چگونه خود سازی کنیم

 

 

 

چگونه و از كجا بايد خودسازي را آغاز كرد؟

 

آيت الله بهاءالديني:

پايه و اساس تمام كمالات انسان، توحيد و منشأ تمام بدبختي‌هاي او، شرك است. در ابتداي امر، بايد تمام كوششمان را به كار بنديم تا موحّد گرديم و خود را از هر گونه شرك پاك كنيم. البته از توحيد و برائت از شرك دم زدن، به زبان بسيار آسان است؛ اما در عمل بسيار مشكل است. اگر كسي از مرحله لقلقة زبان بگذرد و توحید و ایمان را وجدان كند[= باتمام وجود دريابد]، گام بزرگي را در اين زمينه برداشته است. البته معارف اسلام و مدارج ایمان، مانند نور، مراتب و درجات مختلفی دارد كه بالاترين مرتبة آن مخصوص پیامبر و اولیای خداست و ما نمی‌توانیم به آن برسیم، ولی باید در اين مسیر بکوشیم تا خود را هر چه بیشتر به اولیای خدا نزدیک كنيم.

 

پیامبر اکرم به مرتبة اقامة صلاتِ معراجی رسید. صلاتی که در «ایاک نعبد و ایاک نستعین» آن، حصر عبودیّت خدا و سلب استعانت از ماسوای حق است، انقطاع از ماسوی الله است. این صلات منتهای تکامل بشری است. انسان باید در نتیجه معارف، عبادات و ترک محرمات، به این صلاة برسد؛ صلاتی که با یک شرک هم منافات دارد، ما به هر  اندازه در امور خود به غیر خداوند توجه داریم، به همان اندازه هم با «ایاک نعبد و ایاک نستعین» فاصله داريم. باید سعی کنیم تا این فاصله کم شود و در عمل به حصر عبودیّت خدا و سلب استعانت از غیر خدا برسیم، آن گاه تمام امورمان اصلاح می‌شود.

 

 

در کدام مرحله از عمر آمادگي براي خودسازي بیشتر است؟

 

آيت الله بهاءالديني:

به این سؤال باید از دو بُعد جواب داد: طبیعی، اجتماعی. از نظر طبیعی، انسان تا حیات دارد، نبايد فرصت خودسازی را از دست دهد و هیچ‌گاه نباید خود را فراموش کند. در لحظه لحظة عمر، انسان باید به فکر خود باشد. البته ایّام جوانی غنیمتی است که نباید از آن غافل ماند و به سادگی آن را از دست داد؛ چون در این ایّام، نفس برای ساخته شدن مستعدتر است و قوای انسان توان کامل دارد.

 

امّا از نظر اجتماعی، انسان باید تا قبل از اینکه در اجتماع مسئولیتی قبول کند، خود را بسازد. زمانی باید مسئوليت اجتماعی قبول کند که خود را کاملاً ساخته و به اجتماع، نظر غیرالهی نداشته باشد؛ چرا که همراه با داشتن پست و مقام، خودسازی بسیار مشکل است و شخص غیر خود ساخته هم به درد اجتماع نمی‌خورد. کسی می‌تواند به ادای وظیفه بپردازد و به حال مردم مفید باشد که هیچ‌گونه طمعی به اجتماع نداشته باشد، از اجتماع، مقام و موقعیت و منصب نخواسته باشد. مردم هم از چنین شخصی استقبال می‌کنند و به خوبی میان او و کسی که برای اکتساب پا به جامعه گذاشته است، فرق می‌گذارند. اگر این گونه باشد، ما در جامعه تنازع و مزاحمت نخواهیم داشت. البته میان افرادی که قصد اکتساب ندارند، ممکن است اختلاف سلیقه و رأی باشد، امّا منازعه و مزاحمت نیست.

 

 

امّا به نظر مي‌رسد انسان در ميان اجتماع و در برخورد با مردم و حوادث گوناگون اجتماعی بهتر به ضعف‌های خود پی‌می‌برد و بیشتر به فکر درمان می‌افتد.

 

آيت الله بهاءالديني:

مقصود اين نيست كه هرگاه انسان می‌خواهد خود را بسازد، از اجتماع فاصله بگیرد و انزوا اختیار کند. مقصود من این است که پيش از خودسازی و فراغت از خود، نباید پست و مقام قبول کند. به عنوان مثال طلبه باید در اجتماع باشد، با امور اجتماعی سر و کار داشته باشد، اما دوران تبلیغ یا قبول مسئولیتش زمانی است که برای این کار آمادگی کامل پیدا کند. اگر ما قبل از تبلیغ، خودمان را ساخته و از خود رها شده باشیم، هرگز تبلیغ ما برای تأمین زندگی نمی‌شود و مردم هم از دعوت ما تنها اجرای مرسوماتشان را انتظار ندارند. تبلیغ جان می‌گیرد و به همان که باید باشد، تبدیل می‌گردد. اگر قبل از قبولِ مسئولیت اجتماعی، خودمان را ساخته باشیم، هرگز در مسئولیّت، نان و آب،‌ نفوذ و قدرت، جستجو نمی‌کنیم.

 

اگر ما خود را بسازیم، تمام تعارضات و تزاحمات از میان می‌رود؛ چرا که منشأ تمام اینها شرک به خداوند متعال است. دستگاه خدا با این رقابت‌ها نمی‌سازد. اگر شخص تسلیم خداوند متعال باشد و به «ایاک نعبد و ایاک نستعین» ایمان داشته باشد، ممکن نیست شخص دیگری را تضعیف کند، مگر اینکه آن شخص نااهل باشد و این بخواهد به وظیفه امر به معروف و نهی‌از منکر عمل کند.

 

انسانِ خود ساخته می‌داند که زید و عمرو، و تمام روابط اجتماعی، محکوم نظر خداوند متعال است. او از اینها چیزی نمی‌خواهد. البتّه خدا هم چنین فردی را به احسن وجه تأمین می‌کند، به گونه‌ای که گویا افراد مأمور می‌شوند که کارهای او را انجام بدهند. بدون آنکه او دنبال افراد بدود و التماس و خواهش کند، افراد به سراغش می‌آیند. نباید تصوّر کرد که برآورده شدن احتیاجات، تابع روابط اجتماعی است و با روابط حلّ می‌گردد، نه، این گونه نیست. روابط اجتماعی، خود، محکوم حکومت الهی است. اگر شخص خود را بسازد و الهی شود، بدون این گونه روابط، افراد مانند یک مأمور کارهای او را انجام می‌دهند. خيال نكنيد این سخن، تنها يك ادعاست، بلكه اضافه بر دلايل علمی، به تجربة ما هم رسيده است و ما تجربه کردیم و دیدیم كه چنین است. روزی که آدمی مرد خدا بشود، علومی که در غیر دستگاه الهی و در دانشگاه و فیضیّه نیست، نصیب انسان می‌شود. فقط دستگاه خداوند است که توفیق چنین فیضی را دارد.

 

پس دورانی که انسان در جامعه توجّه به نواقص و معایب خود می‌کند، این دوران، دوران تبلیغ نیست. بعد از فراغت از اينها، ايّام تبليغ مي‌رسد. انسان بايد در هر حال اجتماعي باشد، منتها دوران سازندگي و تبليغاتي او دوراني است كه خودش ساخته شده باشد. اين مرد خود ساخته، «كالجبل الرّاسخ» مي‌شود و ديگر توطئه‌هاي رنگارنگ و حوادث گوناگونِ اجتماعي در او اثر نمي‌كند.

 

 

كساني كه تا حدودي خود را ساخته‌اند، اگر بخواهند در همان حدّ، ديگران را بسازند، چگونه بايد اين كار را انجام دهند و قدم اوّل چيست؟

 

آيت الله بهاءالديني:

هيچ چيز به اندازة عمل انسان در ساختن ديگران مؤثر نيست. رفتار و حركات يك انسانِ وارسته، خود تبليغ به وارستگي است: «كونوا دعاة للنّاس بغير السنتكم». اين كه تمام روحانيت به حضرت امام توجّه دارند و ايشان را به عنوان الگو پذيرفتند، اين به خاطر ادعاهاي امام نيست، به خاطر عمل ايشان است. آنچه به ايشان اين جنبه را داده است، اعمال و رفتار ايشان است. ما بيش از شصت سال است كه امام را مي‌شناسيم. ايشان از ابتداي امر متعبّد بودند. در پنجاه سال پيش شايع بود ‌كه ايشان استاد فلسفه‌اند و براي افرادي مثل «مرحوم مطهري» تدريس مي‌كردند. در عين حال، همه مي‌گفتند: ما چنان مرد حكيمي كه تا اين اندازه به مسائل و معارف، ائمه عليهم السلام و اوضاع امور، آشنا باشد، سراغ نداريم. بي‌جهت نيست كه چنين توفيقاتي نصيب امام شده است.

 

از نظر اخلاق هم ايشان بي‌نظير بودند. شايد حدود 30 يا 25 سال ايشان با «مرحوم زنجاني» در جلسات فيضيّه شركت داشتند. هميشه پشت سر ايشان حركت مي‌كرد. حتي يك مرتبه ديده نشد كه بر ايشان پيشي بگيرد. جلسات نشست امام هم با شاگردانش تشكيل مي‌شد. مسئله استاد و شاگرد اصلاً براي امام موضوعيّت نداشت. ايشان نمي‌گفت: اينها شاگردان من هستند، نبايد با اينها بنشينيم. گاهي رياست جلسه هم به دست شاگردان مي‌افتاد، امام استاد جلسه بود، امّا جلسه را ديگران اداره مي‌كردند.

 

از نظر سياست و بينش اجتماعي هم كه جاي حرف نيست. زعامت و مرجعيّت عامّه «آيت الله بروجردي» تا حدود زيادي مرهون زحمات امام بود. ايشان صلاح مي‌ديدند كه بايد مرجعيّت در دست يك نفر متمركز باشد. روي همين اصل در اين جهت زياد كوشيدند. به هر حال، از ابتداي تأسيس حوزه علميه قم تاكنون ما براي امام نظير نيافتيم.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...