نرجس
 
   



حکایت بوی سیب سیدالشهداء علیه السلام ????ام سلمه می گوید: ????❤️يك وقت حضرت امام حسن و حضرت امام حسین صلوات الله علیهما به حضور مولا و رهبر ما حضرت رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمدند كه جبرئيل به صورت دحيه كلبى در حضور آن حضرت بود. امامان عزیزمان حسنين صلوات الله علیهما در اطراف جبرئيل كه به صورت دحيه كلبى در آمده بود دور ميزدند. جبرئيل دست خود را حركت ميداد و اين طور وانمود ميكرد كه چيزى در دست دارد، ناگاه ديدند: يك سيب و يك گلابى و يك انار در دست دارد، وى آنها را به حضرت امام حسن و حضرت امام حسین صلوات الله علیهما داد، صورت حضرت امام حسن و حضرت امام حسین صلوات الله علیهما از كثرت خوشحالى درخشنده شد و متوجه رسول خدا صلوات الله علیه و آله شدند، رسول خدا آنها را گرفت و بوئيد و فرمود: با همين ميوه جات نزد مادرتان فاطمه صلوات الله علیها برويد، و اگر قبل از آن نزد پدرتان برويد بهتر است. ايشان دستور رسول خدا صلوات الله علیه و آله را اجرا كردند، و چيزى از آنها نخوردند تا اينكه رسول خدا صلوات الله علیه و آله نزد ايشان رفت و همه با هم از آن خوردند. هر چه از آن ميوه ها مي خوردند همچنان برقرار بودند و كم نمى شدند تا آن موقعى كه رسول خدا صلوات الله علیه و آله روح مبارکشان قبض شد. امام حسين صلوات الله علیه فرمود: تا فاطمه اطهر صلوات الله علیها زنده بود آن ميوه جات دچار هيچ گونه تغيير و نقصانى نشدند. موقعى كه حضرت زهرا صلوات الله علیها از دنيا رفت انار مفقود شد، ولى سيب و گلابى در زمان حيات پدرم صلوات الله علیه باقى ماندند، هنگامى كه حضرت امیر المؤمنین صلوات الله علیه را شهيد كردند گلابى مفقود شد، ولى سيب به همان حالت براى حضرت امام حسن صلوات الله علیه باقى بود تا هنگامى كه آن حضرت را به وسيله زهر به شهادت رساندند. آنگاه آن سيب همچنان باقى بود تا آن موقعى كه آب را در كربلا به روى من بستند. من هر گاه تشنه ميشدم آن سيب را ميبوئيدم و عطشم تخفيف مى يافت. هنگامى كه تشنگى من به نهايت رسيد آن سيب را جویدم و يقين به وفات كردم. شنیدم حضرت امام علي بن الحسين صلوات الله علیهما مي فرمود: پدرم يك ساعت قبل از اينكه شهيد شود اين مطلب را مي فرمود. موقعى كه پدرم شهيد شد بوى آن سيب از قتلگاه آن حضرت يافت مى شد. من به جستجوى آن پرداختم ولى اثرى از آن نيافتم. بوى آن سيب بعد از شهادت امام حسين صلوات الله علیه باقى بود، من قبر مقدس آن حضرت را زيارت كردم و بوى آن سيب از قبر مباركش مي وزيد. شيعيانى كه به زيارت قبر امام حسين صلوات الله علیه مي روند اگر با اخلاص باشند در موقع سحر بوى آن سيب را خواهند يافت. منابع ????مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 3، ص: 391 ????بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 43، ص: 289 ????رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج 1، ص: 86 ????مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-07-14] [ 09:08:00 ق.ظ ]




امشب مگه شب سوم نیست؟!مگه شب رقیه نیست؟! این حرفاچیه میزنی؟! معمولا روضه خونها اون روضه سخته رو میزارن آخر؛اینهایی که گفتم پیش اون روضه سبکه*
صداهای پس ازاین لحظه راتاعصر عاشورا به ترتیب این چنین بشنو:
و اول ازهمه سوت صداهای هزاران تیررا
توی کمانهادر کمین بشنو
صدای چک چک شمشیر
صدای کودکی که گفت درخیمه چرا کرده عمویم دیر؟
صدا وقتی کشید در باد عمودخیمه رااز زیر
صدای خسته ی ارباب،هل من ناصرن
ذیل صدای گریه ی یک کودک بعدش صدای خوردن یک تیر
صدای بوسه ی خنجر
صدای خس خس حنجر
صدای یابنی یا غریب مادرِ مادر
صدای بوسه ی مادر؛صدای این غم دل چسب
صدای استخوانها؛صدای تلخ نعل اسب
(صدای هلهله، غارت،صدای کیسه ی لبریزاز خلخالهاو زیورآلات گران قیمت
صدای دست روی گردن طفلی
صدای تیزسیلی خوردن طفلی)۲
صدای گوشواره موقع کنده شدن ازگوش
صدای خس خس سخت نفس وقتی که طفلی میرودازهوش
*غریب کربلا حسین حسین ….
گوش بده گریه کن"گوش بده"ضجه بزن …” گوش بده ناله بزن گوش بده” لطمه بزن گوش بده،هرکاری کنی حقه*
صدای گوشواره موقع کنده شدن ازگوش
صدای خس خس سخت نفس
وقتی که طفلی میرود ازهوش
صدای ممتد افتادن طفلی زناقه دربیابان وصدای زجر وقتی میفشارد دندان به دندان و‌ …
صدای قرمزشلاق و روی پیکرزخمیِ بیجان و‌…
صدای گریه درکنج خرابه وقت خوابیدن
صدای خوردن سر بر زمین۳
و حس ترسیدن…
صدای بوسه های آبدار ازگونه ی خشک پدرچیدن
به شوق آمدن بی هوش شد،کم کم…
وبعدازاین صدای گریه اش خاموش شدکم کم…
شنیدن آخرین حسیست که ازکارمی افتد
واین گونه صدای پای بابایش که می آید
رقیه پیش بابا باکبودی هاش زهرا وار می افتد
حسین بن علی طفل رامیبیند و یاد درودیوار…
*حسین"تانفس داری نفس بگیروبگو، ریشه کنیِ هرچی دشمن شیعه هست” ریشه کنی هرکی نمیتونه رقیه ما راببینه"حسین…"گفتم برات،شنیدی، گریستی خودتو زدی"گفتم شنیدن میشود ماننددیدن امابا همه حرفا دوباره تحصیح میکنم برادر:شنیدن کی بود…. امان ازدل زینب،حسین

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]




صداگاهی برای گوش چون داروست۲
صداگاهی خودش ازگوشها سرمیرود دراستخوان،درپوست
بوی یاس و بوی عودو بوی دود
*امشب باحس شنواییتون کاردارم*
صداهم طعم دارد درمیان گوش یا گرمست یاسردست”
صدا هم جنس های مختلف دارد
صدا گاهی لطیف و گاه نامردست
صداهم رنگ داردنیلی و آبی وسرخ وگاه هم زردست
شنیدن بعد میبخشدبه فهمیدن
شنیدم بعد خواهد دادبر دیدن
اگردقت کنی امشب! یقین سمت صداهای زیادی گوشمان معطوف خواهدشد
شب سوم شنیدن روضه ای مکشوف خواهدشد
ببند ای روضه خوان چشم و
فقط اینبارتمرین شنیدن کن
شنیدن رابرای مستمع ماننددیدن کن
*همیشه میکن شنیدن کی بود ماننددیدن اماامشب میخواهیم کاری کنیم شنیدن بشودماننددیدن*
صداهای زیادی میرسداز روضه ی امشب شب سوم
صداهایی که درآن هست خیلی ازصداها گم
صدای راه رفتنهای طفلی خُرد برصحرا
*شنیدین؟!دنبال این صدا روبگیربیا*
به دنبال صدا که راه می افتم
صدا بعداز شتابی تند هم می ایستد کم کم
ومیگردم …”
*دنبال صدا آمدم صدای پای این نازدانه ابتدا تندباشتاب بعددیدم آرام شدایستاد،حالاصدای دوم*
صدای پرده ای که میرود برآستان خیمه ای بالا
*اینجابود که من خودم صاحب صدای این پاهاشنیدم و شناختم فهمیدم خانم سکینه هست پرده خیمه های بچه ها رو بالازده روزعاشورا*
صدای پا شتابش بیشتراز پیش میگردد
*باعجله واردخیمه ی بچه هاشد؛بچه ها به جهت انس وعلاقه ای که به بی بی سکینه خانم دارند،برای چندلحظه گل خنده رو لباشون پیداشد؛ گفتن حتما خبرخوش آورده؛ عموآب آورده"شماها همیشه یه سال اینجورین خیلی در مصیبت ها آقا امام حسین گرم وداغین مخصوصا دراین ایام دهه عاشورا من همه سعی ام اینه قدم قدم جلو بریم یه هو گُر نگیریم” بتونیم زیادگریه کنیم،زیادگریه کنیم"خیلی زیادگریه کنیم الان هزاردویست چندساله آقا ومولای ما، امام زمان،هرروزداره زارمیزنه هرروز داره گریه میکنه ناله میزنه برای جدغریبش” حسین جانم،بریم؟! چه خبربودتوخیمه؟!*
صدای پاشتابش بیشترشدازپیش2
صدای خنده های کودکانه باعث آرامشند نه باعث تشویش میگردد
صدای پای کودک میشود کم کم صدای خش خش چیزی شبیه پوست روی خاک …”
*رمق دیگه نیست*
صدای العطش ها هم بلندست ازدم این خیمه تا افلاک
صدابا بچه های خیمه میگوید:
عموعباس اگرکه رفت دیگربرنمیگردد
*منتظرآب نباش!*
شب سنگین و سرد بی عمویی هم به زودی سرنمیگردد
اگرتشنه اگربی تاب …
آی بچه ها بیاییداز عمو دیگرنخواهیم آب
*دیگه کسی صحبت آب نکنه*
صداهای پس ازاین لحظه راتا عصر عاشورا به ترتیب این چنین بشنو:
*عباسو که زدن؛ازآب که دیگه خبری نبود،یکی یکی سروصداها زیاد شد*
صدای اول و اول ازهمه صوت صداهای هزاران تیررا توی کمانهادر کمین بشنو
صدای چَک چَک شمشیر
صدای کودکی که گفت درخیمه چرا کرده عمویم دیر
صداوقتی کشید ارباب عمودخیمه رااززیر
صدای خسته ی ارباب؛هل من ناصر ؟؟
ذیل صدای گریه یک کودک و بعدش صدای خوردن یک تیر
صدای بوسه ی خنجر
صدای خس خس حنجر
صدای یابنیَّ یاغریب مادرِ مادر…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]




برای شانه ی افتاده ام، پری بدهید
دل شکسته ی ما را به دلبری بدهید
محبتی بکنید و مرا حرم ببرید
نشان راه به چشم کبوتری بدهید
کجاست خیمه ی سبزت،مسافرم برگرد
برای درک شما کاش باوری بدهید
به لطف فاطمه بیت الجنون همین جا هست
رسیده ایم به می خانه،ساقری بدهید
شنیده ام که شب،پای روضه ها هستی
نشسته ایم بنالیم ،حنجری بدهید
نمی رود به خدا جای دور،جان شما
اگر برات حرم را به نوکری بدهید
خبر رسیده خرابه شکسته ای می گفت
بابا چه می شود به ما چند روسری بدهی
از لحظه ای که حرف کنیز آمده وسط
خوابش نمی برد ز غم و ترس خواهرت
در این میانه جای اباالفضل خالی است
تا پس بگیرد از عدوی پست معجرم
در شهر مسلمین نشود دفن،خارجی
لزره فتاده بر دل و ترسان مادرت
پیغام داده اند اهالی شهر شام
بیرون کشند از دل هر خاک پیکرم
میان کوچه به زحمت به عمه اش می گفت
چقدر بوی غذا بین شام پیچیده
کمی مواظب من باش بین نامحرم
چه حرف ها که در این ازدهام پیچیده
برای شانه ی سرخش لباس سنگین است
عجیب زخم تنش بین روز می سوزد
برای بردن یک گوشواره دعوا شد
هنوز لاله ی گوشش هنوز می سوزد
چقدر مردم این شهر اهل خیرات اند
گرفته سرش را که بیشتر نزنند
حواس عمه شده جمع زیر پا نرود
میان کوچه نماند،ز پشت سر نزنند
محله های یهودی ز خارها پر بود
که زخم آبله در زیر پای او می سوخت
تمام روز ز سر شعله را جدا می کرد
تمام شب نوک انگشت های او می سوخت
ادا شده نذر همه ی پیرزن هاشان
از این به بعد فقط تکه آستین مانده
رباب نخ قنداقه ای کنارش بود
که از برادر شش ماه ام همین مانده
کشید دست خودش را یه زخم گوشش ،گفت
به دختران سنان گوشواره می آید
میان بازی خود کودکان هولًم دادند
عمو کجاست خدایا،دوباره می آید
ستاره های شبم را شمرده ام اما
هزارو نهصد پنجاه ،تا نشد عمه
حرامزاده ای انگشتر پدر را داشت
بدون موی سر از من جدا نشد عمه

موضوعات: اهل بیت(ع), گلچین  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]





با این جلال و جبروت وارد کربلا شد، اما عصر یازدهم زینب (سلام الله علیها) همه را سوار کرد، بی بی نگاه کرد کسی دیگر نیست، اینجا بیشتر روضه خوانها می گن رو کرد به علقمه … .
اما (معالی السبطین) می نویسد، فضه خادمه ی کربلا بوده، آمد گفت: خانم جان ! به عصمت مادرت قسمت می دم تا سوارت نکنم خودم سوار نمی شم (زبانحال) من انیس پهلو شکسته ام، من بلدم زیر بازو را بگیرم، اینقدر زیر بغل فاطمه (سلام الله علیها) را گرفته، آخه زینبی که از گودال قتلگاه بیرون آمد خُرد شده بود، لبها رو رو رگهای بریده بوده ی همه لباسش آغشته به خون حسین است، فضه گفت: خانم جان من هم تازیانه خوردم اما نه به اندازه ی تو، زیر بغل زینب (سلام الله علیها) را گرفت، سوار شدند … .

منبع:كتاب گلواژه های روضه

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-07-13] [ 08:09:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم