نرجس
 
   



 

اثر سوء محبت افراطى

تردیدى نیست که همه کس فرزند خود را چون پاره ى تن خود دوست مى دارد و اگر سخن از ابراز محبّت غیر متعادل است نه به معناى محبّت زیادى است، زیرا دوستى یا دشمنى فعل قلب است و در اختیار کسى نیست. بنابراین علاقه به فرزند علاوه بر آن که فطرى و کاملا طبیعى است امر اختیارى نیست تا نوبت به سخن از افراط یا تفریط در آن برسد، بلکه محور بحث در این مرحله نحوه ى ابراز محبّت افراطى است. به این ترتیب که اگر والدین به دلیل علاقه ى وافرى که به فرزند خود دارند، همه ى امکانات رفاهى را در اختیار او بگذارند و هر آن چه که احساس کردند کودک نیاز دارد قبل از درخواست و به مقدار بیش از نیاز در اختیار او بگذارند و دائماً با کلمات محبّت آمیز و عاشقانه از حرکات و گفتار او تعریف کنند و اجازه ى کوچک ترین زحمت و تلاشى را به او ندهند و از همه خطرناک تر کارهاى خطاى او را توجیه کنند و به جاى او عذرتراشى نمایند، بدانند ناخودآگاه کودک خود را در مسیرى قرار داده اند که آثار آن نه تنها دنیا، بلکه آخرت او را تباه خواهد کرد.

زیاده روى در محبت در دوران کودکى به صورت خودخواهى، کم طاقتى اتکاى به غیر، بى ادبى و جسارت به دیگران و از همه مهم تر ضعف نفس و شکوفا نشدن استعدادهاى پنهان کودک نمایان مى گردد.

و چنان که بارها در سیر مباحث کتاب اشاره شد، کرامت نفس یعنى توجه به سجایا و ارزش ها و توانمندى هاى انسانى و متقابلا مهانت نفس یعنى غفلت از ارزش هاى نفس انسانى و معطل گذاردن آن ها. بنابراین ضعیف النفس در این فرهنگ نه آن است که ذاتاً توانمندى ندارد، بلکه از آن ها غافل است و به کار نمى بندد و ریشه ى این نقص از زمان کودکى شکل مى گیرد، به این ترتیب که اگر کودک در فضاى تربیتى رشد کند که به دلیل ابراز محبّت هاى افراطى هر آن چه بخواهد بلافاصله فراهم شود و کودک در ناز و نعمتى بیش از حدّ نیاز خود رشد کند طبعاً زمینه اى براى به کار افتادن استعدادهاى او به وجود نمى آید و دائماً در زیر چتر حمایتى والدین و یا بزرگ ترها (خاله و عمه، مادربزرگ و پدربزرگ) قبل از واقع شدن در سختى ها و احساس نیاز به برطرف کردن آن، سختى از او برداشته مى شود، استمرار چنین روندى در زندگى کودک نتیجه اى جز دفن استعدادها و خلاقیت ها و قوه ى ابتکارى است که مى توانست هنگام برخورد با مشکلات و دست و پنجه نرم کردن با آن ها در او شکوفا شود.

(قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّـلـهَا * وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّـلـهَا)[13]

هر کس که نفس خود را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد، و هر که آلوده اش ساخت، قطعاً درباخت.

زندگى سراسر مسائلى است که هر یک راه حل خاص خود را مى طلبد و اگر بنا باشد کودک از همان آغاز یاد نگیرد چگونه با مسائل روبرو شود و راه حل آن ها چیست، چگونه مى تواند با مسائل بزرگ تر زندگى خود با جرأت و قدرت برخورد کند و از میدان بیرون نرود و یکایک آن ها را با موفقیت حل کند محبت ها و دل سوزى هاى نابجاى والدین ناخودآگاه شخصیت کودک را زبون و محتاج و متّکى به غیر بار مى آورد و از سوى دیگر چون احساس غرور کاذب دارد حاضر نیست ضعف خود را بپذیرد تا زمینه ى اصلاح آن را فراهم آورد و لذا شروع به فرافکنى مى کند و دیگران را مسؤول شکست ها و عقب افتادگى هاى خود در زندگى مى داند، نتیجه این تفکر در سال هاى بعد به بدبینى و تنگ نظرى نسبت به والدین و خانواده و بستگان و حتّى زندگى آینده اى که تشکیل
مى دهد مى شود و بدون آن که هزاران هزار نعمت هاى گوناگون پروردگار را در اطراف خود ببیند از همه کس و همه چیز دائماً گله دارد و منفى نگرى او تا کجا پیش رود خدا مى داند.

در فرهنگ دینى، قرار گرفتن در سختى ها براى مؤمن ارزش شناخته شده است و اصولا شریعت الهى مجموعه دستورات و تمرین ها براى کنترل و دریافت نفس است.

پیامبر گرامى اسلام ـ صلّى الله علیه‏وآله‏وسلّم ـ در این باره فرمود:

«الشریعة ریاضة النفس.»[14]

دین سراسر تمرین سختى براى نفس است.

و کرامت انسانى و استعدادهاى بى نهایت گوهر انسانى در بوته ى سختى ها شکوفا مى شود.

امیرمؤمنان على ـ علیه السّلام ـ فرمود:

«فِى تَقَلُّبِ الاَْحْوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ وَ الاَْیّامُ تُوضِحُ لَکَ السَّرائِرَ الْکامِنَة.»[15]

در فراز و نشیب زمانه گوهر باطنى افراد شناخته مى شود و گذشت ایام پنهانى هاى پوشیده را براى تو آشکار مى کند.

امیرمؤمنان على ـ علیه السّلام ـ نفوس انسان ها را به اسبانى تشبیه مى کند که برخى مرفهانه دنیا را با عینک خور و خواب و شهوت مى بینند و اینان همان اسبان سرطویله اى هستند که هنرى در زیستن جز چریدن و گردیدن ندارند و نهایت کمال چنین اسبانى همان گارى کشى و باربرى است. اما این اسبان میدان هاى سخت مسابقه هستند که باید تیزتک از موانع کوچک و بزرگ عبور کنند و با سرعتى هر چه بیشتر به خط پایان مسابقه برسند و یا در میدان هاى سخت نبرد با حرکاتى هنرمندانه صاحب خود را از تیغ شمشیرها نجات دهند، کرّ و فرّى مناسب داشته باشند. و البته چنین اسبان باارزشى باید اندامى ورزیده و کشیده و لاغر داشته باشند و ریاضت داده شوند و آب و علف به اندازه بخورند و گرسنگى و تشنگى را تحمل کنند.

امیر مؤمنان على ـ علیه السّلام ـ مى فرماید:

«إِنَّما هِىَ نَفْسِى أَرُوضُها بِالتَّقْوى لِتَأْتِىَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الاَْکْبَرِ.»[16]

و این نفس من است که او را باتقوا ریاضت مى دهم تا در روز خوف اکبر و قیامت کبرى آسوده از خطرات حاضر شود.

امام سجاد ـ علیه السّلام ـ مى فرماید:

«إِنَّ الْعاقِلَ عَنِ اللهِ الْخائِفَ مِنْهُ الْعامِلَ لَهُ لَیُمَرِّنُ نَفْسَهُ وَ یُعَوِّدُهَا الْجُوعَ حَتّى ما تَشْتاقُ إِلَى الشِّبَعِ وَ کَذَلِکَ تُضَمَّرُ الْخَیْلُ لِسَبْقِ الرِّهان.»[17]

عاقل درباره ى حق و عامل به دستورات الهى نفس خود را تمرین مى دهد و با گرسنگى عادت مى دهد تا آرزوى سیرى و شکم بارگى را نکند و این چنین اسبان مسابقه را براى مسابقه تمرین مى دهند.

ناز پرورده تنعّم، نَبَردَ راه به دوست *** عاشقى، شیوه ى رندانِ بلا کش باشد[18]

بنابراین هر مقدار نفس پرخور و خواب تر و مرفه تر در میدان مسابقه ى زندگى تنبل تر و بى عرضه تر است.

خواب و خورت، ز مرتبه ى عشق دور کرد *** آن دم رسى به دوست، که بى خواب و خور شوى[19]

پیامبر گرامى اسلام ـ صلّى الله علیه‏وآله‏وسلّم ـ فرمود:

«إِذا أَرادَ اللهُ بِقَوْم خَیْراً ابتلاهُم.»[20]

هنگامى که خداوند خیر امتى را بخواهد آنان را گرفتار مى کند.

نیز امام عسکرى ـ علیه السّلام ـ فرمود:

«ما مِنْ بَلِیَّة إِلاّ وَ لِلَّهِ فِیها نِعْمَةٌ تُحِیطُ بِها.»[21]

گرفتارى نیست مگر آن که در آن نعمتى است که آن را احاطه کرده است.

در تاریخ یونان باستان و در علت اقتدار علمى و جنگى یونانیان مى نویسند که مادران براى آن که قدرت خلاقیت و ابتکار عمل فرزندان خود را بالا ببرند، به آنان گرسنگى مى دادند و هنگامى که فرزند با بى تابى غذا مى خواست غذاى او را در محل بلندى دورتر از دسترس کودک قرار مى دادند تا با تحمل سختى ها نهایت سعى و قوه ابتکار خود را به کار بندند و غذاى خود را به دست آورند.

بنابراین محبّت وافر به فرزند به معناى همه چیز و همه کس در خدمت او بودن نیست، و ابراز محبّت والدین به معناى تلاش در جهت هر چه رفاه بیشتر فرزند نیست، چنان که در نظام آفرینش محبوب ترین بندگان پروردگار یعنى پیامبران الهى بلاکش ترین انسان ها بودند.

«إِنَّ أَشَدَّ النّاسِ بَلاءً الاَْنْبِیاءُ ثُمَّ الَّذِینَ یَلونَهُمْ ثُمَّ الاَْمْثَلُ فَالاَْمْثَلُ.»[22]

بلاکش ترین مردم انبیا بودند و سپس آنان که به پیامبران نزدیک تر و شبیه تر بودند.

چون در کوره ى سختى ها است که جوهره ى کرامت انسانى شکوفا مى شود، و سره از ناسره و مؤمن از منافق جدا مى شود.

(أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم…. وَزُلْزِلُوا)[23]

آیا پنداشتید که داخل بهشت مى شوید و حال آن که هنوز مانند آن چه بر ]سرِ [پیشینیان شما آمد، بر ]سرِ [شما نیامده است؟ به آنان سختى ها و گرفتارى هاى بزرگى رسید…

اثر دوم رفاه بیش از حدِّ فرزند در محیط خانواده، از دست رفتن ذائقه ى ادراک لذت از نعمت هاى الهى است، در حکمت عملى هنگامى که از لذت و الم بحث مى شود، آن را کیف نفسانى مى دانند که قائم به نفس است. بنابراین احساس لذت بردن از یک چیز فقط متوقف بر مبدأ فاعلى لذت نیست، بلکه نفس انسانى یعنى علت قابلى نیز مى باید پذیراى لذت و مُدرِک این کیف نفسانى باشد، اگر قوه ادراک لذت توان احساس شیرینى لذت را نداشته باشد، لذت بیرونى هر مقدار هم لذیذ باشد، براى شخص قابل ادراک نیست، چنان که عسل با همه شیرینى و صفایى که دارد بر زبان شخص با مزاج صفرایى تلخ مى آید. بنابراین براى بالا بردن احساس لذت در زندگى، لازم نیست مبدأ فاعلى لذت را بالا ببریم، کافى است قدرت ادراک لذت درونى را قوى کنیم تا از لذت هاى کوچک زندگى هم به مقدار زیاد احساس نشاط و لذّت کنیم. چنان که براى انسانى که در اوج گرسنگى است نان خالى به اندازه غذاى چرب و شیرین لذت بخش است.

معروف است لقمان حکیم به پسرش گفت فرزندم آن چنان زندگى کن که همیشه لذیذترین غذاها را بخورى و در بهترین بسترها بخوابى، فرزند با تعجب پرسید، این کلام با زهد شما سازگار نیست، پس چگونه؟ و پدر پاسخ داد، آن قدر شکم خود را گرسنه نگه دار که نان خشکیده برایت لذت بخش ترین غذا باشد و آن قدر کم بخواب که هنگامى که سر بر بالش سنگى هم گذاشتى مثل بستر نرم به خواب عمیق فرو روى.

وقتى ما کودکان مان را از سر محبت عادت به رفاه فراوان دادیم و هر آن چه خواست بلافاصله و به هر قیمت در اختیار او قرار دادیم، عملا ذائقه احساس لذت را به واسطه ى انبوه لذت هایى که دائماً درک مى کند از بین برده ایم، کودکى که تا اراده کرد و پشت ویترین هر مغازه هر اسباب بازى و خوراکى و پوشاکى را دید در اختیارش گذاشته شد، و هر روز با رنگى جدید و اسباب بازى جدیدتر در میان کودکان ظاهر شد، دیگر احساس کمبودى نمى کند تا با داشتن آن لذت ببرد و لذا رو به بهانه جویى مى برد و از داشته هاى خود شکایت مى کند و ناشکرانه انبوه نعمت هاى اطراف خود را نمى بیند تا نوبت به تشکر از والدین و لذت بردن از زندگى برسد.

خوى کم احساسى و بى تفاوتى نسبت به زندگى از آثار رفاه زیادى است و متأسفانه در روزگار ما به دلیل رفاه نسبى که در جامعه وجود دارد و کم شدن تعداد فرزندان در خانواده معمولا والدین همه ى همّ و غمّ خود را در فراهم آوردن رفاه فرزندان خود به کار مى برند، غافل از آن که این گونه ابراز محبت آنان را به سوى ناشکرى و بى احساسى از لذت مى برد و با تحلیل عمیق تر این مسأله در فرهنگ دینى مى بینیم که ریشه ى بسیارى از کفرها و عصیان ها از ناشکرى نعمت هاى الهى بر مى خیزد و معمولا انسان هاى مُتْرَف و نعمت زده در اثر غوطهورى در انواع نعمت ها سر به طغیان بر مى دارند و فساد جوامع از فساد مُتْرَفین آغاز مى شود.

(وَ إِذَآ أَرَدْنَآ أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا)[24]

و چون بخواهیم شهرى را هلاک کنیم، خوشگذرانانش را وا مى داریم تا در آن به انحراف ]و فساد [بپردازند.

در چنین خانواده هاى رفاه طلب فرزندان در اوج لذت هاى گوناگون اند ولى از این همه نعمت کمتر لذت مى برند و با کمترین کاستى لب به گلایه و ناسپاسى از همه کس و همه چیز حتّى والدین و خانواده خود باز مى کنند و در محیط هاى بزرگ تر بعدى مثل مدرسه و دانشگاه خوى پرتوقعى و ناسپاسى آنان نسبت به دوستان و مربیان همیشه وجود دارد، اگر معلم یا هم کلاسى ها خدمتى در حق او بکنند نه تنها تشکر نمى کند، بلکه آن را وظیفه مى داند و چشم به کاستى هاى آن دارد و در نتیجه معمولا تنها و بدون یار صمیمى زندگى مى کنند و حتى این روحیه در زندگى زناشویى نیز بلاى خانمان سوزى است که شریک زندگى آنان هر آن چه در محیط خانه زحمت بکشد و ایثار کند، آن را وظیفه مى داند و نه تنها تشکر نمى کند بلکه از کاستى هاى آن شکایت مى کند.

این که آمار طلاق در میان زوج هاى شهرى بیش از روستایى است، در حالى که رفاه شهرى ها بیش از روستایى ها است، ریشه در همین نکته دارد. زیرا خانواده هاى شهرى هر چند در رفاه بیشترى هستند، اما احساس لذت کمترى از داشته هاى خود دارند و لذا با کمترین مشکلى زندگى دچار تزلزل مى شود و ریشه ى همه ى این تعالیم باید از کودکى و دوران زیر هفت سال آغاز شود.

اثر سوم، ابراز محبت هاى افراطى والدین به کودک رشد خوى طلبکارى و بهره کشى از دیگران در همه امور زندگى است. این روحیه هر چند به طور غریزى در همه ى انسان ها وجود دارد و در تعامل هاى اجتماعى هر کس مایل است از مهارت هاى دیگران استفاده کند و مهارت خود را نیز در اختیار آنان قرار دهد و در مجموعه ى این تعاملات از یک سو جامعه قوام مى گیرد و از سوى دیگر در صورتى که روابط عادلانه اى در نظامات اجتماعى برقرار باشد در جامعه عدالت برقرار مى شود.

(نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِى الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجَـت لِّیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا)[25]

ما ]وسایل[ معاشِ آنان را در زندگى دنیا میانشان تقسیم کرده ایم، و برخى از آنان را از ]نظر [درجات، بالاتر از بعضى ]دیگر[ قرار داده ایم تا از یکدیگر و مهارت هاى متقابل یکدیگر بهره مند شوند.

محیط منزل نیز کوچک ترین واحد اجتماعى است که همان احکام را در هاله اى از محبّت و صمیمیت دارا مى باشد و لذا اگر در جامعه ى بزرگ برخى با قدرت و قلدرى از دیگران بهره کشى کنند و از نیرو و مهارت آنان بدون آن که پاسخ مناسبى بدهند ظالمانه بهره ببرند بعد از مدتى در جامعه قشر مرفه و خوش گذرانى به وجود مى آیند که راحت طلبى و اتراف ذاتى آنان مى شود و استثمار و بهره کشى از دیگران حقّ مسلم آنان مى شود، به گونه اى که اگر ضعفا بار زندگى آنان را بر دوش نکشند کوتاهى کرده اند و در انجام وظیفه خود مقصرند. در محیط خانه نیز اگر والدین به دلیل محبت وافرى که به فرزندان دارند، آگاهانه نقش ضعفا را در جامعه بازى کنند و بار امور شخصى و مسؤولیت هایى را که برعهده ى آنان است بردوش گیرند، آرام آرام فرزندان به قشر مرفه و بى درد و بدون مسؤولیتى در خانه تبدیل مى شوند که همه ى بار زحمات و اداره منزل برعهده ى والدین است و ادامه ى این روند او را به فردى تنبل و طلبکار و بى مسؤولیت تبدیل مى کند که خوى بهره کشى و استثمار دیگران حق او مى شود و کار براى او وظیفه ى دیگران مى گردد و در نتیجه شخصیت کاذبِ «همه کس و همه چیز براى من و در خدمت من» در او شکل مى گیرد و طبیعى است که ورود چنین کودکان ناز پرورده و رفاه طلب در جوامع بزرگ ترى مثل مدرسه و دانشگاه، چه مصیبت هایى را براى آنان در پى خواهد داشت.

امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود:

«چشم پدرم بر مردى افتاد که فرزندش در حالى که بر دستان پدر خود را انداخته بود راه مى رفت. پدرم تا پایان عمر هرگز با او به واسطه خشمى که از این عمل داشت، سخن نگفت.»[26]

خودخواهى، کم طاقتى، اتّکاى به غیر، ضعف نفس، طلبکار از همه، جسارت و بى ادب نسبت به والدین، از آثار زیاده روى در محبّت و لوسى کودکان مى باشد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-08-14] [ 09:24:00 ق.ظ ]




4. داستان سرایى براى کودک

والدین مى توانند در هنگام استراحت داستان مناسبى را با شرایط سنى کودک براى او تعریف کنند و یا از کتاب داستان هاى کودکان بخوانند و در این خواندن ها با حاشیه هاى شیرینى که مى روند مى توانند داستان را جذاب تر و در جهت اهدافى که دارند سوق دهند، هر چند مقوله ى داستان سرایى کودکانه مهارت و تخصص خاص خود را مى طلبد ولى آن چه مهم است آن که کودک در فراز و نشیب داستان، خود را به جاى قهرمان قرار مى دهد و همگام با او در تعامل با دیگران قرار مى گیرد و درباره دیگران قضاوت مى کند و معمولا حق را با قهرمان داستان که همگام با او است مى دهد. بنابراین نباید کار خوب قهرمان، نتیجه عکس را بدهد و یا داستان به گونه اى ختم شود که ظالم و خطاکار پیروز نهایى ماجرا باشد و در نظر داشته باشیم که ذهن کودک توان تجزیه و تحلیل و سعه ى صدر بزرگ ترها را ندارد تا بتواند موفقیت هاى حقیقى را از کاذب و یا چرخه هاى نفاق و دسیسه ها را از دوستان صمیمى تفکیک کند.

 

5. بازى و شوخى

بازى و شوخى با کودک به ویژه بازى و شوخى کودکانه، موجب نزدیکى والدین به فرزند مى شود.

پیامبر گرامى اسلام ـ صلّى الله علیه‏وآله‏وسلّم ـ فرمود:

«مَنْ کانَ عِنْدَهُ صَبِىٌّ فَلْیَتَصابَ لَهُ.»[10]

هنگام بازى و شوخى با کودکان به این نکته باید توجه نمود که بازى از حدّ کودکانه تجاوز ننماید، به ویژه حریم و احترام پدر و مادر از بین نرود. امام حسن عسکرى ـ علیه السّلام ـ در این باره مى فرماید

«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فِى صِغَرِهِ تَدْعُو إِلَى الْعُقُوقِ فِى کِبَرِه.»[11]

جرأت فرزند بر والدینش در کوچکى، او را به عاق شدن در بزرگى دعوت مى کند.

جزییات این مسأله در مباحث قبل گذشت.

 

6. تحسین و جایزه

درباره ى تحسین فرزند و جایزه دادن به او باید مسایلى مورد توجه قرار گیرد:

1. بلافاصله بعد از عمل انجام گیرد و ناگهانى و بدون پیش بینى قبلى باشد تا اثر عمل در ذهن کودک باقى بماند.

2. جایزه دادن همراه با تفهیم دلیل آن باشد.

3. جایزه دادن به کودک گاه گاهى باشد تا در کودک توقّع ایجاد نکند.

4. تحسین و جایزه در حد عمل کودک باشد; زیرا زیاده از حدّ اثر معکوس دارد.

«أَلثَّناءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الاِْسْتِحْقاقِ مَلَق.»[12]

ستایش بیش از استحقاق، چاپلوسى است.

5. ارزش مادى و قیمت ریالى جایزه هرگز نباید براى کودک مطرح شود و آن چه به جایزه ارزش مى دهد انتساب آن به عزیزى است که از دست او جایزه مى گیرد و در نظر داشته باشیم خرید جایزه هاى لوکس و گران قیمت علاوه بر آن که بدآموزى دارد و به کودک روح تفاخر و تکاثر و تجمل پرستى را القا مى کند مشکلات جدّى براى والدین در سال هاى بعد و جایزه هاى بزرگ تر ایجاد مى کند و از سوى دیگر ارزش و زیبایى جایزه هاى مدرسه را که به مراتب ارزش ریالى کمترى دارد در دوران هفت سال میانى از بین مى برد، پدرى که در دوره ى دبستان از معدل 20 فرزندش ذوق زده شده و دائماً با خرید عروسک هاى گران قیمت و دوچرخه، به استقبال کارنامه درخشان فرزندانش رفته است، در دوره راهنمایى و دبیرستان با مشکلات جدّى در تشویق فرزندش روبرو خواهد شد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:22:00 ق.ظ ]





راه کارهاى محبّت به فرزند

شکى نیست که همه ى انسان ها به فرزندان خود عشق می ورزند و آن ها را مثل پاره ى تن خود دوست مى دارند، امیرمؤمنان على ـ علیه السّلام ـ در وصیت نامه ى خود خطاب به فرزندش امام مجتبى ـ علیه السّلام ـ مى نویسد:

«وَجَدْتُکَ بَعْضِى بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّى حَتّى کَأَنَّ شَیْئاً لَوْ أَصابَکَ أَصابَنِى وَ کَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتاکَ أَتانِى فَعَنانِى مِنْ أَمْرِکَ ما یَعْنِینِى مِنْ أَمْرِ نَفْسِى.»[1]

تو را جزیى از خود، بلکه همه ى وجود خود دیدم تا به آن جایى که اگر چیزى به تو ضرر برساند، مثل آن است که به من زیان رسانده و گویى اگر مرگ به سراغ تو بیاید، به سراغ من آمده بنابراین همان اهتمامى را که در اصلاح امور خود مى نمایم درباره ى تو دارم.

بنابراین، سخن در اثبات و چند و چون محبّت به فرزند نیست و حتى سخن در حدّ و اندازه آن نیز نیست، زیرا چیزى که ریشه در فطرت انسانى دارد نه نیاز به دلیلى براى اثبات آن است و نه تعیین حدّ و اندازه ى آن، که فطریات انسانى به گستره ى ظرفیت هر کس قبض و بسط مى یابد، بلکه سخن در نحوه ى ابراز محبّت است که اگر به صورت افراطى و ناصحیح عمل شود، موجب ضعف در اعتماد به نفس کودک مى شود و آثار عمیق و ریشه دار آن تا پایان عمر باقى مى ماند و اگر به صورت صحیح و اصولى اعمال شود، موجب رشد و بالندگى کرامت انسانى کودک و تعامل روحى او مى شود.

حبّ به فرزند مانند دیگر امور فطرى، دلیلى جز انسانیت انسان ندارد و تا انسان و انسانیّت او باقى است، امور فطرى و ذاتى او نیز باقى مى باشد; بنابراین احکام سایر امور فطرى نیز بر این مسأله هم جارى است.

 

1. اظهار محبّت و دوستى در رفتار و گفتار

اظهار محبّت در رفتار، بازى، تفریح و شوخى در حدّ شأن کودک، به شرطى که حریم ها شکسته نشود، یکى از ابزار محبّت است، پیامبر رحمت مى فرماید:

«مَنْ فَرَّحَ ابْنَتَهُ فَکَأَنَّما أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْماعِیلَ وَ مَنْ أَقَرَّ بِعَیْنِ ابْن فَکَأَنَّما بَکى مِنْ خَشْیَةِ الله.»[2]

کسى که دخترش را خوشحال کند، مثل آن است که بنده اى از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده باشد و کسى که پسرى را خوشحال کند، مثل آن است که از ترس خدا گریسته باشد.

همچنین یعلى عامرى مى گوید:

«همراه رسول خدا ـ صلّى الله علیه وآله وسلّم ـ براى شرکت در یک مهمانى که دعوت شده بودیم، راه مى رفتم، در مسیر حرکت، ناگهان حضرت با حسین ـ علیه السّلام ـ که با کودکان بازى مى کرد، برخورد نمود. پیامبر در برابر دیدگان دیگران، به استقبال حسین ـ علیه السّلام ـ رفت، سپس دست هایش را گشود تا او را بگیرد، امّا حسین ـ علیه السّلام ـ به این جا و آن جا مى گریخت! حضرت هم او را مى خنداند تا این که پس از مدتى او را گرفت. سپس یک دست را زیر چانه اش و دست دیگرش را پشت گردن او قرار داد و دهانش را بر دهان او گذاشت و او را بوسید.[3]

 

2. بوسیدن فرزند

کودک به ویژه در سنین خردسالى، اظهار محبّت دیگران را از طریق بوسیدن درک مى کند. این گونه اظهار محبّت طبیعى و فطرى است، علاوه بر آن که براى والدین لذت بخش مى باشد که در روایات هم به آن سفارش شده است. البته باید در این امر مسایل بهداشتى به ویژه در ارتباط با نوزادان مورد توجه قرار گیرد.

پیامبر گرامى اسلام ـ صلّى الله علیه‏وآله‏وسلّم ـ درباره ى فضیلت بوسیدن فرزند مى فرماید:

«مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللهُ ـ عزّوجلّ ـ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَة.»[4]

کسى که فرزندش را ببوسد، خداوند حسنه اى براى او مى نویسد و کسى که او را خوشحال کند، خداوند او را در روز قیامت خوشحال مى کند.

هم چنین امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این باره مى فرماید:

«أَکْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ أَوْلادِکُمْ، فَإِنَّ لَکُمْ بِکُلِّ قُبْلَة دَرَجَةً فِى الْجَنَّةِ مَسِیرَةَ خَمْسِمِائَةِ عَام.»[5]

فرزندان خود را زیاد ببوسید، به درستى که براى هر بوسه اى، درجه اى براى شما در بهشت، به اندازه ى مسیر پانصد سال خواهد بود.

روزى رسول اکرم ـ صلّى الله علیه‏وآله‏وسلّم ـ حسن و حسین ـ علیهماالسّلام ـ را مى بوسید. اقرع بن حابس که این صحنه را مى دید به حضرت عرض کرد: من ده فرزند دارم ولى هرگز حتى یکى از آن ها را نبوسیده ام. حضرت ـ صلّى الله علیه‏وآله‏وسلّم ـ به او فرمود:

«ما عَلَىَّ إِنْ نَزَعَ اللهُ الرَّحْمَةَ مِنْکَ.»[6]

من چه کنم که خداوند رحمت را از قلب تو برداشته است.

همچنین امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ درباره ى بوسیدن فرزندان مى فرماید:

«قُبْلَةُ الْوَلَدِ رَحْمَة.»[7]

بوسه بر فرزندان رحمت است.

 

3. در آغوش گرفتن فرزند

در آغوش گرفتن و احساس گرمى بدن والدین براى فرزند آرامش بخش است، به ویژه هنگامى که با نوازش و لبخند همراه باشد. پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه‏وآله‏وسلّم ـ در مجلسى نشسته بود. امام حسن و امام حسین ـ علیهماالسّلام ـ به سوى حضرت آمدند. پیامبر به خاطر آنان برخاست، ولى چون آنان کوچک بودند، رسیدنشان به حضرت طول کشید، پس حضرت به استقبال آنان رفت و آن ها را بر دوش خود سوار کرد و فرمود:

«نِعْمَ الْمَطِىُّ مَطِیُّکُما وَ نِعْمَ الرَّاکِبانِ أَنْتُما.»[8]

چه خوب مرکبى است مرکب شما و چه خوب سوارانى هستید شما دو نفر.

حضرت امیر مؤمنان على ـ علیه السّلام ـ بهترین خاطرات دوران کودکى را هنگامى مى داند که در آغوش پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه‏وآله‏وسلّم ـ قرار گرفته و یا در بستر ایشان آرمیده است و این گونه مى فرماید:

«شما خوب منزلت، قرابت، نزدیکى و مقام خاص من را نزد رسول خدا ـ صلّى الله علیه‏وآله‏وسلّم ـ مى دانید تا به آن جا که من را در دامن خود مى نهاد، در حالى که کودک بودم، من را به سینه اش مى چسباند و من را در رختخواب خود قرار مى داد، من را با بدن خود تماس مى داد، بوى خوش بدنش را به من مى فهماند و غذا را مى جوید و در دهانم قرار مى داد.»[9]

در آغوش گرفتن کودک هنگام شیر دادن و یا غذا خوردن، تأثیر بسزایى در رشد جسمى و روحى کودک دارد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ق.ظ ]




هر بوسه یک درجه در بهشت

روایات زیادی درباره‌ی بوسیدن فرزند نقل شده. اگر به سیره‌ی عملی معصومین (علیه السلام) توجه کنیم، بیشترین نوع ابراز محبت به فرزندان از طریق همین عمل است. چنانچه روایت‌های زیادی داریم که پیامبر حسنین را روی پاهای خود می‌نشاند و آنها را می‌بوسید. درباره‌ی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نیز نقل‌های متواتری وجود دارد که نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هر وقت او را می‌دید، دست و سینه‌اش را می‌بوسید. رسول اکرم در مورد پاداش و ثواب بوسیدن فرزند فرموده: «هر کس فرزندش را ببوسد خدا برایش نیکی می‌نویسد». همچنین در حدیث دیگری فرموده: «فرزندانتان را زیاد ببوسید. به راستی که در برابر هر بوسه برای شما درجه‌ای از بهشت است که مسافتش ۵۰۰ سال است». عبدالله بن مسعود روایت کرده: نزد پیامبر بودم. وقتی حسین بن علی وارد شد، پیامبر او را در آغوش گرفت و بوسید و فرمود: «خداوندا من او را دوست می‌دارم. تو نیز او را دوست بدار و هر که او را دوست می‌دارد.» احادیثی هم در مزیت نبوسیدن روایت شده. از جمله در جلد ششم «کافی» حدیثی نقل شده که مردی به پیامبر گفت هرگز بچه‌ها را نبوسیده‌ام. زمانی که رفت، پیامبر فرمود: «نزد من این مرد اهل آتش است». در «مکارم الاخلاق» آمده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حسنین (علیهما السلام) را بوسید. مردی که آنجا بود، گفت من ۱۰ اولاد دارم و تاکنون هیچ کدام آنها را نبوسیده‌ام! پیامبر فرمود: «تقصیر من نیست اگر خداوند رحمتش را از تو دریغ کند.» در حدیث دیگری نقل شده پیامبر به آن مرد فرمود: «کسی که رحم نکند، به او رحم نمی‌شود».

۴- محبت همراه با رعایت حریم‌ها

بوسیدن فرزندان از نظر سنی محدودیت خاصی ندارد. بدین معنا که فرزند نوجوان و جوان نیز می‌تواند همانند طفل خردسال، از ابراز محبت و بوسه‌ی پدر و مادر خشنود شود. اما راه‌های ابراز علاقه با بزرگ‌تر شدن بچه‌ها و افزایش درک و فهم آنها متفاوت‌تر می‌شود و با توجه به بحثی که درباره‌ی زبان عشق مطرح است باید ببینیم آیا فرزند نوجوان و جوان ما همچنان از تماس فیزیکی مثل در آغوش گرفتن و بوسیدن احساس رضایتمندی می‌کند یا اینکه دوست دارد روش‌های جایگزینی مثل تأیید کلامی پدر و مادر یا وقت گذاشتن برای شنیدن حرف‌هایش و … درباره‌ی او بیشتر به کار رود. در دوره‌ی نوزادی، هیچ محدودیتی برای تماس فیزیکی از جمله بوسیدن وجود ندارد. برخلاف تئوری‌های گذشته که تأکید می‌کردند افزایش تماس فیزیکی مادر در این دوران موجب می‌شود کودک وابسته و غیرمستقل بار بیاید، امروزه به اثرات مثبت تماس فیزیکی و بوسیدن نوزاد بیشتر تأکید می‌شود. اما طبق تربیت اسلامی، وقتی بچه‌ها بزرگتر شدند باید در این زمینه دقت بیشتری شود. از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) روایت شده: «هر گاه یکی از شما بخواهد زنان محارم خود (غیر از همسر) را که به سن بلوغ رسیده‌اند ببوسد اشکالی ندارد. فقط سر یا بین دو چشمان او را ببوسد نه لب‌ها و گونه‌هایش را. در روانشناسی اسلامی برای پسران نیز می‌گویند جایز نیست مادر وقتی فرزندش به سن بلوغ رسید همانند کودکی خردسال او را در آغوش فشرده و ببوسد بلکه بهتر است دست در گردن او بیندازد یا با روش‌های دیگر به او ابراز محبت کند. با نگاهی به سیره‌ی معصومین و احادیث درباره‌ی بوسیدن درمی‌یابیم حتی در سنین نوجوانی و بزرگسالی نیز این عمل محبت‌آمیز نهی نشده و همچنان یکی از راه‌های ابراز علاقه‌ی پدر و مادر به فرزند است اما به گونه‌ای که هیجانات جنسی فرزند را تحریک نکند و مغایر با تربیت اسلامی نباشد.

۵- تربیت با چاشنی عاطفه

در میان فرزندان، معمولاً دخترها بیشتر به ابراز علاقه از طریق بوسیدن تمایل نشان می‌دهند. هر چند بوسیدن پسر نیز مانعی ندارد. اما پسرها دوست ندارند در جمع همسالان خود این گونه از طرف پدر و مادر مورد توجه قرار بگیرند چرا که به لحاظ اجتماعی نتیجه‌ی مثبتی برایشان به همراه ندارد و از طرف گروه همسالان فردی بیش از اندازه وابسته به مادر و خانواده تلقی می‌شود. معمولاً در دوره‌ی بلوغ پسران، می‌توان تماس فیزیکی همراه با کمی هیجان را جایگزین بوسیدن کرد. مثلاً دستش را هنگام مصافحه بفشارند یا محکم به پشت او بزنند. حتی گاهی اوقات گفتن جمله‌ی «چقدر مرد شده‌ای» تأثیر عاطفی بیشتری روی پسرهای نوجوان دارد تا بوسیدنشان. مسلماً مادران به خاطر عواطف و احساسات زنانه و حضور پررنگ‌تری که نسبت به پدران در خانه دارند، بیشتر ارتباط عاطفی و تماس فیزیکی از طریق بوسیدن فرزندان را به عهده دارند. اما در اسلام هیچ محدودیت و تفاوتی برای پدر و مادر در این رابطه در نظر گرفته نشده و چه بسا پدران به خاطر اینکه کمیت حضورشان در خانه محدودتر است باید کیفیت رابطه‌ی عاطفی خود را از طریق روش‌های مؤثر ابراز علاقه مثل بوسیدن بیشتر کنند. به همین خاطر سفارش شده وقتی پدر به خانه می‌آید، با همه‌ی اعضای خانواده مصافحه و روبوسی کند. در این میان دخترها به بوسیدن پدر و ارتباط عاطفی قوی با او محتاج‌ترند. هرچه پیوند و رابطه‌ی پدر و دختری از طریق تماس فیزیکی مناسب مثل بوسیدن قوی‌تر باشد، احتمال انحراف رفتاری و اخلاقی دختران در سنین نوجوانی به شدت کاهش پیدا می‌کند. چنانچه در سیره‌ی اهل بیت نیز بارها نقل شده که پیامبر اکرم دختر خود حضرت فاطمه‌ را می‌بوسید یا امیرالمؤمنین، حضرت زینب را در کودکی روی پای خود می‌نشاند و او را می‌بوسید. درباره‌ی رابطه‌ی امام حسین با دختران خردسال خود نیز چنین رفتار و سلوکی روایت شده.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:14:00 ق.ظ ]




آثار تربیتی بوسیدن فرزند از منظر اسلام چیست؟

نخستین بار که او را در آغوش مادر یا پدر می‌گذارند، همه‌ی محبت خود را با بوسه نثار طفلش می‌کند اما همین که دختر یا پسر کمی بزرگ‌تر شد شاید دلش برای بوسیدن فرزندش غنج برود اما هر کاری می‌کند نمی‌تواند مانند دوران کودکی فرزندش را بغل بگیرد و بدین وسیله محبتش را نشان دهد. حالا بماند پدر و مادرهایی که از این کار اکراه دارند و معتقدند بوسیدن بچه کار ناپسندی است و به قول معروف او را لوس و وابسته بار می‌آورد در حالی که با نگاهی به روایات و سیره‌ی معصومین (علیهم السلام) دست‌‎مان می‌آید که همین عمل ساده چقدر می‌تواند محبت و مودت را میان پدر و مادر و فرزندان بیشتر کند

 

نخستین بار که او را در آغوش مادر یا پدر می‌گذارند، همه‌ی محبت خود را با بوسه نثار طفلش می‌کند اما همین که دختر یا پسر کمی بزرگ‌تر شد شاید دلش برای بوسیدن فرزندش غنج برود اما هر کاری می‌کند نمی‌تواند مانند دوران کودکی فرزندش را بغل بگیرد و بدین وسیله محبتش را نشان دهد. حالا بماند پدر و مادرهایی که از این کار اکراه دارند و معتقدند بوسیدن بچه کار ناپسندی است و به قول معروف او را لوس و وابسته بار می‌آورد در حالی که با نگاهی به روایات و سیره‌ی معصومین (علیهم السلام) دست‌‎مان می‌آید که همین عمل ساده چقدر می‌تواند محبت و مودت را میان پدر و مادر و فرزندان بیشتر کند و اصلاً یکی از اصول تربیتی ائمه همین بوسیدن فرزندان است. در این مطلب جنبه‌های مختلف این رفتار عاطفی را بررسی کرده‌ایم.

۱- راه‌های ابراز عشق

توجه و محبت دیدن از جانب پدر و مادر یکی از نیازهای فرزندان است. فرزندانی که در دوران کودکی، نوجوانی و حتی بزرگسالی مورد لطف و توجه والدین خود قرار می‌گیرند، بهتر می‌توانند عواطف و احساسات مثبت خود را با آدم‌های مهم زندگی‌شان یعنی پدر و مادر، همسر و فرزندان خود به اشتراک بگذارند. زیرا از محبت لبریز شده‌اند و آمادگی دارند با آنچه خود چشیده‌اند، کام اطرافیانشان را شیرین کنند و بالعکس کودکانی که کمتر مورد توجه بوده‌اند، از نظر هوش هیجانی و عاطفی و توانایی برقراری ارتباطات سالم و مفید با دیگران ضعف‌های زیادی دارند. راه‌های ابراز علاقه به فرزند متفاوت است. گری چاپمن روانشناس غربی کتابی به نام «پنج زبان عشق» نوشته و گفته: «زبان عشق آدم‌ها با یکدیگر متفاوت است. اگر زبان عشق انسان‌ها را نشناسیم و به آنها با روش دیگری محبت کنیم، مثل این است که در محضر استاد عالمی حاضر شویم اما زبان او را نفهمیم و طبیعی است که بهره‌ای از همکلام شدن با او نبرده‌ایم. چاپمن زبان عشق را به پنج دسته تقسیم می‌کند: ۱- تماس فیزیکی ۲٫ وقت گذاشتن ۳٫ خدمت کردن ۴٫ هدیه دادن.
۵٫ ابراز کلام تأییدآمیز.
در دوران نوزادی و کودکی مهم‌ترین نوع ابراز عشق تماس فیزیکی است. زیرا در این مرحله از زندگی، فرزند ارتباط کلامی محدودی دارد و علاوه بر آن مفاهیمی چون وقت گذاشتن، خدمت کردن و … را درک نمی‌کند. درباره‌ی اهمیت تماس فیزیکی برای کودکان و فرزندان خردسال، همین بس که روزی سلمان وارد خانه‌ی امیرالمؤمنین (علیه السلام) شد و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دید که مشغول کارهای خانه است و امام حسین (علیه السلام) در حال گریه کردن. سلمان خواست امام حسین را در آغوش بگیرد تا حضرت فاطمه با خیالی آسوده به کارهای خانه رسیدگی کند اما حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود بچه به آغوش مادر محتاج‌تر است و از او خواست در کارهای خانه کمک کند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم