نقش معلم در سازندگی یا ویرانی بنای اخلاقی کودکان بسیار دارای اهمیت است. کودک از روش کار مسئولان مدرسه، نحوه اعمال انضباط آنان، برخورد آنان با شاگردان، تشویقها و تنبیهها و قدرت جاذبه و دافعه آنان تأثیرمیپذیرد. کودکان به هرنحو، کم یا بیش از معلمان خود علاوه براینکه میآمـــوزند، تأثیر میپذیرند. این تأثیر به حدی وجود دارد که عدهای از مورخین عل سقوط و انحطاط بعضی ازجوامع را معلمان و مربیان آن جامعه میدانند. نفوذ معنوی معلم در بین شاگردان به قدری ریشه داردکه با اعمال و رفتار خود به الگو و سرمشق برای کودکان تبدیل می شود. کودکان و نوجوانان از تک تک اشارات و حرکات و نحوه گفتار و مثالها و واژههایی که معلم به کار می برد، تأثیر میپذیرد. لحظاتی را که کودک در مدرسه سپری می نماید از مهمترین و حساسترین لحظات زندگی او میباشد. در مواردی که خانواده آشفته و نابسامان است و کودک احساس میکند که خانواده برای او پناهگاه قابل اعتمادی نیست، به دوستان پناه میبرد و ازآنان کمک میطلبد به ویژه اگرکودک پدر یا مادر نداشته باشد. دراین موارد و موقعیتها معلم یا مربی وظیفه داردکه از لحاظ رفتار همراه با مهر و محبت و نحوه تربیت شایسته، نقش یک ولی را ایفا نماید. فضای مدرسه تحت تأثیرعناصرگوناگونی از قبیل معلم، مدیر، ناظم، مستخدم، مسئول تربیتی و همکلاسیها قرار داردکه همـــــه آنان میتوانند برای دانشآموزان الگو و سرمشق باشند و درشکلگیری ابعاد روحانی آنان ایفای نقش نمایند. کودکان بیشتر از افراد بزرگتر تحت تأثیر قــــــرارمیگیرند، چراکه بزرگترها قادرند بین بعضی امور و کارها امتیاز و فرقی قائل شوند در صورتی که کودک به دلیل عدم علم کافی و بدون مطالعه و ارزیابی از تمام اعمال و رفتار و گفتار معلم، الگوبرداری می نماید؛ کودک به درستی یا نادرستی، خوب یا بد، نفع یا ضررگفتار و کــــردار معلـــم نمی اندیشد، بلکه فقط برای او مهم این است که اعمال، گفتارها و رفتارها را به عنوان یک قانون حتمی بپذیرد. چه بسا معلم مسئلهای را اشتباه حل میکند و وقتی پدر و مادر او را را از غلط بودن آن آگاه میکنند و جواب درست مسئله را به او میآموزند کودک نمیپذیرد، هرچند که حرف پدر و مادر درست باشد ولی آن جواب اشتبـــاه را میپذیرد چون که آن را گفته معلم میداند بنابراین، درهمین جا تأثیر وجود معلم به عنوان یک الگو و نمونه برای کودک آشکار می شود. معلم از یک نظر قهرمان کودک است و مورد قبول شاگرد. براین اساس همه افعال و اقوالش برای طفل حجت است. او رهبر علمی کودک است و باید الگوی اخلاق، نظافت، حسن برخورد و راه و رسم درست او باشد………. ……………………
نوع بینش ها، اطلاعات، عقاید و آرزوهای محیط درس و مدرسه و مربیان و مسئولان سازنده ایمان کودک است. کار معلم کاری بس خطیر است. کار انتقال میراث فرهنگی، احیای مبانی فکری و عقیدتی و ساختن و به عمل آوردن کودک است. درمحیط مدرسه باید عوامل اخلاقی نظیر پاکدلی، پاکبازی، صداقت و راستگویی، گذشت و فداکاری، استقامت و شکیبایی، انصاف و عدالت حکمفرما باشد، تا شخصیت و عالم درون کودکی با این عوامل حسنه عجین شود و به صورت خوی و عادت در وجود او بروز نماید ……………………………………………………………
برای تربیت و سازندگی کودک وحدت خانه و کودک لازم و ضروری است، چرا که وابستگی کودک به مادر و خانواده از یک سو و آشنایی و وابستگی از سوی دیگر ضرورت دارد تا وحدت بین این دو نهاد پدید آید. از علل ویرانی کودک عدم توجه، و عدم وجود ارتباط بین خانه و دستگاه آموزش است. وجود اتحاد کامل بین این دو نهاد می تواند، سببی برای ایجاد استحکام تربیت و آرامش کودک باشد. این خطا و اشتباه است که والدین بار سنگین تربیت را بردوش مدرسه قرار دهند و یا مدرسه به گمان اینکه والدین کاملاً به وظیفه خود آشنا هستند، ازکار سازندگی دست بردارند………….

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...