند و چنین بیندیشند. پس آن که می خواهد خدا را یاد کند، باید بداند اگر خداوند توفیق ((یاد خدا بودن)) را به بنده ای ندهد، هرگز ((یاد خدا بودن)) از بنده سر نزند.
در این حدیث نیز تامل کن و از آن و از حدیث اول غافل مباش! این دو حدیث باید همواره در یادت باشد، زیرا آن دو، دو دریای پر از جواهر اسرارند.
اما ذکرهای زبانی، بعضی از مهمترین و کاملترین آن عبادت است
مداومت بر کلمه توحید ( لا اله الا الله ).
از ((اصبغ بن نباته)) روایت شده است:
((با حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بودم. گذرمان به گورستان افتاد. حضرت در آنجا فرمود:
السلام علی اهل لا اله الا الله! من اهل لا اله الا الله. کیف وجدتم کلمه لا اله الا الله؟ یا لا الله الا الله؟ بحق لا اله الا الله، اغفر لمن قال لا اله الا الله و احشرنا فی زمره من قال لا اله الا الله!
پس از آن فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می گفت: هر وقت کسی به گورستان آید و این ذکر را بگوید، گناه پنجاه سال بر او بخشوده می شود. به حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض شد: اگر کسی پنجاه سال گناه نداشت، حضرت فرمود: گناهان پدر، مادر، برادران یا مسلمانان دیگر بخشود می شود.))
کمترین مقدار ذکر (( لا اله الا الله )) صد مرتبه در روز است. از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است.
((هر کس در هر روز صد بار (( لا اله الا الله )) بگوید، برترین مردم در آن روز است، مگر فردی که بیش از او، این ذکر را بگوید.))
از طرف زیادتی، این ذکر را حدی نیست. ((ابن قداح)) از امام صادق روایت کرده است که آن حضرت فرمود: ((چیزی نیست، مگر اینکه آن را حدی است، نماز را خدا واجب کرده و حد آن به پاداشتن همان مقدار - پنچگانه - است روزه واجب، حدش، روزه داشتن ماه مبارک رمضان است، حج، حدش، حج گزاردن - در ایام ویژه - است. اما ذکر را، حدی نیست و خداوند به کم آن راضی نیست و نهایتی را هم برایش ننهاده است.
حضرت، آن گاه، این آیه را خواند: ((ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار و صبح و شام او را به پاکی بستایید (35
و فرمود: ((پدرم، بسیار ذکر می گفت، با او راه می رفتم، او ذکر گو بود. با او می خوردم، او ذکر گو بود. اگر مردم با او سخن می گفتند، آن، بازدارنده از ذکر گویی پدرم نبود. می دیدم زبانش به سقف دهانش می خورد و مدام (( لا اله الا الله )) می گفت. پدرم ما را جمع می کرد، هر کس قرآن می خواند، غیر از آن از او چیزی طلب نمی کرد، اما آن کس را که به خواندن قران مشغول نبود، امر می کرد که ذکر بگوید.))
خانه ای که در آن قران خوانده شود، و ذکر الهی گفته شود، برکتش زیاد می شود و ملایکه نزد اهل خانه می آیند و شیاطین آنها را ترک می کنند. آن خانه برای اهل آسمان می درخشد، همانگونه که ستارگان برای انسانها می درخشند.
اما آن خانه ای که در آن، نه تلاوت قرآن می شود و نه خدا یاد می گردد، برکت اهل خانه کم می شود و ملایکه آنها را ترک می کنند و شیاطین به نزد آنها می شتابند.
حضرت فرمود: ((مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و پرسید: بهترین اهل مسجد کیست، فرمود: آن کس که ((ذکر)) بیشتر باشد.))
زینها از غفلت از معنا و مفهوم این روایت شریف! بلکه آن را - همیشه - وجهه همت و تلاش خود قرار بده و قبله راهت کن! و خوردن و آشامیدن و دیگر فعالیتهای ضروری دنیایی را، مانعی برای ذکر گویی تو نباشد! وابستگانت را - نیز - به آن امر کن! بخصوص کسانی را که خواندن نمی توانند.
این گونه باش، تا بر سعادت دو جهان، دست یابی! و امید که آخرین کلامت در دنیا، ذکر (( لا اله الا الله )) باشد و به واسطه آن، توفیق ورود به بهشت یابی.
در خبر مستفیض است: هر کس، آخرین سخنش لا اله الا الله باشد، وارد بهشت می شود.
یعنی آن که سخنش را در این دنیا با کلمه طیبه توحید ختم کند، داخل بهشت می شود. البته این احتمال به ذهن می رسد که مقصود روایت، این باشد که: ((آن که در دنیا ختم سخنش در هر مجلس، آن کلمه طیبه است وارد بهشت می شود.))
هر کدام از این دو معنا باشد، شایسته نیست که از آن - در هر حالتی - غفلت شود.
دیگر از اذکار مهم، تسبیحات اربعه ( مسمی به باقیات صالحات)
است.
از ((ضریس)) روایت شده است:
((حضرت امام باقر علیه السلام به نقل از پدرانش فرمود:
حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله گذرش بر مردی که درختی در باغش می کاشت، افتاد. رو به او فرمود: ایا راهنمایت باشم در مورد کاشتنی ای که ریشه اش استوارتر و ثمردهی اش زودتر و میوه هایش گواراتر و انفاقش پایداتر است، آن مرد گفت: آری، پدر و مادرم فدای تو! پس حضرت فرمود: صبحگاه و شامگاه بگو: (( سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر. )) اگر این ذکر را بگویی، با هر تسبیحت برای تو ده درخت از انواع میوه دارها، در بهشت کاشته می شود. آن، برای تو ((باقیات صالحات)) است.
آن مرد گفت: ای رسول خدا! تو را شاهد می گیرم بر اینکه، این بستان را برای اهل صفه برای فقرای مسلمان صدقه قرار دادم در این هنگام، خداوند تبارک و تعالی، این آیه های قران را نازل کرد: ((اما آن که (حق خدا را) داد و پروا داشت و (پاداش) نیکوتر را تصدیق کرد بزودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت.
بهتر این است که روزانه، این سی یا صد مرتبه خوانده شود و یا پس از هر نماز واجب، سی مرتبه گفته شود. از معصوم علیه السلام روایت شده است: ((حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود:
سبحان الله و الحمدلله و لا اله الله و الله اکبر ، سرور و سالار، تمامی تسبیحهاست. هر کس، در هر روز، سی مرتبه آن را بگوید، از آزاد کردن یک برده و از راهی کردن ده هزار اسب برای جهاد در راه خدا برای او بهتر است. او از جایش برنخیزد، مگر آنکه گناهانش ریخته باشد و عوض هر حرف از آن، خدای تعالی، شهری را - در بهشت - عطایش کند.))
حضرت امام باقر علیه السلام فرمود:
((هر که صد بار (( سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر )) بگوید، اسم او در ((دفتر صدیقان)) نوشته (می) شود، که او را ثواب فرد صدیق باشد هر حرف - از آن (نوری بر روی صراط است. این کس، در بهشت، رفیق حضرت خضر علیه السلام خواهد بود.))
از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است:
((روزی حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله به اصحابش فرمود: پاسخ این سوالم را بدهید: اگر تمامی لباسها و ظرفهای خود را در یک جا جمع کنید و بعضی را روی برخی دیگر نهید، ایا معتقدید که به آسمان خواهید رسید، گفتند: نه، ای رسول خدا! حضرت فرمود: آیا راهنمایتان باشم بر چیزی که ریشه اش در زمینی و شاخه هایش در آسمان است، گفتند بلی ای رسول خدا!
آن گاه حضرت فرمود: هر کدام از شما، هنگامی که از نماز واجب فارغ شد، سی بار بگوید: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر ، زیرا، ریشه این - درخت - ذکر در زمین و شاخه هایش در آسمان است. این ذکر، در آن روز، از گوینده اش خرابی - خانه - و غرق شدن و در آتش سوختن و سقوط در چاه و دریده شدن به دست درندگان و بدمردگی و بلای آسمانی را دفع می کند. این ذکر، باقیات صالحات است.
استغفار، از مهمترین ذکرهاست، آن، گرد آورنده خیر دنیا و آخرت است
امام رضا علیه السلام به واسطه پدرانش از حضرت علی علیه السلام روایت می کند:
حضرت امیر علیه السلام فرمود: با استغفار، معطر شوید! - مبادا - که بوی گناهان، شما را رسوا کند!
نیز از حضرت امام رضا علیه السلام روایت شده است: استغفار، روزی را زیاد می کند.
از حضرت رسول علیه السلام روایت است:
هر که، بسیار طلب غفران کند، خداوند راه نجات از هر اندوهی را نشانش می دهد و گریزگاه هر سختی ای را بر او معلوم می سازد و از جایی که گمانش نمی رود، روزیش می رسد.
از امام جعفر صادق علیه السلام روایت است:
(وجود مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله و استغفار، دو قلعه استوار برای حفظ شما از عذاب الهی است. اما دیگر آن قلعه بزرگتر و مستحکمتر نیست و فقط قلعه استغفار مانده است، پس زیاد طلب مغفرت کنید، زیرا آن، محو کننده گناهان است، خداوند فرمود: تا تو در میان آنان هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند و تا آنان طلب آمرزش می کنند، خدا عذاب کننده ایشان نخواهد بود. (36))
از حضرت امام صادق علیه السلام روایت است:
هر کس پس از نماز صبح، هفتاد صبح، هفتاد مرتبه طلب غفران کند، خداوند بر او می بخشد، اگر چه در آن روز، هفتاد هزار گناه انجام دهد. و هر که بیش از هفتاد هزار گناه در یک روز انجام دهد، خیری در او نیست.
بدان که برای توسعه در روزی، شایسته است فرد مسلمان، روزانه، صد بار لا حول و لا قوه الا بالله گوید، زیرا از معصوم علیه السلام روایت شده است: هر که، روزانه صد بار لا حول و لا قوه الا بالله گوید، هیچ گاه او را فقری نمی رسد.
از آن کلمات چهارگانه - که خواهم گفت - غافل مباش! از امام صادق علیه السلام وارد شده است:
در تعجبم از فردی که چهار ناراحتی و اندوه را دارد، ولی به این چهار تدبیر پناه نمی برد: - اول - حیرانم از کسی که می ترسد، ولی به گفتن این قول خداوند حسبنا الله و نعم پناه نمی برد، زیرا خودم از خداوند عزوجل شنیدم که پس از آن می گوید: پس، با نعمت و بخششی از جانب خدا (از میدان نبرد بازگشتند در حالی که هیچ آسیبی به آنان نرسیده بود. (37)
- دوم - حیرانم از کسی که محزون است، ولی به گفتن این قول خداوند لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین پناه نمی برد، زیرا خودم از خداوند عزوجل شنیدم که پس از آن می گوید:
پس (دعای) او را بر آورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را (نیز) چنین نجات می دهیم (38)
-سوم - حیرانم از کسی که در دام خدعه و نیرنگ گرفتار آمده، ولی به گفتن این قول خداوند افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد پناه نمی برد، زیرا، خودم از خداوند عزوجل شنیدم که پس از آن می گوید: پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ می کردند، حمایت فرمود:
- چهارم - حیرانم از کسی که خواهان دنیا و زینتهای آن است، ولی به گفتن این قول خداوند ماشاء الله و لا قوه الا بالله پناه نمی برد، زیرا خودم از خداوند عزوجل شنیدم که پس از آن می گوید:.. اگر مرا از حیث مال و فرزند کمتر از خود می بینی امید است که پروردگارم، بهتر از باغ تو به من عطا فرماید… (39)
(آن گاه امام افزود) عسی در اینجا موجبه است. (یعنی پروردگارم بیقین این کار را خواهد کرد.)
از ذکرهای مهم - آن طور که در روایات فراوان آمده و ما، به خاطر ترس از زیاده نویسی، آنها را نمی آوریم، بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم است که پس از دو نماز صبح و مغرب، سه یا هفت یا ده یا صد مرتبه باید گفته شود.
از اذکاری که شایسته نیست - به هنگام بر آمدن خورشید و غروب - ترک شود و چه بسا، برخی از فقهای شیعه به وجوب گفتن آن فتوا دهد ده بار خواندن ذکر ( لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و هو حی لا یموت، بیده الخیر و هوعلی کل شی قدیر و ده بار خواندن اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله ان یحضرون، ان الله هو السمیع العلیم است.
در روایات، امر شده است اگر آن دو ذکر ترک شده اند، قضای آن دو گفته شود. از بزرگان شیعه، کسی هست که قضای چند سال این دو ذکر را - که نگفته بود - به جا آورد.
اینجا، باید اکتفا کنیم به همین مقدار از ذکرهای زبانی، هر که خواهان جستجو و تتبع اذکار زبانی است، باید به کتابهای دعا - که بزرگان شیعه نوشته اند - مراجعه کند، که در آنها برای تمامی حاجتهای دنیوی و اخروی، دعای مناسبی وجود دارد.
به جانم سوگند، اگر (در این کتابها) جستجو کنی و (آنها را) ورق زنی، به یقین برای هر مطلبی، دعاهای مجربی خواهی یافت، که در پناه آن از رنجهای دنیا می رهی. بعلاوه توکیل کامل و توسل تمامی به خداوند، برای تو حاصل می شود.
این خود موجب می شود که در طول زندگی تو فرصتهای انسان ساز - که از جانب خدا هدیه می شود - در برابرت نهاده شود و قلبت در جهان ملکوت به پرواز آید و تیرگیهای دنیایی از تو دور گردد، زیرا اوست موفق و معین

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ق.ظ ]




2 - سفارشهای خصوصی

اوقات عمر را پاس بدار. مباد که لحظه های عمر خود را ضایع کنی و به خسران گرفتار آیی. هنگامی که کاری نداری و فراغت حال پیدا می کنی، به ذکر خدا مشغول شو، زیرا یاد خدا در هر حال برابر اعمال صالح و شایسته است.
وقتی آماده نیاش با معبود شدی، درون سینه را از وسوسه ها و دل مشغولیهای دنیا بپیرای. شرم کن از پروردگار خود، هنگامی که از بنده ای حاجت دنیوی را می طلبی و با تمام وجود به او روی می آوری، ولی به هنگام نیاز به پیشگاه بی نیاز، روی توبه سوی حق است و دلت جایی دیگر.گر چنین باشی، سزاوار خشم و عذاب الهی هستی. در شب و روز از نفس خویش حساب بکش، زیرا نفس را اگر رها کنی، مهار گسیخته می شود و اگر مقید کنی رامی می گردد. به دهانت لگام زن. کلماتی را که در روز قیامت تو را مفید افتد و ثبت آنها در نامه اعمالت مایه خرسندی تو گردد. بگو. از سخنانی که شرمساری آن روز را در پی دارد، دامن گیر. روایت شده است: مردی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله در یکی از غزوات در رکاب آن بزرگوار شهید می شود، مادرش به قتلگاه می آید و بر بالین فرزندش می نشیند، می بیند که از گرسنگی او را با دست نوازش کرد. گفت: ((فرزندم! گوارایت باد!)) پیامبر این کلمه را شنید، فرمود، ((بس کن ای مادر! او بیهوده گوی بوده است.))
بر خواندن ادعیه مواظبت کن و با زاری و تضرع دعا بخوان، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (( ما فتح لا حد باب دعا الا فتح الله له فیه باب اجابه .)):
خداوند باب دعا را بر روی بندگان نگشود، مگر اینکه راه و باب اجابت آن دعا را نیز گشود.
در دعا برای برادران دینی خود بکوش، زیرا آنچه را برای آنان بخواهی، صد هزار برابر آن را خدا به تو می دهد. ولی تضمینی در اجابت دعای برای خود نیست . هنگامی که عقیده فردی را درست یافتی، کینه او را به دل مگیر، زیرا گناهان او برای خدا سنگین و عظیم است. روایت شده:
(( آن رجلا قال: والله لا یغفر الله لفلان، فقال تعالی: قد غفرت ذنوبه و حبطت عمل الذی تابی علی آن اغفر لعبدی )): مردی گفت: خدا فلان کس را نیامرزد! خداوند فرمود: من گناهان مرد نفرین شده را آمرزیدم و عمل آن را که آمرزش مرا به بنده ام روا نداشت، تباه شد.
نباید نقص و عیب یکی از برادران دینی باعث انکار مراتب و کمالات دیگر او شود. چنان باش که کسی را پایین تر از خویش ندانی، زیرا به گناهان خویش واقفی و بی پایگی توجیهات خود را می شناسی، ولی از درون باطن دیگری آگاه نیستی و فرجام کار بندگان بر تو پوشیده است. چه بسا گناهکاری، نیک فرجام شود و مطیعی بد عاقبت.
مباد و صد مباد که به ریاست بر دیگران دل بندی، گرچه این ریاست بجا و بحق باشد، چه حب ریاست از بزرگترین گناهان است زیرا خداوند وقتی به پاسخگوی نسبت به رفتار خودت بسنده می کند، چه ضرورتی دارد و زر و بال دیگران را بر عهده گیری؟! او نیازی ندارد که تو متولی اداره بندگانش باشی، بویژه اگر این تولیت از حب ریاست سرچشمه گیرد.
مواظب باش خود را به اینکه این کار برای خداست و تکلیف نفریبی! زیرا مکروه شمردن و ناخوش داشتن ریاست که به تو روی آورد، اگر برای خدا باشد، سیره صالحان بلکه معصومان علیه السلام است، آنان که همه سکنات، حرکات و نیاتشان خدایی بوده. گر ریاست به تو روی آورد و تو از رویکرد آن شادمان شدی، دل از آن برگیر و از پذیرش آن واهمه داشته باش و بر این امر پابفشار. مباد، این ریاست را حق خویش بنگاری و از این راه عملت را تباه سازی. اگر این ریاست زیبنده تو بوده است، تو غیر از وظیفه انجام نداده ای. اگر واقعاً حق تو نباشد و تو مجبور به پذیرش آن شدی، عمل تو مزد و پاداش دارد.
بپرهیز و بترس از تلاش برای فتوا دادن و دوستی مقام افتا و مرجعیت، زیرا در روایت آمده:
(( آن اسرع الناس الی افتحام جراثم جهنم اسرعهم الی الفتوی. )): فردی سریعتر از همه جذب جهنم می شود و به سوی آن سرازیر می گردد، که در فتوا شتاب کند.
بس است تو را فرموده و خطاب خدا، حبیبش رسول الله را:
(( و لو تقول بعض الاقاویل لاخذناهم منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین .)): اگر پیامبر، جز گفته ما سخنی می گفت، دست او را به سختی می بستیم، سپس رگ دل او را می بریدیم.
و گهر گفته دیگر خدا:
(( و لا تقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علی الله الکذب. آن الذین یفترون علی الله الکذب لا یفلحون .)): آنچه پسند شماست و از توجیهات واهی سرچشمه می گیرد، به دین نسبت ندهید. این بهتان بر خداست. بی شک آنانی که به خدا دروغ می بندند، رستگار نخواهند شد.
و قول دیگر خدا در کتاب کریم:
(( قل الله اذن لکم ام علی الله تفترون .)): ایا خدا به شما چنین اجازه ای داده یا از پیش خود و بدون دلیل آن را به خدا نسبت می دهید؟!
ذکری برای خویش برگزین و در شب آن را زمزمه کن، تا در زمره غافلان قرار نگیری
این وصیت من است، نخست به خودم، سپس به برادران دینی ام، بویژه به تو خدا تو، ما و دیگر مؤمنان را از این وصیت و دیگر مواعظ سود دهاد!
به حق و عظمت محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین، علی بن الحسین، محمدبن علی، جعفربن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی الرضا، محمد بن علی، علی بن محمد الجواد، حسن بن علی العسگری، قائم آل محمد و حجت خدا بر خلق. درود پیاپی خدا بر همه آنها باد! فرجام ما و شما را به آنچه رضا و خوشنودی او در آن است بدارد، چه او شایسته این تفضلها و عنایتهاست.
سعی کن این مواعظ را هر روز با توجه بخوانی. اگر امکان نداشت لااقل در هر هفته یک بار بر آنها مواظبت داشته باش، زیرا تکرار این مواعظ قلب را صیقل میدهد، زنگار دل را می زداید و یاد آخرت را در دلت زنده می کند.
بر تو باد به کتاب خدا، سنت پیامبر و پیوند و مودت با ذریه رسول الله - صلوات الله علیهم اجمعین!
و این مکتوب را نیازمند عنایت خدای منان، ابراهیم بن سلیمان به تاریخ ششم عاشورای هفتصد و پانزده در نجف اشرف نوشت. سبحان ربک رب العزه عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمدلله رب العالمین.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:38:00 ق.ظ ]




سفارشهای عمومی:

نخست، تقوای الهی. معنی و حقیقت تقوا آن است که پرواگیری از خداوند، مثل کسی که یقین دارد به توجه خداوند بر نعمتهایی که در کف دارد از اوست، و با مهروری از همان نعمتها اموری را که او راناخوشایند می آید انجام می دهد، حال آنکه او قادر است که نعمتها را بگیرد و دیگری را بهره مند سازد.
بترس از خدا، بسان کسی که می داند همه اعمال اهل آسمانها و زمین توان شکر نعمتهای او را ندارد و نمی تواند با آنچه خداوند در بهشت برای بندگان مطیع و گوش به فرمان مهیا کرده، برابری کند. اگر در خود چنین تقوایی را نمی بینی، با عشق الهی، به معالجه خود پرداز، زیرا طبیعت سالم بشر، به کسی که نسبت به او مهر ورزد - گرچه با لبخندی - علاقه مند می شود و دوستی او را در دل جای می دهد.
جان خویش را وارسی کن که ایا محبت و عشق به خدا وجودت را لبریز کرده است. اگر - معاذالله - جانب مشروب به عشق حق نیست، در زمره مؤمنان راستین قرار نداری، زیرا خدای تعالی درباره مشرکان فرمودن ((یحبونهم کحب الله.)) مشرکان با اینکه شیفته خدا بودند، بتها را واسطه می دانستند و در کنار خدا می پرستیدند. اما مؤمنان را کسانی می داند که شدت عشق الهی، جایی در قلب انان برای دلبستگی به غیر او باقی نگذاشته است و به مقام حق الیقین رسیده اند.
شگفتا! انسان آن را که پس از بدی به او شفقت می ورزد، به خاطر محبت او دوستش می دارد، چگونه است حال و وضعیت او نسبت به خدای مهربانی که جز احسان به خلق خویش نکند و همو مالک جان او و متعلقات اوست. تنها پناهگاه و چاره ساز است. خدایی که هیچ چیز و هیچ کس بی نیاز از او نیست و غیر او نمی تواند انسان را بی نیاز کند. هر کس هر چه را بخواهد باید از او بخواهد.
اگر این راه هم تو را بیدار نکرد، با داروی حیا به درمانش برخیز، زیرا او در همه حال به تو احسان می کند. و تو نیکیهای او را به بدی پاسخ می دهی، و باز هم به تو مهر می ورزد. با اینکه بدی و نافرمانی او را می کنی، زیرا سایه رحمت او هستی و در همه حال به تو احسان می ورزد و نیکی می کند و در همه این احوال زیر نظر او هستی و در محضر او گناه می کنی. با اینکه بی نیاز از توست، ولی لطف و احسان به تو را سزاوار می داند. شاید که حیا کنی، شرمساز شوی و بازگردی و اصلاح شوی.
واقعاً در پیشگاه چنین کسی، باید شرمسار و سرافکنده بود. در قرآن کریم فرمود:
(( الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکرالله و ما نزل من الحق و لا یکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون.(31) )): آیا زمان آن نرسیده که مؤمنان دلهایشان به یاد خدا و در برابر حق خاشع شود و مانند کسانی نباشند که تورات و انجیل به آنان دادند، درنگ ایشان دراز شد، تا دلهاشان سخت شد و بیشتر آنان فاسق شدند.
اگر نفس تو از این راه متحول نشد، از تمایل سودپرستی و تجارت پیشگی او بهره گیر، زیرا تجارت سود آور آن است که تاجر به دسیسه گرفتار نشود. سود آن است که سوداگر زیان نبیند. امانتداری به آن است که از کالای به امانت گذاشته شده، کم نگردد. وکیل خوب آن است که بهره نیکوتری را برای موکلش به بار نشاند.
بنگر تلاش خویش را چقدر مصروف سود اندک دنیا کرده ای، چه اندازه اوقات با ارزش خویش را در راه آن بذل کرده ای، بی آنکه ذره ای در این کار تردید روا داری و خسته شوی. اگر از این راه هم سود نبردی و متنبه نشدی، بدان قلب تو در عذاب و درد جانکاهی گرفتار آمده که خداوند در کتاب خویش بدان اشارت کرده است:
(( بل قلوبهم فی غمره من هذا و لهم اعمال من دون ذلک هم لها عاملون. )) : بلکه دلهای ایشان از این سخن ما در غفلت است و ایشان را جز اینها. کارهایی است که انجام دادند و ناگزیر ایشان عامل آن کارهایند.
نیز خداوند پس از بیان سرگذشت حضرت یوسف علیه السلام فرمود:
(( و کذلک مکنا لیوسف فی الارض یتبوء منها حیث یشاء، نصیب برحمتنا من نشاء و لا نضیع اجرالمحسنین و لاجر الاخره خیر للذین آمنوا و کانوا یتقون. )) : این چنین، فرمانروایی در زمین را برای یوسف هموار کردیم که در هر جایی بخواهد، ماوا گیرد. ما هر که را بخواهیم مشمول رحمت خویش می کنیم. اجر و پاداش نیکوکاران به تمام و کمال می دهیم. بی شک مزد آخرت برای مؤمنان و با تقوایان بهتر است.
و از سوی دیگر - در استان قارون - دو نگرش به دنیا را چنین ترسیم می فرماید:
(( فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیاه الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظ عظیم. و قال الذین اوتوا العلم و الایمان و یلکم ثواب الله خیر لمن آمن و عمل صالحا و لا یلقیها الا صابرون. )): قارون با زینتهای بر خود آویخته بر قوم خویش ظاهر شد. اهل دنیا گفتند کاش ما چونان قارون ناز و نعمتی داشتیم! او سرخوش و کامیاب است. مؤمنان خردمندی به آنان گفتند: وای بر شما! مزد و پاداش الهی برای مؤمنان و شایسته کاران بهتر است، و این پاداش را ندهند، مگر به شکیبایان

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:36:00 ق.ظ ]




عوامل خوشحال کننده زندگی -

شاد بودن یکی از بهترین احساس ها در زندگی روزانه است. شما هم اگر شاد نیستید و احساس شادی درونتان ندارید با ما همراه شوید تا روش شاد شدن را به شما نشان دهیم.

 

آکاایران:عوامل خوشحال کننده زندگی

به گزارش آکاایران: این ۵ عامل شما را خوشحال تر می کند

هر روز شکرگزاری کنید، زیرا اثبات شده است که شکرگزاری باعث ارتقا و بهبود حال شما خواهد شد. مردمی که چند چیز مثبت در روز را به روی کاغذ می نویسند، سالم تر، پر انرژی تر و البته با استرس و اضطراب کمتری زندگی می کنند و همچنین خواب بهتری دارند. راه حل این موضوع این است که آن را به یک عادت منظم بدل کنید و آن را با نیت قبلی انجام دهید. درباره ایجاد یک مراسم شکرگزاری فکر کنید؛ مثلا هر روز صبح وقتی که چای یا قهوه خود را می نوشید، می توانید در مورد سه چیزی که در روز قبل سپاسگزار آنها بوده اید، فکر کنید.

یا قبل از اینکه به رختخواب بروید، نوشتن سه چیز خوب درباره روز خود را به یک عادت تبدیل کنید. این سه چیز خوب می تواند ساده و کوچک باشد؛ شاید شما چیز زیبایی را دیده یا سپاسگزار آن باشید که در آن روز سالم و سلامت بوده اید. در حقیقت، علم نشان می دهد، همین تجربه های کوچک روزمره هستند که ما را خوشحال تر می کنند (در قیاس با پیشامدهای بزرگ زندگی).

برای شاد بودن خود را در محاصره افراد مثبت اندیش قرار دهید 

شادی مُسری و واگیردار است. دکتر نیکلاس کریستاکیس و جیمز فاولر، دو محقق و پژوهشگر دانشگاه هاروارد و دانشگاه سان دیه گو دریافتند که هر دوست شاد بیشتر، می تواند تا حدود ۹ درصد باعث افزایش احتمال شاد بودن شخص شود. اگر احساس خوبی ندارید و سرحال نیستید، خود را به یک دوست یا همکاری که به طور کلی مثبت اندیش است، برسانید. مغز ما دارای نورون های آینه ای است و عیناً همان چیزی را که فرد مقابل ابراز می کند، تقلید می نماید؛ بنابراین هر زمانی که به تزریق کمی انرژی مثبت نیاز داشتید، خود را به کسانی که انرژی مثبت می دهند، متصل کنید.

برای شاد بودن به طور منظم مهربانی کنید 

تحقیقات نشان می دهد که صرف پول برای دیگران به مراتب بیشتر از صرف پول برای خودمان، ما را خوشحال تر می کند و مهربانی کردن حتی اگر کوچک و ناچیز باشد، رضایت از زندگی را در ما افزایش می دهد.  درب ورودی را برای شخصی که پشت سر شما در حال وارد شدن است، نگه دارید. با گفتن جملاتی تشکر کنید و زمانی که در حال گرفتن یک نوشیدنی از کافی شاپ هستید، اسنک و تنقلات مورد علاقه همکار خود را برای وی بردارید و روی میز او بگذارید. حتی کوچک ترین رفتار زیبای شما می تواند روز خوبی را برای شما به یادگار بگذارد.

برای شاد بودن زمان بیشتری را با خانواده و دوستان بگذرانید 

داشتن تعدادی دوست و رفیق می تواند زندگی شما را نجات دهد. روابط اجتماعی کم می تواند به اندازه کشیدن پانزده سیگار در روز برای شما مضر باشد و همچنین می تواند دو برابر مرض چاقی به سلامت شما آسیب برساند. حتی اگر سر شما شلوغ است، می توانید راه هایی را برای ارتباط با افرادی که برای شما مهم هستند، پیدا نمایید. از وقت ناهار خود به عنوان یک فرصت برای تماس گرفتن با یک دوست استفاده کنید و یا اگر امکان دارد از این فرصت برای پیاده روی با دوست خود بهره ببرید. اگر در طول هفته بسیار مشغول هستید، دعوت از یک دوست برای گردش و تفریح در تعطیلات آخر هفته چطور است؟

پول خود را به جای صرف خریدن وسایل و صرف تجربه ها کنید 

تحقیقات نشان می دهد، وقتی که مردم پول خود را صرف تجربیات و سرگرمی های مفرح می کنند، احساس شادتری نسبت به صرف پول برای خرید اجناس و وسایل گزارش کرده اند. ما تجربه ها را مدت زمان طولانی تری به یاد خواهیم سپرد و مغز ما می تواند دوباره آنها احیا کند و همین باعث می شود تا احساسات و حالات مثبت ما ماندگارتر بمانند. پس به جای خرید آن شلوار جین جدید، روی رفتن به یک کلاس جدید یوگا و یا دعوت از دوستان برای تماشای فیلم با شما فکر کنید.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-11-03] [ 10:03:00 ق.ظ ]