فضائل ومکارم امام سجاد"ع" |
... |
احسان به مستمندان
امام محمّد باقر علیهالسلام فرمود: «پدرم، دو مرتبه، همه اموال خود را دو نيمه كرد و نصف آن را بين فقرا تقسيم نمود.».[455]
علی بن الحسین علیهالسلام همیان خود را پر از نان و طعام میکرد و بین مستمندان تقسیم مینمود و میفرمود: «صدقه، آتش غضب خدا را خاموش مىكند.».[456]
عمر بن دینار میگوید: زید بن اسامه به هنگام مرگ گریه میکرد. علی بن الحسین علیهالسلام که حاضر بود، علّت گریهاش را جویا شد. عرض کرد: «مبلغ پانزده هزار دينار بدهكارم و نمىتوانم آن را بپردازم. مىترسم بميرم و زير دين بمانم.». امام سجاد علیهالسلام فرمود: «ناراحت نباش؛ من دين تو را بر عهده مىگيرم و مىپردازم.».[457]
عبدالله در حال احتضار بود. طلبکاران نزدش اجتماع کرده بودند و طلب خود را میطلبیدند. گفت: «چيزى ندارم به شما بدهم، ولى به يكى از دو پسر عمويم على بن الحسين و عبدالله بن جعفر، وصيّت مىكنم طلب شما را بپردازند. هر كدام را كه راضى هستيد، انتخاب كنيد.». طلبکاران گفتند: «عبدالله بن جعفر ثروتمند است، ولى علىبنالحسين گرچه مال ندارد، امّا راستگو است و او را بهتر مىپسنديم.».
موضوع را به علیبنالحسین خبر دادند. فرمود: «طلب شما را موقع برداشت غلّه مىپردازيم.». طلبکاران راضی شدند، در حالی که آن حضرت غلّه نداشت. اتّفاقاً، موقع برداشت غلّه، خداوند متعال اموالی را برایش فراهم کرد تا با آن دینش را ادا کند.[458]
امام محمّد باقر علیهالسلام فرمود: پدرم در شبهای تاریک، همیانی را بر دوش میگرفت که
از کیسههای دینار و درهم و غذا پر بود. دَرِ خانه مستمندان را میزد و درهم و دینار و طعام را بین آنان تقسیم میکرد، در حالی که صورتش را پوشیده بود تا شناخته نشود. بعد از رحلت آن جناب، فقرا فهمیدند که آن مرد ناشناس، علی بن الحسین بوده است.[459]
زهری گفت: در یک شب سرد بارانی، علی بن الحسین را دیدم در حالی که مقداری آرد بر دوش گرفته، میرفت. عرض کردم: «يا ابن رسولالله! چه بر دوش دارى؟». فرمود: «قصد سفر دارم. زاد خود را به جاى امنى حمل مىكنم.».
عرض کردم: «اجازه بدهيد غلام من شما را در حمل بار كمك كند.». حضرت اجازه نداد.
عرض کردم: «اجازه بدهيد، خودم شما را كمك كنم.». فرمود: «خودم بايد بار را حمل كنم و به مقصد برسانم. تو را به خدا سوگند برو دنبال كارت و مرا رها كن.».
بعد از چند روز امام را دیدم که هنوز به سفر نرفته است. عرض کردم: «ياابن رسولالله! هنوز به سفر نرفتهايد؟!». فرمود: «اى زهرى! آن سفر، چنان نبود كه تو پنداشتى، بلكه سفر آخرت بود كه خودم را براى آن آماده مىسازم. آمادگى براى مرگ به دو چيز است: اجتناب از حرام و صرف اموال در كار خير.».[460]
هنگامی که مدینه مورد تجاوز سپاه یزید واقع شد، علی بن الحسین علیهالسلام چهار صد خانوار را تحت تکفل خود قرار داد تا زمانی که لشکر مُسْلم بن عقبه مدینه را ترک کرد.[461]
تواضع و فروتنی
علی بن الحسین علیهالسلام در حالیکه بر حیوان سواری خود سوار بود، بر جمعی از جذامیان عبور کرد که درحال صرف غذا بودند. آن حضرت را به تناول غذا دعوت کردند. فرمود: «روزه دار هستم وگرنه دعوت شما را مىپذيرفتم.». وقتی به منزل رسید، دستور داد برای آنان غذای خوبی فراهم ساختند. آن گاه آنان را به میهمانی دعوت کرد و با هم غذا خوردند.[462]
عفو و احسان
یکی از اصحاب امام سجّاد علیهالسلام روایت میکند که یک نفر از خویشان امام، در حضور جمعی از اصحاب، به آن حضرت شدیداً دشنام داد و بدگویی کرد، ولی آن جناب اصلاً جوابش را نداد. بعد از چندی به اصحاب فرمود: «دشنامهای آن مرد را شنیدید. اکنون میخواهم بروم جوابش را بدهم. اگر شما میخواهید همراهم باشید.
با آن حضرت به سوی منزل آن شخص حرکت کردیم. شنیدیم که در بین راه، این آیه را زمزمه میکرد: «والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس والله يحبّ المحسنين».
وقتی به منزل آن مرد رسیدیم، از منزل خارج شد در حالی که آماده نزاع و حمله بود؛ زیرا، چنین میپنداشت که علی بن الحسین آمده تا جسارتهای او را تلافی کند.
در این حال امام سجّاد علیهالسلام به او فرمود: «برادر! تو درباره من چنين و چنان گفتى. اگر آنچه گفتى، درست باشد، من توبه مىكنم، و اگر دروغ باشد، خدا گناهان تو را ببخشد.».
آن مرد از گفتار خود پشیمان شد. پیشانی آن حضرت را بوسید و عرض کرد: «من چيزهايى را گفتم كه در شما نبود و خودم به آنها سزاوارترم.».[463]
کنیز علی بن الحسین علیهالسلام آب میریخت تا آن حضرت وضو بگیرد، ناگهان آفتابه از دست کنیز بر سر حضرت افتاد و صورتش را زخم کرد. امام سر برداشت و به کنیز نگاه کرد. کنیز عرض کرد: «خدا در قرآن میگوید: «والكاظمين الغيظ.».». امام فرمود: «خشم خودم را فرو نشاندم.».
کنیز عرض کرد: «والعافين عن الناس.». امام فرمود: «خدا، گناه تو را ببخشد.».
کنیز عرض کرد: «والله يحبّ المحسنين.». امام فرمود: «تو را آزاد كردم هر جا خواستى برو.».[464]
امام سجّاد علیهالسلام میهمان داشت و خادم برای میهمانان کباب میآورد. ناگهان سیخ آهنی کباب بر سر یکی از کودکان که زیر پله بود، افتاد. غلام متحیّر و مضطرب شد. امام به او فرمود: «تو اين عمل را عمداً انجام ندادى و آزاد هستى.».[465]
مردی در خارج منزل به امام سجاد دشنام داد و توهین کرد. همراهان امام خواستند به توهین کننده حمله کنند. امام آنان را نهی کرد. آن گاه به آن شخص فرمود: «آن چه بر تو پوشيده است، بيشتر از اينهااست. آيا حاجتى دارى كه به تو كمك كنم؟». سپس لباسی را به او عطا کرد و دستور داد یک هزار درهم به وی دادند.
مرد از این برخورد و احسان، شرمنده و از کردار خود پشیمان شد. بعداً هرگاه امام را میدید عرض میکرد: «شهادت مىدهم كه تو از اولاد پيامبر هستى.».[466]
علی بن الحسین علیهالسلام شبانه به دَرِ منزل پسر عمویش میرفت و به صورت ناشناس به او کمک میکرد. آن مرد میگفت: «خدا تو را رحمت كند كه به من احسان مىكنى، ولى علىابن الحسين به من كمك نمىكند. خدا جزاى خير از جانب من به او ندهد!».
حضرت سخنان او را میشنید و تحمّل میکرد و خودش را معرّفی نمیکرد. بعد از وفات علی بن الحسین که کمکها قطع شد، فهمید که احسان کننده، امام سجّاد بوده است. بعد از آن سر قبرش میرفت و گریه میکرد.[467]
علی بن الحسین علیهالسلام به جماعتی برخورد کرد که غیبت او را میکردند. حضرت توقّف کرد و فرمود: «اگر شما راست مىگوييد، خدا مرا ببخشد، و اگر دروغ مىگوييد، شما را مورد مغفرت قرار دهد.».[468]
دوران زندگی امام چهارم
دوران زندگی حضرت سجاد علیهالسلام را به دو بخش میتوان تقسیم کرد: از ولادت تا امامت و از امامت تا وفات.
از ولادت تا امامت
مدّت دو سال با جدّش امیرالمؤمنین علیهالسلام زندگی کرد و در زمان شهادت آن حضرت، دو
ساله بود. دوران دَه ساله امامت عمویش امام حسن علیهالسلامرا نیز درک کرد و در دوران کودکی و نوجوانی، شاهد همه حوادث تلخ آن دوران بود.
شاهد آن بود که معاویه بن ابیسفیان، حکومت مشروع عمویش امام حسن را غصب کرد و در خطبهها و منبرها و در قنوت نمازها، به جدّش امیرالمؤمنین علیهالسلام لعن و نفرین میکرد.
دوازده ساله بود که عمویش امام حسن علیهالسلام را با زهر مسموم ساختند و حتّی اجازه ندادند او را در کنار مرقد مطهّر جدّش رسول خدا دفن کنند.
بعد از آن مدّت دَه سال با پدرش امام حسین علیهالسلامزندگی کرد. دوران نوجوانی و جوانی را با پدر سپری کرد و شاهد ادامه غصب حکومت و ظلم و ستم و قتل و جنایت معاویه بود.
در سفر امام حسین علیهالسلام از مدینه به مکّه و از مکّه تا عراق، همراه پدر بود. در آن زمان تقریباً بیست و دو سال داشت. در حادثه جانسوز عاشورا حضور داشت و شهادت پدر و برادران و عموها و عموزادهگان و اصحاب و یاران پدر را بالعیان مشاهده کرد، امّا به علّت بیماری شدید، در میدان نبرد حضور نیافت و جانش محفوظ ماند. خدا میخواست زمین از وجود امام و حجت خالی نماند.
دوران امامت
علی بن الحسین علیهالسلام بعد از شهادت پدر به امامت رسید (یازدهم محرّم سال شصت و یک هجری) و مسئولیّتهای سنگین امامت بر عهدهاش افتاد. قبل از هر چیز، دو مسئولیت بسیار مهم و فوری بر عهدهاش بود که باید انجام میداد:
یکی، حفظ و حراست از بازماندگان اهل بیت پیامبر و خانوادههای شهیدان و دفاع از آنان در برابر خطرهای احتمالی که به صورت اسیر در چنگال سپاهیان دَدْمنش و بی رحم یزید گرفتار بودند. امام سجّاد علیهالسلام با همکاری عمّهاش زینب و امکلثوم این وظیفه مهم را به خوبی انجام دادند.
دومین مسئولیّت آن حضرت، معرّفی پدرش امام حسین علیهالسلام و بیان اهداف آن جناب در نهضت کربلا و افشاگری علیه عُمّال یزید و تشریح جنایتها و قساوتهای آنان که حتّی بر خلاف موازین جنگی بود. این امر مهمّی بود که در تعقیب اهداف امام حسین علیهالسلام
کاملاً ضرورت داشت؛ زیرا، یزید و عُمّالش بنا داشتند، حادثه خونین کربلا را به عنوان خروج گروهی مفسدهجو که علیه حکومت قیام کردهاند و نظم و امنیّت عمومی را بر هم زدهاند و مهدور الدم شناخته شدهاند، معرّفی کنند و بدین وسیله بر جنایتهای خود سرپوش بگذارند و افکار عمومی را تخدیر کنند. امیدوار بودند با اجرای این برنامه، حادثه فجیع و جانسوز عاشورا را که در گوشهای از بیابان دور افتاده کربلا و دور از چشم مردم به وقوع پیوسته، هر چه زودتر خاموش سازند و از انتشار اخبار صحیح آن جلوگیری کنند.
اگر یزید و هوادارانش در اجرای چنین برنامهای توفیق مییافتند، نه تنها خون امام حسین و اصحاب و یارانش پایمال میشد، بلکه با وارونه نشان دادن نهضت و قیام مقدّس و هدفدار اباعبدالله الحسین، اهداف مقدّس آن جناب نیز با شکست مواجه میشد.
با توجّه به آن چه گفته شد، امام سجّاد علیهالسلام وظیفه خود میدانست که در طول سفر از کربلا به کوفه و از کوفه به شام، از فرصتهای مناسب استفاده کند و علیه سپاهیان یزید به افشاگری بپردازد و از جنایتها و قساوتهای آنان پرده بردارد و پدرش را معرّفی کند و اهدافش را برای مردم تشریح نماید.
حضرت سجّاد علیهالسلام با همکاری زینب و امکلثوم، در طول این سفر، از فرصتها استفاده کردند و وظایف خود را به خوبی انجام دادند. برای مردم کوفه و شام سخنرانی کردند، در مجلس ابن زیاد و یزید سخن گفتند و احتجاج کردند.
در اثر خطبهها و سخنرانیها و احتجاجات و گفت و گوهای امام سجّاد و زینب و امکلثوم بود که در بین مردم کوفه وِلْوِله افتاد، زنان و مردان بر مظلومیّت اهل بیت و ظلم و ستمی که بر آنان شده، میگریستند، بر سر و سینه میزدند، از کوتاهی خود در نصرت امام حسین اظهار ندامت میکردند.
در شام نیز اوضاع به همین گونه ادامه یافت. به طوری که یزید ناچار شد از اهل بیت عذر خواهی کند و از کشته شدن امام حسین اظهار تأسف نماید و آن را به گردن ابن زیاد بیندازد و سرانجام اهلبیت را با احترام و تجلیل به سوی مدینه روانه سازد.
گرچه هدف ابن زیاد و یزید از به اسارت گرفتن اهل بیت پیامبر و خانواده شهیدان و
حرکت دادن آنان از کربلا به کوفه و از کوفه به شام، قدرتنمایی و تضعیف روحیه اهلبیت و هواداران آنان و پیشگیری از قیامها و نهضتهای احتمالی ضد حکومت بنیامیه بود، ولی با تبلیغات امام سجّاد و زینب در طول این سفر و بهرهگیری از فرصتها، توطئه آنان خنثی و حتّی از اسارت اهل بیت نیز نتیجه معکوس نصیب دشمن شد.[469]
امام سجّاد در مدینه
حضرت سجّاد علیهالسلام به همراه بازماندگان اهل بیت و خانواده شهیدان به مدینه بازگشت و امور مربوط به امامت را رسماً عهدهدار شد. ودایع امامت را از امسلمه تحویل گرفت و برنامه هایش را شروع کرد.
اوّلین برنامهاش، حفظ و حراست و سرپرستی از بازماندگان اهل بیت و خانوادههای بیسرپرست شهیدان بود.
دومین برنامهاش، ادامه افشاگریها و تبلیغات و تشریح اخبار و حوادث جانسوز عاشورا و دوران اسارت، برای اهل مدینه و زنده نگاه داشتن آن حادثه جان گداز بود. در احوال آن حضرت نوشتهاند، همواره و به هر مناسبتی، برای شهدا بویژه پدرش امام حسین میگریست و مصائب عاشورا را برای مردم بازگو میکرد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: علی بن الحسین بیست (و در روایتی دیگر، چهل) سال گریه میکرد. هرگاه غذایی را نزدش میگذاردند، گریه میکرد. روزی خدمتگزارش عرض کرد: «جانم فدايت ياابن رسولالله! مىترسم از شدّت گريه جانت را به خطر بيندازى.». در جواب فرمود: «حزن و اندوهم را به خدا عرضه مىدارم. آن چه من مىدانم، شما نمىدانيد. هرگاه كه شهادت يكى از فرزندان فاطمه را به ياد مىآورم، بىاختيار اشكم جارى مىشود.».[470]
موقعی که میخواست آب بنوشد، آن قدر گریه میکرد که اشک چشمش در ظرف آب میریخت. از علّت این همه بی تابی سوال میکردند، میفرمود: «چهگونه گريه نكنم در
حالى كه پدرم را با لب تشنه كشتند و آبى را كه بر حيوانات بيابان مباح بود، از او دريغ داشتند.».[471]
گریهها و سوگواریهای امام سجّاد علیهالسلام تنها برای عزاداری نبود، بلکه نوعی تبلیغات منفی و افشاگری علیه ظلم و جنایتهای بنی امیّه بود.
سومین مسئولیّت امام سجّاد علیهالسلام تأسیس حکومت اسلامی و اداره جامعه، طبق ضوابط و قوانین اسلام بود. تأسیس حکومت و اداره جامعه، یکی از بزرگترین مسئولیتهای امام است. آن حضرت، برای انجام دادن آن آمادگی داشت، ولی چون زمینه فراهم نبود ومردم آماده حمایت نبودند، در این رابطه اقدامی به عمل نیاورد. مخصوصاً با توجّه به جوّ رعبووحشت وخفقانیکهازسوییزیددرحادثهکربلابهوجودآمدهبود، هیچکسجرئت حرکت نداشت و هرگونه عملی برای تأسیس حکومت، قطعاً با شکست مواجه میشد.
چهارمین مسئولیت حضرت، نشر علوم و معارف و احکام و قوانین اصیل اسلام بود. برای انجام دادن این وظیفه مهم و سنگین، کاملاً آمادگی داشت، ولی در اثر نقشههای شوم غاصبان حکومت، مسلمانان نتوانستند به مقدار کافی از علوم و معارف آن جناب کسب فیض کنند.
از یک طرف با تبلیغات گسترده، علی ابن ابی طالب علیهالسلام را مورد تهمتهای دروغین و لعن و نفرین قرار دادند و مردم را نسبت به اهل بیت بدبین کردند و از سوی دیگر، نسبت به شیعیان و هواداران اهل بیت، کاملاً حسّاس بودند و همه حرکات و رفتار و گفتار آنان را زیر نظر داشتند، مبادا به خانه اهل بیت رفت و آمد کنند، حدیثی بشنوند و برای دیگران نقل کنند، یا در مدح آنان سخن بگویند. اگر کسی تخلّف میکرد، با انواع کیفرها و محرومیّتها مواجه میشد. در چنین اوضاع و شرایط خفقان آوری، چه کسی جرئت داشت برای کسب علم به امام سجّاد علیهالسلام مراجعه کند؟ نیز چهگونه امکان داشت که آن حضرت علوم خود را در حدّ مطلوب، بین مردم پخش کند؟ ولی با همه این محدویّتها باز هم از فرصتها استفاده میکرد و به مقدار ممکن، علاقهمندان را از علوم خود بهرهمند میساخت. در همین رابطه، احادیث فراوانی در فنون مختلف از آن جناب باقی مانده و در
کتب حدیث ثبت و ضبط شده است. مهمترین آنها رساله حقوق است. امام سجّاد علیهالسلام در این رساله کوتاه و پرمحتوا، همه حقداران را برشمرده و به حقوق هر یک اشاره کرده است. حضرت، در این زمینه از حدّ انسانها فراتر رفته، حتّی اعضا و جوارح انسان را مانند چشم، گوش، زبان، دست، پا، شکم،…، و حتّی افعال انسان، مانند نماز، روزه، صدقه، و احسان را ذی حق دانسته، به حقوق هر یک اشاره کرده است. این رساله، رسالهای است بسیار غنی و پرمحتوا و بی نظیر وارزشمند که علاقهمندان میتوانند از آن استفاده کنند.[472]
دعا و نیایش
برای شناخت بهتر امام سجّاد علیهالسلام لازم است دعاهای مأثور از آن حضرت مورد مطالعه و دقّت قرار گیرند. دعا را نباید امری ساده و تنها در حدّ خواستههای یک بنده از خدای متعال دانست. چنان که از آیات و احادیث استفاده میشود، دعا، نوعی عبادت، بلکه از بهترین عبادتها و موجب تکامل نفس و تقرّب الی الله است. روح انسان در حال دعا از جهان مادّه و مادّیات پرواز میکند و با پروردگار جهان ارتباط برقرار میسازد، به ضعف و فقر خود اعتراف میکند، به غنیّ علی الاطلاق پناه میبرد و از او استمداد میجوید و عبادت جز همین معنا چیزی نیست. به همین جهت، چنان که در احادیث آمده و کتب سیره نیز آن را تأیید میکند، پیامبر اکرم و ائمه معصوم علیهمالسلام اهل دعا و مناجات بودند و بسیار دعا میکردند. در همه حال به خدا توجّه داشتند و همواره از او استمداد میجستند. در این میان، پیامبر اسلام و علی ابن ابی طالب و علی بن الحسین، صلوات الله علیهم اجمعین، در کثرت دعا از شهرت بیشتری برخوردارند.
کتب حدیث و ادعیه، از دعاهای این سه بزرگوار پر است. دعاهای مأثور از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در یک مجلد بزرگ گردآوری شده و به نام الصحیفة النبوّیة انتشار یافته است. دعاهای مأثور از علی ابن ابی طالب علیهالسلام در کتاب بزرگ دیگری به نام الصحیفهالعلوّیة ثبت و منتشر شده است. در مورد علی بن الحسین علیهالسلام نیز کتاب الصحیفهالسجادیة شهرت دارد. این صحیفه، آنقدر مهم و با ارزش بوده که زبور آل محمّد نامیده شده است.
از مطالعه دقیق آن دعاها، میتوان در توحید و خداشناسی، صفات ثبوتیه و سلبیه، معاد و جهان آخرت، کیفیّت عبادت و پرستش خدای متعال، کیفیّت دعا و مناجات و راز و نیاز با پروردگار جهان، کیفیّت سیر و سلوک و تقرب الی الله، مکارم اخلاق و صفات رذیله، نیازهای واقعی انسان در دنیا و آخرت، روابط صحیح انسانها و حسن معاشرت، حقوق و وظایف انسانها نسبت به هم،… بهترین درسها را فرا گرفت.
دعاهای آن حضرت بسیار غنی و شگفتانگیز است. یک بشر عادی هرگز نمیتواند چنین دعاهایی را انشا کند واین گونه با پروردگار جهان راز و نیاز نماید.
امید این که مسلمانان، بویژه شیعیان اهل بیت، بتوانند از این دعاها حدّاکثر استفاده را کنند.
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1395-10-06] [ 10:59:00 ق.ظ ]
|