راه های کسب سخاوت

این فضیلت اخلاقی مانند سایر فضایل، با تعلیم و تربیت و اندیشه و تفکر و تمرین ممارست حاصل می شود.

توجه به این حقیقت که این اموال و ثروتها، امانتهای الهی در دست ماست و هیچ کدام دوام و بقایی ندارد، انسان را وا می دارد با بذل و بخشش، آن را در صندوق امانت الهی، برای روزی که دستها خالی است، ذخیره کند. همچنین دقت در آثار و برکات وپیامدهای مهمی که برای «سخاوت» در مطالب قبل ذکر شد، مشوق مؤثری در امر

[397]

«سخاوت» است.

مطالعه تاریخ زندگی سخاوتمندان و بخیلان و مقایسه آن دو با یکدیگر و احترام وآبرو و شخصیتی که گروه اول داشتند و ذلت و بد نامی که دامنگیر گروه دوم بوده است نیز در ایجاد این «سخاوت اخلاقی» بسیار مؤثر است.

اینها جنبه های تعلیماتی این مساله است، اما از نظر عملی، هر قدر تمرین و ممارست بیشتری در این زمینه شود، توفیق زیادتری در به دست آوردن این فضیلت اخلاقی حاصل می گردد، زیرا تکرار اعمال سخاوتمندانه و بذل و بخشش، هر چند از راه تحمیل بر نفس خویش باشد، به تدریج به صورت عادت و سپس مبدل به حالت، و سرانجام به یک ملکه اخلاقی مبدل خواهد گردید.

در ضمن، تربیت پدر و مادر و معلم و استاد در این زمینه، بسیار مؤثر است. اگر آنهاکودکان را از آغاز عمر به «جود» و «سخاوت» عادت دهند، این ملکه، به آسانی دروجود آنها ریشه می دواند و در بزرگی جزء زندگی آنان می شود.

در حالات «صاحب بن عباد» آمده است که در کودکی هنگامی که می خواست برای فرا گرفتن درس دینی به مسجد برود، همیشه مادرش یک دینار و یک درهم به او می دادو می گفت: «این را به اولین فقیری بده که در مسیر راه خود می بینی» . کم کم این خصلت دروجودش ریشه دار شد تا این که در بزرگی چنان بذل و بخششی می کرد که همه به اوآفرین می گفتند. اگر کسی بعد از ظهر ماه مبارک رمضان به خانه اش می آمد، سخاوتش مانع از آن می شد که کسی بدون خوردن افطار از خانه او بیرون رود. هر روز حداقل هزار نفر بر سر سفره او افطار می کردند و بذل و بخشش او در ماه رمضان به اندازه تمام ماههای سال بود. (26)

از شگفتیهای دیگر زندگی او چنین نقل می کنند: «روزی نوشابه برای او آوردند، ازنزدیکانش نسبت به آن نوشابه سوء ظن پیدا کرد و گفت:از این نوشابه ننوش، زیرا مسموم است، خدمتکاری که آن قدرح را آورده بود، همچنان ایستاده بود. «صاحب بن عباد» به شخصی که ادعای مسموم بودن آن را می کرد، گفت:به چه دلیل می گویی که این مسموم

[398]

است؟ گفت: بهترین راه این است که کسی که این قدرح را آورده و به دست تو داده، موردآزمایش قرار گیرد و از آن بنوشد، «صاحب» گفت:من به این کار راضی نیستم، آن شخص گفت:به وسیله یک مرغ خانگی آزمایش کن. «صاحب» گفت:کشتن حیوان به این صورت نیزجایز نیست، سپس دستور داد:قدح آب را واژگون کردند و آب را ریختند و به خدمتکار گفت:

برو و دیگر در خانه من قدم مگذار، ولی با این حال دستور داد:حقوق او را به طور کامل بپردازند. سپس گفت:هرگز نباید یقین را با شک از بین برد و مجازات به وسیله قطع حقوق، دلیل بر پستی است» (27)

این بحث را با چند حدیث و سخنانی از بعضی از بزرگان پایان می دهیم:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرمایند: «الجنة دار الاسخیاء، بهشت خانه سخاوتمندان است» (28)

امام صادق علیه السلام می فرمایند که خداوند فرمود: «انی جواد کریم لا یجاورنی لئیم، من بخشنده با سخاوتم، افراد پست و بخیل نمی توانند در جوار من (در بهشت) جای بگیرند. » (29)

در حدیث دیگری از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله آمده است: «طعام الجواد دواء و طعام البخیل داء، طعام سخاوتمند، دواست و طعام بخیل، درد و بیماری است» (30)

یکی از عارفان به نام «ابن سماک(31) » می گوید: «عجبت لمن یشتری الممالیک بماله ولا یشتری الاحرار بمعروفه، در شگفتم! از کسانی که بردگان را با مال خود خریداری می کنند، ولی آزاده ها را با احسان و نیکی، در بند محبت خود در نمی آورند. » (32)

[399]

به عربی گفتند:آقا و بزرگ شما کیست؟ گفت: «من احتمل شتمنا و اعطی سائلنا واغضی جاهلنا، کسی که بدگویی های ما را تحمل کند و به نیازمندان ببخشد و از اعمال جاهلان چشم پوشی کند. » (33)

26- سفینة البحار، ماده صحب.27- همان.28- المحجة البیضاء، ج 6، ص 62.29- همان. ص 64.30- همان، ص 61.31- «ابن سماک» در قرن دوم هجری در دوران حکومت هارون الرشید زندگی می کرد و در سال 183 هق. در کوفه درگذشت (ر. ج. سفینة البحار، ماده سمک) .مرحوم محدث قمی در سفینة البحار در شرح حال «ابن سماک» ، او را مردی خوش بیان و صاحب مواعظ واندرزها می شمرد و از «ابن ابی الحدید» نقل می کند که او روزی وارد بر هارون شد، هنگامی که چشم هارون به او افتاد، گفت:مرا موعظه کن، (هارون در همین موقع تقاضای آب کرد) . ابن سماک اشاره به آب کرد و گفت:تو را به خدا سوگند می دهم! اگر یک بیماری داشته باشی که نتوانی آب بنوشی، چه می کنی؟گفت:حاضرم نیمی از تمام ملک و حکومتم را بدهم تا این بیماری برطرف شود، سپس به او گفت:بنوش.هارون آب را نوشید. «ابن سماک» دوباره گفت:تو را به خدا سوگند می دهم! اگر این آب را که نوشیدی از تودفع نشود، چه می کنی؟ گفت:حاضرم نیمی دیگر از حکومتم را برای حل این مشکل بدهم. ابن سماک گفت:حکومتی که نیمی از آن فدای نوشیدن آب و نیمی فدای خارج شدن آن شود، چیزی نیست که مردم برای آن بجنگند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...