نرجس
 
   



منزلت زن از منظر قرآن

 

منزلت زن، حقوق زن، ارث زن.

تفاوت‏هاى زن ومرد در وظايف و حقوقى كه دارند همواره مورد بحث بوده است. ثمره ى مباحث در دو ديدگاه متقابل ارايه شده است. در يك ديدگاه، زن از سطح انسانيت تنزل مى‏كند و صورت ابزار و وسيله به خود مى‏گيرد. از سوى ديگر، ديدگاهى نيز هيچ تفاوتى بين زن با مرد قايل نمى‏شود و معتقد است زن در همه ى زمينه‏ها همتاى مرد است. اين همان فمينيسم است.
اين نوشتار بر آن است تا با توجه به كاستى‏هاى دو ديدگاه ياد شده به تحقيق وتبيين ديدگاه قرآن در اين باره بپردازد.

نگرش به زن در گذر تاريخ

در ميان اقوام و دانشمندان گذشته نظر بسيار بدبينانه‏اى نسبت به زن وجود داشته است. افلاطون، با جرئت و تهور فراوان، از ورود زن به هر كارى و از برابرى زن و مرد در همه ی موقعيت‏ها پشتيبانى مى‏كرد. اما ارسطو، كه با تعصبات روزگار خود بيشتر سازگار بود، زن را ناقص مى‏دانست و به عقيده ی او طبيعت آنجا كه از آفريدن مرد ناتوان است، زن را مى‏آفريند. زنان و بندگان، از روى طبيعت، محكوم به اسارتند و به هيچ وجه سزاوار شركت در كارهاى عمومى نيستند. (دورانت/14)
آگوستين قديس قائل بود: زن حيوانى است كه نه استوار است و نه ثابت قدم، بلكه كينه توز است و زيان كار و منبع همه مجادلات و نزاع‏ها و بى عدالتى‏ها و حق كشى‏ها. (ستارى،61)
بعضى از پيروان فرويد معتقدند:
زن خدمت قابلى به فرهنگ بشر نكرده و در هيچ فنى موقعيتى به دست نياورده است جز در شستن و بافتن و آرايش كردن كه فنون جنبى است و مجاهده‏اى براى پوشانيدن دستگاههاى جنسى و جلب مرد. (تيلا/ 14)
در تورات كنونى آمده است كه وجود زن، طفيلى وجود مرد است و از دنده ی چپ مرد آفريده شده است (سفر پيدايش 2/ 2)
در مقابل نظريه‏هاى افراطى، نظر بسيار خوشبينانه‏اى نيز نسبت به زن وجود دارد.گاندى مى‏گويد:
هيچ يك از شرارت‏هايى كه مرد مسئول آن است، چنان پست و مفتضح و خشن نبوده كه توهين به نيمه ی برتر انسانيت. جنس زن را ضعيف‏تر نمى‏دانم، چون اصيل‏تر از مرد است. حتى امروز هم زن تجسم ايثار، رنج كشيدن خاموش، فروتنى، ايمان و معرفت است. شهود زن اغلب صادق‏تر است تا تصور خود بينانه‏اى كه مرد از دانش برتر خود دارد«. (خجسته/ 43)
زن در نزد مصريان مقام والايى داشت تا جايى كه تسلط زن و مادر شاهى بر تسلط مرد يا پدر شاهى غلبه داشته است. (تيلا/29)

ديدگاه قرآن

اسلام تنها دينى است كه شخصيت و حقوق زن را در ابعاد گوناگون و با توجه به توانمندى‏ها و وظايفى كه دارد منظور كرده است. گوستا ولوبون مى‏گويدکه اسلام اولين مذهبى است كه در اصلاح حال زنان و ترقى وتعالى آنان قدم‏هاى خيلى وسيعى برداشته است. زیرااین مطلب مسلم است که در میان تمام مذاهب و اقوامی که قبل از اسلام آمده اند وضع و حالت زیاده از حد ضایع و خراب بوده است (517).
اينك لازم است موضع اسلام را در اين باره از متن قرآن جويا شويم. از ديدگاه قران سرشت زن و مرد يكسان بوده واین دو داراى هويتى يكسانند. قرآن مى‏فرمايد:
يا اَيُّهاالنَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُمْ منْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ منْها زَوْجَها وَبَثَّ منْهُما رجالاً كَثيراً وَ نِساءً… (نساء/1) اى مردم از پروردگارتان پروا كنيد، آن كه شما را از يك نفس آفريد و از آن نفس واحد، همسر او را و از آن دو مردان و زنان بسيار پديد آورد.
در آيه ي ديگر آمده است:
هُوَ اَلّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ منْها زَوجَها لِيَسْكُنَ اِلَيْها (اعراف/189) اوست كه همه ی شما را از يك تن آفريد و از آن يك تن، زنش را آفريد تا به او آرامش يابد.
از منظر قرآن، خلقت زن مايه ی آرامش مرد است.
وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسْكُنوُا الَيْها (روم/21) و از نشانه‏هاى قدرت اوست كه برايتان از جنس خودتان همسرانى آفريد، تا به ايشان آرامش يابيد.
علامه طباطبايى در تفسير این آیه مى‏گويد:
معناى آيه اين است كه براى سود رساندن به شما از جنس خودتان همانند آفريد، چرا كه هر يك از زن و مرد داراى جهاز توليد مثل است كه با همراهى جنس ديگر كارش به ثمر مى‏رسد و با كار هر دو، مسئله توليد و تكثير مثل به انجام مى‏رسد، بر اين اساس، هر يك به تنهايى نقص دارد و به قرين خود نيازمند است و از مجموع اين دو، يك واحد تام حاصل مى‏شود. به جهت همين نياز و نقص هر كدام به سمت ديگرى حركت مى‏كند و زمانى كه وصلت حاصل گشت، آرام مى‏گيرد. زيرا هر ناقصى به كمال خود شائق است و هر نيازمندى به چيزى كه رفع نيازش كند، ميل دارد. اين همان ميل جنسى است كه در اين دو قرين نهاده شده است. (الميزان/ 16/ 173-174)

برخوردارى از مواهب يكسان

قرآن كريم بعضى از موهبت‏های الهی را به انسان ، صرف نظر ازجنسیت ، نسبت داده است ، از جمله: لَقَدْ خَلَقْنَا الْانْسانَ فى اَحْسَن تَقْويم. (تين/4) ما انسان را در بهترين ساختار خلق كرديم.
در آيه ی دیگری میفرماید :
فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّين حَنيفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدّينُ القَيِّمُ وَ لكِنَّ اَكْثَرَ النَّاسِ لايَعْلَمُونَ (روم/3) پس تو اى رسول، مستقيم روى به جانب آيين پاك اسلام آور و پيوسته از طريق دين خدا كه فطرت خلق را بر آن آفريده است پيروى كن كه هيچ تغييرى در خلقت خدا نبايد داد. اين است آيين استوار حق و ليكن اكثر مردم از حقيقت آن آگاه نيستند.
امكاناتى را كه خداوند خلق كرده است، براى انسان است و طبق جنسيت تقسيم صورت نگرفته است:
اَلّذى جَعَلَ لَكُمُ اْلاَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بناءً وَ اَنْزَلَ منَ السَّماء ماءً فَاَخْرَجَ به منَ الثَّمَرات رزْقاً لَكُمْ. (بقره/22) آن خدايى كه براى شما زمين را گسترد و آسمان را برافراشت و فرو باريد از آسمان آبى كه به سبب آن بيرون آورد ميوه‏هاى گوناگون براى روزى شما.
آياتى كه هدف آفرينش را بيان مى‏كند عموميت دارد ، از جمله:
الّذى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ. (ملك/2) خدائي كه مرگ و زندگانى را آفريد كه شما بندگان را بيازمايد تا كدام نيكوكارتر است و او مقتدر و آمرزنده است.
همچنين:
وَ مَنْ عَمِلَ صالحاً مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً. (نحل/97) هر كس از مرد و زن كار نيكى به شرط ايمان به خداى آرد، ما او را در زندگانى خوش و با سعادت زنده مى‏گردانيم.
در صورت تساوى عمل زن و مرد، پاداش اين دو يكسان خواهد بود:
فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اِنّى لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى. (آل عمران/195) پس خدا دعاهاى ايشانرا اجابت كرد كه البته من كه پروردگارم عمل هيچكس از مرد و زن را بى مزد نگذارم.
خداوند اهل علم و دانش را ستوده و فرقى بين زن و مرد قايل نشده است:
يَرْفَعِ اللّهُ الّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالّذينَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ (مجادله/11) خدا مقام اهل ايمان و دانشمندان عالم را رفيع مى‏گرداند.
يكى از مهمترين اهداف انبياء، تزكيه و تعليم انسانها است و در اين خصوص فرقى بين زن و مرد نيست:
كَما اَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيكُمْ آياتِنا وَ يُزَكّيكُم وَ يُعَلِّمُكُمْ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ. (بقره/151) چنانكه رسول گرامى خود را فرستاديم كه آيات ما را براى شما تلاوت كند و نفوس شما را از پليدى و آلودگى جهل و شرك پاك و منزه گرداند و به شما تعليم شريعت و حكمت دهد و از او بياموزيد هر چه را نمى‏دانيد.
درتعدادى از روايات علاوه بر تعابير عام نسبت به زنان تصريح صورت گرفته است ، از جمله: قال النبى(ع):
طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة. (بحار الانوار،ج1/177) فراگيرى دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.
از منظر فقيهان اماميه فراگيرى احكام شرعى مورد ابتلا بر هر زن و مردى واجب است:
يحب على كل مكلف فى عباداته و معاملاته ان يكون مجتهداً او مقلداً او محتاطا. (العروة الوثقى1/12) واجب است بر هر مكلفى در عبادت‏ها و معامله‏ها يا مجتهد باشد و يا مقلد و يا به احتياط عمل نمايد.
زنان بسيارى از اصحاب و ياران پيامبر9 و ائمه، اهل فضل و دانش بودند. مجلس تفسير زينب3 در كوفه هنگام حكومت حضرت على7، نمونه بارزى از اين امر است. (اعلام النساء المؤمنات/ 173) همچنين برخى از زنهاى منسوب به فقها و عالمان، صاحب اجازه نقل حديث و اجتهاد بوده‏اند مانند ام على، همسر شهيد اول و آمنه بيگم دختر مجلسى اول. و در تاريخ معاصر، شهيده بنت الهدى صدر و بانو مجتهده اصفهانى از مصاديق بارز زنان اهل فضل و دانش بوده‏اند. (پيام زن/22/26)
از ديد قرآن، در كسب مدارج معنوى و تحصيل تقوا، فرقى بين زن و مرد نيست.
يا اَيُّها النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقاكُمْ. (حجرات/13) اى مردم ﺍ ما همه ی شما را از مرد و زنى آفريديم و آنگاه شعبه‏هاى بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسند. بزرگوارترين شما نزد خدا با تقوى‏ترين مردمند.
يكى از ارزشمندترين مفاهيم و اعمال دينى جهاد در راه خداست تا جايى كه جهاد براى حفظ كيان اسلام بر زن و مرد واجب است. (كشف الغطاء/381)
زن و مرد از فضيلت جهاد بهره مى‏برند:
لا يَسْتَوى الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤمِنينَ غَيْرُ اُولى الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فى سَبيلِ اللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهمْ فَضَّلَ اللَّهُ اَلْمُجاهِدينَ بَاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنى فَضَّلَ اللَّهُ اَلْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ اَجْراً عَظيماً. (نساء/ 95) هرگز مومنانى كه بى هيچ عذرى مانند نابينايى ، مرض فقر و غيره از كار جهاد باز نشينند با آنانكه به مال و جان كوشش مى‏كنند، يكسان نخواهد بود. خدا مجاهدان فداكار با مال و جان را بر بازنشستگان، بلندى مقام و برترى بخشيده و همه ی اهل ايمان را وعده ی نيكو فرموده و مجاهدان را بر بازنشستگان با اجر و ثوابى بزرگ برترى داده.
آيه ی زیر بيان كننده ی ارزشهایی است كه زن و مرد در آن شراكت دارند و در اين آيه از مردان و زنان به نيكى ياد شده است:
اِنّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤمِنينَ وَ الْمؤمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ القانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وِ الْحافِظينَ فُرُجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللّهَ كَثيراً وَ الذَّكِراتِ اَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْراً عَظيماً. (احزاب/35) همانا كليه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ايمان و مردان و زنان اهل طاعت و مردان و زنان راستگوى و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خداترس خاشع و مردان و زنان خيرخواه مسكين نواز و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان با حفاظ خوددار از تمايلات حرام و مردان و زنانى كه ياد خدا بسيار كنند، براى همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهيا ساخته است.
خلقت زن و مرد هر كدام براى تكميل ديگرى است:
هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ و َ اَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ. (بقره/18) آنان (زنان) جامه ی ستر و عفاف شما و شما (مردان) نيز لباس عفت آنها هستيد.
در تفيسر الميزان آمده است:
ظاهر از لباس همان معناى معروف آن است. لباس آن چيزى است كه انسان به آن بدنش را مى‏پوشاند و دو جمله از قبيل استعاره است. زيرا هر يك از زوجين ديگرى را از دنبال گناه رفتن و شايع ساختن آن، باز مى‏دارد. پس هر كدام براى ديگرى به منزله لباسى است كه با آن پليدى خود را پنهان و عورت خود را مى‏پوشانند. (الميزان/1/44)
قرآن حتی جنس زن و مرد را نیز يكسان مى‏داند:
وَ اللّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَزْواجِكُمْ بَنينَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبتِ. (نحل/72) خدا براى شما از ميان خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان فرزندان و فرزند زادگان پديد آورد، و از چيزهاى پاك روزيتان داد.
در آيه ی ديگر از قرآن آمده است:
فاطِرُ السَّمواتِ وَ اْلاَرْضَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً. (شورى/11) آفريدگار آسمانها و زمين است. براى شما، هم از شما، همسرانى بيافريد.
بعضی مفسرين از این آیه یکسانی و مماثلت جنس زن و مردرا نتیجه گرفته اند. (حسينى/2/ 100-98) علامه طباطبايى در تفسير الميزان، نيز اين قول را ترجيح داده است. (الميزان/4/ 136)
ممكن است گفته شود در آيات مذكور، هدف از آفرينش زن آرامش و سكون مردتلقی شده است به گونه ای که گویا اصل در حيات، مرد است و زن طفیل وجود او ست. اما بايد گفت با توجه به ظاهر آيات هر يك از اين دو جنس به يكديگر نياز دارند و آرامش طرفينى است همانگونه كه مودت و رحمت براى هر دو طرف است. در استعمالات قرآنى، واژه ی زوج به معناى همسر بر هر يك از زن و مرد اطلاق مى‏گردد و اصولا كلمه ی زوجه در قرآن به كار نرفته و از نظر لغت شناسان استعمال واژه ی زوجه براى زن، غير فصيح است. (راغب/ 384)
آيات ذكر شده نشان داد كه زنان هم چون مردان از شخصيتى كامل و مستقل برخوردارند و در هويت انسانى ميان صنف زن و مرد تفاوتى نيست. ويژگى‏هاى انسانى را هر دو به نحو برابر دارا هستند. همانگونه كه در قابليت رشد و تكامل، لغزش و انحراف، آسيب پذيرى و آسيب رسانى يكسانند.
به عبارت ديگر، خداى متعال انسان را آفريد، اما براى بقاى نسل و تبار وى او را به دو صنف زن و مرد تقسيم كرد. در آنچه لازمه ی نوع انسانى است هر دو برابرند و در برخى خصلتها و خصوصيتها كه لازمه ی صنف است از يكديگر متفاوت‏اند. اين تفاوت‏ها چنان نيست كه به انسانیت آنها آسیب برسانند. (مهريزى/78)
حقيقت انسان نه مذكر است نه مونث. قران كريم مى‏گويد: اين دو را از چهره ی ذكورت و انوثت نشناسيد. بلكه از چهره ی انسانيت بشناسيد. در حقيقت انسان را روح او تشكيل مى‏دهد، نه بدن او، انسانيت انسان را جان او تعيين مى‏كند نه جسم او و نه مجموع جسم و جان. (جوادى آملى/ 76)
علامه طباطبايى نيز با استدلال فلسفي به وحدت نوعى زن و مرد قايل است. (الميزان/4/ 152-153) بنابراین می توان گفت که هر كمال نوعى را كه يك صنف مى‏تواند آنرا به دست آورد، صنف ديگر نيز قدرت به دست آوردن آنرا دارد. و از آن جمله کمالی است كه به وسيله ی ايمان به خدا و اطاعت فرمان او حاصل مى‏شود. بهترين و جامعترين تعبیر حاکی از این معنا آيه شريفه ای است كه مى‏فرمايد: اِنّى لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ. (آل عمران/ 195)

شخصيت زن از ديدگاه انديشمندان معاصر

امام خمينى (ره) در خصوص شخصيت زن قايل است:
تمام هويت هاى كمالى كه در انسان مطرح است در زن مطرح است. (سيماى زن… /207)
علامه طباطبايى در اين خصوص مى‏گويد:
واقعيت خارجى و تجربه نشان مى‏دهد كه زن و مرد دو فرد از يك جوهر واحد به نام انسان مى‏باشند.« (الميزان/4/ 94-95)
ايشان در جاى ديگر مى‏گويد:
قرآن بيان كرده كه هويت زن مانند مرد است هر انسان چه زن و چه مرد، انسان است و در ماده انسانيت مشترك است. (همان/2/ 269)
علامه مطهرى شخصيت زن را از منظر قرآن اين گونه ترسيم مى‏كند:
قرآن با كمال صراحت در آيات متعددى مى‏فرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريديم. قرآن درباره آدم اول مى‏گويد: همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم… قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قدسى از يك زن بزرگ و قدسیه ياد مى‏كند. از همسران آدم و ابراهيم و از مادران موسى و عيسى در نهايت تجليل ياد كرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشايسته براى شوهران ذكر مى‏كند از زن فرعون نيز به عنوان زن بزرگى كه گرفتار مرد پليدى بوده است غفلت نكرده. گويى قرآن خواسته است در داستانهاى خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننمايند. (1 47-150)
آية اللّه جوادى آملى زن و مرد را از يك گوهر دانسته و ميگويد:
آفرينش زن و مرد از يك گوهر است و همه زنان و مردان مبدا قابلى واحد داشته، چه اين كه مبدا فاعلى همه آنها خداى يگانه و يكتاست و هيچ مزيتى براى مرد نسبت به زن در اصل آفرينش نيست و اگر برخى از روايات عهده دار اثبات اين مزيت اند يا از لحاظ سند نارسا و يا از جهت دلالت ناتمام اند و اگر فرضا از هر دو جهت تمام باشند، چون مسئله مورد بحث يك امر تعبدى محض نيست، نظير مسائل فقهى صرف، نمى‏توان آن را به يك دليل ظنى غير قطعى ثابت كرد، مگر در حد مظنه و گمان كه سودمند به حال مسائل علمى نخواهد بود. (137-138)

حقوق زن و مرد

تفاوتهای فیزیولوژیک زن و مرد با یکدیگر لازمه ی حیات انسانی و بقای آن است. بدیهی است این تفاوت ها زمینه ساز تفاوت در وظايف و تكاليف و این یک نیز سبب تفاوت در حقوق می گردد. بر این اساس ، تفاوت های حیاتی این دو را به اختصار از نظر می گذرانیم. به طور كلى مى‏توان اين تفاوت ها را به دو دسته ی جسمانى و روانى تقسيم كرد.

1. تفاوت هاى جسمانى:

این تفاوت ها اختلافات ظاهرى ساختمان بدن و مهمتر از آن تفاوت وضعيت جنسى اين دو را شامل میشود. نطفه زن (اوول) و نطفه مرد (اسپرماتوزوئيد) هر يك داراى 23 كروموزوم است كه موقعيت و شكل آنها در هر جنس با ديگرى تفاوت دارد. زنان عوارض زنانگى اعم از قاعدگى و آبستنى و زايمان دارند ولى مردان اين گونه نيستند. مردان بلند قدتر و سنگين وزن‏تر از زنان اند. وزن متوسط قلب مرد 300 گرم و وزن متوسط قلب زن 250 گرم و وزن متوسط مغز مرد 1300 گرم و وزن متوسط مغز زن 1200 گرم مى‏باشد. (تيلا/ 137-138)

2. تفاوت‏هاى روانى:

ميل مرد به ورزش و شكار و كارهاى پر حركت و جنبش، بيش از زن است. زن زودتر و سريع‏تر از مرد تحت تاثير احساسات خويش قرار مى‏گيرد. زن به زينت و زيور و جمال و آرايش علاقه‏ى زياد دارد. احساسات زن بى ثبات‏تر از مرد است. زن از مرد محتاطتر، پر حرف‏تر، ترسوتر و تشريفاتى‏تر است. (مطهرى/205-206)

تفاوت در قانون ارث

تفاوت های یاد شده همانگونه که گذشت سبب پاره ای تفاوت های حقوقی بین زن و مرد گردید. يكى از این تفاوتها در قانون ارث است. از ديرباز اين سوال مطرح بوده است كه چرا از منظر اسلام سهم الارث زن و مرد با هم مساوى نيست؟ چرا حقوق اين دو با هم مساوى نيست؟ امام صادق سبب این مطلب اینگونه بیان کرده است:
اسلام سربازى را از عهده زن برداشته و به علاوه مهر نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است و در بعضى از جنايات اشتباهى كه خويشاوندان جانى بايد ديه بپردازند، زن از پرداخت ديه و شركت با ديگران معاف است. از اين رو سهم زن در ارث از مرد كمتر است. (مطهرى/ ص251)
استاد مطهرى در این باره مى‏گويد:
علت اينكه اسلام سهم الارث زن را نصف مرد قرار داد (نساء/ 11) وضع خاصى است كه زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازى و برخى قوانين جزايى دارد چون اسلام مهر و نفقه را لازم ميداند و به اين سبب قهراً از بودجه زندگى زن كاسته شده است و تحميلى از اين نظر بر مرد شده است. اسلام مى‏خواهد اين تحميل از طريق ارث جبران شود، از اين رو براى مرد دو برابر زن سهم الارث قرار داده است. (همان/251)
در خصوص نفقه ی زن با استناد به متون فقهى در قانون مدنى آمده است:
نفقه عبارت است از مسكن و البسه و غذا و اثاث البيت كه به طور متعارف با وضعيت زن متناسب باشد و خادم در صورت عادت زن به داشتن خادم يا احتياج او به واسطه مرض يا نقصان اعضاء. (قانون مدنى، ماده 1107)
نفقه زن بر نفقه ساير افراد واجب النفقه، مقدم است، مانند اولاد، پدر، مادر و غيره. (امام خمينى/2/285)
اگر زوج با حالت يسر و قدرت بر پرداخت نفقه، از اداى آن خوددارى كند، زوجه مى‏تواند بدون مراجعه به دادگاه از اموال او تقاصّاً برداشت نمايد. (طاهرى/3 /202)
در صورت گذشت مدتى و عدم پرداخت نفقه، نفقه ايام گذشته به صورت دين بر ذمّه زوج قرار خواهد گرفت. (خویی/ 2/ 313)
پس اگر از طرفى مرد حق بهره مندى از ارث را به ميزان دو برابر سهم زن دارد از طرف ديگر تكليف بر عهده ى اوست كه نفقه ى زن را تأمين كند.حق و تكليف دو مفهوم متلازم و متضايف هستند بنابراين در مقابل هر حقى، تكليفى موجود است. مانند دو كفه ترازو كه توازن آنها در عالم عدالت بايد رعايت گردد. (امامى/4/11)
در مواردى نيز زن و مرد به گونه‏اى برابر ارث مى‏برند مانند:
1- پدر و مادر هر كدام 16 ارث مى‏برند.
2- خواهر و برادر مادرى و فرزندان آنان يكسان ارث مى‏برند.
3- جد و جده مادرى يكسان ارث مى‏برند.
4- دايى و خاله يكسان ارث مى‏برند و موارد مشابه ديگر.
از اين رو، تفاوت ارث زن و مرد ناشى از انوثت و ذكورت نيست و گرنه بايد همه جا مردان دو برابر زنان ارث برند، بلكه مسئله‏ى »غُنْم« و »غُرم« است. يعنى هر كسى بيشتر خسارت مى‏بيند، بيشتر بهره مى‏برد. (مهريزى/465-467)
بسيارى از سوالات و اعتراضات نسبت به حقوق زن در اسلام، ناشى از جزء نگرى قوانين اسلام است. اگر نظام حقوقى زن،در نظام جامع حقوقى اسلام لحاظ شود اين گونه شبه‏ها پيش نمى‏آيد.
در نظام حقوق اسلام اختلافات حقوقى بين زن و مرد دقيقاً بر واقعيت و حكمت استوار است. بديهى است هم وضع قوانين مختلف در شرايط يكسان و هم وضع قوانين واحد در شرايط و موقعيت هاى متفاوت، ستمگرانه است و اسلام هيچ يك از اين دو را نمى‏پزيرد. به همين دليل، آنجا كه حقوق زن و مرد به وجه مشترك آنها باز مى‏گردد، حقوق اين دو، برابر و يكسان است و جايى كه به جهات اختلاف آنها مربوط مى‏شود، حقوق و تكاليف نيز تفاوت پيدا مى‏كند.
هر گاه كسى از حقى محروم باشد، از تكاليف ملازم با آن نيز معاف خواهد شد. چنانكه متقابلاً هر كس از داشتن تكاليفى معاف باشد از حقوق ملازم با آن تكليف نيز بى بهره خواهد بود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-11-25] [ 10:46:00 ق.ظ ]




سیره عملی امام زمان(عج)

امام زمان(علیه السلام) از آن رو كه وارث همه پیامبران عظیم الشّأن و اولیاى گران قدر الهى است، مجموعه اى كامل از صفات كمال و جمال را دارا است. او تجلّى بخش اخلاق عظیم پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و خصوصیات شگفت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مكارم و فضایل والاى فاطمه زهرا(علیها السلام) و فرزندان معصوم او است. اشاره به برخى از این ویژگى ها مى توانند مقدمه اى آگاهى بخش براى تبعیّت از او و همسویى با او باشد.

1 ـ دانش گسترده:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره او فرمودند: «هو اكثركم علماً»؛ «او دانشمندترین شمااست.» (1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود: «دانایى به كتاب خداى عزّوجل و سنّت پیامبر او در قلب مهدى ما مى روید همچنانكه گیاهان به بهترین شكل از زمین مى رویند. پس هر كس او را دید بگوید: سلام بر شما اى اهل بیت رحمت و نبوّت و اى گنجینه علم و جاى گاه رسالت» (2)

2 ـ زهد و بى اعتنایى به دنیا:

امام رضا(علیه السلام) درباره او فرمود: «وَ ما لِباسُ الْقائِمَ اِلاَّ الْغَلیظُ، وَ ما طَعامُهُ اِلاَّ الْجَشَبُ»؛ «لباس قائم(علیه السلام) ما چیزى نیست جز پوشاكى خشن و غذاى او چیزى نیست جز طعامى خشك» (3)

3 ـ عدالت گسترى در بین مردم:

امام باقر(علیه السلام) درباره حضرت مهدى(علیه السلام) فرمود: «یَعْدِلُ فى خَلْقِ الرَّحْمنِ، اَلْبِرِّ مِنْهُمْ وَالْفاجِرِ»؛ «او در بین مردم به عدالت رفتار مى كند چه نیكوكار باشند و چه بدكار.» (4)

پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «مردى به نزد او مى آید و مى گوید: اى مهدى چیزى به من ببخش، عطایى بفرما. پس حضرت مهدى(علیه السلام)آن مقدار از مال را كه او بتواند حمل كند در دامنش مى ریزد.»

4 ـ عمل به سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم):

پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «او از من است، اسمش همانند اسم من است. خداوند مرا و آیین مرا به وسیله او حفظ مى كند. و او به سنت و روش من عمل مى كند.» (5)

5 ـ جود و بخشش:

پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «مردى به نزد او مى آید و مى گوید: اى مهدى چیزى به من ببخش، عطایى بفرما. پس حضرت مهدى(علیه السلام)آن مقدار از مال را كه او بتواند حمل كند در دامنش مى ریزد.» (6)

6 ـ دعا و عبادت:

نمازهاى خاص و دعاهاى فراوانى كه از ناحیه مقدّسه امام زمان(علیه السلام) رسیده است، همگى دلالت بر مداومت آن بزرگوار بر دعاها و عباداتى دارند كه به یقین بالاترین نشانه بندگى و قوى ترین عامل در تقرّب به سوى خدا به شمار مى آیند.

اگر پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) براى آمادگى یافتن جهت دریافت مسئولیت بزرگ رسالت، مأمور به اقامه نماز شب به صورت واجب مى شود، به این معنا است كه كثرت بندگى و شدت اهتمام به نماز و دعا و عبادت، لازمه پذیرش مسئولیت هاى بزرگ است و از همین رو، قبول مسئولیت حاكمیت بخشیدن به توحید و عدالت در سراسر دنیا توسط امام زمان(علیه السلام)جز در سایه عبادت هاى همیشگى و دعاهاى پیوسته آن بزرگوار میسّر نیست.

7 ـ شجاعت و صلابت:

رویارویى با همه مشركان و مستكبران و به زانو درآوردن همه قدرت هاى طاغوتى دنیا، دلاورى بى نظیر و استوارى بى بدیل مى طلبد. كسى كه همچون امام حسین(علیه السلام) مرد میدان رزم باشد و همانند امام على(علیه السلام) زره اش پشت نداشته باشد و همچون رسول الله در گرماگرم پیكارها رزمش مایه دل گرمى رزم آوران و حضور قاطعانه اش پشتوانه كفر ستیزان باشد.

8 ـ صبر و شكیبایى:

استقامت و صبر هر انسان را باید با بررسى میزان بلاها و مقدار مشكلات وارده بر او، برآورد كرد. صبورترین و بردبارترین انسان هاى تاریخ چند سال در برابر سختى ها دوام آورده و چه اندازه بلاها و غم ها را تحمل كرده اند؟

به یقین محنت ها و بلاها و مصیبت هاى امام زمان(علیه السلام) در طول این همه قرن، هرگز قابل مقایسه با هیچ انسان دیگرى نیست; زیرا نه تنها كثرت بلاها و طول زمان ابتلائات است كه صبر و استقامتى والا مى طلبد; بلكه نوع مسئولیت انسان هم در تعیین میزان استقامت و شكیبایى، تأثیرگذار است و حضرت مهدى(علیه السلام) امام زمان و حجت عالمیان و ولى همه مؤمنان و پدر و سرپرست همه شیعیان است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]




شجاعت، صلابت و هوشیاری امام

حضرت امام - قدس سره - همچون جدش حضرت علی (ع) که در برابر منافقین، قاسطین، مارقین و ناکثین قرار گرفت، و قاطعانه در برابر آن ها ایستاده در برابر همه گروه ها که در خط اسلام نبودند، قاطعانه با شجاعت و صلابت بی نظیر ایستاد، به طور کلی ترس در قاموس وجود او راه نداشت، تا آخر عمر بر ضد امریکا سخن گفت و عمل کرد و او را شیطان بزرگ خواند، در نجف اشرف شنید که حزب بعث عراق فرزند مرحوم آیت الله بجنوردی، صاحب القواعد الفقهیه را دستگیر کرده است، برای احوال پرسی شبانه به منزل آقای بجنوردی رفت، در ضمن صحبت به آقای بجنوردی گفتند: «من وقتی که در ترکیه بودم، به من گفتند مصطفی (فرزندم) رفت زندان، من گفتم: «خوب است زندان رفته است، ورزیده می شود .» آقای بجنوردی فرمود: آقا! ما که دل و قلب شما را نداریم . آن شب امام مزاح هایی لطیف کرد که با شنیدن آن، اندوه انسان برطرف می شد . (5)

حضرت امام، از همان دوران کودکی و جوانی و در همه سال های عمر بابرکتش شخصی شجاع و قاطع بود، کتاب کشف الاسرار را در سال 1323 ش . نوشت، با این که این کتاب یک کتاب کلامی و توحید و بر ضد وهابی گری است و در پاسخ به کتاب انحرافی اسرار هزار ساله نوشته شده است، در عین حال امام در همان کتاب رضا شاه پهلوی را مورد حمله قرار داده و با تعبیراتی بسیار کوبنده او را منکوب نموده است، از فرازهای آن کتاب این است: «رضا خان سواد کوهی که نمی فهمد سیاست با سین است یا صاد . . . »

حضرت امام - قدس سره - در روز عاشورا (13خرداد 1342 ش) در آن هنگام که شاه در اوج قدرت بود، سخن رانی بسیار کوبنده ای در مدرسه فیضیه بر ضد شاه نمود، فرازهایی از این خطبه خطاب به شاه چنین بود «. . . بدبخت! بیچاره! چهل و نج سال از عمرت میره . . . کمی عبرت بگیر، عبرت از پدرت . . . خدا می داند مردم خوشحال بودند که پهلوی (پدرت) رفت (چنین نباش) که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند .»

امام در سال 43 در قضیه کاپیتولاسیون، در سخن رانی اخیر خود که پس از آن تبعید شد فرمود: «امروز رییس جمهور امریکا منفورترین افراد پیش ملت ماست .»

آن هنگام که حضرت امام را پس از زندان، به قیطریه آورده و در آن جا تحت نظر قرار دادند، سرهنگ مولوی رییس سازمان امنیت وقت، نزد امام آمد و با اصرار به امام گفت: «اگر شما پنج دقیقه فقط با شاه در قیطریه ملاقات کنید، همه چیز درست می شود، انقلاب سفید همه اش حرف است، فقط شما یک ملاقاتی بکنید، سر و صداها می خوابد .» امام با کمال قاطعیت و هوشیاری، این ملاقات را رد کرد . (6)

مرحوم حجة الاسلام والمسلمین سیدعباس مهری، نماینده امام در کویت می گفت: هنگامی که امام را از عراق بیرون کردند، ایشان با همراهان به مرز کویت آمدند، تا وارد کویت شوند، ولی در کویت اجازه ورود داده نشد، من به محضر امام رسیدم، به ایشان عرض کردم اجازه بدهید بروم با این مامور حرف بزنم، امام با کمال صلابت فرمودند: «ابدا! حیف نیست که وجه خود را پیش این ناکس بفروشی؟ ما برمی گردیم خدا با ماست .» (7)

دکتر حسن حبیبی، در مورد آمدن امام از نوفل لوشاتو به ایران، در مصاحبه ای

می گوید: شب آخر، امام به حاضران رو کرد و فرمود: «باید متوجه باشید در این سفر یکی از چند مورد ممکن است پیش آید: 1 - هواپیما را به محض ورود به آسمان ایران هدف تیر قرار داده و ساقط کنند، یا منفجر نمایند; 2 - هنگامی که به زمین نشست، آن را به گلوله ببندند; 3 - وقتی پیاده شدیم همه را به گلوله ببندند; 4 - به شما کاری نداشته باشند، بلکه مرا به گلوله ببندند، یا توقیف کنند ویا در میان جمعیت ترور نمایند، این خطرها اصولا متوجه من است، شما نباید خود را به خاطر من به خطر اندازید، باید همه شما در این باره فکر کنید و آگاه باشید، و این موضوع را به همه اعلام کنید .» (8)

حضرت امام در این شرایط سوار بر آن هواپیما شدند، و تا آخر با کمال طمانینه وارد ایران شده و تا به بهشت زهرا در میان جمعیت میلیونی رفتند و آن سخنرانی پر صلابت را نمودند، که هر لحظه فراز آن حوادث خطیر، بیانگر اوج شجاعت و اقتدار امام بود . وقتی که امام در چند روز اول در مدرسه رفاه زندگی می کرد، آقای رفسنجانی می گفت: شب 21 و 22 بهمن شب های بسیار خطرناکی بود، یک انفجار بمب کافی بود همه مدرسه را با خاک یک سان کند، هر لحظه احتمال بمب باران می رفت، به امام گفتند: «شمااین جا (مدرسه) نباشید، زیرا ممکن است یک خمپاره همه آن خانه را ویران کند .» امام فرمود: همین جا می مانم .

آن شب ها به ویژه شب 21و 22 بهمن را همه دوستان با دلهره و اضطراب گذراندند، از وحشت نخوابیدند، ولی صبح آن روز به حاج احمد آقا فرزند امام گفتم: آیا امام خوابید؟ گفت: «بله، امام مثل سایر شب ها راحت خوابید .» این فراز نیز حاکی از عظمت شجاعت امام و عمق قوت قلب او است .

ماجرای هشت سال جنگ تحمیلی، و بروز حوادث تلخ به وسیله منافقان، لیبرال ها و ستون پنجم، و واقعه هفتم تیر و شهادت آیت الله دکتر بهشتی و 72 تن از برترین شخصیت ها، هر کدام کافی بود که امام را از پای درآورد، ولی امام تا آخر محکم، استوار و سرو قامت باقی ماند، در این راستا سخن بسیار است، برای تکمیل، نظر شما را به گفت و گوی امام با فرزندش و گفتار شهید صیاد شیرازی جلب می کنم:

حضرت حجة الاسلام والمسلمین احمد آقا (فرزند امام) می گوید: در ماجرای جنگ، یک روز بعداز ظهر حدود ساعت هفت تا هشت، موشک به اطراف جماران اصابت کرد، خدمت امام رفتم عرض کردم اگر یک مرتبه یکی از این موشک های ما به کاخ صدام بخورد و صدام طوری بشود، ما چقدر خوشحال می شویم، اگر موشکی به نزدیکی های این جا بخورد و سقف این جا پایین آید و شما یک طوری بشوید چه؟ امام در پاسخ فرمود: «والله قسم بین خودم و آن پاسداری که در سه راه بیت است، هیچ امتیازی و فرقی قایل نیستم، والله قسم اگر من کشته شوم یا او کشته شود، برای من فرقی نمی کند .» گفتم: می دانیم شما این گونه هستید، اما برای مردم فرق می کند . امام فرمودند: «نه، مردم باید بدانند که اگر من در یک جایی بروم که بمب پاسداران اطراف منزل مرا بکشد و مرا نکشد، من دیگر به درد رهبری این مردم نخواهم خورد، من زمانی می توانم به مردم خدمت کنم که زندگی ام مثل زندگی مردم باشد . . .» گفتم: پس تا کی می خواهید این جا بنشینید؟ به پیشانی مبارکشان اشاره کردند و فرمودند: «تا زمانی که ترکش موشک به این جا بخورد .» (9)

نیز از مرحوم حجة الاسلام احمد آقا (فرزند امام) در مصاحبه ای شنیدم فرمود: از طرف آقای ری شهری (که آن وقت مسؤول اطلاعات بود) نامه ای به ما رسید که نوشته بود: «مطابق اسناد و قراین، امشب جماران از طرف دشمن (صدامیان) بمباران می شود، جای امام را عوض کنید . . .» هر چه به امام اصرار کردیم که به پناه گاه برود، نپذیرفت، و فرمود: اگر همه مردم دارای پناه گاه شدند، آن وقت من هم به پناه گاه می روم . آن گاه امام در ذیل نامه آقای ری شهری این اشعار را نوشت:

بر در میکده ام دست فشان خواهی دید

پای کوبان چو قلندر صفتان خواهی دید

از اقامت گه هستی به سفر خواهم رفت

به سوی نیستیم رقص کنان خواهی دید

سپهبد شهید، امیر سرافراز اسلام علی صیاد شیرازی، در مصاحبه تلویزیونی می گفت: «در یکی از درگیری ها و عملیات مهم جنگ (که ظاهرا عملیات فتح المبین بود) در جبهه در مورد حمله بین سران رزمنده اختلاف نظر بود، و ما از نظر فنی نسبت به دشمن ضعیف بودیم، بنا شد به محضر امام برسیم و نظر او را بخواهیم، من بی درنگ با هواپیما از جبهه به جماران آمده و خدمت امام رسیدم و ماجرا را عرض کردم، فرمود: «فورا حمله را آغاز کنید .» هنگام خداحافظی به امام عرض کردم شرایط چنین و چنان است، با قرآن استخاره کنید، اگر خوب آمد حمله می کنیم . فرمود: شما به جبهه بروید، در آن جا در کنار سرداران، قرآن را باز کنید، قوت قلب پیدا کرده و عملیات را شروع خواهید کرد، به جبهه بازگشتم، و گفتار امام را به سرداران گفتم، همه آماده شدیم، قرآن را گشودیم، ناگاه سوره فتح آمد، قوت قلب فوق العاده یافتیم و حمله وعملیات را شروع کردیم، و در آن عملیات به پیروزی های عجیب نایل شدیم و فتح بزرگی نصیبمان شد .

تواضع و حسن خلق امام

مردان خدا یک بعدی نیستند، بلکه جامع اضداد بوده، و در همه ابعاد زندگی نمونه اند، در عین آن که در برابر دشمنان زورگو، چون کوه استوار و خشن هستند، نسبت به ضعیف و یتیم، سرپرستی مهربان و دلسوز می باشند، آنها بنده مطیع خدا هستند، هر آن چه را که او پسندد می پسندند، امیر مؤمنان علی (ع) چنین بود، در میدان های جنگ آن چنان خشن و باصلابت بود که دشمن قهرمان را زهره ترک می نمود، ولی همین راد مرد، هنگام دیدن یتیم، منقلب می شد و اشک می ریخت .

با توجه به نمودهای شجاعت و صلابت حضرت امام خمینی - قدس سره - بعضی خیال می کنند که او تنها در این جهت، ممتاز است، ولی حقیقت این است که او در همه ابعاد ممتاز بود، مهر و محبت او به اعضای خانواده و بستگان و مؤمنان، فوق العاده بوده، در تواضع و فروتنی در جای خود، هیچ گونه فرو گذار نمی کرد، اخلاق نیک و پر مهر او اعجاب انگیز بود، برای دریافت این امور به چند فراز زیر توجه کنید:

نوه امام، نعیمه اشراقی می گوید: «هر کس از خانواده امام که به دیدارشان می رفت، احساس می کرد که آقا خیلی دوستش دارد، همه ما این احساس را داشتیم که امام بیش تر از همه به ما علاقه دارد، من هنوز یادم نمی آید که به اتاق امام وارد شده باشم و ایشان لبخند نزده باشند .»

دختر امام، فریده مصطفوی می گوید: «اگر وقتی وارد اتاق می شدیم و ایشان مشغول خواندن قرآن بودند، از ما اجازه می گرفتند که خواندن این صفحه را تمام کنند، و بلافاصله آن صفحه را تمام می کردند، و بعد به ما اظهار محبت می فرمودند . . . امام با افراد خانواده، بسیار گرم و مهربان بودند، و در عین این که ما به خاطر جذبه ای که داشتند حساب می بردیم، ولی در همان حال خیلی با پدر، گرم و مهربان و صمیمی بودیم، امام همه فرزندانشان را به یک نظر می نگرند، و به همه یک اندازه محبت می کنند، به طوری که بعد از این همه سال ما هنوز متوجه نشدیم، امام کدام فرزندشان را بیش تر دوست دارند .» (10)

آیت الله موسوی اردبیلی می گوید: «یک شب خدمت امام بودیم، پیرمردی آمده بود پیش من و باکمال اعتماد می گفت من دو تا فرزندم را در راه اسلام داده ام، امروز هم جنازه پسر سومم که آخرین پسرم هم بود (18ساله بود و در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید) را آوردم و دفن کردم، چون خودم عازم میدان هستم آمدم از شما خداحافظی کنم .»

امام فرمود: «از شهامت و شجاعت این مرد حالی به من دست داد، من اراده کردم که دستش را ببوسم، اما چون او در کف حیاط ایستاده بود و من بالا بودم، دهانم به دست او نرسید .» (11)

میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت می گوید: شبی در منزل حاج احمدآقا با تنی چند از دوستان در خدمت امام بودیم، بحث فداکاری های مردم پیش آمد، امام فرمود: «مردم خیلی جلو هستند، ما در عقب آنها حرکت می کنیم .» یکی از دوستان گفت: «خوب حالا اگر بگوییم ما دنباله رو مردم هستیم، این برای ما مصداق دارد، ولی در مورد شما نمی توانیم این حرف را برنیم، شما جلودار مردم هستید .» امام از این حرف ایشان عصبانی شده و فرمود: «خیر مردم جلو هستند .»

امام در سخنی دیگر در تاریخ 4/3/58 در مورد مستضعفان از مردم، خطاب به شخصیت ها فرمودند: «اگر شما کسانی را که زیردستشان هستند، ضعیف شمردید، و به آن ها خدای ناخواسته تعدی کردید، شما هم مستکبر می شوید، و زیردست ها مستضعف .» (12)

امام، در عین قاطعیت در امور، بسیار متواضع بودند، هیچ گاه در منزل به اهل خانه امر و نهی نمی کردند، کارهای شخصی خود را شخصا انجام می دادند، ایشان برای یک لیوان آب به کسی فرمان نمی دادند، و همواره احترام خاصی برای همسرشان قائل بودند، ایشان وقتی به مجلسی وارد می شدند، به همگان سلام می کردند، و حتی اهل منزل ایشان نیز کمتر توانستند در این کار از امام پیشی بگیرند .

خانم امام می گوید: «امام هیچ وقت به ما دستور نداده اند . . . بارها می شد که مشغول نوشتن بودند و تشنه شان می شد، عینکشان را زمین می گذاشت و به سراغ یخچال کوچک می رفت و آب می خوردند، و بی درنگ برمی گشتند و مشغول مطالعه و نوشتن می شدند .»

در پاریس امام همه کارهای شخصی خود، از قبیل منظم کردن اطاق کار، و تنظیم نامه ها و اخبار، و حتی کار مشکل بایگانی را خودشان انجام می دادند .

زهرا مصطفوی، دختر امام در این راستا می گوید: «امام خودشان چایی شان را درست می کنند، و خودشان قوری و استکان خود را می شویند، حتی برای ما اگر دیدنشان برویم، چای می ریزند و می آورند، هنوز ایشان با این سن و با این مقام به من که فرزند کوچکشان هستم، نمی گویند: پاشو یا مثلا این کار را بکن و یا آن چیز را بیاور .»

سال 61 بود، سران ارگان ها به خانه امام آمده بودند تا با ایشان ملاقات کنند، پیرمردی کمرخمیده نیز آمده بود و مشتاق زیارت بود، امام آن روز خسته بودند، ملاقات آقایان را نپذیرفتند و به بعد موکول نمودند، آقای صانعی به عرض امام رسانید که پیرمردی مشتاق دیدار است، امام بی درنگ فرمود: «بگویید بیایند» وقتی که به او اجازه داده شد و او به محضر امام رسید، امام تا کمر خم شدند و با او احوال پرسی گرمی کردند . (13)

امام، نسبت به نوه ها بسیار صمیمی و خودمانی بودند و به آن ها بها می دادند، گاهی با آن ها شوخی بامزه می کردند، حجة الاسلام سیدحسن خمینی می گوید: آقامسیح نوه امام، فرزند خانم مصطفوی به جبهه رفته بود، پس از مدتی بازگشت، خدمت امام رسید، امام به او فرمود: «تو شهید نشدی که بنیاد شهید ما را یک سفر به سوریه بفرستد!» علاقه امام به دختر خیلی زیاد بود; یعنی به کسانی که فرزند دختر داشتند می گفتند: «آن چیزی که مهم است دختر است .» شاید به همین خاطر بود که عقیده داشتند از دامن زن، مرد به معراج می رود .

یک بار امام به یکی از دخترانشان فرمود: «حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت فرزندت می بری با ثواب تمام عبادات خود عوض کنم .»

تواضع و اخلاص امام به خانواده های شهدا و فرزندان آن ها بسیار چشم گیر و تکان دهنده بود، با علاقه و مهربانی مخصوصی از آن ها تفقد می کرد، وقتی فرزندان آنها را در تلویزیون می دیدند می گفتند: «خوشا به حال پدرانشان که ره صد ساله را یک شبه طی کردند، معلوم نیست ما چطور خواهیم مرد .» (14)

آقای هاشمی رفسنجانی می گوید: روزی خدمت امام بودیم، ایشان گفتند: «نمی دانم چگونه ارزش این ملت را بشناسیم و بیان کنیم، من وقتی این جوانان را می بینم در مقابل آن ها احساس حقارت می کنم .»

همه می دانند هنگامی که امام از پاریس به ایران می آمدند، یکی از خبرنگارها در داخل هواپیما از ایشان پرسید حال که به خاک ایران قدم می گذارید چه احساسی دارید؟ امام در پاسخ فرمود: «هیچ » .

بهانه جویان و مغرضین به طور مکرر با تلفن می پرسیدند: چرا امام آن همه عواطف و احساسات مردم را نادیده گرفتند و فرمودند: هیچ احساسی ندارم . یک روز در محضر امام همین اعتراض را به عرض رساندیم، با تعجب فرمود: «چقدر بی انصافند، من نسبت به عواطف و احساسات و فداکاری های مردم، در فرودگاه گفتم که این همه عواطف و احساسات بر دوش من سنگینی می کند، و من نمی توانم پاسخ آن را بدهم، ولی راجع به خاک ایران هیچ گونه احساسی ندارم، زیرا برای من خاک ایران و عراق و کویت، یکسان است .» (15)

از تواضع امام به شاگردان این که: گاهی در درس که به صورت مباحثه و بحث آزاد بود، سخنی به قول خود نامناسب می فرمودند، ولی بعد عذرخواهی می کردند و می فرمودند: من تصمیم دارم به هیچ موجودی از موجودات خداوند متعال جسارت نکنم . . . من از جملاتی که در حال عصبانیت به آقایان گفته ام عذر می خواهم، شما مرا دعا کنید که بر نفس مسلط باشم . . . روزی به یکی از مستشکلین بحث به عنوان تعرض فرمودند: «آقا مثل این که فهمشان را در منزلشان جا گذاشته اند، من که نمی توانم فهم را به ذهن آنها وارد کنم .» وقتی ملاحظه فرمودند تعرض تندی بود، بی درنگ فرمودند: «من که به این آقای میرزا این طور عرض می کنم، برای این است که از ایشان انتظار ندارم، چون من بارها از نظرات ایشان استفاده می کنم .» (16)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:24:00 ق.ظ ]




عزت نفس و بلند همتی امام

حضرت امام قدس سره در عین آن که بسیار متواضع بودند، عزت نفس والایی داشتند، و از هرگونه ذلت برای خود و مسلمین متنفر بودند، و از این که مسلمانی تحقیر شود، غیرت و حساسیت ویژه ای داشتند، بارها فرمود: «وقتی عکس شاه معدوم را در برابر فلان رییس جمهور امریکا دیدم که آن طور ذلیلانه در مقابل او ایستاده بود، بسیار ناراحت شدم، و تلخی این منظره هنوز برای من باقی است که شاه مملکت اسلامی در برابر کافر خدانشناس این طور اظهار کوچکی کند .» (1)

شدیدترین سخنرانی امام در قم که به دستگیری و تبعید او منجر شد، برضد قانون ذلت بار «کاپیتولاسیون » بود، او هرچه فریاد داشت در برابر این لایحه ای که عزت مسلمین و ایرانیان را بر باد می داد، بلند کرد و سرانجام نگذاشت و چنین لایحه را به زباله دان تاریخ افکند .

امام هرگز در برابر زورمندان کرنش نکرد، بلکه با کمال شکوه، آن ها را از خود طرد کرد .

حضرت امام (ره) در مدت پانزده سال که در عراق و نجف اشرف بودند، هرگز به دولت عراق و دولتمردان بعثی روی خوش نشان ندادند، و با کمال عزت، در بعضی از موارد به شدت به آن ها اعتراض کرده و یا بی اعتنایی می کردند .

ظاهرا ساواک، متولی مسجد اعظم قم را از تدریس امام در آن مسجد ترسانده بود، متولی دستور داد تا درهای مسجد را اول صبح بستند، امام در برابر این حادثه فرمود: «هر کجا مناسب باشد درس می دهم، آن روز آمدند و در صحن ایوان طلا با کمال عزت و سرافرازی، درس فرمودند، بی آن که از کسی خواهشی کنند، روز بعد، به خواهش تولیت مسجد، دوباره به مسجد اعظم بازگشتند .

یکی از علمای برجسته که بیش از نودسال از عمرش گذشته و از شاگردان آیة الله العظمی آقا ضیاء عراقی (ره) بود می گفت: «عزت و اعتباری که امام خمینی به اسلام وقرآن و تشیع داده، هیچ عالمی از علمای اسلام بعد از غیبت صغری تا به حال نداده است .»

نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی که با عنوان «قائدی » خوانده می شد می نویسد: «باید بگویم تصوری که من از امام همیشه در قلبم محفوظ دارم این است که او مردی است که به یک ملت شخصیت و عزت بخشید، و بر قلوب ملتی که او را برگزیدند حکومت می کرد .» (2)

کوتاه سخن آن که امام مصداق شاخص و کامل این دو آیه شریفه بود: «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا; (3) و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطی نداده است .»

«و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین ; (4) عزت مخصوص خدا و رسول خدا (ص) و مؤمنان است .»

و همواره ندای امام حسین (ع) به «هیهات مناالذلة; حاشا که ما زیر بار ذلت برویم » در همه ابعاد زندگی اش به ویژه در سرلوحه زندگی سیاسی اش دیده می شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]




داستان های آموزنده

آیا نیت پاک انسان را کمک میکند؟

 

داستان را حتماً بخوانید……

مردي صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در مسجید بخواند. لباس پوشيد و راهي مسجید شد.

در راه مسجد، مرد به زمين خورد و لباسهايش کثيف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهايش را عوض کرد و دوباره راهي خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً به زمين خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. يک بار ديگر لباسهايش را تبدیل کرد و راهي مسجید شد.

در راه مسجید، با مردي که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسيد. مرد پاسخ داد: (( من ديدم شما در راه مسجید دو بار به زمين افتاديد.))، به خواطر همین چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر مي کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه مي دهند. همين که به مسجد رسيدند، مرد اول از مرد چراغ

بدست در خواست مي کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداري مي کند.

مرد اول درخواستش را دوبار ديگر تکرار مي کند و مجدداً همان جواب را مي شنود. مرد اول سوال مي کند که چرا او

نمي خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: ((من شيطان هستم.)) مرد اول با شنيدن اين جواب تکان خورد. شيطان در ادامه توضيح مي دهد:

((من شما را در راه مسجید ديدم و اين من بودم که باعث زمين خوردن شما شدم.)) وقتي شما به خانه رفتيد، خودتان را تميز کرديد و به راهمان به مسجد برگشتيد، خدا همه گناهان شما را بخشيد. من براي بار دوم باعث زمين خوردن شما شدم و حتي آن هم شما را تشويق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتيد. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشيد. من ترسيدم که اگر يک بار ديگر باعث زمين خوردن شما بشوم، آنوقت خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشيد. بنا براين، من سالم رسيدن شما را به  مسجید مطمئن ساختم.

نتيجه داستان:
کار خيري را که قصد داريد انجام دهيد به تعويق نياندازيد. زيرا هرگز نمي دانيد چقدر اجر و پاداش ممکن است داشته باشد.

درس آموزگار به شاگردانش!

معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدم هایی که از آنها بدشان می آید ، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند.

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند.در کیسه‌ی بعضی ها ۲ بعضی ها ۳ ، و بعضی ها ۵ سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده. به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند. سیب زمینی های بدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.

آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینی‌ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟

اخلاق

روزی از دانشمندی ریاضیدان  نظرش را درباره زن و مرد  پرسیدند.

جواب داد:

اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =۱

اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰

اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰

اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر  جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰۰

ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر

هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت !

نگران هیچ چه نباشید همیشه یک راه حل وجود دارد

روزگاری یک دهقان در قریه زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

دهقان دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد دهقان نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر دهقان ازدواج کند قرض او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: …

اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است….

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-11-15] [ 09:09:00 ق.ظ ]