1. آموزش نماز و دعا: در بيان سيره عملى رسول خدا ص نقل شده است كه هرگاه به ايشان و خانواده اش، تنگدستى و سختى مى رسيد، مى فرمود: برخيزيد و نماز بخوانيد كه آفريدگارم مرا به اين كار امر فرموده است.60 امر خداوند كه رسول ص در پايان اين سخن، بدان اشاره كرده، آيه 132 از سوره «طه» است؛ زيرا خداوند در اين آيه خطاب به پيامبر و همه پدران و سرپرستان خانواده فرموده است: «خانواده خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش.» از اين آيه به خوبى برمىآيد كه نماز خوان كردن اهل خانواده (بخصوص كودكان) و تربيت دينى آنان كارى دشوار است و نياز به صبر و بردبارى دارد. درباره آغاز آموزش نماز به كودكان نيز، به طور خاص رواياتى نقل شده است. پيامبر ص در اين زمينه فرموده است: «كودكان خود را در هفت سالگى به نماز خواندن امر كنيد و به آنان نماز را ياد دهيد و در ده سالگى براى نخواندن نماز، آنان را تنبيه كنيد و در اين سن بسترهايشان را از هم جدا كنيد.»61 على رغم آنكه سن وجوب نماز براى كودكان، هفت سال نيست، اما در اين روايت آغاز نماز خواندن كودك را هفت سالگى معرفى كرده است. «امر به نماز خواندن» كه در اين روايت آمده، دليل بر وجوب نماز نيست، بلكه فلسفه آن آشنايى كودك با مراسم دينى و عادت كردن او به اين امور است تا هنگام رسيدن به سن تكليف و وجوب نماز، اداى اين مراسم براى او آسانتر باشد.
بر اساس اين روايت، تشويق والدين به عبادت كردن كودك از سن هفت سالگى، ايجاد آمادگى جسمى و روحى و بالا رفتن تحمل تدريجى او براى انجام مراسم و تعاليم مذهبى ـ همچون نماز و روزه ـ است.
علاوه بر آن، بر اساس ديدگاههاى روانشناسى و تربيتى، كودك از آغاز هفت و بخصوص ده سالگى، احساس مى كند خواستار سعادت بى نهايت است و براى كسب معنويت به خدا روى مى آورد. از حدود هشت سالگى به بعد، شوقى در كودك پديد مى آيد كه براى تكامل روانى خود تلاش مى كند و متوجه ايجاد روابط استوار با خدا مى شود و اين تلاش، در سنين دوازده سالگى به شكل عالى متجلّى مى گردد و عشق نيرومندى را در رابطه با خدا پيدا مى كند، تا آنجا كه مى تواند عباداتى را انجام دهد. از حدود سن هشت سالگى به بعد، شوق مذهبى كودك بيشتر، و نسبت به مسائل مذهبى علاقه مندتر مى شود. .62
بر اساس رواياتِ رسول خدا ص و ديگر ائمّه عليهم السلام، اين دوره، دوره «تأديب و تربيت» نامگذارى شده است. دو خصوصيت روانى كودك، يعنى «تربيت پذيرى» و «تعليم پذيرى»، گوياى آن است كه كودك آمادگى دارد تا به طور مستقيم، ارزشها و ضدارزشها به وى آموزش داده شود و اين مفاهيم براى او به تدريج تبيين گردد. آموزش مستقيم اين مفاهيم در دوره قبل چندان كارساز نيست و كودك بايد بيشتر به صورت غيرمستقيم و تقليدى تحت اين آموزشها قرار گيرد؛ ولى در اين دوره با افزايش رشد سنى، كودك به اين مرحله از شناخت رسيده است كه بتوان مفاهيم اخلاقى و تربيتى را به صورت مستقيم به او آموزش داد. .63
شايد فلسفه سختگيرى والدين نسبت به نماز خواندن كودكان در ده سالگى به دليل وجود همين روحيه در كودك است؛ زيرا او در ده سالگى به مرحلهاى از رشد رسيده است كه مىتواند مسئوليت هاى دينى را بپذيرد و بايد در قبال ترك آنها، به والدين پاسخگو باشد.علاوه بر نماز، آموزش برخى از مظاهر و نمادهاى دينى همچون ذكر و دعا و مقدّمات نماز، مانند طهارت و وضو به كودكان نيز درتعاليم نبوى، به چشم مى خورد.64
در سيره عملى آن حضرت نشانه هايى از توجه به تربيت دينى كودكان به چشم مى خورد. درباره زندگى حضرت زهرا عليه االسلام و تربيت دينى او در خانه پدر، روايات زيادى نقل شده است. پرورش فاطمه عليه االسلام و آموزشهاى دينى و مذهبى او در كنار پدر و زير نظر وى انجام مىشد. زهرا عليه االسلام در خانه پدر، عبادت كردن را مى ديد و برپايى آيين هاى مذهبى و دينى، در وجود او تأثيرى شگرف مىگذاشت. حساسيت و توجه رسول خدا ص به تربيت دينى و آموزشهاى مذهبى نيز در امر سازندگى شخصيت او مؤثر بود.65
آن حضرت حتى نسبت به تربيت دينى نواده هاى خود نيز توجه بسيار مبذول مى داشت. نقل شده است كه رسول اكرم ص مشغول نماز بود و حسين عليه السلام در كنارش. وقتى پيامبر ص تكبير مى گفت، حسين عليه السلام نمى توانست تكبير بگويد. آن حضرت همچنان تكبير را اعاده مى كرد و به حسين عليه السلام تعليم مى داد تا اينكه تكرار اين كلام مبارك، به هفت بار رسيد و حسين عليه السلام در مرتبه هفتم توانست تكبير را به زبان آورد.66 مضمون اين روايت نشان مى دهد كه حسين عليه السلام در اين شرايط طفل كم سنى بوده و احتمالاً به خوبى توانايى سخن گفتن نداشته است. به همين دليل، اداى عبارت «اللّه اكبر» براى او دشوار بوده و نياز به تكرار داشته است. ولى با اين حال، رسول خدا ص به آموزش دينى او پرداخته است . .
همچنين بر اساس برخى روايات، حسنين عليهماالسلام در هنگام نماز خواندن پيامبر ص در كنار او مى ايستادند و در انجام اعمال نماز به پدربزرگ خود تأسّى مى جستند. آن حضرت نيز پس از نماز، آنان را نوازش مى كرد و بر پاى خود مى نشاند و به نوعى مشوّق آنان در اداى نماز بود.67 در روايات نقل شده است كه پيامبر ص براى حسنين عليهماالسلام دعا و تعويذ مى خواند و براى سلامتى شان، معوّذتين (سورههاى ناس و فلق) را قرائت مى كرد.68 اين عمل رسول خدا ص علاوه بر آنكه موجب محافظت كودكان مىشد، از جنبه تربيتى نيز بر آنان اثرگذار بود؛ چون آنان به طور غيرمستقيم اهميت دعا و تلاوت قرآن را درمىيافتند.
2. آموزش قرآن: يكى ديگر از جنبه هاى تربيت دينى كودك، آموزش قرآن در ابعاد مختلف قرائت، روخوانى و مفاهيم آن است. رسول خدا در بيان وظايف والدين، اين نكته مهم را نيز از نظر دور نداشته است.
در سخنى از پيامبر ص نقل شده است كه فرمود: «فرزندان خود را بر پايه سه ويژگى تربيت كنيد: محبت ورزيدن به پيامبر و اهلبيت او و قرائت قرآن.»69 آن حضرت همچنين در روايت ديگرى، براى والدينى كه به فرزند خود قرآن آموزش دهند، ثواب و پاداش اخروى بيان كرده است.70
در اين روايات، علاقه مند كردن فرزندان به رسول خدا ص و اهلبيت عليهمالسلام در رديف انس با قرآن ذكر شده است كه هر دو از وظايف والدين است. بى شك، راههايى همچون بيان ويژگى ها و فضايل اهلبيت عليهمالسلام، و شركت دادن فرزندان از دوران كودكى در مراسم دينى، عزادارى و جلسات قرآن، از راههاى مؤثر در تحقق اين توصيه رسول خداست، البته مشروط به اينكه اين امر به افراط و زياده روى نرسد و دوران كودكى، بخصوص شش سال اول، كه مرحله بازى و آزادى اوست، يكسر به حضور در جلسات حفظ و قرائت قرآن محدود نگردد و برنامه هاى فشرده و سنگين حفظ و آموزش قرآن ـ كه امروزه در مراكز آموزشِ رسمى و غيررسمى رايج شده است ـ به كودك تحميل نگردد؛ زيرا اين امر، به جاى آنكه در تربيت دينى و رشد علايق مذهبى كودك مؤثر باشد، آثار و پيامدهاى منفى، از جمله: دورى و جدايى كودك از بازى و آزادى، كاهش اشتهاى روانى كودك نسبت به آموزشهاى مذهبى و قرآنى، و كاهش انگيزه و ميل او نسبت به انس و يادگيرى قرآن و مفاهيم دينى پس از دوران بلوغ را به دنبال دارد. علاوه بر آن، غالب برنامه هاى آموزشىِ امروزه، مبتني بر حفظ و قرائت و ظواهر قرآن است كه اصولاً با هدف نزول قرآن و سيره رسول خدا ص، ائمّه اطهار عليهم السلام و اصحاب آنان كه فراگيرى معانى و مفاهيم قرآن است، سازگار نمى باشد
موضوعات: آیات وروایات
لینک ثابت