ماهيت نفس انساني

اين نفس انساني چيست كه انسان را اين چنين به خود گرفتار كرده است و همه چيز را براي آن و به جهت آن مي خواهد و يا از دست مي دهد؟ آيا نفس انساني غير از وجود انسان است؟
اگر انسان وجودي مركب از دو چيز روح و نفس است، اين تركيب چگونه است؟
اين پرسش ها و پرسش هاي ديگر فلسفي، همواره انسان را به خود مشغول داشته است؛ اما آن چه در اين نوشتار مورد نظر است اين كه قرآن، نفس را بخشي از موجود انساني مي شمارد كه در حقيقت قوه اي از قواي بشري مي باشد. (نساء آيه 128 و نازعات آيه 40 و شمس آيه 7) در تحليل قرآني و تبيين خداوندي، نفس انسان به طور طبيعي متمايل به بدكاري است. (همان آيات و نيز يوسف آيه 53 و بقره آيه 532 و 482 و آيات ديگر)
با اين همه از نظر قرآن نفس انساني قابل كنترل و مهار (نازعات آيه 40) و مخلوقي معتدل و ملهم به خير و شر (شمس آيه 7 و 8) و داراي خاطراتي پنهان و غيرقابل مشاهده (بقره آيه 352) و پديده اي غير از جسم اوست (انعام آيه 93).
اين نفس داراي تمايلات و خواسته هايي است كه انسان بايد به برخي پاسخ مثبت بدهد و برخي را كنترل و مهار كند. (فصلت آيه 31و زخرف آيه 71 و نجم آيه 23) اين امكان نيز وجود دارد كه نفس انساني در سختي و رنج بيافتد و در تنگنا قرار گيرد و با همه فراخي، جانش به لب رسد. (توبه آيه 118).
در حقيقت نفس مي تواند حالت هاي مختلفي را تجربه كند. از اين رو قرآن نفس را از آيات بزرگ الهي برشمرده است كه مي بايست مورد تامل و دقت و تحقيق از سوي انسان قرار گيرد و ماهيت آن باز شناخته شود. (فصلت آيه 53 و نيز ذاريات آيه 20 و 21).
از ديگر ويژگي هاي منحصر به فرد نفس آن است كه با توجه به حالات مختلف، از اسامي گوناگوني برخوردار است. نفس به جهت ويژگي انحصاري اش مي تواند در دو سوي كمال و نقص قرار گيرد و پاندول وار در دو سوي كمالي و نقصي در حركت آيد. از اين روست كه گاه در قرآن سخن از نفس اماره است كه آدمي را به سوي بدي ها امر مي كند و مي كشاند. (يوسف آيه 53) و گاه ديگر سخن از نفس لوامه و سرزنشگر است كه به عنوان وجدان پاك عمل مي كند و بر رفتار ناهنجار و يا عمل نكردن به هنجار و ارزشي، وي را سرزنش مي كند. (قيامت آيه 2) گاه ديگر سخن از نفسي است كه به تسويل (زيبا جلوه دادن) مي پردازد و بدي ها و زشتي ها را به عنوان امري نيك و پسنديده جلوه مي دهد. (يوسف آيه 18 و 83 و طه آيه 96) و گاه از نفس وسوسه گري سخن مي رود كه نمي گذارد دمي با خود آرام نشيند و همواره وي را به سوي بدي ها و زشتي ها دعوت مي كند. (ق آيه 16) در مقابل، نفسي هم به آرامش و اطمينان مي رسد و آدمي را از همه چيز رهايي مي بخشد و كمال را در او تضمين مي كند. (بقره آيه 562 و نيز فجر آيه 27).
اين ها نشان مي دهد كه انسان و نفس انساني در مقامي است كه مي تواند به پست ترين مقام تا عالي ترين و كمالي ترين مقام دست يابد و اين همه، حالات يك وجودي است كه ما آن را انسان مي ناميم.

خودسازي تنها راه رهايي

انسان به جهت همين دوست دشمن همواره بايد هشيار باشد و بر خود نهيب بيدار باش بزند؛ زيرا اين دشمن همواره بيدار است و آسيب هاي او در ابعاد مختلف شخصيت فردي و اجتماعي و نيز دنيايي و آخروي از هر دشمني جدي تر و خطرناك تر است.
بسياري از مسايلي كه انسان با آنها دست و پنجه نرم مي كند، ريشه در همين دوست دشمن درون دارد.
شخصيت وي را ناپايدار و ناسالم مي سازد و از تعادل خارج مي كند. ريشه افسردگي و نوميدي را مي بايست در او جست و در حوزه مسائل اجتماعي بي عفتي و بي حجابي و خودباختگي و ظلم و ستم و بيداد را مي بايست در رفتار او سراغ گرفت.
اين گونه است كه خداوند به انسان هشدار مي دهد و مي خواهد تا خود را با آموزه هاي وحياني بازسازي كند و نفس را تعديل و مهار نمايد. همه دستورهاي قرآني و احكام و شريعت براي تعديل و مهار نفس انساني فرو فرستاده شده اند تا انسان را از شر و بدي نفس خودش رهايي بخشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...