نرجس
 
   



آیت الله نخودکی اصفهانی

عالمی که در محل جلوس امام رضا(ع) دفن است/کراماتی از شیخ حسنعلی نخودکی

مرحوم آیت‌الله حسنعلی اصفهانی مشهور به «شیخ نخودکی» در طول 8 دهه عمر پربرکت خود کرامات بسیاری را رقم زد که مهم‌ترین آن‌ها تشرّف نزد امام علی‌بن موسی‌الرضا(ع) است. این کرامت‌ها در سایه انس با قرآن و خواندن نماز اول وقت حاصل شد.
به گزارش گروه فرهنگی -فرهنگ نیوز : شیخ حسنعلی اصفهانی(ره) فرزند علی اکبر فرزند رجبعلی مقدادی اصفهانی(ره)، در خانواده زهد و تقوی و پارسائی چشم به جهان گشود، پدر وی مرحوم ملاّ علی اکبر، مردی زاهد و پرهیزگار و معاشر اهل علم و تقوی و ملازم مردان حق و حقیقت بود و در عین حال از راه کسب، روزی خود و خانواده را تحصیل می کرد و آنچه عاید او می شد، نیمی را صرف خویش و خانواده می کرد و نیم دیگر را به سادات و ذراری حضرت زهرا علیها السلام اختصاص می داد.

در سال 1269 هجری قمری، دختری به وی عنایت شد که مادرش تا چهار ماه پس از وضع حمل حتی قطره ای شیر در سینه نداشت و آنچه دوا و دعا کردند، مؤثر نیفتاد. تا یکی از دوستان، او را به سوی مردی صاحب نفس به نام حاج محمد صادق تخته پولادی هدایت کرد.

ملاعلی اکبر به دلالت دوست خود، به حضور حاجی رسید و عرض حاجت نمود. حاجی به وی دستور داد تا هر چه دعا و دوا برای زوجه اش گرفته است، از وی دور سازد و خود، در حبّه نباتی بدمید و فرمود تا آن را به زوجه خود بخوراند. با انجام دستور حاجی، پس از ساعتی شیر از سینه زن جریان یافت و به خارج راه گشود و همین امر سبب ارادت فراوان ملا علی اکبر به مرحوم حاج محمّد صادق(ره) گردید و مدت بیست و دو سال خدمت ایشان را به عهده گرفت و در این مدت، تحت تربیت و ارشاد وی به مقاماتی معنوی نائل آمد.

ملا علی اکبر در شهر، به کسب خود اشتغال می ورزید و در عین حال حوایج آن مرد بزرگ را نیز فراهم می ساخت و شبهای دوشنبه و جمعه به خدمت او می رفت و در تخت پولاد بیتوته می کرد.

مولود مبارک

در سحرگاه یک شب که ملا علی اکبر در تخت پولاد، به خدمت استاد خود سرگرم بود، خبر شادی بخش تولّد نوزاد را از استاد خود می شنود و مجدداً در مورد نامگذاری کودک به « حسنعلی» توصیه می گردد.

مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی شب دوشنبه و یا جمعه نیمه ماه ذی القعدة الحرام سال 1279 هجری قمری با بشارت قبلی مرحوم حاجی محمّد صادق در اصفهان در محلّه معروف به جهانباره که گویند میهمانسرای سلطان سنجر بوده است، دیده به جهان می گشاید.

شیخ حسنعلی اصفهانی مشهور به نخودکی زاده 1241 شمسی در اصفهان ، فیلسوف و از عرفا و اخلاقیون بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری است. او علاوه بر علوم معارفی و عرفانی در اصفهان و نجف دروس فقه، اصول و فلسفه را از بزرگانی چون جهانگیر خان قشقایی، آخوند خراسانی و سید محمد فشارکی فراگرفت. او در نجف هم حجره‌ای سید حسن مدرس بود. از دوستان او می‌توان به شخصیت عارف شیخ محمد بهاری و سید حسین طباطبایی بروجردی اشاره کرد. شرح حال زندگی او را پسرش شیخ علی مقدادی اصفهانی در کتاب (نشان از بی نشان‌ها ) آورده‌است.

مرحوم ملا علی اکبر فرزند دلبند خود را از همان کودکی در هر سحرگاه که خود به تهجّد و عبادت می پرداخته، بیدار و او را با نماز و دعا و راز و نیاز و ذکر خداوند آشنا می ساخته است و از هفت سالگی او را تحت تربیت و مراقبت مرحوم حاج محمد صادق(ره) قرار می داده است.

خود مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نقل فرمودند:

« بیش از هفت سال نداشتم که نزدیک غروب آفتاب یکی از روزهای ماه رمضان که با تابستانی گرم مصادف شده بود، به اتفاق پدرم، به خدمت استاد حاجی محمد صادق، مشرّف شدم.

در این اثناء کسی نباتی را برای تبرک به دست حاجی داد. استاد نبات را تبرک و به صاحبش رد فرمود و مقداری خرده نبات که کف دستش مانده بود، به من داد و فرمود بخور، من بیدرنگ خوردم.

پدرم عرض کرد: حسنعلی روزه بود. حاجی به من فرمود: مگر نمی دانستی که روزه ات با خوردن نبات باطل می گردد. عرض کردم: آری، فرمود: پس چرا خوردی؟ عرضه داشتم: اطاعت امر شما را کردم.

استاد دست مبارک خود را بر شانه من زد و فرمود: با این اطاعت بهر کجا که باید می رسیدی رسیدی.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-08-26] [ 09:42:00 ق.ظ ]




وقتی امام زمان ظهور می کند...

وقتی امام زمان ظهور می‌کند چه کسانی زنده می‌شوند؟ اگر ما نباشیم امام زمان از کجا می‌فهمد که ما طرفدار او هستیم؟
در این اینجا 2 مساله قابل طرح است: 1. معرفی اشخاصی که در زمان ظهور امام زمان (عج) رجعت می‌کنند. 2. شناخت طرفداران و نحوه آگاهی امام ـ علیه السّلام ـ از عقیده و افکار اشخاص.
آنچه نیاز به بررسی بیشتر دارد، بخش نخست می باشد. به همین جهت ما در ابتدا به پاسخ فشرده قسمت دوم می‌پردازیم. آن گاه وارد بخش اول خواهیم شد.
شناخت طرفداران:
پاسخ این بحث واضح است، زیرا داشتن علم غیب و آگاهی از اسرار انسان و جهان، از شئونات امام معصوم ـ علیه السّلام ـ می‌باشد و امام کسی است که علم گذشته و آینده را دارا است و بر اعمال بندگان، اشراف و احاطه دارد. اگر چنین نباشد نمی‌تواند امام و حجت میان خلق و خالق باشد. خود حضرت در توقیعی شریف که به شیخ مفید (ره) صادر فرموده است، پاسخ این سؤال را به بهترین وجه یادآور شده است، می‌فرماید: «انا نحیط علماً بانبائکم و لایعذب عنا شیء من اخبارکم… انا غیر مهملین لمرعاتکم و لاناسین لذکرکم…»؛[1] ما احاطه و اشراف کامل بر اخبار شما داریم و هیچ چیزی از اخبار شما از دید ما پنهان نمی‌باشد. ما مواظب اوضاع و احوال شما هستیم و هیچ گاه یاد شما را از خاطر نمی‌بریم. بنابراین از این نظر جای نگرانی وجود ندارد، زیرا حضرت نسبت به شیعیان و دشمنان خود هرگز بی‌تفاوت نمی‌باشد و تمام جریانات را نیز باخبر است. هر کس به میزان ایمان و معرفت خود، ‌در میان پیروان حضرت، جایگاه خاص خود را دارد.
چه کسانی در هنگام ظهور زنده می‌شوند؟
بر اساس روایات، این مسأله اجمالاً قطعی و مسلم است که ائمه ـ علیهم السّلام ـ وعده‌ای از مؤمنین و کفار در زمان ظهور مهدی ـ علیه السّلام ـ دوباره زنده می‌شوند. و این موضوع به عنوان «رجعت» جزء معتقدات شیعه و ضروری مذهب می‌باشد.
توضیح مطلب این است که زنده شدن مردگان و بازگشت آنان به دنیا، چون از امور غیبی مربوط به آینده است، لذا اعتقاد به آن متوقف است بر وجود دلائل معتبر نقلی از معصومین ـ علیهم السّلام ـ . در روایات مربوط به این موضوع گرچه خصوصیات آن به طور کامل بیان نشده است ولی اصل مسأله رجعت در حد تواتر از ائمه ـ علیهم السّلام ـ نقل شده است. مرحوم سید مرتضی در این رابطه می‌فرماید: شیعه امامیه بر این اعتقاد است که خداوند به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهی از شیعیان آن حضرت را که پیشتر مرده‌اند، باز می‌گرداند تا به ثواب یاری و کمک به آن حضرت برسند و حکومتش را ببینند. و هم چنین گروهی از دشمنان او را باز می‌گرداند تا از آنان انتقام بگیرد و شیعیان از مشاهدة ظهور حق و بالا گرفتن کلمه اهل آن، خشنود گردند.[2]
علامه مجلسی (ره) نیز می‌فرماید: یکی از موضوعات اجماعی شیعه، بلکه از ضروریات مذهب حقه، حقانیت «رجعت» است که پیش از ستاخیز، در زمان حضرت قائم (عج) خواهد بود و گروهی از مؤمنان که دارای ایمان خالص بوده‌اند و نیز گروهی از کافران که دارای کفر محض بوده‌اند، به دنیا باز می‌گردند تا حکومت ائمه ـ علیهم السّلام ـ را ببینند.[3]
در روایات نیز از موضوع «رجعت» به عنوان ایام الله تعبیر شده است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: ایام الله ـ که مایة سرور و عزت مؤمنین است ـ سه مرحله دارد که رجعت یکی از آن است. «ایام الله ثلاثة: یوم یقوم القائم و یوم الکره و یوم القیامه».[4] و در حدیث دیگر نیز امام صادق ـ علیه السّلام ـ ایمان به رجعت را ضروری شمرده و می‌فرماید: «از ما نیست کسی که اعتقاد به بازگشت ما نداشته باشد.»[5]
امّا اعتقاد به جزئیات و خصوصیات رجعت مثل زمان و تعداد افراد و… ضرورتی ندارد و در روایات نیز به روشنی بیان نشده است، آن چه قطعی و ضروری مذهب است اصل اعتقاد به رجعت فی الجمله است.
امّا چه کسانی دوباره زنده می‌شوند و به دنیا باز می‌گردند؟
از روایات مربوط به این موضوع استفاده می‌شود که امر رجعت عمومی نیست، بلکه ائمه ـ علیهم السّلام ـ و عده خاصی از مؤمنین و کفار خالص در عصر قیام حضرت مهدی (عج) دوباره زنده می‌شوند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «رجعت و بازگشت مردگان به دنیا، همگانی و فراگیر نیست، بلکه مربوط به عده‌ای خاص است، برنمی‌گردند به دنیا مگر کسانی که از ایمان پاک برخوردارند و یا به حد شرک خالص رسیده‌اند.» و نیز می‌فرماید: «فقط کسانی در زمان ظهور قائم ما به سوی دنیا باز می‌گردند که ایمانش را خالص کرده باشند و یا به مرز کفر خالص رسیده باشند. غیر از این دو گروه، دیگران برگشتی به دنیا نخواهند داشت، مگر در قیامت.»
بنابراین مسأله رجعت محدود به افراد خاصی است که در روایات به برخی از این افراد و گروه‌ها اشاره شده است، ذیلاً به این روایات پرداخته می‌شود:
رجعت ائمه ـ علیهم السّلام ـ
بیشتر روایات این باب مربوط است به رجعت و بازگشت ائمه ـ علیهم السّلام ـ . در این مورد نیز ما با دو دسته روایات مواجه هستیم:
دسته‌ای از این روایات رجعت را برای تمام ائمه ـ علیهم السّلام ـ ثابت می‌کند. برخی دیگر از روایات ـ برای ذکر مصداق ـ تنها نام دو امام یعنی امیر المؤمنین و امام حسین ـ علیهم السّلام ـ را ذکر نموده است. و در پاره‌ای از روایات نام پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز آمده است.[6] امّا سایر ائمه ـ علیهم السّلام ـ از آنان به طور خاص ذکری به میان نیامده است، بلکه به طور عام قائل به رجعت همه ائمه شده‌اند. نظیر آنچه که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این زمینه نقل شده است. حضرت می‌فرماید: «هیچ امام و پیشوایی نیست مگر این که مجدداً در زمان خودش در آینده به دنیا باز می‌گردد در حالی که نیکان و بدان زمان او نیز همراه او بر می‌گردند تا افراد با ایمان از انسانهای کافر جدا شوند.»[7] و در حدیث دیگر امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «دوباره به سوی شما بر می‌گردند پیامبر شما و امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ و امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ».[8]
اولین کسی که به دنیا باز می‌گردد امام حسین ـ علیه السّلام ـ است با اصحاب و یارانش
امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «اولین کسی که قبر او شکافته می‌شود و به سوی دنیا باز می‌گردد، حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ است.»[9] و در جای دیگر می‌فرماید: «نخستین فردی که به دنیا باز می‌گردد، حسین بن علی است پس حکومت می‌کند تا وقتی که در اثر پیری هر دو پلک او بر چشمانش می‌افتد.»[10] که اشاره به طولانی بودن حکومت امام حسین در عصر رجعت است. و نیز از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده است که : نخستین کسی که سر ازخاک بر می‌دارد و با هفتاد و پنج هزار نفر از شیعیان، رجعت می‌کنند حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ است.[11]
جابر نیز از امام باقر ـ علیه السّلام ـ نقل می‌کند که امام حسین ـ علیه السّلام ـ در روز عاشورا، پیش از شهادتش، به تفصیل درمورد رجعت خود و یاران خود سخن گفت: «بشارت باد شما را به خدا قسم اگر این قوم ما را بکشند، ما نخستین کسانی هستیم که نزد پیامبرمان باز می‌گردیم و تا مدتی که خدا بخواهد توقف خواهیم کرد، آن گاه من اولین کسی هستم که قبرش شکافته می‌شود و ناگهان از قبر خارج می‌شوم، در حالی که امیر المؤمنین نیز از قبرش خارج شده و مهدی ما نیز قیام نموده است.»[12] در این روایت، رجعت امام حسین و امیر المؤمنین ـ علیهم السّلام ـ همزمان با قیام حضرت مهدی (عج) بیان شده است. در روایت دیگر امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «امام حسین ـ علیه السّلام ـ همراه با شهدای کربلا و هفتاد پیامبر، بازگشت می‌نماید. رو می‌آورد به سوی دنیا امام حسین همراه با کسانی که با وی به قتل رسیده بودند و همراهی می‌کنند او را هفتاد پیامبری که با موسی بن عمران مبعوث شدند. آن وقت حضرت قائم انگشترش را به او می‌سپارد.»[13]
در ادامة این حدیث اشاره به غسل و دفن امام زمان ـ علیه السّلام ـ به وسیله امام حسین ـ علیه السّلام ـ نیز شده است. مفضل نیز از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این مورد نقل می‌کنند که امام حسین ـ علیه السّلام ـ با دوازده هزار نفر از شیعیانش رجعت می‌کنند، در حالی که عمامة سیاه پوشیده است.[14]
علاوه بر اصحاب امام حسین ـ علیه السّلام ـ در روایات دیگر اشاره به رجعت بعضی از مؤمنین و شیعیان علی ـ علیه السّلام ـ نیز شده است. امام باقر ـ علیه السّلام ـ از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل می‌کند که؛ در هنگام ظهور حضرت مهدی، مؤمنان، لبیک گویان، گروه گروه از قبرها بیرون می‌آیند و حضرت از این رخداد فوق العاده با تعجب یاد می‌کند؛ پس چقدر حیرت آور است (زنده شدن مردگان) چگونه در حیرت نباشم از زنده شدن مردگان که خداوند آنان را از قبورشان بر می‌انگیزند در حالی که گروه گروه مشغول گفتن لبّیک لبّیک ای دعوت کننده به سوی خدا، هستند.»[15]
رجعت دشمنان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و کفار برای کیفر و انتقام
بعضی از روایات این باب، مربوط است به بازگشت معاندین و کفار تا به دست مؤمنان، ذلت و عذاب را بچشند و مؤمنان نیز تشفی پیدا کنند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «زمانی که مهدی ما ظهور نماید، خداوند کسانی را که به اذیت و آزار بندگان مؤمن می‌پرداختند، با همان قیافه قبلی‌شان، به دنیا باز می‌گرداند تا مؤمنین از آنان انتقام بگیرند.»[16] این روایت با توجه به آنچه در روایتی که قبلاً از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شد (ما من امام الا و یکرفی قرنه و یکرمعه البر و الفاجر فی دهره حتی یمیز المؤمن من الکافر) نشان می‌دهد که قبل از قیامت در زمان رجعت نیز بازخواست و دادرسی وجود دارد. و بازگشت این عده از کفار با قیافه‌های اصلی شان، برای کیفر و تنبیه است.
هم چنین در ذیل آیة «و اقسموا بالله جهد ایمانهم لایبعث الله من یموت بلی وعداً علیه حقاً و لکن اکثر الناس لا یعلمون… لیعلم الذین کفروا انهم کانوا کاذبین»؛[17] امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «یعنی فی الرجعه یردهم فیقتلهم و یشفی صدور المؤمنین فیهم»؛[18] یعنی در زمان رجعت خداوند آنان را بر می‌گرداند تا به دست مؤمنین کشته شوند و مؤمنین تسلی پیدا کنند.
رجعت بعضی از شیعیان برای یاری حضرت مهدی (عج)
امام صادق ـ علیه السّلام ـ به ابی‌بصیر می‌فرماید: «ای ابابصیر هنگامی که قیام کند مهدی ما، خداوند گروهی از شیعیان ما را به سوی او بر می‌انگیزند و از قبرهایشان خارج می‌کند. پس آنان با او بیعت می‌کنند در حالی که شمشیرهای‌شان بر گردن آنان آویخته است، این خبر به گوش شیعیانی که زنده‌اند می‌رسد و می‌گویند: فلانی‌ها از قبرشان خارج شده‌اند و به سپاه حضرت مهدی ملحق گردیده‌اند!».[19]
این حدیث بیانگر انعکاس وسیع خبر زنده شدن و بازگشت مجدد این عده از شیعیان و ملحق شدن آنان با سپاه امام زمان می‌باشد، به گونه‌ که این خبر باشکوه، در میان شیعیان در حال حیات ـ که هر کدام چنین آرزویی را در دل می‌پرورانند ـ و در مجالس آنان رد و بدل و گفتگو می‌شود.
در حدیث دیگر نیز امام صادق ـ علیه السّلام ـ از برانگیخته شدن این عده از شیعیان برای یاری امام زمان (عج) سخن می‌گوید: «هنگامی که قائم ما ظهور نماید خداوند عده‌ای از شیعیان را زنده می‌کند و آنان لبیک گویان گروه گروه به سوی او حرکت می‌کنند. آن وقت است که تردید منکران، رنگ می‌بازد و آنان نابود می‌شوند.»[20]
رجعت انصار و وزراء حضرت مهدی که به طور خاص از آنان نام برده شده است
در برخی از روایات نام بعضی از افراد ذکر شده است مثل: اصحاب کهف، یوشع بن نون، سلمان فارسی، مقداد، ابودجانه، مالک اشتر و… و حتی تصریح شده است که این افراد در سمت وزراء و معاونان حکومت جهانی حضرت، در جهان از ناحیه حضرت، فرمانروایی می‌کنند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این مورد می‌فرماید: «از پشت کوفه تعداد 27 مرد، برای یاری مهدی، از قبرهایشان خارج می‌شوند که 15 نفر از آنان از قوم موسی است ـ آنانی که هدایت شدند و بر اساس حق رفتار نمودند ـ و 7 نفر از اصحاب کهف و یوشع بن نون و سلمان و ابودجانه انصاری و مقداد و مالک اشتر، می‌باشند. اینها همواره در پیشگاه مهدی مشغول خدمت حکمرانی هستند.»[21]
رجعت مفضّل بن عمر
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد وی که از اصحاب خاص حضرت می‌باشد، می‌فرماید: تو نه تنها در هنگام ظهور مهدی (عج) دوباره زنده می‌شوی، بلکه جزء افراد ویژة مهدی خواهی بود که مرتب فرمان صادر می‌کنی ـ یا مفضل انت و اربعة و اربعون رجلاً تحشرون مع القائم. انت علی یمین القائم تأمر و تنهی و الناس اذذاک اطوع لک منهم الیوم».[22]
رجعت داود بن کثیر الرّقی
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد شأن و منزلت این صحابی بزرگوار خود می‌فرماید: «انزلوا داود الرقی منی بمنزلة المقداد من رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ»؛[23] یعنی قدر و منزلت این مرد نزد من نظیر مقداد نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است. و نیز می‌فرماید: «من سرّه ان ینظر الی رجلٍ من اصحاب القائم فلینظر الی هذا» (داود رقی).[24] کسی که می‌خواهد مردی از یاران مهدی را ببیند به او نگاه کند.
رجعت عبدالله بن شریک عامری
امام باقر ـ علیه السّلام ـ در مورد وی می‌فرماید: گویا می‌بینم که عبدالله بن شریک با چهار هزار نفر سپاه، پیشاپیش حضرت مهدی (عج) تکبیرگویان، از دامنه کوه بالا می‌روند؛ «کانی بعبدالله بن شریک العامری علیه عمامة سوداء و دؤابتاها بین کتفیه مصعداً فی لحف الجبل بین یدی قائمنا اهل البیت فی اربعة آلاف یکبرون».[25]
رجعت اسماعیل فرزند امام صادق ـ علیه السّلام ـ
ابوخدیجه از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد فرزندش اسماعیل نقل می‌کند که وی نخستین کسی است که با ده نفر از یارانش زنده می‌شوند و ظهور می‌کنند و عبدالله بن شریک یکی از این ده نفراست که وظیفه پرچمداری را به عهده دارد. «انه یکون اول منشور فی عشرة من اصحابه و منهم عبدالله بن شریک و هو صاحب لوائه».[26]
رجعت حمران بن اعین و میسّر بن عبدالعزیز
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد این دو نفر می‌فرماید: گویا می‌بینم که آنان در حالی که شمشیر در دست دارند، ‌در میان مردم، میان صفا و مروه مشغول صحبت می‌باشند؛ «کانی بحمران بن اعین و میسّر بن عبدالعزیز یخطبان الناس باسیافهم بین الصفا و المروه».[27]
کلام آخر: روایات بحث رجعت، هرگز درصدد برشمردن تعداد و آمار افراد و یا ذکر اسامی آنان، نمی‌باشد. بلکه این روایات ضمن اشاره به اسامی برخی از افراد گروه‌ها، مسأله رجعت مردگان به دنیا را، محدود و مختص کسانی می‌داند که قبل از مرگ از درجه بالای ایمان برخوردار بوده و در حمایت از دین الهی و اطاعت از ائمه ـ علیهم السّلام ـ کوتاهی ننموده‌اند و یا کسانی که در راه کفر و عناد با اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ از هیچ تلاشی فروگذار نبوده‌اند. اما غیر از این دو گروه ـ چنانچه قبلاً اشاره شد ـ بازگشت به دنیا نخواهند اشت (و اماما سوی هذین فلا رجوع لهم الی یوم الماب).
بنابراین آنچه مهم و تعیین کننده است خلوص ایمان در پرتو عمل به دستورات الهی و اعتصام به ولایت امام معصوم ـ علیهم السّلام ـ است تا در اثر چنین پیوندی خداوند نیز وی را از چنین فوز عظیمی در ایام الله ظهور مهدی و رجعت اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ برخوردار نماید.
به همین خاطر مهم‌ترین تقاضای شیعه از خداوند در دعای عهد این است که: «پروردگارا! ما را از یاران و کمک کنندگان حضرتش قرار بده و شرف شهادت در محضر او را نصیب ما بفرما، پروردگارا اگر چنانچه مرگ میان من و ظهور او فاصله انداخت، پس من را بعد از مرگ نیز هنگام ظهورش، از قبرم خارج فرما در حالی که کفنم را پوشیده و شمشیربه دست آماده انجام فرمان حضرت باشم.»[28] جالب این است که این آرزو و تقاضا، بعد از اعلام بیعت اکید با حضرت ولی عصر -ارواحنا فداه- و امضای عهد و پیمان با او، ابراز می شود؛ (عقدا و بیعة له فی عنقی لا احول عنها و لا ازول ابداً). بدیهی است که تمام دشواری و اهمیت کار، عمل به این بیعت و به پایان رساندن آن است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-08-25] [ 11:19:00 ق.ظ ]




نشانه های شگفت انگیز اخر زمان

نشانه های شگفت انگیز آخر الزمان
یش گفتار

طی بررسی آیات و روایات مربوط به آخرالزمان و ظهور، به وقایعی برمی‌خوریم که در نشئه دنیا رایج نیست، یعنی اینکه بوسیله قوانین حاکم در نشئه فعلی، بروز چنین اتفاقاتی عادی و ممکن نیست. این موضوع این سؤال را بر می‌انگیزد که آیا در زمان ظهور، نشئه اول تمام و نشئه‌ای دیگر برپا می‌گردد؟ در جواب این پرسش برخی معتقدند وقایع عجیب و غیرعادی که در اینگونه روایات مطرح شده همگی در چارچوب قوانین فعلی مادی امکان وقوع دارند اما توسط فناوری‌های بسیار پیشرفته‌ای که در آینده ابداع خواهد شد. لذا اینگونه افراد دوران حکومت حقه در زمان ظهور را ادامه نشئه فعلی می‌دانند. اگر چنین جوابی صحیح و منطبق بر واقعیت باشد می‌توان همین موضوع را برای قیامت قائل شد و مطرح نمود که تمام اتفاقات غیر عادی که در قیامت رخ می‌دهد توسط فناوری فوق مدرنی است که در آینده اختراع خواهد شد، و سپس این استدلال را دائما تکرار کرد و تا درجه انتهایی بهشت همه چیز را تکنولوژیک تصور نمود! اما چنین فرضیه‌ای توسط هیچکس مطرح نمی‌شود و غالبا قیامت نشئه‌ای جدید قلمداد می‌گردد.

مقدمه

‹‹آخرالزمان›› یا پایان دوران همانگونه که از نام آن برمی‌آید به انتهای یک دوره اطلاق می‌شود و مقطعی از زمان است که در آن تغییر از یک دوره به دوره‌ای جدید رخ می‌دهد. از آنجا که اکنون دوره دنیا برپاست آخرالزمان به انتهای دوره دنیا مربوط می‌شود.

آخرالزمان از دیدگاه ادیان به دورانی گفته می‌شود که وقایعی عظیم و عجیب در آن رخ می‌دهد و حاکی از انتهای زندگی به شیوه فعلی بر روی زمین است. انتظار می‌رود با سپری شدن آخرالزمان دوره جدیدی فرا برسد که بسیار با وضعیت پیشین آن متفاوت باشد. همچنین در این زمان است که ادیان الهی به ظهور مردی بشارت داده اند که ظلم و جور را از زمین بر می‌چیند و آن را پر از عدل و داد می‌سازد٫ نمونه چنین بشارت هایی در کتب آسمانی آمده است.

چکیده :

در این تحقیق به بیان علائم آخرالزمان و نشانه های زمانی آخرالزمان و اوصاف مردم آخرالزمان و علائم ظهور که به دو دسته حتمی و غیر حتمی تقسیم می شوند با بهره گیری از احادیث و روایات گرد آوری کردیم و در آخر به وظائف شیعه در آخرالزمان پرداختیم .

معنای کلمه ی آخر الزمان :

معنی کلمۀ آخر الزمان از معانی نسبی به شمار می رود،مثلا : زمان فعلی را که مدت یکهزار وچهارصد و اندی سال از هجرت پیامبر اکرم(ص)می گذرد نسبت به آن زمانی که آن حضرت مبعوث به رسالت و پیغمبری شده می توان گفت: آخر الزمان است و مدت پانصد یا هزار یا دو هزار سال آینده را نسبت به زمان فعلی ما می توان گفت: آخر الزمان است و…

بنابراین،آخر الزمان یک زمان معلوم و محدودی نیست تا بتوان گفت: فلان زمان آخر الزمان است؟همانطور که نمی توان زمان و موقع ظهور حضرت مهدی(عج) را تعیین نمود همانطور هم نمی توان آخر الزمان را محدود و معلوم کرد.البته از یک طریق می توان تا اندازه ای معنی کلمۀ آخر الزمان را دریافت و آن این است: وقتی اکثر علاماتی که پیامبر اسلام(ص)و آل اطهر آن حضرت خیر داده اند عملی شوند. می توان به آن زمان آخرالزمان گفت و در انتظار ظهور مهدی ( عج ) بود . و لذا بر منتظرین ظهور لازم است که با نگاهی به روایات معصومین (علیهم السلام ) با این علامات آشنا شوند تا هم با شرایط زمانی و مکانی و هم به وظایف خود در این زمینه آشنا گردند. (1)

علائم آخرالزمان :

در روایات اسلامی برای دوره ی آخر الزمان علایم و نشانه هایی ذکر شده که با تحقق این علایم و نشانه ها ، پی می بریم که هم اکنون در دوره ی آخر الزمان قرار داریم . اینک به برخی از این علایم و نشانه ها اشاره می کنیم :

1- گسترش ترس و ناامنی

امام باقر علیه السلام می فرماید : « لایقوم القائم إلا علی خوف شدید ….» ؛(2) « حضرت قائم علیه السلام قیام نمی کند مگر در دورانی پر از بیم و هراس .» و نیز فرمود : « مهدی علیه السلام هنگامی قیام می کند که زمام کارهای جامعه در دست ستمکاران باشد . »(3)

2- تهی شدن مساجد از هدایت

پیامبر صلی الله علیه و آله درباره ی وضعیت مساجد در آخر الزمان میفرماید : « مساجدهم عامره و هی خراب من الهوی »(4) ؛ « مسجدهای آن زمان و آباد و زیباست . ولی از هدایت و ارشاد و در آن خبری نیست . »

3- سردی عواطف انسانی

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید « فلا الکبیر یرحم الصغیر و لا القوی یرحم الضعیف ، و حینئذ یأذن الله له بالخروج »(5) ؛ « در آن روزگار ، بزرگترها و به زیر دستان و کوچکترها ترحم نمی کنند و قوی بر ضعیف ترحم نمی نمایند. در آن هنگام خداوند به او [ مهدی علیه السلام ] اذن قیام و ظهور می دهد . »

4- گسترش فساد اخلاقی

رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمایند : « قیامت بر پا نمی شود تا آن که زنی را در روز روشن و به طور آشکار گرفته ، در وسط راه به او تعدی می کنند و هیچ کس این کار را نکوهش نمی کند ».

محمد بن مسلم می گوید : به امام باقر علیه السلام عرض کردم : ای فرزند رسول خدا ! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد ؟ امام فرمود : « إذا تشبه الرجال بالنساء، و النساء بالرجال، و اکتفی الرجال و بالرجال ، و النساء بالنساء » ؛(6) « هنگامی که مردها خود را شبیه زنان و زنان خود را شبیه مردان کنند . آن گاه که مردان به مردان اکتفا کرده و زنان و به زنان اکتفا کنند .»

5 - آرزوی کمی فرزند

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود : « رستاخیز بر پا نمی شود تا آن که کسی پنج فرزند دارد آرزوی چهار فرزند کند . و آن که چهار فرزند دارد می گوید : کاش سه فرزند داشتم ، و صاحب سه فرزند آرزوی دو فرزند دارد . و آن که دو فرزند دارد ، آرزوی یک فرزند بنماید . وکسی که یکی فرزند دارد آرزو کند که کاش فرزندی نداشت » .(7)

6 - مرگ های ناگهانی

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : « قیامت برپا نمی گردد ، تا این که مرگ سفید ظاهر شود . گفتند : ای رسول خدا ! مرگ سفید چیست ؟ فرمود : مرگ ناگهانی » .(8)

7 - جنگ و کشتار

امام رضا علیه السلام فرمود : « پیش از ظهور امام زمان علیه السلام کشتارهای پیایی و بی وقفه رخ خواهد داد » .(9)

نشانه های زمانی آخرالزمان :

((آخر)) به بخش پایانی هر مجموعه گفته می‌شود و ((زمان‌)) در لغت‌، بر وقت کم یا زیاد اطلاق می‌گردد از آن جا که مفهوم ((آخر نسبی )) است و در تاریخ‌ِ انقراض دنیا، اختلاف فراوانی وجود دارد و قرآن نیز از تعیین وقت مشخص برای آن پرهیز کرده و لقمان‌، 31 و 34، احزاب‌، 33 و 63، و زخرف‌، 43 و 85، محدودة آن‌، به دقت قابل اندازه‌گیری نیست‌; با این حال‌، با استفاده از روایات‌، بعثت پیامبر خاتم را می‌توان سرآغاز دورة ((آخر الزمان‌)) دانست‌. البته در بیش‌تر روایات‌، آخر الزمان به دورة پایانی که به ظهور حضرت مهدی‌ نزدیک باشد، اطلاق شده است‌. پایان نبوت و آمدن آخرین شریعت الهی که با ظهور پیامبر اکرم‌تحقق یافت‌، نخستین نشانة پایان تاریخ به شمار می‌رود; از این رو مفسران‌، مقصود از نشانه‌های قیامت را در آیة: “فَهَل‌ْ یَنظُرُون‌َ إِلآ السَّاعَة‌َ أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَة‌ً فَقَدْ جَآءَ أَشْرَاطُهَا;(محمد،18) آیا آن‌ها جز این انتظار دارند که قیامت ناگهان فرا رسد، در حالی که هم اکنون نشانه‌های آن آمده است‌. بعثت پیامبر اکرم‌دانسته‌اند که نسبت به عمر جهان‌، فاصلة بسیار کمی تا قیامت دارد. در آخرالزمان‌، وقایع فراوان دیگری نیز، پیش‌بینی شده که بیش‌تر به دورة پایانی آن (مقارن با ظهور حضرت مهدی‌ علیه السلام مربوط می‌شود. نتیجه آن که‌:

الف ـ آخرالزمان‌، امری نسبی است و زمان بعثت پیامبر اکرم‌تا پایان جهان را نسبت به عمر جهان‌، در نظر گرفته‌اند.

ب ـ زمان بعثت پیامبر اکرم‌، آغاز آخر الزمان است‌، اما این که چقدر طول می‌کشد و پایان آخرالزمان کی خواهد بود، مشخص نیست

ج ـ در قرآن کریم اگرچه به مدت و زمان آخرالزمان تصریح نشده است‌، اما از نشانه‌ها و حوادثی که قرآن بیان فرموده‌، می‌توان به دورة پایانی آخرالزمان که مقارن با ظهور حضرت مهدی‌ علیه السلام است پی برد. در این جا به چند مورد از آن وقایع اشاره می‌کنیم‌:

1. بحران معنویت :

اقْتَرَب‌َ لِلنَّاس‌ِ حِسَابُهُم‌ْ وَ هُم‌ْ فِی غَفْلَة‌ٍ مُّعْرِضُون‌َ ;(انبیأ،1) حساب مردم به آنان نزدیک شده‌، در حالی که در غفلتند و روی گردانند. در این آیه‌، مردم آخرالزمان‌، به غفلت و اعراض از خداوند، متصف شده‌اند;

2. وقوع اختلاف‌ها و درگیری‌های بسیار :

“فَاخْتَلَف‌َ الاْ ئَحْزَاب‌ُ مِن بَیْنِهِم‌ْ فَوَیْل‌ٌ لِّلَّذِین‌َ کَفَرُواْ مِن مَّشْهَدِ یَوْم‌ٍ عَظِیم‌ٍ ;(مریم‌،37) ولی ]بعد از او[ گروه‌هایی از میان پیروانش اختلاف کردند; وای به حال کافران از مشاهدة روز بزرگ‌. این آیه درباره ظهور فرقه‌های مختلف در جهان اسلام است که در آخرالزمان پدید آمده و سبب اختلاف‌های بسیار خواهد شد.

3. ظهور دجال :

لَخَلْق‌ُ السَّمَـَوَ َت‌ِ وَ الاْ ئَرْض‌ِ أَکْبَرُ مِن‌ْ خَلْق‌ِ النَّاس‌;(غافر،57) آفرینش آسمان‌ها و زمین از آفرینش انسان‌ها مهم‌تر است‌، ولی بیش‌تر مردم نمی‌دانند. برخی از مفسران‌، این آیه را به ظهور دجال تفسیر کرده‌اند که در دید مردم‌، بزرگ‌ترین موجود جلوه می‌کند، در حالی که خداوند، او را از بسیاری مخلوقات دیگر کوچک‌تر می‌شمارد; سرانجام این پدیده به دست حضرت عیسی‌علیه السلام نابود خواهد شد.

4. پدید آمدن گرفتاری‌ها و مشکلات‌ :

إِن‌ْ أَتَغکُم‌ْ عَذَابُه‌ُو بَیَـَتًا أَوْ نَهَارًا مَّاذَا یَسْتَعْجِل‌ُ مِنْه‌ُ الْمُجْرِمُون‌َ ;(یونس‌،50) اگر مجازات او، شب هنگام یا در روز به سراغ شما آید، پس مجرمان برای چه عجله می‌کنند. فَإِذَا نَزَل‌َ بِسَاحَتِهِم‌ْ فَسَآءَ صَبَاح‌ُ الْمُنذَرِین‌َ ;(صافات‌،177) اما هنگامی که عذاب ما در آستانة خانه‌هایشان فرود آید، انذارشدگان صبحگاه بدی خواهند داشت‌.

5. خروج سفیانی‌ :

آیات‌: سبأ، 51; نحل‌، 45 و نسأ، 47 دربارة خروج سفیانی و لشکریانش می‌باشد

6. ندای آسمانی :

آیات نحل‌، 16; ق‌، 41ـ42 دربارة آن آمده است‌.

7. ظهور منجی بزرگ بشر آیات‌ :

اسرأ، 81; بقره‌، 148; انعام‌، 89 و… بر این مطلب دلالت دارد.

8. نزول حضرت عیسی‌ (ع):

آیات‌: زخرف‌، 43; نسأ، 159، مربوط به آن است‌.

 

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:17:00 ق.ظ ]




بصیرت چیست و چگونه حاصل می‏شود؟

معنای بصیرت
بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است.(1)
نزد اهل معنا، نیرویى نهانى و قوّهاى قلبى است که در شناخت حقایق تا عمق وجود و باطن ذات آن رسوخ مى کند.
برخى از اهل معرفت مى‏گویند: «بصیرت قوّه قلبى یا نیرویى باطنى است که به نور قدس روشن گردیده و از پرتو آن، صاحب بصیرت، حقایق و بواطن اشیا را در مى‏یابد. بصیرت به مثابه بَصَر (چشم) است براى نفس».(3)
میان بَصَر که تأمین کننده نور ظاهرى، و بصیرت که آورنده نور باطنى است، تفاوت بسیار است؛ مانند:
1. نور ظاهرى، تنها با بینایى انسان سر و کار دارد. خورشید و ماه و چراغ، بیش از این که فضا را روشن و بینایى انسان را یارى کند، کارى انجام نمىدهد. پس اگر انسانى ناشنوا بود یا در بویایى و لامسه و گویایى خود نقص داشت، با تابش آفتاب و مهتاب و نورهایى از این قبیل، مشکلاتش حل نمىشود. اما نور باطن همه نقصهاى (باطنى و معنوى) انسان را برطرف، و تمام دردهاى او را، درمان مى کند… .
در صورتى که درون کسى را روشن کرد، ساحت جانش چنان نورانى مى شود، که هم صحنههاى خوبى را در خواب و بیدارى مى بیند، هم آهنگهاى خوبى را مى شنود، هم رایحههاى دل انگیزى را استشمام مىکند و هم لطیفههاى فراوانى را لمس مى نماید.(4)
2. انسان دو چهره یا دوجنبه دارد: چهره ظاهرى یا مُلکى و چهره باطنى یا ملکوتى، خداوند براى دیدن ظواهر، بَصَر را به صورت بالفعل به انسان داده، بشر از آغاز تولد به کمک آن هر چه را که در شعاع چشم و منظر او قرار گیرد مى‏بیند. اما براى دیدن باطن و شهود ملکوت، قوه نورى را در نهاد او نهادینه نموده به نام بصیرت، که تا آن “نور استعدادى” از قوه به فعلیت در نیاید، رؤیت باطن و شهود ملکوت، میسر نخواهد بود.
صاحب جامع الاسرار مى‏نویسد: معناى سخن خداوند (نور على نور یهدى اللَّه لنوره من یشاء)،(5) (… و من لم یجعل اللَّه له نوراً فماله من نور)،(6) چیزى جز این نیست که تا نور حق حاصل نیاید و به دل و جان سالک نتابد، بصیرت در او پدید نیاید. نور حق سرمه چشم بصیرت است و تمام تلاش اهل مجاهده براى آن است که مورد عنایت حق قرار گیرند و نور حق بر دل و بر جانشان پرتو افکن گردد.(7)
حافظ شیرازى که مى‏گوید:
گرنور عشق حق به دل و جانت افتد ـ باللَّه کز آفتاب فلک خوبتر شوى
ناظر به همین نور است. با پرتو افکن شدن نور حق است که سالک از تحیر و تردد مى رَهَد و سرانجام به حقیقت مى رسد.
راه تحصیل بصیرت
براى نیل به مقام رفیع بصیرت باید به بازسازى و اصلاح نفس خویش پرداخت.
مجاهده با هواى نفسانى و تهذیب روح از زنگارهاى گناه، و لطیف و شفاف ساختن آیینه دل به نور توحید، تنها صراط مستقیمى است که “حجاب دیدگان دل” را مى گشاید و آدمى را در معرض الهامات غیبى و مقام کشف و شهود قرار مى دهد.
1. توبه: اولین گام براى تهذیب نفس و تحصیل بصیرت است. توبه از تقصیرات و گناهان، بلکه از کوتاهىها و جبران حق اللَّه و حق النّاسى است.
2. ذکر خدا: ذکر زبانى، قلبى و عملى، موجب بصیرت مى گردد. امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید: »مَنْ ذکر اللَّه استبصر؛(8) هر کسى به یاد خدا باشد، بینایى و بصیرت یابد«.
3. هم نشینى با علما: مجالست با علما که موجب بصیرت و بینایى است. على(ع) مى فرماید: »جاور العلماء تستبصر؛(9) با دانایان بنشین تا آگاهى یابى«.
4. خرد ورزى: کسى که هر خبر یا مطلبى را مى شنود، فوراً نمىپذیرد، بلکه پیرامون آن مى اندیشد و آن را از صافى عقل و اندیشهاش مى گذراند، بصیرت و بینایى مى یابد، چنان که آینده نگرى و به کارگیرى خرد در فرجام امور باعث بصیرت و بینایى مى گردد.(10)
5. زهد: زهد و عدم دلبستگى به دنیا، از امورى است که باعث بصیرت مى گردد.(11)
6. ارتباط با خدا: ازدیاد معرفت به خدا، انس با قرآن و معانى و معارف آن، توسل به ائمه(ع) و مناجات با خدا در خلوت مخصوصاً نماز شب از امورى هستند که موجب بصیرت و بینایى و برخوردارى از الهامات غیبى مى‏شود.
درجات و مراتب بصیرت
بصیرت باطنى و بینایى دل، درجات و مراتبى دارد. اوج آن مرتبهاى است که ائمه(ع) دارند.
امیرالمؤمنین(ع) مى‏فرماید: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛ اگر همه پردهها فرو افتد، چیزى بر یقین من افزوده نمی‏شود».(12)
اگر چه آن مرتبه از یقین مخصوص اولیاى معصوم(ع) است، ولى دیگران نیز مى توانند مراتبى را تحصیل نمایند. هر کسى نور باطنى را از فطرت خدا داد خویش استخراج کند و چشم و گوشش باز شود، مى تواند خدا و نشانههاى او را با »چشم دل« ببیند و صداى تسبیح موجودات هستى را بشنود، که به حکم »یسبّح للَّه ما فى السموات و ما فى الارض«.(13) همه آنان که در آسمان و زمینند، تسبیح خدا مى کنند. بسیارى از واقعیتها را که با ابصر نمىتوان دید، با بصیرت مشاهده مى کند، بلکه توانایى دیدن جهنم و شنیدن صداى زفیر آن را پیدا مى کند، چنان که قرآن مى فرماید: »کلاّ لو تعلمون علم الیقین لترونّ الجحیم، ثم لترونّها عین الیقین«.(14)
آثار بصیرت
در حدیث نبوى آمده است که در دل هر بندهاى دو دیده نهانى است که به واسطه آن دو، غیب را مى نگرد و چون خدا بخواهد در حق بندهاى نیکى کند، دو چشم دلش را مى گشاید تا به واسطه آن، آنچه را که از دیدگان ظاهریش نهان است، بتواند دید.
از شمار انسانهاى صاحب بصیرت «حارث بن مالک بن نعمان انصارى» بود. پیامبر اکرم از او پرسید: “چگونه‏اى و در چه حالى؟” عرض کرد: “مؤمن راستین و اهل یقینم". پیامبر فرمود: “علامت یقین و ایمان راستینت چیست؟” عرض کرد: “زهد و کناره‏گیرى نفسم از دنیا و دلبستگى آن، موجب شد که شبهایم را به بیدارى و عبادت و روزهایم را به روزه و تشنگى بگذرانم، از این رو به درجه‏اى از بصیرت و بینایى رسیده‏ام که گویى عرش پروردگارم را که براى حسابرسى بر پا شده است، مى بینم و بهشتیان را در حال زیارت یکدیگر مى‏نگرم و زوزه وحشتناک جهنمیان را از درون آتش می‏شنوم". پیامبر فرمود: “بنده‏اى است که خدا قلبش را روشن کرده است. حال به برکت این نور الهى صاحب بصیرت شده‏اى پس آن را حفظ کن".(15)
این خاصیت نور باطنى یا بصیرت است که از فطرت انسان پرتو افشان مى شود و اگر منبع الهى آن (فطرت) زنده به گور نشود و غبار آلودگىها و تیرگى هواهاى نفسانى آن را نپوشاند، همواره چشم بصیرت باطن پر فروغ خواهد بود اما اگر در پشت ظلمت گناه پنهان گردد و انسان تبهکار، حقیقت خود را نبیند، از آن رو که نورى ندارد، خود را گم مى کند و پس از مدتى خویشتن را به کلّى فراموش مى نماید.
ــــــــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1. دکتر محمد معین، فرهنگ فارسى، ج 1، ص 546.
3. دائرة المعارف تشیع، جمعى از محققان، ج 3، ص 271.
4. آیت اللَّه جوادى آملى، تفسیر موضوعى ج 14، ص 132 - 13
5. نور (24) آیه 35.
6. همان، آیه 40.
7. جامع الاسرار، ص 510 و 580 - 579،.
8. غررالحکم، ج 5، ص 166
9. غررالحکم، ج 3، ص 387.
10. “من استقبل الامور ابصر” یا “من فکّر أبصر العواقب” ؛ همان.
11. همان.
12. بحارالانوار، ج 66، ص 209.
13. جمعه (62) آیه 1.
14. تکاثر (152) آیات 7- 6- 5.
15. الکافى، ج 2، ص 54.

basiratejavan.blog.ir

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:17:00 ق.ظ ]




خطیب مشهور حاج آقای باقری

خطیب مشهور حاج آقای باقری که از شاگردان مرحوم آیت الله میلانی (ره) بودند می‏گفتند:

یکبار که در خدمت استادم بودم ایشان فرمودند: فلانی! منبر که می‏روی 40 نفر از این جوانان پای منبرت را بیاور کارشان دارم! من‏که از این دستور استاد تعجب کرده بودم اطاعت امر کرده و 40 نفر از جوانان را آوردم.

آقا فرمودند: یکی یکی بیایند داخل اتاق؛ ما اصلا نفهمیدیم که چه کار دارد. فقط هر جوانی وارد می‏شد پس از چند لحظه با چشم گریان بیرون می آمد و اصلا حرف نمی‏زد؛ حدودا 20 نفر وارد شدند تا این‏ که من بی‏تابی کردم و داخل رفتم ببینم حکایت چیست؟!

وقتی وارد اتاق شدم آقا نشسته بودند و کفنش هم کنارش بود و هر جوانی داخل می‏شد از او سوال می‏کرد که:

تو ” امام حسیـــن علیه السلام” را دوست داری؟؟؟

آنها جواب می‏دادند بله آقا.

می‏فرمود: خیلی؟

جواب می‏دادند انشاءالله که همین طور است، به محض اینکه اشک از دیده جوانان جاری می‏شد آقای میلانی سریع کفن خود را به اشک آنها می‏مالید. با دیدن این صحنه جوانان بیشتر منقلب می‏شدند و گریه می‏کردند و از اتاق بیرون می آمدند.

بعداً از ایشان سوال کردم: آقا شما که مرجع هستید و اجازه اجتهاد خیلی از مراجع را شما داده اید و … دیگر به این مسائل احتیاج ندارید.

آقا فرمودند: اگر چیزی به دردم بخورد همین توسل به حسین زهراست!

حلال جمیع مشکلات است حسین

شوینده لوح سیئات است حسین

ای شیعه تو را چه غم زطوفان بلا

جایی که سفینة النجاة است حسین

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:34:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم