عنایت امام زمان"عج"به مرد لحاف دوز |
... |
عنایت امام زمان(عج) به مرد لحافدوز
در زمان ملاعلی کنی، لحافدوزی بود که مورد توجه حضرت ولیعصر(عج) قرار داشت. او مکتب نرفته بود اما خداوند نور علم را در سینهاش قرار داده بود و این نور علم در اثر بندگی خدا و عبودیت در انسان پیدا میشود.
به گزارش مشرق، دعای مشهوری منسوب به امام زمان(عج) است که حضرت در این دعا حدود چهل درخواست از ذات اقدس الهی میکند به همین منظور به شرح دعای حضرت ولیعصر(عج) به روایت حجتالاسلام سیدحسین هاشمینژاد کارشناس مذهبی اشاره میشود که بخش نهم آن در ادامه میآید:
«اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَصِدْقَ النِّیَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَکْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ وَامْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاکْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغیبَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمینَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعینَ بِالاِتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفآءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَالرَّحْمَةِ وَ عَلى مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّکینَةِ وَعَلَى الشَّبابِ بِالاِنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّسآءِ بِالْحَیآءِ وَالْعِفَّةِ وَ عَلَى الاَغْنِیآءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَرآءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُسَراءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُمَرآءِ بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاِنْصافِ وَ حُسْنِ السّیرَةِ وَ بارِکْ لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ».
*علم
عرض شد باید از قلب و علم و معرفت صحبت شود و راجع به قلب مطالبی بیان شد، اما راجع به علم، ما دو نوع علم داریم، یک علم اکتسابی است که انسان با خواندن و استاد دیدن و مطالعه کردن و کوشش کردن نصیبش میشود. هر چه استادش بهتر باشد، دانشگاهش بهتر باشد، رشته تحصیلیاش بهتر باشد، نتیجه و حاصل بالاتر و بهتر است.
و یک علم داریم که خواندنی نیست و علم الهی است که نیاز به استاد و مکتب و دانشگاه ندارد، لذا حضرت عیسی مسیح(ع) در گهواره تکلم میکند و میفرماید:«اِنّیِ عَبْدُاللّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً وَ جَعَلَنِی مُبَارَکاً»، استاد که نداشته معلم که نداشته؟ اما تکلم میکند و میفرماید: من بنده خدا هستم، خدا به من کتاب داده است و من را نبی قرار داده و وجود من را برای مردم مبارک قرار داده است. در علم الهی هیچ کدام از شروط اکتسابی وجود ندارد، یعنی استاد و مکتب و دانشگاه نمیخواهد و انبیاء و اولیاء صاحب چنین علمی بود.
حضرت امام صادق(ع) درباره علم الهی میفرماید: علم به آموختن نیست. علم تنها نوری است که قرار میگیرد در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را کرده است.
لذا بعضی از بزرگان بودهاند که مکتب نرفتند، اما به خیلی از علوم مسلط بودند. به عنوان نمونه حاج شیخ رجبعلی خیاط حوزه نرفته بود، درس نخوانده بود، اما خداوند به او عنایت کرده بود، یک پینهدوزی بود، در حرم سیدالکریم که او هم حوزه ندیده بود. در زمان ملاعلی کنی، لحافدوزی بود که مورد توجه حضرت ولیعصر(عج) بود و او هم مکتب نرفته بود، اما نور علم را خداوند در سینهاش قرار داده بود و این نور علم در اثر بندگی خدا و عبودیت در انسان پیدا میشود. لذا ممکن است خیلیها درس بخوانند ولی به آن حقیقت نور نرسند چون بندگی خدا را نکردهاند.
*حدیث عنوان بصری
و برای اینکه این فراز از دعای امام زمان(عج) که فرمودهاند «وَامْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ» معنا شود، حدیث عنوان بصری را مطرح میکنیم تا ببینیم حقیقت علم چیست؟
علامه مجلسی در بحار مینویسد: من به خط شیخمان بهاءالدین روایتی را بدین عبارت یافتم: شیخ شمسالدین محمد بن مکی (شهید اول) گفت: نقل میکنم از خط شیخ احمد فراهانی از عنوان بصری که وی پیرمردی فرتوت بود که از عمرش نود و چهار سال سپری میگشت که گفت: سالیانی به نزد مالک بن انس رفت و آمد داشتم، چون جعفر بن محمد صادق(ع) به مدینه آمد، من به نزد او رفت و آمد کردم و دوست داشتم، همان طوری که از مالک تحصیل علم کردهام، از نزد حضرت صادق نیز تحصیل علم کنم.
روزی حضرت به من فرمود: من مردی هستم که دستگاه حکومت به دنبال من است (و آزاد نیستم و وقتم در اختیار خودم نیست و جاسوسان حکومتی مرا موردنظر و تحت پیگرد دارند)، علاوه بر این در هر ساعتی از شنبهروز وردها و ذکرهایی دارم که بدانها مشغولم، تو مرا از وردم باز مدار و از علم آنچه میخواهی از مالکبن انس بگیر و به نزد او برو، چنان که قبل از این پیش وی رفت و آمد داشتی.
من از این جریان غمگین شدم و از نزد وی بیرون آمدم و با خود گفتم، اگر حضرت در من نشانه هدایت و خیری مییافت، مرا از رفت و آمد به محضرش و فراگیری علم محروم نمیکرد، پس به مسجد الرسول رفتم، داخل مسجد شدم و بر پیغمبر(ص) سلام کردم و بیرون آمدم، و فردای آن روز باز به روضه مسجدالنبی آمدم و دو رکعت نماز گذارده و عرض کردم: خدایا! پروردگارا! از تو میخواهم قلب امام صادق(ع) را به من مهربانی کنی و از علمش مقداری روزی من کنی تا به سوی راه مستقیم و استوارت راه یابم و با حال اندوه به خانهام بازگشتم و چون دلم از محبت امام صادق(ع) جرعه نوش شده بود، دیگر نزد مالک بن انس نرفتم و از منزلم خارج نشدم مگر برای نماز واجب، روزی بعد از نماز عصر بود که صبرم تمام شد و در حالی که سینهام گرفته و طاقتم به پایان رسیده بود، کفشهای خود را پوشیدم و ردایم را بر دوش افکنده آهنگ زیارت و دیدار جعفر بن محمد(ع) را کردم.
چون به در خانه حضرت رسیدم، اجازه ورود خواستم یکی از خادمین بیرون آمد و گفت: چه کاری داری؟ گفتم: میخواهم بر شریف سلام کنم، خادم گفت: او در محل نمازش به نماز ایستاده است.
مختصری درنگ کردم که خادمی آمد گفت: داخل شو که برکت خدا بر تو روی آورده است. داخل شدم و بر حضرت سلام کردم، حضرت پاسخ گفتند و فرمودند: بنشین خداوندت بیامرزد.
در محضر حضرت صادق(ع) نشستم، حضرت قدری به حال تفکر سر به زیر انداختند و سپس سر خود را بلند کردند و فرمودند: ای اباعبدالله درخواستت چیست؟ در این لحظه با خود گفتم اگر برای من از این دیدار و سلامی که بر حضرت عرض کردم غیر از همین دعا هیچ دیگری نباشد همین بسیار است. حضرت دوباره سر بلند کردند و فرمودند: چه می خواهی؟ گفتم از خداوند درخواست کردم تا دلت را بر من نرم و مهربان کند و از علمت روزیام کند و از درگاهش امیدوارم آنچه را درباره حضرت شریف خواستهام به من عنایت کند.
حضرت فرمود: ای اباعبدالله، علم به آموختن نیست، علم نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را کرده است، قرار میگیرد، پس اگر خواهان علم هستی، ابتدا در جانت حقیقت عبودیت را طلب کن و علم را با عمل کردن به دانشت بخواه و از خدای متعال طلب فهم کند تا تو را فهمیدن آموزد.
*حقیقت عبودیت
گفتم: ای شریف! حضرت فرمودند: مرا اباعبدالله صدا بزن. گفتم: ای اباعبدالله، حقیقت عبودیت کدام است؟ حضرت فرمود: سه چیز است:
1-بنده خدا برای خودش در آنچه خدا به وی سپرده ملکیتی نبیند. چرا که بردگان مالی ندارند، همه اموال را مال خدا میبیند و در جایی که خداوند امرشان کرده مصرف کنند قرار میدهند.
2- و بنده خدا برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نکند.
3-و تمام اشتغال او به کاری منحصر شود که خداوند او را به آن کار امر و یا از آن نهی فرموده است.
بنابراین، اگر بنده خدا برای خودش در آنچه خدا به او سپرده ملکیتی نبیند، انفاق کردن در آنچه خدا امرش کرده بر او آسان میشود و چون بنده خدا تدبیر امور خود را به مدبرش بسپارد مصائب و مشکلات دنیا بر وی آسان میشود و زمانی که اشتغال ورزد به آنچه خداوند به وی امر و نهی کرده، دیگر فراغتی برای خودنمایی و فخرفروشی بر مردم نمییابد.
چون خداوند بنده خود را به این سه خصلت گرامی دارد، دنیا و ابلیس و مردم در نظر وی آسان میشود و به جهت زیادهاندوزی و فخرفروشی و مباهات بر مردم دنبال دنیا نمیرود و برای عزت و بزرگی آنچه را که در دست مردم است طلب نمیکند و روزگارش را به تباهی از کف نمیدهد و این اولین پله از نردبان تقوا است.
گفتم: یا اباعبدالله! مرا سفارش و توصیهای کن، فرمود: تو را به 9 چیز سفارش میکنم که آنها توصیهام به آرزومندان راه خداوند است. و از پروردگار خواهانم تا تو را در انجام آنها موفق نماید. سه مورد آن در تربیت و تأدیب نفس و سه مورد در صبر و بردباری و سه امر آن در علم و دانش است. پس نگهدارنده این سفارشات باش و مبادا در انجام آنها سستی کنی. عنوان میگوید: دلم را برای گفتههایش خالی و فارغ کردم.
*لوازم تربیت نفس
پس حضرت بیان کرد: اما آنچه در تربیت نفس است:
1- مبادات چیزی را بخوردی که بدان اشتها نداری که این حماقت و نادانی را به همراه دارد.
2- نخور مگر آنگاه که گرسنه شوی.
3- و چون خواستی بخوری به نام خداوند از حلال بخور و یادآور سخن رسولالله(ص) را که فرمود: هیچ وقت آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نکرده است، پس اگر ناچار به خوردن شدی یک سوم شکم را برای طعام و یک سوم برای آب و ثلث دیگر را برای تنفس باز گذارد.
اما سه خصلت صبوری:
1- اگر کسی به تو گوید: اگر سخنی گویی ده برابر میشنوی تو بگو: اگر ده تا بگویی سخنی هم نشنوی.
2-اگر کسی تو را دشنام دهد به او بگو: اگر در گفتهات راستگویی، از خداوند خواهانم که از من درگذرد و اگر دروغگویی از خداوند خواهانم از تو درگذرد.
3- اگر کسی تو را تهدید به ناسزاگویی کند تو او را به خیرخواهی و مراعاتش مژده بده.
اما سه خصلت که درباره علم است:
1- آنچه را که نمیدانی از دانایان بپرس و مبادا سؤالی برای امتحان کردن و به زحمت انداختن از آنان بپرسی.
2-مبادا بر اساس خودرأیی و خود محوری دست به کاری زنی و در تمام کارهایی که زمینه احتیاط وجود دارد، مسیر احتیاط را رها مکن.
3-از فتوا دادن بگریز، همان طور که از شیر درنده میگریزی مراقب باش گردن خویش را پل عبور مردم قرار ندهی.
سپس حضرت(ع) فرمودند: ای اباعبدالله! دیگر از نزدم برخیز به راستی که برایت خیرخواهی کردم و ذکر و وردم را از بین نبر که من مردی بدگمان به نفسم هستم و بر گذشت عمر و ساعات زندگی دقت دارم و سلام بر پیروان هدایت.
*10 موردی که انسان را به ملکوت اعلی میبرد
حضرت امام صادق(ع) فرمود: خدای متعال فرموده است: ده چیز را بر بندگانم واجب کردهام هرگاه آنها را بشناسند، آنان را از ملکوتم جایگاه میدهم و بهشتهایم را بر آنها ارزانی میدارم و آن 10 چیز عبارتند از:
1-معرفت خودم
2-معرفت پیغمبرم که به سوی خلق فرستادم و اقرار به او و تصدیق او
3-معرفت اولیایم و اینکه آنان حجتهای من بر خلق من هستند هر که آنان را دوست بدارد. مرا دوست داشته و هرکه آنان را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است و هر کس آنان را منکر شود او را در آتش در آورم و کیفرش را چندان سازم.
4-معرفت آنان که از نور قدسیام برپا خاستهاند و بر پا دارندگان عدالت و قسطاند.
5-معرفت آنان که در صدد احیای فضیلت و برتری اولیاء و تصدیق آنان برمیآیند و اولیاء و حجج الهی را معرفی میکنند.
6-معرفت دشمن من ابلیس و آنان که از ذات او و یاران او هستند.
7-پذیرش فرمان من و تصدیق پیامآوران من.
8-پوشیده داشتن اسرار من و اسرار اولیاء من.
9-تعظیم و احترام خاندان برگزیدگانم و پذیرش آنها و در موارد اختلاف رجوع کردن به آنها تا هر امری از طرف آنها شرح و توضیح داده شود.
10- هر بنده من که با برادرش در دین و دنیا حکم یکسان داشته باشد. پس هرگاه بندگانم چنین بودند آنان را در جایگاه ملکوت وارد میکنم و از بیم بزرگ قیامت امانشان میدهم و در پیشگاه من در بهشت خواهند بود.
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1397-07-30] [ 09:09:00 ق.ظ ]
|