نرجس
 
   



چگونه می توان لایق دریافت رحمت خدا شد؟
 

 


 

 

گستره رحمت الهی
رحمت الهی چه مادی و چه معنوی از وسعت بی حد و حصری برخوردار است که محدود به شخص و یا گروه معین از بندگانش نیست و هیچ استثنایى نمى تواند رحمت خدا را مقید كند و هیچ چیزى نمى تواند او را مجبور به خوددارى از افاضه نماید؛ مگر اینكه فرد، خودش، قابلیت دریافت خیری را نداشته و یا مانعى را به سوء اختیار خود، پدید آورده باشد در نتیجه از آن فیض الهی محروم می شود.

تمام نعمتهایی که در سوره الرحمن ذکر می شود و همگان از آن بهره می برند بی آنکه ایمان در آن شرط باشد؛ مانند خلقت انسان (خَلَقَ الْانسَان)، تعلیم بیان به او (عَلَّمَهُ الْبَیَان)، برافراشتن آسمان (وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا) و دیگر نعمتها که همگی مصداق رحمت عام الهی اند
تنها مانع دریافت رحمت الهی و راهکار رفع آن
تنها مانعى كه مى تواند از رسیدن فیض الهى به انسان جلوگیرى كند گناهان اوست كه نمى‏گذارد بنده از كرامت قرب به خدا و لوازم قرب (بهشت و آنچه در آن است) برخوردار گردد.

توبه واقعی و طلب بخشش از خداوند یکتا و تلاش برای بین بردن اثر گناه از قلب، تنها كلیدى است كه درِ سعادت را باز مى كند و آدمى را پذیرای دریافت باران های رحمت الهی می گرداند. [3]

 

اقسام رحمت الهی (عام و خاص)
رحمت الهی دو قسم است:
قسم اول آن چنان گسترده و فراگیر است که تمام مخلوقات را زیر چتر خود گرفته است به گونه ای که هیچ موجودی از آن بی نصیب نمی ماند؛ مانند نعمت وجود (بودن). از این رحمت عام و فراگیر به رحمت عامه خداوند نیز تعبیر می شود.

قسم دوم رحمتی است ویژه. این رحمت به سوی کسانی سرازیر می شود که قابلیت پذیرش و دریافتِ ویژه دارند.

درباره این دو قسم، علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه «وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُۆْتُونَ الزَّكَـاةَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُۆْمِنُونَ : و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است پس به زودى آن را براى كسانى كه تقوا مى‏ورزند و زكات مى‏دهند و كسانى كه به آیات و نشانه‏هاى ما مى‏گروند، مقرر مى‏دارم.»[4] می نویسد:

براى خداوند متعال دو قسم رحمت وجود دارد، یكى رحمت عام كه مۆمن و كافر، نیكوكار و بدکار و انسان و غیر انسان همه از آغاز خلقتشان تا مادامى كه وجود دارند در پرتو آن به وجود آمده و با آن روزى مى خورند.

رحمت دیگر رحمت خاص است كه خود عطیه اى است كه خداوند آن را تنها به كسانى مى دهد كه داراى ایمان و عبودیت باشند؛ مانند حیات طیّب و زندگى نورانى در دنیا و بهشت و رضوان در آخرت كه كفار و تبهکاران به دلیل كفر و جرمشان از آن بی بهره اند. آنچه نصیب ایشان می شود چیزى است در مقابل این رحمت؛ مانند زندگى نكبت بار و عذاب بنیان کَن در دنیا و آتش و رنج های آن در آخرت. [5]

 

تقسیم بندی رحمت الهی در کلام امام صادق (علیه السلام)
در روایتی که مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند، آن حضرت در ضمن تفسیر دو نام «رحمان» و «رحیم» خداوند که هر دو از ریشه «رحم» گرفته شده اند، رحمت الهی را به دو نوع عام و خاص تقسیم کرده و بیان می دارد که هر یک به چه کسانی تعلق می گیرد. آن حضرت فرمود:

اللَّهُ إِلَهُ كُلِّ شَیْ‏ءٍ الرَّحْمَنُ بِجَمِیعِ خَلْقِهِ وَ الرَّحِیمُ بِالْمُۆْمِنِینَ خَاصَّةً؛ خداوند معبود همه چیز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مۆمنان رحیم است. [6]


آنچه ما را لایق دریافت رحمت خاص الهی می گرداند

گفتیم که رحمت عام الهی عطیه ای از جانب خداوند به تمام مخلوقاتش است که مۆمن و کافر، انسان و حیوان از آن بهره مندند؛ آنچه ارزش برتر و ویژه ای دارد برخورداری از رحمت خاص الهی است که به بندگان ویژه عنایت می شود. در قرآن کریم مواردی یافت می شود که به نوعی راهکار دریافت این نوع رحمت است:

1. انذار زمینه ساز تقواست و تقوا مایه‌ی نیل به رحمت خاص الهى: «

أَوَعَجِبْتُمْ جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِیُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ : آیا تعجب كردید از اینكه از سوى پروردگارتان براى شما تذكرى (به عنوان نخستین شریعت و اولین كتاب آسمانى) بر زبان مردى از خودتان آمده تا شما را (از عذاب خدا) بیم دهد و شما هم پروا پیشه كنید و باشد كه مورد ترحم قرار گیرید؟»[7]

2 ـ آخرت طلبان، برخوردار از فضل و رحمت خاص خدایند: «مِنكُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنكُم مَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُۆْمِنِینَ : برخى از شما خواهان این جهان و برخى خواستار آن جهانند سپس شما را [به هزیمت‏]- در جنگ احد- از آنها واگردانید تا شما را بیازماید، و هر آینه از شما درگذشت، و خدا خداوند فزون‏بخشى بر مۆمنان است.» [8]

3 ـ اهل احسان و نیکی به دیگران بودن: « نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ : ما رحمت خود را به هر كس بخواهیم مى‏ رسانیم و هرگز پاداش نیكوكاران را ضایع نمى‏كنیم .»[9] این رحمت ویژه همان رحمت خاص است. با توضیحات قبل نیز روشن می شود که مراد از این «هر کس که بخواهیم» همان مۆمنان و متقیان هستند. قید «المحسنین» هم که در پایان آیه آمده این را نیز اضافه می کند که اهل احسان بودن ، خود عاملی دیگر برای دریافت رحمت خاص الهی است.

4 ـ صالح بودن سبب برخوردارى از رحمت خاصّ الهى‏: « وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ : و همه آنان را در رحمت خویش (منصب نبوت، كمالات نفسانى، كتاب آسمانى و تربیت جامعه) درآوردیم، زیرا كه به حق از نیكان و شایستگان بودند.»[10]

صالح در فرهنگ قرآن کسی است که در عقیده و عمل بر طبق آیین بر حق عصر خود باور داشته باشد و عمل کند.

5 ـ صبر از اسباب بهره مندى از رحمت خاصّ خدا: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‏ … أُولئِكَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ : و صبركنندگان را بشارت ده … آنانند كه درودها و رحمتى خاص از سوى پروردگارشان بر آنان است.»[11]

تنها مانعى كه مى تواند از رسیدن فیض الهى به انسان جلوگیرى كند گناهان اوست كه نمى‏گذارد بنده از كرامت قرب به خدا و لوازم قرب (بهشت و آنچه در آن است) برخوردار گردد
جلوه هایی از رحمت عام الهی
رحمت عام الهی که صَرف نظر از چیستی آنها و تنها به صِرف مخلوق خدا بودنشان همگان را فرا گرفته نیز در قرآن موارد متعددی دارد که به چند مورد آن اشاره می کنیم:

1 ـ تمام نعمتهایی که در سوره الرحمن ذکر می شود و همگان از آن بهره می برند بی آنکه ایمان در آن شرط باشد؛ مانند خلقت انسان (خَلَقَ الْانسَان)، تعلیم بیان به او (عَلَّمَهُ الْبَیَان)، برافراشتن آسمان (وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا) و دیگر نعمتها که همگی مصداق رحمت عام الهی اند.

2 ـ باران هاى مفید و نافع، جلوه اى از رحمت عام و گسترده خداوند در عرصه هستى: «وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ :

و اوست كه باران نافع را پس از آنكه (مردم) مأیوس شدند فرو مى‏فرستد و رحمت خود را مى‏گسترد»[12]

نکته قابل توجه اینکه در این آیه برای باران از واژه «غیث» استفاده شده که در عربی «غیث» تنها به باران هاى نافع و مفید اطلاق مى شود؛ برخلاف «مَطُر» كه به مطلق باران گفته مى شود؛ خواه نافع باشد یا غیر نافع [1

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-04-04] [ 07:42:00 ق.ظ ]




 ‏

‏‏دعوت همگانی کار برای خدا‏

‏‏شما برای خدا کار کنید. برای خدا پیش بروید، برای خدا زحمت‏‎ ‎‏بکشید، برای خدا همۀ کارها را انجام بدهید. آن که در جبهه هست‏‎ ‎‏برای خدا باید جبهه باشد. آن که پشت جبهه است برای نصرت‏‎ ‎‏خدا باشد. این کسی که متصدی امور لشکر است برای خدا‏‎ ‎‏متصدی باشد. آن که متصدی امور کشور است برای نصرت خدا‏‎ ‎‏باشد. آن که در مجلس است برای خدا در مجلس باشد، برای‏‎ ‎‏نصرت خدا باشد. و بالاخره اگر همه در نصرت خدا باشیم، خدا‏‎ ‎‏به وعدۀ خودش بی اشکال عمل می کند. اگر نقصی باشد در‏‎ ‎‏ماست. اگر ما به خیال خودمان پیروزی داریم پیدا می کنیم، لکن‏‎ ‎‏نصرت خدا نباشد، یعنی برای او نباشد برای پیشرفت مقاصد‏‎ ‎‏الهی نباشد، مقاصد الهی مقصود این است که برای مظلومان،‏‎ ‎‏برای مستمندان، برای پیشرفت احکام اسلام، برای دفع ظلم از‏‎ ‎‏مظلومان، برای قطع ید ستمگران، همۀ اینها برای خدا، خدا‏‎ ‎‏فرموده است، ما عمل می کنیم. اگر فرموده بود که بروید در منزلتان‏‎ ‎‏بنشینید، آن وقت ما برای خدا می رفتیم منزل می نشستیم. وقتی‏‎ ‎‏می فرماید که قتال کنید.‏‏ قاتِلوُهُمْ‏‏ برای خدا، برای اطاعت اوست.‏‎ ‎‏وقتی برای اطاعت اوست، نصرت و شکستش هیچ فرقی با هم‏‎ ‎‏ندارد، برای این که، این وجهۀ الهی اش همه اش نصرت است. آن‏‎ ‎‏چیزی که مربوط به معنویات است و مربوط به یک جهان دیگر‏‎ ‎‏است و برای ما، مایۀ دست است، برای ما سرمایه است، وقتی در‏‎ ‎


‏‎

 


‏‏دست ما باشد، چه شکست بخوریم و چه پیروز بشویم، هیچ‏‎ ‎‏فرقی با هم ندارد، و اگر این معنا نباشد باز هم فرقی ندارد، بلکه‏‎ ‎‏پیروزی ها شکستش بیشتر است.(571)‏

‏‏

‏‏ ‏

‏‏کار برای خدا، حکم عقل و وجدان‏

‏‏ما باید پا روی غرضهای شخصی خودمان بگذاریم برای خدا و‏‎ ‎‏برای مقصد. ما همه باید برای خدا باشیم، چون از او هستیم و‏‎ ‎‏هرچه داریم از اوست، قدرت هرچه هست از اوست، نعمت‏‎ ‎‏هرچه هست از اوست و او نورِ سماوات و ارض است. و ما‏‎ ‎‏موظف هستیم از طرف او و از طرف عقل خودمان و وجدان‏‎ ‎‏خودمان که به آن کسی که ولیّ همه چیز ما هست خدمت بکنیم، و‏‎ ‎‏آمال و آرزوی ما این باشد که دین او را تقویت بکنیم و اسلام را در‏‎ ‎‏بین بشر پیاده کنیم؛ و این نمی شود الاّ به وحدت کلمۀ شما  دست‏‎ ‎‏برداشتن از اختلافات، اگر خدای نخواسته باشد و ان شاءالله ‏‎ ‎‏نباشد.(572)‏

‏‏

‏‏ ‏

‏‏حسن نیت در کارها‏

‏‏بهترین وظیفه از برای همۀ مردم این است که هر کس مشغول هر‏‎ ‎‏کاری هست آن را با صفای نیت، با حسن نیت برای خدا خوب‏‎ ‎‏انجام بدهد. اگر همۀ ملت یک همچو روحیه ای پیدا بکنند زود‏‎ ‎‏کشور ما نجات پیدا می کند.(573)‏

‏‏


‏‎

 

 


موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-04-02] [ 11:12:00 ق.ظ ]




طرح فشار سنجی در مدرسه علمیه ابدانان

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه خواهران آبدانان سر کار خانم سیاحی از حضور خواهران شبکه بهداشت  جهت بسیج طرح ملی کنترل فشار خون در این مدرسه خبر داد.

فشار خون خود را بطور دوراهی کنترل کنیم.برای بیمارانی که مبتلا به فشار خون بالا هستند چه توصیه وآموزشهایی را برای سازگاری با این مشکل پیشنهاد می کنید باید هر عاملی که غیر طبیعی بود یاداشت کنید بندرت فشار خون بالا همراه با علامت است چون که یک عامل خطر بالا است

خانم زارعی   عضو بسیج ملی کنترل فشار خون از شبکه بهداشت آبدانان بیان کرد:مهترین کاری که می تواند در پیشگیری وکنترل فشار خون بالا تاثیر گذار باشد تغییر سبک زندگی است .چه فشار خون طبیعی داشته باشید چه فشار خون شما بالا باشد.

ایشان بیان کردندازجمله اقدامات لازم ی که باید انجام دهیم عبارتند از :غذای سالم باید بخوریم.نمک را در غذا کم کنیم.فعالیت خود را  افزایش دهید..وزن خود را در حد طبیعی نگهدارید.پیاده رویی وورزشهای سالم مهترین عامل سلامتی  برای بیماران فشار خونی میباشد.

در آخراز طلاب واساتید وکادر این مدرسه  فشار سنجی به عمل امده شد وبروشورها ی در این زمینه در بین طلاب پخش شد

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه خواهران آبدانان سر کار خانم سیاحی از حضور خواهران شبکه بهداشت  جهت بسیج طرح ملی کنترل فشار خون در این مدرسه خبر داد.

فشار خون خود را بطور دوراهی کنترل کنیم.برای بیمارانی که مبتلا به فشار خون بالا هستند چه توصیه وآموزشهایی را برای سازگاری با این مشکل پیشنهاد می کنید باید هر عاملی که غیر طبیعی بود یاداشت کنید بندرت فشار خون بالا همراه با علامت است چون که یک عامل خطر بالا است

خانم زارعی   عضو بسیج ملی کنترل فشار خون از شبکه بهداشت آبدانان بیان کرد:مهترین کاری که می تواند در پیشگیری وکنترل فشار خون بالا تاثیر گذار باشد تغییر سبک زندگی است .چه فشار خون طبیعی داشته باشید چه فشار خون شما بالا باشد.

ایشان بیان کردندازجمله اقدامات لازم ی که باید انجام دهیم عبارتند از :غذای سالم باید بخوریم.نمک را در غذا کم کنیم.فعالیت خود را  افزایش دهید..وزن خود را در حد طبیعی نگهدارید.پیاده رویی وورزشهای سالم مهترین عامل سلامتی  برای بیماران فشار خونی میباشد.

در آخراز طلاب واساتید وکادر این مدرسه  فشار سنجی به عمل امده شد وبروشورها ی در این زمینه در بین طلاب پخش شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ق.ظ ]




احترام به حاملان قرآن از مصادیق بزرگداشت عظمت پروردگار

هدف ما این است که این بحث ذکر عقل هم زودتر بگذرد و بعد إن‌شاءالله بتوانیم به مراحل بعدی خطورات به شرط حیات وارد شویم. لذا روایت دیگری بیان کنم و ادامه بحث در جلسه آینده باشد.

پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) فرمودند: «إن‏ من‏ تعظيم‏ جلال اللّه، کرامة ذي الشيبة في الإسلام و حامل القرآن و الإمام العادل‏»، از بزرگداشت آن جلال و شکوه و عظمت پروردگار عالم، این است: احترام نهادن به ریش‌سفیدان؛ یعنی آن کسانی که در کبر سن هستند.

لذا ما در بزرگانمان دیدیم که وقتی رفیقشان حتّی یک سال از آن‌ها بزرگ‌تر بود، با وجود این که خودشان دریایی از علم و معرفت بودند، به او احترام می‌گذاشتند. آیت‌الله العظمی سیّد عبدالعلاء سبزواری، عارف بالله‌ای در نجف اشرف بود. ایشان بعد از آیت‌الله العظمی خوئی حدود یک سال مرجع تقلید شدند و بعد از آن، غریق رحمت الهی شدند. آیت‌الله العظمی خوئی فرموده بودند: بعد از من، ایشان مرجع باشند و اگر ایشان نبودند، آیت‌الله سیستانی باشند. ایشان شاگرد ابوالعرفا، آیت‌الله العظمی ادیب هم بود. وقتی مرحوم آیت‌الله سادات گوشه از دنیا رفته بودند، در مراسم ختم ایشان ما در وسط مسجد نشسته بودیم، دیدیم یک لحظه شلوغ شد، بعد دیدیم سیّد عظیم‌الشّأنی آمدند که بقیّه دارند ایشان را از زمین بلند می‌کنند. بعد متوجّه شدیم که ایشان، آیت‌الله العظمی سیّد عبدالعلاء سبزواری، بودند که اوّل خواسته بودند دست آیت‌الله العظمی ادیب را ببوسند، بعد که آقا اجازه نداده بودند، بر پای ایشان افتاده بودند.

آیت‌الله العظمی خوئی که ظاهراً بستگی به آیت‌الله سادات گوشه داشتند، آیت‌الله سیّد عبدالعلاء را به عنوان نماینده خودشان به ختم ایشان فرستاده بودند و فرموده بودند: من مخصوص شما را به آن‌جا می‌فرستم که آیت‌الله العظمی ادیب هم هستند، از طرف من، دست ایشان را ببوس، اگر نگذاشتند پایشان را ببوس.

خود آیت‌الله سیّد عبدالعلاء هم که در محضر آیت‌الله العظمی ادیب شاگردی کرده بودند و آقا مطالبی در مورد ایشان فرموده بودند که چه حالاتی داشتند. آقا فرمودند: یک موقعی ما خواسته بودیم و پروردگار عالم چیزهایی به او داشتند، مثلاً چشمش می‌دید و رفت و آمد ملائکه را متوجّه می‌شد و …، امّا بعد از مدّتی از او گرفتند. وقتی به او نگاه کردم، دیدم هیچ تغییری نکرده است. یک مرتبه در نجف اشرف به او گفتم: آسیّد عبدالعلاء حالت هیچ تغییری نکرده؟ فرمود: آقا! شما که بهتر می‌دانید، من همه چیز را لطف خدا می‌دانم. آقا فرمودند: وقتی بعد از نه ماه، دو مرتبه هم به او دادند، یک بار هم نگفت که چرا دادند، چرا گرفتند و … .

مردان خدا فقط بندگی خدا را می‌خواهند و جز این، هیچ نمی‌خواهند. چون این‌ها را برخی مواقع حجاب می‌دانند «العلم هو الحجاب الاکبر». مثلاً می‌گویند: نکند شکلات و نقل و نبات راه باشد و ما را مشغول به خودش کند.

لذا به ما بیان کردند: حتّی به پیرمرد تعظیم و تکریم کن. به کسی که یک سال و یک روز هم از تو بزرگ‌تر است، احترام بگذار و دیگر، «حامل القرآن» است. چون این‌ها به حقیقت همان تعظیم جلال الله است. سومین مردم هم آن پیشوای دادگر است. اگر چنین کسی هست، باید او را تعظیم و تجلیل کنیم.خدا گواه است امروز شاهد وجود آن پیشوای دادگر و امام عادلی که بیان می‌شود، هستیم. نائب امام زمان

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ق.ظ ]




نمازهای اولیاء خدا نشان از عقل سلیم آنان دارد

پس ذکر عقل، تعظیم است. چرا اولیاء خدا این‌قدر رکوعشان طولانی بود؟ البته در نمازهای فرادایشان این‌طور بودند؛ چون به هر حال جماعت باید تندتر باشد. امّا چرا یک شب تا به صبح در رکوع بودند و آن‌طور اشک می‌ریختند؟! طوری که آدم می‌گوید: مگر می‌شود؟! این‌ها قصّه و داستان است. امّا به این خانه امام زمان، به این مهدیه قسم، به چشم خودم دیدم که ابوالعرفا یک شب تا به صبح در حال رکوع بودند. آقا می‌خواست نشان بدهد تا ما متنبّه شویم. ما هم فقط نشستیم و آقا را دیدیم که تا یک ساعت به اذان صبح، آقا همین‌طور در رکوع بودند و از محاسن مبارک سفیدشان، همین‌طور اشک می‌ریخت. با خودم گفتم: این پیرمرد چهار پاره استخوان وقتی بلند می‌شود، سر و صدای کمرشان بلند می‌شود، امّا وقتی بلند شدند، دیدیم بسیار راحت و آرام بودند. بعد لحظاتی ایستادند و بعد همان‌طور که در روایت بیان می‌کنند، مانند افتادن شتر، با آن تواضع، به سجده افتادند. انگار که اصلاً خستگی به ایشان راه ندارد.

دلیل هم این است که وقتی عظمت ذوالجلال و الاکرام را دیدند، در مقابل عظمت خداوند به رکوع و سجود می‌افتند و خضوع و خشوع دارند. می‌فهمند. کسی که بفهمد، جسمش هم یاری می‌کند.

چرا امثال من خسته می‌شویم؟! تا ذکر رکوعمان را در نماز جماعت، یکی بیشتر کنیم، تا سه سبحان الله و صلوات هم اضافه کنیم که شاید پنج تا ده دقیقه در کلّ نماز، بیشتر شود، غر می‌زنیم که نماز، طول کشید، خسته شدیم. آقا، تند بخوان برویم. کجا می‌خواهیم برویم؟! این همه رفتیم، کجا را گرفتیم؟! انصافاً بینی و بین الله خودمان با خدای خودمان خلوت کنیم ببینیم کجا را گرفتیم که این همه دیر شد، دیر شد می‌کنیم. دنیا که دارد به سرعت می‌گذرد. خودمان هم دائم می‌گوییم: زود باشیم، دیر شد. کجا دیر شد؟! عجله داریم کجا می‌خواهیم برویم؟! گرفتاریم.

امّا آن‌ها می‌فهمند؛ چون عظمت پروردگار عالم را فهمیدند. چون عقل سلیم، عظمت ذوالجلال و الاکرام را فهمید «وَ ذِكْرُ الْعَقْلِ التَّعْظِيمُ»، طبیعی است آن‌جاست که خضوع و خشوعش هم زیاد می‌شود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:04:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم