نرجس
 
   



رسول الله “صلی الله علیه وآله و سلم” میفرماید:

هرکس در نماز سهل انگاری کند خداوند پانزده سزا به او خواهد داد، شش تا در دنیا سه تا در هنگام مرگ، سه تا در قبر و سه تا هنگام خروج از قبر.

✅شش تای دنیا:

1⃣ خدا برکت از عمرش میگیرد.
2⃣خدا سیمای صالحان از صورتش می زداید.

3⃣در هیچ کاری از خدا اجر و پاداش نمی گیرد.

4⃣دعایش به آسمان بالا نمی رود.

5⃣ذلیل مردم در دنیا می شود.

6⃣هیچ چیزی از دعای مومنان نصیبش نمی شود.

✅و اما سه تای هنگام مرگ :

1⃣ذلیل و خوار میمیرد.
2⃣گرسنه میمیرد.
3⃣تشنه میمیرد،اگر به او تمام آب دریاها را بدهند.

✅اما سه تای قبر:

1⃣خدا قبرش را بر او تنگ می کند او را فشار می دهد تا که دنده هایش از هم بیرون برود.
2⃣خدا آتشی سرخ بر قبرش می افشاند.
3⃣خدا ماری بر او مسلط می کند که نامش الاقرع (در هم کوبنده) است.

✅ اما سه تای روز قیامت:

1⃣خدا کسی به او مسلط می کند که با صورت اورا به جهنم می کشاند.

2⃣خدا با نظر غضبناک به صورتش نگاه می کند تا اینکه گوشت صورتش بریزد.

3⃣خدا حسابش را شدید می کند و او را به جهنم روانه می کند و بدترین قرار گاه برای کسی که نماز را ترک کند و هیچ نوری در صورتش باقی نمیماند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-02-29] [ 09:17:00 ق.ظ ]




زیارت حضرت امیرالمؤمنین (ع)
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ (السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ)، أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى دَعَاكَ اللَّهُ إِلَى جِوَارِهِ فَقَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيَارِهِ وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَكَ الْحُجَّةَ مَعَ مَا لَكَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَةِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَائِكَ مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلائِكَ [شَاكِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِكَ ذَاكِرَةً لِسَوَابِغِ آلائِكَ‏] مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِيَوْمِ جَزَائِكَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيَائِكَ مُفَارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدَائِكَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ وَ ثَنَائِكَ. اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْكَ شَارِعَةٌ وَ أَعْلامَ الْقَاصِدِينَ إِلَيْكَ وَاضِحَةٌ وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِينَ مِنْكَ فَازِعَةٌ وَ أَصْوَاتَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ صَاعِدَةٌ وَ أَبْوَابَ الْإِجَابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَ دَعْوَةَ مَنْ نَاجَاكَ مُسْتَجَابَةٌ وَ تَوْبَةَ مَنْ أَنَابَ إِلَيْكَ مَقْبُولَةٌ وَ عَبْرَةَ مَنْ بَكَى مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ وَ الْإِغَاثَةَ لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِكَ مَوْجُودَةٌ [مَبْذُولَةٌ] وَ الْإِعَانَةَ لِمَنِ اسْتَعَانَ بِكَ مَبْذُولَةٌ [مَوْجُودَةٌ] وَ عِدَاتِكَ لِعِبَادِكَ مُنْجَزَةٌ وَ زَلَلَ مَنِ اسْتَقَالَكَ مُقَالَةٌ وَ أَعْمَالَ الْعَامِلِينَ لَدَيْكَ مَحْفُوظَةٌ وَ أَرْزَاقَكَ إِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْكَ نَازِلَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِيدِ إِلَيْهِمْ وَاصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِينَ مَغْفُورَةٌ وَ حَوَائِجَ خَلْقِكَ عِنْدَكَ مَقْضِيَّةٌ وَ جَوَائِزَ السَّائِلِينَ عِنْدَكَ مُوَفَّرَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِيدِ مُتَوَاتِرَةٌ وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ وَ مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ [لَدَيْكَ‏] مُتْرَعَةٌ اللَّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعَائِي وَ اقْبَلْ ثَنَائِي وَ اجْمَعْ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَوْلِيَائِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِنَّكَ وَلِيُّ نَعْمَائِي وَ مُنْتَهَى مُنَايَ وَ غَايَةُ رَجَائِي فِي مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]




چار شانه ست و رشید است، تماشا دارد
میشناسند عمو را، قد و بالا دارد

ماه زیبای قبیله ست، منیر است از دور
چه قَدَر شکل جوانی امیر است از دور

مشک برداشته با حالتی از خشم و غضب
دائماً ورد زبانش: أنا قتّال العرب

پای در عرصه نهاده ست شبیهِ یلِ بدر
ارتفاع علمش خیره کننده ست چقدر!

آی کفّار! نظر سمت سلاحش نکنید
ترسِ جان دادن اگر هست نگاهش نکنید!

چشم او تیغِ برنده ست خدا رحم کند
ضربه اش سخت کشنده ست، خدا رحم کند

ای سپاه عمر سعد! مواظب باشید
شیر ما آمده، مِن بعد مواظب باشید

وای اگر قصد ستیزی کند این مردِ خطر
وای اگر پارچه ی زرد ببند بر سر

یک اشاره بکند هیمنه ها میپاشد
وای اگر قبضه ی شمشیر به دستش باشد!

یک قمر راهیِ دریاست، پراکنده شدید
شور کرّار همینجاست، پراکنده شوید

خون حیدر به رگش در جریان افتاده
رگ غیرت به رُخَش ماه نشان افتاده

زاده ی امّ بنین است، ابالفضلِ علیست
ساقیِ خیمه همین است، ابالفضل علیست

زیر لب آیه ای از خوف و رجا میخواند
دارد انگار اُحامی ابدا… میخواند

لبیک علمدار….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]




عید مبعث بر همه شما مبارک

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:00:00 ق.ظ ]




.
. ✅بچه هاي رزمنده مراسم دعاي توسل گرفته بودند.معمولا در سنگر ها برق نبود و بچه ها با فانوس سنگر رو روشن ميکردند.موقع دعا خوندن فيتيله چراغ ها رو پايين مي کشيدند که يه تاريکي ايجاد بشه.دعا که شروع شد يکي از رزمنده ها بلند شد.يه شيشه عطر داشت که با اون به رزمنده ها عطر ميپاشوند.

خلاصه کف دست همه يا نوک انگشتشون عطر مي ريخت و مي رفت.موقع خوندن دعا همه جا معطر شده بود.دعا که تموم شد ديدن سرو صورت و لباس همه شون سياه شده.وقتي جويا شدن معلوم شد رزمنده تو شيشه عطرش جوهر خودنويس ريخته بود.

چون تاريک بود بچه ها فقط بوي عطر رو استشمام مي کردند و سياهي رو نميديدند.بچه ها حسابي ميزننش و براش جشن پتو ميگيرن.وقتي که بالاخره آروم ميشن ميگه حالا بياين يه کم براتون صحبت کنم.ميگه حکايت اين عطر سياه مثل حکايت دنيا ميمونه.

ديدين چه طوري با دست خودتون صورتتونو سياه کردين؟ دنيا هم تاريکه .نورش کمه.تباهي و زشتي زياد داره.شياطين هم گناه ها و سياهي ها رو با يه عطري خوشبو ميکنن.ما خيال ميکنيم داريم عطر ميزنيم غافل از اين که صورت و دلمون رو سياه ميکنيم.وقتي ميفهميم چه کرديم که قيامت ميشه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]




روزی باد به آفتاب گفت: من از تو قوی ترم.
آفتاب گفت: چگونه؟
باد گفت آن پیرمرد را میبینی که کتی بر تن دارد؟ شرط میبندم من زودتر از تو کتش را از تنش در می اورم.
آفتاب در پشت ابر پنهان شد و باد به صورت گردبادی هولناک شروع به وزیدن گرفت. هرچه باد شدید تر میشد پیرمرد کت را محکم تر به خود می پیچید….
سرانجام باد تسلیم شد.
آفتاب از پس ابر بیرون امد و با ملایمت بر پیرمرد تبسم کرد و طولی نکشید که پیرمرد از گرما عرق کرد و پیشانی اش را پاک کرد و کتش را از تن دراورد.
در ان هنگام آفتاب به باد گفت …….
دوستی و محبت قوی تر از خشم و اجبار است.

در مسیر زندگی گرمای مهربانی و تبسم از طوفان خشم و جنگ راه گشا تر است…..
زندگیتان سرشار از مهربانی و تبسم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:56:00 ق.ظ ]




گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
“قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)
*
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)
*
گفتم: خب خسته شدم دیگه…
گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)
*
گفتم: انگار منو فراموش کردی!
گفت:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
*
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)
*
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.
(یونس/ 109)
*
ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




.
.
گوش کن باز کسی بین دعا
گفت :حرم
ناامید ازهمه و از همه جا
گفت :حرم
توی آیینه سر و وضع خودش را تا دید
گله ای کرد از این حال و هوا
گفت :حرم
شاه را کرد تجسم و به پایش افتاد
مثل هر بار فقط باز گدا
گفت :حرم
او مریض است مریض غم بین الحرمین
شصت و نه بار به لب بهر شفا
گفت :حرم
و نمازی که به یاد حرمت میشکند
بس که در رکعت خود جای دعا
گفت :حرم
او همان است که پامنبری و سینه زن است
او همان است که در هروله ها
گفت :حرم
دل به دریا زده و بار سفر را بسته
با تعجب پدرش گفت کجا
گفت: حرم…..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ق.ظ ]




انجم الزهرا: بعضى كردارهاى انسان آن قدر بر شيطان ناگوار است كه او را به فرياد و فغان مى آورد و از ناراحتى رنجور و نحيف مى شود.
داستانك:
روزى شيطان در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، ديد ابليس ضعيف و نزار و رنگ پريده ، كنارى ايستاده است ، فرمود:اى ملعون ! تو را چه مى شود كه چنين ضعيف و رنجورى ؟!
گفت : از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه كرده اند؟
گفت : يا رسول الله ! چند خصلت نيكو در ايشان است ، من هر چه تلاش ‍ مى كنم اين خوى را از ايشان بگريم نمى توانم . فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت كرده كدام اند؟گفت :
اول اين كه ، هرگاه به يك ديگر مى رسند سلام مى كنند، و سلام يكى از نامهاى خداوند است. پس هر كه سلام كند حق تعالى او را از هر بلا و رنجى دور مى كند. و هر كه جواب سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او مى گرداند.
دوم اين كه ، وقتى با هم ملاقات كنند به هم دست مى دهند. و آن را چندان ثواب است كه هنوز دست از يك ديگر برنداشته حق تعالى هر دو را رحمت مى كند.
سوم ، وقت غذا خوردن و شروع كارها “بسم الله” مى گويند و مرا از خوردن آن طعام و شركت در آن دور مى كنند.
چهارم ، هر وقت سخن مى گويند: “ان شاءالله” بر زبان مى آورند و به قضاى خداوند راضى مى شوند و من نمى توانم كار آنها را از هم بپاشم ، آنان رنج و رحمت مرا ضايع مى كنند.
پنجم ، از صبح تا شام تلاش مى كنم تا اينان را به معصيت بكشانم . باز چون شام مى شود، توبه مى كنند و زحمات مرا از بين مى برند و خداوند به اين وسيله گناهان آنان را مى آمرزد.
ششم ، از همه اينها مهمتر اين است كه وقتى نام تو را مى شنوند با صداى بلند “صلوات"مى فرستند و من چون ثواب صلواترا مى دانم ، از ناراحتى فرار مى كنم ؛ زيرا طاقت ديدن ثواب آن را ندارم
هفتم ؛ ايشان وقتى اهل بيت تو را مى بينند، به ايشان مهر مى ورزند و اين بهترين اعمال است .
پس حضرت روى به اصحاب كرده و فرمودند: هر كس ‍ يكى از اين خصلت ها را داشته باشد از اهل بهشت است
[ انوارالمجالس ، صفحه 40 ]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:11:00 ق.ظ ]