نرجس
 
   



درباره شهادت امام موسی کاظم (ع) و دوران حبس ایشان

امام موسی کاظم (ع) در روز ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری به شهادت رسید. ایشان در طول سالیان دراز در زندان‌های خلفای زمان خود به سر بردند و در نهایت بر اثر مسمومیت شهید شدند. در این مطلب بطور کامل درباره شهادت امام موسی کاظم و دوران حبس ایشان توضیح داده شده است. با ما همراه باشید.

روز ۲۵ ماه رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) است و مجله ستاره برای شما این مقاله را درباره شهادت ایشان ارائه کرده است. در این مقاله درباره چگونگی شهادت امام موسی کاظم (ع)، تاریخ شهادت، محل دفن و سایر اطلاعات در این باره صحبت شده است.

 

 


دوران حبس امام موسی کاظم (ع)

شیخ مفید در کتاب «ارشاد» خود درباره زندانی شدن امام کاظم (ع) توسط هارون‌الرشید چنین می‌نویسد:
«علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن برمک بوده است؛ زیرا هارون فرزند خود، امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفر بن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفر بن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و برمکیان از مقام خود بیفتند.
جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قائل به امامت موسی بن جعفر (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می‌داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند.
گویند امام (ع) هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود و اگر ناچار می‌خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و به وسیله او پیش هارون بار یافت و گفت: از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می‌دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام (ع) و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در کنار قبر حضرت رسول (ص) گفت: یا رسول‌الله از تو پوزش می‌خواهم که می‌خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم، زیرا او می‌خواهد امت تو را بر هم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام (ع) را از مسجد بیرون برده و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفر بن منصور برند.
عیسی پس از مدتی نامه‌ای به هارون نوشت و گفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد؛ یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام (ع) را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند، اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخرالامر یحیی امام (ع) را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فق‌ها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التین در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ قمری در ۵۵ سالگی گفته‌اند.»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-01-22] [ 11:22:00 ق.ظ ]




همه چیز در دست خداست
به غیر از حافظیّت خدا، به هیچ چیز نباید اعتماد داشت. همه چیز در دست خداست؛ در روایت است که لا حول و لا قوه الا بالله یعنی هیچ روگردانی از گناهان نیست مگر با حفظ و نگهداری خود خدا و هیچ نیرویی بر طاعت و عبادت خدا نداریم مگر به کمک و یاری خداوند.(تحف العقول ص 468) 
 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:21:00 ق.ظ ]




شهادت امام موسی کاظم (ع)

واپسین روزهای عمر امام کاظم (ع) در زندان سندی بن شاهک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید. شهادت امام در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ در بغداد رخ داده است.

درباره كيفيت شهادت امام سه روايت مختلف نقل شده است:

شهادت آن حضرت در پى مسموم كردن امام صورت گرفته است. اين در روايتى از امام رضا (ع) آمده است. همينطور روايات ديگرى كه يحيى بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مى‏كند، اين نكته آمده است.

در نقلى آمده است كه آن حضرت را در فرشى پيچانده و چنان فشار داده‏اند كه حضرت به شهادت رسيده است.

روايت ديگر آن است كه حمدالله مستوفى نقل كرده: شيعه گويند به فرمان هارون الرشيد سرب گداخته در حلق ایشان ريختند.

در اين باره روايتى كه بيش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است. پس از شهادت امام، جسد مبارك آن حضرت را به دو دليل در معرض ديد خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:

بنا به نوشته اربلى، سندى بن شاهك، فقها و وجوه اهل بغداد را كه هيثم بن عدى نيز در ميان آنها ديده مى‏شد، بر سر جسد مبارك امام آورد تا ببينند زخم و جراحت و يا آثار خفگى در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبيعى از دنيا رفته است.

از آنجا كه برخى از شيعيان معتقد به مهدويت آن حضرت بودند و يا احتمال داشت اعتقاد به مهدويت او پيدا كنند، جسد امام را روى پل بغداد بر زمين نهادند و يحيى بن خالد دستور داد تا فرياد زنند: اين موسى بن جعفر است كه رافضه معتقدند او نمرده است. پس از آن مردم آمده و او را در حالى كه از دنيا رفته بود نگاه كردند.

تاريخ شهادت امام بنا به نقل شيخ صدوق 25 رجب 183 بنا به نقل شيخ مفيد 24 رجب، و در نقل مستوفى، روز جمعه 14 صفر بوده است‏.

پیکر امام موسی بن جعفر (ع) را در منطقه شونیزیه در مقبره خانوادگی منصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند. آرامگاه امام کاظم (ع) و امام جواد (ع)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان به‌ویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا (ع)، ثواب زیارت قبر امام کاظم، با زیارت قبر پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) برابری می‌کند.

 

شخصیت اخلاقی امام موسی کاظم (ع)

امام موسی کاظم (ع) در علم و تواضح و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بی کران خویش تربیت می فرمود. شبها به طور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک می کرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می کرد. موسی بن جعفر در مدینه معروف بود و اگر به کسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:20:00 ق.ظ ]




زندگینامه امام موسی کاظم (ع) از تولد تا شهادت

زندگینامه امام موسی کاظم (ع) شامل دوران کودکی ایشان، ازدواج، دوران امامت و زندانی شدن امام موسی بن جعفر توسط خلفای معاصر ایشان بوده است.

 در بررسی زندگینامه امام موسی کاظم (ع) مشاهده می کنیم که ایشان در طول دوران امامت خود چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شدند و در نهایت در زندان به شهادت رسیدند.

 

تولد امام موسی کاظم (ع)

 موسی بن جعفر در سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ هجری قمری هنگامی که امام صادق (ع) و همسرش حمیده از حج بازمی‌گشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد. برخی مکان ولادت ایشان را مدینه دانسته‌اند. درباره تاریخ ولادت امام کاظم اختلاف است؛ طبری ولادت ایشان را در ذی‌الحجه و طبرسی آن را در ۷ صفر دانسته است.

 

دوران کودکی امام موسی کاظم (ع)

مادر آن حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس (اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند. امام موسی کاظم (ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابو حنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم می کردند.

امام موسی بن جعفر (ع) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. در منابع تاریخی از زندگی امام کاظم تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه و عالمان ادیان دیگر که در مدینه رخ داده است.

 

همسران و فرزندان امام موسی کاظم (ع)

تعداد همسران امام کاظم (ع) روشن نیست. نخستین آن‌ها، نجمه مادر امام رضاست. از تعداد فرزندان ایشان نیز در منابع تاریخی گزارش‌های متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا (ع)، إبراهیم، شاهچراغ ، حمزه، اسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه و حکیمه از جمله دختران او هستند. نوادگان امام کاظم (ع) به سادات موسوی شهرت دارند.

 

دوران امامت امام موسی کاظم (ع)

امام موسی بن جعفر (ع)، پس از شهادت امام صادق (ع) در سال ۱۴۸ قمری در سن ۲۰ سالگی به امامت رسید. مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت ایشان در سال ۱۸۳ امامت به فرزندشان، امام رضا (ع) منتقل شد.

 

خلفای معاصر امام موسی کاظم (ع)

خلفای دوران پیش از امامت امام موسی کاظم (ع) مربوط به سال های ۱۲۸ تا ۱۴۸ قمری است. در این سال ها به ترتیب مروان بن محمد (۱۲۸-۱۳۲)، سفاح (۱۳۲-۱۳۶) و منصور دوانیقی (۱۳۶-۱۴۸) بر کرسی خلافت نشستند.

خلفای دوره امامت شامل چهار خلیفه می شود که از سال 148 تا 183 قمری خلافت کردند. اسامی خلفای دوران امامت امام موسی کاظم (ع) عبارتند از منصور دوانیقی (۱۴۸-۱۵۸)، مهدی عباسی (۱۵۸-۱۶۹)، هادی عباسی (۱۶۹-۱۷۰) و هارون عباسی (۱۷۰-۱۸۳).

 

دوران زندان امام موسی کاظم (ع)

امام کاظم (ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد.

امام موسی کاظم چند سال در زندان بود؟ نخستین بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند. هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمان دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ ایشان را در مدینه دستگیر و در ۷ ذیحجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی کرد. بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت. امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم (ع) سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند. در زیارتنامه امام کاظم (ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون‏؛ «کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد» به او سلام داده شده است.

درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال ایشان به زندان، گزارش‌های متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارش‌ها دلیل دستگیری وی به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است. گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از اینکه اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومت وی شود، بیم داشت. همچنین بر پایه برخی گزارش‌ها دلیل زندانی شدن امام کاظم (ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمی‌کردند. این گزارش‌ها مناظره‌های هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمرده‌اند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:19:00 ق.ظ ]




نفرین مظلوم در روایات

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:«از نفرین مظلوم بترسید که نفرین مظلوم به آسمان می رود.» آن حضرت در روایت دیگر فرمود:«بترسید از نفرین مظلوم، همانا او حقّ خود را از خدا می خواهد و خداوند سبحان گرامی تر از این است که حقی خواسته شود، مگر این که آن را اجابت کند» .

 

نفرین پدر و مادر

اگرچه صرف قدم گذاشتن در وادی بی احترامی به والدین تاثیرات و پیامدهای مخرب فراوانی را بر زندگی مادی و معنوی انسان خواهد گذاشت اما باید دانست که این تاثیرات مخرب هنگامی به اوج خود می رسد که نَفَس از سینه مادر برون آید و به دادستانی، از بی احترامی فرزندش، او را نفرین کند. گویا که در چنین شرایطی خود خداوند دادستان او خواهد بود و بی شک هیچ کس هم جلودار چنین دادستانی نخواهد بود.

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:از نفرین پدر خود، سخت بپرهیزید، زیرا چنین نفرینی «ابر» را هم می شکافد و بالاتر می رود، و مورد توجه خدا قرار می گیرد، تا جایی که خداوند متعال می فرماید:آن نفرین را نزد من آورید تا مستجاب گردانم. بنابراین، از نفرین پدر علیه خود، سخت پرهیز داشته باشید، زیرا از شمشیر برنده تر است! (نوادر راوندی)

زمخشری صاحب تفسیر کشاف، در حادثه ای یک پایش را از دست داد. او می گوید در زمان کودکی، گنجشکی را گرفته و پایش را به نخی بسته بودم. گنجشک از دستم پرید و داخل سوراخی شد نخ را آن قدر کشیدم که یک پای حیوان از جا کنده شد. مادرم از جریان با خبر شد و فوق العاده متأثّر گردید و در حقّم نفرین کرد و گفت:«خدا پای چپت را قطع کند، همچنان که پای چپ این حیوان بیچاره را قطع کردی». هنگامی که به سنّ رشد رسیدم و برای کسب دانش به بخارا می رفتم، از اسب به زمین افتادم و پایم شکست. پزشکان چاره ای جز این ندیدند که پایم را قطع نمایند. این است که می بینی از پای چپ، عاجز مانده ام. (وفیات¬الأعیان، ج4،ص225)

هر چند نفرین پدر و مادر اجابت می شود اما به پدرها و مادرهای عزیز عرض میکنم که در هر حالت فرزندانتان را نفرین نکنید. حضرت نوح فرزندش را دعا کرد. در حالی که خدا در قرآن می فرماید:این فرزند از اهل تو نیست. البته نوح دیگر بر خواسته اش اصرار نکرد و طلب مغفرت هم کرد. اینکه پدر و مادر فرزند را از یک لطف الهی طرد کنند خوب نیست.

خدا در سوره فرقان می فرماید:بنده های ویژه خدا می گویند که زن و بچه های ما را نور چشم ما قرار بده و ما را پیشوای متقیان قرار بده. بچه نور چشم است و باید برای او دعا بشود. او ذریه است، نسل شماست فرزندان را نفرین نکنید و اگر یک ناسازگاری از آنها دیدید، دعا کنید، نصیحت کنید و اصلاحشان کنید. دعای پدر در حق فرزند مستجاب است و نفرین مادر در حق فرزند گیرا است ولی یک موقع نفرین ها بی مبنا است یعنی مادر عصبانی میشود و می گوید که خدا ذلیلت بکند، این جور نفرین ها نمی گیرد و تاثیر گذار نیست ولی اگر مادر از ته دل نفرین می کند، کاری بکنید که این نفرین به زندگی شما نیاید .

ما قرار است پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) را الگوی خود قرار دهیم پیامبر ما پیامبر رحمت بودند، در یک روایتی داریم که وقتی دندان پیغمبراکرم (صلی الله و علیه و آله) را شکستند و ایشان مجروح شد، از صورت ایشان خون می ریخت، آمدند به حضرت گفتند:آقا! مشرکین مکّه را نفرین کن! فرمود: «اِنّی لَم اَبعَثُ لَعانا وَلکِنّی بُعِثتُ داعِیاً وَ رَحمَه اَللّهُمَّ عَهدِ قَومی فَاِنَّهُم لا یَعلَموُن»؛ نگاه کنید! شیوه ایشان جذب است، چون اصل در اسلام همین است، اصل در اسلام، مسئله جذب است نه دفع.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-01-20] [ 11:56:00 ق.ظ ]