حیا چیست؟
یکی از خصلت های آدمی که خداوند زمینه های آن را در نهاد تمامی انسان ها قرار داده است، حیا می باشد که هر فردی می تواند با کوشش و مجاهدت به آن دست یابد. این خصلت آثار ارزشمندی در عرصه های گوناگون اجتماعی دارد. استحکام روابط جمعی و خانوادگی، بهره گیری شایسته از نیروهای کارآمد بر پایه احکامی چون رعایت حجاب و عفاف، اصلاح روابط صحیح زن و مرد و کنترل نگاههای حرام، جویبارهایی هستند که از کوهسار حیا سرچشمه می گیرند. انسانی که به این خُلق نیکو و صفت شایسته دست یافته، کلید بسیاری از خوبی ها را به خویشتن اختصاص داده است. حضرت علی(ع) فرمود: «الحیاء مفتاح کل خیر.»(1)
حیا چون میوه ای بر درخت عقل به بار می نشیند و بین خوبی و بدی جدایی ایجاد می کند و سرشت انسان را با خصال نیک می آراید. امام(ع) فرمود:
«خردمندترین مردم، باحیاترین آنهاست.»(2)
مفهوم حیا
واژه شرم و آزرم را می توان در فارسی به جای حیا قرار داد. در برخی منابع، اجتناب نفس از اموری که هراس، ملامت و مجازات را به دنبال دارد، حیا نامیده اند که دو نوع است: نفسانی و ایمانی. نوع اول را خداوند در تمامی آحاد بشر قرار داده است. ایمان، اصولاً شرمی است که مؤمن به جهت خوف از پروردگار، از ارتکاب معصیت پرهیز می نماید. در تأیید این مطلب امام سجاد(ع) فرمود:
«از خدا بترس، به سبب قدرتی که بر تو دارد و از او شرم کن، به جهت نزدیکی اش به تو.»(3)
برخی از مفسّران معاصر خاطرنشان نموده اند این واژه از حیات گرفته شده است زیرا بر اثر شرم و احساس قُبح امکان دارد تغییری در روند زندگی آدمی پدید آید، مانند حالتی که در چهره و گونه های افراد بر اثر این خصلت پدید می آید.
از پاره ای روایات استفاده می شود که انسان وقتی مرتکب گناهی شود و از آن استغفار نماید و با یادآوری حالت معصیت شرمسار گردد خداوند وی را می آمرزد و سیئاتش را به حسنات تبدیل می کند. بنابراین حالت روانی پس از توبه، شکلی از حیاست. حیا برخاسته از عزت نفس و بیداری وجدان است که با فروغ آن انسان از منکرات و پلیدی ها ناراحت می شود اما در حالت بی حیایی آنچنان گستاخ می گردد که در برابر پروردگار دست به عصیان می زند. آفاتی چون خودخواهی و تکبر، بی حیایی را در انسان تشدید می نماید.
قرآن و حیا
در قرآن کریم واژه حیّ و مشتقات آن بارها دیده می شود اما در مواردی به مفهوم حیا تصریح گردیده است. در سوره بقره می خوانیم: «خداوند شرم نمی کند از آن که به پشه (کوچک) و چیزی بزرگ تر از آن (عنکبوت) مثال بزند.» در اینجا خداوند می خواهد در مقابل دشمنان و معاندان به منظور بیان حقایق به دفاع از حقیقت بپردازد و تأکید نماید برای فهم مطالب، ذکر تمثیل منعی ندارد و این گونه مثال ها هیچ گونه لطمه و خدشه ای به ساحت قدس پروردگار و کمالات نامتناهی او وارد نمی سازد.
در جای دیگر خداوند طی حکمی به اطرافیان و اصحاب پیامبر(ص) می فرماید: «چون به خانه پیامبر فرا خوانده شدید زودتر از زمان متداول نروید اما بعد از خوردن غذا متفرق شوید و در حضور رسول به سرگرمی و گفتگو روی نیاورید زیرا این امور، پیامبر را آزار می دهد ولی او از روی شرم سخنی نمی گوید ولی خداوند از اینکه حقیقتی را برایتان بیان کند شرمی ندارد.»(4)
محل سکونت پیامبر کانون وحی و رسالت است و گفتگوهای ملال آور برای چنین شخص معنوی مزاحمت محسوب می گردد. قرآن دعوت شدگان به خانه پیامبر را از چنین اموری منع می نماید.
خصلت حیا در آیه 25 سوره قصص به صورت ملموس و کاربردی مطرح گردیده است و خداوند می فرماید: «و جاءتْه إحدیهما تمشی علی اسْتحیاء قالتْ إنّ أبی یدعوک؛
یکی از آن دو [دختران شعیب [که با کمال حیا راه می رفت باز آمد و [خطاب به موسی] گفت: پدرم تو را فرا خوانده است.»
در این آیه برای نشان دادن حیای دختر شعیب، کلمه «استحیاء» به صورت نکره آمده و منظور از آن تجلی عفت و نجابت در طرز راه رفتن و عینی شدن حیاست. این دختران با وجود آنکه مجردند، مراقبند دور از چشم مردم رفت و آمد داشته باشند و در عمل، حیا و عفت را به انسان ها می آموزند. متذکر گردیده اند اگر خواهان آن هستیم که دلی وسوسه نشود و پای انسانی در سراشیبی گناه نلغزد، در برابر نامحرم صرفا پوشش مناسب کفایت نمی کند و لازم است در راه رفتن، تکلم نمودن و نگریستن، دقت و مراقبت لازم را به عمل آورد تا طهارت روح و سلامتی نفس دچار مخاطره و انحراف نگردد. دختر شعیب علاوه بر اینکه در راه رفتن خودنمایی و تبرج نشان نداد، به هنگام بیان مطالب به ایجاز کلام و خلاصه گویی بسنده کرد و صرفا پیام پدر را به موسی رسانید. این ویژگی درس بسیار خوبی برای پیروان قرآن خصوصا دختران می باشد.
حیا در روایات
زندگی سعادت آفرین برای بشر در سایه شناخت پروردگار و عمل به دستورهای جاودانی اسلام به دست می آید. از آنجا که حیا صفتی است در نهاد انسان که با کسب ایمان و تلاشی مطلوب به شکوفایی می رسد، ائمه معصومین(ع) در توصیه های خویش به رعایت حیا همراه با ایمان به خدا تأکید نموده اند. صفت حیا با ایمان، مقبول تر و ایمان با حیا پسندیده تر است. رسول خدا(ص) فرمود:
«ایمان پیکری است برهنه که لباسش حیاست.»(5)
اگر حیا از میان افراد اجتماع رخت بربندد، ایمان آنها نیز دستخوش دگرگونی و بی ثباتی می گردد و نه تنها اثرات سوء آن، حلقه اتصال بنده با خدا را می ساید بلکه زشتی ها و رذیلت های بی حیایی چونان تبری روابط سالم اجتماعی را می گسلد. پیامبر اکرم در چگونگی شرم و حیا از خداوند متعال می فرماید: «از خداوند آن طور که شایسته
است شرم کنید و حیا داشته باشید. هیچ کدام تان نخوابید مگر آنکه مرگ را پیش رو ببیند و سرش و آنچه را در آن است (چشم و گوش) از معصیت حفظ کند و شکمش و آنچه را در آن است (از مال حرام) نگه دارد و به یاد گور و پوسیده شدن در قبر باشد. هر که آخرت را بخواهد باید به زر و زیور آن آراسته گردد.»(6)
صاحب حیا وجودش خیر و نیکی است زیرا در اثر شرم از پروردگار، نفس خویش را به معصیت آلوده نمی کند و به واسطه حیا از خدا به انسان ها شر و بدی نمی رساند و به حقوق شان تجاوز نمی کند. مسلح شدن به سلاح حیا، مصونیت از امراض روحی و روانی را برای آدمی به ارمغان می آورد و او را در پیمودن پله های سعادت و رستگاری یاری می رساند. پیشوایان دینی برای حیا درجاتی قائل شده اند پیامبر اکرم(ص) برای حیا پنج درجه ذکر کرده است:
1ـ پایین ترین مرتبه حیا که مربوط به عوام الناس است و مانع گناه می گردد.
2ـ حیای تقصیر، به این معنا که شخص، شرم می کند مرتکب عملی گردد که مقصر واقع شود.
3ـ حیای کرامت، که به سبب بزرگواری و عزت حق، از ارتکاب خلاف جلوگیری کند.
4ـ حیای محبت، که ناشی از تابش شعاع محبت الهی بر قلب انسان است و اجازه مخالفت با حق را نمی دهد.
5ـ حیای هیبت، که علت آن خشیت از خالق جهان است.(7)
امام صادق(ع) در رهنمودی، حیا را چنین تقسیم بندی فرمود: «حیا دو نوع است؛ حیای عقل که انسان را از گفتن و ارتکاب خلاف باز دارد و حیای جاهلانه (احمقانه) که انسان را از تکامل و پیشرفت باز دارد.»(8)
حیای مطلوب و پسندیده، حیای عقل (صادق) است و حیای مذموم، حیای جهل (کاذب) می باشد. کسی که چیزی را نمی داند و فراگیری آن از نظر عقل و شرع لازمه زندگی است، اگر دچار شرم و خجالت باشد و نپرسد، مبتلا به حیای جهل است. بنابراین کوتاهی در دستیابی به علم و اطلاعات پذیرفته نیست و چه بسا به جهت این سستی، در عالم آخرت مورد مؤاخذه و مجازات قرار گیرد. حیا از انجام معصیت و یا هر عمل زشتی، فضیلت است اما حیا در فراگیری احکام دینی، رذیلت است.
مرز حیا و کم رویی
وجه منفی حیا، کم رویی است. شخص کم رو با پاکدامنی و عزت نفس به این مرحله نرسیده بلکه به سبب عقده حقارت و یا خودکم بینی و ضعف نفسانی به این عارضه مبتلا شده است. در بعضی افراد ترس، علت کم رویی بوده و در مراحل مختلف زندگی اعم از حرف زدن، راه رفتن، غذا خوردن و معاشرت با دیگران بروز می کند. متأسفانه برداشت غلط از حیا سبب شده بعضی آن را با کم رویی که یک مرض روحی و روانی است، یکی گرفته و به تحسین و تمجید از این اشخاص بپردازند و عملاً راه اصلاح و درمان را به روی آنان ببندند. مبتلایان به کم رویی اغلب افرادی هستند که از اجتماع گریزانند و به هنگام حضور در جمع، دچار شرمی ناخواسته و مضر می شوند. ضربان قلب شان بالا می رود و ممکن است دچار لرزش شوند و اندوخته های ذهنی آنان به هم ریخته و یا به فراموشی سپرده شود. اطرافیان و تمام کسانی که با اشخاص کم رو مرتبط هستند در افزایش یا کاهش این عارضه سهیم و دخیلند. البته تأثیر والدین، معلمان و دوستان بیش از دیگران می باشد. پدر و مادر عیبجو و خرده گیر به گوشه گیری و کم رویی فرزند کمک می کنند و معلم ناوارد با زخم زبان و دوستان نالایق با طعن و مسخره، مقدمات ترک اجتماع و انزوای فرد را فراهم می نمایند.
خجالت و کم رویی را می توان با تمرین و ممارست، مشاوره و رجوع به روانپزشک از بین برد و یا به حداقل کاهش داد. چنین ویژگی صرفا ارثی نیست بلکه در بیشتر مواقع اکتسابی بوده اما امکان رهایی از آن وجود دارد. پدران و مادران باید با تلاش سازنده روحیه جرئت و پرسشگری را در فرزندان بپرورانند و به آنها آموزش دهند آنچه را نمی دانند بپرسند تا در آینده به دلیل جهل و بی اطلاعی، خسارت های بزرگی متوجه آنها نشود.
حیا و عفت مکمل یکدیگرند
در ادبیات مذهبی، واژه عفت و حیا اکثرا در کنار هم به کار می روند و در انجام یک عمل پسندیده و یا ترک یک کار نادرست، لازم و ملزوم یکدیگرند. استمرار حیا آدمی را به عفت و پاکدامنی سوق داده و از زشتی ها و پلیدی ها حفظ می کند. عفت نفس، انسان را از ارتکاب گناهانی چون خوردن مال حرام (عفت شکم) و فحشا (عفت جنسی) و فحش و دشنام (عفت زبان) باز می دارد، در حالی که حیا حالتی موقت است که به هنگام روبه رو شدن با یک صحنه خلاف و گناه به انسان دست می دهد. لغت شناس معروف، راغب اصفهانی، می گوید: عفت حالتی است در نفس که آدمی را از غلبه شهوت مصون می دارد و بیشترین خودداری مربوط به شهوت فرج و شکم است. بنابراین اصل عفت، پرهیز از گرایش های حرام بخصوص در زمینه های جنسی و مالی می باشد.(9)
از مشخصه های مؤمن، عفت و پاکدامنی است که قرآن بدان سفارش کرده و اولیای الهی بر رعایت آن تأکید نموده اند. مردی به امام باقر(ع) عرض کرد: من کم کارم، عملم در عبادت ضعیف است و روزه مستحبی کم می گیرم ولی امیدوارم جز حلال نخورم. حضرت فرمود: چه عبادتی بهتر از اینکه آدمی در امور مربوط به شکم و فرج عفیف باشد.(10)
مصادیق حیا و عفت
با نظر به زندگی اولیای دین و انسان های باتقوا در می یابیم که داشتن حیا و عفت تا چه اندازه در نیل به کمالات انسانی و تقرب به پیشگاه الهی تأثیرگذار بوده و کسب این شایستگی، آنان را به مقامات عالی و دوستی پروردگار رسانده است تا جایی که نفس شان به دم الهی مسیحا گشته و به موجب پرهیز از حرام و عفت ورزی، صاحب باطنی پاک و بصیرتی نیک شده و در پهنه عالم به برکت حضور و وجود آنها، انسان های بسیاری از شعاع انوار ملکوتی بهره مند شده و از رنج و عذاب رهایی یافته اند. نمونه بارز عفت و حیا را می توان در زندگی حضرت یوسف(ع) مشاهده کرد.
در قرآن کریم آمده است که همسر عزیز مصر در بیان علت زندانی کردن یوسف گفت: من از او تقاضای مراوده کردم و او عفت ورزید، پس او را زندانی کردم. هنگامی که یوسف این سخن را شنید دست به دعا برداشت و بیان داشت: پروردگارا! رنج زندان را خوش تر از عمل زشتی می دارم که مرا به آن دعوت می کنند.(11) در پاکدامنی حضرت موسی(ع) بیان شده: وقتی حضرت شعیب حضرت موسی را دعوت کرد تا به پاس خدمتی که به دخترانش نموده بود ـ آب دادن به گوسفندان ـ از وی قدردانی کند، یکی از دختران گفت: ای پدر، این جوان (موسی) را به کار گیر، زیرا بهترین فرد، قوی و امین است. شعیب در جواب اظهار داشت: قوی بودن او را در موقع آب کشیدن از چاه دیدی ولی امین بودنش را از کجا فهمیدی؟ دختر در توضیح دلیل خویش بیان کرد: وقتی از موسی خواستیم به حضور شما آید پذیرفت. من برای نشان دادن راه خانه، از جلو حرکت می کردم و موسی از پشت سر من می آمد. هنوز مسافتی را طی نکرده بودیم که درخواست کرد جلو برود و من در پشت سرش راه روم. دلیل تقاضایش این بود که باد لباس مرا تکان می دهد و با دیدن این وضع امکان داشت عملی بر خلاف عفت مرتکب گردد.(12)
چون حضرت زهرا(س) در بستر شهادت قرار گرفت، روزی به اسما فرمود: تابوت هایی که جنازه افراد را با آن حمل می کنند دوست ندارم ـ ظاهرا تابوت آن زمان دیواره نداشته و برجستگی های بدن شخصی که روی آن قرار می گرفته مشخص بوده است ـ اسما می گوید: به حضرت عرض کردم: زمانی که در حبشه بودم، مردم برای حمل جنازه تابوتی از چند تخته و چوب می ساختند که بدن کاملاً پوشیده بود و نمایان نمی شد. با رضایت حضرت تابوت را ساختم و پارچه ای بر آن کشیدم. فاطمه(س) آن را پسندید و فرمود: خداوند تو را از آتش دوزخ حفظ کند. مثل این را برای من بساز که اندام زن و مرد در آن تشخیص داده نمی شود.(13)
انسان های باحیا نه تنها در پیشگاه پروردگار از انجام اعمال خلاف و ناپسند
پرهیز می کنند بلکه صحنه زندگی را محضر خدا می دانند و در بین خانواده و اجتماع به رعایت این ویژگی پای بندند. کسی که از خدا شرم نکند از دیگران نیز حیا نمی کند. ابوصباح کنانی یکی از فقها و برجستگان مکتب امام باقر(ع) می گوید: روزی به خانه حضرت رفتم و در زدم. کنیزی که تازه به حد بلوغ رسیده بود در را باز کرد. با دست به سینه اش زدم و گفتم: به آقایت بگو ابوصباح کنانی است و اجازه ورود می خواهد. ناگاه امام باقر(ع) با تندی صدا زد: داخل شو …! وقتی وارد شدم، قسم خوردم که از دست زدن به سینه کنیزک قصد بدی نداشتم. خواستم بفهمم شما از کار من مطلع می شوید (تا بر ایمانم افزوده گردد). امام فرمود: اگر فکر کنی که این دیوارها مانع دید ما می شود، همان طور که مانع دید شما می شود، پس فرقی بین ما و شما نیست. سپس به جهت اینکه حفظ حیا نکرده و بر سینه دخترک زده بودم فرمود: بپرهیز و دیگر مانند این عمل را تکرار نکن.(14)
رفتارهای حاکی از حیا، برجسته ترین نکات زندگی پیامبر خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) می باشد. حضرت ابوطالب در وصف این حالات می گوید: هیچ گاه پیامبر را برهنه ندیدم و هیچ کس او را در حال قضای حاجت ندید. پیامبر اکرم(ص) فرمود: در کودکی چند بار اتفاقاتی برایم افتاد که احساس کردم نیروی غیبی و مأمور درونی مراقب من است تا مرتکب بعضی کارها نشوم، از جمله اینکه وقتی بچه بودم و با کودکان بازی می کردم، روزی یکی از بزرگان قریش ساختمانی می ساخت و کودکان بنا بر عادت کودکی سنگ ها را در دامن لباس می ریختند و لباس را بالا می زدند، به طوری که شرمگاه شان دیده می شد. من هم یک سنگ در دامن گذاشتم. تا خواستم دامنم را بالا بزنم، گویی کسی با دست زد و لباس مرا پایین انداخت. بار دیگر خواستم این کار را بکنم، که همین عمل تکرار شد. فهمیدم نباید این کار را انجام دهم.(15)
ابهت و بزرگی اولیای دین در خیلی مواقع بر دل دوست و دشمن سایه شرم و حیا افکنده و سبب شده اعمال آنها سنجیده تر و دقیق تر انجام گیرد. در جلسه ای که منصور دوانیقی به هدف هتک احترام کردن امام صادق(ع) ترتیب داده بود، «قتاده» چهل مسئله مشکل تهیه کرد تا از امام بپرسد، شاید حضرت در پاسخ ناتوان گردد، اما تا نظرش به امام افتاد از ابهت حضرت به لکنت افتاد و پرسید: یابن رسول اللّه ! آیا پنیر خوردن حلال است؟ امام تبسمی کرد و فرمود: مسائل تو از این قبیل است؟ قتاده گفت: نه، من چهل سؤال مشکل تهیه کرده بودم که از شما بپرسم، همه را از یاد بردم. امام فرمود: می دانی در حضور چه کسی نشسته ای؟ نزد کسی که خداوند در باره اش فرمود: «در خانه هایی (هستند) که خدا خواسته بلندرفعت باشند. شخصیت اجتماعی بالایی داشته و ابهت آنها در دل ها افتاده و موجب حیا گردد.»
حیا در نگاه
در قرآن کریم برای رعایت مصالح فردی و اجتماعی مردان و زنان، وظیفه مشترکی وضع شده که مربوط به نگاه است. این تدبیر به تعدیل غریزه جنسی و حفظ حیا و پاکدامنی کمک می نماید. خداوند در آیات 31 و 30 سوره نور از مردان و زنان می خواهد که در برخورد با یکدیگر چشم ها را ببندند و سر را به زیر اندازند، زیرا این کار برای پاک ماندن آنها لازم است. در آیات فوق، کلمه «یغضوا» و «یغضضن» که خطاب به مردان و زنان است از ریشه لغوی «غضّ» به معنای کاهش دادن نگاه گرفته شده است. عبارات «غض بصر»، «غض نظر» و «غض طرف» در متون دینی اشاره به کم کردن نگاه دارد. کاهش در نگاه، حیا را به دنبال دارد و اگر انسان این رفتار را انجام ندهد و چشم خویش را آزاد گذارد تا هر شخصی و هر صحنه نادرستی را مشاهده کند، به دنبال نگاه، دل به انحراف کشیده می شود که ممکن است خطرات و عوارض جبران ناپذیری را به وجود آورد. امام صادق(ع) فرمود: «نگاههای پیاپی، شهوت را در دل می کارد و برای بیننده، فتنه و لغزشگاه خواهد بود.»(16)
در کلام قرآن و احادیث معصومین(ع) دستور عملی نسبت به نگاه داده شده و آن ترک نگاه حرام است که اولین فایده آن
پاکدامنی و عفت می باشد. نگاههای آلوده، سلامت و سعادت جامعه را تهدید می کند و بر روابط معقول و مطلوب بین افراد اثرات نادرستی به جای می گذارد. از این رو راهنمایان دین به زنان و مردان توصیه کرده اند به نامحرم ننگرند و با چشمی دریده و ناسالم آرامش و امنیت را از انسان ها سلب نکنند. امام صادق(ع) در این باره می فرماید: «با پدران تان نیکی کنید تا به شما پسران تان نیکی کنند و از زنان چشم پوشی کنید (نسبت به زنان عفیف باشید) تا مردم از زنان تان چشم بپوشند (در باره زنان شما عفت ورزند).»(17)
حیا و عفت در پوشش
در فرهنگ اسلامی حیا و عفت به عنوان یک خصلت انسانی مبنای روابط زن و مرد است. پوشش و متعلقات آن در راستای حفظ و رشد این ویژگی ارزنده قرار دارد و منع از تبرّج و نگاه حرام با این هدف صورت گرفته است. قرآن کریم در داستان آفرینش آدم و حوّا به تلاش آنها برای ستر عورت اشاره می کند که ناشی از کشش فطری و درونی به حیاست. با مرور تاریخ زندگی انسان های پیشین و آثار به جا مانده از کتیبه ها و نقاشی ها در می یابیم که علت اصلی اختیار پوشاک، سرما و گرما نبود، بلکه داشتن حیا دلیل اصلی پوشاندن شرمگاه بوده است. مسئله پوشش، قبل از اسلام و ادیان مختلف رایج بوده ولی حد و مرز آن توسط اسلام تعیین شده است. پوششی که در قالب حجاب وضع گردیده، عامل نیرومندی برای حفظ عفت و حیاست. اگر وظیفه پوشش، بیشتر به زن تعلق گرفته، از این روست که ملاک آن مخصوص زنان می باشد زیرا آنها بیشتر به خودنمایی و جلوه گری تمایل دارند، بر خلاف مردان که به نگاه کردن و چشم چرانی گرایش دارند. فلسفه پوشش در مکتب اسلام چند چیز است:
1ـ ارزش و احترام زن: زن مسلمان در جامعه، تجسم عفت و حیاست و داشتن پوشش، او را محترم داشته، از نگاههای ناپاک و آلوده مصون می دارد و این مقامی ارزشمند و جایگاهی والا برای او به ارمغان می آورد.
حضرت زهرا(س) ملاک برتری زن را به حفظ و صیانت از خویش می داند.(18)
2ـ استواری اجتماع: زنان بخش عظیمی از نیروی فعال جامعه را تشکیل می دهند و با حضور در ابعاد مختلف: سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نقش مؤثری را در پیشرفت و رشد ملت ها به عهده می گیرند. حضور بانوان در محیط کار و فعالیت، همراه با پوشش مناسب، آنها را از تعرض نامحرمان حفظ کرده و سبب می شود با امنیت و آرامش خاطر به انجام وظایف بپردازند. در فضایی که معاشرت زن و مرد آزاد باشد، فساد و بی بند و باری رشد کرده و به ضعف و رکود فعالیت های اجتماعی می انجامد.
3ـ تحکیم پیوند خانوادگی: ارتباط صمیمی بین زن و شوهر، بقای کانون گرم و پرنشاط خانواده را تأمین نموده، این هدف حاصل نمی شود مگر با محدود کردن بهره وری های مشروع، در خانواده و منع لذت جویی های غیر مشروع در محیط اجتماع. در پرتو پوشش و حجاب واقعی به روابط آزاد زن و مرد پایان داده می شود و آنها خود را ملزم به پاسداری از حریم و بنیان خانواده می دانند و از گسیختن و نابودی ارتباطات خانواده جلوگیری به عمل می آورند.
4ـ امنیت و آرامش روانی: سست شدن حریم حیا و عفاف بین زن و مرد سبب هیجانات و تقاضاهای فزاینده جنسی می شود و به دنبال آن امنیت از افراد جامعه سلب می گردد. دین مبین اسلام بر زنان واجب کرده که با حُجْب و حیا قدم به اجتماع گذارند و با رفتارهایی ناشایست فضای جامعه را ملتهب نکنند و خود و دیگران را به گرداب متلاطم گناه نکشانند. در ضمن از مردان می خواهد با نگاههای هرز و حرام سلامت جامعه را از بین نبرند. پیشوایان دین که همواره بر سعادت و راهنمایی انسان ها تأکید داشته اند در خصوص پوشش زنان دستورهایی فرموده اند که حاوی نکات ظریف و دقیقی است و رعایت آنها مصالح فردی و اجتماعی را سبب می گردد.
اسما دختر ابوبکر ـ خواهر عایشه ـ به خانه پیامبر آمد در حالی که جامه ای نازک و بدن نما پوشیده بود. رسول اکرم(ص) روی خویش را از او برگرداند و فرمود: ای اسما، همین که زن به حد بلوغ رسید، درست نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر چهره و دست، از مچ به پایین.(19)
امام علی(ع) فرمود: شخصی نابینا به خانه فاطمه آمد و اجازه خواست به حضورش برسد. فاطمه خود را پوشانید. پیامبر به او فرمود: چرا خود را پوشاندی با اینکه او نابینا است و تو را نمی بیند؟ فاطمه گفت: اگر او مرا نمی بیند، من او را می بینم.(20)
بنابراین حفظ حیا و پوشش وظیفه ای است که زنان و مردان باید بدان گردن نهند زیرا بی توجهی و غفلت یک قشر می تواند زمینه سوء استفاده و تخریب روابط سالم اجتماعی را فراهم کند.
علاوه بر پوشش، نوع رفتار و برخورد زنان و مردان در جامعه قابل توجه است. سخن گفتن از روی ناز و کرشمه که دل مردان را وسوسه کند و موجبات فساد را فراهم نماید، از طرف شارع مقدس منع شده است. وقار در سخن و حیا در کلام، حکمی است که از طرف خداوند به زنان پیامبر فرمان داده شده: «مواظب باشید در سخن، نرمش زنانه و شهوت آلود به کار نبرید که موجب طمع بیماردلان گردد. به خوبی و شایستگی سخن گویید.»(21)
ابوبصیر می گوید: در مسجد کوفه زنی را قرآن یاد می دادم، یک بار با او یک کلمه شوخی کردم. بعد که در مدینه حضور امام باقر(ع) شرفیاب شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: «هر کس در خلوت مرتکب گناه شود، خداوند به او اعتنایی نمی کند.» من از خجالت سر به زیر انداختم. فرمود: «توبه کن و دیگر با آن زن نامحرم مزاح نکن.»(22)
ریشه بسیاری از مشکلات و نابسامانی های افراد بشر فقدان و یا ضعف حیا و عفت است، زیرا این فضیلت ارزنده در به وجود آوردن زندگی سالم و شاداب و به دور از تنش های اخلاقی و اجتماعی تأثیرگذار است. هر کجا حضور حیا و عفت کمرنگ شده انسان دچار خسران گردیده، نه تنها از پیشرفت واقعی عقب مانده بلکه غمی سنگین و ندامتی همیشگی وجودش را احاطه کرده است. با یادآوری، شناخت و عمل به این فضیلت فراموش شده، گرفتاری های بشر امروزی حل می گردد و قفل های بسته گشوده می شود و به دام افتادگان هوا و هوس در سایه عفت و حیا طعم شیرین آزادی و بندگی پروردگار را خواهند چشید.
[سه شنبه 1397-04-05] [ 09:20:00 ق.ظ ]
|