نرجس
 
   



رابطه اخلاق و تربیت خانوادگی در احادیث اسلامی
رابطه اخلاق و تربیت خانوادگی در احادیث اسلامی
بی شک نخستین مدرسه هر انسانی دامان مادر و آغوش پدر اوست، و در همین جا است که نخستین درسهای فضیلت یا رذیلت را می آموزد. و اگر مفهوم تربیت را اعم از «تکوینی» و «تشریعی» در نظر بگیریم نخستین مدرسه رحم مادر و صلب پدر است که آثار خود را بطور غیر مستقیم در وجود فرزند می گذارد، و زمینه ها را برای فضیلت و رذیلت آماده می سازد.
در احادیث اسلامی تعبیرات بسیار لطیف و دقیقی در این قسمت وارد شده که به بخشی از آن ذیلا اشاره می شود:
1- علی علیه السلام فرمود: «حسن الاخلاق برهان کرم الاعراق؛ اخلاق پاک و نیک، دلیل وراثتهای پسندیده انسان (از پدر و مادر) است» . (27)
به همین دلیل در خانواده های پاک و با فضیلت غالبا فرزندانی با فضیلت پرورش
[172]
می یابند و بعکس افراد شرور غالبا در خانواده های شرور و آلوده اند.
2- در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «علیکم فی طلب الحوائج بشراف النفوس و ذوی الاصول الطیبة فانها عندهم اقضی وهی لدیهم ازکی؛ در طلب حوائج به سراغ مردم شریف النفس که در خانواده های پاک و اصیل پرورش یافته اند بروید، چرا که نیازمندیها نزد آنها بهتر انجام می شود و پاکیزه تر صورت می گیرد! » (28)
3- در عهد نامه مالک اشتر در توصیه ای که علی علیه السلام به مالک درباره انتخاب افسران لایق برای ارتش اسلام می کند، چنین می خوانیم: «ثم الصق بذوی المروءات والاحساب و اهل البیوتات الصالحة والسوابق الحسنة ثم اهل النجدة و الشجاعة والسخاء و السماحة فانهم جماع من الکرم و شعب من العرف؛ سپس پیوند خود را با شخصیتهای اصیل و خانواده های صالح و خوش سابقه برقرار ساز و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و بزرگوار، چرا که آنها کانون فضیلت و مرکز نیکی هستند. » (29)
4- تاثیر پدر و یا مادر آلوده در شخصیت اخلاقی فرزندان تا آن اندازه است که در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: «ایما امراة اطاعت زوجها و هو شارب الخمر، کان لها من الخطایا بعدد نجوم السماء، و کل مولود یلد منه فهو نجس؛ هر زنی اطاعت از همسرش کند در حالی که او شراب نوشیده (و با او همبستر شود) به عدد ستارگان آسمان مرتکب گناه شده است و فرزندی که از او متولد می شود آلوده خواهد بود! » (30)
در روایات متعدد دیگری نیز از قبول خواستگاری مرد شراب خوار و بد اخلاق و آلوده نهی شده است. (31)
5- تاثیر تربیت پدر و مادر در فرزندان تا آن پایه است که در حدیث مشهور نبوی آمده است:
کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه هما اللذان یهودانه و ینصرانه؛ هر نوزادی بر فطرت پاک توحید (و اسلام) متولد می شود مگر این که پدر و مادر او را به آئین یهود و نصرانیت وارد کنند» (32)
[173]
جائی که تربیت خانوادگی، ایمان و عقیده را دگرگون سازد چگونه ممکن است در اخلاق اثر نگذارد؟
6- همین امر سبب شده است که مساله تربیت فرزندان به عنوان یکی از اساسی ترین حقوق آنها بر پدر و مادر شمرده شود؛ در حدیث نبوی صلی الله علیه و آله می خوانیم:
«حق الولد علی الوالد ان یحسن اسمه و یحسن ادبه؛ حق فرزند بر پدر این است که نام نیکی بر او بگذارد و او را بخوبی تربیت کند» (33)
روشن است نامها آثار تلقینی بسیار مؤثری در روحیه فرزندان دارد؛ نام شخصیتهای بزرگ و پیشگامان تقوا و فضیلت، انسان را به آنها نزدیک می کند، و نام سردمداران فجور و رذیلت، انسان را به سوی آنها می کشاند؛ در اسلام حتی از این مساله ظریف روانی غفلت نشده و فصل مبسوطی درباره نامهای خوب و نامهای بد در کتب حدیث آمده است. (34)
7- در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «ما نحل والد ولده افضل من ادب حسن؛ بهترین بخششی یا میراثی که پدر برای فرزندش می گذارد، همان ادب و تربیت نیک است. » (35)
8- امام سجاد علی بن الحسین علیه السلام در همین زمینه تعبیر رسائی فرموده است می فرماید: «وانک مسؤول عما ولیته به من حسن الادب و الدلالة علی ربه عزوجل و المعونة له علی طاعته؛ تو در برابر آنچه ولایتش برعهده تو گذارده شده است (از خانواده و فرزندان) مسؤول هستی نسبت به تربیت نیکوی آنها و هدایت به سوی پروردگار و اعانت او بر اطاعتش. » (36)
9- امیرمؤمنان علی علیه السلام در یکی از کلمات خود تعبیری دارد که نشان می دهد که خلق و خوی پدران میراثی است که به فرزندان می رسد؛ می فرماید: «خیر ما ورث الآباء الابناء الادب؛ بهترین چیزی که پدران برای فرزندان خود به ارث می نهند ادب و تربیت
[174]
صحیح و فضائل اخلاقی است. » (37)
10- این بحث را با سخن دیگری از علی علیه السلام در نهج البلاغه پایان می دهیم:
امام علیه السلام به هنگام شرح شخصیت و بیان موقعیت خود برای ناآگاهانی که او را با دیگران مقایسه می کردند می فرماید: «و قد علمتم موضعی من رسول الله بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة وضعنی فی حجره و انا ولید یضمنی الی صدره … یرفع لی کل یوم علما من اخلاقه و یامرنی بالاقتداء؛ شما قرابت و نزدیکی مرا با پیامبر صلی الله علیه و آله و نزلت خاصم را نزد آن حضرت بخوبی می دانید؛ کودک خردسالی بودم پیامبر مرا در دامان خود می نشاند و به سینه اش می چسباند… او هر روز برای من پرچمی از فضائل اخلاقی خود می افراشت و مرا امر می کرد که به او اقتدا کنم (و این خلق و خوی من زائیده آن تربیت است. )
جالب این که امام در لابه لای همین سخن هنگامی که از خلق و خوی پیغمبر اکرم بحث می کند، چنین می فرماید: «و لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره؛ از همان زمان که رسول خدا صلی الله علیه و آله از شیر باز گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خویش را مامور ساخت تا شب و روز وی را به راههای مکارم اخلاق و صفات نیک جهان سوق دهد. » (38)بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله خود نیز از تربیت یافتگان فرشتگان بود.
درست است که اخلاق و صفات روحی انسان اعم از خوب و بد، از درون او بر می خیزد و با اراده او شکل می گیرد ولی انکار نمی توان کرد که زمینه های متعددی برای شکل گیری اخلاق خوب و بد وجود دارد که یکی از آنها وراثت از پدر و مادر و همچنین تربیت خانوادگی است؛ و این مساله قطع نظر از تحلیلهای علمی و منطقی، شواهد عینی و تجربی فراوان دارد که قابل انکار نیست.
به همین دلیل برای ساختن فرد یا جامعه آراسته به زیورهای اخلاقی باید به مساله
[175]
وراثت خانوادگی و تربیت هائی که از نونهالان در دامن مادر و آغوش مادر می بینند توجه داشت و اهمیت این دوران در ساختار شخصیت انسانها را هرگز فراموش نکرد.
27- غررالحکم28- غررالحکم29- نهج البلاغه30- لئالی الاخبار31- وسائل الشیعه، جلد 14، صحفه 53 - 54 .32- تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 30، سوره روم.33- کنز العمال، حدیث 45192.34- به کتاب وسائل الشیعه، جلد 15، صحفه 122 تا 132 مراجعه شود.35- کنز العمال، حدیث 45411.36- بحار، جلد71، صحفه 6 (جوامع الحقوق) .37- غرر الحکم.38- نهج البلاغه، خطبه 192 (خطبه قاصعه)

موضوعات: خانواده  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-08-03] [ 08:45:00 ق.ظ ]




ایمان وعمل صالح.....


ایمان و عمل صالح، در کنار هم باعث تکامل انسان می‌شود، و صبر می‌تواند هر دو را براى انسان به ارمغان بیاورد و در حقیقت، پُلى به سوى رضایت پروردگار باشد.

«صبر» یک صفت نفسانی بازدارنده و عامی است كه دارای دو جهت عمده است: از یک سو گرایش‌ها و تمایلات غریزی و نفسانی انسان را حبس و در قلمرو عقل و شرع محدود می‌كند. از سوی دیگر نفس را از مسئولیت گریزی در برابر عقل و شرع باز داشته و آن‌را وادار می‌كند كه زحمت و دشواری پای‌بندی به وظایف الهی را بر خود هموار سازد. البته این حالت اگر به سهولت و آسانی در انسان تحقّق یابد، به آن «صبر» و هر گاه فرد خود را با زحمت و مشقّت بدان وادار سازد، «تصبّر» می‌گویند.
طبق بعضی از روایات نتیجه و ثمره صبر گشایش کارها است. امام صادق (علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارشان امام باقر(علیه السلام) می‌فرماید: «… به راستى كه هركس [در برابر ناملایمات] صبر پیشه كند، با بردبارى و شكیبایى خود قدر و منزلت روزه‌دارِ شب زنده‌دار، و شهیدى كه در ركاب رسول خدا(ص) شمشیر زده است را به دست می‌آورد» (شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 198(
صابران مورد محبت خدایند!!
امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «هر مؤمنى به بلایى گرفتار شود و بر آن بلا صبر کند، مانند پاداش هزار شهید را خواهد داشت».[
در قرآن کریم می‌خوانیم: «وَ اللهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ»؛[1] «خداوند صابران را دوست دارد»
این‌که چرا خداوند صبرکنندگان را دوست دارد؛ باید پاسخ آن‌را از اهمیت و ارزش صبر یافت که در این‌باره به طور خلاصه نکاتی بیان می‌شود:
1ـ دیندارى به معناى شناخت خداوند و پذیرش یگانگى ربوبیت او و تسلیم شدن در برابر دستورهاى او است. مؤمن کسى است که هم به خداوند معرفت دارد، هم‏ او را ربِ یگانه جهان می‌داند و هم از او پیروى می‌کند.[2] پیروى از دستورهاى خداوند جز با صبر و پایدارى در برابر وسوسه‌هاى شیطان و لشکریان جهل ممکن نیست؛ از این‌رو در روایات، رابطه صبر با ایمان را چونان رابطه سر با بدن دانسته‌اند، و هر کس که صبر ندارد از ایمان تهى است.[3]
افزون بر این؛ رابطه فضیلت‌هاى اخلاقى با صبر نیز مانند رابطه صبر با ایمان است؛ زیرا هیچ کار پسندیده اخلاقى جز با صبر و استقامت در برابر لشکریان جهل انجام‌پذیر نیست و از این‌رو است که برخى از علماى اخلاق گفته‌اند: «اکثر اخلاق داخل در صبر است».[4]
2ـ صبر نه تنها ریشه در ایمان دارد؛ بلکه در ایمان، نقش کلیدى دارد. از امام صادق (علیه السلام) حکایت شده است: «صبر، نسبت به ایمان مانند سر نسبت به بدن است، پس همان‌گونه که اگر سر برود بدن نیز از بین می‌رود؛ اگر صبر برود ایمان نیز از بین می‌رود».[5]
از طرفى نیز صبر، نقش و ثواب عمل صالح در سیر و سلوک را ایفا می‌کند؛ همان‌طور که امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «هر مؤمنى به بلایى گرفتار شود و بر آن بلا صبر کند، مانند پاداش هزار شهید را خواهد داشت».[6] از این‌رو همان‌طور که از آیات قرآن استفاده می‌شود، ایمان و عمل صالح، در کنار هم باعث تکامل انسان می‌شود، و صبر می‌تواند هر دو را براى انسان به ارمغان بیاورد و در حقیقت، پُلى به سوى رضایت پروردگار باشد.
3ـ صبر رمز حرکت به سوی خدا است؛ خداوند در فرازهای مختلف قرآن، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را امر به صبر فرموده که در برخی آیات، صبر به صورت مطلق و در برخی دیگر، صبر در موارد خاصى ستایش شده است. گویا می‌خواهد رمز پیروزى در تمام زمینه‌ها را صبر معرفى ‌کند و شاید علت همراه شدن آن با نماز[7] این باشد که نماز حرکت آفرین است و صبر، مقاومت را ایجاب می‌کند و این دو در کنار هم به نتیجه و پیروزى می‌رسند.
4ـ صبر وسیله وابستگى به خدا است و با اتکاء به نفس تلازم دارد. قرآن تأثیر صبر را فلاح و رستگاری براى صابر عنوان می‌کند.[8] این تأثیر به‌گونه ‌اى است که می‌تواند انسان را از هلاکت نجات بخشیده و از قعر جهنم به سوى مراتب بالاى بهشت رهنمون شود.
بنابراین، با توجه به این موارد و مباحث دیگر درباره صبر می‌توان پی برد که چرا خداوند صابران را دوست دارد؛ و به طور کوتاه گفت که؛ صبر، با همه جوانب آن، انسان را در مسیر رسیدن به کمال الهی محافظت می‌کند، و خداوند هرچه را که به او برساند، دوست دارد.
بخش آخر و تبرک به سخنان امیرالمومنین علیه السلام:
صبر، با همه جوانب آن، انسان را در مسیر رسیدن به کمال الهی محافظت می‌کند، و خداوند هرچه را که به او برساند، دوست دارد.
**رحم الله امرا سمع حكما فوعی، ودعی الی رشاد فدنا … و كذب مناه. جعل الصبر مطیة نجاته. (نهج البلاغه ـ خطبه 76) خداوند بیامرزد كسی را كه سخن حكیمانه بشنود و آن را فرا گیرد و به جانب حق هدایت شود و آن را بپذیرد … و آرزوهای نا به جا را تكذیب كند و صبر را وسیله نجات خویش قرار دهد.
**ان ابتلیتم فاصبروا، فان العاقبة للمتقین. (نهج البلاغه ـ خطبه 98) اگر (به رنج و ناراحتی) مبتلا شدید، شكیبا باشید كه عاقبت (پیروزی) با پرهیزگاران است.
**اخذ الله بقلوبنا و قلوبكم الی الحق، و الهمنا و ایاكم الصبر!. (نهج البلاغه ـ خطبه 173) خداوند دل های ما و دل های شما را به سوی حق متوجه سازد و به ما و شما صبر الهام فرماید.
پی نوشتها:
[1]. آل عمران، 146.
[2]. ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 26
[3]. «الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَمَنْ لَا صَبْرَ لَهُ لَا إِیمَانَ لَهُ»؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق: غفاری، علی اکبر، ص 202
[4]. نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج ‏3، ص 281
[5]. الکافی، ج ‏2، ص 87.
[6]. همان، ص 92.
[7]. «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة»؛ بقره، 45.
[8]. آل عمران، 200.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-08-02] [ 08:29:00 ق.ظ ]




امام حسین"ع"اموزگار "آزادگی...

امام حسین علیه السلام، آموزگار آزادگی!
مصداق بارز آزادگی یک انسان را در جریان مربوط به حر بن یزید ریاحی از سران لشکر دشمن امام حسین علیه السلام می بینیم. او ابتدا با دشمن درون خود به مبارزه برمی خیزد، آزادانه روی به سوی حق می آورد، در آفتاب ولایت ذوب می شود و بر دشمن برون حمله می برد و شهد شهادت و آزادگی می نوشد. حضرت امام حسین علیه السلام بر بالین او حاضر می شود و با او این چنین سخن می گوید: أنت حرٌ کما سَمَّتْکَ امُّکَ، أَنْتَ حُرٌّ فیِ الدُّنیا و الآخرة. تو آزادی، چنان که مادرت نامت نهاد، تو آزادی در دنیا و آخرت.
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

آزادی، به معنای رهایی تن از اسارت و نیز خلاصی از تنگناهای زندگی است. به تعبیری دیگر، رهایی مرغ جان از قفس جبر و سپس پر گشودن در آسمان اختیار و در نتیجه انتخاب آگاهانه مسیر حق و یا ضلالت خویش است.
آزادگی نیز به معنای رهایی عقل و جان آدمی از زندان نفس و شهوت و گام برداشتن در وادی عشق و حیرت است. آزادی موهبتی الهی است که هر آفریده ای به تناسب مرتبه وجودی اش از آن بهره مند است و در این میان، تنها انسان است که سرنوشت خویش را به مدد اختیار که خداوند عطایش کرده است، می سازد و اگر درست انتخاب کند، در راه مستقیم به سوی کمال حرکت خواهد کرد. این آزادی درونی، پله اول نردبان کمال و مقدمه ای برای رسیدن به درجات بالای آزادی، یعنی آزادگی نفس است. آزادگی در اوج ارزش های انسانی قرار دارد و انسان را از خوی پست حیوانی به بلندای معرفت و معنویت و از خاک به افلاک می رساند.
اصولا دینداری و عبودیت خداوند مقتضی حریت در عمل و رفتارهای اخلاقی است؛ اما حتی اگر به فطرت خود مراجعه شود باز انسان آزاده که گرفتار بردگی و بندگی غیر خدا نیست، انسانی اخلاقی است و رفتارهایی دور از شان انسانیت نخواهد داشت؛ در حالی که دشمنان امام حسین (علیه السلام) در رفتارهای ضد اخلاقی وقیحانه گوی سبقت را از همگان ربوده بودند و حتی به اصول عقلانی و اخلاق عقلی و فطری نیز پای بند نبودند.
بنابر این آزادگی زمانی معنای واقعی می یابد که انسان در مسیر واقعی آفرینش حرکت ارادی خود را سامان بخشد؛ چرا که انسان میان حق و باطل و شکر و کفر می تواند یکی را انتخاب کند. (انسان، آیه ۳۱) انتخاب یکی از دو راه (بلد، آیه ۱۰) زمانی در مسیر حق خواهد بود که انسان کمالات واقعی را بجوید و با بهره گیری از صراط مستقیم فطرت درونی و وحی بیرونی، در چارچوب عبودیت خداوندگاری خود را به کمال برساند و خدایی و ربانی شود. (ذاریات، آیه ۵۶؛ آل عمران، آیه ۷۹ و آیات دیگر)
بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، بندگی اخلاق و خدا عین آزادی و آزادگی است؛ چرا که خدا در تکوین و تشریع بر آن است که انسان بتواند در بستری زندگی و رشد کند که همه صفات و فضایل اخلاقی را فعلیت بخشد؛ چرا که انسان خدایی شده، همان انسان اخلاقی است. پس اگر به عبودیت خدا دعوت می کند، در حقیقت به آزادی و حریت از غیر دعوت می کند. امیرمومنان امام على علیه السلام در بیان شرایط واقعی حریت می فرماید: مَن قامَ بِشَرائِطِ العُبودیَّهِ أَهلٌ لِلعِتقِ، مَن قَصَّرَ عَن أَحکامِ الحُرِّیَّهِ اُعیدَ اِلىَ الرِّقِّ؛ هر کس شرایط بندگى خدا را به‏ جا آورد سزاوار آزادى مى‏شود و هر کس در عمل به شرایط آزادگى کوتاهى کند، به بندگى (غیر خدا) مبتلا مى‏شود. (غررالحکم، ج ۱، ص ۱۱۳، ح۴۱۳)
به همین دلیل است که در آیات و روایات آزادگی در تحقق صفات و خصلت های دانسته شده که از اصول برتر اخلاق انسانی است. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام می فرماید: پنج خصلت است که در هر کس یکى از آنها نباشد خیر و بهره زیادى در او نیست: اول: وفادارى دوم: تدبیر سوم: حیا چهارم: خوش اخلاقى و پنجم: ـ که چهار خصلت دیگر را نیز در خود دارد ـ آزادگى. (خصال، ص۲۸۴، ح۳۳)
آزادگی و خصلت های نیکو
در عین حال که آزادگی، رهایی از خصلت های پست شهوانی است، جامع اوصاف نیکو هم هست. تدبیر درست در زندگی و قناعت، از خصلت های خوب انسانی است که بدون میانه اندیشی درباره دنیا و تجملات آن به دست نمی آید. چنان که حیا در حضور الهی به خلوت و جلوت و پرهیز از گناهان، بدون آزادگی از لذت ناپایدار گناه محقق نمی شود. کسی که شرم وحیای خود را به دست شهوت ها می سپارد، به راحتی مرتکب گناه می شود و از پی آمدهای آن هیچ باکی ندارد.
قحطی آزادگی در کربلا!
این که امام حسین علیه السلام در کربلا در نصحیت مشفقانه به دشمنان مدعی اسلام و آزادی و آزادگی می فرماید :إن لَم یَکُن لَکُم دینٌ وَکُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا أَحرارا فى دُنیاکُم؛ اگر دین ندارید و از قیامت نمى‏ترسید، لااقل در دنیاى خود آزاد مرد باشید. (بحارالانوار) یعنی شما که به خدا اعتقادی ندارید و معاد را نمی پذیرید، پس انسانیت تان چه می شود. از حق آزادی انتخاب خود چرا می گذرید و چگونه از پایین ترین درجه از آزادگی نیز به راحتی چشم می پوشید.
و در واقع سخن امام حسین علیه السلام به این معناست که اصولا دینداری و عبودیت خداوند مقتضی حریت در عمل و رفتارهای اخلاقی است؛ اما حتی اگر به فطرت خود مراجعه شود باز انسان آزاده که گرفتار بردگی و بندگی غیر خدا نیست، انسانی اخلاقی است و رفتارهایی دور از شان انسانیت نخواهد داشت؛ در حالی که دشمنان امام حسین (علیه السلام) در رفتارهای ضد اخلاقی وقیحانه گوی سبقت را از همگان ربوده بودند و حتی به اصول عقلانی و اخلاق عقلی و فطری نیز پای بند نبودند.
مصداق عینی یک انسان آزاده!
حر ابتدا با دشمن درون خود به مبارزه برمی خیزد، آزادانه روی به سوی حق می آورد، در آفتاب ولایت ذوب می شود و بر دشمن برون حمله می برد و شهد شهادت و آزادگی می نوشد.
مصداق بارز آزادگی یک انسان را در جریان مربوط به حر بن یزید ریاحی از سران لشکر دشمن امام حسین علیه السلام می بینیم.
حر ابتدا با دشمن درون خود به مبارزه برمی خیزد، آزادانه روی به سوی حق می آورد، در آفتاب ولایت ذوب می شود و بر دشمن برون حمله می برد و شهد شهادت و آزادگی می نوشد. حضرت امام حسین علیه السلام بر بالین او حاضر می شود و با او این چنین سخن می گوید: أنت حرٌ کما سَمَّتْکَ امُّکَ، أَنْتَ حُرٌّ فیِ الدُّنیا و الآخرة. تو آزادی، چنان که مادرت نامت نهاد، تو آزادی در دنیا و آخرت.
یک نکته: مومن در همه حال آزاده است!
نکته دیگر این که انسان آزاد، نه تنها در برابر دیگران ضعف و سستی اراده نشان نمی دهد و حافظ آزادگی خود است، بلکه در برابر امور تکوینی و مصیبت ها نیز عنان اختیار و آزادی را از کف نمی دهد و همواره با عقل و اراده بر امور زندگی خویش تدبیر می کند و انتخابی درست و حق مدارانه ای را دارد.
امام صادق علیه السلام در این باره نیز می فرماید: آزاده در همه حال آزاده است، اگر بلا و سختى به او رسد شکیبایى ورزد و اگر مصیبت‏ها بر سرش فرو ریزند او را نشکنند هر چند به اسیرى افتد و مقهور شود و آسایش را از دست داده و به سختى و تنگدستى افتد. چنان که یوسف صدیق امین، صلوات اللّه‏ علیه، به بندگى گرفته شد و مقهور و اسیر گشت اما این همه به آزادگى او آسیب نرساند. (کافى، ج۲، ص۸۹، ح

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:17:00 ق.ظ ]




چرا تملق گویی خلق؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا تملق گویی خلق؟!
تعریف و تمجید بیش از حد و ستایش افرادی‌ که شایستگی آن‌ را ندارند، تملق‌گویی است. تملق‌گویان افراد بی‌هنر و بی‌تلاش و ضعیف‌النفسی هستند که به‌خاطر حقارت شخصیتی و طمع‌ورزی، دور تملق دوستان جمع می‌شوند تا با چاپلوسی از موقعیت یا ثروت یا قدرت آن‌ها سوءاستفاده کنند.
فرآوری: آمنه اسفندیاری- بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

هرگاه که انسان از محیط ارزش های خدایی خارج می شود و ارزش های مادی ملاک به روزی و برتری او قرار می گیرد، اسارت آغاز می شود. چاپلوسی، حالتی است برخاسته از ضعف نفس و نوعی اسارت روحی انسان که در برابر دیگر آدمیان برای جلب منافع و کسب امتیازهای مادی صورت می گیرد.
در واقع ستایش و ستودن کسی که در انجام دادن وظایف شرعی یا اجتماعی، سهل انگار است، چاپلوسی نام دارد. این کار، نوعی آفت زبانی است و نکوهیده بودن آن در سخنان هدایت گر رهبران معصوم اسلام آشکارا بیان شده است. این حرکت، ستایش شوندگان دروغین را فخرفروش و خودبین بار می آورد و برای ستمگران و خیانتکاران نیز، نوعی تأیید و تشویق عملی به شمار می آید. افرادی هستند که از چاپلوسی دیگران ، مغرور می شوند و خود نیز به باوری بی اساس از خویش می رسند. اینان خود را وظیفه شناس، امانت دار و فداکار در راه مردم می پندارند و از آنان انتظار تأیید و سپاسگذاری دارند.
اگر انسان ارتباط خود را با خالق و پروردگارش مستحکم و صمیمی کند؛ در برآوردن نیازها و حوائج خویش بر او توکل کند، و به این یقین برسد که خداوند قادر مطلق است؛ او است که گره تمام کارها به دست او گشوده می‌شود، هرگز در زندگی نیازی به این گونه تملق‌ها و چاپلوسی‌ها پیدا نخواهد کرد. گاه اتفاق می‌افتد انسان مؤمنی اگر از روی اشتباه، امید به غیر خدا داشت، خداوند امیدش را ناامید می‌کند تا وی به خود آمده و از کم رنگ شدن ارتباط خود با خدا جلوگیری کند.
امید به غیر خدا ممنوع!!
مگر بنده نمی‌داند که چون حادثه‏اى از حوادث برای او رخ دهد، کسى جز به ‌اذن من آن ‌را از او برندارد، پس چرا از من روى‏گردان است، من با جود و بخشش خود آنچه را از من نخواسته به او می‌دهم، سپس آن‌ را از او می‌گیرم، و او برگشتش را از من نمی‌خواهد و از غیر من می‌خواهد.»
راوی از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند؛ امام به من فرمود: در یکى از کتاب‌ها خواندم که خداى تبارک و تعالى می‌فرماید: به عزت، جلال، بزرگوارى و رفعتم بر عرشم، سوگند که آرزوى هر کس را که به غیر من امید بندد، به ناامیدى قطع می‌کنم و نزد مردم بر او جامه خوارى می‌پوشم؛ او را از تقرب خود می‌رانم و از فضلم دور می‌کنم، او در گرفتاری‌ها به غیر من آرزو مى‏بندد، در صورتى که رفع گرفتاری‌ها به دست من است. به غیر من امیدوار مى‏شود و در فکر خود درِ خانه جز مرا می‌کوبد. با آن‌که کلیدهاى همه درهاى بسته نزد من است و درِ خانه‌ی من براى کسى که مرا بخواند باز است.
کیست که در گرفتاری‌هایش به من امید بسته و من امیدش را قطع کرده باشم؟ کیست که در کارهاى بزرگش به من امیدوار گشته و من امیدش را از خود بریده باشم، من آرزوهاى بندگانم را نزد خود محفوظ داشته و آنها به حفظ و نگه‌دارى من راضى نشدند و آسمان‌هایم را از کسانى که از تسبیحم خسته نشوند (فرشتگان) پر کردم و به آنها دستور دادم که درهاى میان من و بندگانم را نبندند. ولى آنها به قول من اعتماد نکردند. مگر بنده نمی‌داند که چون حادثه‏اى از حوادث برای او رخ دهد، کسى جز به ‌اذن من آن ‌را از او برندارد، پس چرا از من روى‏گردان است، من با جود و بخشش خود آنچه را از من نخواسته به او می‌دهم، سپس آن‌ را از او می‌گیرم، و او برگشتش را از من نمی‌خواهد و از غیر من می‌خواهد.» (‏الکافی، ج ‏2، ص 66)
انگیزۀ چاپلوسان:
به عزت، جلال، بزرگوارى و رفعتم بر عرشم، سوگند که آرزوى هر کس را که به غیر من امید بندد، به ناامیدى قطع می‌کنم و نزد مردم بر او جامه خوارى می‌پوشم؛ او را از تقرب خود می‌رانم و از فضلم دور می‌کنم
چاپلوسی، هنر افرادی است که با به کارگیری روش های عادی و بهنجار جامعه یا محیط کار خود قادر به کسب موفقیت دلخواهشان نیستند و با توسل جستن به راه های گوناگون چاپلوسی، زبان بازی، خبرچینی، جاسوسی، دورویی، نوکر صفتی و خیانت می کوشند خلأ ناشی از ضعف های شخصیتی و تخصصی مورد نیاز خویش در جامعه یا محیط کار خود را جبران کنند. گاهی تملق گویی، نتیجه عادت های رفتاری برگرفته از تربیت خانواده باشد و در مواردی نیز ممکن است افرادی به دلیل نداشتن مهارت در برقراری روابط درست اجتماعی، به این حالت حرکتند. در هر صورت چاپلوسی، ناشی از حقارت شخصیت فرد یا به گمان خود آنان، ره آورد زرنگی و هوش و تدبیر ایشان است.
نتیجه گیری:
چاپلوسی، عزت نفس فرد چاپلوس را از او می گیرد و شخص ستایش شونده را نیز به غرور و تکبر واهی گرفتار می سازد و حتی او را در ادامه جرم و گناهش تشویق می کند.
بنابراین برخورد اسلام با مسئله تملق و تعریف‌های نابجا برای جلوگیری از این رذیله اخلاقی در سطح جامعه است که اگر این اتفاق ناگوار در جامعه‌ای رواج پیدا کند، شخصیت و کرامت انسانی که در تعالیم و آموزه‌های دینی ما بسیار به آن ارج نهاده شد، به فرو مایگی و بی‌هویتی تبدیل شده و انسان را از جایگاه حقیقی خود به پایین خواهد کشید!. به همین دلیل است که در روایات و آموزه‌های پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و امامان شیعه (علیهم السلام) با این مسئله به شدت برخورد شده است.

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:15:00 ق.ظ ]




رابطه محکم نماز شب وافزایش روزی...

رابطه محکم نماز شب و افزایش روزی
________________________________________
انسان در این دنیا همواره با حوادث تلخ وشیرینی دست و پنجه نرم می کند که هریک به نوبه خود می تواند فراز و نشیب های فراوانی را در جاده ی زندگی پیش روی او قرار دهد.
________________________________________
در این میان آنچه نمی توان نادیده گرفت آن است که آدمی با توجّه به ساختاری که دارد در برخورد با این حوادث به تنهایی نمی تواند آرامش و ثبات روحی خود را حفظ نماید، و لذا ما می بینیم که بسیاری از انسان ها در پیچ و خم زندگی، خود را آسیب پذیر نشان داده و پس از مدتی ضربه های بسیار سنگین و طاقت فرسایی را از نظر روانی متحمل می شوند،که این امر به قدری واضح و روشن است که هر گاه به نوای دل آنها گوش جان فرا دهیم، خستگی روحی و فرسودگی باطنی را به خوبی در وجودشان احساس خواهیم کرد.
خالق بی همتا که بر اوضاع جهان هستی و موجودات آن تسلّط و اشراف کامل دارد از این موضوع با خبر بوده و به منظور حل مشکل، نسخه ای شفابخش را به او تجویز نموده، تا در سایه ی عمل به آن بتواند به طور معجزه آسا دردهای روحی و باطنی خود را درمان کند، و از این طریق یک زندگی شیرین و لذّت بخشی را در این دنیا تجربه نماید.
آن نسخه شفابخش که همچون آبی بر آتش، می تواند شعله های آتش درون را خاموش نماید، عمل بسیار ارزشمند تهجّد و شب زنده داری است.
یگانه معبود حقیقی عالم در کلام زیبا و نورانی خویش خطاب به رسول گرامی اسلام می فرماید: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»:1
و پاسى از شب را بیدار باش و تهجّد و عبادت كن، و این وظیفه‏اى افزون براى توست، باشد كه پروردگارت تو را به مقامى محمود و پسندیده برانگیزد.
آنچه در توضیح سخن گهربار خالق متعال می توان گفت آن است که: اگر چه خطاب این آیه متوجّه ی پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) است اما این امر بدین معنا نیست که نماز شب یک عمل اختصاصی برای شخص پیامبر عزیز اسلام است، به گونه ای که سایرین نسبت به این عمل نورانی دستور و سفارشی نداشته باشند، زیرا مطابق آیات دیگر قرآن کریم و نیز روایات معتبر، شب زنده داری و خواندن نماز شب یکی از صفات نیکو و مثبت مۆمنین حقیقی به حساب آمده است، که این خود بیانگر ترغیب و تشویق عمومی است تا همگان با ذوق و شوق نسبت به این کردار شایسته اهتمام ورزیده و از تعلّل و سستی در این باره به طور جدّ پرهیز کنند.
در حقیقت کسی که توفیق نماز شب را پیدا کرده، از ناحیه ی خداوند بی همتا بالاترین رزق را دریافت نموده است، رزقی که هیچ یک از امور مادی و دنیوی، توانایی برابری با آن را ندارد،که اگر ما در این باره به کلمات حضرات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) مراجعه نماییم به خوبی به این حقیقت خواهیم رسید
به عنوان نمونه در سوره ی مبارکه فرقان وقتی سخن از بندگان خاص خداوند به میان می آید خالق متعال شب زنده داری و نماز شب را یکی از ویژگی های آنها برشمرده و در این باره می فرماید: «وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً »2:
آنها كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قیام مى‏كنند.
از میان روایات نیز می توان به این روایت اشاره نمود که در آن پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) می فرماید: «خیركم من اطاب الكلام و اطعم الطعام و صلى باللیل و الناس نیام»3:
بهترین شما كسانى هستند كه در سخن گفتن مۆدبند، گرسنگان را سیر مى‏كنند، و در شب در آن هنگام كه مردم خوابند نماز مى‏خوانند.
یا در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) در یک کلام زیبا و دلنشین می فرماید: «ثلاثة هن فخر المۆمن و زینة فى الدنیا و الآخرة، الصلاة فى آخر اللیل و یأسه مما فى ایدى الناس و ولایة الامام من آل محمد»4:
سه چیز است كه افتخار مۆمن و زینت او در دنیا و آخرت است: نماز در آخر شب، و بى اعتنایى به آنچه در دست مردم است، و ولایت امام از اهل بیت پیامبر «صلی الله علیه وآله» .
بنابراین شب زنده داری و نماز شب یکی از برترین اعمال نیک و شایسته است که همگان نسبت به آن ترغیب و تشویق شده اند، حال که چنین است همه باید بکوشیم که سفارش الهی را نصب العین خود نموده و با تأسی به انبیای الهی و بالأخص رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) و خاندان پاک و مطهّر ایشان کمر همّت را محکم کنیم، و با پشت پا زدن به سستی و تنبلی، سحرگاهان دل و جان از بستر گرم و نرم بریده، و به جای سر به بالش گذاشتن، سر بر مهر بندگی نهاده، و پاسی از شب را به محفل اُنس و دلدادگی به خالق هستی _ که معشوق حقیقی ما به شمار می آید- اختصاص دهیم.
نماز شب روزی را زیاد می کند!
نکته ی بسیار مهم پیرامون نماز شب و شب زنده داری، توجّه به آثار و برکات بسیار سودمندی است که بر این عمل ارزشمند مترتب می شود، که هر یک به نوبه ی خود می تواند ارزشی فوق حدّ تصوّر را برای ما به همرا ه داشته باشد. که ما در ادامه به ذکر یکی از آنها می پردازیم به امید آنکه با قلم ناتوان خویش بتوانیم قطره ای از دریای آثار و فواید بیشمار نماز شب را در قالب سخن به تصویر بکشیم.
بر اساس روایات معتبر یکی از مهمترین آثار سودمند نماز شب گشایش و وسعتی است که در زمینه ی رزق و روزی برای انسان حاصل می شود و ما در اینجا به ذکر پاره ای از آنها می پردازیم.
در روایتی ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت امام صادق (علیه السلام) در این باره فرموده است: «صَلَاةُ اللَّیْلِ تَجْلِبُ الرِّزْق»5:‏
نماز شب روزی را جلب می کند.
در روایتی دیگر از آن حضرت چنین می خوانیم که حضرت فرمود: تُدِرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِی الدَّیْن6‏:
نماز شب روزی انسان را زیاد و قرض را ادا می کند.
پرسش مهمّی که پیرامون کلام زیبای امام صادق (علیه السلام) مطرح می شود این است که چگونه نماز شب باعث گشایش و وسعت رزق و روزی می شود؟! چه ارتباطی میان نماز شب و گشایش روزی وجود دارد بگونه ای که می توان بوسیله ی آن دری تازه و نو از رزق و روزی را به روی خود گشوده و از انواع نعمت های الهی بهره مند شد؟!
آنچه در پاسخ به این پرسش مهمّ و اساسی می توان گفت آن است که: مطابق روایات فراوانی که در زمینه ی رزق و روزی وجود دارد، بزرگترین مانع بر سر راه نزول برکات مادی و معنوی از ناحیه ی حضرت حق، ارتکاب گناه و اقدام به کارهای ناشایست است. این گناه است که میان ما و خداوند مهربان فاصله ایجاد نموده، و با افکندن پرده ی ظلمت و تاریکی بر صفحه دل، سدّی بسیار عظیم را بر سر راه خوشبختی و سعادت انسان قرار می دهد.
بنابراین ارتباط نزدیک و تنگاتنگی میان گناه و کم شدن روزی وجود دارد، حال اگر انسان در اثر غفلت و فراموشی یاد خدا در دام گناه و معصیت گرفتار شد باید مانع ایجاد شده را از سر راه بردارد تا در نتیجه بتواند مرغ دل را به آسمان رحمت الهی پرواز داده و از سرچشمه ی فیض جوشان خالق هستی کام وجود خود را سیراب نماید.
در آموزه های دینی ما برای برداشتن این مانع راه های بسیار مناسب و کارآمدی وجود دارد که در این میان می توان به نقش مهمّ و تأثیرگذار نماز شب اشاره نمود.
در روایتی امام صادق (علیه السلام) در ذیل این آیه شریفه «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»: همانا نیکی ها بدی ها را از بین می برد. می فرماید: «صَلَاةُ اللَّیْلِ تَذْهَبُ بِذُنُوبِ النَّهَار»7: نماز شب گناهانی را که در روز انجام گرفته است از بین می برد.‏
با توجّه به فرمایش امام صادق (علیه السلام) می توان گفت: نماز شب همچون باران رحمت می تواند لکه های تاریک گناه را از مملکت باطن پاک نموده و با این اقدام معنوی خانه قلب را با عطر پاکی و پیراستگی عطر آگین نماید.
خالق هستی در کلام نورانی خویش این حقیقت را به این صورت بیان می کند که:« وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»8:
و اگر مردمى كه در شهرها و آبادیها زندگى می کنند ایمان آورده و تقوا پیشه كنند، بركات آسمان و زمین را بر آنها مى‏گشاییم.

کلاس نماز شب را پایین نیاوریم!
نکته ی بسیار مهمّ در مورد نماز شب آن است که اگر چه خداوند مهربان بنده ی سحرخیز و شب زنده دار خویش را از رزق و روزی مادی و دنیوی بی نصیب نمی گذارد، اما این نکته را نباید نادیده گرفت که، بزرگترین هدیه ای که از جانب خداوند به بنده می رسد، رزق معنوی است. رزقی که به وسیله ی آن، محفل اُنس و دوستی با خالق هستی برقرار شده، و بند بند وجود آدمی را به دریای محبّت الهی پیوند می زند و دریای بیکرانی که کویر جان انسان را از آب زلال خود براحتی سیراب می سازد.
ارتباط نزدیک و تنگاتنگی میان گناه و کم شدن روزی وجود دارد،حال اگر انسان در اثر غفلت و و فراموشی یاد خدا در دام گناه و معصیت گرفتار شد باید مانع ایجاد شده را از سر راه بردارد تا در نتیجه بتواند مرغ دل را به آسمان رحمت الهی پرواز داده و از سرچشمه ی فیض جوشان خالق هستی کام وجود خود را سیراب نماید
بنابراین به نماز شب نباید صرفاً نگاه مادی داشت، و کلاس آن را در این حدّ پایین آورد که به وسیله ی آن از خالق متعال، خانه وسیع، ماشین گرانقیمت، پول هنگفت، و سایر امور دنیوی را _که همگی در معرض زوال و نابودی است_ مطالبه نماییم، چرا که چنین نگرشی نسبت به نماز شب، یک نگاه سطحی و بچه گانه است، که به هیچ وجه در شأن این عمل ارزشمند ملکوتی نمی باشد.
در حقیقت کسی که توفیق نماز شب را پیدا کرده، از ناحیه ی خداوند بی همتا بالاترین رزق را دریافت نموده است، رزقی که هیچ یک از امور مادی و دنیوی، توانایی برابری با آن را ندارد، که اگر ما در این باره به کلمات حضرات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) مراجعه نماییم به خوبی به این حقیقت خواهیم رسید.
ارزش نماز شب به اندازه ای است که عزیز ترین شخصیت عالم وجود رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) به آن اهتمام ویژه داشته و در مقام ارزش گذاری پیرامون نماز شب می فرماید: «الرَّكْعَتَانِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا»9:
دو رکعت از نماز شب که در دل شب خوانده می شود نزد من از دنیا و تمام آنچه در آن است محبوب تر می باشد.
چنان چه ملاحظه فرمودید: شدّت علاقه ی رسول خدا به نماز شب در حدّی است که اگر تمام دنیا را هم به او بدهند حاضر نمی شود حتی دو رکعت از آن را از دست بدهد.
آن پیامبر رحمت با اینکه می داند امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) هیچ گاه نماز شبش را ترک نمی کند، اما با این وجود به دلیل اهمیت والای نماز شب در یکی از وصیّت های خویش خطاب به امیرالمۆمنین این چنین سفارش می کند که: «و علیك بصلاة اللیل، و علیك بصلاة اللیل، و علیك بصلاة اللیل!»10:
بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب بر تو باد به نماز شب!

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم