حکایت جالب از شیطان و بزرگان |
... |
حکایات جالب از شیطان و بزرگان
شیطان دشمن قسم خورده انسان است، همه را وسوسه می کند، اما کسانی هم بوده اند که هرگز فریب شیطان را نخورده و پوزه اش را به خاک مالیده اند که شنیدن سرگذشت ایشان خالی از لطف نیست.
زنجیرهای شیطان
خواب معروفی نقل میکنند که در زمان شیخ انصاری یک کسی خواب دید که شیطان در نقطه ای (قضیه مربوط به نجف است) تعداد زیادی افسار همراه خودش دارد، ولی افسارها مختلف است، بعضی از افسارها خیلی شل است، طناب بسیار ضعیفی را به صورت افسار درآورده است، یکی دیگر افسار چرمی، یکی دیگر زنجیری، زنجیرهای مختلف و بعضی از زنجیرها خیلی کلفت است. در میان اینها یک افسار خیلی کلفت و زنجیرقوی بود که خیلی جالب بود. از شیطان پرسید: اینها چیست؟
ـ اینها افسارهایی است که به کله بنیآدم میزنم و آنها را به طرف گناه میکشانم.
آن افسار خیلی کلفت نظر این شخص را جلب کرد، گفت: آن برای کیست؟
ـ این برای آدم خیلی گردن کلفتی است.
ـ کی؟
ـ شیخ انصاری.
ـ چطور؟
ـ اتفاقاً دیشب زدم به کله اش، یک چند قدم آوردم ولی زد آن را پاره کرد.
ـ حالا افسار ماها کجاست؟
ـ شما که افسار نمیخواهید، شما دنبال من هستید! این افسار مال آنهایی است که دنبال من نمیآیند. آن شخص صبح آمد خواب را برای شیخ انصاری نقل کرد.
مثل این که شبی بوده، شیخ خیلی اضطرار پیدا میکند و پولی که بابت سهم امام بوده و فردا بایستی تقسیم میکرده است به عنوان قرض از آن چیزی برمیدارد؛ میآید تا دمِ در، ولی پشیمان میشود، دوباره برمیگردد میگذارد سرجایش.
شیطان که گفته بود زنجیر را زدم به کله اش و او را چند قدم آوردم ولی بعد پاره کرد و رفت، قضیه این بوده است.[شهید مرتضی مطهری،توحید، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۳۲ و ۳۳۳٫ ]
شیطان گفت: در دل من رحم و مروت و مهر و عطوفت قرار نگرفته اگر چنگال من بر تو گیر کند و دستم به تو رسد جای تو در ته این دره خواهد بود که تماشا میکنی و چنان تو را در آن سرنگون کنم که بند از بندت جدا شده و پیکرت قطعه قطعه شود. حضرتعلی علیه السلام فرمودند: مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَمْ یضُرَّهُ شَیطَان، هرکس به خدا متوسل شود، شیطان به او ضرر نمیرساند
ماجرای ازدواج حضرت داود
عارف بالله میرزا اسماعیل دولابی میگفت: خداوند به حضرت داود پیامبر، وحی نمود که فلان خانم را برای همسری تو برگزیدهام. حضرت داود به سراغ آن خانم رفت و قضیه را مطرح کرد، ولی آن خانم گفت: من چندان عبادت و اعمال صالحی ندارم که لیاقت همسری شما را داشته باشم، خانم دیگری همنام من در همین محلّه زندگی می کند که خیلی اهل عبادت است، قاعدتاً اشتباه شده و آن خانم منظور خداوند بوده است. حضرت داود که به هدایت الهی مطمئن بود، از او پرسید شما وقتی فقیر می شوید چه می کنید. آن خانم گفت: چون نمی دانم فقر برای من بهتر است یا ثروت، لذا کاری نمی کنم و به آنچه خدا پیش آورده تن می دهم. حضرت پرسید وقتی بیمار می شوید چه می کنید. آن خانم گفت: چون نمی دانم مرض برای من بهتر است یا صحّت، لذا کاری نمی کنم و به همان که خداوند پیش آورده تمکین می کنم. حضرت چند فقره از این سؤالات را مطرح کرد و آن خانم هم همین گونه پاسخ داد. بعد حضرت داود گفت: با این معرفت و روح تسلیم و رضا که در شما می بینم، مطمئناً اشتباهی رخ نداده است و خود شما از سوی خدا برای همسری من تعیین شده اید. (مصباح الهدی – مهدی طیب – ص۷۰)
قرآن میفرماید:«إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ» (سوره نحل ایه ۹۹)؛ چرا که او، بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل مىکنند، تسلّطى ندارد.
اما شیطان نسبت به کسانی از او تبعیت میکنند و گمراه هستند، تسلط دارد قرآن میفرماید: «إِنَّ عِبادی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْغاوینَ »(سوره حجر۴۲)؛ بر بندگانم تسلّط نخواهى یافت؛ مگر گمراهانى که از تو پیروى مىکنند.
تو را در دره پرت میکنم!
علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب لب الالباب در سیر سلوک (صاحبان عقل)، نقل میکند: حاج امام قلی نخجوانی که استاد معارف مرحوم آقا سید حسین قاضی پدر مرحوم میرزا علی آقا قاضی(ره) بود و در نزد مرحوم آقا سید قریش قزوینی(ره) در اخلاقیات و معارف الهیه مراتب استکمال را طی مینمود، گفت: پس از آن که به سن پیری رسیدم، دیدم با شیطان در بالای کوهی ایستادهایم، من دست خود را بر محاسن گذارده و به او گفتم: مرا سن پیری و کهولت فرا گرفته، اگر ممکن است از من بگذر. شیطان گفت: این طرف را نگاه کن، وقتی نظر کردم درهای بسیار عمیق دیدم که از شدت خوف و ترس عقل انسان مبهوت میماند.
شیطان گفت: در دل من رحم و مروت و مهر و عطوفت قرار نگرفته اگر چنگال من بر تو گیر کند و دستم به تو رسد جای تو در ته این دره خواهد بود که تماشا میکنی و چنان تو را در آن سرنگون کنم که بند از بندت جدا شده و پیکرت قطعه قطعه شود.
حضرتعلی علیه السلام فرمودند: مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَمْ یضُرَّهُ شَیطَان، هرکس به خدا متوسل شود، شیطان به او ضرر نمیرساند. (تصنیف غررالحکم ودررالکلم)
وسوسه شیطان حتی در بستر مرگ
اواخر عمر آیت الله کوهستانی (ره) بود که برای تجدید کارت معافیت تحصیلی، از مشهد به بهشهر آمدم. در این سفر ایشان بیمار بودند، ولی در بستر بیماری هم سیر و سلوک ویژه ای داشتند. از دیدنی ها و از شنیدنی های دنیا دور بود. در همان حال معنوی، درخواست نصیحت و پندی کردم، فرمود: ۱- همراه با قرآن باشید و از قرآن جدا نشوید. ۲- نماز شب را ترک نکنید. ۳- نماز را اول وقت بخوانید. آن مرد الهی بعد فرمود: مواظب شیطان باشید که برای فریب دادن هر انسانی آماده است. من عمری را سپری کرده ام دیگر وقتی برایم باقی نمانده است. و فقط منتظر صدایی هستم که مرا بخواند تا با کاروان آخرت همراه شوم. با این حال شیطان می خواهد مرا هم وسوسه کند. در این حال صدای گریه آن رادمرد پاک باخته بلند شد. (مجله بشارت شماره ۲۸- فروردین ۱۳۸۱- به نقل از سید عنایت الله دریاباری)
موسی پرسید: به من از گناهی خبر بده که اگر انسان آن را انجام دهد ، تو بر او پیروز می شوی و هر کجا که بخواهی افسار او را به آنجا می کشی. ابلیس گفت: «اِذا اَعجَبَتهُ نَفسُهُ ، وَاستَکثَرَ عَمَلَهُ، و صَغُرَ فِی عَینِهِ ذَنبُهُ؛ سه حالت گناه است که اگر انسان گرفتار آن شود، من بر او چیره می گردم،هنگامی که او خودبین شود و از خودش خوشش آید،هنگامی که او عمل خود را بسیار بشمرد، هنگامی که گناه در نظرش کوچک گردد
مادر شیطانها را دیدم!
در انوار جزائری است که در سال قحطی، در مسجدی واعظی روی منبر بود و میگفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش می چسبند و نمی گذارند، صدقه بدهد. مؤمنی پای منبر این سخنان را شنید تعجّب کنان به رفقایش گفت: صدقه دادن که این چیزها را ندارد، اینک من مقداری گندم در خانه دارم، می روم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد و از جایش حرکت کرد. وقتی که به خانه رسید و زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سال قحطی رعایت زن و بچّه و خودت را نمی کنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و… خلاصه به قدری او را وسوسه کرد که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت. از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند، را دیدی؟ پاسخ داد: من شیطان ها را ندیدم لکن مادرشیطان را دیدم که نگذاشت. انسان می خواهد در برابر شیاطین مقاومت کند اما شیطان به زبان زن یا رفیق و… مصلحت بینی می کند و نمی گذارد. (اخلاص و انفاق- دستغیب- ص۱۵۵)
سه عملی که باعث چیرهشدن شیطان بر انسان میشود
حضرت موسی علیه السلام در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاه رنگارنگی بر سر داشت نزد موسی علیه السلام آمد، وقتی که نزدیک شد کلاه خود را (به عنوان احترام) از سر برداشت و مؤدبانه نزد موسی علیه السلام ایستاد. حضرت موسی گفت: تو کیستی؟ ابلیس جواب داد: ابلیس هستم. موسی (علیه السلام) پرسید: تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند. ابلیس گفت: من آمده ام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری بر تو سلام کنم. موسی پرسید: این کلاه چیست که بر سر داری ؟ ابلیس پاسخ داد: با (رنگها و زرق و برق های) این کلاه، دل انسان ها را میربایم. موسی پرسید: به من از گناهی خبر بده که اگر انسان آن را انجام دهد ، تو بر او پیروز می شوی و هر کجا که بخواهی افسار او را به آنجا می کشی. ابلیس گفت: «اِذا اَعجَبَتهُ نَفسُهُ ، وَاستَکثَرَ عَمَلَهُ، و صَغُرَ فِی عَینِهِ ذَنبُهُ؛ سه حالت گناه است که اگر انسان گرفتار آن شود، من بر او چیره می گردم؛ هنگامی که او خودبین شود و از خودش خوشش آید، هنگامی که او عمل خود را بسیار بشمرد،هنگامی که گناه در نظرش کوچک گردد. (الکافی ج ۲ص ۳۱۴)
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1397-04-02] [ 10:22:00 ق.ظ ]
|