: یک روز ، از سر بیکاری ، به بچه های کلاس گفتم :
انشایی بنویسند با این عنوان که ” فقر بهتر است یا عطر؟! “
قافیه ساختن ، یکی از سرگرمی هایم بود …
چند نفری از بچه ها نوشتند : فقر …
از بین علم و ثروت هم همیشه ، ” علم ” را انتخاب می کردند .
نوشته بودند فقر خوب است ، چون چشم و گوش انسان را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد !
ولی عطر آدم را بیهوش و مدهوش می کند !
عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند ؛ چون نصیبشان شده بود !

فقط یکی از بچه ها نوشته بود : ” عطر ” !
انشایش را هنوز هم دارم … خیلی جالب بود !
نوشته بود :
” عطر ، حس هایی را در آدم بیدار می کند که فقر آن را خاموش کرده است ! ” …

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...