نرجس
 
   



سعد و نحس بعضی ایام در اسلام به خاطر وقایعی که در آن اتفاق افتاده، پذیرفته شده است تا به این وسیله مردم به وقایع گذشته توجه کنند و از آن عبرت‌ گرفته و برای دفع آن به خدا متوسل شوند.
با فرا رسیدن ماه صفر، برخی افراد فکر می‌کنند که ماه صفر دارای نحسی است و هنگامی که وارد این ماه می‌شوند، هیچ کاری را آغاز نمی‌کنند تا مبادا فرجامی منحوس داشته باشد!
به راستی سعد و شومی ایام تأثیری در زندگی انسان دارد؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا تعریفی از دو واژه «سعد» و «نحس» ارایه می‌شود و سپس برای بررسی صحت یا سقم نحسی ایام مختلف به ویژه ماه صفر، به قرآن کریم رجوع می‌کنیم.
*معنای لغوی سعد و نحس
«سعد» به معنای فراهم شدن امور و مقدمات الهی برای رسیدن به خیر دنیوی و اخروی است(1) و در مقابل آن، تفاوت و یا نحس قرار دارد. «نحس» در لغت به معنای سرخ شدن افق همچون مس گداخته است و در اصطلاح به هر چیز شوم نحس گفته می‌شود. (2) فراهم نشدن مقدمات و امور کارها نیز نحس تلقی می‌شود.
*نحوست ایام در کدام آیات آمده است؟
در آیات قرآن تنها در 2 مورد اشاره به «نحوست ایام» شده است:
1- آنجا که می‌فرماید: «ما تندباد وحشتناک و سردی را «فِی یوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» (در یک روز شوم مستمر) بر آن‌ها فرستادیم که مردم را همچون تنه‌های نخل ریشه‌کن شده از جا بر می‌کند».(3)
2- در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیامٍ نَحِساتٍ»(4) مانند بادی سخت و سرد در روزها شومی بر آنها مسلّط ساختیم».
در نقطه مقابل، تعبیر «مبارک» نیز در بعضی از آیات قرآن دیده می‌شود، چنان که درباره شب قدر می‌فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ» ما قرآن را در شبی پربرکت نازل کردیم».(5)
به این ترتیب قرآن فقط اشاره سربسته‌ای به این مسئله دارد، پس می‌توان گفت تا اینجا اصل سعد و مبارک بودن بعضی ایام و نحس بودن بعضی روزها را به صورت اجمال پذیرفته است.
*دیدگاه علامه طباطبایی و آیت‌الله مکارم درباره نحسی ایام
نظر مفسران در این باره خواندنی است:
– علامه سید محمدحسین طباطبایی در ذیل آیه 19ـ20 قمر می‌فرمایند: «از نظر عقلی نمی‌توان دلیلی اقامه کرد که فلان زمان نحس است و فلان وقت سعد، چون اجزای زمان مثل هم هستند و ما هم که بر علل و اسباب مؤثر در حوادث احاطه علمی نداریم تا بگوییم فلان قطعه از زمان نحس است و قطعه دیگر سعد، امّا از نظر شرعی دو آیه در قرآن داریم که ظاهر این آیات و سیاق آن‌ها بیش از این دلالت ندارد و آن ایام خاص (هفت شبانه روز) که عذاب بر قوم ثمود ارسال شد، روزهای نحسی بوده‌اند، ولی دیگر نمی‌رساند که حتی‌ همان روزها در هفته بعد و در ماه بعد و … ایام نحس هستند.
چون اگر تمام آن ایام نحس باشند در تمام سال، لازمه‌اش این است که تمام زمان‌ها نحس باشند و همچنین ظاهر آیاتی که دلالت بر سعد بودن ایام دارد به خاطر همراهی آن ایام با امور بزرگ و افاضات الهی و کارهای معنوی است، مثل امضا تقدیر است، نزول ملائکه و روح، انجام عبادات… و اخبار هم نتیجه‌اش این است که نحس بودن ایام به خاطر کارهای زشتی است که در آن واقع شده است و سعد بودن ایام به خاطر کارهای نیک دینی و یا عرفی است، امّا اینکه قطعه‌ای از زمان خاصیت تکوینی سعد و نحس داشته باشد، قابل اثبات نیست.(6)
– آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی: از نظر عقل محال نیست که اجزا زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بعضی دارای ویژگی‌های نحوست و بعضی ویژگی‌های ضد آن هرچند عقلاً قابل اثبات نیست، ولی از نظر شرعی اگر دلیلی باشد قابل پذیرش است و مانعی برای آن نیست».
بعد ایشان در تفسیر نمونه روایات را مورد بررسی قرار می‌دهد و بهترین راه جمع را میان اخبار مختلف در این باب این می‌داند که اگر روزها هم تأثیری داشته باشند به فرمان خدا است، هرگز نباید برای آن‌ها تأثیر مستقلی، قائل شد و از لطف خداوند خود را بی‌نیاز دانست وانگهی نباید حوادثی را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد. (7)
*آیا روایات از نحسی ایام سخن به میان آورده‌اند
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره اینکه آیا ائمه معصومین درباره سعد و نحس بودن ایام سخنی به میان آورده‌اند، این چنین پاسخ می‌دهد: در روایات اسلامی به احادیث زیادی در زمینه «نحس و سعد ایام» برخورد می‌کنیم که هر چند بسیاری از آن‌ها روایات ضعیف هستند، ولی در بین آن‌ها روایات معتبری داریم که به برخی روایات اشاره می‌کنیم:
-از امیرمؤمنان(ع) درباره روز «چهارشنبه» و فال بدی که به آن می‌زند و سنگینی آن و اینکه منظور کدام چهار‌شنبه است، سؤال شد، حضرت فرمود: فرمود چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت… و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد،(8) بنابراین بسیاری از مفسران به پیروی از روایات، آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس می‌دانند و از آن به «اربعاء لاتدور» تعبیر می‌کنند، یعنی چهارشنبه‌ای که تکرار نمی‌شود.
-در بعضی دیگر از روایات می‌خوانیم که روز اوّل ماه روز سعد و مبارکی است، چرا که آدم در آن آفریده شد ‌و همچنین روز 26 چرا که خداوند دریا را برای موسی شکافت.(9)
– امام صادق(ع) درباره نوروز فرمود: «روز مبارکی است که کشتی نوح بر جودی قرار گرفت و جبرئیل بر پیامبر اسلام نازل شد و روزی است که علی(ع) بر دوش پیامبر(ص) رفت، بت‌های کعبه را شکست و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود.(10)
* چرا سعد و نحس بعضی ایام پذیرفته شده است؟
علل این امر را چند چیز می‌توان دانست:
1- وجود وقایعی که در این ایام واقع شده است باعث سعد و یا نحس آن شده است، چنان که در بعضی روایات دیگر می‌خوانیم که روز سوّم ماه روز نحسی است، چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند و لباس بهشتی از تن آن‌ها کنده شد (11) و یا اینکه روز هفتم ماه روز مبارکی است، چرا که حضرت نوح سوار بر کشتی شد.(12)
2- توجه دادن مسلمین به حوادثی که در گذشته واقع شده است تا رفتار و اعمال خود را بر حوادث تاریخی سازنده تطبیق دهند و از حوادث مخرّب و روش بنیان‌گذاران آن‌ها فاصله گیرند.
لذا در روایات فراوان سعد و نحس ایام را با بعضی از حوادث مطلوب یا نامطلوب پیوند می‌دهد، مخصوصاً در مورد روز عاشورا که بنی‌امیه به گمان پیروزی (ظاهری) بر اهل‌بیت آن روز مسعود و مبارکی می‌شمرده و در روایات شدیداً تبرک به آن روز نهی شده و حتی دستور داده‌اند که آن روز را روز ذخیره آذوقه سال و مانند آن قرار ندهند، بلکه کسب و کار را در آن روز تعطیل کرده و عملاً از برنامه بنی‌امیه فاصله بگیرند، پس توجه دادن اسلام به سعد و نحس ایام برای این است که به یک سلسله حوادث تاریخی آموزنده توجه شود.
3- توسل و توجه به ساحت قدس الهی و استمداد از ذات پاک پروردگار، بنابراین در روایات متعددی توصیه شده که در روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده با دادن صدقه و یا خواندن دعا و قرآن و توکل بر ذات الهی و استمداد از لطف او خود را بیمه کنید.
4- توجّه به این نکته که غالباً حوادث جنبه کفاره اعمال نادرست خود انسان است و ایام ارتباط و تأثیر مستقیم ندارد، بلکه ایام را می‌توان با توبه و استغفار به روزهای مبارک و سعد تبدیل کرد.
*دعایی که هر روز ماه صفر خوانده شود
در هر صورت نحوست ماه صفر به معنای متوقف کردن اموری مانند خرید و فروش و سایر فعالیت‌ها نیست،‌ بلکه باید با خواندن دعاهایی که برای دفع نحوست این ماه وارد شده مانند دعایی که شیخ عباس قمى در کتاب مفاتیح در اول اعمال ماه صفر آورده است را 10 مرتبه در هر روز بخوانیم تا این نحوست بر طرف شود، با این وجود براى دفع نحوست این ماه، هیچ چیز بهتر از صدقه دادن و دعاها و استعاذه وارده نیست:
«یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّیبینَ الطَّاهِرینَ»
*نتیجه‌گیری
در اسلام سعد و نحس بعضی ایام به خاطر وقایعی که در آن اتفاق افتاده، پذیرفته شده است تا به این وسیله مردم به وقایع گذشته توجه کنند و از آن درس‌ها و عبرت‌ها گرفته و برای دفع آن به خدا متوسل شوند، از او مدد جویند و از مجازات و مکافات اعمال خویش غافل نباشد.
هر چند افراط در مسأله سعد و نحس ایام یه هیچ وجه مورد پذیرش اسلام نیست، اینکه انسان به هر کاری بخواهد دست بزند، مثلاً به سراغ سعد و نحس ایام برود و عملاً از بسیاری فعالیت‌ها باز بماند، نه مورد تأیید عقل است و نه مورد تأیید شرع، درست نیست که انسان به جای بررسی عوامل شکست و پیروزی خود، گناه همه شکست‌ها را به گردن شومی ایام اندازد، بی‌تردید چنین کاری جز فرار از حقیقت و تبیین خرافی حوادث زندگی نیست.
اما درباره ماه صفر باید گفت: چون در این ماه رحلت پیامبر اکرم(ص) و چند تن از امامان معصوم(ع) اتفاق افتاده است، در روایات آمده که برای دفع آفات و بلایای این ماه، بسیار صدقه دهند، نه از آن جهت که به آن معنا نحس باشد، بلکه به خاطر از دست دادن پیامبر(ص) برای مردم روزهای خوبی نیست.

 

موضوعات: فضیلت ماهها  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-08-11] [ 10:00:00 ق.ظ ]




درمان تکبر و خودبزرگ بيني
من يك رذيله اي در خودم مي بينم كه به آن خو گرفته ام كه همان كبر و خودبزرگ بيني است. از دوستانم توقع احترام بيش از حد دارم و هميشه از آنها بي دليل دلخور مي شوم و بعضا چيزهايي مي گويم كه باعث رنجش دوستانم مي شود. چه راهكاري براي اين مشكل هست؟
تكبر از بدترين رزايل اخلاقي است كه براي ريشه كني آن نياز به مطالعه و ريشه يابي و كار اخلاقي فراواني دارد. وجود اين صفت براي سلامت نفس انسان بسيار خطرناك است ، بحث نسبتا مفصلي را كه در آن ابعاد مختلف تكبر مورد بررسي قرار گرفته است ، خدمت شما تقديم مي نماييم . مطالعه اين سخن به طور قطع در علاج و يا دست كم تخفيف آثار سوء آن مفيد خواهد بود.
تكبر از ديدگاه قرآن كريم
نخستين صفت از صفات رذيله كه در داستان انبياء و آغاز خلقت انسان به چشم مى‏خورد و اتفاقا به اعتقاد بسيارى از علماى اخلاق، ام المفاسد و مادر همه رذايل اخلاقى و ريشه تمام بدبختيها و صفات زشت انسانى است، تكبر و استكبار مى‏باشد كه دراين زمينه، داستان شيطان به هنگام آفرينش آدم(ع) و امر به سجود فرشتگان و همچنين ابليس براى او، داستانى است‏بسيار تكان دهنده و عبرت انگيز، داستانى است‏بسيار روشنگر و هشدار دهنده، براى همه افراد و همه جوامع انسانى.
قابل توجه اينكه پيامدهاى سوء تكبر و استكبار نه تنها در داستان آفرينش آدم ديده مى‏شود كه در تمام طول تاريخ انبياء - طبق آياتى كه خواهد آمد - نيز نقش بسيار مخرب آن آشكار است.
اكنون به چند نمونه از آيات قرآن كريم در اين زمينه اشاره مي نماييم:
!- و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس ابى واستكبر و كان من الكافرين (سوره‏بقره،آيه‏34)
و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند، جز ابليس كه سر باز زد و تكبر ورزيد (و به خاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد
2- قال فاهبط منها فما يكون لك ان تتكبر فيها فاخرج انك من الصاغرين (سوره‏اعراف،آيه‏13)
گفت: «از آن(مقام و مرتبه‏ات) فرود آى! تو حق ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبر كنى! بيرون رو كه تو از افراد پست و كوچكى!
3- وانى كلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فى آذانهم واستغشوا ثيابهم و اصروا واستكبروا استكبارا (سوره‏نوح،آيه‏7)
(در داستان نوح آمده است): «و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى، انگشتان خويش را در گوشهايشان قرار داده و لباسهايشان را بر خود پيچيدند و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدت استكبار كردند»!
4- فاما عاد فاستكبروا فى الارض بغير الحق و قالوا من اشد منا قوة اولم يروا ان الله الذى خلقهم هو اشد منهم قوة و كانوا بآياتنا يجحدون (سوره‏فصلت،آيه‏15)
(در مورد قوم عاد مى‏خوانيم): «اما قوم عاد بناحق در زمين تكبر ورزيدند و گفتند: «چه كسى از ما نيرومندتر است؟! آيا نمى‏دانستند خداوندى كه آنان را آفريده از آنها قويتر است؟ و (به خاطر اين پندار) پيوسته آيات ما را انكار مى‏كردند!
در همين زمينه آيات فراوان ديگري وجود دارد كه به خاطر اختصار از ذكر آنها پرهيز نموده، توجه شما را به ادامه بحث جلب مي نماييم .
تكبر در روايات اسلامى
در منابع حديث، روايات زيادى در باره مذمت كبر و تفسير حقيقت آن و علاج و آثار آن آمده است، كه نقل همه آنها در اين مختصر نمى‏گنجد، ولى گلچينى از آنها را از نظر شما مى‏گذرانيم:
در حديثى از رسول خدا(ص) مى‏خوانيم: «اياكم و الكبر فان ابليس حمله الكبر على ان لايسجد لآدم; از تكبر بپرهيزيد كه ابليس به خاطر تكبر از سجده كردن بر آدم خوددارى كرد(و براى هميشه مطرود درگاه الهى شد)».1
همين معنى به تعبير ديگرى در خطبه‏هاى نهج‏البلاغه آمده است، در خطبه قاصعه كه بخش عظيمى از آن در باره «تكبر ابليس‏» و پيامدهاى آن مى‏باشد مى‏خوانيم: عبرت بگيريد از كارى كه خدا با ابليس كرد; زيرا اعمال طولانى و كوششهاى فراوان او را(در مسير عبادت و بندگى خدا) به خاطر ساعتى تكبر نابود ساخت، چگونه ممكن است كسى بعد از ابليس همان گناه را مرتكب شود، ولى سالم بماند»؟ 2
تعبيرات كوبنده فوق به خوبى نشان مى‏دهد كه تكبر و خودخواهى حتى در لحظات كوتاه چه پيامدهاى خطرناكى را دارد و چگونه همچون آتش سوزان مى‏تواند حاصل يك عمر طولانى اعمال صالحه را بسوزاند و خاكستر كند و شقاوت ابدى و عذاب جاويدان را نصيب صاحبش سازد.
در حديث ديگرى از همان حضرت(ع) مى‏خوانيم: «احذر الكبر فانه راس الطغيان و معصية الرحمن; از تكبر بپرهيزيد كه سرآغاز طغيانها و معصيت و نافرمانى خداوند رحمان است‏»!3
حديث‏بالا اين واقعيت را روشن مى‏سازد كه سرچشمه بسيارى از گناهان مساله كبر و خود برتربينى است.
در حديث ديگرى از امام باقر(ع) مى‏خوانيم : در قلب هيچ انسانى چيزى از كبر وارد نمى‏شود مگر اينكه به همان اندازه از عقلش كاسته خواهد شد، كم باشد يا زياد»!4
در اصول كافى از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: «اصول الكفر ثلاثة، الحرص و الاستكبار و الحسد، فاما الحرص فان آدم حين نهى عن الشجرة حمله الحرص على ان اكل منها، واما الاستكبار فابليس حيث امر بالسجود لآدم فابى، واما الحسد فابنا آدم، حيث قتل احدهما صاحبه; ريشه‏هاى كفر(منظور از كفر در اينجا عصيان و نافرمانى خدا به معنى اعم است) سه چيز مى‏باشد: حرص و تكبر و حسد.
اما «حرص‏» به خاطر آن است كه هنگامى كه آدم از خوردن شجره ممنوعه نهى شد، حرص او را وادار كرد كه از آن بخورد و اما استكبار، نمونه آن ابليس بود كه مامور به سجده براى آدم شد، ولى او سرپيچى كرد، اما حسد، در مورد فرزند آدم ظاهر گشت و سبب شد كه يكى ديگرى را به قتل برساند». 5بنابراين نخستين گناهان در روى زمين از اين سه نشات گرفت.
در حديث ديگرى از امام باقر و امام صادق‏8 چنين آمده است : كسى كه در قلبش به اندازه سنگينى دانه خردلى از كبر باشد هرگز داخل در بهشت نخواهد شد»!6
تكبر در منطق عقل
اضافه بر آيات و روايات، «تكبر و استكبار» از نظر منطق عقل نيز بسيار نكوهيده است، چرا كه همه انسانها بندگان خدا هستند و هر كس در وجود خود استعدادها و نقطه‏هاى روشن و مثبتى دارد، همه از يك پدر و مادر آفريده شده‏اند و همه از نظر آفرينش يكسانند، دليلى ندارد كه انسانى خود را از ديگرى برتر بشمرد و به او فخرفروشى كند و او را تحقير نمايد! گيرم خداوند موهبتى به او داده باشد اين موهبت‏بايد سبب شكر و تواضع گردد نه سبب كبر و غرور.
زشتى اين صفت از بديهيات است كه هر كس وجدان بيدارى داشته باشد به آن اعتراف مى‏كند به همين دليل افرادى كه به هيچ مذهبى پايبند نيستند تكبر و خود برتربينى را ناخوش مى‏دارند و آن را از زشت‏ترين صفات مى‏شمرند.
اصولا چگونه انسان مى‏تواند رداى تكبر را بر دوش بيفكند، در حالى كه به گفته اميرمؤمنان على(ع) در آغاز نطفه(بى ارزشى) بود و سرانجام مردار(متعفنى) مى‏شود و درون وجود او مملو از آلودگى‏هاست!7
انسانى كه آن‏قدر ضعيف و ناتوان است كه يك پشه ناچيز او را آزار مى‏دهد و حتى كوچكتر از پشه يعنى ميكروبى كه با چشم هرگز ديده نمى‏شود، او را بيمار مى‏سازد و در بستر بيمارى مى‏افكند، انسانى كه از مختصر گرمى هوا بى‏طاقت مى‏شود و از مختصر سرما رنج مى‏برد، اگر باران نيايد بيچاره است، اگر كمى بيش از حد ببارد باز هم بيچاره است، كمى فشار خون او بالا مى‏رود حيات او به خطر مى‏افتد و كمى پايين مى‏آيد باز جانش در خطر است! از سرنوشت‏خويش در يك ساعت آينده با خبر نيست و لحظه پايان عمر خود را هرگز نمى‏داند، نزديك‏ترين دوستانش گاه قاتل او مى‏شوند و عزيزترين عزيزانش، دشمن جان او مى‏گردند، آبى كه مايه حيات اوست گاه موجب مرگ او مى‏شود و نسيمى كه به او حيات و نشاط مى‏بخشد اگر كمى سريعتر بوزد مبدل به تندبادى مى‏شود كه خانه و كاشانه‏اش را بر سرش ويران مى‏كند.
از امورى كه نشانه ناتوانى فوق‏العاده انسان است‏بيماريهايى است كه دامن او را مى‏گيرد و غالبا از ميكروبها و ويروسها كه موجودات بسيار كوچكى هستند كه از خردى به چشم ديده نمى‏شوند ناشى مى‏گردد و انسانهاى نيرومند و قوى‏پيكر و قهرمان را به زانو در مى‏آورد!
تعريف و حقيقت تكبر
بزرگان اخلاق گفته‏اند: اساس تكبر اين است كه انسان از اينكه خود را برتر از ديگرى ببيند احساس آرامش كند، بنابراين تكبر از سه عنصر تشكيل مى‏شود: نخست اينكه براى خود مقامى قائل شود، ديگر اينكه براى ديگرى نيز مقامى قائل شود و در مرحله سوم مقام خود را برتر از آنها ببيند و احساس خوشحالى و آرامش كند.
از همين رو گفته‏اند تكبر(خود برتربينى) با عجب(خود بزرگ بينى) تفاوت دارد، در عجب هيچ گونه مقايسه‏اى با ديگرى نمى‏شود، بلكه انسان به خاطر علم يا ثروت يا قدرت و يا حتى عبادت، خود را بزرگ مى‏بيند، هر چند فرضا كسى جز او در جهان نباشد، ولى در تكبر حتما خود را با ديگرى مقايسه مى‏كند و برتر از او مى‏بيند.
- شاخه‏هاى تكبر
در اينجا مفاهيم متعددى وجود دارد كه گاه تصور مى‏شود همه با هم مترادف و يكسانند در حالى كه تفاوتهاى ظريفى با هم دارند هر چند ريشه همه آنها به «تكبر» باز مى‏گردد، ولى از زاويه‏هاى مختلف به آن نگاه مى‏شود.
« خود برتربينى‏»، «خود محورى‏»، «خودخواهى‏»، «برترى جويى‏» و «فخرفروشى‏»، همه از مفاهيمى هستند كه ريشه آنها «تكبر» است، هر چند از زواياى مختلف ديده مى‏شود.
كسى كه صرفا خود را بالاتر از ديگران مى‏بيند، «خود برتربين‏» است.
كسى كه به خاطر اين خود برتربينى سعى دارد در همه جا و در همه كارهاى اجتماعى همه چيز را قبضه كند، «خود محور» است.
كسى كه سعى دارد در مسائل اجتماعى مخصوصا به هنگام بروز مشكلات تنها به منافع خود بينديشد و براى منافع ديگران ارزشى قائل نباشد، «خودخواه‏» است.
كسى كه سعى مى‏كند سلطه خود را بر ديگران مستحكم كند و آنها را زير سيطره خود قرار بدهد، گرفتار «برترى جويى‏» است.
بالاخره كسى كه سعى دارد مال و ثروت يا قدرت و مقام خود را به رخ ديگران بكشد « فخرفروش‏» است.
بنابراين همه اين صفات ريشه مشتركى دارد و آن تكبر است هر چند در چهره‏هاى مختلف ظاهر مى‏گردد.
تكبر در برابر چه كسى؟
علماى اخلاق تكبر را به سه بخش تقسيم كرده‏اند:
تكبر در برابر خدا! تكبر در برابر پيامبران. تكبر در مقابل خلق خدا.
قسم سوم، تكبر در برابر بندگان خداست‏به گونه‏اى كه خود را بزرگ بشمرد و ديگران را كوچك و خوار و بى مقدار، زير بار هيچ كس نرود، خود را از همه برتر ببيند و حق هيچ صاحب حقى را محترم نشمرد و دائما منتظر باشد كه ديگران براى او عظمت قائل شوند.
اين نوع از كبر نمونه‏هاى فراوانى دارد كه نياز به شرح آن نيست، و گاه به حد اعلا مى‏رسد و به تكبر در برابر پيامبران و خداوند منتهى مى‏گردد.
آرى آتش كبر و غرور، نخست از تكبر در برابر بندگان خدا سر مى‏زند، سپس به استكبار در برابر انبياء و رسولان پروردگار مى‏رسد و سرانجام به تكبر در برابر ذات پاك خداوندگار مى‏انجامد!
انگيزه‏هاى تكبر
تكبر اسباب زيادى دارد و همه آنها به اين باز مى‏گردد كه انسان در خود كمالى تصور كند و بر اثر حب ذات، بيش از حد آن را بزرگ نمايد و ديگران را در برابر خود كوچك بشمرد.
بعضى از بزرگان علم اخلاق مانند مرحوم «فيض كاشانى‏» در «المحجة البيضاء» اسباب كبر را در هفت چيز خلاصه كرده‏اند، نخست اسباب دينى كه «علم‏» و «عمل‏» است، و اسباب دنيوى كه «نسب‏»، «زيبايى‏»، «قوت‏»، «مال‏» و «فزونى ياران و ياوران‏» مى‏باشد

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ق.ظ ]




هرکه دارد هوس کرب وبلا وبسم الله"

«هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله»
برای پیاده روی اربعین چطور آماده شویم؟
«پیاده روی اربعین» و دغدغه های مربوط به آن، این روزها موضوع گپ و گفت خیلی از هموطنان ماست.برای آمادگی بیشتر زائران حسینی در این سفر معنوی، پرونده کوچکی آماده کرده ایم.
وارث: آن‌طور که تاریخ می‌گوید، «پیاده‌روی اربعین» یک رسم و سنت قدیمی است. سنتی که ائمه معصومین(ع) و بزرگان دین ما، بارها درباره عظمت فضیلت آن صحبت کرده‌اند.بعد از آزادی کشور عراق از رژیم بعث،چند سالی هست که مردم از سراسر دنیا همراه و هم‌قدم می‌شوند تا پا جای پای حضرت زینب(س) و اهل‌بیت اباعبدالله (ع) بگذارند. اربعین که برسد حال و هوای کشور ما هم‌رنگ و بوی دیگری می‌گیرد. رسانه‌ها این زیارت عاشقانه را پوشش می‌دهند و کوچه و خیابان‌ها پر از پیام‌های خوشامدگویی به «کربلایی‌ها» می‌شود. زائران خوش‌ذوقی را می‌بینی که صفحات اجتماعی‌شان را با عکس‌های پیاده‌روی به‌روز می‌کنند و پای عکس‌ها می‌نویسند: #عمود_۱۵۰ #موکب_الامام_جواد #یا_حسین_شهید

سفر «پیاده‌روی اربعین» در کنار تمام زیبایی‌هایش، شبیه هیچ سفر دیگری نیست و شرایط خاص خودش را دارد.اینجا سعی کردیم با توجه به تجربیات سال‌های قبل زائران و صحبت‌های مسئولین و کارشناسان، پرونده کوچکی برای آمادگی سفر اربعین آماده کنیم.

«…بیا تا برویم» / آمادگی های قبل از سفر:

۱- تهیه پاسپورت و ویزا:

این نکته را در نظر بگیرید که پاسپورت شما باید تا ۶ ماه اعتبار داشته باشد. در غیر این صورت حتماً با مراجعه به پلیس+۱۰ آن را تمدید کنید.بعدازآن در سامانه samah.haj.ir ثبت‌نام کنید. حداکثر تا ۱۵ ماه صفر امکان ثبت‌نام در این سامانه وجود دارد. با در دست داشتن اصل گذرنامه و دو قطعه عکس سه در چهار رنگی زمینه سفید به نمایندگی‌های سفارت عراق در تهران، مشهد، عراق و کرمانشاه مراجعه کنید و ویزای سه‌ماهه عراق را بگیرید.

یک فرصت ویژه هم برای دانشجویان وجود دارد. ستاد عتبات عالیات اعلام کرده که دانشجویان با تسهیلات ویژه‌ای می‌توانند در پیاده‌روی اربعین شرکت کنند. البته این طرح فقط برای دانشجویانی است که توسط کاروان‌ها و یا تشکل‌های مجاز در دانشگاه‌ها اعزام می‌شوند. آنها بعد از دریافت تعهدنامه‌های محضری لازم و در صورت مجاز بودن به خروج توسط سازمان وظیفه عمومی ناجا، می‌توانند مجوز خروج از کشور را دریافت کنند. بنابراین دانشجویانی که به‌صورت انفرادی اعزام می‌شوند مشمول این طرح نیستند و باید با سپردن وثیقه پیش سازمان وظیفه عمومی ناجا برای دریافت مجوز اقدام کنند.می‌توانید اطلاعات بیشتر درباره این امکان ویژه را در سایت www.labbayk.ir بخوانید.

۲- هزینه ها:

هزینه صدور ویزا برای هر نفر حدود ۱۵۰۰۰۰تومان است. قبل از سفر مقدار کافی دینار عراقی از صرافی‌ها تهیه کنید و برای مکالمه در عراق هم، سیم‌کارت‌های عراقی را از آژانس‌های مسافرتی معتبر یا از نمایندگی‌های سفارت عراق در ایران دریافت کنید.

کرایه ماشین‌ها از مرز تا نجف بین ۱۰ تا ۴۰ هزار دینار بین اتوبوس، ون و سواری متغیر است. کرایه از گاراژ نجف تا حرم حضرت علی (ع) بین ۱۰۰۰تا ۱۵۰۰ دینار است.

قیمت هتل‌ها در نجف به ازای هر نفر ۲۵۰۰۰دینار است. نرخ هتل‌های کربلا بین ۴۰ تا ۱۰۰ دلار به ازای هر نفر است.

۳- وسایل مورد نیاز:

سعی کنید از کوله‌پشتی راحت و سبکی استفاده کنید که بندهای آن نازک نباشد و ستون فقرات شما را در طول مسیر اذیت نکند. رول دستمال‌کاغذی، مسواک، حوله شخصی، لیوان و کلاه آفتاب‌گیر همراه داشته باشید. یک عدد کیسه‌خواب نیز به همراه داشته باشید تا در صورت مناسب نبودن و سرد بودن مکان‌ها برای استراحت از شما در برابر خاک و سرما محافظت کند.

یادتان باشد به آب‌وهوا اعتمادی نیست! پس لباس گرم بیرون از کوله همراه داشته باشید که آن را بپوشید یا روی دست بگیرید. لباس‌های گرمتان را حتی‌الامکان ‌طوری انتخاب کنید که دکمه یا زیپ داشته باشد و قابلیت کم یا زیاد کردن لباس‌هایتان را در طول مسیر داشته باشید. داروهای موردنیازتان برای ۱۰ روز را همراه داشته باشید. کفش راحت و سبک بپوشید. به‌هیچ‌وجه برای پیاده‌روی اربعین کفش نو تهیه نکنید یا حداقل آن را از یک ماه قبل بپوشید و یک و نیم تا دو ساعت در روز با آن پیاده‌روی کنید. کفشی را انتخاب کنید که کفی مناسب داشته باشد و عرق نکند. در غیر این صورت ممکن است کوفتگی عضلانی و تاول در پاها شما را اذیت کند.

می‌توانید یک قرآن، دعا و زیارت جیبی و یا مداحی موردعلاقه‌تان را همراه داشته باشید. البته بهتر است این‌ها را در موبایل خود داشته باشید تا در حال پیاده‌روی بتوانید گوش بدهید یا بخوانید.

از بین خوراکی‌های همراه، آجیل و نان‌های خشک سبوس‌دار به سیستم گوارشی خیلی کمک می‌کنند. کشمش، میوه‌های خشک، نخودچی و شکلات به همراه داشته باشید. شکلات شیرین باعث ایجاد تشنگی می‌شود اما شکلات تلخ انتخاب خوبی برای یک پیاده‌روی طولانی است. درواقع شکلات تلخ برای تأمین انرژی بسیار مفید است.

«جاده عشق» / در راه سفر:

مناسب‌ترین وسیله و راه را انتخاب کنید: برای پیاده‌روی اربعین می‌توانید مسیر نجف به کربلا یا بغداد به کربلا را انتخاب کنید. برای سفر هوایی، از شهرهای تهران، اهواز، اصفهان، مشهد، ساری، کرمان، شیراز و تبریز پرواز مستقیم به نجف و بغداد وجود دارد. برای سفر زمینی، می‌توانید از مرز مهران، شلمچه و چزابه حرکت کنید. البته ممکن است ساعات زیادی منتظر بمانید. پس برای اقامت در مرز آمادگی داشته باشید.

ازآنجایی‌که مسیر کم‌کم شلوغ می‌شود، به‌محض زیارت حرم حضرت علی (ع) پیاده‌روی را شروع کنید. موکب‌ها (به زبان عربی همان هیئت) محل استراحت زائران در مسیر هستند، سرویس بهداشتی و محل استراحت دارند و صلواتی از شما پذیرایی می‌کنند. فاصله هر موکب تا موکب بعدی ۵۰ متر است.

طول مسیر نجف تا کربلا ۸۲ کیلومتر است که بین دو تا ۵ روز طول می‌کشد. مسیر پیاده‌روی از شارع الرسول شروع می‌شود و در عمود ۱۸۰ النجف، پیاده‌روی در شهر نجف تمام می‌شود. بعدازآن دوباره پیاده‌روی را از عمود ۱ در جاده نجف به کربلا شروع می‌کنید و تا حرم حضرت عباس (ع)، ۱۴۵۲ عمود در پیش دارید. حتماً بعد از نماز صبح پیاده‌روی را شروع کنید و بین ساعت ۳-۵ موکبی را برای استراحت شبانه پیدا کنید. اگر انفرادی می‌روید تا قبل از ۱۰-۱۱ صبح حرکت کنید چون مسیر هم در این ساعت‌ها خلوت‌تر است. ضمناً اگر می‌خواهید تماس تلفنی داشته باشید بهتر است این کار را قبل از طلوع آفتاب انجام دهید. احتمالاً به دلیل ترافیک بالای شبکه، در طول روز با مشکل بر خواهید خورد.

اگر گم شدید: امکان گم کردن همراهانتان در طول مسیر وجود دارد؛ بنابراین با توجه به آنتن ندادن موبایلتان در بعضی نقاط همچنین به دلیل ترافیک بالای شبکه از همان ابتدای مسیر شماره عمودها (ستون‌ها) را انتخاب کنید که اگر همراهانتان را گم کردید، زمان رسیدن به آن عمود توقف کنند. فقط حواستان باشد شماره‌های رند خیلی شلوغ است و تجمع افراد زیاد است.

اگر درنهایت با همه تدابیر هم‌سفرانتان را گم کردید، بهتر است آخرین جایی که برای قرار با آنها در نظر می‌گیرید، ستاد عتبات عالیات ایران در جوار حرم امام حسین (ع) باشد که آدرس این مکان را بیشتر کسبه اطراف حرم می‌دانند.

مواظب سلامتی خودتان باشید: حتماً بعد از دو ساعت راه رفتن، نیم ساعت استراحت کنید. بیشتر خادمین موکب‌ها آموزش ماساژ دیده‌اند، ولی اگر دچار گرفتگی عضلانی می‌شوید، حتماً قرص متاکارمابول همراه داشته باشید.

وعده‌های غذایی را به‌موقع مصرف کنید تا دچار افت قند نشوید. در طول مسیر موکب دارها به بهترین شکل از شما پذیرایی می‌کنند! سعی کنید مایعات زیاد بخورید: چایی، آب، فرنی، سوپ و …این باعث می‌شود که عفونت‌های بدن دفع شود.

چند نکته برای خانم‌ها: به خانم‌ها توصیه‌شده که در این مراسم مسائل امنیتی را رعایت کنند و از مسیرهای اصلی فاصله نگیرند تا جایی که ممکن است از ویزای فردی استفاده نکنند و «مجردی» به پیاده‌روی نروند. امسال تعدادی موکب فرهنگی برای بانوان پیش‌بینی‌شده است: یکی در نجف و در شارع‌الرسول و دیگری در کربلا در مجاورت هتل جواهر. بهتر است با پارچه مشکی نرم و مستطیل شکل چیزی شبیه پوشیه درست کنید و کش بیندازید تا در طول مسیر صورتتان را از سرما و گردوغبار محافظت کند. بهتر است از چادری استفاده کنید که امکان انداختن کوله با آن وجود داشته باشد. انواع چادرهای لبنانی و ملی مناسب است.

بچه‌ها را همراه ببریم یا نه؟! شاید حضور بچه‌ها در این سفر در نگاه اول مشکل به نظر برسد، اما خیلی‌ها با کودک زیر پنج سال یا حتی چندماهه در پیاده‌روی اربعین شرکت کرده‌اند. شاید بد نباشد چند نکته را بدانید. اول اینکه از ابتدا با خود تکرار کنید: «من در این سفر به نیت خدمت به کودکان امام حسین (ع) قرار است خادم زائر کوچک و معصوم امام حسین (ع) باشم.» حتماً بازی و خوراکی‌های دوست‌داشتنی کودکتان را همراه داشته باشید. صبور باشید! ممکن است او زودتر از موعد خسته یا گرسنه شود یا نیاز به چیزی پیدا کند که لازم باشد توقف کنید.

اگر با گروه یا کاروانی هستید سعی کنید با گروهی باشید که اعضا مثل شما کودک داشته باشند و اگر چنین گروهی در کاروان شما نبود، آدرس و نقشه دقیق محل اسکان در کربلا را بگیرید و از آنها جدا شوید تا دغدغه عقب ماندن شما را آزار ندهد. اگر با کاروانی هستید که باید در روز خاصی در کربلا باشید سفر خودتان را به نحوی مدیریت کنید تا در آن تاریخ به کربلا برسید. به این نحو که در ابتدا با سوارشدن ماشین خودتان را تا یک عمودی که محاسبه کردید بروید و ازآنجا پیاده‌روی خودتان را آغاز کنید (البته در طول مسیر هم می‌توانید سوار ماشین شوید ولی در اواسط و انتهای مسیر یافتن ماشین یک مقدار سخت‌تر است.)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ق.ظ ]




عجب وخود بزرگ بینی

عُجب و خود بزرگ بینی و مذمّت آن
فرق میان این صفت و کبر، آن است که متکبّر آن است که خود را بالاتر از غیر ببیند و مرتبه خود را بیشتر شمارد، ولی در این صفت، پای غیری در میان نیست؛ بلکه معجب آن است که به خود ببالد و از خود شاد باشد و خود را به جهت صفتی، شخصی شمارد و از منعم این صفت فراموش کند.
عجب عبارت است از این‌که آدمی خود را بزرگ شمارد به جهت کمالی که در خود بیند، خواه آن کمال را داشته باشد یا نداشته باشد و خود هم‌چنان داند که دارد و خواه آن صفتی را که دارد و به آن می‌بالد فی الواقع هم کمال باشد یا نه.
بعضی گفته‌اند: عجب آن است که صفتی یا نعمتی را که داشته باشد، بزرگ بشمارد و از منعم آن فراموش کند.
فرق عجب و کبر
فرق میان این صفت و کبر، آن است که متکبّر آن است که خود را بالاتر از غیر ببیند و مرتبه خود را بیشتر شمارد، ولی در این صفت، پای غیری در میان نیست؛ بلکه معجب آن است که به خود ببالد و از خود شاد باشد و خود را به جهت صفتی، شخصی شمارد و از منعم این صفت فراموش کند.
پس اگر به صفتی که داشته، شاد باشد از این که نعمتی است از خدا که به او کرامت فرموده و هر وقت که بخواهد می‌گیرد و از فیض و لطف خود عطا کرده است، نه از استحقاقی که این شخص دارد، عجب نخواهد بود.
بدتر از عُجب
اگر صفتی که خود را به آن بزرگ می‌شمارد، بداند که خدا به او کرامت فرموده است ولی چنین داند که حقی بر خدا دارد که باید این نعمت و کمال را به او بدهد و مرتبه‌ای از برای خود در پیش خدا ثابت داند و استبعاد کند که خدا سلب این نعمت را کند و ناخوشی به او برساند و از خدا به جهت عمل خود توقع کرامت داشته باشد، این را دلال (کرشمه) و ناز گویند. این از عُجب بدتر است، زیرا که صاحب این صفت عجب را دارد و بالاتر و این مثل آن است که کسی عطائی به دیگری کند، پس اگر این عطا در نظر او عظمتی دارد، منت بر آن شخص که گرفته است می‌گذارد و عجب بر این عطا دارد.
اگر علاوه بر آن، به آن شخصی که عطا به او شده برای خدمات به او رجوع کند و خواهش‌ها از او کند و هم‌چنین داند که البته او هم خدمات او را به جا آورد به جهت عطائی که بر او کرده، دلال بر آن شخص خواهد داشت.
هم‌چنان که گاهی عجب به صفتی است که صاحب آن، آن را کمال می‌داند و فی‌الحقیقه هیچ کمالی نیست. هم‌چنین گاهی عجب به علمی است که هیچ فایده‌ای بر آن مترتب نمی‌شود و آن بیچاره خطا کرده است و آن را خوب می‌داند. مخفی نماند که این صفت خبیثه بدترین صفات مهلکه و ارذل ملکات ذمیمه است.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: «سه چیز است که از جمله مهلکات است: بخل، که اطاعت آن را کنی و هوا و هوسی که پیروی آن را نمائی و عُجب نمودن آدمی به نفس خود.» (بحارالانوار، ج 72، ص 314، ح 13)
و فرمودند که: «هر وقت ببینی که مردم بخل خود را اطاعت می‌کنند و پیروی هواهای خود را می‌نمایند و هر صاحب‌رأیی به رأی خود عُجب می‌نماید و آن را صواب می‌شمارد، بر تو باد که خود را محافظت کنی و با مردم ننشینی.» (احیاءالعلوم، ج 3، ص 318)
و نیز در روایتی از آن سرور وارد شده است که فرمودند: «اگر هیچ گناهی نکنید، من از بدتر از گناه از شما می‌ترسم و آن عُجب است، عُجب.» (همان)
روایت شده است که: «روزی موسی علیه‌السلام نشسته بود که شیطان وارد شد و با او برنسی (کلاه دراز) رنگارنگ بود. چون نزدیک موسی علیه‌السلام رسید، برنس را کند و ایستاد. سلام کرد. موسی علیه‌السلام گفت: تو کیستی؟ گفت: منم ابلیس، آمدم سلام بر تو کنم، چون مرتبه تو را نزد خدا می‌دانستم. موسی علیه‌السلام گفت: این برنس چیست؟ گفت: این را به جهت آن دارم که دل‌های فرزندان آدم را به وسیله آن به سوی خود کشم. موسی علیه‌السلام گفت که: کدام گناه است که چون آدمی مرتکب آن شد تو بر آن غالب می‌گردی؟ گفت: هر وقت عُجب به خود نموده و طاعتی که کرد، به نظر او بزرگ آمد و گناهش در نزد او حقیر نمود.» (کافی، ج 2، ص 314)
خداوند عالم به داود علیه‌السلام وحی نمود که: «مژده ده گناهکاران را و بترسان صدیقان را.» عرض کرد که: «چگونه عاصیان را مژده دهم و مطیعان را بترسانم!؟» فرمود: «عاصیان را مژده ده که من توبه را قبول می‌کنم و گناه را عفو می‌کنم و صدیقان را بترسان که به اعمال خود عجب نکنند که هیچ بنده‌ای نیست که من با او محاسبه کنم مگر اینکه هلاک می‌شود.» (کافی، ج 2، ص 314)
حضرت باقر علیه‌السلام فرمودند که: «دو نفر داخل مسجد شدند که یکی عابد و دیگری فاسق، چون از مسجد بیرون رفتند فاسق از جمله صدیقان بود و عابد از جمله فاسقان و سبب این، آن بود که عابد داخل مسجد شد و به عبادت خود می‌بالید و در این فکر بود و فکر فاسق در پشیمانی از گناه و استغفار بود.» ()بحار الانوار، ج 72، ص 311، ح 6)
و حضرت صادق علیه‌السلام فرمودند که: «خدا دانست که گناه کردن از برای مؤمن بهتر است از عجب کردن و اگر به این جهت نمی‌بود، هرگز هیچ مؤمنی را مبتلا نمی‌کرد.» (همان، ج 72، ص 311، ح 6)
و فرمود که: «مردی گناه می‌کند و پشیمان می‌شود بعد از آن عبادتی می‌کند و به آن شاد و فرحناک می‌شود، و به این جهت از آن حالت پشیمانی سست می‌شود و فراموش می‌کند و اگر بر آن حالت می‌بود بهتر بود از عبادتی که کرد.» (اصول کافی، ج 2، ص 313، ح 4)
روایت شده است که: «عالمی به نزد عابدی آمد و پرسید چگونه است نماز تو؟ عابد گفت: از مثل منی از نماز او می‌پرسی؟ من چنین و چنان عبادت خدا را می‌کنم. عالم گفت: گریه تو چقدر است؟ گفت: این قدر می‌گریم که اشک‌ها از چشم‌های من جاری می‌شود. عالم گفت که: خنده تو با ترس بهتر است از این گریه که تو بر خود می‌بالی.» (کافی، ج 2، ص 313، ح 5)
و نیز روایت شده است که: «اول کاری که با صاحب صفت عجب می‌کنند این است که او را از آن‌چه به او عجب کرده بی‌بهره می‌سازند تا بداند که چگونه عاجز و فقیر است و خود گواهی بر خود دهد تا حجّت تمام‌تر باشد، هم‌چنان که با ابلیس کردند. عجب گناهی است که تخم آن کفر و زمین آن نفاق و آب آن فساد و شاخه‌های آن جهل و نادانی و برگ آن ضلالت و گمراهی و میوه آن لعنت و مخلّد بودن در آتش جهنم. پس هر که عجب کرد تخم را پاشید و زرع کرد و لابد میوه آن را خواهد چید.» (جامع‌‌السادات، ج 1، ص 324)
و نیز روایت شده است که: «در شریعت عیسی بن مریم بود سیاحت کردن در شهرها. در سفری بیرون رفت و مرد کوتاه قامتی از اصحاب او همراه او بود. رفتند تا به کنار دریا رسیدند. جناب عیسی علی نبیّنا و آله و علیه‌السلام گفت: بسم الله و بر روی آب روان شد. آن مرد کوتاه چون دید عیسی علیه‌السلام بسم الله گفت و بر روی آب روان شد، او نیز گفت بسم الله و روانه شد و به عیسی علیه‌السلام رسید. در آن وقت به خود عجب کرد و گفت: این عیسی روح الله است بر روی آب راه می‌رود و من هم بر روی آب راه می‌روم. فضیلت او بر من چه چیز است؟ و چون این به خاطرش گذشت به آب فرو رفت. پس استغاثه به حضرت عیسی علیه‌السلام نمود، عیسی دست او را گرفت و از آب بیرون آورد و گفت: این کوتاه چه گفتی؟ عرض کرد که: چنین چیزی به خاطرم گذشت. گفت: پا از حد خود بیرون گذاشتی، خدا تو را غضب کرد، توبه کن.
منبع: معراج‌السعادة ملا احمد نراقی
چرا انسان نباید عجب بورزد؟
امام على عليه‏السلام فرمودند: «ما لاِبنِ آدمَ والعُجبِ؟! و أوَّلُهُ نُطفَةٌ مَذِرَةٌ، و آخِرُهُ جيفَةٌ قَذِرَةٌ، وَ هُوَ بَينَ ذلكَ يَحمِلُ العَذِرَةَ؟!»؛ آدميزاد را چه به خودپسندى؟! آغازش نطفه‏‌اى گنديده است و فرجامش مُردارى پليد و او در اين ميان، انبان كثافت است! (غررالحكم، ص 9666؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 358)

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




جهنم اعمال
تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و قیامت و غیر آن ها را که شنیدی و قیاس کردی به آتش دنیا و عذاب دنیا،و اشتباه فهمیدی، بد قیاس کردی. آتش این عالم، خیلی سهل و آسان است. ادراک تو در این عالم، ناقص و کوتاه است. همه آتش های این عالم را جمع کنند، روح انسان را نمی تواند بسوزاند. آن جا آتشش، علاوه بر اینکه جسم را می سوزاند، روح را می سوزاند. قلب را ذوب می کند. فواد را محترق می نماید. تمام اینها را که شنیدی و آنچه تاکنون از هر چه شنیدی، جهنم اعمال تو است که در آنجا حاظر می بینی که خدای تعالی می فرماید: (ووجدوا ما عملوا حاضراً.)**کهف / 9*** یعنی یافتند آنچه کرده بودند حاضر. این جا مال یتیم خوردی، لذت بردی خدا می داند آن صورتی که در آن عالم از آن، در جهنم می بینی، و آن، لذتی که در آن جا نصیب تو است چیست؟ این جا بد گفتی به مردم، قلب مردم را سوزانیدی. این سوزش قلب عباد خدا را، خدا می داند چه عذابی دارد در آن دنیا، وقتی که دیدی، می فهمی چه عذابی دارد در آن دنیا، وقتی که دیدی، می فهمی چه عذابی خودت برای تو تهیه شده، به تو رد می شود، وقتی غیبت کردی، صورت ملکوتی او برای تو تعیین شد به تو رد می شود، با او محشوری و خواهی عذاب آن را چشید. اینها جهنم اعمال، که جهنم سهل و آسان و سرد و گوارا و مال کسانی است که اهل معصیت هستند ولی برای اشخاصی که ملکه فاصله و رذیله باطله پیدا کردند از قبیل ملکه طمع، حرص، جهود، جدال، شره، حب مال، جاه و دنیا و سایر ملکات پست، جهنمی است که نمی شود تصور کرد. صورتهای است که که در قلب من و تو خطور نمی کند که از باطن خود نفس، ظهور می کند که اهل آن جهنم از عذاب آنها گریزان و به وحشت هستند.
سنخیت عذاب در آخرت
سختی و شدت حرارت آتش آخرت را ما نمی توانیم در این عالم ادراک کنیم. زیرا که سبب اختلاف شدت و بضعف عذاب، یکی قوت و ضعف ادراک است. هر چه مدرک قوی تر و ادراک تام تر و خالص تر باشد بیشتر ادارک ألم و درد کند.
و یکی دیگر اختلاف موادی است که حس به او قائم است در قبول حرارت چون مواد مختلف است در قبول حرارت مثلاً طلا و آهن را بیشتر قبول حرارت می کنند از سرب و قلع، و این دو بیشتر قبول می کنند از چوب و زغال و اینها از گوشت و پوست.
و یکی دیگر شدت ارتباط قوه ادراک است به محل قابل. مثلاً مغز سر انسان با آن که قبول حرارت کمتر می کند از استخوانها، مع ذالک تأثرش بیشتر است. زیرا که قوه ادراک در آن بیشتر نمایش دارد.
و یکی دیگر نقص و کمال خود حرارت است. اگر حرارت صددرصد درجه باشد،بیشتر متألم می کند از آنکه درجه باشد.
و یکی دیگر اختلاف ارتباط ماده فاعله حرارت است به ماده قابله آن. مثلاً آتش اگر مقارن با دست باشد یا بچسبد به دست، در سوختن فرق می کند.
تمام این اسباب خمسه که ذکر شد در این عالم، در کمال نقص است و در آن عالم در کمال قوت و تمامیت است. جمیع ادراکات ما در این عالم، ناقص و ضعیف و محجوب به حجب کثیره یی است که ذکر آن ها موجب تطویل و مناسب با این مقام نیست. امروز چشم ما، ملائکه و بهشت و جهنم را نمی بیند. گوش ما صداهای عجیب و غریب و برزخیان و قیامت و اهل آن را نمی شنود. حس ما ادراک حرارت آن جا را نمی کند. همه از نقص خود این ها است. آیات و اخبار اهل بیت صلوات الله علیهم مشحون به ذکر این مطلب است تلویحاً و تصریحاً.
اما بدن انسان در این عالم، قابل حرارت نیست. یک ساعت اگر در این آتش سرد دنیا بماند، خاکستر می شود، ولی خداوند قادر، در قیامت این بدن را طوری قرار می دهد و خلق می فرماید که در آن آتش جهنم - که به شهادت جبرئیل امین اگر یک حلقه از سلسله هفتاد ذراعی اهل جهنم را در این عالم بیاورند، تمام کوه ها از شدت حرارت آن ذوب می شود**بحار الانوار ج، 8 ص 305، تفسیر برهان ج 4، ص 379 *** باقی می ماند همیشه و ذوب نمی شود و تممام نمی گردد. بدن انسان هم در قیامت، قابلیتش نیست با این عالم.
و اما ارتباطی نفس به بدن در این عالم خیلی ضعیف و ناقص است. این عالم تعصی دارد از آن که نفس در او به قوای خود ظاهر گردد. ولی آن عالم، مملکت ظهور نفس است، و نسبت نفس به بدن، نسبت أتم مراتب نیبت ها و ارتباطها است.
و اما آتش این عالم، یک آتش افسرده سردی است و یک امر عرضی مشوب به مواد خارجیه غیر خالص است. ولی آتش جهنم خالص و بی خلط و جوهر قائم بالذات حی مریدی است که از روی شعور، اهل خود را می سوزاند، و به هر قدر که مأمور است، فشار به اهل خود را می آورد. در وصفش شنیدی فرموده صادق مصدق جبرئیل امین را. قرآن خدا و اخبار پر است از وصف آن.
و اما ارتباط آتش جهنم و التصاق آن به بدن در این عالم شبیه ندارد. جمیع آتش های این عالم اگر به انسان احاطه کند بیش از احاطه به سطوح نکند، ولی اتش جهنم به ظاهر و باطن و به خود مدارک و متعلقات آن ها یک نحو احاطه دارد. آن آتش است که قلب و روح و قوا را می سوزاند و با آن ها یک نحو اتحاد پیدا می کند که در این عالم بی نظیر است.
پس معلوم شد که موجبات عذاب در این عالم به هیچ وجه فراهم نیست. نه مواد این جا لایق قبول و نه فاعل حرارت تام الفاعلیه، و نه ادراک تام است. آتشی که جهنم از نفس او بسوزد، ما ادراک آن را و تصور آن را نمی توانیم بکنیم مگر آن که خدای نخواسته جزو متکبران گردیم، و این خلق زشت ناهنجار را اصلاح نکرده، از این عالم منتقل شویم و بالمعاینه آن را می بینیم (فلبس مثوی المتکبرین)**براستی چه بد است جایگاه خود پسندان

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]