عجب وخود بزرگ بینی |
... |
عُجب و خود بزرگ بینی و مذمّت آن
فرق میان این صفت و کبر، آن است که متکبّر آن است که خود را بالاتر از غیر ببیند و مرتبه خود را بیشتر شمارد، ولی در این صفت، پای غیری در میان نیست؛ بلکه معجب آن است که به خود ببالد و از خود شاد باشد و خود را به جهت صفتی، شخصی شمارد و از منعم این صفت فراموش کند.
عجب عبارت است از اینکه آدمی خود را بزرگ شمارد به جهت کمالی که در خود بیند، خواه آن کمال را داشته باشد یا نداشته باشد و خود همچنان داند که دارد و خواه آن صفتی را که دارد و به آن میبالد فی الواقع هم کمال باشد یا نه.
بعضی گفتهاند: عجب آن است که صفتی یا نعمتی را که داشته باشد، بزرگ بشمارد و از منعم آن فراموش کند.
فرق عجب و کبر
فرق میان این صفت و کبر، آن است که متکبّر آن است که خود را بالاتر از غیر ببیند و مرتبه خود را بیشتر شمارد، ولی در این صفت، پای غیری در میان نیست؛ بلکه معجب آن است که به خود ببالد و از خود شاد باشد و خود را به جهت صفتی، شخصی شمارد و از منعم این صفت فراموش کند.
پس اگر به صفتی که داشته، شاد باشد از این که نعمتی است از خدا که به او کرامت فرموده و هر وقت که بخواهد میگیرد و از فیض و لطف خود عطا کرده است، نه از استحقاقی که این شخص دارد، عجب نخواهد بود.
بدتر از عُجب
اگر صفتی که خود را به آن بزرگ میشمارد، بداند که خدا به او کرامت فرموده است ولی چنین داند که حقی بر خدا دارد که باید این نعمت و کمال را به او بدهد و مرتبهای از برای خود در پیش خدا ثابت داند و استبعاد کند که خدا سلب این نعمت را کند و ناخوشی به او برساند و از خدا به جهت عمل خود توقع کرامت داشته باشد، این را دلال (کرشمه) و ناز گویند. این از عُجب بدتر است، زیرا که صاحب این صفت عجب را دارد و بالاتر و این مثل آن است که کسی عطائی به دیگری کند، پس اگر این عطا در نظر او عظمتی دارد، منت بر آن شخص که گرفته است میگذارد و عجب بر این عطا دارد.
اگر علاوه بر آن، به آن شخصی که عطا به او شده برای خدمات به او رجوع کند و خواهشها از او کند و همچنین داند که البته او هم خدمات او را به جا آورد به جهت عطائی که بر او کرده، دلال بر آن شخص خواهد داشت.
همچنان که گاهی عجب به صفتی است که صاحب آن، آن را کمال میداند و فیالحقیقه هیچ کمالی نیست. همچنین گاهی عجب به علمی است که هیچ فایدهای بر آن مترتب نمیشود و آن بیچاره خطا کرده است و آن را خوب میداند. مخفی نماند که این صفت خبیثه بدترین صفات مهلکه و ارذل ملکات ذمیمه است.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: «سه چیز است که از جمله مهلکات است: بخل، که اطاعت آن را کنی و هوا و هوسی که پیروی آن را نمائی و عُجب نمودن آدمی به نفس خود.» (بحارالانوار، ج 72، ص 314، ح 13)
و فرمودند که: «هر وقت ببینی که مردم بخل خود را اطاعت میکنند و پیروی هواهای خود را مینمایند و هر صاحبرأیی به رأی خود عُجب مینماید و آن را صواب میشمارد، بر تو باد که خود را محافظت کنی و با مردم ننشینی.» (احیاءالعلوم، ج 3، ص 318)
و نیز در روایتی از آن سرور وارد شده است که فرمودند: «اگر هیچ گناهی نکنید، من از بدتر از گناه از شما میترسم و آن عُجب است، عُجب.» (همان)
روایت شده است که: «روزی موسی علیهالسلام نشسته بود که شیطان وارد شد و با او برنسی (کلاه دراز) رنگارنگ بود. چون نزدیک موسی علیهالسلام رسید، برنس را کند و ایستاد. سلام کرد. موسی علیهالسلام گفت: تو کیستی؟ گفت: منم ابلیس، آمدم سلام بر تو کنم، چون مرتبه تو را نزد خدا میدانستم. موسی علیهالسلام گفت: این برنس چیست؟ گفت: این را به جهت آن دارم که دلهای فرزندان آدم را به وسیله آن به سوی خود کشم. موسی علیهالسلام گفت که: کدام گناه است که چون آدمی مرتکب آن شد تو بر آن غالب میگردی؟ گفت: هر وقت عُجب به خود نموده و طاعتی که کرد، به نظر او بزرگ آمد و گناهش در نزد او حقیر نمود.» (کافی، ج 2، ص 314)
خداوند عالم به داود علیهالسلام وحی نمود که: «مژده ده گناهکاران را و بترسان صدیقان را.» عرض کرد که: «چگونه عاصیان را مژده دهم و مطیعان را بترسانم!؟» فرمود: «عاصیان را مژده ده که من توبه را قبول میکنم و گناه را عفو میکنم و صدیقان را بترسان که به اعمال خود عجب نکنند که هیچ بندهای نیست که من با او محاسبه کنم مگر اینکه هلاک میشود.» (کافی، ج 2، ص 314)
حضرت باقر علیهالسلام فرمودند که: «دو نفر داخل مسجد شدند که یکی عابد و دیگری فاسق، چون از مسجد بیرون رفتند فاسق از جمله صدیقان بود و عابد از جمله فاسقان و سبب این، آن بود که عابد داخل مسجد شد و به عبادت خود میبالید و در این فکر بود و فکر فاسق در پشیمانی از گناه و استغفار بود.» ()بحار الانوار، ج 72، ص 311، ح 6)
و حضرت صادق علیهالسلام فرمودند که: «خدا دانست که گناه کردن از برای مؤمن بهتر است از عجب کردن و اگر به این جهت نمیبود، هرگز هیچ مؤمنی را مبتلا نمیکرد.» (همان، ج 72، ص 311، ح 6)
و فرمود که: «مردی گناه میکند و پشیمان میشود بعد از آن عبادتی میکند و به آن شاد و فرحناک میشود، و به این جهت از آن حالت پشیمانی سست میشود و فراموش میکند و اگر بر آن حالت میبود بهتر بود از عبادتی که کرد.» (اصول کافی، ج 2، ص 313، ح 4)
روایت شده است که: «عالمی به نزد عابدی آمد و پرسید چگونه است نماز تو؟ عابد گفت: از مثل منی از نماز او میپرسی؟ من چنین و چنان عبادت خدا را میکنم. عالم گفت: گریه تو چقدر است؟ گفت: این قدر میگریم که اشکها از چشمهای من جاری میشود. عالم گفت که: خنده تو با ترس بهتر است از این گریه که تو بر خود میبالی.» (کافی، ج 2، ص 313، ح 5)
و نیز روایت شده است که: «اول کاری که با صاحب صفت عجب میکنند این است که او را از آنچه به او عجب کرده بیبهره میسازند تا بداند که چگونه عاجز و فقیر است و خود گواهی بر خود دهد تا حجّت تمامتر باشد، همچنان که با ابلیس کردند. عجب گناهی است که تخم آن کفر و زمین آن نفاق و آب آن فساد و شاخههای آن جهل و نادانی و برگ آن ضلالت و گمراهی و میوه آن لعنت و مخلّد بودن در آتش جهنم. پس هر که عجب کرد تخم را پاشید و زرع کرد و لابد میوه آن را خواهد چید.» (جامعالسادات، ج 1، ص 324)
و نیز روایت شده است که: «در شریعت عیسی بن مریم بود سیاحت کردن در شهرها. در سفری بیرون رفت و مرد کوتاه قامتی از اصحاب او همراه او بود. رفتند تا به کنار دریا رسیدند. جناب عیسی علی نبیّنا و آله و علیهالسلام گفت: بسم الله و بر روی آب روان شد. آن مرد کوتاه چون دید عیسی علیهالسلام بسم الله گفت و بر روی آب روان شد، او نیز گفت بسم الله و روانه شد و به عیسی علیهالسلام رسید. در آن وقت به خود عجب کرد و گفت: این عیسی روح الله است بر روی آب راه میرود و من هم بر روی آب راه میروم. فضیلت او بر من چه چیز است؟ و چون این به خاطرش گذشت به آب فرو رفت. پس استغاثه به حضرت عیسی علیهالسلام نمود، عیسی دست او را گرفت و از آب بیرون آورد و گفت: این کوتاه چه گفتی؟ عرض کرد که: چنین چیزی به خاطرم گذشت. گفت: پا از حد خود بیرون گذاشتی، خدا تو را غضب کرد، توبه کن.
منبع: معراجالسعادة ملا احمد نراقی
چرا انسان نباید عجب بورزد؟
امام على عليهالسلام فرمودند: «ما لاِبنِ آدمَ والعُجبِ؟! و أوَّلُهُ نُطفَةٌ مَذِرَةٌ، و آخِرُهُ جيفَةٌ قَذِرَةٌ، وَ هُوَ بَينَ ذلكَ يَحمِلُ العَذِرَةَ؟!»؛ آدميزاد را چه به خودپسندى؟! آغازش نطفهاى گنديده است و فرجامش مُردارى پليد و او در اين ميان، انبان كثافت است! (غررالحكم، ص 9666؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 358)
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1395-08-11] [ 08:34:00 ق.ظ ]
|