نرجس
 
   



خدا مهربان تراز آن است که با چند گناه بنده خود را دور بیندازد.

ولی شیطان دائما در حال  نامید کردن انسان است یک آدم گنهکار اگر احساس می کند خدا دیگران به او نگاه نمی کند باید بدانان این    نامیدی القا همان شیطان است که او را وادار به گناه کردن کرده در نتیجه نباید به احساسات منفی خود اعتنا کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-01-26] [ 09:23:00 ق.ظ ]




کسی که حمام رفته ولباس تمیز پوشیده است وهمین که یک سیاهی  روی صورت یا لباسش بنشیند می فهمد.

ولی کسی که مثلا در مکانیکی  کارکرده وسیاه شده. هر قدر هم خاک بخورد متوجه نمی شود.

گناه هم همین طور است.

کسی که تزکیه کرده وخودش را تمیز کرده .می فهمد که یک گناه چه قدر اثر دارد.

  ولی کسی که غرق گناه است.هرچقدر گناه کند ککش هم نمی گزد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




آتش به اختیار طلاب آبدانان در سطح مدارس
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-01-25] [ 11:41:00 ق.ظ ]




حضور طلاب مبلغ در مدارس در اعیاد شعبانیه
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:37:00 ق.ظ ]




مرحوم حا ج آقا مجتبی تهرانی:

ذکر شریف صلوات مثل مدادوپاکن میماند خوبی ها را مینویسد وتثبیت می کند وبدی ها را پاک میکند واز وجود انسان می زداید..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ق.ظ ]




یکی از اولیائ خدا که بسیار مرد بزرگی بود وگفته اند امام زمان"عج"در تشیع جنازه ی او حاضر بودند.همسر بسیار بد اخلاقی داشت که سی وپنج سال او را شکنجه میداد ولی او تحمل میکرد.

گاهی هم اگر تحمل شود.مثل نماز شب برای انسان سلوک الله است..

 

 

 

 

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:16:00 ق.ظ ]




اگر انسان تسلیم خدا شود رای وسلیقه خود را کنار بگذارد وخود را به تمام معنا به خدا واگذار نماید.خداوند او را برای خود تربیت می کند…"کیمیای سعادت”

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:06:00 ق.ظ ]




شهید روح الله باقری:

شهادت خوبست و"تقوا بهتر..

تقوایی که در قلب  باشد ودر رفتار بروز پیدا کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ق.ظ ]




حاج اسماعیل دولابی:

همیشه سعی کنید “خیرخواه “دیگران باشید وبرای  بندگان

 خدا چیز خوب بخواهید..

مومن میتواند با دل خود به اهل زمین و آسمان خیر برساند.

مثلا در روایت آمده است:کسی که صلوات  بر محمد وآل محمد بفرستد خیرش به تمام موجودات عالم برسد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ق.ظ ]




زود ناامید نشو……

موفیقت تو را مغرور نکند..گاهی کمی صبر شکست را به پیروزی تبدیل می کند..

گاهی کمی عجله .پیروزی را به شکست تبدیل می کند..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1398-01-24] [ 07:59:00 ق.ظ ]




دستم به اسمانت نمیرسد

اما تو که دستت به زمین می رسد/عزت دوستان وعزیزانم را تا عرش کبریایی خود بلند کن/

وعطا کن به آنان هر آنچه برایشان خیر است ودلشان را لبریز از شادی …

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:56:00 ق.ظ ]




بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی و همنشینی



 بسیاری از مردم به سبب برخی از ارتباطات اجتماعی به سعادت می‌رسند و بسیاری نیز نگون‌بخت می‌شوند و در دنیا سر از زندان و گوشه خیابان و خرابه‌ها درمی‌آورند و دنیا و آخرتشان را تباه می‌سازند. این ارتباط اجتماعی به ویژه در قالب دوستی و همنشینی با افراد به سبب نقش سرنوشت‌ساز آن همواره از سوی خدا و معصومان(ع) مورد توجه و اهتمام بوده و مطالب بسیاری در این باره گفته و نوشته شده است. در این مطلب به گوشه‌ای از نقش مجالست با خوبان و بدان در زندگی دنیوی و اخروی اشاره شده است.
***
سنت ارتباط اجتماعی، نیاز طبیعی
انسان موجودی اجتماعی است. اجتماع به حالت گفته می‌شود که افراد نقشی را به عهده می‌گیرند و مسئولیتی دارند و در قالب حقوق و تکالیف به نیازهای یکدیگر پاسخ می‌دهند و آن را برآورده می‌سازند. این حالت در دنیا امری طبیعی و از سنت‌های الهی است؛ زیرا انسان بدون دیگری نمی‌تواند نیازهای خویش را برآورده سازد و به کمالی از کمالات دست یابد. بر همین اساس، سنت تفضیل و برتری میان افراد قرار داده شده و تسخیرگری به عنوان سنت الهی در جامعه و اجتماع مطرح شده است. (زخرف، آیه32)
روابط اجتماعی اقتضائاتی دارد که از جمله آنها عدالت در تعامل و اجرای قوانین، احسان نسبت به دیگران در قالب بخشیدن و خیررسانی، عفو و گذشت و حتی ایثار و گذشتن از حق خویش برای حفظ مصالح اهم و مهم‌تر است. برخی از نیازهای انسانی که عاطفی است در قالب تشکیل خانواده و از طریق همسران و فرزندان و برخی دیگر در قالب دوستی و رفاقت و مانند آنها برآورده و برطرف می‌شود.
دوستی به معنای یاری، رفاقت، عشق و محبت و نیز به معنای آشنایی توأم با مهر و محبت و عشق، از مهم‌ترین راه‌ها در حوزه روابط اجتماعی سالم است که بسیاری از نیازهای عاطفی و حتی مادی دو طرف بدون آنکه در چارچوب قوانین سخت‌گیرانه عدالتی باشد، در قالب احسان و مودت و اکرام برآورده می‌شود.
در قرآن به مسئله دوستی توجه ویژه‌ای مبذول شده است؛ زیرا پس از همسر، مهم‌ترین امری است که تأثیر بسزا در سرنوشت بشر و خوشبختی و بدبختی افراد دارد. از همین‌رو در آیات قرآن به ابعاد و مسائل دوستی با استفاده از واژگانی چون «ود»، «الف و الفت»، «خلیل»، «ولی»، «حب»، «قرین»، «صدیق»، «رفیق»، «صاحب» و مشتقات آنها پرداخته شده است.
از نظر قرآن، هر کسی با کسی دوستی می‌ورزد که متناسب با روحیات اوست و کمالات را در چنین روابطی می‌داند. چنانکه در ضرب‌المثل معروف آمده: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم‌جنس با هم جنس پرواز. این هم‌جنسی در روحیات و کمالاتی است هر یک آن را مطلوب دانسته و در ساختار ارتباط اجتماعی خواهان تأمین آن هستند؛ هر چند که در مصداق و یا روش دستیابی به کمالات به اشتباه بروند، ولی از نظر این دوستان، کمال همان چیزی است که در این روابط اجتماعی به دست می‌آورند. لذا در روایات آمده فرد را باید با نگاه به دوستان و هم‌نشینانش شناخت.
پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: المرء علی دین خلیله، فلینظر احدکم من یخالل؛ آدمی بر آئین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می‌کند. ( الأمالی للطوسی، ص518، حدیث1135.) و نیز می‌فرماید: اختبروا الناس بأخدانهم؛ فانما یخادن الرجل من یعجبه؛ مردم را با دوستانشان بیازمائید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید، دوستی می‌کند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص249).
بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی
از نظر قرآن بهترین‌ها در دوستی جز پیامبران، صالحان، صدیقان، گواهان اعمال و کسانی که خداوند به آنان نعمت ایمان و ولایت بخشیده نیستند (نساء، آیه69)؛ چنانکه دوستان بد همان کسانی هستند که در زمره شیطان و دوستان او قرار دارند. این افراد شامل کافران (اعراف، آیه 27)، گمراهان (اعراف، آیه30)، جدال‌کنندگان به باطل (انعام، آیه21)، افراد ناباب (فرقان، آیات 27 و 28) و مانند آنها هستند و به عنوان بدترین همنشینان به شمار می‌روند.
اینکه بر دوستی و همنشینی با برخی از افراد تأکید و از برخی دیگر نهی شده است، به سبب همین نقش سرنوشت‌ساز آنان در خوشبختی و بدبختی افراد است. امام علی(ع) در این‌باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید: جلیس الخیر نعمه، جلیس الشر نقمه؛ همنشین خوب، نعمت است و همنشین بد، مصیبت. (شرح غررالحکم: ج3، ص396، ح4720-4719.)
امام علی(ع) به مردم هشدار می‌دهد که مجالست با هر دارنده فکر و عمل و روحیه‌ای موجب می‌شود که انسان همان روحیه را بگیرد. اگر با خوبان نشستی خوب می‌شوی و اگر با بدان بد. از جمله ایشان می‌فرماید: جالس الحلماء تزدد حلما؛ با بردباران بنشین تا بردباری‌ات افزون شود. (شرح غررالحکم: ج3، ص357، ح4722)
آن حضرت در جای دیگر فرموده است: مجالسه أهل الهوی منساه للایمان، و محضره للشیطان؛ همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است. (نهج‌البلاغه: خطبه 86)
پیامبر اعظم(ص) در روایتی به نقش و تأثیر همنشینی با هشت گروه اشاره می‌کند. در صفحه 122 کتاب «منیه المرید» آمده که حضرت درباره مجالست می‌فرمایند: هر کس با هشت طایفه از مردم بنشیند، خداوند متعال هشت چیز را در وجودش زیاد می‌کند:
1- همنشینی با توانگران: کسی که با توانگران و ثروتمندان بنشیند، خداوند متعال محبت دنیا و میل به آن را در او زیاد می‌کند.
وقتی انسان با ثروتمندان دوستی و نشست و برخاست دارد، آنان همواره در اندیشه جمع‌آوری و تکاثر و راه‌های کسب ثروت هستند. سخنان و رفتارشان پیرامون چگونگی افزایش ثروت و حفظ و نگهداری آن و شیوه‌های کسب آن است. افزون بر اینکه آنان حتی اگر تفاخر نفروشند و همانند قارون رفتار نکنند، آمد و شد نزد ایشان و خانه‌هایشان، آدم را با چیزهای تجملاتی و چشم پرکنی مواجه می‌کند که علاقه به دنیا و آسایش و تجملات آن را موجب می‌شود. اصولاً دیدن آدم‌های پولدار و ثروتمند در آن لباس‌ها و جامه‌ها و اتومبیل‌ها و خانه‌ها و خدم و حشم و مانند آن، انسان را وسوسه می‌کند تا دنبال آسایش و رفاهی باشد که آنان در آن به سر می‌برند. این‌گونه است که محبت دنیا در دل‌ها جا می‌گیرد و انسان را به تکاثر و ثروت‌اندوزی ترغیب می‌کند و از آخرت و خدا و انفاق و زکات و مانند آن دور می‌سازد. (تکاثر، آیات 1 و 3؛ قصص، آیات 75 تا 80).
امام علی(ع) می‌فرماید: خلطه ابناء الدنیا تشین الدین، و تضعف الیقین؛ رفت و آمد با دنیا‌پرستان، به دین انسان لطمه می‌زند و یقین را سست می‌گرداند. (شرح غررالحکم: ج3، ص453، ح5072).
پیامبر خدا(ص) ثروتمندان پول‌پرست را مرده دل دانسته و می‌فرماید: ایاکم و مجالسه الموتی! قیل: یا رسول‌الله من الموتی؟ قال: کل غنی أطغاه غناه؛ از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسول‌الله! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که توانگری‌اش او را سرمست کرده باشد. (تنبیه الخواطر: ج2، ص32)
2- همنشینی با فقیران: هر کس با فقرا بنشیند، شکر و رضایتش نسبت به تقسیمات خداوند متعال زیاد می‌شود.
فقیران مومن اهل صبر و شکر هستند چنانکه در آیه 80 سوره قصص و آیات دیگر بیان شده است؛ آنان به آنچه دارند قناعت می‌کنند. فقیر کسی است که به تنهایی نمی‌تواند بار مالی زندگی‌اش را تحمل کند و نیاز به کمک‌های مالی دارد؛ او همانند تاک انگور است که باید به داربستی تکیه کند و سرپا بماند. باید عصایی از کمک مالی به دست او داد تا ستون فقرات خودش را یاری رساند و سرپا بماند؛ این‌گونه افراد چون اهل تلاش هستند و توان درآمدی آنان به اندازه‌ای نیست که آنان را سرپا نگه دارد، با این همه همواره شاکر خداوند هستند و بر این باورند که خداوند معیشت همگان را تقسیم کرده است: نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی‌الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ ما وسائل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم؛ و برخی از آنان را از نظر درجات بالاتر از بعضی دیگر قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی دیگر را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می‌اندوزند بهتر است. (زخرف، آیه 32) از همین‌رو، به قسمت رضایت می‌دهند.
به هرحال، نشست و برخاست با فقیران مومن موجب می‌شود تا انسان شکر و رضایت به قسمت را از آنان یاد بگیرد و نسبت به مسائل دنیوی و مادی حرص نزند و زیاده‌خواهی نداشته باشد.
3- همنشینی با سلاطین: هر کس با سلاطین بنشیند خداوند متعال قساوت و تکبر را در او زیاد می‌کند.
سلاطین ولایت خود را از سلطه جباری و طاغوتی آورده‌اند، نه از ولایت الهی؛ آنان مظاهر الهی در اسما و سفاتش نیستند؛ از همین‌رو، انسان‌های سنگدل و متکبر هستند. خودبزرگ‌بینی آنان موجب می‌شود تا در رفتار همچون ابلیس و فرعون استکبار ورزند و دیگران را به استضعاف کشند. بنابراین، نباید با اولیای طاغوتی و طاغوتیان از جمله فرعون و قارون و هامان نشست و برخاست داشت. (قصص، آیات 4 و 38)؛ اما دوستی، نشست و برخاست با اولیای الهی و حاکمان ولایت الهی، نه‌تنها انسان را از دنیا دور می‌دارد، بلکه به آخرت نزدیک می‌کند؛ از همین‌رو، مودت و محبت و رفت و آمد با ایشان لازم و ضروری برای رسیدن به کمال دانسته شده است؛ زیرا آنان همان کسانی هستند که خداوند نعمت ولایت، اسلام، نور ایمان و قرآن به ایشان بخشیده است. (نساء، آیات59 و 69)
4- همنشینی با زنان: زنان به سبب طبیعت مادرانه سرشار از عواطف و احساسات هستند و همین موجب می‌شود که عقل آنان در شعاع خورشید عواطف و احساسات قرار گیرد، حتی اگر این عقل در مقام بدر شب چهارده چون ماه بدرخشد، ولی چون در شعاع نورانیت بسیار عواطف قرار دارد، جلوه‌گری کمتری دارد. از همین‌رو همنشینی مردان با ایشان موجب می‌شود تا گرفتار عواطف زنانه و احساسات مادرانه شوند و عقلانیت آنان نیز در شعاع شمس عواطف قرار گیرد. همچنین رفت و آمد و دوستی با آنان موجب می‌شود شهوت جنسی افزایش یابد و مرد سرگرم مسائل جنسی شده از دیگر امور باز ماند.
5- همنشینی با کودکان و نوجوانان: هر کس با کودکان و نوجوانان بنشیند خداوند جرئت بر گناهان و تأخیر توبه را در او زیاد می‌کند.
کودکان در عنفوان زندگی هستند و به سبب عدم تکامل عقلانیت از هر گونه احتیاط‌ دور می‌شوند و بی‌گدار به آب می‌زنند و اهل خطر کردن هستند. دنیا و زندگی را لعب و لهو می‌دانند و به بازی کودکانه مشغول می‌شوند و یا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند و از ثبات قدم بهره‌ای ندارند. (حدید، آیه20 و روایات تفسیری) از همین‌رو، کسی که در میانسالی و پیری با این افراد دوستی کند، روحیه و روحیات آنان را می‌پذیرد و جرأت به گناه پیدا کرده و خود را جوان دانسته و فرصت را برای توبه بسیار می‌داند و این‌گونه در دام شیطان می‌افتد و زمانی خود را با خدا می‌یابد که دیگر دیر شده است.
6- هم‌نشینی با صالحان: هر کس با افراد صالح بنشیند، میل و رغبتش به طاعت و بندگی زیاد ‌شود.
خداوند در آیه 69 سوره نساء صالحان را که رفتار نیک و صالح ملکه بلکه مقوم وجودی آنان شده است به عنوان بهترین رفیق معرفی می‌کند و می‌فرماید:
والصالحین و حسن أولئک رفیقا. کسی که با این افراد نشست و برخاست داشته باشد، تلاش می‌کند که اهل صلاح و اصلاح باشد و همواره بندگی خدا و اطاعت او را در زندگی سرمشق خویش قرار دهد.
7- همنشینی با عالمان: کسی که با علماء بنشیند، علمش زیاد می‌شود.
اصولاً هر کسی با دارنده هر صفت بد و خوبی بنشیند، آن صفات خوب و بد به دیگری منتقل می‌شود؛ زیرا انسان، تأثیرگذار و تأثیرپذیر و تربیت‌پذیر و تغییرپذیر است. (رعد،آیات 11و 16) کسی که با صالحان نشست و برخاست داشته باشد، اهل صلاح و کسی که با عالم می‌نشیند از علم او برخوردار خواهد شد. از بازتاب‌های علم خشیت الهی است که در آیه 28 سوره فاطر می‌فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء؛ از بندگان خدا تنها دانایان و عالمان از او می‌ترسند. امام علی(ع) نیز می‌فرماید: جالس العلماء تسعد؛ با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی. (شرح غررالحکم، ج3، ص256، ح4717) و نیز می‌فرماید: جالس العلماء یزدد علمک، و یحسن أدبک، و تزک نفسک؛ با دانشمندان بنشین تا بر دانشت افزوده گردد، ادبت نیکو شود و تزکیه نفس یابی. (شرح غررالحکم: ج3، ص373، ح4786).
8- همنشینی با پارسایان و زاهدان: و کسی که با زاهدان بنشیند، میل و رغبتش به آخرت زیاد می‌شود.
زهد به معنای بسنده کردن به کمترین از امور دنیوی در زندگی است. زهد به معنای نداشتن نیست، بلکه داشتن در عین دوری از تجملات است. پارسایان، ندار نیستند، بلکه ممکن است دارا و ثروتمند باشند، ولی دلبسته به دنیا نیستند. پس زهد همان عدم تعلق خاطر به متعلقات دنیوی است و کسی که زاهد است هیچ تعلقی به دنیا ندارد؛ در حالی که ممکن است ثروتمند هم باشد.

 

بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی و همنشینی



 بسیاری از مردم به سبب برخی از ارتباطات اجتماعی به سعادت می‌رسند و بسیاری نیز نگون‌بخت می‌شوند و در دنیا سر از زندان و گوشه خیابان و خرابه‌ها درمی‌آورند و دنیا و آخرتشان را تباه می‌سازند. این ارتباط اجتماعی به ویژه در قالب دوستی و همنشینی با افراد به سبب نقش سرنوشت‌ساز آن همواره از سوی خدا و معصومان(ع) مورد توجه و اهتمام بوده و مطالب بسیاری در این باره گفته و نوشته شده است. در این مطلب به گوشه‌ای از نقش مجالست با خوبان و بدان در زندگی دنیوی و اخروی اشاره شده است.
***
سنت ارتباط اجتماعی، نیاز طبیعی
انسان موجودی اجتماعی است. اجتماع به حالت گفته می‌شود که افراد نقشی را به عهده می‌گیرند و مسئولیتی دارند و در قالب حقوق و تکالیف به نیازهای یکدیگر پاسخ می‌دهند و آن را برآورده می‌سازند. این حالت در دنیا امری طبیعی و از سنت‌های الهی است؛ زیرا انسان بدون دیگری نمی‌تواند نیازهای خویش را برآورده سازد و به کمالی از کمالات دست یابد. بر همین اساس، سنت تفضیل و برتری میان افراد قرار داده شده و تسخیرگری به عنوان سنت الهی در جامعه و اجتماع مطرح شده است. (زخرف، آیه32)
روابط اجتماعی اقتضائاتی دارد که از جمله آنها عدالت در تعامل و اجرای قوانین، احسان نسبت به دیگران در قالب بخشیدن و خیررسانی، عفو و گذشت و حتی ایثار و گذشتن از حق خویش برای حفظ مصالح اهم و مهم‌تر است. برخی از نیازهای انسانی که عاطفی است در قالب تشکیل خانواده و از طریق همسران و فرزندان و برخی دیگر در قالب دوستی و رفاقت و مانند آنها برآورده و برطرف می‌شود.
دوستی به معنای یاری، رفاقت، عشق و محبت و نیز به معنای آشنایی توأم با مهر و محبت و عشق، از مهم‌ترین راه‌ها در حوزه روابط اجتماعی سالم است که بسیاری از نیازهای عاطفی و حتی مادی دو طرف بدون آنکه در چارچوب قوانین سخت‌گیرانه عدالتی باشد، در قالب احسان و مودت و اکرام برآورده می‌شود.
در قرآن به مسئله دوستی توجه ویژه‌ای مبذول شده است؛ زیرا پس از همسر، مهم‌ترین امری است که تأثیر بسزا در سرنوشت بشر و خوشبختی و بدبختی افراد دارد. از همین‌رو در آیات قرآن به ابعاد و مسائل دوستی با استفاده از واژگانی چون «ود»، «الف و الفت»، «خلیل»، «ولی»، «حب»، «قرین»، «صدیق»، «رفیق»، «صاحب» و مشتقات آنها پرداخته شده است.
از نظر قرآن، هر کسی با کسی دوستی می‌ورزد که متناسب با روحیات اوست و کمالات را در چنین روابطی می‌داند. چنانکه در ضرب‌المثل معروف آمده: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم‌جنس با هم جنس پرواز. این هم‌جنسی در روحیات و کمالاتی است هر یک آن را مطلوب دانسته و در ساختار ارتباط اجتماعی خواهان تأمین آن هستند؛ هر چند که در مصداق و یا روش دستیابی به کمالات به اشتباه بروند، ولی از نظر این دوستان، کمال همان چیزی است که در این روابط اجتماعی به دست می‌آورند. لذا در روایات آمده فرد را باید با نگاه به دوستان و هم‌نشینانش شناخت.
پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: المرء علی دین خلیله، فلینظر احدکم من یخالل؛ آدمی بر آئین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می‌کند. ( الأمالی للطوسی، ص518، حدیث1135.) و نیز می‌فرماید: اختبروا الناس بأخدانهم؛ فانما یخادن الرجل من یعجبه؛ مردم را با دوستانشان بیازمائید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید، دوستی می‌کند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص249).
بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی
از نظر قرآن بهترین‌ها در دوستی جز پیامبران، صالحان، صدیقان، گواهان اعمال و کسانی که خداوند به آنان نعمت ایمان و ولایت بخشیده نیستند (نساء، آیه69)؛ چنانکه دوستان بد همان کسانی هستند که در زمره شیطان و دوستان او قرار دارند. این افراد شامل کافران (اعراف، آیه 27)، گمراهان (اعراف، آیه30)، جدال‌کنندگان به باطل (انعام، آیه21)، افراد ناباب (فرقان، آیات 27 و 28) و مانند آنها هستند و به عنوان بدترین همنشینان به شمار می‌روند.
اینکه بر دوستی و همنشینی با برخی از افراد تأکید و از برخی دیگر نهی شده است، به سبب همین نقش سرنوشت‌ساز آنان در خوشبختی و بدبختی افراد است. امام علی(ع) در این‌باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید: جلیس الخیر نعمه، جلیس الشر نقمه؛ همنشین خوب، نعمت است و همنشین بد، مصیبت. (شرح غررالحکم: ج3، ص396، ح4720-4719.)
امام علی(ع) به مردم هشدار می‌دهد که مجالست با هر دارنده فکر و عمل و روحیه‌ای موجب می‌شود که انسان همان روحیه را بگیرد. اگر با خوبان نشستی خوب می‌شوی و اگر با بدان بد. از جمله ایشان می‌فرماید: جالس الحلماء تزدد حلما؛ با بردباران بنشین تا بردباری‌ات افزون شود. (شرح غررالحکم: ج3، ص357، ح4722)
آن حضرت در جای دیگر فرموده است: مجالسه أهل الهوی منساه للایمان، و محضره للشیطان؛ همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است. (نهج‌البلاغه: خطبه 86)
پیامبر اعظم(ص) در روایتی به نقش و تأثیر همنشینی با هشت گروه اشاره می‌کند. در صفحه 122 کتاب «منیه المرید» آمده که حضرت درباره مجالست می‌فرمایند: هر کس با هشت طایفه از مردم بنشیند، خداوند متعال هشت چیز را در وجودش زیاد می‌کند:
1- همنشینی با توانگران: کسی که با توانگران و ثروتمندان بنشیند، خداوند متعال محبت دنیا و میل به آن را در او زیاد می‌کند.
وقتی انسان با ثروتمندان دوستی و نشست و برخاست دارد، آنان همواره در اندیشه جمع‌آوری و تکاثر و راه‌های کسب ثروت هستند. سخنان و رفتارشان پیرامون چگونگی افزایش ثروت و حفظ و نگهداری آن و شیوه‌های کسب آن است. افزون بر اینکه آنان حتی اگر تفاخر نفروشند و همانند قارون رفتار نکنند، آمد و شد نزد ایشان و خانه‌هایشان، آدم را با چیزهای تجملاتی و چشم پرکنی مواجه می‌کند که علاقه به دنیا و آسایش و تجملات آن را موجب می‌شود. اصولاً دیدن آدم‌های پولدار و ثروتمند در آن لباس‌ها و جامه‌ها و اتومبیل‌ها و خانه‌ها و خدم و حشم و مانند آن، انسان را وسوسه می‌کند تا دنبال آسایش و رفاهی باشد که آنان در آن به سر می‌برند. این‌گونه است که محبت دنیا در دل‌ها جا می‌گیرد و انسان را به تکاثر و ثروت‌اندوزی ترغیب می‌کند و از آخرت و خدا و انفاق و زکات و مانند آن دور می‌سازد. (تکاثر، آیات 1 و 3؛ قصص، آیات 75 تا 80).
امام علی(ع) می‌فرماید: خلطه ابناء الدنیا تشین الدین، و تضعف الیقین؛ رفت و آمد با دنیا‌پرستان، به دین انسان لطمه می‌زند و یقین را سست می‌گرداند. (شرح غررالحکم: ج3، ص453، ح5072).
پیامبر خدا(ص) ثروتمندان پول‌پرست را مرده دل دانسته و می‌فرماید: ایاکم و مجالسه الموتی! قیل: یا رسول‌الله من الموتی؟ قال: کل غنی أطغاه غناه؛ از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسول‌الله! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که توانگری‌اش او را سرمست کرده باشد. (تنبیه الخواطر: ج2، ص32)
2- همنشینی با فقیران: هر کس با فقرا بنشیند، شکر و رضایتش نسبت به تقسیمات خداوند متعال زیاد می‌شود.
فقیران مومن اهل صبر و شکر هستند چنانکه در آیه 80 سوره قصص و آیات دیگر بیان شده است؛ آنان به آنچه دارند قناعت می‌کنند. فقیر کسی است که به تنهایی نمی‌تواند بار مالی زندگی‌اش را تحمل کند و نیاز به کمک‌های مالی دارد؛ او همانند تاک انگور است که باید به داربستی تکیه کند و سرپا بماند. باید عصایی از کمک مالی به دست او داد تا ستون فقرات خودش را یاری رساند و سرپا بماند؛ این‌گونه افراد چون اهل تلاش هستند و توان درآمدی آنان به اندازه‌ای نیست که آنان را سرپا نگه دارد، با این همه همواره شاکر خداوند هستند و بر این باورند که خداوند معیشت همگان را تقسیم کرده است: نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی‌الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ ما وسائل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم؛ و برخی از آنان را از نظر درجات بالاتر از بعضی دیگر قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی دیگر را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می‌اندوزند بهتر است. (زخرف، آیه 32) از همین‌رو، به قسمت رضایت می‌دهند.
به هرحال، نشست و برخاست با فقیران مومن موجب می‌شود تا انسان شکر و رضایت به قسمت را از آنان یاد بگیرد و نسبت به مسائل دنیوی و مادی حرص نزند و زیاده‌خواهی نداشته باشد.
3- همنشینی با سلاطین: هر کس با سلاطین بنشیند خداوند متعال قساوت و تکبر را در او زیاد می‌کند.
سلاطین ولایت خود را از سلطه جباری و طاغوتی آورده‌اند، نه از ولایت الهی؛ آنان مظاهر الهی در اسما و سفاتش نیستند؛ از همین‌رو، انسان‌های سنگدل و متکبر هستند. خودبزرگ‌بینی آنان موجب می‌شود تا در رفتار همچون ابلیس و فرعون استکبار ورزند و دیگران را به استضعاف کشند. بنابراین، نباید با اولیای طاغوتی و طاغوتیان از جمله فرعون و قارون و هامان نشست و برخاست داشت. (قصص، آیات 4 و 38)؛ اما دوستی، نشست و برخاست با اولیای الهی و حاکمان ولایت الهی، نه‌تنها انسان را از دنیا دور می‌دارد، بلکه به آخرت نزدیک می‌کند؛ از همین‌رو، مودت و محبت و رفت و آمد با ایشان لازم و ضروری برای رسیدن به کمال دانسته شده است؛ زیرا آنان همان کسانی هستند که خداوند نعمت ولایت، اسلام، نور ایمان و قرآن به ایشان بخشیده است. (نساء، آیات59 و 69)
4- همنشینی با زنان: زنان به سبب طبیعت مادرانه سرشار از عواطف و احساسات هستند و همین موجب می‌شود که عقل آنان در شعاع خورشید عواطف و احساسات قرار گیرد، حتی اگر این عقل در مقام بدر شب چهارده چون ماه بدرخشد، ولی چون در شعاع نورانیت بسیار عواطف قرار دارد، جلوه‌گری کمتری دارد. از همین‌رو همنشینی مردان با ایشان موجب می‌شود تا گرفتار عواطف زنانه و احساسات مادرانه شوند و عقلانیت آنان نیز در شعاع شمس عواطف قرار گیرد. همچنین رفت و آمد و دوستی با آنان موجب می‌شود شهوت جنسی افزایش یابد و مرد سرگرم مسائل جنسی شده از دیگر امور باز ماند.
5- همنشینی با کودکان و نوجوانان: هر کس با کودکان و نوجوانان بنشیند خداوند جرئت بر گناهان و تأخیر توبه را در او زیاد می‌کند.
کودکان در عنفوان زندگی هستند و به سبب عدم تکامل عقلانیت از هر گونه احتیاط‌ دور می‌شوند و بی‌گدار به آب می‌زنند و اهل خطر کردن هستند. دنیا و زندگی را لعب و لهو می‌دانند و به بازی کودکانه مشغول می‌شوند و یا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند و از ثبات قدم بهره‌ای ندارند. (حدید، آیه20 و روایات تفسیری) از همین‌رو، کسی که در میانسالی و پیری با این افراد دوستی کند، روحیه و روحیات آنان را می‌پذیرد و جرأت به گناه پیدا کرده و خود را جوان دانسته و فرصت را برای توبه بسیار می‌داند و این‌گونه در دام شیطان می‌افتد و زمانی خود را با خدا می‌یابد که دیگر دیر شده است.
6- هم‌نشینی با صالحان: هر کس با افراد صالح بنشیند، میل و رغبتش به طاعت و بندگی زیاد ‌شود.
خداوند در آیه 69 سوره نساء صالحان را که رفتار نیک و صالح ملکه بلکه مقوم وجودی آنان شده است به عنوان بهترین رفیق معرفی می‌کند و می‌فرماید:
والصالحین و حسن أولئک رفیقا. کسی که با این افراد نشست و برخاست داشته باشد، تلاش می‌کند که اهل صلاح و اصلاح باشد و همواره بندگی خدا و اطاعت او را در زندگی سرمشق خویش قرار دهد.
7- همنشینی با عالمان: کسی که با علماء بنشیند، علمش زیاد می‌شود.
اصولاً هر کسی با دارنده هر صفت بد و خوبی بنشیند، آن صفات خوب و بد به دیگری منتقل می‌شود؛ زیرا انسان، تأثیرگذار و تأثیرپذیر و تربیت‌پذیر و تغییرپذیر است. (رعد،آیات 11و 16) کسی که با صالحان نشست و برخاست داشته باشد، اهل صلاح و کسی که با عالم می‌نشیند از علم او برخوردار خواهد شد. از بازتاب‌های علم خشیت الهی است که در آیه 28 سوره فاطر می‌فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء؛ از بندگان خدا تنها دانایان و عالمان از او می‌ترسند. امام علی(ع) نیز می‌فرماید: جالس العلماء تسعد؛ با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی. (شرح غررالحکم، ج3، ص256، ح4717) و نیز می‌فرماید: جالس العلماء یزدد علمک، و یحسن أدبک، و تزک نفسک؛ با دانشمندان بنشین تا بر دانشت افزوده گردد، ادبت نیکو شود و تزکیه نفس یابی. (شرح غررالحکم: ج3، ص373، ح4786).
8- همنشینی با پارسایان و زاهدان: و کسی که با زاهدان بنشیند، میل و رغبتش به آخرت زیاد می‌شود.
زهد به معنای بسنده کردن به کمترین از امور دنیوی در زندگی است. زهد به معنای نداشتن نیست، بلکه داشتن در عین دوری از تجملات است. پارسایان، ندار نیستند، بلکه ممکن است دارا و ثروتمند باشند، ولی دلبسته به دنیا نیستند. پس زهد همان عدم تعلق خاطر به متعلقات دنیوی است و کسی که زاهد است هیچ تعلقی به دنیا ندارد؛ در حالی که ممکن است ثروتمند هم باشد.

 

بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی و همنشینی



 بسیاری از مردم به سبب برخی از ارتباطات اجتماعی به سعادت می‌رسند و بسیاری نیز نگون‌بخت می‌شوند و در دنیا سر از زندان و گوشه خیابان و خرابه‌ها درمی‌آورند و دنیا و آخرتشان را تباه می‌سازند. این ارتباط اجتماعی به ویژه در قالب دوستی و همنشینی با افراد به سبب نقش سرنوشت‌ساز آن همواره از سوی خدا و معصومان(ع) مورد توجه و اهتمام بوده و مطالب بسیاری در این باره گفته و نوشته شده است. در این مطلب به گوشه‌ای از نقش مجالست با خوبان و بدان در زندگی دنیوی و اخروی اشاره شده است.
***
سنت ارتباط اجتماعی، نیاز طبیعی
انسان موجودی اجتماعی است. اجتماع به حالت گفته می‌شود که افراد نقشی را به عهده می‌گیرند و مسئولیتی دارند و در قالب حقوق و تکالیف به نیازهای یکدیگر پاسخ می‌دهند و آن را برآورده می‌سازند. این حالت در دنیا امری طبیعی و از سنت‌های الهی است؛ زیرا انسان بدون دیگری نمی‌تواند نیازهای خویش را برآورده سازد و به کمالی از کمالات دست یابد. بر همین اساس، سنت تفضیل و برتری میان افراد قرار داده شده و تسخیرگری به عنوان سنت الهی در جامعه و اجتماع مطرح شده است. (زخرف، آیه32)
روابط اجتماعی اقتضائاتی دارد که از جمله آنها عدالت در تعامل و اجرای قوانین، احسان نسبت به دیگران در قالب بخشیدن و خیررسانی، عفو و گذشت و حتی ایثار و گذشتن از حق خویش برای حفظ مصالح اهم و مهم‌تر است. برخی از نیازهای انسانی که عاطفی است در قالب تشکیل خانواده و از طریق همسران و فرزندان و برخی دیگر در قالب دوستی و رفاقت و مانند آنها برآورده و برطرف می‌شود.
دوستی به معنای یاری، رفاقت، عشق و محبت و نیز به معنای آشنایی توأم با مهر و محبت و عشق، از مهم‌ترین راه‌ها در حوزه روابط اجتماعی سالم است که بسیاری از نیازهای عاطفی و حتی مادی دو طرف بدون آنکه در چارچوب قوانین سخت‌گیرانه عدالتی باشد، در قالب احسان و مودت و اکرام برآورده می‌شود.
در قرآن به مسئله دوستی توجه ویژه‌ای مبذول شده است؛ زیرا پس از همسر، مهم‌ترین امری است که تأثیر بسزا در سرنوشت بشر و خوشبختی و بدبختی افراد دارد. از همین‌رو در آیات قرآن به ابعاد و مسائل دوستی با استفاده از واژگانی چون «ود»، «الف و الفت»، «خلیل»، «ولی»، «حب»، «قرین»، «صدیق»، «رفیق»، «صاحب» و مشتقات آنها پرداخته شده است.
از نظر قرآن، هر کسی با کسی دوستی می‌ورزد که متناسب با روحیات اوست و کمالات را در چنین روابطی می‌داند. چنانکه در ضرب‌المثل معروف آمده: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم‌جنس با هم جنس پرواز. این هم‌جنسی در روحیات و کمالاتی است هر یک آن را مطلوب دانسته و در ساختار ارتباط اجتماعی خواهان تأمین آن هستند؛ هر چند که در مصداق و یا روش دستیابی به کمالات به اشتباه بروند، ولی از نظر این دوستان، کمال همان چیزی است که در این روابط اجتماعی به دست می‌آورند. لذا در روایات آمده فرد را باید با نگاه به دوستان و هم‌نشینانش شناخت.
پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: المرء علی دین خلیله، فلینظر احدکم من یخالل؛ آدمی بر آئین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می‌کند. ( الأمالی للطوسی، ص518، حدیث1135.) و نیز می‌فرماید: اختبروا الناس بأخدانهم؛ فانما یخادن الرجل من یعجبه؛ مردم را با دوستانشان بیازمائید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید، دوستی می‌کند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص249).
بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی
از نظر قرآن بهترین‌ها در دوستی جز پیامبران، صالحان، صدیقان، گواهان اعمال و کسانی که خداوند به آنان نعمت ایمان و ولایت بخشیده نیستند (نساء، آیه69)؛ چنانکه دوستان بد همان کسانی هستند که در زمره شیطان و دوستان او قرار دارند. این افراد شامل کافران (اعراف، آیه 27)، گمراهان (اعراف، آیه30)، جدال‌کنندگان به باطل (انعام، آیه21)، افراد ناباب (فرقان، آیات 27 و 28) و مانند آنها هستند و به عنوان بدترین همنشینان به شمار می‌روند.
اینکه بر دوستی و همنشینی با برخی از افراد تأکید و از برخی دیگر نهی شده است، به سبب همین نقش سرنوشت‌ساز آنان در خوشبختی و بدبختی افراد است. امام علی(ع) در این‌باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید: جلیس الخیر نعمه، جلیس الشر نقمه؛ همنشین خوب، نعمت است و همنشین بد، مصیبت. (شرح غررالحکم: ج3، ص396، ح4720-4719.)
امام علی(ع) به مردم هشدار می‌دهد که مجالست با هر دارنده فکر و عمل و روحیه‌ای موجب می‌شود که انسان همان روحیه را بگیرد. اگر با خوبان نشستی خوب می‌شوی و اگر با بدان بد. از جمله ایشان می‌فرماید: جالس الحلماء تزدد حلما؛ با بردباران بنشین تا بردباری‌ات افزون شود. (شرح غررالحکم: ج3، ص357، ح4722)
آن حضرت در جای دیگر فرموده است: مجالسه أهل الهوی منساه للایمان، و محضره للشیطان؛ همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است. (نهج‌البلاغه: خطبه 86)
پیامبر اعظم(ص) در روایتی به نقش و تأثیر همنشینی با هشت گروه اشاره می‌کند. در صفحه 122 کتاب «منیه المرید» آمده که حضرت درباره مجالست می‌فرمایند: هر کس با هشت طایفه از مردم بنشیند، خداوند متعال هشت چیز را در وجودش زیاد می‌کند:
1- همنشینی با توانگران: کسی که با توانگران و ثروتمندان بنشیند، خداوند متعال محبت دنیا و میل به آن را در او زیاد می‌کند.
وقتی انسان با ثروتمندان دوستی و نشست و برخاست دارد، آنان همواره در اندیشه جمع‌آوری و تکاثر و راه‌های کسب ثروت هستند. سخنان و رفتارشان پیرامون چگونگی افزایش ثروت و حفظ و نگهداری آن و شیوه‌های کسب آن است. افزون بر اینکه آنان حتی اگر تفاخر نفروشند و همانند قارون رفتار نکنند، آمد و شد نزد ایشان و خانه‌هایشان، آدم را با چیزهای تجملاتی و چشم پرکنی مواجه می‌کند که علاقه به دنیا و آسایش و تجملات آن را موجب می‌شود. اصولاً دیدن آدم‌های پولدار و ثروتمند در آن لباس‌ها و جامه‌ها و اتومبیل‌ها و خانه‌ها و خدم و حشم و مانند آن، انسان را وسوسه می‌کند تا دنبال آسایش و رفاهی باشد که آنان در آن به سر می‌برند. این‌گونه است که محبت دنیا در دل‌ها جا می‌گیرد و انسان را به تکاثر و ثروت‌اندوزی ترغیب می‌کند و از آخرت و خدا و انفاق و زکات و مانند آن دور می‌سازد. (تکاثر، آیات 1 و 3؛ قصص، آیات 75 تا 80).
امام علی(ع) می‌فرماید: خلطه ابناء الدنیا تشین الدین، و تضعف الیقین؛ رفت و آمد با دنیا‌پرستان، به دین انسان لطمه می‌زند و یقین را سست می‌گرداند. (شرح غررالحکم: ج3، ص453، ح5072).
پیامبر خدا(ص) ثروتمندان پول‌پرست را مرده دل دانسته و می‌فرماید: ایاکم و مجالسه الموتی! قیل: یا رسول‌الله من الموتی؟ قال: کل غنی أطغاه غناه؛ از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسول‌الله! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که توانگری‌اش او را سرمست کرده باشد. (تنبیه الخواطر: ج2، ص32)
2- همنشینی با فقیران: هر کس با فقرا بنشیند، شکر و رضایتش نسبت به تقسیمات خداوند متعال زیاد می‌شود.
فقیران مومن اهل صبر و شکر هستند چنانکه در آیه 80 سوره قصص و آیات دیگر بیان شده است؛ آنان به آنچه دارند قناعت می‌کنند. فقیر کسی است که به تنهایی نمی‌تواند بار مالی زندگی‌اش را تحمل کند و نیاز به کمک‌های مالی دارد؛ او همانند تاک انگور است که باید به داربستی تکیه کند و سرپا بماند. باید عصایی از کمک مالی به دست او داد تا ستون فقرات خودش را یاری رساند و سرپا بماند؛ این‌گونه افراد چون اهل تلاش هستند و توان درآمدی آنان به اندازه‌ای نیست که آنان را سرپا نگه دارد، با این همه همواره شاکر خداوند هستند و بر این باورند که خداوند معیشت همگان را تقسیم کرده است: نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی‌الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ ما وسائل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم؛ و برخی از آنان را از نظر درجات بالاتر از بعضی دیگر قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی دیگر را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می‌اندوزند بهتر است. (زخرف، آیه 32) از همین‌رو، به قسمت رضایت می‌دهند.
به هرحال، نشست و برخاست با فقیران مومن موجب می‌شود تا انسان شکر و رضایت به قسمت را از آنان یاد بگیرد و نسبت به مسائل دنیوی و مادی حرص نزند و زیاده‌خواهی نداشته باشد.
3- همنشینی با سلاطین: هر کس با سلاطین بنشیند خداوند متعال قساوت و تکبر را در او زیاد می‌کند.
سلاطین ولایت خود را از سلطه جباری و طاغوتی آورده‌اند، نه از ولایت الهی؛ آنان مظاهر الهی در اسما و سفاتش نیستند؛ از همین‌رو، انسان‌های سنگدل و متکبر هستند. خودبزرگ‌بینی آنان موجب می‌شود تا در رفتار همچون ابلیس و فرعون استکبار ورزند و دیگران را به استضعاف کشند. بنابراین، نباید با اولیای طاغوتی و طاغوتیان از جمله فرعون و قارون و هامان نشست و برخاست داشت. (قصص، آیات 4 و 38)؛ اما دوستی، نشست و برخاست با اولیای الهی و حاکمان ولایت الهی، نه‌تنها انسان را از دنیا دور می‌دارد، بلکه به آخرت نزدیک می‌کند؛ از همین‌رو، مودت و محبت و رفت و آمد با ایشان لازم و ضروری برای رسیدن به کمال دانسته شده است؛ زیرا آنان همان کسانی هستند که خداوند نعمت ولایت، اسلام، نور ایمان و قرآن به ایشان بخشیده است. (نساء، آیات59 و 69)
4- همنشینی با زنان: زنان به سبب طبیعت مادرانه سرشار از عواطف و احساسات هستند و همین موجب می‌شود که عقل آنان در شعاع خورشید عواطف و احساسات قرار گیرد، حتی اگر این عقل در مقام بدر شب چهارده چون ماه بدرخشد، ولی چون در شعاع نورانیت بسیار عواطف قرار دارد، جلوه‌گری کمتری دارد. از همین‌رو همنشینی مردان با ایشان موجب می‌شود تا گرفتار عواطف زنانه و احساسات مادرانه شوند و عقلانیت آنان نیز در شعاع شمس عواطف قرار گیرد. همچنین رفت و آمد و دوستی با آنان موجب می‌شود شهوت جنسی افزایش یابد و مرد سرگرم مسائل جنسی شده از دیگر امور باز ماند.
5- همنشینی با کودکان و نوجوانان: هر کس با کودکان و نوجوانان بنشیند خداوند جرئت بر گناهان و تأخیر توبه را در او زیاد می‌کند.
کودکان در عنفوان زندگی هستند و به سبب عدم تکامل عقلانیت از هر گونه احتیاط‌ دور می‌شوند و بی‌گدار به آب می‌زنند و اهل خطر کردن هستند. دنیا و زندگی را لعب و لهو می‌دانند و به بازی کودکانه مشغول می‌شوند و یا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند و از ثبات قدم بهره‌ای ندارند. (حدید، آیه20 و روایات تفسیری) از همین‌رو، کسی که در میانسالی و پیری با این افراد دوستی کند، روحیه و روحیات آنان را می‌پذیرد و جرأت به گناه پیدا کرده و خود را جوان دانسته و فرصت را برای توبه بسیار می‌داند و این‌گونه در دام شیطان می‌افتد و زمانی خود را با خدا می‌یابد که دیگر دیر شده است.
6- هم‌نشینی با صالحان: هر کس با افراد صالح بنشیند، میل و رغبتش به طاعت و بندگی زیاد ‌شود.
خداوند در آیه 69 سوره نساء صالحان را که رفتار نیک و صالح ملکه بلکه مقوم وجودی آنان شده است به عنوان بهترین رفیق معرفی می‌کند و می‌فرماید:
والصالحین و حسن أولئک رفیقا. کسی که با این افراد نشست و برخاست داشته باشد، تلاش می‌کند که اهل صلاح و اصلاح باشد و همواره بندگی خدا و اطاعت او را در زندگی سرمشق خویش قرار دهد.
7- همنشینی با عالمان: کسی که با علماء بنشیند، علمش زیاد می‌شود.
اصولاً هر کسی با دارنده هر صفت بد و خوبی بنشیند، آن صفات خوب و بد به دیگری منتقل می‌شود؛ زیرا انسان، تأثیرگذار و تأثیرپذیر و تربیت‌پذیر و تغییرپذیر است. (رعد،آیات 11و 16) کسی که با صالحان نشست و برخاست داشته باشد، اهل صلاح و کسی که با عالم می‌نشیند از علم او برخوردار خواهد شد. از بازتاب‌های علم خشیت الهی است که در آیه 28 سوره فاطر می‌فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء؛ از بندگان خدا تنها دانایان و عالمان از او می‌ترسند. امام علی(ع) نیز می‌فرماید: جالس العلماء تسعد؛ با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی. (شرح غررالحکم، ج3، ص256، ح4717) و نیز می‌فرماید: جالس العلماء یزدد علمک، و یحسن أدبک، و تزک نفسک؛ با دانشمندان بنشین تا بر دانشت افزوده گردد، ادبت نیکو شود و تزکیه نفس یابی. (شرح غررالحکم: ج3، ص373، ح4786).
8- همنشینی با پارسایان و زاهدان: و کسی که با زاهدان بنشیند، میل و رغبتش به آخرت زیاد می‌شود.
زهد به معنای بسنده کردن به کمترین از امور دنیوی در زندگی است. زهد به معنای نداشتن نیست، بلکه داشتن در عین دوری از تجملات است. پارسایان، ندار نیستند، بلکه ممکن است دارا و ثروتمند باشند، ولی دلبسته به دنیا نیستند. پس زهد همان عدم تعلق خاطر به متعلقات دنیوی است و کسی که زاهد است هیچ تعلقی به دنیا ندارد؛ در حالی که ممکن است ثروتمند هم باشد.

 

بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی و همنشینی



 بسیاری از مردم به سبب برخی از ارتباطات اجتماعی به سعادت می‌رسند و بسیاری نیز نگون‌بخت می‌شوند و در دنیا سر از زندان و گوشه خیابان و خرابه‌ها درمی‌آورند و دنیا و آخرتشان را تباه می‌سازند. این ارتباط اجتماعی به ویژه در قالب دوستی و همنشینی با افراد به سبب نقش سرنوشت‌ساز آن همواره از سوی خدا و معصومان(ع) مورد توجه و اهتمام بوده و مطالب بسیاری در این باره گفته و نوشته شده است. در این مطلب به گوشه‌ای از نقش مجالست با خوبان و بدان در زندگی دنیوی و اخروی اشاره شده است.
***
سنت ارتباط اجتماعی، نیاز طبیعی
انسان موجودی اجتماعی است. اجتماع به حالت گفته می‌شود که افراد نقشی را به عهده می‌گیرند و مسئولیتی دارند و در قالب حقوق و تکالیف به نیازهای یکدیگر پاسخ می‌دهند و آن را برآورده می‌سازند. این حالت در دنیا امری طبیعی و از سنت‌های الهی است؛ زیرا انسان بدون دیگری نمی‌تواند نیازهای خویش را برآورده سازد و به کمالی از کمالات دست یابد. بر همین اساس، سنت تفضیل و برتری میان افراد قرار داده شده و تسخیرگری به عنوان سنت الهی در جامعه و اجتماع مطرح شده است. (زخرف، آیه32)
روابط اجتماعی اقتضائاتی دارد که از جمله آنها عدالت در تعامل و اجرای قوانین، احسان نسبت به دیگران در قالب بخشیدن و خیررسانی، عفو و گذشت و حتی ایثار و گذشتن از حق خویش برای حفظ مصالح اهم و مهم‌تر است. برخی از نیازهای انسانی که عاطفی است در قالب تشکیل خانواده و از طریق همسران و فرزندان و برخی دیگر در قالب دوستی و رفاقت و مانند آنها برآورده و برطرف می‌شود.
دوستی به معنای یاری، رفاقت، عشق و محبت و نیز به معنای آشنایی توأم با مهر و محبت و عشق، از مهم‌ترین راه‌ها در حوزه روابط اجتماعی سالم است که بسیاری از نیازهای عاطفی و حتی مادی دو طرف بدون آنکه در چارچوب قوانین سخت‌گیرانه عدالتی باشد، در قالب احسان و مودت و اکرام برآورده می‌شود.
در قرآن به مسئله دوستی توجه ویژه‌ای مبذول شده است؛ زیرا پس از همسر، مهم‌ترین امری است که تأثیر بسزا در سرنوشت بشر و خوشبختی و بدبختی افراد دارد. از همین‌رو در آیات قرآن به ابعاد و مسائل دوستی با استفاده از واژگانی چون «ود»، «الف و الفت»، «خلیل»، «ولی»، «حب»، «قرین»، «صدیق»، «رفیق»، «صاحب» و مشتقات آنها پرداخته شده است.
از نظر قرآن، هر کسی با کسی دوستی می‌ورزد که متناسب با روحیات اوست و کمالات را در چنین روابطی می‌داند. چنانکه در ضرب‌المثل معروف آمده: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم‌جنس با هم جنس پرواز. این هم‌جنسی در روحیات و کمالاتی است هر یک آن را مطلوب دانسته و در ساختار ارتباط اجتماعی خواهان تأمین آن هستند؛ هر چند که در مصداق و یا روش دستیابی به کمالات به اشتباه بروند، ولی از نظر این دوستان، کمال همان چیزی است که در این روابط اجتماعی به دست می‌آورند. لذا در روایات آمده فرد را باید با نگاه به دوستان و هم‌نشینانش شناخت.
پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: المرء علی دین خلیله، فلینظر احدکم من یخالل؛ آدمی بر آئین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می‌کند. ( الأمالی للطوسی، ص518، حدیث1135.) و نیز می‌فرماید: اختبروا الناس بأخدانهم؛ فانما یخادن الرجل من یعجبه؛ مردم را با دوستانشان بیازمائید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید، دوستی می‌کند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص249).
بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی
از نظر قرآن بهترین‌ها در دوستی جز پیامبران، صالحان، صدیقان، گواهان اعمال و کسانی که خداوند به آنان نعمت ایمان و ولایت بخشیده نیستند (نساء، آیه69)؛ چنانکه دوستان بد همان کسانی هستند که در زمره شیطان و دوستان او قرار دارند. این افراد شامل کافران (اعراف، آیه 27)، گمراهان (اعراف، آیه30)، جدال‌کنندگان به باطل (انعام، آیه21)، افراد ناباب (فرقان، آیات 27 و 28) و مانند آنها هستند و به عنوان بدترین همنشینان به شمار می‌روند.
اینکه بر دوستی و همنشینی با برخی از افراد تأکید و از برخی دیگر نهی شده است، به سبب همین نقش سرنوشت‌ساز آنان در خوشبختی و بدبختی افراد است. امام علی(ع) در این‌باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید: جلیس الخیر نعمه، جلیس الشر نقمه؛ همنشین خوب، نعمت است و همنشین بد، مصیبت. (شرح غررالحکم: ج3، ص396، ح4720-4719.)
امام علی(ع) به مردم هشدار می‌دهد که مجالست با هر دارنده فکر و عمل و روحیه‌ای موجب می‌شود که انسان همان روحیه را بگیرد. اگر با خوبان نشستی خوب می‌شوی و اگر با بدان بد. از جمله ایشان می‌فرماید: جالس الحلماء تزدد حلما؛ با بردباران بنشین تا بردباری‌ات افزون شود. (شرح غررالحکم: ج3، ص357، ح4722)
آن حضرت در جای دیگر فرموده است: مجالسه أهل الهوی منساه للایمان، و محضره للشیطان؛ همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است. (نهج‌البلاغه: خطبه 86)
پیامبر اعظم(ص) در روایتی به نقش و تأثیر همنشینی با هشت گروه اشاره می‌کند. در صفحه 122 کتاب «منیه المرید» آمده که حضرت درباره مجالست می‌فرمایند: هر کس با هشت طایفه از مردم بنشیند، خداوند متعال هشت چیز را در وجودش زیاد می‌کند:
1- همنشینی با توانگران: کسی که با توانگران و ثروتمندان بنشیند، خداوند متعال محبت دنیا و میل به آن را در او زیاد می‌کند.
وقتی انسان با ثروتمندان دوستی و نشست و برخاست دارد، آنان همواره در اندیشه جمع‌آوری و تکاثر و راه‌های کسب ثروت هستند. سخنان و رفتارشان پیرامون چگونگی افزایش ثروت و حفظ و نگهداری آن و شیوه‌های کسب آن است. افزون بر اینکه آنان حتی اگر تفاخر نفروشند و همانند قارون رفتار نکنند، آمد و شد نزد ایشان و خانه‌هایشان، آدم را با چیزهای تجملاتی و چشم پرکنی مواجه می‌کند که علاقه به دنیا و آسایش و تجملات آن را موجب می‌شود. اصولاً دیدن آدم‌های پولدار و ثروتمند در آن لباس‌ها و جامه‌ها و اتومبیل‌ها و خانه‌ها و خدم و حشم و مانند آن، انسان را وسوسه می‌کند تا دنبال آسایش و رفاهی باشد که آنان در آن به سر می‌برند. این‌گونه است که محبت دنیا در دل‌ها جا می‌گیرد و انسان را به تکاثر و ثروت‌اندوزی ترغیب می‌کند و از آخرت و خدا و انفاق و زکات و مانند آن دور می‌سازد. (تکاثر، آیات 1 و 3؛ قصص، آیات 75 تا 80).
امام علی(ع) می‌فرماید: خلطه ابناء الدنیا تشین الدین، و تضعف الیقین؛ رفت و آمد با دنیا‌پرستان، به دین انسان لطمه می‌زند و یقین را سست می‌گرداند. (شرح غررالحکم: ج3، ص453، ح5072).
پیامبر خدا(ص) ثروتمندان پول‌پرست را مرده دل دانسته و می‌فرماید: ایاکم و مجالسه الموتی! قیل: یا رسول‌الله من الموتی؟ قال: کل غنی أطغاه غناه؛ از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسول‌الله! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که توانگری‌اش او را سرمست کرده باشد. (تنبیه الخواطر: ج2، ص32)
2- همنشینی با فقیران: هر کس با فقرا بنشیند، شکر و رضایتش نسبت به تقسیمات خداوند متعال زیاد می‌شود.
فقیران مومن اهل صبر و شکر هستند چنانکه در آیه 80 سوره قصص و آیات دیگر بیان شده است؛ آنان به آنچه دارند قناعت می‌کنند. فقیر کسی است که به تنهایی نمی‌تواند بار مالی زندگی‌اش را تحمل کند و نیاز به کمک‌های مالی دارد؛ او همانند تاک انگور است که باید به داربستی تکیه کند و سرپا بماند. باید عصایی از کمک مالی به دست او داد تا ستون فقرات خودش را یاری رساند و سرپا بماند؛ این‌گونه افراد چون اهل تلاش هستند و توان درآمدی آنان به اندازه‌ای نیست که آنان را سرپا نگه دارد، با این همه همواره شاکر خداوند هستند و بر این باورند که خداوند معیشت همگان را تقسیم کرده است: نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی‌الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ ما وسائل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم؛ و برخی از آنان را از نظر درجات بالاتر از بعضی دیگر قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی دیگر را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می‌اندوزند بهتر است. (زخرف، آیه 32) از همین‌رو، به قسمت رضایت می‌دهند.
به هرحال، نشست و برخاست با فقیران مومن موجب می‌شود تا انسان شکر و رضایت به قسمت را از آنان یاد بگیرد و نسبت به مسائل دنیوی و مادی حرص نزند و زیاده‌خواهی نداشته باشد.
3- همنشینی با سلاطین: هر کس با سلاطین بنشیند خداوند متعال قساوت و تکبر را در او زیاد می‌کند.
سلاطین ولایت خود را از سلطه جباری و طاغوتی آورده‌اند، نه از ولایت الهی؛ آنان مظاهر الهی در اسما و سفاتش نیستند؛ از همین‌رو، انسان‌های سنگدل و متکبر هستند. خودبزرگ‌بینی آنان موجب می‌شود تا در رفتار همچون ابلیس و فرعون استکبار ورزند و دیگران را به استضعاف کشند. بنابراین، نباید با اولیای طاغوتی و طاغوتیان از جمله فرعون و قارون و هامان نشست و برخاست داشت. (قصص، آیات 4 و 38)؛ اما دوستی، نشست و برخاست با اولیای الهی و حاکمان ولایت الهی، نه‌تنها انسان را از دنیا دور می‌دارد، بلکه به آخرت نزدیک می‌کند؛ از همین‌رو، مودت و محبت و رفت و آمد با ایشان لازم و ضروری برای رسیدن به کمال دانسته شده است؛ زیرا آنان همان کسانی هستند که خداوند نعمت ولایت، اسلام، نور ایمان و قرآن به ایشان بخشیده است. (نساء، آیات59 و 69)
4- همنشینی با زنان: زنان به سبب طبیعت مادرانه سرشار از عواطف و احساسات هستند و همین موجب می‌شود که عقل آنان در شعاع خورشید عواطف و احساسات قرار گیرد، حتی اگر این عقل در مقام بدر شب چهارده چون ماه بدرخشد، ولی چون در شعاع نورانیت بسیار عواطف قرار دارد، جلوه‌گری کمتری دارد. از همین‌رو همنشینی مردان با ایشان موجب می‌شود تا گرفتار عواطف زنانه و احساسات مادرانه شوند و عقلانیت آنان نیز در شعاع شمس عواطف قرار گیرد. همچنین رفت و آمد و دوستی با آنان موجب می‌شود شهوت جنسی افزایش یابد و مرد سرگرم مسائل جنسی شده از دیگر امور باز ماند.
5- همنشینی با کودکان و نوجوانان: هر کس با کودکان و نوجوانان بنشیند خداوند جرئت بر گناهان و تأخیر توبه را در او زیاد می‌کند.
کودکان در عنفوان زندگی هستند و به سبب عدم تکامل عقلانیت از هر گونه احتیاط‌ دور می‌شوند و بی‌گدار به آب می‌زنند و اهل خطر کردن هستند. دنیا و زندگی را لعب و لهو می‌دانند و به بازی کودکانه مشغول می‌شوند و یا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند و از ثبات قدم بهره‌ای ندارند. (حدید، آیه20 و روایات تفسیری) از همین‌رو، کسی که در میانسالی و پیری با این افراد دوستی کند، روحیه و روحیات آنان را می‌پذیرد و جرأت به گناه پیدا کرده و خود را جوان دانسته و فرصت را برای توبه بسیار می‌داند و این‌گونه در دام شیطان می‌افتد و زمانی خود را با خدا می‌یابد که دیگر دیر شده است.
6- هم‌نشینی با صالحان: هر کس با افراد صالح بنشیند، میل و رغبتش به طاعت و بندگی زیاد ‌شود.
خداوند در آیه 69 سوره نساء صالحان را که رفتار نیک و صالح ملکه بلکه مقوم وجودی آنان شده است به عنوان بهترین رفیق معرفی می‌کند و می‌فرماید:
والصالحین و حسن أولئک رفیقا. کسی که با این افراد نشست و برخاست داشته باشد، تلاش می‌کند که اهل صلاح و اصلاح باشد و همواره بندگی خدا و اطاعت او را در زندگی سرمشق خویش قرار دهد.
7- همنشینی با عالمان: کسی که با علماء بنشیند، علمش زیاد می‌شود.
اصولاً هر کسی با دارنده هر صفت بد و خوبی بنشیند، آن صفات خوب و بد به دیگری منتقل می‌شود؛ زیرا انسان، تأثیرگذار و تأثیرپذیر و تربیت‌پذیر و تغییرپذیر است. (رعد،آیات 11و 16) کسی که با صالحان نشست و برخاست داشته باشد، اهل صلاح و کسی که با عالم می‌نشیند از علم او برخوردار خواهد شد. از بازتاب‌های علم خشیت الهی است که در آیه 28 سوره فاطر می‌فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء؛ از بندگان خدا تنها دانایان و عالمان از او می‌ترسند. امام علی(ع) نیز می‌فرماید: جالس العلماء تسعد؛ با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی. (شرح غررالحکم، ج3، ص256، ح4717) و نیز می‌فرماید: جالس العلماء یزدد علمک، و یحسن أدبک، و تزک نفسک؛ با دانشمندان بنشین تا بر دانشت افزوده گردد، ادبت نیکو شود و تزکیه نفس یابی. (شرح غررالحکم: ج3، ص373، ح4786).
8- همنشینی با پارسایان و زاهدان: و کسی که با زاهدان بنشیند، میل و رغبتش به آخرت زیاد می‌شود.
زهد به معنای بسنده کردن به کمترین از امور دنیوی در زندگی است. زهد به معنای نداشتن نیست، بلکه داشتن در عین دوری از تجملات است. پارسایان، ندار نیستند، بلکه ممکن است دارا و ثروتمند باشند، ولی دلبسته به دنیا نیستند. پس زهد همان عدم تعلق خاطر به متعلقات دنیوی است و کسی که زاهد است هیچ تعلقی به دنیا ندارد؛ در حالی که ممکن است ثروتمند هم باشد.

 

بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی و همنشینی



 بسیاری از مردم به سبب برخی از ارتباطات اجتماعی به سعادت می‌رسند و بسیاری نیز نگون‌بخت می‌شوند و در دنیا سر از زندان و گوشه خیابان و خرابه‌ها درمی‌آورند و دنیا و آخرتشان را تباه می‌سازند. این ارتباط اجتماعی به ویژه در قالب دوستی و همنشینی با افراد به سبب نقش سرنوشت‌ساز آن همواره از سوی خدا و معصومان(ع) مورد توجه و اهتمام بوده و مطالب بسیاری در این باره گفته و نوشته شده است. در این مطلب به گوشه‌ای از نقش مجالست با خوبان و بدان در زندگی دنیوی و اخروی اشاره شده است.
***
سنت ارتباط اجتماعی، نیاز طبیعی
انسان موجودی اجتماعی است. اجتماع به حالت گفته می‌شود که افراد نقشی را به عهده می‌گیرند و مسئولیتی دارند و در قالب حقوق و تکالیف به نیازهای یکدیگر پاسخ می‌دهند و آن را برآورده می‌سازند. این حالت در دنیا امری طبیعی و از سنت‌های الهی است؛ زیرا انسان بدون دیگری نمی‌تواند نیازهای خویش را برآورده سازد و به کمالی از کمالات دست یابد. بر همین اساس، سنت تفضیل و برتری میان افراد قرار داده شده و تسخیرگری به عنوان سنت الهی در جامعه و اجتماع مطرح شده است. (زخرف، آیه32)
روابط اجتماعی اقتضائاتی دارد که از جمله آنها عدالت در تعامل و اجرای قوانین، احسان نسبت به دیگران در قالب بخشیدن و خیررسانی، عفو و گذشت و حتی ایثار و گذشتن از حق خویش برای حفظ مصالح اهم و مهم‌تر است. برخی از نیازهای انسانی که عاطفی است در قالب تشکیل خانواده و از طریق همسران و فرزندان و برخی دیگر در قالب دوستی و رفاقت و مانند آنها برآورده و برطرف می‌شود.
دوستی به معنای یاری، رفاقت، عشق و محبت و نیز به معنای آشنایی توأم با مهر و محبت و عشق، از مهم‌ترین راه‌ها در حوزه روابط اجتماعی سالم است که بسیاری از نیازهای عاطفی و حتی مادی دو طرف بدون آنکه در چارچوب قوانین سخت‌گیرانه عدالتی باشد، در قالب احسان و مودت و اکرام برآورده می‌شود.
در قرآن به مسئله دوستی توجه ویژه‌ای مبذول شده است؛ زیرا پس از همسر، مهم‌ترین امری است که تأثیر بسزا در سرنوشت بشر و خوشبختی و بدبختی افراد دارد. از همین‌رو در آیات قرآن به ابعاد و مسائل دوستی با استفاده از واژگانی چون «ود»، «الف و الفت»، «خلیل»، «ولی»، «حب»، «قرین»، «صدیق»، «رفیق»، «صاحب» و مشتقات آنها پرداخته شده است.
از نظر قرآن، هر کسی با کسی دوستی می‌ورزد که متناسب با روحیات اوست و کمالات را در چنین روابطی می‌داند. چنانکه در ضرب‌المثل معروف آمده: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم‌جنس با هم جنس پرواز. این هم‌جنسی در روحیات و کمالاتی است هر یک آن را مطلوب دانسته و در ساختار ارتباط اجتماعی خواهان تأمین آن هستند؛ هر چند که در مصداق و یا روش دستیابی به کمالات به اشتباه بروند، ولی از نظر این دوستان، کمال همان چیزی است که در این روابط اجتماعی به دست می‌آورند. لذا در روایات آمده فرد را باید با نگاه به دوستان و هم‌نشینانش شناخت.
پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: المرء علی دین خلیله، فلینظر احدکم من یخالل؛ آدمی بر آئین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می‌کند. ( الأمالی للطوسی، ص518، حدیث1135.) و نیز می‌فرماید: اختبروا الناس بأخدانهم؛ فانما یخادن الرجل من یعجبه؛ مردم را با دوستانشان بیازمائید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید، دوستی می‌کند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص249).
بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی
از نظر قرآن بهترین‌ها در دوستی جز پیامبران، صالحان، صدیقان، گواهان اعمال و کسانی که خداوند به آنان نعمت ایمان و ولایت بخشیده نیستند (نساء، آیه69)؛ چنانکه دوستان بد همان کسانی هستند که در زمره شیطان و دوستان او قرار دارند. این افراد شامل کافران (اعراف، آیه 27)، گمراهان (اعراف، آیه30)، جدال‌کنندگان به باطل (انعام، آیه21)، افراد ناباب (فرقان، آیات 27 و 28) و مانند آنها هستند و به عنوان بدترین همنشینان به شمار می‌روند.
اینکه بر دوستی و همنشینی با برخی از افراد تأکید و از برخی دیگر نهی شده است، به سبب همین نقش سرنوشت‌ساز آنان در خوشبختی و بدبختی افراد است. امام علی(ع) در این‌باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید: جلیس الخیر نعمه، جلیس الشر نقمه؛ همنشین خوب، نعمت است و همنشین بد، مصیبت. (شرح غررالحکم: ج3، ص396، ح4720-4719.)
امام علی(ع) به مردم هشدار می‌دهد که مجالست با هر دارنده فکر و عمل و روحیه‌ای موجب می‌شود که انسان همان روحیه را بگیرد. اگر با خوبان نشستی خوب می‌شوی و اگر با بدان بد. از جمله ایشان می‌فرماید: جالس الحلماء تزدد حلما؛ با بردباران بنشین تا بردباری‌ات افزون شود. (شرح غررالحکم: ج3، ص357، ح4722)
آن حضرت در جای دیگر فرموده است: مجالسه أهل الهوی منساه للایمان، و محضره للشیطان؛ همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است. (نهج‌البلاغه: خطبه 86)
پیامبر اعظم(ص) در روایتی به نقش و تأثیر همنشینی با هشت گروه اشاره می‌کند. در صفحه 122 کتاب «منیه المرید» آمده که حضرت درباره مجالست می‌فرمایند: هر کس با هشت طایفه از مردم بنشیند، خداوند متعال هشت چیز را در وجودش زیاد می‌کند:
1- همنشینی با توانگران: کسی که با توانگران و ثروتمندان بنشیند، خداوند متعال محبت دنیا و میل به آن را در او زیاد می‌کند.
وقتی انسان با ثروتمندان دوستی و نشست و برخاست دارد، آنان همواره در اندیشه جمع‌آوری و تکاثر و راه‌های کسب ثروت هستند. سخنان و رفتارشان پیرامون چگونگی افزایش ثروت و حفظ و نگهداری آن و شیوه‌های کسب آن است. افزون بر اینکه آنان حتی اگر تفاخر نفروشند و همانند قارون رفتار نکنند، آمد و شد نزد ایشان و خانه‌هایشان، آدم را با چیزهای تجملاتی و چشم پرکنی مواجه می‌کند که علاقه به دنیا و آسایش و تجملات آن را موجب می‌شود. اصولاً دیدن آدم‌های پولدار و ثروتمند در آن لباس‌ها و جامه‌ها و اتومبیل‌ها و خانه‌ها و خدم و حشم و مانند آن، انسان را وسوسه می‌کند تا دنبال آسایش و رفاهی باشد که آنان در آن به سر می‌برند. این‌گونه است که محبت دنیا در دل‌ها جا می‌گیرد و انسان را به تکاثر و ثروت‌اندوزی ترغیب می‌کند و از آخرت و خدا و انفاق و زکات و مانند آن دور می‌سازد. (تکاثر، آیات 1 و 3؛ قصص، آیات 75 تا 80).
امام علی(ع) می‌فرماید: خلطه ابناء الدنیا تشین الدین، و تضعف الیقین؛ رفت و آمد با دنیا‌پرستان، به دین انسان لطمه می‌زند و یقین را سست می‌گرداند. (شرح غررالحکم: ج3، ص453، ح5072).
پیامبر خدا(ص) ثروتمندان پول‌پرست را مرده دل دانسته و می‌فرماید: ایاکم و مجالسه الموتی! قیل: یا رسول‌الله من الموتی؟ قال: کل غنی أطغاه غناه؛ از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسول‌الله! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که توانگری‌اش او را سرمست کرده باشد. (تنبیه الخواطر: ج2، ص32)
2- همنشینی با فقیران: هر کس با فقرا بنشیند، شکر و رضایتش نسبت به تقسیمات خداوند متعال زیاد می‌شود.
فقیران مومن اهل صبر و شکر هستند چنانکه در آیه 80 سوره قصص و آیات دیگر بیان شده است؛ آنان به آنچه دارند قناعت می‌کنند. فقیر کسی است که به تنهایی نمی‌تواند بار مالی زندگی‌اش را تحمل کند و نیاز به کمک‌های مالی دارد؛ او همانند تاک انگور است که باید به داربستی تکیه کند و سرپا بماند. باید عصایی از کمک مالی به دست او داد تا ستون فقرات خودش را یاری رساند و سرپا بماند؛ این‌گونه افراد چون اهل تلاش هستند و توان درآمدی آنان به اندازه‌ای نیست که آنان را سرپا نگه دارد، با این همه همواره شاکر خداوند هستند و بر این باورند که خداوند معیشت همگان را تقسیم کرده است: نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی‌الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ ما وسائل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم؛ و برخی از آنان را از نظر درجات بالاتر از بعضی دیگر قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی دیگر را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می‌اندوزند بهتر است. (زخرف، آیه 32) از همین‌رو، به قسمت رضایت می‌دهند.
به هرحال، نشست و برخاست با فقیران مومن موجب می‌شود تا انسان شکر و رضایت به قسمت را از آنان یاد بگیرد و نسبت به مسائل دنیوی و مادی حرص نزند و زیاده‌خواهی نداشته باشد.
3- همنشینی با سلاطین: هر کس با سلاطین بنشیند خداوند متعال قساوت و تکبر را در او زیاد می‌کند.
سلاطین ولایت خود را از سلطه جباری و طاغوتی آورده‌اند، نه از ولایت الهی؛ آنان مظاهر الهی در اسما و سفاتش نیستند؛ از همین‌رو، انسان‌های سنگدل و متکبر هستند. خودبزرگ‌بینی آنان موجب می‌شود تا در رفتار همچون ابلیس و فرعون استکبار ورزند و دیگران را به استضعاف کشند. بنابراین، نباید با اولیای طاغوتی و طاغوتیان از جمله فرعون و قارون و هامان نشست و برخاست داشت. (قصص، آیات 4 و 38)؛ اما دوستی، نشست و برخاست با اولیای الهی و حاکمان ولایت الهی، نه‌تنها انسان را از دنیا دور می‌دارد، بلکه به آخرت نزدیک می‌کند؛ از همین‌رو، مودت و محبت و رفت و آمد با ایشان لازم و ضروری برای رسیدن به کمال دانسته شده است؛ زیرا آنان همان کسانی هستند که خداوند نعمت ولایت، اسلام، نور ایمان و قرآن به ایشان بخشیده است. (نساء، آیات59 و 69)
4- همنشینی با زنان: زنان به سبب طبیعت مادرانه سرشار از عواطف و احساسات هستند و همین موجب می‌شود که عقل آنان در شعاع خورشید عواطف و احساسات قرار گیرد، حتی اگر این عقل در مقام بدر شب چهارده چون ماه بدرخشد، ولی چون در شعاع نورانیت بسیار عواطف قرار دارد، جلوه‌گری کمتری دارد. از همین‌رو همنشینی مردان با ایشان موجب می‌شود تا گرفتار عواطف زنانه و احساسات مادرانه شوند و عقلانیت آنان نیز در شعاع شمس عواطف قرار گیرد. همچنین رفت و آمد و دوستی با آنان موجب می‌شود شهوت جنسی افزایش یابد و مرد سرگرم مسائل جنسی شده از دیگر امور باز ماند.
5- همنشینی با کودکان و نوجوانان: هر کس با کودکان و نوجوانان بنشیند خداوند جرئت بر گناهان و تأخیر توبه را در او زیاد می‌کند.
کودکان در عنفوان زندگی هستند و به سبب عدم تکامل عقلانیت از هر گونه احتیاط‌ دور می‌شوند و بی‌گدار به آب می‌زنند و اهل خطر کردن هستند. دنیا و زندگی را لعب و لهو می‌دانند و به بازی کودکانه مشغول می‌شوند و یا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند و از ثبات قدم بهره‌ای ندارند. (حدید، آیه20 و روایات تفسیری) از همین‌رو، کسی که در میانسالی و پیری با این افراد دوستی کند، روحیه و روحیات آنان را می‌پذیرد و جرأت به گناه پیدا کرده و خود را جوان دانسته و فرصت را برای توبه بسیار می‌داند و این‌گونه در دام شیطان می‌افتد و زمانی خود را با خدا می‌یابد که دیگر دیر شده است.
6- هم‌نشینی با صالحان: هر کس با افراد صالح بنشیند، میل و رغبتش به طاعت و بندگی زیاد ‌شود.
خداوند در آیه 69 سوره نساء صالحان را که رفتار نیک و صالح ملکه بلکه مقوم وجودی آنان شده است به عنوان بهترین رفیق معرفی می‌کند و می‌فرماید:
والصالحین و حسن أولئک رفیقا. کسی که با این افراد نشست و برخاست داشته باشد، تلاش می‌کند که اهل صلاح و اصلاح باشد و همواره بندگی خدا و اطاعت او را در زندگی سرمشق خویش قرار دهد.
7- همنشینی با عالمان: کسی که با علماء بنشیند، علمش زیاد می‌شود.
اصولاً هر کسی با دارنده هر صفت بد و خوبی بنشیند، آن صفات خوب و بد به دیگری منتقل می‌شود؛ زیرا انسان، تأثیرگذار و تأثیرپذیر و تربیت‌پذیر و تغییرپذیر است. (رعد،آیات 11و 16) کسی که با صالحان نشست و برخاست داشته باشد، اهل صلاح و کسی که با عالم می‌نشیند از علم او برخوردار خواهد شد. از بازتاب‌های علم خشیت الهی است که در آیه 28 سوره فاطر می‌فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء؛ از بندگان خدا تنها دانایان و عالمان از او می‌ترسند. امام علی(ع) نیز می‌فرماید: جالس العلماء تسعد؛ با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی. (شرح غررالحکم، ج3، ص256، ح4717) و نیز می‌فرماید: جالس العلماء یزدد علمک، و یحسن أدبک، و تزک نفسک؛ با دانشمندان بنشین تا بر دانشت افزوده گردد، ادبت نیکو شود و تزکیه نفس یابی. (شرح غررالحکم: ج3، ص373، ح4786).
8- همنشینی با پارسایان و زاهدان: و کسی که با زاهدان بنشیند، میل و رغبتش به آخرت زیاد می‌شود.
زهد به معنای بسنده کردن به کمترین از امور دنیوی در زندگی است. زهد به معنای نداشتن نیست، بلکه داشتن در عین دوری از تجملات است. پارسایان، ندار نیستند، بلکه ممکن است دارا و ثروتمند باشند، ولی دلبسته به دنیا نیستند. پس زهد همان عدم تعلق خاطر به متعلقات دنیوی است و کسی که زاهد است هیچ تعلقی به دنیا ندارد؛ در حالی که ممکن است ثروتمند هم باشد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-01-21] [ 08:24:00 ق.ظ ]




همنشینی با خوبان

 

با كسى بنشینید كه دیدن او شما را به یاد خداوند اندازد و زبان او در علم شما بیافزاید.
 
به نام خدا
از نکاتی که حکیمان و عالمان الهی، نسبت به آن توصیه  و تأکید دارند، مجالست داشتن و همنشینی با علماست؛ به طوری که حتی در انتخاب محل زندگی جایی را برگزینیم که با یک عالم مرتبط باشیم.

 

در نصایح لقمان علیه السلام به فرزندش آمده است:

یَا بُنَیَّ جَالِسِ الْعُلَمَاءَ وَ زَاحِمْهُمْ بِرُكْبَتِكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحْیِی الْقُلُوبَ بِنُورِ الْحِكْمَةِ كَمَا یُحْیِی الْأَرْضَ بِوَابِلِ السَّمَاء (1)؛ پسركم! با دانشمندان همنشینى كن و زانو به زانوى ایشان بنشین كه خداى عز و جل دلها را به پرتو حكمت زنده مى‏كند، همچنان كه زمین را با باران آسمان زنده مى‏فرماید. (2)

 

گاهی اوقات ممکن است شخصی خود را متدین و آگاه بداند و از روی اشتباه خود را بی نیاز از مصاحبت علما بپندارد و خود را محروم نماید.

 

از امیر المؤمنین علیه السلام روایت است که:

صاحب العقلاء، و جالس العلماء، و اغلب الهوى، ترافق الملأ الأعلى. (3)

مصاحبت كن با عقلا، و همنشینى كن با علما، و غلبه كن بر هوس و هوا، تا این كه رفیق گردى با ملأ أعلى؛ یعنى اگر این کارها را بكنى، رفیق و همراه گردى با ملأ أعلى یعنى گروه بلند مرتبه كه ملائكه باشند یا انبیا و اوصیا و اولیا صلوات اللّه علیهم. (4)

 

«آیت الله العظمی بهجت» می فرمایند:

«از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات و غیر آنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول (صلوات الله علیه و آله) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.

 

و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:

 

جالسوا مَنْ‏ یُذَكِّرُكُمُ‏ اللَّهَ‏ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُكُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُهُ (5)؛ [بنشینید با كسى كه دیدن او شما را به یاد خداوند اندازد و زبان او در علم شما بیافزاید، كه خوف خداوند در دل شما زیاد شود و عمل او شما را راغب به آخرت كند.]» (6)

 

آیت الله العظمی بهجت در توصیه هایی به استاد جواد فروغی می فرمایند:

«…و نیز توصیه می نمایم به تحصیل علوم و معارف از همان راهی كه علمای سلف رضوان الله علیهم تحصیل می نمودند به تعلم علوم و دراسات حوزه های علمیه و همنشینی و معاشرت با علمای وارسته و مهذب كه با اعتقادات صحیح و كسب پختگی لازم از مضلات و ناپختگی ها به دور بمانید، با رعایت ترتیب در تحصیل و استفاده از نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و مجمع البیان…» (7)

 

در حدیث است که امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

مَنْ جَالَسَ الْعُلَمَاءَ وُقِّرَ وَ مَنْ خَالَطَ الْأَنْذَالَ حُقِّر (8)

كسى كه با علماء بنشیند با وقار و بزرگوار مى‏شود، و كسى كه با مردم فرومایه و خوار آمیخت كوچك و پست گردد. (9)

 

همچنین از آن حضرت روایت شده که فرمود:

جَالِسِ‏ الْعُلَمَاءَ یَزْدَدْ عِلْمُكَ‏ وَ یَحْسُنْ أَدَبُكَ وَ تَزْكُ نَفْسُكَ. (10)

همنشینى كن با علما تا این كه زیاد شود علم تو، و نیكو شود ادب تو، و پاكیزه گردد نفس تو، یعنى اگر همنشینى كنى با ایشان چنین و چنان خواهد شد. (11)

 

ارتباط داشتن و همنشینی با علمای ربانی به قدری مؤثر است که بسیاری از مؤمنان از این طریق به معارف عمیقی دست یافته اند، هرچند دروس حوزوی را نیاموختند؛ خصوصا صادقانی که علم را برای عمل طلبیده اند.

 

نمونه آن، سالک معاصر،  مرحوم «آقا سید عباس فرهمند» است. ایشان از نظر علمی در اثر ممارست و همنشینی با علما، به حدی رسیده بود که با بسیاری از مطالب و روایات آشنایی کافی پیدا کرده و از برکات اهل بیت علیهم السلام بهره مند گردیده بود.

 

از این رو ایشان همیشه سفارش می کرد:

«با عالم بنشینید و با عالم نشست و برخاست کنید! زیرا من هر چه دارم از همنشینی با علما دارم. هر کس عالم دید، پخته می شود والا خام است.» (13)

 

نمونه دیگر پدر بزرگوار «آیت الله سید رضا بهاء الدینی»، مرحوم «سید صفی الدین» است که صفات برجسته اش، اندیشمندی در زندگانی و استفاده شایان از اوقات عمر بود.

 

آیت الله بهاء الدینی درباره والد محترمشان می فرمودند:

«همنشینی بسیار با علمای ربانی داشت و از مجالست و گفتگو با آنان لذت فراوان روحی و معنوی می برد. به طوری که از فیض درس و بحث آنها استفاده کرده، اندیشه های زلال معنوی به دست آورده بود.

 

ادبیات عرب را خوب می دانست و مقداری از رسائل و مکاسب را خوانده بود. همچنین، در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر می شد.

بسیار مشاهده می شد که دعاهایش به اجابت می رسند و بدون هیچ تأخیری انجام می شوند.» (14)

 

آیت الله العظمی مظاهری می فرماید:

«اشخاص فراوانی در گذشته بوده‌اند که با تربیت یک عالم ربّانی یا یک معلّم دین‌دار، مسیر زندگی خود را تغییر داده و سعادت‌مند شده‌اند… جوانان باید توجه داشته باشند که ارتباط با علمای ربّانی و افراد دین‌دار، مانع سقوط و دوری از مسجد، روحانیّت و معنویّات است.

 

 محیط آلوده و رفیق ناباب در کمین جوانان است و اگر با منبر و محراب سر و کار نداشته باشند، شیاطین انسی و جنّی آنان را می‌برند و به انحراف و سقوط می‌کشند؛ اگر انسان تمام عمر خود را صرف پیدا کردن یک معلّم خوب یا یک رفیق خوب کند، ارزش دارد که حتی یک روز با او همراهی و هم‌نشینی داشته باشد.» (12)

 

نشست و برخواست با علما؛ مایه تزکیه نفس
 

آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی می فرماید:

« هیچ چیزی دعوت‌کننده‌تر و جاذب‌تر به سوی خیر و صلاح از همنشینی با خوبان نیست. همنشینی با نیکان آدم را به سمت خوبی می‌کشد. زبانی نیست، عملی است. خواه ناخواهی است.

 

 رابطه تنگاتنگ اثر حُسن می‌گذارد. مصاحبت با افراد نیکو و وارسته تو را به صلاح می‌کشد و از شرّ نجات می‌دهد. همین مصاحبت و همراهی؛ خود او، خواسته یا ناخواسته و ناخودآگاه روی تو اثر می‌گذارد…

 

در باب مجالست، علی(علیه السلام) می‌فرماید‌: «جالِسِ العُلَمَاءَ یَزدَدْ عِلمُکَ وَ یَحْسُنُ أَدَبُکَ وَ تَزْکُ نَفْسُکَ» با علما نشست و برخاست کن که علمت را زیاد، ادبت را نیکو و روحت را پاک می‌سازد.

 

با افراد فهمیده وارسته رابطه تنگاتنگ برقرار کن! به فهم و شعور تو می‌افزاید. ادب همان تربیت است. خوب تربیت می شوی. از نظر امور نفسانیت، این رابطه، نفس تو را تزکیه می‌کند. یعنی این نفسی که خبیث و سرکش است همین رابطه او را مهار می‌کند؛ صِرف رابطه! یعنی چه بخواهی، چه نخواهی، این ارتباط اثر می‌گذارد…

 

این روایات گویای همین مطلب است که، در تربیت تداوم مطرح است. مصاحبت، تداوم دارد. مجالست هم تداوم دارد. اینکه می‌گویم تدریجی الحصول است به این خاطر است. این روایات، هم غیر ارادی بودن را می‌رساند، هم تدریجی الحصول بودن را. نفسِ این رابطه تنگاتنگ - خصوصاً که چاشنی محبّت هم داشته باشد- اثر خودش را می‌گذارد.

 

 هم نقش سازندگی و هم نقش تخریبی دارد. حال اگر آن رابطه دیداری، گفتاری و کرداری تو با یک انسان وارسته باشد، برای تو وارستگی می‌آورد. ـ نعوذ بالله ـ اگر از آن طرف باشد، مثل اینکه بادی از روی نجاست بگذرد، یک چیز بدبو همراه خودت می‌بری؛ بخواهی یا نخواهی.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ق.ظ ]




ترامپ ? من یک پاسدارم وبه تو اخطار می دم که بزودی جواب کوبنده مردم ایران به اراجیف ویاوه گویی تو خواهی دید.
البته از میمون صفت وبی عقلی مثل تو بیشتراز این هم نباید انتظار داشت .
✊✊✊✊ ننگ ومرگ بر تو

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-01-20] [ 11:22:00 ق.ظ ]




کرامات شیخ ( حاج رجبعلی خیاط )

 

شيخ مكتب نرفته ما،باهمان صفاي باطن و صميمت دوست داشتني خود به چنان باور و ايماني رسيد كه تادم مرگ ،دمي از دعا و مناجات به درگاه الهي غافل نبود .

داستان واپسين لحظات زندگي او از زبان يكي از ياران او همچون لحظه لحظه زندگاني اوخواندني و آموزنده است .

سر انجام ،پس از هفتاد ونه سال بندگي و عبادت خدا وند در اين دنياي گذرا ،در روز دهم شهريور 1340 هجري شمسي ،مرغ وجود از قفس تن پر مي كشدو شيخ به خاطره ها مي پيوندد.

 

گزارش وفات شيخ در بيان يكي از همنشينان اواز اين قرار است:

خواب ديدم كه دارند در مغازه هاي سمت غربي مسجد قزوين را مي بندند .

پرسيدم :چرا؟

گفتند آشيخ رجبعلي خياط از دنيا رفته است .

نگران و پر دلهره از خواب برخاستم .

ساعت سه نيمه شب بود .خواب خود را رؤياي صادقه يافتم .

پس از اذان صبح ،نماز خواندم و بي درنگ روانه منزل يكي از دوستان شدم

 با شگفتي از دليل اين حضور بي موقع سؤال كرد جريان رؤياي خود را تعريف كردم

 ساعت پنج بود كه به طرف منزل شيخ راه افتاديم .

شيخ در را گشود داخل شديم و در اتاق همراه شيخ نشستيم و قدري صحبت كرديم .

شيخ به پهلو خوابيد و گفت چيزي بگوئيد ،شعري بخوانيد ! يكي خواند :

خوشتر از ايام عشق ايام نيست

صبح روز عاشقان را شام نيست

 هنوز يك ساعت نگذشته بود كه حال شيخ را دگرگون يافتم

و از شيخ خواستم كه برايش دكتر بياورم .

فرمود:

 مختاريد ،دكتررا آوردم و شيخ را معاينه كرد و رفتم نسخه را بگيرم .

هنگامي كه برگشتم ،ديدم شيخ را به اتاقي ديگر برده اند ،

رو به قبله نشسته و شمد سفيدي روي پا انداخته و با انگشتانش يكسره با شمد بازي مي كند ،

يك مرتبه حالتي پيدا شد و گويا در گوش اوچيزي گفتند كه گفت :

ان شاءالله.

سپس فرمود امروز چند شنبه است ؟ دعاي امرورا بياوريد تا بخوانيم.

هر سه نفر خوانديم .

سپس فرمود :

دستهايتان را به سوي آسمان بلند كنيد و بگوييد :

العفو.عظيم العفو،العفو :ياكريم العفو:خدامرا ببخشايد.

سپس من دنبال يكي ديگر از دوستان رفتم ،

كه معلوم شد قبل از رسيدن من به سوي منزل شيخ رفته است .

وقتي برگشتم ،مغرب بود و شيخ قالب تهي كرده بود .

گويا همينكه دوست ديگرمان ميرسد شيخ آغوش مي گشايدو اور ابغل مي كند

و در دامان اوجان به خدا مي سپارد .

پيكر پاك او با تجليل ،از منزل تشييع مي شود ودر صحن مزار ابن بابويه دفن مي گردد.

با درگذشت شيخ رجبعلي خياط ،پرونده اعمال آن خدايي مرد با صفت بسته نمي شود

 بلكه با ادامه راه او توسط دانش آموختگان مكتب اخلاص و عشق به خدا ،

هر روز بر حسنات او افزوده مي گرددو درحاتش فزوني مي يابد.کرامات

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ق.ظ ]




گزيده هايي كوتاه از سخنان آموزنده شیخ رجبعلی خیاط

بنام خداوند بخشنده و مهربان


1). سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود. خداوند كريم است ،شما هم كريم باشيد .رحيم است ،رحيم باشيد ستار است ،ستار باشيد…

2). اي انسان خودت را بشناس و با اوباش رفاقت نكن ،ملكوت و ملائكه دوستان تواند.

3). عمل ،فقط و فقط بايد براي رضاي باري تعالي و با اخلاص باشد.

4). اگر ما به قدر ترسيدن از يك عقرب از عقاب خدا بترسيم ،همه كارهاي عالم اصلاح مي شود.

5). تو براي خدا باش ،خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود ،من كان لله كان الله له.

6). مقدسها همه كارشان خوب است ، فقط «من» شان را بايد با خدا عوض كنند.

7). دعا كنيد كه خداوند از كري و كوري نجاتتان بدهد ، و تا هنگامي كه انسان غير از خدا بخواهد ،هم كور است و هم كر.

8). دل جاي خداست . صاحب اين خانه خداست؛ آن را اجاره ندهيد.

9). دل آيينه است . غير خدا را در آن راه ندهيد ، كه اگر يك لكه كوچك پيدا كند زودنشان مي دهد.

10). كار را فقط براي خدا انجام دهيد ؛ نه براي ثواب ، يا ترس از جهنم.

11). دلت را انبار پنبه مكن ، سعي كن دلت خدا را نشان دهد.

12). اگر انسان بخواهد راحت شود ، بايد عمر خود را به خدا واگذار كند و هر چه او مي خواهد .

13). حد كمال انسان اين است كه به خدا برسد ، يعني مظهر صفات حق شود.

14). حال انسان بايد همچون فرهاد باشد، تيشه اي هم كه مي زد به ياد شيرين مي زد.

15). اگر انسان ، خودش علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.

16). اگر طالب زرق و برق دنيا هستي ، آن را دير يا زودبه دست مي آوري ، ولي چيزي در آن نيست . اما اگر بخواهي وجود حق تعالي ترا صدا كند و دستت را بگيرد مقداري معرفت پيدا كن و با او معامله كن.

17). اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدارا در آن راه ندهيد ، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد، و آنچه را ديگران نمي شنوند شما مي شنويد.

18). اگر كسي براي خدا كار كند ، چشم دلش باز مي شود.

19). خداوند بقدري مهربان است كه گويا فقط همين يك بنده را دارد كه دائم به او مي گويد : اين كار را بكن و آن كار را مكن ،تا درست بشوي.

20). كسي كه دنيا را از راه حرام بخواهد ، باطنش سگ مي شود . آن كه آخرت را بخواهد خنثي است و آن كه خدا را بخواهد مرد است.

21). هر كس هر كاري مي كند ، بايد آن ار خوب انجام دهد و محكم كارباشد ، خياط بايستي از كوكهاي ريز و نخ محكم استفاده كند . پيامبر اكرم (صلي الله و عليه و آله )فرموده است : “و لكن الله يحب عبدا اذاعملا احكمه”.

22). انسان كسي را كه دوست داشته باشد برايش پول خرج مي كند . ما هم اگر مي گوييم خدا را دوست داريم ، بايد در راه او خرج كنيم.

23). اين چرخ خياطي سينگر را ببينيد ؛ همه قطعات ريز و درشتش مارك مخصوص كارخانه را دارد. مي خواهندكوچكترين پيچ هم نشان اين كارخانه را داشته باشد . انسان مؤمن هم ، همه كارهاي بزرگ و كوچكش بايد نشان خدا را داشته باشد.

24). هر كاري را مي كنيد ، نگو ييد من كردم . بگوييد :مولا مرحمت فرمود و همه را از خدا بدانيد .

25). پيش از آنكه منزل را عوض كنيد ، آرزوهاي مرده ها را عملي كنيد . آنان آرزو مي كنند كه حتي براي يك لحظه به دنيا برگردند و عملي مورد رضايت خداوند انجام دهند .

26). دين حق همين است كه بالاي منبرها گفته مي شود، ولي دو چيز كم دارد : عشق به خداوند متعال واخلاص .

27). اين عبادات ما ، چيزي نيست كه در آخرت روي آن حساب كنند و دست ما را بگيرد . كاري كه براي ثواب است به درد خودم مي خورد ، كار اربراي خدا انجام دهيد.

28). انسان هر مقدار كه به دستورهاي پروردگار خود عمل كند ، به همان اندازه نزديك به حق مي شود و به تشكيلات سلطنت او در مي آيد.

29). هر نفسي كه مي كشي امتحان است . در آن نفس ببين كه نفست با رحمان شروع مي شود يا با نيات شيطان شروع و مخلوط مي شود . مواظب باش شيطان و نفس كلاهت را برندارند .

30). در پاسخ كسي كه نصيحتي خواسته بود ، گوشش را گرفت و فرمود : خدمت به خلق ،خدمت به مردم .

31). اغلب مردم در حين مرگ يا پس از آن اقرار مي كنند كه :‹‹صدق الله و رسوله و…؛كه فايده ندارد ، بلكه بايد پيش از موت و هنگام حيات اقرا داشت.

32). غصه روزي را نخوريد . من نصيحتي مي كنم كه شما خدا را فراموش نكنيد ؛ زيرا خداوند سهم هر كسي را نوشته است .

33). من با خدا متعال انسي داشتم ، التماس كردم كه سر خلقت را به من بفرمايد . خطاب آمد :احسان ،احسان به خلق . آن مسأ له اي كه انسان را بعد از فرائض به حالت بندگي خداوند تبارك و تعالي مي رساند، احسان به خلق است.

34). بدبخت ترين شخص ، كسي است كه دچار بليه اي شود و در آن واقعه و حادثه ،از حق غافل گردد.

35). به سادات احترام بگذاريد و آنان را در هر مرتبه و منزلتي كه هستند گرامي داريد.

36). بارها ديده شده است كه خود شيخ در ميان جمع ، دست و پاي سادات را مي بوسد.

37). اين مكتب براي نتيجه نيست ، مكتب محبت است ، مكتب عاشق سازي لست ، واقعا مكتب خدا خواهي است.

38). علوم غريبه به درد نمي خورد . جز وبال چيز ديگري نيست . اسم اعظم هم به درد انسان نمي خورد .

39). نفس اماره را مهار بزنيد و با آن مخالفت كنيد .

40). شيطان را ديدم ، بر جايي كه انسان در نماز مي خاراند بوسه مي زند .

41). خدايا ! اين دروغگو را درست كن و اين قراضه را جا بيندازو به من توفيق بندگي بده ، تا عبادتهاي تو زمين نماند و زحمتهاي تو هدر نرود .

42). تاثير روزي حلال و حرام آن قدر زياد است كه ممكن است حلال زاده بخورد و مثل حرام زاده شود ، و يا حرام زاده بخوردو حلال زاده شود.

43). در مكاشفات يقين نداشته باشيد و هيچ وقت بر مكاشفه تكيه نكنيد ، هميشه بايد رفتار و گفتار امامان را الگو قرار دهيد .

44). قاشق براي غذا خوردن است و فنجان براي چاي نوشيدن … انسان هم تنها براي آدم شدن خوب است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:53:00 ق.ظ ]




سالروز ولادت حضرت امام حسين عليه السلام

سالروز ولادت حضرت سيد الشهداء ابى عبدالله(عليه السلام) و همچنين ولادت پرچمدار كربلا حضرت اباالفضل العباس را به همه دوستداران خاندان گرامى پيامبر(صلى الله عليه وآله) تبريك و تهنيت عرض مى كنيم.

ماه شعبان از جمله ماه هايى است كه از چند سو مورد عنايت و اهتمام واقع شده است از يك سو اين ماه به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) منسوب دانسته شده و عبادت، نماز و روزه در آن بسيار مورد تأكيد واقع شده است چنانچه در صلوات ماه شعبان در توصيف اين ماه آمده است:

«اين ماه ماه پيامبر تو و سرور رسولان تو است ماه شعبانى كه آن را با رحمت و رضوان خود پوشانده و همراه كرده ماهى كه شيوه رسول خدا آن بود كه در آن روزه بدارد و شب هاى آن را به شب زنده دارى مشغول باشد به خاطر تواضع در برابر تو در اكرام اين ماه عزيز و بزرگداشت آن و اين عادت پيامبر اكرم تا هنگام مرگش بود».

از امير المؤمنين على(عليه السلام) نقل شده است كه در فضيلت اين ماه فرمود: خداوند آن را شعبان ناميد زيرا نيكى ها در آن شاخه شاخه مى شود درهاى بهشت در آن گشوده و نعمت هاى بهشتى با ارزان ترين قيمت و آسان ترين راه به شما عرضه مى گردد آنگاه فرمود: شاخه هاى نيكى در اين ماه نماز، روزه، زكات، امر به معروف و نهى از منكر، نيكى به پدر و مادر، خويشان و همسايگان، ايجاد صلح و صفا بين مردم و احسان به فقرا و مساكين است.

و از سوى ديگر اين ماه به ولادت چند تن از ائمه راستين شيعه قرين بوده و اين خود موجب شده است كه اين ماه در نزد شيعه به خجستگى و فرخندگى معروف باشد چه آنكه امام سوم شيعيان امام حسين(عليه السلام)، امام چهارم مؤمنان حضرت امام سجاد(عليه السلام) و همين طور منجى عالم بشريت دوازدهمين امام بر حق نيز در اين ماه چشم به عالم خاك گشوده اند و عالم خاك را به نور وجودشان منوّر مزيّن نموده اند مضافاً بر اين كه قمر بنى هاشم حضرت ابوالفضل، برادر وفادار امام حسين و علمدار روز عاشورا نيز در اين ماه قدم به عالم خاك نهاده است. آغازين روزهاى اين ماه كه به ترتيب شاهد تولد امام حسين، حضرت ابوالفضل و امام سجاد(عليهم السلام) مى باشد ياد كربلا و حوادث خونبار و عبرت انگيز آن را بر هر شيعه اى تداعى مى كند چه آن كه اين عزيزان هر سه در كربلا بودند و از حماسه سازان اين واقعه محسوب مى شوند. امام حسين به عنوان رهبر و سالار اين كاروان عشق، حضرت عباس به عنوان علمدار، مدافع و جانباز سرزمين كربلا و حضرت زين العابدين نيز در تحت عنوان احيا كننده پيام كربلا و پيام رسان هدف اين قيام به گوش غافلان آن زمان و تمام آزادگان جهان تا عصر حاضر بلكه تمامى انسان هاى جهان تا ابد.

و از آنجا كه اين سال به نام مبارك امام حسين(عليه السلام) توسط مقام معظم رهبرى مزين شده است و اين ماه خود شاهد زاد روز حماسه سازان كربلا و نقش آفرينان واقعه عاشوراست لذا بايد مورد عنايت قرار گرفته و بزرگ داشته شود. به همين جهت با توجه به اين كه اين ماه از زمان هاى سرور و شادى شيعيان شمرده مى شود لذا به دور از مسائل حزن و سوگوارى هايى كه نام اين بزرگواران با آن آميخته شده است در صفحاتى چند درصدد نماياندن گوشه هايى از زندگانى، كرامات، معجزات و بسيارى از مسائل درس آموز زندگى اين ذوات مقدسه هستيم تا ضمن تبرّك و تقرب با نام و ياد آنها از كلاس انسان سازى زندگى اين بزرگان بهره اى ببريم.

امام حسين (عليه السلام)

اين امام همام در سوم شعبان سال چهارم هجرت در شهر مدينه به دنيا آمد. پدر بزرگوار ايشان امير المؤمنين على(عليه السلام) و مادر ايشان حضرت فاطمه(عليها السلام) سيد زنان اهل عالم است. پس از آن كه عالم وجود به وجود ذى وجود ايشان منوّر شد پيامبر اكرم به على(عليه السلام) فرمود: چه نامى بر اين فرزندم نهادى. ايشان عرض كرد ما در نام گذارى اين فرزند بر شما پيشى نمى گيريم. پيامبر فرمود: من نيز در اين نام گذارى بر خداوند سبقت نمى گيرم. پس از مدتى جبرئيل بر پيامبر نازل شد و عرضه داشت يا رسول الله خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرمايد نسبت على به تو بمانند نسبت هارون به موسى است پس فرزندت را به نام فرزند هارون بنام. پيامبر فرمود نام فرزند هارون چه بود جبرئيل عرض كرد «شبير» پيامبر فرمود: زبان ما عربى است او را به عربى چه بنامم و جبرئيل گفت او را حسين بنام.

رسول خدا علاقه بسيارى نسبت به ايشان و برادر عزيزشان امام حسن(عليه السلام) داشت به طورى كه محبت خويش را به صورت علنى نسبت به آنان ابراز مى نمود بدين صورت كه گاه از منبر به زير آمده آنان را بوسيده و مجدداً از منبر بالا مى رفت و گاه آن دو را به دوش مى گرفت و با آنها به بازى مى پرداخت و گاه بدين صورت مى شد كه حضرت در بين اصحاب نشسته بود و حسين(عليه السلام) وارد مى شد آنگاه حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)كلام خود را قطع مى نمود برمى خاست و از او استقبال مى كرد. وى را به دوش گرفته و در دامان خود مى نشاند و مى فرمود: انه مهجة قلبى

در حكايت ديگرى از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه ايشان روزى حسين(عليه السلام) را در كوچه ديد كه با اطفال بازى مى كند حضرت به سوى او رفت و دست خود را به طرف او دراز كرد ولى حسين(عليه السلام) از سويى به سويى ديگر مى گريخت تا اين كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را گرفت آنگاه يك دست زير چانه و دست ديگرش را بر سر حسين(عليه السلام) گذاشت پس لب هاى او را بوسيد و فرمود: من از حسين هستم و حسين از من است

از ويژگى هاى ديگر امام حسين(عليه السلام) كه پيامبر به آنها اشاره نموده است اين است كه:

حسين روح من و ثمره، سكون و طمأنيه قلب من است هرگاه به حسين نگاه مى كنم گرسنگى من تمام مى شود و حسين ريحانه من و نور دو چشم من است.

وگاه اين طور مى شد كه حسين(عليه السلام) در سجده بر شانه پيامبر(صلى الله عليه وآله) بالا مى رفت آن حضرت سجده خويش را طولانى مى كرد تا اين كه حسين به اختيار پايين بيايد اصحاب از طولانى شدن سجده سؤال مى كردند كه آيا وحى شده است و حضرت مى فرمود: نه ليكن فرزندم (حسين) بر پشت من سوار شده بود.

و حكايت ديگر در فضل امام حسين(عليه السلام) اين كه روزى پيامبر طفلى را در كوچه ديد نشست و با او به مهربانى و لطف پرداخت شخصى علت ملاطفت را سؤال نمود ايشان فرمود: اين طفل حسين مرا دوست دارد زيرا من ديدم كه خاك قدم او را مى گرفت و به صورت خود مى ماليد.

روايات بسيارى از پيامبر در فضيلت اين دو برادر وارد شده است كه برخى از آن روايات به حد تواتر رسيده است نظير رواياتى از قبيل:

الحسن والحسين سيد اشباب اهل الجنه، امام حسن و امام حسين سرور جوانان اهل بهشت هستند

كسى كه مرا دوست دارد اين دو را نيز دوست بدارد.

كسى كه امام حسن و امام حسين را دوست بدارد همانا مرا دوست دارد و كسى كه آن دو را دشمن داشته باشد مرا دشمن داشته است

امام حسين در حدود هفت سال داشت كه جدش پيامبر در بيست و هشت صفر سال يازده هجرى از دنيا رفت، وى در سنين كودكى شاهد آن بود كه ياران ديروز جدش حق مسلم پدرش را غصب نموده و از گرد وى پراكنده شده و وى را خانه نشين نمودند. وى در همان كودكى به همراه مادر و برادرش در طلب حق پدر مى كوشيد و شبانه به در خانه انصار مى رفت و از آنان كمك طلب مى كرد.

در همان ايام در ميان حزن رحلت جدش پيامبر و خانه نشينى پدر، مادر عزيزش كه رنج بسيارى را تحمل كرده بود از دست داد.

روزى در ايام خلافت خليفه ثانى در مسجد رو به او كرد و گفت: «إنزل عن منبر أبى» از منبر پدرم پايين بيا و به روى منبر پدر خودت برو. عمر وى را گرفته و به خانه برد و سعى كرد بفهمد آيا پدرش وى را مأمور به اين كار نموده است يا وى از جانب خودش اين حرف را زده است كه حضرت پاسخ داد اين سخن را خودم مى گويم و كسى به من نياموخته است پدرش على(عليه السلام) نيز در مقام فرمود اين كلام را خود گفته و من به وى نياموخته ام.

حضرت بعد از رحلت پيامبر پيوسته به همراه پدر بزرگوارش بود چنانچه در جنگ هاى جمل، صفين و نهروان حضور داشت و در كنار پدر به جنگ با پيمان شكنان و ظالمان پرداخت از آن حضرت خطبه اى در جنگ صفين نقل شده است كه در ضمن آن مردم را به جنگ ترغيب مى كردند. امام در همان مراحل مقدماتى صفين در گرفتن چشمه آب از دست شاميان نقش عمده داشت كه امام على(عليه السلام) پس از آن فرمود: اين اولين پيروزى به بركت حسين(عليه السلام) است.

و در ماجرايى ديگر وقتى عبيدالله بن عمر در صفين به امام گفت پدر تو قريش را چنين و چنان كرد امام وى را متهم به پيروى از قاسطين كرده و فرمودند اينان به زور اسلام را قبول كردند اما در اصل مسلمان نشده اند.

ايشان سى و هفت ساله بود كه پدر بزرگوارشان در بيست و يكم رمضان سال 41 قمرى به شهادت رسيده و اهل بيت را به غمى جانگاه مبتلا نمودند.

امام حسين پس از شهادت پدر در كنار برادرش امام حسن(عليه السلام) بود و از سياست هاى وى دفاع مى نمود، حتى پس از آن كه او با معاويه بيعت كرد شيعيان كوفه همان روز صلح نزد او رفته و خواهان نقض صلح و قيام عليه معاويه شدند ولى ايشان نپذيرفت و بر ادامه صلح برادر تأكيد نمود پس از خروج معاويه از كوفه هم مجدد به نزد ايشان رفته و خواستار قيام شدند كه آن حضرت باز هم نپذيرفت.

اهل بيت پس از قضيه صلح از كوفه به مدينه برگشتند و پس از حدود 10 سال بعد از شهادت امام حسن(عليه السلام) ايشان به امامت رسيده و در سن چهل و هفت سالگى نگهبانى از دين خدا و حفاظت از شيعيان به آن حضرت سپرده شد.

حضرت پس از شهادت امام حسن نيز در برابر درخواست هاى مكرر مردم عراق براى آمدن آن حضرت به كوفه مقاومت كرده و فرمودند تا معاويه زنده است نبايد دست به اقدامى زد و اين بدان معناست كه امام در فاصله ده سال به اجبار حكومت معاويه را تحمل كرده بودند. تسليم ناپذيرى امام از لحاظ سياسى در برابر مشروعيت مطلق معاويه على رغم اين كه دست به قيام زدن را نيز به صلاح نمى دانستند از سخنان امام در 10 سال حكومت آخر معاويه پيداست چنانكه از نامه امام به معاويه نيز چنين برمى آيد:

ايشان در اين نامه خطاب به معاويه ضمن اين كه مى فرمايند من قصد جنگ و مخالفت با تو را ندارم تأكيد مى نمايد به خدا سوگند جنگ با تو را ترك كردم در حالى كه در اين مورد از خداوند خوفناك هستم… من براى دين خود چيزى را بالاتر از جهاد با تو نمى دانم كه اگر آن را انجام دهم به پروردگار نزديك شده ام. و من فتنه اى سهمگين تر از حكومت تو براى امت سراغ ندارم.

و بعدها وقتى كه معاويه رو در رو با امام حسين(عليه السلام) قرار گرفت و گفت ما حجر بن عدى و اصحاب او و شيعيان پدرت را كشتيم كفن كرديم نماز بر آنها خوانديم و دفن كرديم امام فرمود: اگر ما ياران تو را بكشيم نه آنها را كفن مى كنيم و نه بر آنها نماز مى خوانيم و نه دفن مى كنيم.

شخصيت امام حسين(عليه السلام)

امام حسين همچون ساير ائمه داراى شخصيت، ممتاز و عالى بودند. گرچه ذكر تمامى اوصاف حضرت در اين مقال نمى گنجد اما ما به فراخور حال و رعايت اختصار قطره اى از درياى بى كران و عميق شخصيت آن حضرت را به قلم مى آوريم و از اين روز به چند صفت از او صاف كماليه وى اشاره مى كنيم.

حلم و بردبارى

على رغم قرار داشتن امام حسين در بحرانى ترين شرايط حلم و بردبارى اجازه عرض اندام به لغزش و فرو افتادن ايشان در گودال غضب نداد چنانچه سيراب كردن لشكر حر و حتى اسبان آنها در گرماى شديد نمونه اى از نمايش حسن خلق، حلم و كرامت آن حضرت در برابر عوامل خشم و كينه است.

عصام بن مطلق از پرورش يافتگان مكتب معاويه در مواجهه با مام حسين(عليه السلام) مى گويد: وقتى او را ديدم سيماى او مرا به شگفتى وا داشت ولى نتوانستم بغض و عداوت خويش را نسبت به پدرش بروز ندهم و چنين گفتم: تو پسر بوترابى.

حضرت فرمود: اى مرد، كار را بر خود آسان ساز و سخت گير مباش، براى تو خود از خدا طلب آمرزش مى كنم اگر يارى بخواهى ياريت مى كنم اگر كمك مالى بخواهى به تو مى دهم چنانچه اگر هدايت بخواهى تو را ارشاد مى كنم. عصام گويد حسين(عليه السلام) از چهره ام شرمندگيم را دريافت ضمن خواندن آيه اى از قرآن در باب بخشش گفت اى مرد آيا از اهل شام هستى گفتم آرى امام فرمود اى مرد بدون ترس و مضايقه خواسته ها و گرفتارى هايت را با ما درميان بگذار كه مرا در بالاترين درجه كمال و اميد خواهى يافت.

عصام به قدرى از برخورد وحسن اخلاق امام مجذوب و دچار حيرت شده بود كه مى گويد:

زمين پهناور چنان در نظرم تنگ شد كه دوست داشتم دهان باز كند و مرا ببلعد با شرمندگى از امام دور شدم در حالى كه كسى نزد من محبوب تر از او و پدرش نبود.

علم امام

عبدالله بن عمر در خصوص علم و دانش حضرت چنين اعتراف مى كند: همچنان كه مرغ جوجه خود را با منقار غذا مى دهد حسين(عليه السلام) نيز در بيت نبوت و ولايت از سر انگشت علوم رسول الله(صلى الله عليه وآله) غذا مى خورد.

فروتنى و تواضع

امام حسين(عليه السلام) روزى بر گروهى از فقرا كه در حال غذا خوردن بودند گذشت و به ايشان سلام كرد آنان جواب دادند و ايشان را به شركت در سفره و خوردن غذا خواندند امام(عليه السلام) كنار سفره آنان نشست و از غذاى آنان ميل فرمود آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود كه: «إنَّ اللهَ لايُحِبُّ المُسْتَكْبِرين» سپس همه آنها را به خانه خود دعوت كرد و غذايى براى آنها فراهم و به هر يك لباسى عطا فرمود.

وقتى سپاهيان سنگ دل بدن مطهر امام حسين را به خاك افكندند بر شانه مباركش زخمى ديدند علت آن را از امام سجاد(عليه السلام) جويا شدند فرمود: اثر آن انبان ها كه در مدينه بر دوش مى گرفت و به خانه هاى فقرا، ايتام و بيوه زن ها مى برد.

رقت قلب و مهربانى امام حسين(عليه السلام)

آن حضرت مثل ساير اهل بيت از قلبى مهربان و پرعاطفه برخورد بودند كه در اين باب حكايت حضرت با اسامة بن زيد خالى از لطف نيست. اسامه كه آخرين فرمانده سپاه اسلام در زمان رسول الله بود و در زمان حكومت امير المؤمنين(عليه السلام) كه از بيعت با آن حضرت سر باز زده بود و با آن حضرت بيعت نكرد تا سال 58 هجرى قمرى زنده بود وى در آخر عمر شديداً مقروض شد و پرداخت آن برايش ممكن نبود. امام حسين(عليه السلام) كه از بيمارى وى آگاه شده بود به عيادت وى رفت و او را غمگين يافت. فرمود: برادر چرا ناراحتى؟ اسامه گفت بدهى و قرض زياد است و بالغ بر شصت هزار درهم مى شود. حضرت فرمود: بدهى تو بر عهده من و من آن را خواهم پرداخت. اسامه گفت: مى ترسم قبل از اداى دينم بميرم و امام فرمود: تو هنوز زنده خواهى بود كه من قرض هاى تو را خواهم پرداخت و سپس دستور داد همه بدهى هاى او را پرداختند و اين در حالى بود كه اسامه با پدر بزرگوار امام حسين(عليه السلام) يعنى امير المؤمنين(عليه السلام) به مخالفت برخاسته بود و از بيعت با آن حضرت سر باز زده بود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:52:00 ق.ظ ]




نصیحتی از مرحوم حاج شیخ رجبعلی خیاط
مرحوم آقای شرفی که از منتظران ظهور امام عصر (ارواحنا فداه) بودند نقل می کردند:

در زمانی که برای تبلیغ از مشهد مقدس به شهرستان ها می رفتم در یکی از مسافرت

ها چند روزی قبل از ایام ماه مبارک رمضان با یکی از دوستان از تهران به محضر مرحوم

حاج شیخ رجبعلی خیاط-که از ثابتین در راه انتظار بودند و مردم را به این راه تشویق

می نمودند- مشرف شدیم و از ایشان تقاضای راهنمایی کردیم و خواستیم ک چیزی

به ما بیاموزد.

آن بزرگوار طریقه ختم آیه شریفه (و من یتق الله) را به ما آموختند١ و فرمودند :‌اول صدقه

بدهید و چهل روز روزه بگیرید و این ختم را در حال روزه انجام دهید.

نکته مهمی که مرحوم حاج شیخ رجبعلی خیاط فرمودند این بود که : مقصودتان از

انجام این ختم تقرب به حضرت رضا (علیه السلام) باشد و حاجت های مادی را در

نظر نگیرید.

مرحوم آقای شرفی فرمودند: من ختم را شروع کردم ولی نتوانستم آن را ادامه دهم و

ترک نمودم ولی دوست من موفق شد و آن را به پایان رساند.پس از آنکه به مشهد

برگشت وقتی ایشان به حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) مشرف گردید آن حضرت

را به صورت نور زیارت کرد.کم کم این حالت در ایشان تقویت شد تا توانست آن حضرت

را ببیند و با آن حضرت صحبت کند.

هدف ما از نقل این جریان نکته مهمی است که در دعاها و توسلات باید رعایت شود

و آن این است که انسان علاوه بر آنکه در انجام نماز ها دعاها و توسلات باید اخلاص

را رعایت کند هدف او هم باید از انجام آنها تقرب به خداوند باشد تا به رسول خدا

(صل الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) نیز نزدیک شود یعنی اعمالش

را به نیت عبودیت و بندگی خدا انجام دهد نه برای رسیدن به حالات و مقامات.

یکی از افراد مشهور و صاحب نفس که دعایش اثر داشت و با آن گره از کار افراد

می گشود از شخصی که او را صاحب بصیرت می دانست سوال کرده بود: به نظر شما

من چه موقعیت و منزلتی نزد خدا دارم؟

ایشان پس از تامل در جواب گفته بودند: شما در کار های خداوند زیاد دخالت کرده ای.

پس دعا کننده نباید هیچگونه سو استفاده ای از دعاهایش بنماید بلکه باید به قصد

بندگی پروردگار انجام دهد نه اینکه به وسیله آن ها دخالت در کار های خداوند نموده

و یا مردم را به سوی خود جلب نماید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:50:00 ق.ظ ]




ماجرای اصرار مرد عطاربرای دیدار با امام زمان (عج)

شخص عطاری از اهل بصره می گوید:

روزی در مغازه عطاری نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن و چهره‌هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم؛ اما جوابی ندادند.

 من اصرار می‌کردم؛ ولی جوابی نمی‌دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار(ص) و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: «ما از ملازمان درگاه حضرت حجت(عج) هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم.

همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید. گفتند: «این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده‌اند، جرأت این جسارت را نداریم». گفتم: «مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می‌شوم والا از همان جا بر می‌گردم و در این صورت، همین که در خواست مرا اجابت کرده‌اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد»؛ اما باز هم امتناع کردند.

بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند. من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ اما من ایستادم. متوجه من شدند و گفتند: «نترس؛ خدا را به حق حضرت حجت(عج) قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو و روانه شو. 

این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت ارواحنا فداه قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد. اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. وقتی باران را دیدم، به یاد صابون‌ها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان دور می‌ماندم. آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: «از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدداً خدای تعالی را به حضرت حجت(عج) قسم بده. من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت(عج) قسم دادم و بر روی آب راهی شدم.

 بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می‌خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: «تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان‌جا توقف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم حضرت فرمودند: «دّوه فانه رجل صابونیّ»، یعنی او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه‌اش بگذارید؛ تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید؛ زیرا او مردی است صابونی.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-01-19] [ 11:53:00 ق.ظ ]




ماجرای دیدار با امام زمان(ع) و فرار شیعیان از ایشان

 شاید مطالعه‌ی داستان جذاب و شگفت انگیز زیر که در کتاب گران سنگ «العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (عج )» ذکر شده است، ما را در شناخت خویش که “چه هستیم و چه باید باشیم” یاری نماید.

 از افرادی که محضر باهر النور مولای زمان خویش را درک نمود؛ عالم عامل، آقای شیخ علی حلاوی است که در دوران غیبت کبری به محضر آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرفیاب گردیده است.

 این حکایت از سید العلماء العاملین و سند الفقهاء الراشدین حجه الاسلام آقای آقا سید علی اکبر خوئی دامت برکاته که از جمله معاصرین و از زمره مجاورین مشهد رضوی عرش قرین است به این صورت نقل گردیده است :

 وقتی در نجف اشرف جهت انجام کاری که در نظرم بود از بازار محله سیفیه عبور می کردم، در اثناء راه نظرم به قبه ای شبیه به  مسجد افتاد که بر بالای سردرِ آن، زیارت مختصری از حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده بود و بالای آن نوشته بود: «هذا مقام صاحب الزمان» و مردمان آن دیار از دور و نزدیک به زیارت آن مکان رفته و به ساحت قدسی باری تعالی دعا و تضرع و زاری و توسل می جستند.

 لذا از اهالی حله درباره دلیل انتساب آن جایگاه به حضرت صاحب الزمان سوال نمودم. همگی بالإتفاق گفتند این مکان خانه یکی از اهل علم این شهر به نام آقا شیخ علی؛ مردی بسیار زاهد و عابد و متقی بوده است.

 شیخ علی، در تمامی اوقات، منتظر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مشغول خطاب و عتاب با آن حضرت بوده است که ای مولای من، این غیبت شما از دیدگان، در این تعدد سال ها و اعصار چه دلیلی دارد؟ چه آن که تعداد مخلصین شما لااقل در همین شهر حله به بیش از هزار نفر می رسد! پس چرا ظهور نمی فرمایی تا دنیا را پر از قسط و عدل نمائی؟!

 با همین افکار و گفتار ایام می گذراند تا آن که روزی به بیابانی رفته و همین عتاب و خطاب ها را به آن بزرگوار عرض کرد. در همین حال بود که ناگهان عربی را دید که نزد او آمده و فرمود : «جناب شیخ به چه کسی این همه عتاب و خطاب می کنی؟»

 عرض کرد خطابم به حجت وقت و امام زمان است که با این مخلصین صمیمی که تعداد آنها در این عصر فقط در حله بیش از هزار نفر است و با وجود این ظلم و جوری که عالم را فرا گرفته، چرا آن حضرت ظهور نمی کند؟!

مرد عرب فرمود: «ای شیخ، صاحب الزمان من هستم. مطلب این چنین نیست که تو تصور می کنی. اگر تعداد اصحاب من به سیصد و سیزده نفر می رسید، قطعا ظاهر می شدم. در شهر حله هم که گمان می کنی بیش از هزار نفر مخلص واقعی موجود است؛ اخلاص آنان حقیقی نیست، مگر اخلاص تو و فلان قصاب شهر».

 او ادامه داد: «اگر می خواهی حقیقت مطلب بر تو مکشوف شود، در شب جمعه مخلصین را دعوت کن و برای ایشان در صحن حیاط خانه خود مجلسی برپا نموده و آن قصاب را هم دعوت کن و دو بزغاله بالای بام خانه ات بگذار و منتظر ورود من باش تا واقع امر را به تو نشان دهم و تو را متوجه اشتباهت کنم.»

پس از اینکه این کلام را فرمود از دیدگان آقا شیخ علی غائب شد. پس شیخ با سرور و خوشحالی تمام به حله برگشته و ماجرا را برای آن مرد قصاب تعریف نمود. سپس قرار بر این شد که از میان بیش از هزار نفری که می شناختند و همگی آنان را از اخیار و ابرار و منتظران حقیقی امام غائب از انظار می دانستند، چهل نفر را انتخاب نموده و شیخ از آنها دعوت کند تا همگی در شب جمعه به منزل او آمده و به شرف ملاقات امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شوند.

 هنگام ملاقات فرا رسید. مرد قصاب با آن چهل مخلص در صحن حیاط خانه ی شیخ علی اجتماع نموده و همگی با طهارت رو به قبله مشغول ذکر و صلوات و دعا و منتظر من الیه الالتجاء ( حضرت صاحب الزمان ) بودند. شیخ نیز حسب الامر آن حضرت دو عدد بزغاله را بالای پشت بام برد.

 پاسی از شب گذشته بود و همه منتظر بودند. ناگهان نور عظیم درخشانی در جو هوا ظاهر گردید که تمام آفاق را پر کرده و چند برابر از آفتاب و ماه درخشنده تر بود به سمت خانه شیخ رفته و بر بالای پشت بام خانه شیخ قرار گرفت. زمانی نگذشته بود که صدائی از پشت بام بلند شد و آن مرد قصاب را امر به رفتن به پشت بام خواند. مرد عرب فرمود: «ای شیخ، صاحب الزمان من هستم. مطلب این چنین نیست که تو تصور می کنی. اگر تعداد اصحاب من به سیصد و سیزده نفر می رسید، قطعا ظاهر می شدم. در شهر حله هم که گمان می کنی بیش از هزار نفر مخلص واقعی موجود است؛ اخلاص آنان حقیقی نیست».

 مرد قصاب، اطاعت نموده و به بالای پشت بام رفت و آن حضرت او را امر فرمود که یکی از آن دو بزغاله را نزدیک ناودان آن بام برده سر ببرد، بنحوی که تمام خون آن از آن ناودان در میان صحن خانه ریخته شود. قصاب به فرموده آن بزرگوار عمل نمود.

 آن چهل نفر با دیدن خون های سرازیر شده از ناودان همگی با خود گفتند قطعا حضرت سر قصاب را بریده و این خون نیز متعلق به قصاب است. لحظاتی دیگر گذشت. ناگهان صدای دیگری از پشت بام به گوش رسید که این بار شیخ علی (صاحب خانه) را به پشت بام فرا می خواند. شیخ علی نیز اطاعت امر نمود. و زمانی که به پشت بام رفت، قصاب را دید که در سلامتی کامل در محضر امام ایستاده بود!

 سپس به امر حضرت، مرد قصاب بزغاله دیگر را پای ناودان آورده و مثل همان بزغاله اول ذبح نمود. این بار نیز خون، به حیاط خانه ریخته و موجب تردید بیشتر حاضرین گردید. و همگی گمان کردند که آن حضرت این بار سر شیخ علی را بریده و این خون متعلق به شیخ است. پس با خود گفتند عن قریب است که به امر حضرت (علیه السلام) نوبت به او برسد که به پشت بام رفته و … لذا درب حیاط را گشوده و همگی فرار را بر قرار ترجیح دادند.

 سپس حضرت خطاب به شیخ فرمود: «هم اکنون به حیاط برو و همگی را به پشت بام دعوت کن تا با من دیدار کنند.» اما وقتی شیخ به صحن حیاط آمد، حتی احدی از آن چهل مرد را در خانه ندید. پس مجددا به پشت بام رفت و فرار آن جماعت را خدمت امام عرضه داشت.

 حضرت فرمود: «ای شیخ، دیگر عتاب و خطاب ها را رها کن. آیا این همان شهر حله نبود که می گفتی بیش از هزار مخلص در آن وجود دارد؟! سرزمین ها و شهرهای دیگر را هم به همین امر قیاس کن. این را فرمود و از نظرشان پنهان گردید.»

 مطالب را با جمله ای از عارف کامل؛ جناب شیخ رجبعلی خیاط (ره) به پایان می بریم که فرمود:«اغلب مردم اظهار می کنند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را از خویشتن نیز بیشتر دوست دارند، حال آنکه اینگونه نیست؛ زیرا اگر او را از خود بیشتر دوست داشته باشیم، باید برای او کار کنیم؛ نه برای خود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:50:00 ق.ظ ]




برگزاری کلاس اخلاق
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:44:00 ق.ظ ]




بهترین عمل و ذکر در ماه شعبان چیست؟

شعبان ماه بسيار شريفى است و منسوب به حضرت سيد انبياء صلى الله عليه و آله است..

اعمال روز اول
روزه اش فضیلت بسیار دارد و از حضرت صادق علیه السلام روایت است که هر که روزه بگیرد روز اوّل شعبان را واجب شود براى او بهشت البته و سید بن طاوس ثواب بسیارى نقل کرده از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله براى کسى که سه روز اوّل این ماه را روزه دارد و در شبهاى آنها دو رکعت نماز کند در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید یازده مرتبه

اعمال مشترك ماه شعبان

هر روز هفتاد مرتبه بگویيد: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ

هر روز هفتاد مرتبه بگویيد: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ‏

بهترین ذکر در ماه شعبان

درروايات آمده است  كه بهترين دعاها و ذكرها در اين ماه استغفار است و هر كه  در هر روز از اين ماه  هفتاد مرتبه استغفار كند مثل آن است كه هفتاد هزار مرتبه  در ماههاى ديگر استغفار کرده است.

صدقه دادن

صدقه دادن در این ماه مورد تاکید منابع دینی است  هرکه در این ماه صدقه دهد اگرچه به نصف دانه خرمايى باشد حق تعالى بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند. از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: از آن جناب از فضيلت روزه رجب سوال کردند .حضرت فرمود :چرا از روزه شعبان غافليد؟ راوى عرض كرد: يا ابن رسول الله كسى كه يك روز از شعبان را روزه بدارد چه ثوابی دارد؟ حضرت فرمود: به خدا قسم بهشت ثواب او است .عرض كرد يا ابن رسول الله بهترين اعمال در اين ماه چيست؟حضرت فرمود: تصدق و استغفار، هر كه تصدق كند در ماه شعبان حق تعالى آن صدقه  را تربيت كند همچنان كه يكى از شما بچه شترش را تربيت مى‏كند تا آنكه در روز قيامت به صاحبش می رسد در حالتى كه به قدر كوه احد شده باشد.

در تمام اين ماه هزار بار بگويید:

لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* وَ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‏

كه ثواب بسيار دارد و عبادت هزار سال در نامه عملش بنويسند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ق.ظ ]




 بهترین روش ها برای تربیت کودکان

درک شخصیت و خلق و خوی کودک یکی از اصلی ترین شیوه های تربیتی مناسب کودکان است که سبب شناسایی بهتراستعدادها و تمایلات کودکان نیز می شود.روش های متفاوتی برای تربیت کودک وجود دارد که والدین می توانند با آگاهی از آن ها کودکان خود را تربیت کنندو یک روش قطعی و صحیح برای تربیت کودکان وجود ندارد.

 

روش های تربیتی برای کودکان

4 شیوه تربیت برای کودکان :

1- محبت کم، محدودیت کم کودک

2- محبت کم، محدودیت زیاد کودک

3- محبت زیاد، محدودیت کم کودک

4- محبت زیاد، محدودیت زیاد کودک

نحوه برخورد با کودکان

نحوه برخورد والدین با کودکان ارتباط مستقیمی با تربیت آنان دارد . برخورد های تربیتی والدین شامل میزان عشق و محبت و محدودیت هایی برای فرزندانشان است به طوری که مجبت والدین به فرزندان موجب ایجاد احساس آرامش کودکان و برقراری ارتباط بهتر کودک با والد می شود،هم چنین والدین با محدودیت هایی که برای فرزندان خود قایل می شوند می توانند عکس العمل غیر متعادل وتندی در مقابل رفتار کودک خود نشان ندهند و در مقابل او سلطه جویانه ظاهر شوند .

واکنش تند والدین در مقابل کودکان سبب می شود والدین کودکان خود را تنبیه بدنی کنند و هیچ پیشبرد تربیتی برای کودکان ندارد اما واکنش متعادل باعث می شود تا والدین به نتیجه دلخواه خود در تربیت کودک برسند.

والدین باید با بهره گیری از این 4 روش و الگوهای متفاوت تربیتی ، یک شیوه متعادل تربیتی را بکار گیرند وعشق خود را نثار کودکان کرده و با تعیین محدودیت ها، آن ها را در مسیر درست قراردهند.

والدینی که از شیوه تربیتی محبت زیاد در مقابل کودکان استفاده می کنند،باید صحبت بیشتری با فرزندان خود داشته باشند ووقت بیشتری را صرف آن ها کنند .

 

محبت به کودک و وقت گذراندن با آن ها

 روش های تربیتی صحیح فرزندان در خانواده

والدینی که از روش قرار دادن محدودیت های زیاد برای تربیت کودکان استفاده می کنند باید قبول کنند که روش صحیحی را به کار نمی برند و مانند زمان های قدیم دیکتاتورانه با کودکان رفتار می کنند. هدف از تربیت کودکان، باید آموزش احترام گذاشتن متقابل به آن ها و آماده کردن آن ها برای پیروی از قوانین اجتماعی است و فرقی نمی کند که کدام شیوه تربیتی را بکار می برید.

شما باید شیوه تربیتی را انتخاب کنید که با آن ارتباط بهتری برقرار کرده اید . برخی از والدین شیوه ای را بر می گزینند که والدینشان برای تربیت آنان داشته است زیرا می پندارند که این شیوه بر روی آنان تاثیر گذار بوده اما برخی از والدین با شیوه تربیتی که والدینشان برای آنان داشته به هیچ وجه موافق نیستند.

محبت و محدودیت زیاد بهتر از محبت و محدودیت کم عمل می کند زیرا میزان محبت و محدودیت کم سبب ایجاد شخصیت پایین در کودکان می شود.برخی از والدین به دلیل اینکه کودکانشان برداشت منفی از گفته ها و کارهایشان نداشته باشند ترجیح می دهندهیچ کاری به کار فرزندش نداشته باشند که چنین تصوری کاملا سطحی و به علت ساده کردن وظایف است و هیچ تاثیری درتربیت فرزند ندارد.

هیچ گاه زور و اجبار غیرضروری را به فرزندان خود تحمیل نکنید وبیش از اندازه آن ها را خسته نکنید تا مجبور شوند دست به مخالفت های شدید بزنند و بهتر است به جای متوسل شدن به زور با محبت فراوان با کودکتان برخورد کنید.

عشق و محبت خود را تا جایی که توان دارید نصیب کودکان کنید ودر صورت لزوم حد و مرزهای مشخصی برای آن ها تعیین کنید. از شیوه پرخاشگرانه و سلطه جویانه فقط در زمانی استفاده کنید که جان فرزندانتان در خطر بود .

 

تربیت کودکان با روشی درست و محبت آمیز

زمانی با کودکان متعادل رفتار کنید که کودکان ملزم به انجام کاری هستند مانند رسیدن زمان خواب کودکان . واکنش غیرفعال ( یعنی واکنش نشان ندادن در مقابل کارهای کودک ) کاربرد دارد که کودک نوشیدنی را از دهان خود بیرون می ریزد در چنین مواقعی طوری وانمود کنید که کودک تصور کند شما فکر می کنید کار او کاملا تصادفی بوده است.

در این مواقع دا دزدن سر کودک و یا تنبیه او اشتباه است زیرا کودک با انجام این واکنش ها کار خود را تکرار می کند. بر اساس موقعیت های مختلف شما ملزم به تغییر روش های تربیتی خود هستید و لازم است درموقعیت های مختلف، متعادل، منفعل و سلطه جو رفتار کنید .

در آخر به این نکته توجه کنید که کودکان امروز متفاوت تر از کودکان قدیم هستند و دوست ندارند پند و اندرز بشنوند پس لازم است با آنان با شیوه درستی رفتار کرد.

 

شیوه درست رفتار با کودک

نکاتی برای تربیت کودک

اگر از شیوه های تربیتی متفاوت برای کودکان استفاده می کنید ، رعایت این نکات برای تربیت کودکان بسیار مهم است:

احترام به شخصیت کودک

احترام به شخصیت کودک سبب می شودآن ها این احترام را ببینند و در مقابل به شما احترام بگذارند پس بهتر است همان گونه که دوست دارید با شما رفتار شود با کودکتان رفتار کنید.

در استفاده از روش های تربیتی صبور باشید

اگر از یک شیوه نتیجه نگرفتید مایوس نشوید و آن را ادامه دهید وهرگز قواعدتان را زیر پا نگذارید.

شیوه تربیتی متناسب با کودک خود را بیابید

قبل از تنبیه منظورخود را به کودکان بفهمانید زیرا گاهی اوقات والدین منظور خود را به درستی بیان نمی کنند و یا ازکودکشان توقع فراوان دارند.

به دنبال ریشه بعضی رفتارها در کودکانتان باشید

علت رفتار نا شایست کودکتان را بشناسیدزیرا برخی کودکان اگر از واقعه یا حادثه ای متاثر شوند ، در واکنش به آن دست به رفتارهای نادرست و غیرقابل توجیه می زنند

 بهترین روش ها برای تربیت کودکان

درک شخصیت و خلق و خوی کودک یکی از اصلی ترین شیوه های تربیتی مناسب کودکان است که سبب شناسایی بهتراستعدادها و تمایلات کودکان نیز می شود.روش های متفاوتی برای تربیت کودک وجود دارد که والدین می توانند با آگاهی از آن ها کودکان خود را تربیت کنندو یک روش قطعی و صحیح برای تربیت کودکان وجود ندارد.

 

روش های تربیتی برای کودکان

4 شیوه تربیت برای کودکان :

1- محبت کم، محدودیت کم کودک

2- محبت کم، محدودیت زیاد کودک

3- محبت زیاد، محدودیت کم کودک

4- محبت زیاد، محدودیت زیاد کودک

نحوه برخورد با کودکان

نحوه برخورد والدین با کودکان ارتباط مستقیمی با تربیت آنان دارد . برخورد های تربیتی والدین شامل میزان عشق و محبت و محدودیت هایی برای فرزندانشان است به طوری که مجبت والدین به فرزندان موجب ایجاد احساس آرامش کودکان و برقراری ارتباط بهتر کودک با والد می شود،هم چنین والدین با محدودیت هایی که برای فرزندان خود قایل می شوند می توانند عکس العمل غیر متعادل وتندی در مقابل رفتار کودک خود نشان ندهند و در مقابل او سلطه جویانه ظاهر شوند .

واکنش تند والدین در مقابل کودکان سبب می شود والدین کودکان خود را تنبیه بدنی کنند و هیچ پیشبرد تربیتی برای کودکان ندارد اما واکنش متعادل باعث می شود تا والدین به نتیجه دلخواه خود در تربیت کودک برسند.

والدین باید با بهره گیری از این 4 روش و الگوهای متفاوت تربیتی ، یک شیوه متعادل تربیتی را بکار گیرند وعشق خود را نثار کودکان کرده و با تعیین محدودیت ها، آن ها را در مسیر درست قراردهند.

والدینی که از شیوه تربیتی محبت زیاد در مقابل کودکان استفاده می کنند،باید صحبت بیشتری با فرزندان خود داشته باشند ووقت بیشتری را صرف آن ها کنند .

 

محبت به کودک و وقت گذراندن با آن ها

 روش های تربیتی صحیح فرزندان در خانواده

والدینی که از روش قرار دادن محدودیت های زیاد برای تربیت کودکان استفاده می کنند باید قبول کنند که روش صحیحی را به کار نمی برند و مانند زمان های قدیم دیکتاتورانه با کودکان رفتار می کنند. هدف از تربیت کودکان، باید آموزش احترام گذاشتن متقابل به آن ها و آماده کردن آن ها برای پیروی از قوانین اجتماعی است و فرقی نمی کند که کدام شیوه تربیتی را بکار می برید.

شما باید شیوه تربیتی را انتخاب کنید که با آن ارتباط بهتری برقرار کرده اید . برخی از والدین شیوه ای را بر می گزینند که والدینشان برای تربیت آنان داشته است زیرا می پندارند که این شیوه بر روی آنان تاثیر گذار بوده اما برخی از والدین با شیوه تربیتی که والدینشان برای آنان داشته به هیچ وجه موافق نیستند.

محبت و محدودیت زیاد بهتر از محبت و محدودیت کم عمل می کند زیرا میزان محبت و محدودیت کم سبب ایجاد شخصیت پایین در کودکان می شود.برخی از والدین به دلیل اینکه کودکانشان برداشت منفی از گفته ها و کارهایشان نداشته باشند ترجیح می دهندهیچ کاری به کار فرزندش نداشته باشند که چنین تصوری کاملا سطحی و به علت ساده کردن وظایف است و هیچ تاثیری درتربیت فرزند ندارد.

هیچ گاه زور و اجبار غیرضروری را به فرزندان خود تحمیل نکنید وبیش از اندازه آن ها را خسته نکنید تا مجبور شوند دست به مخالفت های شدید بزنند و بهتر است به جای متوسل شدن به زور با محبت فراوان با کودکتان برخورد کنید.

عشق و محبت خود را تا جایی که توان دارید نصیب کودکان کنید ودر صورت لزوم حد و مرزهای مشخصی برای آن ها تعیین کنید. از شیوه پرخاشگرانه و سلطه جویانه فقط در زمانی استفاده کنید که جان فرزندانتان در خطر بود .

 

تربیت کودکان با روشی درست و محبت آمیز

زمانی با کودکان متعادل رفتار کنید که کودکان ملزم به انجام کاری هستند مانند رسیدن زمان خواب کودکان . واکنش غیرفعال ( یعنی واکنش نشان ندادن در مقابل کارهای کودک ) کاربرد دارد که کودک نوشیدنی را از دهان خود بیرون می ریزد در چنین مواقعی طوری وانمود کنید که کودک تصور کند شما فکر می کنید کار او کاملا تصادفی بوده است.

در این مواقع دا دزدن سر کودک و یا تنبیه او اشتباه است زیرا کودک با انجام این واکنش ها کار خود را تکرار می کند. بر اساس موقعیت های مختلف شما ملزم به تغییر روش های تربیتی خود هستید و لازم است درموقعیت های مختلف، متعادل، منفعل و سلطه جو رفتار کنید .

در آخر به این نکته توجه کنید که کودکان امروز متفاوت تر از کودکان قدیم هستند و دوست ندارند پند و اندرز بشنوند پس لازم است با آنان با شیوه درستی رفتار کرد.

 

شیوه درست رفتار با کودک

نکاتی برای تربیت کودک

اگر از شیوه های تربیتی متفاوت برای کودکان استفاده می کنید ، رعایت این نکات برای تربیت کودکان بسیار مهم است:

احترام به شخصیت کودک

احترام به شخصیت کودک سبب می شودآن ها این احترام را ببینند و در مقابل به شما احترام بگذارند پس بهتر است همان گونه که دوست دارید با شما رفتار شود با کودکتان رفتار کنید.

در استفاده از روش های تربیتی صبور باشید

اگر از یک شیوه نتیجه نگرفتید مایوس نشوید و آن را ادامه دهید وهرگز قواعدتان را زیر پا نگذارید.

شیوه تربیتی متناسب با کودک خود را بیابید

قبل از تنبیه منظورخود را به کودکان بفهمانید زیرا گاهی اوقات والدین منظور خود را به درستی بیان نمی کنند و یا ازکودکشان توقع فراوان دارند.

به دنبال ریشه بعضی رفتارها در کودکانتان باشید

علت رفتار نا شایست کودکتان را بشناسیدزیرا برخی کودکان اگر از واقعه یا حادثه ای متاثر شوند ، در واکنش به آن دست به رفتارهای نادرست و غیرقابل توجیه می زنند

 بهترین روش ها برای تربیت کودکان

درک شخصیت و خلق و خوی کودک یکی از اصلی ترین شیوه های تربیتی مناسب کودکان است که سبب شناسایی بهتراستعدادها و تمایلات کودکان نیز می شود.روش های متفاوتی برای تربیت کودک وجود دارد که والدین می توانند با آگاهی از آن ها کودکان خود را تربیت کنندو یک روش قطعی و صحیح برای تربیت کودکان وجود ندارد.

 

روش های تربیتی برای کودکان

4 شیوه تربیت برای کودکان :

1- محبت کم، محدودیت کم کودک

2- محبت کم، محدودیت زیاد کودک

3- محبت زیاد، محدودیت کم کودک

4- محبت زیاد، محدودیت زیاد کودک

نحوه برخورد با کودکان

نحوه برخورد والدین با کودکان ارتباط مستقیمی با تربیت آنان دارد . برخورد های تربیتی والدین شامل میزان عشق و محبت و محدودیت هایی برای فرزندانشان است به طوری که مجبت والدین به فرزندان موجب ایجاد احساس آرامش کودکان و برقراری ارتباط بهتر کودک با والد می شود،هم چنین والدین با محدودیت هایی که برای فرزندان خود قایل می شوند می توانند عکس العمل غیر متعادل وتندی در مقابل رفتار کودک خود نشان ندهند و در مقابل او سلطه جویانه ظاهر شوند .

واکنش تند والدین در مقابل کودکان سبب می شود والدین کودکان خود را تنبیه بدنی کنند و هیچ پیشبرد تربیتی برای کودکان ندارد اما واکنش متعادل باعث می شود تا والدین به نتیجه دلخواه خود در تربیت کودک برسند.

والدین باید با بهره گیری از این 4 روش و الگوهای متفاوت تربیتی ، یک شیوه متعادل تربیتی را بکار گیرند وعشق خود را نثار کودکان کرده و با تعیین محدودیت ها، آن ها را در مسیر درست قراردهند.

والدینی که از شیوه تربیتی محبت زیاد در مقابل کودکان استفاده می کنند،باید صحبت بیشتری با فرزندان خود داشته باشند ووقت بیشتری را صرف آن ها کنند .

 

محبت به کودک و وقت گذراندن با آن ها

 روش های تربیتی صحیح فرزندان در خانواده

والدینی که از روش قرار دادن محدودیت های زیاد برای تربیت کودکان استفاده می کنند باید قبول کنند که روش صحیحی را به کار نمی برند و مانند زمان های قدیم دیکتاتورانه با کودکان رفتار می کنند. هدف از تربیت کودکان، باید آموزش احترام گذاشتن متقابل به آن ها و آماده کردن آن ها برای پیروی از قوانین اجتماعی است و فرقی نمی کند که کدام شیوه تربیتی را بکار می برید.

شما باید شیوه تربیتی را انتخاب کنید که با آن ارتباط بهتری برقرار کرده اید . برخی از والدین شیوه ای را بر می گزینند که والدینشان برای تربیت آنان داشته است زیرا می پندارند که این شیوه بر روی آنان تاثیر گذار بوده اما برخی از والدین با شیوه تربیتی که والدینشان برای آنان داشته به هیچ وجه موافق نیستند.

محبت و محدودیت زیاد بهتر از محبت و محدودیت کم عمل می کند زیرا میزان محبت و محدودیت کم سبب ایجاد شخصیت پایین در کودکان می شود.برخی از والدین به دلیل اینکه کودکانشان برداشت منفی از گفته ها و کارهایشان نداشته باشند ترجیح می دهندهیچ کاری به کار فرزندش نداشته باشند که چنین تصوری کاملا سطحی و به علت ساده کردن وظایف است و هیچ تاثیری درتربیت فرزند ندارد.

هیچ گاه زور و اجبار غیرضروری را به فرزندان خود تحمیل نکنید وبیش از اندازه آن ها را خسته نکنید تا مجبور شوند دست به مخالفت های شدید بزنند و بهتر است به جای متوسل شدن به زور با محبت فراوان با کودکتان برخورد کنید.

عشق و محبت خود را تا جایی که توان دارید نصیب کودکان کنید ودر صورت لزوم حد و مرزهای مشخصی برای آن ها تعیین کنید. از شیوه پرخاشگرانه و سلطه جویانه فقط در زمانی استفاده کنید که جان فرزندانتان در خطر بود .

 

تربیت کودکان با روشی درست و محبت آمیز

زمانی با کودکان متعادل رفتار کنید که کودکان ملزم به انجام کاری هستند مانند رسیدن زمان خواب کودکان . واکنش غیرفعال ( یعنی واکنش نشان ندادن در مقابل کارهای کودک ) کاربرد دارد که کودک نوشیدنی را از دهان خود بیرون می ریزد در چنین مواقعی طوری وانمود کنید که کودک تصور کند شما فکر می کنید کار او کاملا تصادفی بوده است.

در این مواقع دا دزدن سر کودک و یا تنبیه او اشتباه است زیرا کودک با انجام این واکنش ها کار خود را تکرار می کند. بر اساس موقعیت های مختلف شما ملزم به تغییر روش های تربیتی خود هستید و لازم است درموقعیت های مختلف، متعادل، منفعل و سلطه جو رفتار کنید .

در آخر به این نکته توجه کنید که کودکان امروز متفاوت تر از کودکان قدیم هستند و دوست ندارند پند و اندرز بشنوند پس لازم است با آنان با شیوه درستی رفتار کرد.

 

شیوه درست رفتار با کودک

نکاتی برای تربیت کودک

اگر از شیوه های تربیتی متفاوت برای کودکان استفاده می کنید ، رعایت این نکات برای تربیت کودکان بسیار مهم است:

احترام به شخصیت کودک

احترام به شخصیت کودک سبب می شودآن ها این احترام را ببینند و در مقابل به شما احترام بگذارند پس بهتر است همان گونه که دوست دارید با شما رفتار شود با کودکتان رفتار کنید.

در استفاده از روش های تربیتی صبور باشید

اگر از یک شیوه نتیجه نگرفتید مایوس نشوید و آن را ادامه دهید وهرگز قواعدتان را زیر پا نگذارید.

شیوه تربیتی متناسب با کودک خود را بیابید

قبل از تنبیه منظورخود را به کودکان بفهمانید زیرا گاهی اوقات والدین منظور خود را به درستی بیان نمی کنند و یا ازکودکشان توقع فراوان دارند.

به دنبال ریشه بعضی رفتارها در کودکانتان باشید

علت رفتار نا شایست کودکتان را بشناسیدزیرا برخی کودکان اگر از واقعه یا حادثه ای متاثر شوند ، در واکنش به آن دست به رفتارهای نادرست و غیرقابل توجیه می زنند

 بهترین روش ها برای تربیت کودکان

درک شخصیت و خلق و خوی کودک یکی از اصلی ترین شیوه های تربیتی مناسب کودکان است که سبب شناسایی بهتراستعدادها و تمایلات کودکان نیز می شود.روش های متفاوتی برای تربیت کودک وجود دارد که والدین می توانند با آگاهی از آن ها کودکان خود را تربیت کنندو یک روش قطعی و صحیح برای تربیت کودکان وجود ندارد.

 

روش های تربیتی برای کودکان

4 شیوه تربیت برای کودکان :

1- محبت کم، محدودیت کم کودک

2- محبت کم، محدودیت زیاد کودک

3- محبت زیاد، محدودیت کم کودک

4- محبت زیاد، محدودیت زیاد کودک

نحوه برخورد با کودکان

نحوه برخورد والدین با کودکان ارتباط مستقیمی با تربیت آنان دارد . برخورد های تربیتی والدین شامل میزان عشق و محبت و محدودیت هایی برای فرزندانشان است به طوری که مجبت والدین به فرزندان موجب ایجاد احساس آرامش کودکان و برقراری ارتباط بهتر کودک با والد می شود،هم چنین والدین با محدودیت هایی که برای فرزندان خود قایل می شوند می توانند عکس العمل غیر متعادل وتندی در مقابل رفتار کودک خود نشان ندهند و در مقابل او سلطه جویانه ظاهر شوند .

واکنش تند والدین در مقابل کودکان سبب می شود والدین کودکان خود را تنبیه بدنی کنند و هیچ پیشبرد تربیتی برای کودکان ندارد اما واکنش متعادل باعث می شود تا والدین به نتیجه دلخواه خود در تربیت کودک برسند.

والدین باید با بهره گیری از این 4 روش و الگوهای متفاوت تربیتی ، یک شیوه متعادل تربیتی را بکار گیرند وعشق خود را نثار کودکان کرده و با تعیین محدودیت ها، آن ها را در مسیر درست قراردهند.

والدینی که از شیوه تربیتی محبت زیاد در مقابل کودکان استفاده می کنند،باید صحبت بیشتری با فرزندان خود داشته باشند ووقت بیشتری را صرف آن ها کنند .

 

محبت به کودک و وقت گذراندن با آن ها

 روش های تربیتی صحیح فرزندان در خانواده

والدینی که از روش قرار دادن محدودیت های زیاد برای تربیت کودکان استفاده می کنند باید قبول کنند که روش صحیحی را به کار نمی برند و مانند زمان های قدیم دیکتاتورانه با کودکان رفتار می کنند. هدف از تربیت کودکان، باید آموزش احترام گذاشتن متقابل به آن ها و آماده کردن آن ها برای پیروی از قوانین اجتماعی است و فرقی نمی کند که کدام شیوه تربیتی را بکار می برید.

شما باید شیوه تربیتی را انتخاب کنید که با آن ارتباط بهتری برقرار کرده اید . برخی از والدین شیوه ای را بر می گزینند که والدینشان برای تربیت آنان داشته است زیرا می پندارند که این شیوه بر روی آنان تاثیر گذار بوده اما برخی از والدین با شیوه تربیتی که والدینشان برای آنان داشته به هیچ وجه موافق نیستند.

محبت و محدودیت زیاد بهتر از محبت و محدودیت کم عمل می کند زیرا میزان محبت و محدودیت کم سبب ایجاد شخصیت پایین در کودکان می شود.برخی از والدین به دلیل اینکه کودکانشان برداشت منفی از گفته ها و کارهایشان نداشته باشند ترجیح می دهندهیچ کاری به کار فرزندش نداشته باشند که چنین تصوری کاملا سطحی و به علت ساده کردن وظایف است و هیچ تاثیری درتربیت فرزند ندارد.

هیچ گاه زور و اجبار غیرضروری را به فرزندان خود تحمیل نکنید وبیش از اندازه آن ها را خسته نکنید تا مجبور شوند دست به مخالفت های شدید بزنند و بهتر است به جای متوسل شدن به زور با محبت فراوان با کودکتان برخورد کنید.

عشق و محبت خود را تا جایی که توان دارید نصیب کودکان کنید ودر صورت لزوم حد و مرزهای مشخصی برای آن ها تعیین کنید. از شیوه پرخاشگرانه و سلطه جویانه فقط در زمانی استفاده کنید که جان فرزندانتان در خطر بود .

 

تربیت کودکان با روشی درست و محبت آمیز

زمانی با کودکان متعادل رفتار کنید که کودکان ملزم به انجام کاری هستند مانند رسیدن زمان خواب کودکان . واکنش غیرفعال ( یعنی واکنش نشان ندادن در مقابل کارهای کودک ) کاربرد دارد که کودک نوشیدنی را از دهان خود بیرون می ریزد در چنین مواقعی طوری وانمود کنید که کودک تصور کند شما فکر می کنید کار او کاملا تصادفی بوده است.

در این مواقع دا دزدن سر کودک و یا تنبیه او اشتباه است زیرا کودک با انجام این واکنش ها کار خود را تکرار می کند. بر اساس موقعیت های مختلف شما ملزم به تغییر روش های تربیتی خود هستید و لازم است درموقعیت های مختلف، متعادل، منفعل و سلطه جو رفتار کنید .

در آخر به این نکته توجه کنید که کودکان امروز متفاوت تر از کودکان قدیم هستند و دوست ندارند پند و اندرز بشنوند پس لازم است با آنان با شیوه درستی رفتار کرد.

 

شیوه درست رفتار با کودک

نکاتی برای تربیت کودک

اگر از شیوه های تربیتی متفاوت برای کودکان استفاده می کنید ، رعایت این نکات برای تربیت کودکان بسیار مهم است:

احترام به شخصیت کودک

احترام به شخصیت کودک سبب می شودآن ها این احترام را ببینند و در مقابل به شما احترام بگذارند پس بهتر است همان گونه که دوست دارید با شما رفتار شود با کودکتان رفتار کنید.

در استفاده از روش های تربیتی صبور باشید

اگر از یک شیوه نتیجه نگرفتید مایوس نشوید و آن را ادامه دهید وهرگز قواعدتان را زیر پا نگذارید.

شیوه تربیتی متناسب با کودک خود را بیابید

قبل از تنبیه منظورخود را به کودکان بفهمانید زیرا گاهی اوقات والدین منظور خود را به درستی بیان نمی کنند و یا ازکودکشان توقع فراوان دارند.

به دنبال ریشه بعضی رفتارها در کودکانتان باشید

علت رفتار نا شایست کودکتان را بشناسیدزیرا برخی کودکان اگر از واقعه یا حادثه ای متاثر شوند ، در واکنش به آن دست به رفتارهای نادرست و غیرقابل توجیه می زنند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




تکریم کودک با جواب سلام

یکی از طُرق احترام به شخصیت دیگران، سلام گفتن است. در تمام دنیا، عبارات مخصوصی به منظور درود و تحیت گفتن، وضع شده که در اوّلین برخورد با یکدیگر، آن را ادا می کنند. سلام در تعالیم اخلاقی اسلام، یکی از سنن مورد تأکید است و دو نفر مسلمان، وقتی به هم می رسند، موظّف اند که قبل از شروع به گفتگو، به هم سلام کنند.

کودک در محیط خانواده از دو راه به این وظیفه اخلاقی خود آشنا می شود: اوّل، از راه تقلید از پدر و مادر و بزرگسالان؛ دوم، از این راه که مربّی کودک، این وظیفه را بر او بیاموزد و تأکید کند که حتماً به بزرگترها سلام کند. به هر نسبتی که در خانواده به کودک احترام شود و شخصیت او مورد توجّه پدر و مادر باشد، اطاعت او از اوامر آنها بیشتر خواهد بود.

اگر کودک به بزرگترها سلام کرد، لازم است به گرمی جواب او را بگویند و با این عمل، او را مورد اعتنا قرار دهند. اگر به کودک اعتنا نکنند و جواب سلام او را ندهند، عملاً کودک را تحقیر کرده اند.

پیامبر گرامی اسلام، در هر رهگذری به کودکان سلام می کرد و بدین وسیله به شخصیت آنها احترام می کرد:

عن أنس بن مالک قال: ان رسول الله صلی الله علیه و آله مرّ علی صبیان فسلّم علیهم و هو مغذٍّ. (مستدرک الوسائل، ج 2، ص 69.263)/ انس بن مالک می گوید: رسول گرامی در رهگذری با چند کودک خردسال برخورد نمود بر آنها سلام کرد و طعامشان می داد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]




تهیه ی وعده افطاری توسط معاونت فرهنگی مدرسه   در ایام اعتکاف"در مسجد"روستا
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-01-18] [ 10:49:00 ق.ظ ]




برگزاری محافل انس با قرآن توسط مبلغین در ایام اعتکاف
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:47:00 ق.ظ ]




برگزاری محافل انس با قرآن توسط مبلغین در ایام اعتکاف
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:47:00 ق.ظ ]




تقدیر از فعالین ومبلغین در ایام البیض
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:45:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسمات اعتکاف توسط مبلغین مدرسه
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]




حضور افتخاری معاونت فرهنگی مدرسه علمیه در ایستگاه کتاب  در ایام نوروز.در محل امامزاده شهرستان وسولات شرعی
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:42:00 ق.ظ ]