نرجس
 
   



وسواس خناس چیست؟؟؟؟؟

وسواس خنّاس چیست؟
________________________________________
«خَنّاس» هم از ریشه «خُنُوس» به معنى جمع شدن و عقب رفتن است و این برای آن است كه شیاطین هنگامى كه نام خدا برده مى‏شود عقب نشینى مى ‏كنند و از آنجا كه این امر غالباً با پنهان شدن توأم است ، این واژه به معنى «اختفاء» نیز آمده است.
________________________________________
جزء سی ام قرآن کریم که از ابتدای سوره مبارکه نبأ آغاز و تا پایان قرآن کریم ادامه دارد در بردارنده آموزه ها و پیام‌های روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آنها را نقل می کند.
کسانی که در قیامت اجازه سخن گفتن دارند
آیه 38 سوره نبأ صحنه ای از قیامت را بیان می کند که در آن روح و مَلَک به صف ایستاده اند و کسی حق حرف زدن ندارد؛ جز عده ای که خدا به آنها اذن سخن گفتن داده است (یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَّا یَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ).
سوال اینجاست در آن صحنه هول برانگیز که صدا از کسی در نمی آید و کسی حق حرف زدن ندارد اینها کیانند که خدا به ایشان اجازه سخن گفتن داده است؟
در کتاب کافی، معتبرترین مجموعه روایی شیعه به نقل از محمد بن فضیل آمده است: از امام کاظم علیه السلام درباره این آیه سوال کردم.
امام علیه السلام فرمود: نَحْنُ وَ اللَّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ؛ به خدا سوگند ما آن کسانی هستیم که اذن سخن گفتن دارند.
راوی می گوید عرض کردم: چه خواهید گفت؟ فرمود: نُمَجِّدُ رَبَّنَا ؛ پروردگارمان را به بزرگی یاد می کنیم وَ نُصَلِّی عَلَى نَبِیِّنَا ؛ بر پیامبرمان درود می فرستیم وَ نَشْفَعُ لِشِیعَتِنَا ؛ و برای شیعیانمان طلب فضل و بخشش می کنیم و خداوند در خواست ما را رد نخواهد کرد ؛ فَلَا یَرُدُّنَا رَبُّنَا.[1]

کریم بودن خدا که غرور نمی آورد
آیه 6 سوره انفطار براى بیدار كردن انسان از خواب غفلت و توجه او به مسئولیت‌هایش در برابر خداوند، او را مخاطب ساخته و با یك استفهام توبیخى شدید مى فرماید: اى انسان چه چیزى تو را از پروردگار كریمت غافل ساخته؟ و در برابر او جسور و مغرور نموده است (ییَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِیمِ) ؟!
نُمَجِّدُ رَبَّنَا ؛ پروردگارمان را به بزرگی یاد می کنیم وَ نُصَلِّی عَلَى نَبِیِّنَا ؛ بر پیامبرمان درود می فرستیم وَ نَشْفَعُ لِشِیعَتِنَا ؛ و برای شیعیانمان طلب فضل و بخشش می کنیم و خداوند در خواست ما را رد نخواهد کرد ؛ فَلَا یَرُدُّنَا رَبُّنَا.
آلوسی در تفسیر خود (روح المعانی) سخنی را در تفسیر این آیه نقل می کند که امروز هم از برخی شنیده می شود؛ او می نویسد: آوردن كلمه «كریم» در آیه از باب تلقین حجت است[2]، یعنی قاضی چیزی در سخنانش می گوید که متهم از آن استفاده کرده ، راه چاره ای برای خویش پیدا کند و حرف محکمه پسندی بزند.
بنابر این گمان، خداوند در اینجا «کریم» بودن خود را در سوال آورده تا انسان متهم بفهمد که در جواب باید از این وصف الهی استفاده کند تا نجات یابد.
به عبارت دیگر وقتی خدا می پرسد: چه چیز تو را نسبت به پروردگارت مغرور کرد؟ او در جواب بگوید: کَرَم تو یا کریم.
علامه طباطبایی(ره) به این تفسیر و این استفاده اعتراض کرده و آن را با این استدلال رد می کند که اولاً سیاق این آیات، سیاق تهدید است که با این پرسش همراه با توبیخ آغاز می شود و در ادامه سخن از جهنم و افتادن در آن است (إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ * یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ ).
ثانیاً این آیه توبیخی است كه انسان را در برابر كفرانى مذمت می کند که عذر و بهانه ای برای آن ندارد؛ چرا که پروردگارش قبلاً از طریق فرستادگانش به او پیام داده بود اگر کفران کنی عذاب من شدید است[3] و نیز فرموده بود: هر کس طغیان کند و زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دهد جهنم جایگاه اوست.[4]
بنابراین انسان در برابر این سۆال جوابى ندارد و نمى‏تواند بگوید: پروردگارا! كرم تو مرا مغرور كرد.[5]
بهترین و بدترین خلق
در آیات 6 و 7 سوره بینه، سخن از بدترین خلق (شَرُّ الْبَرِیَّةِ) و بهترین آنهاست (خَیْرُ الْبَرِیَّةِ). اینکه اینها کیانند؟ با بیان اوصاف در همین آیات و در همین سوره پاسخش آمده است:
بدترین خلق كسانى از اهل كتاب و مشركان هستند که به این آئین جدید (یعنی اسلام) كافر شدند و در آتش دوزخ، جاودانه خواهند ماند (
إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا). بهترین خلق هم کسانی هستند که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ).
اما گذشته از اوصاف، این بدترین ها و بهترین ها به شکل مشخص چه کسانی اند؟
پاسخ این سوال را رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده اند:
آن حضرت در بیمارى ای كه از دنیا رفتند به امیرالمۆمنین علیه السلام فرمودند: على جان نزدیك بیا! آن حضرت نزدیك آمد. بعد فرمود: گوش خود را نزدیك دهانم بیاور این كار را كرد و فرمود: برادرم نشنیده اى این کلام خدا را که فرمود: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ؟ عرض كرد: بله شنیده ام. فرمود آنها تو و شیعیانت هستید. مى‏آیید با چهره هایى درخشان و سیراب.
سپس فرمود: این آیه را نشنیده ‏اى که فرمود : إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَاأُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ. عرض کرد: بله یا رسول اللَّه. فرمود آنها دشمنان تو و دشمنان شیعیانت هستند.
روز قیامت با چهره اى‏ سیاه، گرسنه و تشنه بدبخت و معذب مى آیند. آن آیه اختصاص به تو و شیعیانت دارد و این آیه براى دشمن تو و شیعیانت هست.[6]
برادرم نشنیده اى این کلام خدا را که فرمود: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ؟ عرض كرد: بله شنیده ام. فرمود آنها تو و شیعیانت هستید. مى‏آیید با چهره هایى درخشان و سیراب.
آیا تمام کارهای دنیا در قیامت دیده می شود؟
پاسخ به این سوال با توجه به آیات 7 و 8 سوره زلزله مثبت است؛ زیرا می فرماید: كسى كه به اندازه سنگینى ذره اى كار خیر انجام داده آن را مى بیند (فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ) و هر كس به اندازه سنگینى ذره اى كار بد هم كرده باشد ، آن را خواهد دید (وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ) و این یعنی هر کاری که از انسان سرزند؛ چه خوب ؛ چه بد در قیامت آن را مشاهده خواهد کرد (یَرَهُ).
اما این معنای دریافتی با آیات توبه و حبط عمل سازگار نیست؛ یعنی معنا ندارد کسی توبه کند و خدا گناهش را بخشیده و از بین ببرد و بعد در قیامت شاهد آن باشد و همچنین معنا ندارد خدا اعمال صالح کسی را به دلایلی مانند کفر، حبط کرده و نابود کند؛ آنگاه این شخص آنها را در قیامت ببیند و از ثوابشان بهره مند شود.
این به ظاهر معما را آیاتی مانند آیه 160/ انعام حل می کنند که می فرمایند: هر كس كار نیك بیاورد، پاداشش ده برابر آن است (مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا )، و آنان كه كار بد بیاورند، جز به مانند آن مجازات نمی شوند (مَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا).
همانگونه که ملاحظه می شود عملی در قیامت به حساب می آید و بالطبع دیده می شود که صاحبش بتواند آن را به صحنه قیامت برساند؛ اما اگر به دلیل توبه (در کارهای ناپسند) و یا حبط (در کارهای پسندیده) نابود شد و از بین رفت دیگر به قیامت نمی رسد تا دیده شود و محاسبه گردد.[

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-10-08] [ 08:31:00 ق.ظ ]




درمان وسوسه های شیطان

درمان وسوسه های شیطان

وسوسه ها که باعث بدی ها و گناهان شود راه علاج و دفع آنها دین است که آدمى بدى عاقبت گناه و ناگوارى و وخامت فرجام آن در دنیا و آخرت را به یاد مى آورد. و حقّ عظیم خدا و ثواب و عقاب او را متذکر شود و به خاطر داشته باشد که صبر بر ترک گناهى که این وسوسه ها به آن دعوت مى کند آسانتر است از صبر و تحمّل آتش دوزخ که اگر شراره اى از آن به زمین افتد گیاه و جماد آن را مى سوزاند. اگر کسى این امور را به یاد آورد و حقیقت آنها را به نور معرفت و ایمان بشناسد، شیطان از او بازداشته شود و وسواسش از او قطع گردد. زیرا شیطان نمى تواند این امور حقّه را قابل انکار نماید و یقینى که براى انسان از برهان هاى قاطع حاصل است شیطان را از این کار مانع است و او را ناامید مى سازد به طورى که مأیوس و زیانکار مى گریزد که زبانه آتش برهان ها به منزله سنگباران و دور کردن شیاطین است .
و اگر وسوسه بدون قصد و بى اختیار در خاطر خطور کند و به دل بگذرد، ولى منشأ فعل نباشد، ریشه کنى کامل آن بسیار مشکل است . و طبیبان نفوس اعتراف کرده اند که آن بیمارى شدید و سختى است که دفع آن دشوار و به قول بعضى محال است ، و حق این است که با همه صعوبت علاج پذیر است ، به دلیل قول پیامبر (ص):
من صلّى رکعتین لم تتحدّث نفسه فیهما بشى ء غفر له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر ؛ هر که دو رکعت نماز گزارد که در آنها نفس او هیچ چیز (جز خدا) را به خاطر نگذراند گناهان گذشته دور و نزدیک او آمرزیده مى شود.

سپاهیان شیطان:
و اگر علاج و دفع این وسوسه ها ممکن نبود چنین کارى هم تصوّر نمى شد.و سرّ دشوارى و صعوبت ریشه کنى کامل آن این است که شیطان دو گونه سپاه دارد. سپاهى که پرواز مى کند و سپاهى که بر زمین سیر مى کند. توهمات و خیال های بی اساس لشکر پرواز کننده اوست و شهوت لشکر سیر کننده او. زیرا قوه واهمه و نیروى شهوت (به طور غالب و بیشتر) از آتش خلق شده اند که شیطان نیز از آن خلق شده است . و مناسبت و سنخیّت (آتش مزاجى) اقتضا مى کند که شیطان بر آنها تسلّط داشته باشد و آنها از او پیروى کنند.
و چون آتش ذاتا مقتضى حرکت است این است که همواره در حرکت باشند و آرام نگیرند؛ با این تفاوت که شیطان چون از آتش خالص است دائما در حرکت است و آن دو قوه را با وسوسه و هیجان تحریک مى کند، و آن دو قوه با آنکه عنصر غالب در آنها آتش است با عنصر خاکى نیز آمیخته اند و بنابراین در حرکت همانند آنچه صرفا از آتش ‍ است نیستند، ولى آمادگى قبول حرکت از آن دارند. به این ترتیب شیطان پیوسته در آنها مى دمد و با وسوسه و هیجان آنها را تحریک مى کند و در آنها به پرواز و جولان در مى آید.
امّا شهوت چون آتش مزاجى آن کمتر است سکون و آرامش آن ممکن است ، و احتمال اینکه تسلّط شیطان در مورد آن از انسان بازداشته شود و شهوت از هیجان بازایستد وجود دارد. و امّا در مورد وسوسه های توهمی(اینکه فکر و روان انسان را به چیزهای مختلف و غیر واقعی جلب کند یعنی چیزهایی که فقط در خیال طرف است ). امکان ندارد که تسلّط شیطان بکلّى قطع شود و ریشه کنى وسواس شیطان از انسان محال است . زیرا اگر ریشه کن کردن آن ممکن بود شیطان لعین اسیر انسان و مسخّر او مى شد و چگونه مى توان تصوّر کرد که آن ملعون بر فرزندان آدم (علیه السلام) سجده آورد و حال آنکه بر پدر آنان سجده نکرد و تکبّر و گردن کشى نمود و گفت :
«خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ»1 ؛ مرا از آتش آفریدى و او را از خاک (گل) آفریدى.
بستن درهاى بزرگ نفوذ شیطان در قلب که عبارتند از شهوت و خشم و حرص و حسد و عداوت و خودبینى (عُجب) و کینه و کبر و طمع و بخل و سبکسارى (خفّت) و جبن و محبّت متاع فانى دنیا، و تجمّل پرستى و شوق به آراسته شدن با لباس فاخر، و شتابزدگى و ترس از تنگدستى و فقر، تعصّب نابجا و ناحق ، و بدگمانى به خالق و خلق … و اینها درهائى است که شیطان هر یک را گشوده بیابد به وسیله وسوسه هاى متعلّق به آن داخل مى شود
پس ممکن نیست که شیطان براى فرزندان آدم با خوددارى از وسوسه تواضع کند، بلکه براى گمراه کردن آنها تا روز قیامت مهلت گرفته است . بنابراین هیچ کس از او رهائى نخواهد یافت مگر اینکه همه اندیشه و قصد و همّت او به یک چیز باشد یعنى دلش همواره متوجّه و مشغول به خداى یکتا باشد تا شیطان مجالى در آن نیابد، و مانند مخلصین باشد که از سلطه این لعین مستثنى در امانند. پس گمان مبر که قلبى از او آسوده و خالى بماند، بلکه مانند خون در بدن بنى آدم جارى و سیّال است و سیلان او مثل هواست در ظرف ، که اگر بخواهى ظرف را از هوا خالى کنى تا آن را از چیز دیگر پر نسازى نمى توانى ، بلکه بقدرى (مثلا) آب در آن داخل کنى از هوا خالى مى شود. همین طور دل هر گاه مشغول به فکر مهمّى درباره دین باشد ممکن است از جولان این لعین در امان بماند. و امّا اگر حتّى یک لحظه از خدا غافل گردد در آن لحظه قرینى جز شیطان نخواهد داشت ، چنانکه خداى سبحان فرموده است :
«وَمَن یَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ »2؛ و هر که از یاد کرد خداى رحمان برگردد دیوى را برانگیزیم تا قرین وى باشد.
و پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: إ نّ اللّه یبغض الشابّ الفارغ؛ خداوند جوان بیکار را دشمن دارد. زیرا جوان وقتى از کار مباحى که درونش به آن مشغول باشد باز ایستد ناچار شیطان در دل او وارد مى شود و در آن به زندگى و تخم گذارى و تولید نسل مى پردازد و بدین گونه شیطان سریعتر از حیوانات تولید و تناسل مى کند، زیرا طبع شیطان از آتش ‍ است ، و شهوت در طبع جوان مانند گیاه خشک آتش زاست که وقتى شیطان در آن جائى پیدا کند تولّدش بسیار مى شود و آتش از آتش مى زاید و هرگز منقطع نمى گردد.

درهای نفوذ شیطان:
اگر علاج قطعى و ریشه کنى وسوسه ها ممکن باشد با عمل به سه امر امکان دارد:
اوّل: بستن درهاى بزرگ نفوذ شیطان در قلب که عبارتند از شهوت و خشم و حرص و حسد و عداوت و خودبینى (عُجب) و کینه و کبر و طمع و بخل و سبکسارى (خفّت) و جبن و محبّت متاع فانى دنیا، و تجمّل پرستى و شوق به آراسته شدن با لباس فاخر، و شتابزدگى و ترس از تنگدستى و فقر، تعصّب نابجا و ناحق ، و بدگمانى به خالق و خلق … و اینها درهائى است که شیطان هر یک را گشوده بیابد به وسیله وسوسه هاى متعلّق به آن داخل مى شود و اگر بسته باشد راهى به آن ندارد مگر دزدانه و بر سبیل گذار و عبور.
دوم: آباد ساختن دل به ضد صفات رذیله یعنى به اخلاق فاضله و اوصاف شریف ، و ملازمت و پیوستگى با ورع و تقوى ، و مواظبت بر عبادت پروردگار متعال .
سوم: بسیارى و کثرت ذکر با دل و زبان ، که اگر ریشه هاى صفات مذموم یاد شده که به منزله درهاى بزرگ براى ورود شیطان است از دل کنده شود، راه هاى تسلّط و تصرّف وى بسته مى شود، مگر بعضى خطورهاى گذرا. و ذکر و یاد خدا شیطان را جلو مى گیرد و ریشه تسلّط و تصرّف او را بکلّى مى کند.
و همچنین ذکر به منزله غذاى نیروبخش است ؛ پس همانطور که غذاهاى مقوّى مادام که تن از اخلاط فاسد و موادّ امراض پاک نگردد سود نبخشند، همین طور ذکر تا هنگامى که دل از اخلاق ذمیمه که مواد بیمارى وسوسه هاست پاک نشود نفعى نخواهد داد. و ذکر وقتى براى قلب سودمند است که از آلودگى هوى و هوس پاک به نور پارسائى و تقوى روشن باشد. چنانکه خداى سبحان فرموده است :
«إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ »3 ؛ در حقیقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‏اى از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند و نیز مى فرماید: «إِنَّ فِی ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ»4 ؛ همانا در این (قرآن) براى کسى که دلى (زنده یا گوشى شنوا) دارد پند و یادآورى است .
و اگر مجرّد ذکر براى طرد شیطان کافى بود هر کسى در نماز حضور قلب داشت و وسوسه هاى باطل و خیالات فاسد به دل او خطور نمى کرد، زیرا منتهاى هر ذکر و عبادتى در نماز است ، با اینکه هر که مراقب قلب خویش ‍ باشد در مى یابد که افکار و خواطر در نماز بیش از اوقات دیگر به دل راه پیدا مى کند. و بسا اتّفاق مى افتد که آنچه از امور دنیا فراموش شده در نماز به یاد مى آید، بلکه لشکر شیاطین هنگام نماز بر دل انسان هجوم مى کنند و آن را جولانگاه خود قرار مى دهند، و آن را چنان به چپ و راست منحرف مى گردانند که ایمان و یقینى در آن نیابد، و آن را به بازارها و حساب سوداگران و جواب مخالفان مى کشانند، و بدین گونه او را در وادی ها و مهلکه هاى دنیا مى افکنند

آنچه قطع وسوسه ها به آن بستگى دارد
راز این مطلب که قطع کلّى وسوسه ها بستگى دارد اولا به تصفیه و پاکسازى و سپس به مواظبت بر ذکر خدا،آن است که چون این امور براى نفس ‍ حاصل شد و نفس دیگر از آنها اثر نمى پذیرد بلکه در آنها بر وفق مصلحت تاثیر مى کند و به ضبط و مهار کردن جوانب نفس توانا مى گردد به نحوى که اگر بخواهد مى تواند آنها را از وسوسه ها بازدارد. و دراین موقع نفس به مقام اطمینان و آرامش مى رسد و درهاى شیطان به روى آن بسته و ابواب ملائکه در آن گشوده مى شود، و دل جایگاه و قرارگاه آنها مى گردد و نفس به تابش انوار قدسى از چراغدان ربوبى روشن و مشمول این خطاب الهى مى شود:
«َیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً »5 ؛ اى نفس مطمئن و آرام باز گرد به سوى پروردگارت كه هم تو از او خشنود هستى ، و هم او از تو

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]




نقاط قوت وضعف شیطان..

نقاط قوت و نقاط ضعف شیطان؛ راه مبارزه با شیطان
________________________________________
برای مبارزه با هر دشمنی بهترین روش و لازم‌ترین آن شناسایی نقاط ضعف و قوت او برای مقابله است.از آنجا که اصلی‌ترین دشمن هر انسانی شیطان است نقاط قوت و ضعف وی در زیر طبق احادیث آمده است.
________________________________________
نقاط قوت
خداوند فرمود(به شیطان): هر چه در دنیا بخواهی به تو عطا می‌کنم. (به خاطر سوابقش در عبادت خدا)
شیطان گفت:
اول اینکه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم . خدا فرمود تا روز معلوم تو را مهلت می‌دهم.
دوم اینکه در مقابل هر یک از فرزندان آدم دو فرزند به من عطا کنی که برای هر یک از اولاد آدم دو فرزند را مسلط کنم که آن‌ها را به گمراهی بکشانند.خداوند باز هم قبول کرد.
سوم اینکه از تو می‌خواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خون جریان دهی که از هر جای بدن بتوانم او را به معصیت بکشانم.
چهارم اینکه می‌خواهم اولاد آدم ما را نبیند ولی ما آن‌ها را ببینیم.
امام محمد باقر (ع) می‌فرماید: هنگامی که انسان در حال جان کندن است خیلی تشنه می‌شود.در آن هنگام شیطان با یک لیوان آب می‌آید و می‌گوید اگر بر من سجده کنی و کافر شوی این آب را به تو می‌دهم.شیطان وقتی ناامید می‌شود آب را می‌ریزد و می‌گوید من از تو بیزارم و می‌رود
پنجم : اینکه می‌خواهم تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم (یعنی حتی وقتی حضرت ملک الموت برای قبض روح به سراغ انسان می‌آید شیطان هم حاضر باشد و انسان را وسوسه کند) .امام محمد باقر (ع) می‌فرماید: هنگامی که انسان در حال جان کندن است خیلی تشنه می‌شود.در آن هنگام شیطان با یک لیوان آب می‌آید و می‌گوید اگر بر من سجده کنی و کافر شوی این آب را به تو می‌دهم.شیطان وقتی ناامید می‌شود آب را می‌ریزد و می‌گوید من از تو بیزارم و می‌رود.
ششم : اینکه از تو می‌خواهم که مرا بر سینه اولاد آدم مسلط گردانی تا او را وسوسه کنم.
خداوند در پایان می‌فرمایند تمام خواسته‌هایت را برآورده می‌کنم.ولی هر کس پیرو تو باشد او را با تو به جهنم می‌فرستم.

نقاط ضعف
روزی حضرت محمد (ص) شیطان را در مسجدالحرام دید .پیش او رفت و به او گفت: ای ملعون چرا ناراحتی؟
شیطان گفت: زیرا این همه تلاش می‌کنم که مردم را گمراه کنم ولی تو در قیامت آن‌ها را شفاعت می‌کنی و تمام زحمات مرا به هدر می‌دهی.به همین خاطر با تو دشمنم.
حضرت محمد (ص) فرمودند از امتم چرا ناراحتی؟
شیطان گفت: امت تو خصوصیاتی دارند که امت‌های دیگر ندارند.
اول اینکه وقتی به هم می‌رسند سلام می‌کنند که سلام نام خداست و من از این اسم می‌ترسم.
دوم اینکه وقتی همدیگر را می‌بینند به یکدیگر دست می‌دهند و تا دست‌هایشان را از هم جدا نکنند گناهانشان بخشیده می‌شود.
وقتی که صدقه می‌دهند هم گناهانشان آمرزیده می‌شود و هم هفتاد نوع بلا را از خود دور می‌کنند
سوم اینکه وقتی می‌خواهند غذا بخورند بسم ا… میگویند و من دیگر نمی‌توانم غذا بخورم و گرسنه می‌مانم.
چهارم اینکه بعد از غذا خوردن الحمد ا… میگویند.
پنجم اینکه وقتی اسم تو می‌آید بلند بلند صلوات ختم می‌کنند و آنقدر ثواب آن زیاد است که من فرار می‌کنم.
ششم اینکه وقتی می‌خواهند کاری بکنند انشاء الله میگویند و من دیگر نمی‌توانم در آن کار دخالت کنم و آن‌ها را برهم زنم.
هفتم اینکه صدقه می‌دهند و وقتی که صدقه می‌دهند هم گناهانشان آمرزیده می‌شود و هم هفتاد نوع بلا را از خود دور می‌کنند.
به همین دلیل حضرت نبی اکرم (ص) فرمودند: وقتی انسان دستش را در جیبش می‌کند تا صدقه دهد ، هفتاد شیطان دست او را می‌گیرند تا او را منصرف نمایند.
هشتم اینکه آنان قرآن می‌خوانند و در خانه‌ای که قرآن خوانده می‌شود دیگر جایی برای من نمی‌ماند .چون در آن خانه ملائکه رفت و آمد می‌کنند.
نهم اینکه مرا زیاد لعنت می‌کنند و با هر لعنت یک زخم بر من می‌افتد و تا زمانی که آن شخص را به گمراهی نکشانم آن‌ها خوب نمی‌شود.
دهم اینکه هنگامی که گناه می‌کنند سریع توبه می‌کنند و زحمت مرا به هدر می‌دهند.
یازدهم اینکه عطسه که می‌کنند الحمد ا… میگویند ._ حضرت فرمودند: عطسه از طرف خداوند و خمیازه از طرف شیطان است و قتی عطسه می‌کنید باید الحمد ا… بگویید. همچنین می‌فرماید: وقتی انسان نماز می‌خواند شیطان از او دور می‌شود.به خصوص اگر سجده او طولانی باشد، شیطان از روی عصبانیت و ناراحتی فریاد می‌کشد.

هدف شیطان چیست؟
یکی از اساسی‌ترین خواسته‌های شیطان این است که می‌خواهد شما هدایت نشوید. اگر بتواند و ما زمینه را برایش فراهم کنیم کاری می‌کند که ما اصلاً دین را نپذیریم.
اگر دین را پذیرفتیم باز ساکت نمی‌نشیند و راه‌های دیگر را انتخاب می‌کند ؛ گاهی راهی را انتخاب می‌کند که عاقبتی جز «ضَلالاً بَعیداً» نخواهد داشت . یک گمراهی خیلی دوری را برایمان رقم می‌زند که اصلاً راهی برای برگشت نباشد، گاهی هم اگر نتوانست گمراه کند، در دل‌ها کینه ایجاد می‌کند .
گاه دیده می‌شود که طرف مسلمان است ، نماز و قرآن و مستحباتش را به موقع انجام می‌دهد ، همه‌ی عبادت‌ها را می‌کند اما با فلانی قهر است ، کینه دارد . قلبی که کینه دارد خطرناک است.
مثل لیوانی که سوسک در آن است. شما آبش نمی‌کنی. قلب کینه‌ای هم این گونه است که اگر در قلب کینه وجود داشته باشد در آن بذر محبت و خدایی بودن را نمی‌کارند و هرچه هم که چراغ سبز معنوی بزنند به خاطر کینه‌ای بودن قلب هیچ تأثیری نخواهد داشت .
برای مقابله با وسوسه‌های شیطانی، ابتدا باید دشمن را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گام‌های نهایی او را به اسارت کشید
اگر با کسی قهر هستیم اراده کنیم و همین الآن به او تلفن کنیم و قلب خودمان را شستشو داده و غبار کینه را از آن پاک کنیم .
اصلاً یکی از ابزارهای مهم شیطان کینه ورزی میان مسلمانان است؛«یریدُ الشَّیطانُ أَنْ یوقِعَ بَینَکُم». حدیث داریم مسلمان اگر با هم قهر کرد سه روز بیشتر حق ندارد قهر کند. روز چهارم باید آشتی کند. پیغمبر فرمود: اگر روز چهارم آشتی نکنند، هیچ کدام از این دو را من به عنوان مسلمان خوب قبول ندارم.
دومین کار شیطان این است که انسان را به گناه هل می‌دهد. «یأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاء» . به عقاید خرافی هل می‌دهد.

چگونه با وسوسه‌های شیطان مقابله کنیم
برای مقابله با وسوسه‌های شیطانی، ابتدا باید دشمن را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گام‌های نهایی او را به اسارت کشید. در این جهت سیاست‌های اصولی در مبارزه با وسوسه‌های شیطانی عبارتند از:
1- نگهبانی و مراقبت: شیطان با جان ما سر و کار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راه مراقبت عبارتند از
الف) تقوا پیشگی: قرآن مجید تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی می‌داند که آن را به خوبی می‌پوشاند و حفظ می‌کند: “لباس التّقوی ذلک خیر؛ بهترین جامه تقوا است".(1) امام علی(ع) تقوا را دژی نفوذ ناپذیر می‌داند که رخنه‌ای در آن ممکن نیست.(2)
ب) کنترل ورود و خروج: زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلب اند. پس باید این‌ها را کنترل کرد.
ج) محاسبه: بعد از کنترل نوبت به محاسبه می‌رسد، یعنی برای جبران ضعف‌ها و برنامه ریزی برای آینده ارزیابی لازم است.
2- واکنش مناسب: در برابر هر وسوسه‌ای باید واکنش مناسب صورت گیرد.
برای رهایی از وسوسه‌های شیطانی باید مواظب دام‌های او بود. یکی از دام‌های خطرناک شیطانی، محبت به دنیا است. امام علی(ع) می‌فرماید: “از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است
پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: “دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزند مُرد، به خود بگو: زندگان برای مردن آفریده شده‌اند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که می‌دهد و می‌گیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم می‌کنند، ولی تو ستم نمی‌کنی بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند گرفتارند. اگر آمد و گفت چه قدر نیکی می‌کنی، بگو: گناهان من بیش از نیکی‌های من است. اگر آمد و گفت: چه قدر نماز می‌گزاری بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش می‌کنی، بگو آن قدر که می‌گیرم از آن چه می‌بخشم زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم می‌کنند بگو: من بیشتر ستم کرده‌ام. اگر گفت: چه قدر برای خدا کار می‌کنی، بگو: چه بسیار معصیت‌ها کرده‌ام".(3)
3- استعاذه: در برابر هجوم وسوسه‌های شیطان، لازم است به پناهگاهی مطمئن پناه ببرید و آن توجه به خدا و یاد او است. قرآن مجید می‌فرماید: “اگر از شیطان وسوسه‌ای به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنوای دانا است".(4)
4- مجهز شدن به تجهیزات: در برابر تهاجم وسیع شیطان، باید در میدان کارزار، همواره مسلح باشیم. برخی از تجهیزات در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت می‌فرماید: “آیا شما را آگاه کنم بر کاری که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله می‌گیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟ گفتند: آری. فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه می‌کند و صدقه، کمرش را می‌شکند. دوستی برای خدا و کمک برای عمل صالح، پشت او را قطع می‌کند و استغفار، بند دلش را می‌برد.".(5)
امام علی(ع) می‌فرماید: “برای شیطان کمندی بزرگ‌تر از خشم و زنان نیست".(8) منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیت زن نیست، بلکه منظور آن است که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با وی، و جذابیتی که جنس مخالف دارد، شیطان مردم را می‌فریبد، همان گونه که از طریق مال و زینت دنیا که ذاتاً بد نیستند، وارد می‌شود
5- آشنایی با دام‌های شیطان: برای رهایی از وسوسه‌های شیطانی باید مواظب دام‌های او بود. یکی از دام‌های خطرناک شیطانی، محبت به دنیا است.
امام علی(ع) می‌فرماید: “از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است."(6)
دام دیگر که از مهم‌ترین ابزار کار شیطان به شمار می‌رود، هواپرستی است، زیرا تا پایگاهی درون انسان وجود نداشته باشد، شیطان قدرت بر وسوسه گری ندارد. شیطان خواسته‌های نفسانی انسان را تأیید می‌کند. قرآن مجید می‌فرماید: “تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهی یافت مگر گمراهانی که از تو پیروی می‌کنند."(7)
یکی دیگر از دام‌های شیطان، زنان و غضب است. امام علی(ع) می‌فرماید: “برای شیطان کمندی بزرگ‌تر از خشم و زنان نیست". منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیت زن نیست، بلکه منظور آن است که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با وی، و جذابیتی که جنس مخالف دارد، شیطان مردم را می‌فریبد، همان گونه که از طریق مال و زینت دنیا که ذاتاً بد نیستند، وارد می‌شود.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]




راههاي مقابله با نفس اماره و شيطان چيست؟

نمایش پاسخ …
يكسال ديگر از عمر گذشت جوانان رو به پيري و پيران رو به مرگ پيش مي روند. در اين يك سال مي دانيم چقدر تحصيل كرده و درس خوانده ايم لكن راجع به تهذيب نفس، مقابله با نفس اماره چه كرده ايم و چه قدم مثبتي برداشته ايم تا نيرو و اراده جواني هست مي توان هواهاي نفساني را از خود دور ساخته و به جنگي سخت با نفس و شيطان رفت چرا كه قلب جوان لطيف و ملكوتي است و انگيزه هاي فساد در آن ضعيف مي باشد ليكن هر چه سن بالاتر رود ريشه گناه در قلب قوي تر و محكم تر گردد تا جايي كه كندن آن از دل ممكن نيست[1] و براي پيروزي در اين ميدان و غلبه بر نفس راههايي است كه ما به عمده آنها مي پردازيم.
1. تفكر: شرط اول مجاهده با نفس و حركت به سوي خداوند تفكر است يعني انسان هر روز مقداري تفكر كند در اينكه آيا خداوند متعال كه او را در اين دنيا آورده و تمام اسباب آسايش او را فراهم آورده، وظيفه ما در مقابل اين همه لطف چيست؟ آيا تمام اين الطاف براي شهوات و هواهاي نفساني ما است يا مقصود ديگري در كار است؟ اگر انسان عاقل، لحظه اي فكر كند مقصود خداوند را مي فهمد كه همان تزكيه و تهذيب نفس انسان مي باشد.[2]
2. عزم: يعني تصميم بر ترك گناهان و انجام واجبات بگيري تصميم و اراده اي قاطع و سخت چرا كه قدم در راهي نهادي كه داراي مشكلات و سختي هاي زيادي مي باشد كه بدون صبر و عزم نمي توان به مقابله با آنها برخواست و سالك و مجاهد بايست به حول و قوه خداوند چنان عزمي داشته باشد[3] كه در مقابل همه مشكلات بايستد و بر آنها فائق آيد. حضرت امام خميني (ره) دراهميت عزم از استاد خويش نقل كرده اند كه ايشان عزم را جوهره انسانيت و ميزان امتياز انسان دانسته اند و فرموده اند بيشتر از هر چيز گوش دادن به موسيقي، ‌عزم و اراده را ضعيف مي كند.[4]
3. مشارطه، مراقبه، محاسبه و مواخذه: اين چهار عمل از اهميت حياتي برخوردار بوده و از لوازم سير الي الله مي باشد و از حضرت امام موسي ـ عليه السلام ـ نيز نقل شده كه فرموده اند: هركس كه هر روز يك بار اعمال خود را محاسبه نكند از ما نيست.[5]
مشارطه آن است كه در اول روز شرط كند كه امروز گناهي انجام نخواهد داد و اين مطلب را تصميم بگيرد و معلوم است كه يك روز گناه نكردن كاري است آسان و سهل و مي توان به راحتي از عهده اش بر آمد. پس از مشارطه بايد وارد مراقبه شوي يعني در تمام مدت متوجه عمل به شرط خود باشي و پيوسته مراقب اعمال و احوال خود باشي تا مرتكب گناهي نشوي و اگر در دلت افتاد كه مرتكب خلاف شوي بدان كه اين از شيطان است پس به آن لعنت كن و به خداوند متعال پناه ببر.
و به همين حال مراقب باشي تا موقع محاسبه كه آخر شب وقتي اختصاص دهي و در آن وقت كه به تمام كارهاي شبانه روز خود رسيدگي نمايي و حساب نفس را بكني كه در اين روز مرتكب گناه شده يا نه. اگر گناهي مرتكب نشده باشد شكر خدا كن و بدان كه يك قدم پيش رفتي و منظور نظر الهي شدي و اميد است كار براي تو سهل و آسان شود و آن وقت است كه اطاعت خداوند و ترك معاصي برايت شيرين خواهد شد و اگر مرتكب گناه شده باشد بايد خود را مواخذه كني و از خداوند بخواهي و بنا بگذاري كه فردا مردانه عمل كني و بهمين حال باشي تا خداي تعالي ابواب توفيق و سعادت را بر روي تو باز كند.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]




راههاي مبارزه با وسوسه هاي شديد شيطان و نفس براي انجام گناه از سوره هايي مانند ناس فلق و آيه «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم و اما ينزغنك من الشيطان نزغ فاستعذ بالله انه سميع العليم» استفاده مي كنم اما گاهي اوقات با وجود خواندن اين آيات مرتكب گناه مي شوم لطفا يك ذكر مجرب بيان كنيد.
انسانى كه گاهى دچار گناه و خطا مى‏گردد و بعد پشيمان مى شود و خود را ملامت و سرزنش مى‏كند، به مرحله‏اى رسيده كه داراى نفس لوّامه و سرزنشگر شده است و يك پله از مرحله نفس اماره يعنى نفسى كه به زشتى و بدى امر مى‏كند و از انجام آن ملول نمى‏گردد و بيمى ندارد، بالاتر آمده است و اين فرد يك قدم به هدف نزديك شده است و بايد خدا را شاكر بود و از او خواست كه توفيق رسيدن به مراحل بالاتر و هر چه بيشتر نزديكتر شدن به خود را به ما عنايت كند. بايد توجه داشت كه فاصله گرفتن از بدى و گناه و نزديك شدن به معنويات و قرب خداوند، امرى تدريجى است و محتاج صبر و حوصله فراوان است. انسان بايد مانند كوهنوردى باشد كه گاهى به قله كوه بلندى كه قصد صعود به آن را دارد نگاه مى‏كند و احساس مى‏كند هنوز تا قله كوه راه زيادى مانده و از طرفى به دامنه كوه نگاه مى‏كندو مى‏بيند از آن فاصله گرفته و اين حالت بين ترس و اميد را چنان چه در قرآن كريم و روايات معصومين(ع) آمده، همواره در زندگى خود حفظ كند. يعنى هم از اين كه گاهى توفيق بندگى و دورى از گناه را پيدا كرده اميدوار و خوشحال باشد و هم از اين كه گاهى دچار لغزش و گناه مى‏گردد ترسان و بيمناك. توبه يك عمل دفعي نيست و هرگز كسي نمي تواند به صورت ناگهاني دست از گناه بشويد و توبه كند، زيرا كشش گناهان بسيار زياد است و ما با جاذبه هاي نفساني و شيطاني و دنيوي فراواني روبرو هستيم كه اگر بخواهيم توبه نماييم بايد ابتدا براي خلاصي از اين جاذبه ها تدبيري بيانديشيم و به صورت تدريجي و برنامه ريزي شده، زمينه گناه زدايي و توبه حقيقي را در خويش فراهم آوريم. شما دوستدار توبه هستيد و مي خواهيد اعمال گذشته را ترك كنيد و خويش را اصلاح نماييد، ولي چون توان آن را در خويش به وجود نياورده ايد، در اين تصميم خود با شكست مواجه مي شويد. البته در اين مسير هرگز جاي نااميدي وجود ندارد، زيرا خداوند توبه كنندگان را دوست دارد و آنها را مي پذيرد، اگر چه صدها بار توبه بشكنند و دوباره توبه كنند.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم