سخن از آیت الله محمدجواد انصاری همدانی است که در زندگی طلبگی خود موفق شد از بزرگانی مانند آیات سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ عبدالکریم حائری یزدی و سید محمدتقی خوانساری، اجازه اجتهاد دریافت دارد و البته با شخصیت‌هایی مانند حضرت امام خمینی و آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی، همدرس و هم مباحثه باشد.
او در حالی در زندگی متواضعانه و عارفانه خود، شخصیت‌هایی مانند آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب، آیت الله شیخ حسنعلی نجابت و مرحوم دولابی را پرورش داد که آیت الله علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی هم به عنوان یکی از برجسته ترین شاگردان او - که تلقین پیکر مطهر معظم‌له را در قبر و به هنگام خاکسپاری خواند – درباره‌اش می‌فرماید:
“او یکى از اولیاى برجسته قرن اخیر بود که قولاً و عملاً و اعتقادا و سرّا در ممشاى ائمّه طاهرین صلوات الله علیهم أجمعین قدم می‌زد و نمونه ‏اى بود که سیره و اخلاق و معارف آن بزرگواران را به عصر خود معرفى می‌نمود … .”
و اما درباره ویژگی‌ها و توصیه‌های آیت الحق، آیت‌الله انصاری همدانی، سخنان بسیاری وجود دارد که برای نمونه، به موارد زیر اشاره می‌شود:
1. تواضع و فروتنی مثال‌زدنی
این، یکی از بارزترین ویژگی‌های شخصیتی این عارف بالله است؛ تا آنجا که خود، کارهای منزل را انجام می‌‌داد؛ شخصا از بازار خرید می‌کرد و اجازه نمی ‌داد که کسی در خرید خانه و حمل کالا به او کمک کند.
یکی از شاگردانش، از این ویژگی مهم استاد چنین نقل کرده است:
“با اینکه من 20 سال بیشتر نداشتم و مشغول خواندن کفایه بودم و آیت الله انصاری، مجتهد مسلم و بیش از 40 سال داشت؛ روزی من مشغول نماز بودم که ناگهان متوجه شدم این مرد الهی در نماز به من اقتداء کرده ‌است.”
2. اهمیت فوق العاده به نماز
می‌فرمود: “خداوند تمام اسرار عرفان را در نماز جمع کرده است.”
اینگونه بود که به نماز، بسیار اهمیت می‌داد و دیگران را هم به آن توصیه می‌فرمود و از آنان می‌خواست که نوافل را نیز به جا آورند و حتی اگر نمازهای مستحبی – و به‌ویژه نماز شب – ترک شد؛ قضای آن را به جا آورند.
3 . توصیه به مدد گرفتن از ارواح بزرگان دین و مومنین و مومنات
در این باره خود آیت‌الله انصاری همدانی چنین فرموده است:
“من در قدیم، به زیارت قبر غیر معصوم و غیر امام نمی‌رفتم؛ چون تصوّر می‌کردم که فقط از قبور ائمّه علیهم‌السّلام که به مقام طهارت مطلقه رسیده ‌اند، بسط و گشایش حاصل می‌شود؛ ولى بر قبور غیر آنها، اثرى مترتّب نیست.
تا اینکه در سفر اوّلى که به عتبات عالیات با جمعى از تلامذه روحانى خود به زیارت مشرّف شدیم، یک روز در ایّام اقامت در کاظمین علیهما السّلام، براى تماشاى بناى مدائن و ایوان شکسته کسرى ـ که حقّاً موجب عبرت بود ـ از بغداد به مدائن رهسپار شدیم و پس از تماشاى مدائن و به‌جاى آوردن دو رکعت نماز در آن ایوان - که مستحب است - به سمت قبر سلمان که در قُرب آن ایوان قرار دارد به راه افتادیم.
ما در کنار قبر سلمان نه به دلیل زیارت بلکه به جهت رفع خستگى و استراحت با جمیع احباب و دوستان نشسته بودیم که ناگهان خود حضرت سلمان از ما پذیرایى کرد و خود را به صورت واقعی نشان داد و به حقیقت خود، تجلّى کرد.
چنان روح او لطیف و صاف و بدون ذرّه‌‏اى از کدورت و چنان واسع و زلال بود که ما را در یک عالم از لطف و محبت و سعه و صفا فرو برد و چنان در فضاى وسیع و لطیف و بدون گره از عالم معنى ما را داخل کرد که حقّا مانند فضاى بهشت پر لطف و صفا و چون ضمیر منیر عارف بالله مانند آبِ صافى، زلال و مانند هوا لطیف بود.
من از اینکه به دلیل زیارت در کنار قبر او نیامده بودم،؛ شرمنده شدم و سپس به زیارت پرداختیم و از آن پس نیز به زیارت قبور غیر ائمّه طاهرین علیهم السّلام هم، از علماء بالله و مقرّبان و أولیاء خدا می‌روم و مدد مى‏گیرم و به زیارت قبور مؤمنین در قبرستان می‌روم و به شاگردان خود توصیه کرده‌ام که از این فیض الهى محروم نمانند.”
چهار . توصیه به خوش رفتاری با خانواده و همسر
نقل است که شخصی برای گرفتن دستورالعمل سیر و سلوک به محضر معظم‌له رسید و چنین شنید:
“تو با خانمت بد رفتاری می‌کنی؛ برو اخلاقت رو درست کن! حجاب تو این است.” ادامه ماجرا از زبان آن شخص، شنیدنی است:"وقتی برگشتم؛ همسرم خیلی با ناراحتی به من گفت باز رفتی مسافرت؟! خم شدم و دستش را بوسیدم؛ او با توجه به رفتارهای نامناسب گذشته من، کاملا تعجب کرد و پرسید این کار را چه کسی به تو یاد داده است؟ گفتم همان آقایی که می‌گویی چرا نزدش رفتی!
پس از آن بود که در سفرهای بعدی به همدان، با خانمم به محضر آیت الله انصاری همدانی مشرّف می‌شدیم و از روحانیت معظم له استفاده می‌بردیم.”
5. توصیه همیشگی به مراقبت از نفس
معظم له می‌فرمود: “اگر انسان خودش را اصلاح کند و غلّ و غش نداشته باشد و طریقه اهل بیت عصمت (ع) را بگیرد و در این راه به یکی از اولیای خدا وصل بشود زودتر به نتیجه می‌رسد؛ عمده کار دست خود انسان است.
هرجا که نفس انسان به چیزی خیلی تمایل داشت، باید آن را ترک کرد تا جایی که ذره ای مخالف راه هدایت، عمل نشود و انسان به مرحله‌ای برسد که از نفس گذشته باشد.
آن جا دیگر هیچ نمی‌ماند جز خدا.”
نهمین روز از اردیبهشت ماه سال 1339 هجری شمسی بود که آیت الله انصاری همدانی در بین نماز ظهر و عصر مبتلا به سکته شد و وقتی پزشکی برای وی آوردند، فرمود: خود را به زحمت نیندازید؛ مرگ من نزدیک است.
این عارف و عالم ربانی سرانجام در چنین روزهایی به ملکوت اعلی پیوست.
اکنون در سالروز ارتحال ملکوتی آن عارف بالله، یکی از کرامات او را از زبان خودش از نظر می‌گذرانیم:
“در یکى از خیابان‌هاى همدان عبور می‌کردم؛ دیدم جنازه‏‌اى را تشییع و به سوی قبرستان می‌برند؛ ولى از جنبه ملکوتیّه، او را به سمت یک تاریکى مبهم و عمیقى می‌بردند و روح مثالى آن مرد متوفى در بالاى جنازه اش حرکت می‌کرد و پیوسته فریاد می‌کرد که:
مرا نجات دهید … مرا نجات دهید؛
ولى زبانش به نام خدا جارى نمى‌شد.
به هر حال، صدایش به گوش کسى نمى‌رسید.
من صاحب جنازه را مى‌شناختم؛ اهل همدان و حاکمی ستمگر و ظالم بود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...