خطبه حضرت زینب... |
... |
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
«اللهم صل علی محمد و آل محمد» بینندگان عزیز بحث را در شب رحلت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) میبینند من یک مقداری راجع به حضرت زینب (سلام الله علیها) صحبت میکنم نه یعنی تاریخ حضرت زینب (سلام الله علیها) را بگویم مشکلی که الان زنان و دختران ما دارند چیه؟ م.. م… مشکلی که مردان ما دارند چیه؟ الان مشکل جامعه ما این است که زود میبُرند، مهمترین مشکل روحی و روانی نسل امروز و مهمترین مشکل این است که زود قیچی میشوند. یأس این مهمترین مشکل چیه؟ یأس، بریدن، انزوا و گوشهگیری، ترس و خفقان. یک حادثه کوچکی برای یک خانواده رخ میدهد، از چی شروع کند در را به هم میزند، حداقلاش گریه میکند، شام و نهار و صبحانه نمیخورد، مدرسه نمیرود، سرکار نمیرود، از خانه همسر بیرون میرود، زبانم لال ممکن است از خانه… برود خانه فامیل، تلفن را قطع میکند، نامه نمینویسد، سر یک چیز جزئی فوری قیچی میشوند، یعنی میشکنند.
شکست ناپذیری و مقاومت
درسی که زینب کبری (سلام الله علیها) به ما داد، هیچ چیزی او را نشکست. خیلی مهم است دو تا پسر داشت در کربلا شهید شدند، شکسته نشد، برادرش را شهید کردند، روبروی چشمهایش برادر دیگرش حضرت ابوالفضل (علیه السلام)، جوانانی مثل علیاکبر بچه شیرخواره، هر حادثهای که دید شکسته نشد جسمش شکستها! جسماش شکست، اینکه شکسته نشد چی؟ روحشه (روحش است) این یعنی آن، آنی که الان تمام دکترهای روانشناس توش ماندند تمام کشورها توش ماندند، همه علما و همه اساتید حوزه توش ماندند. همینکه افراد زود میشکنند. حتی من را مرگم بده! چی؟ حتی بعضی زنهای مذهبی من در مکه دیدم با چشم خودم با همین دو تا چشم خانمی را که گفت خدایا کاش نمیآمدم مکه! من دیدم عجب! چه حادثهای رخ داده که این زن شکسته شد برید، مأیوس شد. گفتم خانم چه حادثهای رخ داده؟ گفت من مدتی است آسانسور زدم نمیآید پائین! یعنی اینقدر لطیف شده که سادهترین مسئله را تحمل نمیکند.
گل پیراهنش، گل بشقابش، آن طوری که میخواهد نباشد، اعصابش خورد میشود، اعصابش خورد میشود، بخاطر اینکه مثلاً من گفتم پلوعدس این پلوماش آورد. من گفتم پپسی این کانادا خرید. من گفتم موکت سبز، رفته موکت قهوهای خریده. من گفتم نمیدانم برویم خانه مادرم این گفت برویم خانه مادرش. مادرم مادرش یعنی سر سادهترین مسئله دخترهای تحصیل کرده، دیپلمهها، فوق دیپلمهها، لیسانسها، حتی بعضی از دخترهایی که توی حوزه علمیه درس میخوانند میبینی سر یک مسئله جزئی زندگیشان تلخ میشود. ما طلبه داریم شکسته شده مثلاً سر یک مسئلهای حالا بنا بوده ببرنش (او را ببرند) مکه یک نمره کم آورده بنا بوده قاضی بشود توی امتحان مثلاً رأی نیاورده، کاندیدا شده، رأی نیاورده. اصلاً مثلاً خودش را کاندیدا میکند، رأی نمیآورد دیگر از آن شهر قهر میکند بابا شهر که اشکالی ندارد حالا تو صد تا رأی کم آوردی، چرا از شهر میروی بیرون. آدمهایی داریم وکیل، وزیر، سفیر، آخوند، کت شلواری، تحصیل کرده. مشکلی که امروز خیلیها بهش (به آن) گرفتار هستند این است که میشکنند. زینب کبری (علیها السلام) خانم نشکن بود.
وضعیت شام در زمان معاویه
حالا من میخواهم یک چند تا جمله بگویم اول برایتان بگویم شام کجاست، کوفه کجاست، شام پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله) را ندید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ندید از روز اول صدای اسلام را که شنید با سیمای معاویه دید آخر یک وقتی مثلاً آدم یک چیزهایی را میبیند بعد یک چیزهایی مثلاً سبزی را میبیند بعد بهار هم میبیند. پائیز هم میبیند، افرادی هستند از اول که متولد میشوند در پائیز به دنیا میآیند هر چه میبینند برگ زرد است. اصلاً اسلام شام با پائیز بود یعنی اسلام را در سیمای معاویه دیدند بعد هم یزید. این اسلام اینه و لذا یک خفقانی بود که هر چه معاویه میگفت کسی لب از لب تکان نمیداد. معاویه میخواست مردم را امتحان کند گفت یک روز چهارشنبه بگوئیم میخواهیم نماز جمعه بخوانیم ببینیم کسی جرأت میکند بگوید امروز جمعه نیست، چهارشنبه رفتند نماز جمعه خواندند و یک نفر جرأت نکرد بگوید امروز چهارشنبه است اینقدر وحشت.
معاویه یک مشت لشکر داشت که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به یارانش میفرمود دوست دارم ده تای شما را بدهم یکی از علاقمندان به معاویه را بگیرم یعنی آنها علاقهشان به معاویه اینقدر بتون آرمه و سفت بود. در یک ماجرای قضاوت قاضی حکم داد که این شتر ماده مال فلانی است. صاحب شتر گفت بابا این شتر ماده نیست، نر است. معاویه گفت اگر قاضی حکومت من به نر گفت ماده یا به ماده گفت نر، کسی حق ندارد بگوید چیز دیگر یعنی به چهارشنبه بگوید جمعه به جمعه بگویند چهارشنبه به نر بگویند ماده به ماده بگویند نر کسی جرأت حرف زدن نداشت. حالا در یک همچین کشوری در دمشق یک زنی مثل زینب کبری (علیها السلام) این همه داغ دیده، آمده خطبه میخواند توی خطبهاش مفصل است یک جملهاش را برایتان معنا کنم میفرماید که در کوفه در شام هم یک خطبه دارد.
حمد خدا، اولین کلام زینب (س) در برابر یزید
خطبه شاماش را برایتان معنا کنم میگوید که: «الحمد اللّه ربّ العالمین» اول حرفش میگوید خدا را شکر ما وقتی شکممان سیر است میگوئیم خدا را شکر. زینب (علیها السلام) در حال گرسنگی هم گفت خدا را شکر. در حالی که همه سختیها دیده، پیاده و سواره از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام دهها روز اسارت، در به دری داغ خطر نیش همه را تحمّل کرده باز میگوید: «الحمد للّه» این خیلی در سه بعد صلوات میفرستد بعد شروع میکند میگوید آیه قرآن میخواند میگوید: «ثم کان عاقبه الّذین اساؤا السوای أن کذبوا بآیات الله» ای کسانی که گناه کردید شما کافر از دنیا خواهید رفت، عاقبت شماها که آمدید حسین (علیه السلام) را کشتید بد عاقبت و همهتان کافر میمیرید (در پایتخت ببینید یک کسی بیاید مثلاً در رشت که مرکز برنج است در مازندران، گیلان که مرکز برنج است یک چهارپایه بگذارد توی خیابان بگوید مرگ بر برنج. در پایتخت برنج بگوید که مرگ بر برنج، خیلی جسارت است کسی مثلاً بیاید توی مدرسه فیضیه که مرکز طلاب و روحانیون است آنجا مثلاً یک دری وری بگوید خیلی جرأت میخواهد بچههای ما مرگ بر شاه میگفتند ولی شاه تهران بود. مرگ بر شاه اهواز کسی برود توی صورت شاه به شاه نگاه بکند بگوید مرگ بر شاه، این خیلی جگر میخواهد این هم ممکن است یک کسی بگوید در رود (فرار کند، نه) یک کسی سخنرانی کند این هم نه یک زن، این هم نه یک سری همه داغ و اسارت دیده، یک زنی که این همه ضربه دیده در مقابل حکومت این رقمی حرف میزند، خیلی مهم است.
کافرها با جنایتی که کردید برادرم را کشتید کافر میمیرید. آن وقت کلمهاش حمد است، دومین کلمهاش قرآن است انس زینب کبری (علیها السلام) با قرآن زینب کبری (علیها السلام) دختر فاطمه (علیها السلام) است. فاطمه زهرا (علیها السلام) در سخنرانی کوتاهی که کرد در مسجد حدوداً 54 تا آیه قرآن خواند خیلی مهمه. تسلط و انس «أظننت یا یزید» توی کاخ یزید توی کشور یزید میگوید گمان کردی «أظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء….» یزید تو فکر کردی ما را کشتی ما خوار شدیم؟ تو فکر کردی، تو فکر کردی، تو فکر کردی، خوب همه حرفهایش را میزند. اللّه اکبر بعد میآید میگوید که: «لا یحسبنّ الّذین کفروا انما نملی لهم خیرا» آیه قرآن میخواند یزید فکر نکن دو سه روز زندهای به نفعت است، خدا گذاشته پیمانهات سر برود پدرت را در بیاورد. فکر نکن چند روزی «أمن العدل یا بین الطلقاء» تو عادل هستی؟
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1395-08-04] [ 08:41:00 ق.ظ ]
|