بنام خدا

عشق به خدا و باورو ايمان به مبداء هستي ،
يگانه ويژگي برجسته شيخ رجبعلي خياط بود .
همه حكايتهاي كه از ديدارهاوگفته هاي او،
به زبان ياران و آشنايان وي جاري است ،
گوياي اين نكته است كه خدابيني
او راهاي فراواني را در برابرش گشوده
و اورا با نعاني بلندي آشنا كرده است .
براي آگاهي بيشتر مناسب است حكايتهايي پراكنده
از گوشه و كنار زندگي شيخ را باز گوييم
تا ببينيم چه كرهاي كوري
بدست آن انسان وارسته و عاشق گشوده شده است.
در همين داستانهاست كه اخلاق و آداب داني شيخ روشن مي شود ،
صفاو صميمت او به چشم مي آيد
و صراحت لهجه و بيان او آشكار مي گردد
تكيه كلام شيخ در همه اين حكايتها ،خداست
و رعايت حدود خدايي .
وي در اين چند داستان به كساني كه از وي چيزي خواسته اند
و به همه مامي اموزد كه :
من كان لله كان الله له ..
هر كس از آن خدا باشد خدا از آن اوست .

اين حكايتها از زبان كساني نقل شده است
كه همه خود شاهد واقعيتها بوده اند ،
ولي بناي ما بر اين است كه از آوردن نام افراد خودداري كنيم .
هدف ما از بازگويي اين وقايع ،
تنها روشن كردن زوايايي از زندگاني بزرگمردي خدايي است
كه با روح بلند و آسماني خود ،
سالي چند در اين خاكدان تاريك ماند و جمعي را روشني بخشيد.

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

زيباست

1395/06/08 @ 12:48


فرم در حال بارگذاری ...