هر خانواده‏اي دست‌كم متشكل از دو انسان (زن و مرد) است كه در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند و تعاملات و روابطي را برقرار مي‏سازند. در اين سطح از تحليل، كه به سطح خرد معروف است، دو عنصر اساسي فرد و تعامل وجود دارد. از طريق چنين تعاملي است كه «ما» يا گروه اجتماعي شكل مي‌گيرد.6 اين «ما» كه در سطح خرد به وجود آمده است، داراي نظم نسبتاً پايداري خواهد بود. اين سطح از تحليل، دو عنصر «فرد» و «تعامل» و اثر تركيبي آنها، يعني «ما» را واجد است. براي هر يك از اين سه عنصر، مي‌توان چهار بعد در چارچوب چهار كاربرد مطرح كرد. براي حفظ «ما» و بالطبع حفظ الگوهاي تعاملي، نظم اجتماعي خرد دست‌كم در چهار بعد با مشكل ماهوي روبه‌رو خواهد بود. اين چهار مشكل عبارت‌اند از: همفكري مشترك، همگامي مشترك، همدلي مشترك و همبختي مشترك .7 براي رسيدن به ويژگي‏هاي هر يك از خانواده‌هاي گسترده و هسته‌اي مي‌توان از اين مسير استفاده كرد؛ چراكه «ما» به منزلة خانوادة گسترده در زمانة خود با اين چهار مشكل دست‌به‌گريبان است تا بتواند نظم خود را حفظ كند. با رهگيري اين چهار مشكل مي‌توان به ابعاد و ويژگي‌هاي خانواده گسترده نزديك شد. اين استدلال براي خانوادة هسته‌اي نيز درخور طرح است. بنابراين در ادامة راه، براي رسيدن به ويژگي‌هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي، اين چهار بعد را براي هر يك از اين دو تيپ خانواده رصد مي‌كنيم تا بتوانيم به مقصود خود، يعني يافتن ويژگي‏هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي دست يابيم.
اين چهار مشكل بدين‌گونه تفسير شده‌اند:
1- نخستين ضرورت برقراري رابطه از هر نوع، وجودِ نوعي نمادها و اطلاعات مشترك است. بدون حداقل مجموعه‌اي از نمادها، اطلاعات و ارزش‌هاي مشترك، پايداري نسبي تعاملات و «ما» تصورپذير نيست. در صورت اختلال در همفكري مشترك، در سه عنصر نظم، يعني فرد، تعامل و «ما» اختلال حاصل مي‌شود؛8
2- مشكل ديگر، مسئلة همگامي مشترك است. نظم اجتماعي نوعي سازش بيروني را طلب مي‌كند؛ چراكه افراد هر كدام در بعد ارگانيكي و ظرفيت اجرا منحصربه‌فردند. همچنين در خلالوجوه تمايز انواع خانواده‌ها
هر خانواده‏اي دست‌كم متشكل از دو انسان (زن و مرد) است كه در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند و تعاملات و روابطي را برقرار مي‏سازند. در اين سطح از تحليل، كه به سطح خرد معروف است، دو عنصر اساسي فرد و تعامل وجود دارد. از طريق چنين تعاملي است كه «ما» يا گروه اجتماعي شكل مي‌گيرد.6 اين «ما» كه در سطح خرد به وجود آمده است، داراي نظم نسبتاً پايداري خواهد بود. اين سطح از تحليل، دو عنصر «فرد» و «تعامل» و اثر تركيبي آنها، يعني «ما» را واجد است. براي هر يك از اين سه عنصر، مي‌توان چهار بعد در چارچوب چهار كاربرد مطرح كرد. براي حفظ «ما» و بالطبع حفظ الگوهاي تعاملي، نظم اجتماعي خرد دست‌كم در چهار بعد با مشكل ماهوي روبه‌رو خواهد بود. اين چهار مشكل عبارت‌اند از: همفكري مشترك، همگامي مشترك، همدلي مشترك و همبختي مشترك .7 براي رسيدن به ويژگي‏هاي هر يك از خانواده‌هاي گسترده و هسته‌اي مي‌توان از اين مسير استفاده كرد؛ چراكه «ما» به منزلة خانوادة گسترده در زمانة خود با اين چهار مشكل دست‌به‌گريبان است تا بتواند نظم خود را حفظ كند. با رهگيري اين چهار مشكل مي‌توان به ابعاد و ويژگي‌هاي خانواده گسترده نزديك شد. اين استدلال براي خانوادة هسته‌اي نيز درخور طرح است. بنابراين در ادامة راه، براي رسيدن به ويژگي‌هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي، اين چهار بعد را براي هر يك از اين دو تيپ خانواده رصد مي‌كنيم تا بتوانيم به مقصود خود، يعني يافتن ويژگي‏هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي دست يابيم.
اين چهار مشكل بدين‌گونه تفسير شده‌اند:
1- نخستين ضرورت برقراري رابطه از هر نوع، وجودِ نوعي نمادها و اطلاعات مشترك است. بدون حداقل مجموعه‌اي از نمادها، اطلاعات و ارزش‌هاي مشترك، پايداري نسبي تعاملات و «ما» تصورپذير نيست. در صورت اختلال در همفكري مشترك، در سه عنصر نظم، يعني فرد، تعامل و «ما» اختلال حاصل مي‌شود؛8
2- مشكل ديگر، مسئلة همگامي مشترك است. نظم اجتماعي نوعي سازش بيروني را طلب مي‌كند؛ چراكه افراد هر كدام در بعد ارگانيكي و ظرفيت اجرا منحصربه‌فردند. همچنين در خلال جامعه‌پذيري با وجود فرض هنجاري‌شدن نيازهايشان، هر كدام در فرايند يادگيري و جامعه‌پذيري، در ارتباط با محيط‌هاي مختلف، تجربيات منحصربه‌فرد كسب كرده‌اند. بنابراين افراد ضمن اينكه نفع مشترك دارند، هم‌زمان به گونة نسبي و بالقوه حائز منافع متضاد به‌ويژه در موقعيت كميابي نيز هستند. در صورت بروز اشكال در اين بعد، دست‌كم «ما» در ارتباط بيروني، قدرت انطباق خود را از دست مي‌دهد و به لحاظ دروني دچار مشكل انسجام مي‌شود؛9
3- مشكل ديگر، مسئلة همدلي متقابل و احساس تعلق مشترك است. خميرماية اصلي «ما» احساس تعلق افراد به يكديگر و به «ما» است. در صورت بروز اشكال در اين بعد، فرد تعهد و وابستگي عاطفي خود را نسبت به ديگران و به ويژه »ما» از دست مي‌دهد. از طرفي تعامل اجتماعي معنا و مفهوم خود را از دست مي‌دهد. سوم آنكه «ما» با از دست دادن بعد اجتماعي خود و هم‌زمان با از دست رفتن هويت جمعي افراد نسبت به ما، تبديل به نوعي تجمع مي‌شود؛10
4- واپسين مشكل، همبختي مشترك است. مراد از همبختي مشترك، نفع و اقبال مشترك است. نفع مشترك ريشه در نيازهاي عام و مشترك انساني دارد؛ نيازهايي كه تأمين آنها از طريق جمع و با مشاركت ديگران در جمع بيشتر امكان‌پذير است. تجلي راه‌حل جمعي براي رفع نيازهاي مشترك در وضعيت تعادلي، يعني تعادل‌هاي قراردادي (مانند قواعد رانندگي) و يا در ميثاق‌ها (مانند قانون) نهفته است. منظور از اقبال مشترك، ميزان نياز متقابل افراد به تشريك مساعي فيزيكي است. مظهر عالي اين تشريك مساعي، تقسيم كار است. تشريك مساعي ميان كنشگران، توليد مازاد تعاوني مي‌كند؛ مازادي كه همه كم‌وبيش از آن بهره‌اي مي‌برند، لكن در صورت فقدان تشريك مساعي چنين مازادي توليد نمي‌‌شود كه كسي از آن بهره برد. در صورت بروز اشكال در همبختي مشترك، در مورد شخصيت، فرد پاسخ مؤثر به نيازهاي خود دريافت نمي‌‌كند و از هرگونه مازاد تعاوني بي‌بهره مي‌شود و بازدهي هوش و ظرفيت اجرايش نيز كاهش مي‌يابد؛ در مورد عنصر تعامل، روابط مبادله‌اي دچار نقصان مي‌شوند و در مورد عنصر «ما»، قدرت انطباقي آن با محيط بيروني و قدرت نظارتي و تنظيمي آن نسبت به محيط دروني كاهش مي‌يابد.11
حال با چنين چارچوب نظري‌اي قصد داريم تا ويژگي‌هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي را برشماريموجوه تمايز انواع خانواده‌ها
هر خانواده‏اي دست‌كم متشكل از دو انسان (زن و مرد) است كه در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند و تعاملات و روابطي را برقرار مي‏سازند. در اين سطح از تحليل، كه به سطح خرد معروف است، دو عنصر اساسي فرد و تعامل وجود دارد. از طريق چنين تعاملي است كه «ما» يا گروه اجتماعي شكل مي‌گيرد.6 اين «ما» كه در سطح خرد به وجود آمده است، داراي نظم نسبتاً پايداري خواهد بود. اين سطح از تحليل، دو عنصر «فرد» و «تعامل» و اثر تركيبي آنها، يعني «ما» را واجد است. براي هر يك از اين سه عنصر، مي‌توان چهار بعد در چارچوب چهار كاربرد مطرح كرد. براي حفظ «ما» و بالطبع حفظ الگوهاي تعاملي، نظم اجتماعي خرد دست‌كم در چهار بعد با مشكل ماهوي روبه‌رو خواهد بود. اين چهار مشكل عبارت‌اند از: همفكري مشترك، همگامي مشترك، همدلي مشترك و همبختي مشترك .7 براي رسيدن به ويژگي‏هاي هر يك از خانواده‌هاي گسترده و هسته‌اي مي‌توان از اين مسير استفاده كرد؛ چراكه «ما» به منزلة خانوادة گسترده در زمانة خود با اين چهار مشكل دست‌به‌گريبان است تا بتواند نظم خود را حفظ كند. با رهگيري اين چهار مشكل مي‌توان به ابعاد و ويژگي‌هاي خانواده گسترده نزديك شد. اين استدلال براي خانوادة هسته‌اي نيز درخور طرح است. بنابراين در ادامة راه، براي رسيدن به ويژگي‌هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي، اين چهار بعد را براي هر يك از اين دو تيپ خانواده رصد مي‌كنيم تا بتوانيم به مقصود خود، يعني يافتن ويژگي‏هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي دست يابيم.
اين چهار مشكل بدين‌گونه تفسير شده‌اند:
1- نخستين ضرورت برقراري رابطه از هر نوع، وجودِ نوعي نمادها و اطلاعات مشترك است. بدون حداقل مجموعه‌اي از نمادها، اطلاعات و ارزش‌هاي مشترك، پايداري نسبي تعاملات و «ما» تصورپذير نيست. در صورت اختلال در همفكري مشترك، در سه عنصر نظم، يعني فرد، تعامل و «ما» اختلال حاصل مي‌شود؛8
2- مشكل ديگر، مسئلة همگامي مشترك است. نظم اجتماعي نوعي سازش بيروني را طلب مي‌كند؛ چراكه افراد هر كدام در بعد ارگانيكي و ظرفيت اجرا منحصربه‌فردند. همچنين در خلال جامعه‌پذيري با وجود فرض هنجاري‌شدن نيازهايشان، هر كدام در فرايند يادگيري و جامعه‌پذيري، در ارتباط با محيط‌هاي مختلف، تجربيات منحصربه‌فرد كسب كرده‌اند. بنابراين افراد ضمن اينكه نفع مشترك دارند، هم‌زمان به گونة نسبي و بالقوه حائز منافع متضاد به‌ويژه در موقعيت كميابي نيز هستند. در صورت بروز اشكال در اين بعد، دست‌كم «ما» در ارتباط بيروني، قدرت انطباق خود را از دست مي‌دهد و به لحاظ دروني دچار مشكل انسجام مي‌شود؛9
3- مشكل ديگر، مسئلة همدلي متقابل و احساس تعلق مشترك است. خميرماية اصلي «ما» احساس تعلق افراد به يكديگر و به «ما» است. در صورت بروز اشكال در اين بعد، فرد تعهد و وابستگي عاطفي خود را نسبت به ديگران و به ويژه »ما» از دست مي‌دهد. از طرفي تعامل اجتماعي معنا و مفهوم خود را از دست مي‌دهد. سوم آنكه «ما» با از دست دادن بعد اجتماعي خود و هم‌زمان با از دست رفتن هويت جمعي افراد نسبت به ما، تبديل به نوعي تجمع مي‌شود؛10
4- واپسين مشكل، همبختي مشترك است. مراد از همبختي مشترك، نفع و اقبال مشترك است. نفع مشترك ريشه در نيازهاي عام و مشترك انساني دارد؛ نيازهايي كه تأمين آنها از طريق جمع و با مشاركت ديگران در جمع بيشتر امكان‌پذير است. تجلي راه‌حل جمعي براي رفع نيازهاي مشترك در وضعيت تعادلي، يعني تعادل‌هاي قراردادي (مانند قواعد رانندگي) و يا در ميثاق‌ها (مانند قانون) نهفته است. منظور از اقبال مشترك، ميزان نياز متقابل افراد به تشريك مساعي فيزيكي است. مظهر عالي اين تشريك مساعي، تقسيم كار است. تشريك مساعي ميان كنشگران، توليد مازاد تعاوني مي‌كند؛ مازادي كه همه كم‌وبيش از آن بهره‌اي مي‌برند، لكن در صورت فقدان تشريك مساعي چنين مازادي توليد نمي‌‌شود كه كسي از آن بهره برد. در صورت بروز اشكال در همبختي مشترك، در مورد شخصيت، فرد پاسخ مؤثر به نيازهاي خود دريافت نمي‌‌كند و از هرگونه مازاد تعاوني بي‌بهره مي‌شود و بازدهي هوش و ظرفيت اجرايش نيز كاهش مي‌يابد؛ در مورد عنصر تعامل، روابط مبادله‌اي دچار نقصان مي‌شوند و در مورد عنصر «ما»، قدرت انطباقي آن با محيط بيروني و قدرت نظارتي و تنظيمي آن نسبت به محيط دروني كاهش مي‌يابد.11
حال با چنين چارچوب نظري‌اي قصد داريم تا ويژگي‌هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي را برشماريموجوه تمايز انواع خانواده‌ها
هر خانواده‏اي دست‌كم متشكل از دو انسان (زن و مرد) است كه در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند و تعاملات و روابطي را برقرار مي‏سازند. در اين سطح از تحليل، كه به سطح خرد معروف است، دو عنصر اساسي فرد و تعامل وجود دارد. از طريق چنين تعاملي است كه «ما» يا گروه اجتماعي شكل مي‌گيرد.6 اين «ما» كه در سطح خرد به وجود آمده است، داراي نظم نسبتاً پايداري خواهد بود. اين سطح از تحليل، دو عنصر «فرد» و «تعامل» و اثر تركيبي آنها، يعني «ما» را واجد است. براي هر يك از اين سه عنصر، مي‌توان چهار بعد در چارچوب چهار كاربرد مطرح كرد. براي حفظ «ما» و بالطبع حفظ الگوهاي تعاملي، نظم اجتماعي خرد دست‌كم در چهار بعد با مشكل ماهوي روبه‌رو خواهد بود. اين چهار مشكل عبارت‌اند از: همفكري مشترك، همگامي مشترك، همدلي مشترك و همبختي مشترك .7 براي رسيدن به ويژگي‏هاي هر يك از خانواده‌هاي گسترده و هسته‌اي مي‌توان از اين مسير استفاده كرد؛ چراكه «ما» به منزلة خانوادة گسترده در زمانة خود با اين چهار مشكل دست‌به‌گريبان است تا بتواند نظم خود را حفظ كند. با رهگيري اين چهار مشكل مي‌توان به ابعاد و ويژگي‌هاي خانواده گسترده نزديك شد. اين استدلال براي خانوادة هسته‌اي نيز درخور طرح است. بنابراين در ادامة راه، براي رسيدن به ويژگي‌هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي، اين چهار بعد را براي هر يك از اين دو تيپ خانواده رصد مي‌كنيم تا بتوانيم به مقصود خود، يعني يافتن ويژگي‏هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي دست يابيم.
اين چهار مشكل بدين‌گونه تفسير شده‌اند:
1- نخستين ضرورت برقراري رابطه از هر نوع، وجودِ نوعي نمادها و اطلاعات مشترك است. بدون حداقل مجموعه‌اي از نمادها، اطلاعات و ارزش‌هاي مشترك، پايداري نسبي تعاملات و «ما» تصورپذير نيست. در صورت اختلال در همفكري مشترك، در سه عنصر نظم، يعني فرد، تعامل و «ما» اختلال حاصل مي‌شود؛8
2- مشكل ديگر، مسئلة همگامي مشترك است. نظم اجتماعي نوعي سازش بيروني را طلب مي‌كند؛ چراكه افراد هر كدام در بعد ارگانيكي و ظرفيت اجرا منحصربه‌فردند. همچنين در خلال جامعه‌پذيري با وجود فرض هنجاري‌شدن نيازهايشان، هر كدام در فرايند يادگيري و جامعه‌پذيري، در ارتباط با محيط‌هاي مختلف، تجربيات منحصربه‌فرد كسب كرده‌اند. بنابراين افراد ضمن اينكه نفع مشترك دارند، هم‌زمان به گونة نسبي و بالقوه حائز منافع متضاد به‌ويژه در موقعيت كميابي نيز هستند. در صورت بروز اشكال در اين بعد، دست‌كم «ما» در ارتباط بيروني، قدرت انطباق خود را از دست مي‌دهد و به لحاظ دروني دچار مشكل انسجام مي‌شود؛9
3- مشكل ديگر، مسئلة همدلي متقابل و احساس تعلق مشترك است. خميرماية اصلي «ما» احساس تعلق افراد به يكديگر و به «ما» است. در صورت بروز اشكال در اين بعد، فرد تعهد و وابستگي عاطفي خود را نسبت به ديگران و به ويژه »ما» از دست مي‌دهد. از طرفي تعامل اجتماعي معنا و مفهوم خود را از دست مي‌دهد. سوم آنكه «ما» با از دست دادن بعد اجتماعي خود و هم‌زمان با از دست رفتن هويت جمعي افراد نسبت به ما، تبديل به نوعي تجمع مي‌شود؛10
4- واپسين مشكل، همبختي مشترك است. مراد از همبختي مشترك، نفع و اقبال مشترك است. نفع مشترك ريشه در نيازهاي عام و مشترك انساني دارد؛ نيازهايي كه تأمين آنها از طريق جمع و با مشاركت ديگران در جمع بيشتر امكان‌پذير است. تجلي راه‌حل جمعي براي رفع نيازهاي مشترك در وضعيت تعادلي، يعني تعادل‌هاي قراردادي (مانند قواعد رانندگي) و يا در ميثاق‌ها (مانند قانون) نهفته است. منظور از اقبال مشترك، ميزان نياز متقابل افراد به تشريك مساعي فيزيكي است. مظهر عالي اين تشريك مساعي، تقسيم كار است. تشريك مساعي ميان كنشگران، توليد مازاد تعاوني مي‌كند؛ مازادي كه همه كم‌وبيش از آن بهره‌اي مي‌برند، لكن در صورت فقدان تشريك مساعي چنين مازادي توليد نمي‌‌شود كه كسي از آن بهره برد. در صورت بروز اشكال در همبختي مشترك، در مورد شخصيت، فرد پاسخ مؤثر به نيازهاي خود دريافت نمي‌‌كند و از هرگونه مازاد تعاوني بي‌بهره مي‌شود و بازدهي هوش و ظرفيت اجرايش نيز كاهش مي‌يابد؛ در مورد عنصر تعامل، روابط مبادله‌اي دچار نقصان مي‌شوند و در مورد عنصر «ما»، قدرت انطباقي آن با محيط بيروني و قدرت نظارتي و تنظيمي آن نسبت به محيط دروني كاهش مي‌يابد.11
حال با چنين چارچوب نظري‌اي قصد داريم تا ويژگي‌هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي را برشماريموجوه تمايز انواع خانواده‌ها
هر خانواده‏اي دست‌كم متشكل از دو انسان (زن و مرد) است كه در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند و تعاملات و روابطي را برقرار مي‏سازند. در اين سطح از تحليل، كه به سطح خرد معروف است، دو عنصر اساسي فرد و تعامل وجود دارد. از طريق چنين تعاملي است كه «ما» يا گروه اجتماعي شكل مي‌گيرد.6 اين «ما» كه در سطح خرد به وجود آمده است، داراي نظم نسبتاً پايداري خواهد بود. اين سطح از تحليل، دو عنصر «فرد» و «تعامل» و اثر تركيبي آنها، يعني «ما» را واجد است. براي هر يك از اين سه عنصر، مي‌توان چهار بعد در چارچوب چهار كاربرد مطرح كرد. براي حفظ «ما» و بالطبع حفظ الگوهاي تعاملي، نظم اجتماعي خرد دست‌كم در چهار بعد با مشكل ماهوي روبه‌رو خواهد بود. اين چهار مشكل عبارت‌اند از: همفكري مشترك، همگامي مشترك، همدلي مشترك و همبختي مشترك .7 براي رسيدن به ويژگي‏هاي هر يك از خانواده‌هاي گسترده و هسته‌اي مي‌توان از اين مسير استفاده كرد؛ چراكه «ما» به منزلة خانوادة گسترده در زمانة خود با اين چهار مشكل دست‌به‌گريبان است تا بتواند نظم خود را حفظ كند. با رهگيري اين چهار مشكل مي‌توان به ابعاد و ويژگي‌هاي خانواده گسترده نزديك شد. اين استدلال براي خانوادة هسته‌اي نيز درخور طرح است. بنابراين در ادامة راه، براي رسيدن به ويژگي‌هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي، اين چهار بعد را براي هر يك از اين دو تيپ خانواده رصد مي‌كنيم تا بتوانيم به مقصود خود، يعني يافتن ويژگي‏هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي دست يابيم.
اين چهار مشكل بدين‌گونه تفسير شده‌اند:
1- نخستين ضرورت برقراري رابطه از هر نوع، وجودِ نوعي نمادها و اطلاعات مشترك است. بدون حداقل مجموعه‌اي از نمادها، اطلاعات و ارزش‌هاي مشترك، پايداري نسبي تعاملات و «ما» تصورپذير نيست. در صورت اختلال در همفكري مشترك، در سه عنصر نظم، يعني فرد، تعامل و «ما» اختلال حاصل مي‌شود؛8
2- مشكل ديگر، مسئلة همگامي مشترك است. نظم اجتماعي نوعي سازش بيروني را طلب مي‌كند؛ چراكه افراد هر كدام در بعد ارگانيكي و ظرفيت اجرا منحصربه‌فردند. همچنين در خلال جامعه‌پذيري با وجود فرض هنجاري‌شدن نيازهايشان، هر كدام در فرايند يادگيري و جامعه‌پذيري، در ارتباط با محيط‌هاي مختلف، تجربيات منحصربه‌فرد كسب كرده‌اند. بنابراين افراد ضمن اينكه نفع مشترك دارند، هم‌زمان به گونة نسبي و بالقوه حائز منافع متضاد به‌ويژه در موقعيت كميابي نيز هستند. در صورت بروز اشكال در اين بعد، دست‌كم «ما» در ارتباط بيروني، قدرت انطباق خود را از دست مي‌دهد و به لحاظ دروني دچار مشكل انسجام مي‌شود؛9
3- مشكل ديگر، مسئلة همدلي متقابل و احساس تعلق مشترك است. خميرماية اصلي «ما» احساس تعلق افراد به يكديگر و به «ما» است. در صورت بروز اشكال در اين بعد، فرد تعهد و وابستگي عاطفي خود را نسبت به ديگران و به ويژه »ما» از دست مي‌دهد. از طرفي تعامل اجتماعي معنا و مفهوم خود را از دست مي‌دهد. سوم آنكه «ما» با از دست دادن بعد اجتماعي خود و هم‌زمان با از دست رفتن هويت جمعي افراد نسبت به ما، تبديل به نوعي تجمع مي‌شود؛10
4- واپسين مشكل، همبختي مشترك است. مراد از همبختي مشترك، نفع و اقبال مشترك است. نفع مشترك ريشه در نيازهاي عام و مشترك انساني دارد؛ نيازهايي كه تأمين آنها از طريق جمع و با مشاركت ديگران در جمع بيشتر امكان‌پذير است. تجلي راه‌حل جمعي براي رفع نيازهاي مشترك در وضعيت تعادلي، يعني تعادل‌هاي قراردادي (مانند قواعد رانندگي) و يا در ميثاق‌ها (مانند قانون) نهفته است. منظور از اقبال مشترك، ميزان نياز متقابل افراد به تشريك مساعي فيزيكي است. مظهر عالي اين تشريك مساعي، تقسيم كار است. تشريك مساعي ميان كنشگران، توليد مازاد تعاوني مي‌كند؛ مازادي كه همه كم‌وبيش از آن بهره‌اي مي‌برند، لكن در صورت فقدان تشريك مساعي چنين مازادي توليد نمي‌‌شود كه كسي از آن بهره برد. در صورت بروز اشكال در همبختي مشترك، در مورد شخصيت، فرد پاسخ مؤثر به نيازهاي خود دريافت نمي‌‌كند و از هرگونه مازاد تعاوني بي‌بهره مي‌شود و بازدهي هوش و ظرفيت اجرايش نيز كاهش مي‌يابد؛ در مورد عنصر تعامل، روابط مبادله‌اي دچار نقصان مي‌شوند و در مورد عنصر «ما»، قدرت انطباقي آن با محيط بيروني و قدرت نظارتي و تنظيمي آن نسبت به محيط دروني كاهش مي‌يابد.11
حال با چنين چارچوب نظري‌اي قصد داريم تا ويژگي‌هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي را برشماريموجوه تمايز انواع خانواده‌ها
هر خانواده‏اي دست‌كم متشكل از دو انسان (زن و مرد) است كه در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند و تعاملات و روابطي را برقرار مي‏سازند. در اين سطح از تحليل، كه به سطح خرد معروف است، دو عنصر اساسي فرد و تعامل وجود دارد. از طريق چنين تعاملي است كه «ما» يا گروه اجتماعي شكل مي‌گيرد.6 اين «ما» كه در سطح خرد به وجود آمده است، داراي نظم نسبتاً پايداري خواهد بود. اين سطح از تحليل، دو عنصر «فرد» و «تعامل» و اثر تركيبي آنها، يعني «ما» را واجد است. براي هر يك از اين سه عنصر، مي‌توان چهار بعد در چارچوب چهار كاربرد مطرح كرد. براي حفظ «ما» و بالطبع حفظ الگوهاي تعاملي، نظم اجتماعي خرد دست‌كم در چهار بعد با مشكل ماهوي روبه‌رو خواهد بود. اين چهار مشكل عبارت‌اند از: همفكري مشترك، همگامي مشترك، همدلي مشترك و همبختي مشترك .7 براي رسيدن به ويژگي‏هاي هر يك از خانواده‌هاي گسترده و هسته‌اي مي‌توان از اين مسير استفاده كرد؛ چراكه «ما» به منزلة خانوادة گسترده در زمانة خود با اين چهار مشكل دست‌به‌گريبان است تا بتواند نظم خود را حفظ كند. با رهگيري اين چهار مشكل مي‌توان به ابعاد و ويژگي‌هاي خانواده گسترده نزديك شد. اين استدلال براي خانوادة هسته‌اي نيز درخور طرح است. بنابراين در ادامة راه، براي رسيدن به ويژگي‌هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي، اين چهار بعد را براي هر يك از اين دو تيپ خانواده رصد مي‌كنيم تا بتوانيم به مقصود خود، يعني يافتن ويژگي‏هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي دست يابيم.
اين چهار مشكل بدين‌گونه تفسير شده‌اند:
1- نخستين ضرورت برقراري رابطه از هر نوع، وجودِ نوعي نمادها و اطلاعات مشترك است. بدون حداقل مجموعه‌اي از نمادها، اطلاعات و ارزش‌هاي مشترك، پايداري نسبي تعاملات و «ما» تصورپذير نيست. در صورت اختلال در همفكري مشترك، در سه عنصر نظم، يعني فرد، تعامل و «ما» اختلال حاصل مي‌شود؛8
2- مشكل ديگر، مسئلة همگامي مشترك است. نظم اجتماعي نوعي سازش بيروني را طلب مي‌كند؛ چراكه افراد هر كدام در بعد ارگانيكي و ظرفيت اجرا منحصربه‌فردند. همچنين در خلال جامعه‌پذيري با وجود فرض هنجاري‌شدن نيازهايشان، هر كدام در فرايند يادگيري و جامعه‌پذيري، در ارتباط با محيط‌هاي مختلف، تجربيات منحصربه‌فرد كسب كرده‌اند. بنابراين افراد ضمن اينكه نفع مشترك دارند، هم‌زمان به گونة نسبي و بالقوه حائز منافع متضاد به‌ويژه در موقعيت كميابي نيز هستند. در صورت بروز اشكال در اين بعد، دست‌كم «ما» در ارتباط بيروني، قدرت انطباق خود را از دست مي‌دهد و به لحاظ دروني دچار مشكل انسجام مي‌شود؛9
3- مشكل ديگر، مسئلة همدلي متقابل و احساس تعلق مشترك است. خميرماية اصلي «ما» احساس تعلق افراد به يكديگر و به «ما» است. در صورت بروز اشكال در اين بعد، فرد تعهد و وابستگي عاطفي خود را نسبت به ديگران و به ويژه »ما» از دست مي‌دهد. از طرفي تعامل اجتماعي معنا و مفهوم خود را از دست مي‌دهد. سوم آنكه «ما» با از دست دادن بعد اجتماعي خود و هم‌زمان با از دست رفتن هويت جمعي افراد نسبت به ما، تبديل به نوعي تجمع مي‌شود؛10
4- واپسين مشكل، همبختي مشترك است. مراد از همبختي مشترك، نفع و اقبال مشترك است. نفع مشترك ريشه در نيازهاي عام و مشترك انساني دارد؛ نيازهايي كه تأمين آنها از طريق جمع و با مشاركت ديگران در جمع بيشتر امكان‌پذير است. تجلي راه‌حل جمعي براي رفع نيازهاي مشترك در وضعيت تعادلي، يعني تعادل‌هاي قراردادي (مانند قواعد رانندگي) و يا در ميثاق‌ها (مانند قانون) نهفته است. منظور از اقبال مشترك، ميزان نياز متقابل افراد به تشريك مساعي فيزيكي است. مظهر عالي اين تشريك مساعي، تقسيم كار است. تشريك مساعي ميان كنشگران، توليد مازاد تعاوني مي‌كند؛ مازادي كه همه كم‌وبيش از آن بهره‌اي مي‌برند، لكن در صورت فقدان تشريك مساعي چنين مازادي توليد نمي‌‌شود كه كسي از آن بهره برد. در صورت بروز اشكال در همبختي مشترك، در مورد شخصيت، فرد پاسخ مؤثر به نيازهاي خود دريافت نمي‌‌كند و از هرگونه مازاد تعاوني بي‌بهره مي‌شود و بازدهي هوش و ظرفيت اجرايش نيز كاهش مي‌يابد؛ در مورد عنصر تعامل، روابط مبادله‌اي دچار نقصان مي‌شوند و در مورد عنصر «ما»، قدرت انطباقي آن با محيط بيروني و قدرت نظارتي و تنظيمي آن نسبت به محيط دروني كاهش مي‌يابد.11
حال با چنين چارچوب نظري‌اي قصد داريم تا ويژگي‌هاي خانوادة گسترده و هسته‌اي را برشماريم جامعه‌پذيري با وجود فرض هنجاري‌شدن نيازهايشان، هر كدام در فرايند يادگيري و جامعه‌پذيري، در ارتباط با محيط‌هاي مختلف، تجربيات منحصربه‌فرد كسب كرده‌اند. بنابراين افراد ضمن اينكه نفع مشترك دارند، هم‌زمان به گونة نسبي و بالقوه حائز منافع متضاد به‌ويژه در موقعيت كميابي نيز هستند. در صورت بروز اشكال در اين بعد، دست‌كم «ما» در ارتباط بيروني، قدرت انطباق خود را از دست مي‌دهد و به لحاظ دروني دچار مشكل انسجام مي‌شود؛

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

با سلام و تشکر بابت حضور پر رنگتان در سامانه کوثربلاگ
از وبلاگتان بازدید شد.
سعی کنید مطالب طولانی مانند همین پست را به صورت ادامه در صفحه دیگر باشد تا از زیبایی وبلاگ شما کاسته نشود.
موفق باشید

1394/09/02 @ 14:18
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 

خیلی خوب بود ولی مطالب رو 2بار پشت هم قرار دادید!

1394/09/02 @ 11:33


فرم در حال بارگذاری ...