امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...