پيش از شمارش ويژگي‌هاي خانوادة گسترده، بايد اذعان كرد كه اين تيپ از خانواده همسان با خانوادة‏ هسته‏اي به‌صورت طيفي است كه در اين نوشتار مي‌كوشيم تا بر مشتركات آنها تمركز كنيم.12
«خانوادة گسترده به لحاظ كمي، شامل سه نسل و بيشتر از افراد بوده كه با هم زير يك سقف و بر محور توليدي جهت مصرف زندگي مي‌كردند»13 در اين نوع، خانواده خود مايحتاج زندگي را توليد مي‌كرد و به مصرف مي‌رسانيد. نتيجه آنكه به لحاظ همبختي مشترك، با خانواده توليدي ـ مصرفي سروكار داريم كه «مالكيت جمعي در آن حفظ شده است. »14 اين نتايج در همگامي مشترك خود را به‌صورت عدم استقلال سياسي نشان مي‌دهند؛ و يا «مايملك خانه متعلق به پدر بوده كه از طريق او به ارث مي‌رسيد. »15 در اينجا نيز شاهد ويژگي ديگري به لحاظ همبختي مشترك هستيم. البته بايد اذعان كرد كه اين ويژگي با خود اقتدار متناسب با همگامي مشترك را نيز به ارمغان مي‌آورد.
«مهم‌ترين توليد خانواده، مواد غذايي، پوشاك و مسكن است. »16 اين‌گونه امور مئونه ناميده مي‌شوند؛ يعني چيزهايي كه خانواده براي امرار و معاش در طول زندگي به آنها نياز مبرم دارد كه در رديف همبختي مشترك گنجانده مي‌شوند. اين حمايت‌هاي اقتصادي منحصر در موارد يادشده نيست؛ بلكه مرد به منزلة مالك اموال، به زن و فرزندان خود رسيدگي مي‌كند. «پدر تصميم‌گيرندة مطلق اقتصاد خانه و زندگي تك‌تك اعضا خانواده بوده و فعاليت‌هاي خانگي را تنظيم كرده و وظايف هر يك از اعضا را مشخص مي‌كرد. »17 اين امر به تناسب، مسئلة اقتدار پدر خانه را تقويت مي‌كند كه مي‌توان آن را از جمله ويژگي‏هاي همگامي مشترك به شمار آورد. اين اقتدار بر حسب ميزان توانايي پدر، قدرت انطباق با محيط و انسجام دروني را متناسب با شرايط خود رقم خواهد زد. اين «تمركز قدرت بعد از پدر به پسر ارشد خانه منتقل مي‌شود»18
درباب همسرگزيني نيز بايد افزود كه پدر خانه به لحاظ اقتدار اقتصادي و سياسي‌اي كه دارد، «دخترها را شوهر داده و براي پسرها زن مي‌گرفت. »19 به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه اقتدار پدر، تنها در خانواده‌هاي پدرسالار ديده مي‌شود؛ اما در خانواده‌هاي مادرسالار خلاف اين مطلب مشهود است. «خانوادة مادرسالار، خانواده‌اي است كه مادر خانواده در آن از قدرت بيشتري برخوردار مي‏باشد و احتمالاً ويژگي‌هايي مانند مادرمكاني، مادرنسبي، مادرنامي و تقدم دختران در ارث و جانشيني را نيز به همراه دارد. »20 «انتخاب همسر به‌شدت تحت فشار اجتماعي بوده و انتخاب همسر نه از روي ميل و علاقة دو طرف به ازدواج، بلكه به دليل فشار اجتماعي صورت مي‌گرفت. در جامعه كه فرديت مطرح نبود، علايق فردي نيز ارزش نداشتند. »21 «ماهيت ازدواج، پيوند خوني، ايلي، عشيره‏اي و سببي در خانوادة گسترده اهميت دارد [جايي براي انتخاب فردي نيست]؛ درحالي‌كه ازدواج در خانوادة هسته‏اي بر اساس انتخاب فردي صورت مي‏گيرد و الزامي در پيوستگي خوني وجود ندارد. »22
به لحاظ همفكري مشترك مي‌توان گفت كه اين قبيل ارزش‌ها و باورها در خانوادة گسترده رايج بوده‌اند كه همسرگزيني نيز در اين شرايط فرهنگي و ارزشي انجام مي‌شود. اين ارزش‌ها نيز با قدرت و اقتداري كه پدر داشته هم‌سو بوده‌اند و موجب تعاضد همديگر شده‌اند.
بروز محبت و علاقه در خانوادة گسترده بعد از بستن پيمان ازدواج بوده، اما شرايط زندگي نوعي بود كه از بروز احساساتي كه براي خانواده امروزي بديهي و اصولي هستند، جلوگيري مي‌كرد… در روابط خانوادگي، امكاني براي تجلي احساسات وجود نداشت… . روابط زن و شوهر طوري بود كه احترام همراه با ترس زن از شوهر وجود داشت.23
اين قسم ويژگي‌ها براي همدلي مشتركي است كه موجب تعهد و نوعي وابستگي به خانه و حفظ «ما» مي‌شود. يكي ديگر از ويژگي‌هاي ديگر روابط بين اعضاي اين‌گونه خانواده بدين قرار است:
رابطة ميان والدين و فرزندان در مقايسه با روابط امروزي به نوعي ديگر بود. نگرش حاكم در آن زمان، كودك را موجود ويژه‌اي نمي‌‌ديد. از نظر آنها تفاوت كودك با بزرگ‌سال تنها در اندازة متفاوت اندام‌ها و نيروي كمتر كودك خلاصه مي‌شد… رابطة فرزند ـ والدين بسيار محدود، حتي تعداد سال‌هاي زندگي جمعي آنها با هم بسيار كوتاه بود و ازآنجاكه مفاهيم كودكي و نوجواني، مفاهيمي خاص نبودند، رابطة والدين ـ فرزند بيش از هر چيز تكيه بر آموزش كودك به معناي ورود به زندگي شغلي داشت.24
اين تعهد و دل‌بستگي به حفظ «ما»، يا به خاطر اين بود كه تنها منبع تأمين نيازهاي افراد فقط خانواده بود و يا اينكه به لحاظ همفكري مشترك، ارزش‌ها و باورهاي متناسب با چنين زندگي‌اي وجود داشت. «ازدواج در خانوادة گسترده علاوه بر جنبة اقتصادي، ايجاد نوعي اتحاد خانوادگي نيز مي‌كند و رضايت و تمايل قلبي در آن ضرورتي ندارد. »25 از ويژگي اخير و نيز با افزودن ويژگي‌هاي پيش‌گفته مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه مهم‌ترين ويژگي‌اي كه موجب حفظ «ما» در خانوادة گسترده مي‌شود، حضور مولفه‏اي بنيادين و ريشه‏اي به نام «اصالت جمع و منفعت جمعي»26 است كه در سطح باورها حضور دارد. خانوادة گسترده، فرافردي است و در آن اصالت جمع و منفعت جمعي حاكم است.27 ازآنجاكه باورها از ريشه‏اي‏ترين سطوح و لايه‌هاي فرهنگي‌اند كه بر ساير لايه‌ها مانند ارزش‌ها و هنجارها تأثير مي‌گذارند، اين عنصر نيز ساير سطوح را متناسب با شرايط فرهنگي ديگر رقم زده است. اين نوع باور جمع و جمع‌گرايي كه در سطح باورها رسوخ كرده، به تناسبْ اقتدار و نمادها و ارزش‌هاي مشترك را ترسيم كرده است؛ تعهد و وابستگي عاطفي را عمق بخشيده و در راستاي انطباق با محيط نقش خود را ايفا كرده است.

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...