سفارشهای عمومی:

نخست، تقوای الهی. معنی و حقیقت تقوا آن است که پرواگیری از خداوند، مثل کسی که یقین دارد به توجه خداوند بر نعمتهایی که در کف دارد از اوست، و با مهروری از همان نعمتها اموری را که او راناخوشایند می آید انجام می دهد، حال آنکه او قادر است که نعمتها را بگیرد و دیگری را بهره مند سازد.
بترس از خدا، بسان کسی که می داند همه اعمال اهل آسمانها و زمین توان شکر نعمتهای او را ندارد و نمی تواند با آنچه خداوند در بهشت برای بندگان مطیع و گوش به فرمان مهیا کرده، برابری کند. اگر در خود چنین تقوایی را نمی بینی، با عشق الهی، به معالجه خود پرداز، زیرا طبیعت سالم بشر، به کسی که نسبت به او مهر ورزد - گرچه با لبخندی - علاقه مند می شود و دوستی او را در دل جای می دهد.
جان خویش را وارسی کن که ایا محبت و عشق به خدا وجودت را لبریز کرده است. اگر - معاذالله - جانب مشروب به عشق حق نیست، در زمره مؤمنان راستین قرار نداری، زیرا خدای تعالی درباره مشرکان فرمودن ((یحبونهم کحب الله.)) مشرکان با اینکه شیفته خدا بودند، بتها را واسطه می دانستند و در کنار خدا می پرستیدند. اما مؤمنان را کسانی می داند که شدت عشق الهی، جایی در قلب انان برای دلبستگی به غیر او باقی نگذاشته است و به مقام حق الیقین رسیده اند.
شگفتا! انسان آن را که پس از بدی به او شفقت می ورزد، به خاطر محبت او دوستش می دارد، چگونه است حال و وضعیت او نسبت به خدای مهربانی که جز احسان به خلق خویش نکند و همو مالک جان او و متعلقات اوست. تنها پناهگاه و چاره ساز است. خدایی که هیچ چیز و هیچ کس بی نیاز از او نیست و غیر او نمی تواند انسان را بی نیاز کند. هر کس هر چه را بخواهد باید از او بخواهد.
اگر این راه هم تو را بیدار نکرد، با داروی حیا به درمانش برخیز، زیرا او در همه حال به تو احسان می کند. و تو نیکیهای او را به بدی پاسخ می دهی، و باز هم به تو مهر می ورزد. با اینکه بدی و نافرمانی او را می کنی، زیرا سایه رحمت او هستی و در همه حال به تو احسان می ورزد و نیکی می کند و در همه این احوال زیر نظر او هستی و در محضر او گناه می کنی. با اینکه بی نیاز از توست، ولی لطف و احسان به تو را سزاوار می داند. شاید که حیا کنی، شرمساز شوی و بازگردی و اصلاح شوی.
واقعاً در پیشگاه چنین کسی، باید شرمسار و سرافکنده بود. در قرآن کریم فرمود:
(( الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکرالله و ما نزل من الحق و لا یکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون.(31) )): آیا زمان آن نرسیده که مؤمنان دلهایشان به یاد خدا و در برابر حق خاشع شود و مانند کسانی نباشند که تورات و انجیل به آنان دادند، درنگ ایشان دراز شد، تا دلهاشان سخت شد و بیشتر آنان فاسق شدند.
اگر نفس تو از این راه متحول نشد، از تمایل سودپرستی و تجارت پیشگی او بهره گیر، زیرا تجارت سود آور آن است که تاجر به دسیسه گرفتار نشود. سود آن است که سوداگر زیان نبیند. امانتداری به آن است که از کالای به امانت گذاشته شده، کم نگردد. وکیل خوب آن است که بهره نیکوتری را برای موکلش به بار نشاند.
بنگر تلاش خویش را چقدر مصروف سود اندک دنیا کرده ای، چه اندازه اوقات با ارزش خویش را در راه آن بذل کرده ای، بی آنکه ذره ای در این کار تردید روا داری و خسته شوی. اگر از این راه هم سود نبردی و متنبه نشدی، بدان قلب تو در عذاب و درد جانکاهی گرفتار آمده که خداوند در کتاب خویش بدان اشارت کرده است:
(( بل قلوبهم فی غمره من هذا و لهم اعمال من دون ذلک هم لها عاملون. )) : بلکه دلهای ایشان از این سخن ما در غفلت است و ایشان را جز اینها. کارهایی است که انجام دادند و ناگزیر ایشان عامل آن کارهایند.
نیز خداوند پس از بیان سرگذشت حضرت یوسف علیه السلام فرمود:
(( و کذلک مکنا لیوسف فی الارض یتبوء منها حیث یشاء، نصیب برحمتنا من نشاء و لا نضیع اجرالمحسنین و لاجر الاخره خیر للذین آمنوا و کانوا یتقون. )) : این چنین، فرمانروایی در زمین را برای یوسف هموار کردیم که در هر جایی بخواهد، ماوا گیرد. ما هر که را بخواهیم مشمول رحمت خویش می کنیم. اجر و پاداش نیکوکاران به تمام و کمال می دهیم. بی شک مزد آخرت برای مؤمنان و با تقوایان بهتر است.
و از سوی دیگر - در استان قارون - دو نگرش به دنیا را چنین ترسیم می فرماید:
(( فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیاه الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظ عظیم. و قال الذین اوتوا العلم و الایمان و یلکم ثواب الله خیر لمن آمن و عمل صالحا و لا یلقیها الا صابرون. )): قارون با زینتهای بر خود آویخته بر قوم خویش ظاهر شد. اهل دنیا گفتند کاش ما چونان قارون ناز و نعمتی داشتیم! او سرخوش و کامیاب است. مؤمنان خردمندی به آنان گفتند: وای بر شما! مزد و پاداش الهی برای مؤمنان و شایسته کاران بهتر است، و این پاداش را ندهند، مگر به شکیبایان

موضوعات: گلچین  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...