راههاي تحصيل صبر:

خداوند انسان را آفريده و خوب مي داند كه او عجول است و به تدريج بايد از امتياز صبر برخوردار شود و راههاي دستيابي به آن:
1 ـ شناخت طبيعت زندگي دنيا: دنيا فاني است و انسان آفريده شده تا با آزمايش هاي مختلف الهي وجودش را صيقل داده و مستعدّ زندگي جاودانه نمايد. و خداوند انسان را در رنج و سختي آفريده و شادي و سلامت بدون غم و بيماري نيست.
2 ـ‌ خودشناسي: اگر انسان همه چيز خود را از خدا بداند ديگر در حوادث و يا جايي كه چيزي از او گرفته مي شود، گويي اتفاقي نيفتاده و همواره اين شعار را الگوي رفتار خويش نمايد (ما از خدائيم و به او باز مي گرديم)
3 ـ اميد قطعي به گشايش: انسان به يقين برسد كه خداوند وعده داده بعد از هر سختي، آساني است.
5 ـ اميد بستن به جبران محروميّتها: پيامبر مي فرمايد هر بنده اي كه در پيشامدي بگويد خداوندا عوض آن را به من بده خداوند پاداش كامل به او مي دهد (در آخرت) و بهتر از آنچه از دستش رفته در همين دنيا به او مي بخشد.
6 ـ كمك از ذات حق: از ديد قرآن مهمترين پشتوانه صبر ياري خداوند است و بدون كمك او صبر كامل نمي شود.
7 ـ زنده نگه داشتن خاطرة قهرمانان صبر: (انسان زندگي صابران را مطالعه كند و از آنها بخصوص پيامبران الگو بگيرد)
8 ـ ايمان به قضا و قدر: (بداند براي سنت الهي تبديل و تحويلي نيست و آنچه از دست رفته باز نمي گردد پس بي صبري فايده ندارد)
9 ـ‌ تفكر در امور گوناگون:
الف ـ مطالعة اخبار و احاديث در باب فضيلت صبر و بلا، كفارة گناهان است و اينكه صابر، عاقبتش نيكوست.
ب ـ يادآوري كوتاه بودن زمان بلا
ج ـ بداند بعد از هر سختي، گشايش است.
د ـ بداند كه محنت از جانب پروردگار اوست كه مهربانترين نسبت به اوست و خير و صلاح او را مي خواهد و عقل از ادراك عواقب امور قاصر است.
10 ـ دارا بودن نفس مطمئنّه: انسانهاي داراي اين نفس، در برخورد با هر حادثه اي متزلزل نشده و استوار باقي مي مانند و راه بدست آوردن طمأنينه، ياد خدا و ذكر اوست (قلب به ياد خداست نه فقط ذكر لفظي)

آفات صبر:

1 ـ عجله و شتابزدگي: اين فطرت انسان است و وقتي بر خلاف خواسته اش، چيزي پيش آيد تحمل او تمام شده و قانون اين جهان را فراموش مي كند (هر چيزي جايي دارد).
2 ـ عصبانيت و خشم: انسان در زمان عصبانيت و خشم ارزش صبر را فراموش مي كند بخصوص اگر نخواهد در جامعه نقش رهبر و راهنما داشته باشد.
3 ـ دل تنگي و افسردگي: (انسان با اين دو، نيروي صبر و مقاومت خود را از دست مي دهد)
4 ـ نااميدي: (بزرگترين آفت صبر است و براي هر فعاليتي انسان بايد بذر اميد در دل خود بكارد تا موفق شود).
ضرورت صبر براي پيامبران: هدف از بعثت پيامبران دگرگون كردن وضع جامعه و جهت دادن و بازسازي جامعه و تصحيح عقايد و رفتار انسان هاست. بنابراين اكثريت با آنها مخالفت مي كنند. خداوند، پيامبراني كه بيشتر درگير مبارزه با مخالفان بوده اند، اولوالعزم ناميده است (نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و پيامبر). در زندگي حضرت ايوب آمده بعد از آنكه تمام بلاها بر او نازل گشت، در مناجات خود با خدا گفت: پروردگارا به اين همه بلا راضيم و به جز رضاي تو نمي جويم در اين جا عتاب آمد كه چه بلايي بر تو روي داده، با تو چه كرده ايم، پيامبران قبل از تو اين بلاها را از ما خواستند ولي ما به ايشان عطا نكرديم. و حضرت در اين زمان، توبه كرد.
خداوند در قرآن ايوب را به عنوان نمونه و الگوي صبر و شكيبايي براي پيامبر معرفي مي كند و خداوند بر صابر بودن او گواهي مي دهد و او را به عنوان عبد خود معرفي كرده و اوّاب (كسي كه جز به خدا رجوع نمي كرد) ناميده است.
حضرت يعقوب: پس از فراق يوسف، صبر جميل را پيش گرفت و هيچ گلايه و شكايتي به كسي نكرد و ناله اي سر نداد اما از شدت غم و اندوه چشمانش را از دست داد و اندوه خود را با خدا در ميان مي گذاشت و قرآن او را اولي الايدي والابصار معرفي مي كند (بصير). گريه از روي عاطفة پيامبر، رحمت خدا را شامل حال او مي كرد كه سنگدل نبود در عزاي فرزند، آنچه با صبر منافات دارد شكايت بردن از خدا نزد بندگان بوسيله ناله و فغان است.
حضرت يوسف: خداوند ابتدا يوسف را به بلاهاي فراوان مبتلا كرد و آزمايشهاي زياد انجام داد سپس او را مكنت دنيوي و منزلت اخروي عطا كرد كه راز اين موفقيت حضرت و پيروزي او بر همة مشكلات تقوا و صبر است او بر سر دو راهي تن به فحشا دادن و از دين خدا خارج شدن و يا مصيبت زندان رفتن،‌راه دوم را بر مي گزيند و سختي آن را به جان مي خرد. و اين گونه صبر سختر و مهمتر است چرا كه اين صبر اختياري است نه صبر اجباري مانند ايوب.
حضرت اسماعيل: حضرت ابراهيم در خواب مي بيند كه بايد فرزندش را قرباني كند و چون مي داند خواب پيامبر وحي خداوندي است، پس درنگ نكرده موضوع را با اسماعيل در ميان مي گذارد، پسرش در پاسخ مي گويد: آنچه بدان مأموري به جاي آور، قول مي دهم اگر خدا بخواهد مرا در شمار صابران ببيني و با همين نيروي توكل و اعتماد به خدا هر دو از آزمون الهي سربلند بيرون آمدند.
پيامبران اولوالعزم: خداوند در قرآن پيامبران را قهرمانان صبر در راه تبليغ دين معرفي مي كند و صبر آنها به خاطر اينكه در راه سازندگي ديگران است ارزشمندتر از صبر در راه سازندگي و تكامل فردي است.
حضرت نوح: ايشان 950 سال مردم را به سوي خدا فراخواند و هر 12 سال يك نفر ايمان آورد و رويهم 82 نفر شدند و آيات قرآن اصرار و اميدواري او را به هدايت قومش بيان مي كند كه حتي مردم نمي خواستند حرفهاي او را بشنوند و گوشهاي خود را مي گرفتند ولي باز حضرت دست بردار نبود. پاسخ صداقت و كوشش او توهين و آزار و اذيت و ناسزاگويي بود پس از آمدن نسل هاي جديد و رفتن نسل هاي قبل وضع بدتر مي شد و مردم بي خردتر از قبل بودند. وقتي حضرت از ايمان آوردن مردم نااميد مي شود آنها را نفرين مي كند (كه پروردگارا از اين كافران، ديّاري را بر زمين باقي مگذار).
حضرت ابراهيم: از پيامبراني است كه با حوصله و صبر بسيار مردم را به خداپرستي دعوت مي كرد و زبان بسيار نرمي داشت. وقتي حضرت ابراهيم را به جرم بت شكني در آتش مي اندازند او هيچ ترسي به خود راه نمي دهد و از كسي جز خدا كمك نمي خواهد وذكر (حسبي الله) را بر زبان جاري مي كند و خدا نيز او را به حال خود وانگذاشته و با گفتن اينكه اي آتش براي ابراهيم سرد و سلامت باش، به او مدد مي رساند.
حضرت موسي: در دوران ديكتاتوري و خفقان فرعون كه خود را خداي برتر مي دانست به فرمان الهي مأمور مبارزه با شرك و كفر فرعونيان مي شود حضرت در برابر تهديدهاي فرعون ياران خود را به صبر مي خواند و به آنها وعدة پيروزي مي دهد اما هيچ يك از پيامبران تا اين اندازه مورد آزاد پيروانش قرار نمي گرفت و قوم او دائم گلايه مي كردند و به او زخم زبان مي زدند و او صبر مي كرد.
حضرت عيسي: در زمان حضرت، علماي يهود مي خواستند مردم همچنان در آداب و رسوم مذهبي خود باقي بمانند و به ظواهر اكتفا كنند بنابراين دعوت حضرت را نمي پذيرند و بدترين القاب و تهمتها را به حضرت و مادر گرامي او مي زنند تا جائيكه زمينه به صليب كشيدن وي را فراهم مي كنند.
حضرت محمد صلی الله علیه واله: پيامبر بايد ديني را تبليغ نمايد كه دين جهاني است و محدود به يك سرزمين نمي باشد و پيامبر به گونه اي در اين راه صبر مي كند كه از پيامبران اولوالعزم هم گوي سبقت در اين ميدان را مي ربايد چون دامنة اين رسالت جهانب بود بنابراين حضرت مخالفان بي شماري داشتند بنابراين در جاي جاي قرآن خداوند او را به صبر فرمان مي دهد در برابر تمام سختي هاي پيامبر ايشان جز مناجات با خدا و صبر واكنشي ديگر ندارد.
صبر در زندگي معصومين: حضرت زينب سلام الله علیها، در طول زندگي پر بركت خويش به مصائبي دچار شد كه كوهها را ياراي تحمل آن نبود اما حتي يكبار هم لب به شكوه و شكايت نگشود و دور از ميزان حق و منطق عمل نكرد و رضاي خدا تنها هدفش بود و به همين دليل در پاسخ به يزيد كه از او پرسيد اين ماجرا را چگونه ديدي؟ حضرت فرمودند: چيزي جز زيبائي نديدم. و توانست با عملكرد خود پيام عاشورا را زنده نگهدارد.
حضرت عليعلیه السلام: در شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها، در درد دل خود با پيامبر صلی الله علیه واله مي فرمايد: تنها عاملي كه سبب مي شود مصيبت ها را با آغوش باز بپذيرم و صبر را برايم ممكن مي سازد آية (ما همه از خدائيم و به سوي او باز مي گرديم) است. حضرت از همدستي امت عليه خود و غصب حق دختر رسول خدا به خدا شكوه مي برد و بهترين صبر را صبر بر ماتم رسول خدا بر مي مرد. حضرت كه در برابر ظلمت ناشي از كوري بي ياور بود مي فرمايد صبر كردم در حاليكه خار در چشم و استخوان در گلويم فرو رفته باشد و براي حفظ وحدت امت اسلامي صبر را به عنوان بهترين تاكتيك سياسي انتخاب مي كند. اما از آن در جايگاه خود استفاده مي كند و در برابر معاويه صبر نكرده و قاطعانه سپاه خود را آماده نبرد با او مي نمايد.
امام سجادعلیه السلام: دوران امام سجادعلیه السلام بدليل جو اختناق و فشار با كوچكترين بهانه تشيع نابود مي شد بنابراين ايشان به صورت علني فعاليت سياسي نمي كرد و بدليل ياران اندك و رفاه طلبي و دنياخواهي مردم كه رواج پيدا كرده بود شيوة مبارزة خود را سلاح دعا انتخاب نمود و در اين راه در دعاهاي خود از خداوند طلب صبر مي كرد و مردم را به آن وسيله راهنمايي مي نمود. و صبر در دعاهاي آن حضرت و در نظر ايشان عاشقانه است. حضرت در دعاهاي خود با توجه به سخت گيريها و مراقبت هاي شديد امويان و استبداد آنها، از جرايانات سياسي و اجتماعي زمانه نيز سخن مي گويد و هم به مسائل مردم در زمينة اقتصادي و رسيدگي به نيازمندان اشاره مي كند.
صبر در زندگي بزرگان: نكته اي كه در موفق بودن آيت الله بهجت در زندگي ايشان مي باشد سكوت ايشان از لا يعني كه همان حفظ حريم ترك معصيت محسوب مي شود نشان دهندة صبر آن بزرگوار در برابر ميل به تكلم است چرا كه بسياري از گناهان از زبان به وجود مي آيد و دل را از ياد خدا غافل مي كند و او را از مسير رشد و تكامل منحرف مي سازد.
صبر در راه تبليغ دين: مبلغين دين خواستار تحول معنوي در زندگي مردم هستند يا مردم را به كارهاي خوب دعوت مي كنند و يا از كارهاي زشت باز مي دارند در هر حال با مقاومت مردم روبرو مي شوند چون براي آنها سخت است كه بر خلاف ميل و هوس خود رفتار كنند. كسي كه تبليغ دين مي كند بايد در جاهاي مختلفي صبر از خود نشان دهد.
1 ـ كناره گيري مردم از پيشوايان و رهبران ديني: براي يك پيام آور سخت تر از آن نيست كه با تمام وجود مردم را به سوي سعادت دعوت كند و جز گوش هاي كر و دل هاي سخت چيز ديگري نبيند. كه قهرمان اين نوع صبر حضرت نوح مي باشد.
2 ـ زخم زبان و آزار و اذيت مردم: كسيكه جز خيرخواهي براي مردم نمي خواهد و بر نفس خود و هوس خود مسلط شده برايش سخت تر از اين نيست كه ديگران به او تهمت بزنند و به او بدزباني نمايند همة پيامبران نمونه هاي درخشان از اين نوع صبرند.
3 ـ دوري راه و تأخير امداد خداوندي: وعدة خداوند براي حق طلبان ياري خود و پيروزي نهايي است اما بدون سختي راه و رنج كشيدن، بزودي نصيب آنها نمي شود و اينجاست كه مؤمنان را مي آزمايد اما زماني كه از رسيدن كمك خداوند نااميد مي شود و ديگر تاب و توان برايشان نمانده ناگهان مدد الهي فرا مي رسد.
صبر در ميدان جنگ يا فشار دشمن: در ميدان جنگ در برابر دشمن، براي پشت نكردن و فرار نكردن و مقاومت بايد از سلاح صبر بهره گرفت تا بتوان پيروز شد. و خداوند به صابران وعده مي دهد كه در همه جا با آنهاست و در قرآن مي فرمايد: صد نفر مسلمان صابر بر 1000 نفر كافر پيروز مي شوند. بهترين نمونة اين صبر در قرآن داستان طالوت و جالوت مي باشد. قبل از شروع جنگ طالوت براي سنجيدن مراتب صبر سربازانش از آنها مي خواهد وقتي به آب رسيدند از آن خود را سيراب نكنند، تنها عدة اندكي به فرمان او عمل كردند و در مواجهه با سپاه جالوت نيز همان ها باقي ماندند و بقيه با گفتن اينكه نفرات و تجهيزات جنگي دشمن بيشتر از آنهاست از جبهه فرار كردند. اما همان عدة اندك با ايمان، يقين خود را با اين جمله اعلام كردند كه (خداوند همواره با صابران است) و از خداوند درخواست مي كنند صبر را بر آنها فروريزد و بالاخره با همين سلاح و ايمان خود پيروز مي شوند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...