نرجس
 
   



بهترین روش برای تمرین صبر

 

 

 


عده ای در برابر ناملایمات و سختی‌ها مانند کوه آتشفشان می‌مانند و زبانه های آتش درون خود را مانند سیلاب کذاب بیرون می‌ریزند.شکوه و ناله سر می‌دهند و تحمل هیچ‌گونه سختی را ندارند و به اصطلاح قرآنی صبر نمی‌کنند . در نگاه اول صبر بسیار تلخ است و صبر نام درختی است که میوه ای بسیار تلخ مانند زهر دارد.


به نظر شما چرا در قرآن و روایات به صبر این قدر توصیه و تاکید شده؟

اهمیت صبر به خاطر چیست؟

معنای صبر

صبر به معنای شکیبایی و بردباری کردن و در اصطلاح قرآنی خویشتن داری و کف نفس است.به چیزی که شرع و عقل آن را شایسته و سزاوار می‌داند و یا از چیزی که شرع و عقل از آن نهی می‌کند.

صبر قدرت اراده‌ایمانی و تسلط آنست بر هیجان‌ها و انفعالات نفسانی که منشأ آن آرزوها و تأثرات بیرون از نفس می‌باشد.

 

علت بی صبری ،جهل است

دنیا همواره با مشکلات عجین شده است یکی از سنت‌های الهی این است که انسان در سختی‌ها تربیت می‌شود و یا به معنای جوهره وجودی انسان در سختی‌ها خالص می‌شود و از غبار غفلت و گناه پاک می‌شود ولی ما چون علت این مشکلات و مسائل را نمی‌دانیم سریعاً شکوه و ناله سر می‌دهیم.

صبر به معنای تحمل و سوختن نیست بلکه به معنای سازندگی است . بعضی‌ها یک عمری با فقر و نداری طی می‌کنند و هیچ تلاشی برای بهبود شرایط مالی شان نمی‌کنند

بچه ای که وارد مدرسه می‌شود باید نظم و قانون مدرسه را رعایت کند دیگر نمی‌تواند مثل قبل تا هر ساعتی که خواست بخوابد هر چه خواست بخورد و یا هر گونه که خواست رفتار کند این خویشتن داری از هر گونه عمل او را به تدریج تربیت می‌کند .طلا برای خالص شدن باید در درجه بالا حرارت ببیند تا ناخالصی‌ها از او گرفته شود.هر چقدر خالص‌تر با ارزش‌تر.

 

ساختن برای ماندن

صبر به معنای تحمل و سوختن نیست بلکه به معنای سازندگی است . بعضی‌ها یک عمری با فقر و نداری طی می‌کنند و هیچ تلاشی برای بهبود شرایط مالی شان  نمی‌کنند .

خانمی سالیان سال با مردی معتاد زندگی می‌کند و هیچ گامی برای زندگی سالم بر نمی‌دارد و یا مادری با فرزندان بد می‌سازد و هیچ کوششی در تغییر خود و تربیت فرزندان نمی‌کند . اینان همه می‌گویند ما داریم صبر می‌کنیم در حالی که این صبر در فرهنگ قرآنی هیچ جایگاهی ندارد.

صبر در دل خود تلاش و کوشش فراوان دارد و این که انسان صابر،شاکر و راضی است اما به بدبختی عادت نمی‌کند و به عبارت دیگر گروهی به بدبختی و نکبت در زندگی‌شان اعتیاد پیدا کرده‌اند و نمی‌توانند از این زندگی نکبت بار خود را نجات دهند.

قرآن بسیار زیبا صابران سربلند را معرفی می‌کند :

کسانی که بعد از آزمایشات خداوند و امتحانات الهی ،تلاش می‌کردند و صبر را پیشه خود می‌سازند.

ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَاهَدُواْ وَصَبَرُواْ إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ.

اما پروردگار تو نسبت به کسانی که بعد از فریب خوردن، (به ایمان بازگشتند و) هجرت نمودند و سپس جهاد کردند و در راه خدا استقامت کردند پروردگارت، بعد از انجام این کارها، بخشنده و مهربان است (و آن‌ها را مشمول رحمت خود می‌سازد ).(نحل/110)

صابران هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان می‌رسید سستی نکردند و ناتوان نشدند و تن به تسلیم ندادند .خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد و سخنانشان این است خدایا گناهان و تندروی‌های ما را ببخش و قدم‌های ما را استوار بدار.

در مقابل نیز گروهی هستند که در هر مصیبتی به جزع و ناله می‌پردازند.

 

پاداش صابران و موفقیت در کارها

این قانون طبیعی است که هر کسی در هر کاری صبر و استقامت کند به نتیجه می‌رسد . شاگردانی که فقط شب امتحان درس می‌خوانند آنان که هیچ تلاشی برای زندگی خوب نمی‌کنند و همیشه چون تحمل سختی‌ها را ندارند زود صحنه را خالی می‌کنند پاداشی ندارند و روز کاشت گندمی نکاشته‌اند  تا روز برداشت درو کنند.

مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ .96

 مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ.97

آنچه نزد شماست فانی می‌شود; اما آنچه نزد خداست باقی است; و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند ،

مطابق بهترین اعمالی که انجام می‌دادند پاداش خواهیم داد.

هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد.(96-97/نحل)

صابران هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان می‌رسید سستی نکردند و ناتوان نشدند و تن به تسلیم ندادند .خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد و سخنانشان این است خدایا گناهان و تندروی‌های ما را ببخش و قدم‌های ما را استوار بدار

مصونیت از ضرر

صابران از خسارت‌های مالی،جانی و از همه مهم‌تر ایمانی در امان هستند.

إِن تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُواْ بِهَا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ به ما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ

اگر به شما خوشی رسد آنان را بدحال می‌کند و اگر به شما گزندی رسد بدان شاد می‌شوند و اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید نیرنگشان هیچ زیانی به شما نمی‌رساند یقیناً خداوند به آنچه می‌کنند احاطه دارد(آل عمران/120)

 

مصادیق صبر

دفع بدی با نیکی

یکی از مصادیق صبر دفع بدی با نیکی است .زیرا هر کس بدی کند انتظار مقابله با مثل را دارد به ویژه افراد بد چون خودشان از این قماش بند،و گاه یک بدی را چند برابر پاسخ می‌گویند.

هنگامی که ببینند طرف مقابل نه تنها بدی را به بدی پاسخ می‌دهد بلکه با خوبی و نیکی به مقابله برخاسته طوفانی در وجودشان به پا می‌شود و در وجدانشان تحت فشار شدیدی قرار می‌گیرد و بیدار می‌گردد.

انقلابی به درون جانشان صورت می‌گیرد شرمنده می‌شوند و احساس حقارت می‌کنند و برای طرف مقابل عظمت قائل می‌شود.

اینجاست که کینه‌ها و دشمنی‌ها با طوفانی از درون جان در می‌رود و جای آن را محبت و صمیمیت می‌گیرد.

وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ

و نیکی با بدی یکسان نیست [بدی را] آنچه خود بهتر است دفع کن آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است گویی دوستی یکدل می‌گردد(فصلت/34)

اگر چه همیشه افرادی هستند که اگر شما خوبی کنید باز بدی می‌کنند اما خداوند به تمام اعمال بندگان آگاه است و پاداش صابران را خود می‌دهد.

 

قسمی دیگر از صبر

مصداق دیگر صبر،حفظ خود از گناه و وسوسه های شیطان است بسیارند کسانی که دم از عشق خدا می‌زنند ولی در عمل صبر و استقامتی ندارند افرادی سست و ناتوان که وقتی در برابر طوفان شهوات قرار می‌گیرند با ایمان وداع کرده و در عمل مشرک می شوند و هنگامی که منافعشان به خطر می‌افتد همان ایمان ضعیف و مختصر را نیز از دست می‌دهند.

هر جوانی که در طوفان هیجانات و شهوات جنسی تسلیم اوامر الهی باشد و فرمان‌بردار محضر او گردد پاداش او را در دنیا و آخرت صدچندان می‌دهد .

دختران عفیف و پاک‌دامنی که با پوشش اسلامی در جامعه به پاکی و آراستگی رفت و آمد می‌کنند در حالی که می‌توانند اسیر نفسانیات و اوامر شیطان باشند،پا روی هوس‌های زودگذر می‌گذارند ،آیا در درگاه خداوند پاداش کارشان گم می‌شود و آیا این عفت و پاک‌دامنی در سرنوشتشان اثر نمی‌گذارد در حالی که در حال حاضر دختران و زنان جوانی به راحتی خود را عرضه می‌کنند و به تاراج گرگ صفتان می‌گذارند.این هم نوعی صبر است صبر در برابر خواهش‌های نفسانی.

هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد

استعاذه

بهترین ومهمترین روش برای تمرین صبر پناه بردن به قدرت لایتناهی خداوند است در بدترین شرایط وقتی شیطان در کمین است تا ایمانتان را به غارت برد در طوفان شهوات و در سختی‌ها و شدائد و در مصیبت و معصیت کمک خواستن از او انسان را قدرتمند می‌کند تا به راحتی این لحظات را با روسفیدی طی کند.

وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را از جای درآورد پس به خدا پناه ببر که او خود شنوای داناست(فصلت/36)

 

کلام آخر

گاهی آدم همه نعمت‌ها را دارد اما انگار آرامش ندارد،هیچ ندارد و گاهی هیچ بهره از مال دنیا و آسایش ندارد اما گویی همه چیز دارد چون خدا با اوست.خداوند بزرگ‌ترین پناه و یاور کسانی است که فقط به خاطر رضای او صبورند.

گاهی حس می‌کنی در پناه او هستی در سایه لطف و رحمت او زندگی می‌کنی چه طعم شیرینی دارد در برابر دیدگان او بودن.

در کلاس درس معلم به یکی از شاگردان توجه و محبت و احترام دیگری دارد در خانه پدر و مادر یکی از فرزندان را بسیار دوست دارد این توجه،محبت،رحمت و عنایت بهترین و زیباترین هدیه الهی است انگار در درون دلش می‌شنود که خداوند می‌فرماید:

بنده ما، ما تو را فراموش نمی‌کنیم تو در برابر دیدگان ما هستی و ما نیازهای تو را برآورده می‌کنیم و تو بنده خوب ما هستی پس صبر کن که خداوند با صابران است .

 "  و اصبر لحکم ربک فانک باعینا  “

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-01-27] [ 11:09:00 ق.ظ ]




خدا در استجابت دعا خلف وعده نمی کند

مهم ترین شرط برای استجابت دعا

خيلی از مشكلاتی كه برای ما پيش می‌آيد و برای رفع مشكل آن دعا می‌كنيم به خاطر اين است كه در كار ديگران گره ايجاد كرده‌ايم.

 

 

با مطالعه قرآن کریم، شاهد وعده هایی از جانب خداوند هستیم که بر اساس نگرش دینی و توحیدی همه ی این وعده ها حق بوده و خداوند خلف وعده نمی کند.
یکی از این وعده ها، وعده ی استجابت دعا است؛ خداوند در قرآن می فرماید: « وَ قَالَ رَبُّكمُ ادْعُونى أَستَجِب ..» (1)
با نگاه ابتدایی و کلی به این آیه این استنباط پیش می آید که خداوند وعده داده که هر دعایی را با هر شرایطی مستجاب می کند. این در حالی است که برای فهم آیات قرآن کریم به ما سفارش شده که فهم آیه را به تنهایی و به طور کلی مدنظر نداشته و آن را در کنار آیات دیگر و همچنین روایات بفهمیم.

یادمان نرود که حفظ آبرو، اسرار و شخصیت آنان جزء حق الناس است.انسان مومن به قدري با ارزش است که نمي توان روي آن قيمت گذاشت و آسيب به او آسيب به ايمان او است. بر همين اساس تمام کارهايي که به نوعي آبروي انسان را مي برد و او را خراب و بي اعتبار مي کند حرام و از گناهان کبيره و از مصاديق حق الناس شمرده شده و به دست آوردن رضايت طرف مقابل واجب است گرچه جبران بعضي موارد، امکان ندارد.


با بررسی بیشتر در آیات قرآن کریم به این آیه نیز رسیده ایم؛ «وَ یَسْتَجیبُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ الْكافِرُونَ لَهُمْ عَذابٌ شَدید : خدا اجابت می‌کند دعای کسانی را که اهل ایمان و عمل صالح هستند.» (2)  
پس تا این جا 2 شرط اساسی برای استجابت از خود قرآن کریم کشف کردیم؛ ایمان و انجام عمل صالح.
آیه ای دیگر از قرآن کریم، شرایط دیگری را برای استجابت برای ما روشنگری می کنند؛ أَمَّن یجُِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاه ُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ: [آیا آن شریكان انتخابى شما بهترند] یا آنكه وقتى درمانده‏ اى او را بخواند اجابت مى‏ كند و آسیب و گرفتاریش را دفع مى‏ نماید؟ (3)
قید «اضطرار» براى این است كه در حال اضطرار، دعاى دعاکننده از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست؛ زیرا تا آدمی درمانده و مضطر نشود، دعایش آن واقعیت و حقیقتی كه در حال اضطرار دارد را ندارد و این خیلى روشن است.

قید دیگرى که براى دعا آورده این است كه فرموده: « إِذَا دَعَاهُ ؛ وقتى او (خدا) را بخواند»، و در جایی دیگر فرموده : «دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»(4) و این براى آن است كه بفهماند خداوند متعال وقتى دعا را مستجاب مى‏ كند كه دعا کننده به راستى او را بخواند؛ نه اینكه در دعا رو به خدا كند و دل به اسباب ظاهرى داشته باشد و این وقتى صورت مى‏ گیرد كه امید دعا کننده از همه اسباب ظاهرى قطع شده باشد؛ یعنى بداند كه دیگر هیچ كس و هیچ چیز نمى ‏تواند گره از كارش بگشاید. آن وقت است كه حقیقتا متوجه خدا مى‏ شود و در کمال صداقت تنها او را مى ‏خواند. (5)
آن وقت است که در دل و با زبان می گوید: «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ؛ هر نعمتی که داریم از خداست». (6)

حق الناس، شرط مهم در استجابت دعا
همان طور که گفته شد در قرآن و روایات شرایطی برای استجابت دعا وجود دارد كه موارد قرآنی را مختصراً عرض کردیم.عامل مهم دیگری که در استجابت دعا نقش بسیار بسیار مهمی را در لسان روایات بیان شده پرداخت حق‌الناس است؛ چرا که می توان گفت خیلی از مشكلاتی كه برای ما پیش می‌آید و برای رفع مشكل آن دعا می‌كنیم به خاطر این است در كار دیگران گره ایجاد كرده‌ایم ، چرا كه خدا می‌گوید انسان تو كه پشت دیوار را نمی‌ بینی بنده دیگرم دست بلند كرده و می‌گوید خدایا این را گرفتار كن؛ لذا اولین شرط استجابت دعا رفع حق الناس است.

قید «اضطرار» براى این است كه در حال اضطرار، دعاى دعاکننده از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست؛ زیرا تا آدمی درمانده و مضطر نشود، دعایش آن واقعیت و حقیقتی كه در حال اضطرار دارد را ندارد و این خیلى روشن است.


حق الناس را موضوع جدی در زندگی بدانیم و به آن بی توجه نباشم. دامنه حق الناس بسیار وسیع است از مسائل مال و اقتصادی و لقمه های حرام و حق خوری های مادی می تواند باشد تا آبروی آدم ها.
و چنین است که پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در سخني پيرامون حق الناس مي فرمايند: «کلّ المسلم علي المسلم حرامٌ دمُهُ و ماله و عِرضُهُ »(7) بر هر مسلماني خون، مال و آبروي مسلمان ديگر حرام است.
یادمان نرود که حفظ آبرو، اسرار و شخصیت آنان جزء حق الناس است.انسان مومن به قدري با ارزش است که نمي توان روي آن قيمت گذاشت و آسيب به او آسيب به ايمان او است. بر همين اساس تمام کارهايي که به نوعي آبروي انسان را مي برد و او را خراب و بي اعتبار مي کند حرام و از گناهان کبيره و از مصاديق حق الناس شمرده شده و به دست آوردن رضايت طرف مقابل واجب است گرچه جبران بعضي موارد، امکان ندارد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:07:00 ق.ظ ]




دعای یوسف علیه السلام

آیه 101 که مربوط به بخش های پایانی داستان یوسف علیه السلام است ، مناجات آن حضرت با خدای متعال را بیان می کند. ابتدا خداوند را برای نعمتهایی که به او ارزانی داشته شکرگزاری می کند: پروردگارا! بخشى از یك حكومت وسیع را به من مرحمت فرمودى (رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْكِ) و از علم تعبیر خواب به من آموختى (وَعَلَّمْتَنِی مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ).

بعد به تعریف و تمجید از خداوند متعال می پردازد:

تویى كه آسمانها و زمین را ایجاد نمودى (فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ).

بعد از آن به ارتباط خود با او و اینکه تو همه کاره من هستی ، اعتراف می کند (أَنتَ وَلِیِّی فِی الدُّنُیَا وَالآخِرَةِ) که این اعتراف به عظمت خدا و ذلت خود است.

دست آخر خواسته خود را عرض می کند: مرا مسلمان و تسلیم در برابر فرمانت از این جهان ببر (تَوَفَّنِی مُسْلِمًا) و مرا به صالحان ملحق كن (وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ).

اینگونه دعا کردن که قرآن کریم از یک پیامبر الهی نقل می کند دربردارنده نکاتی است که به دونکته آن اشاره می کنیم:

1. در دعا شایسته است به همین ترتیب که آن حضرت دعا کرد و قرآن کریم نقل کرد عمل شود:

الف) برشمردن نعمتهایی که خدا به ما ارزانی داشته است.

ب) توسل به نام هایی از اسماء الهی که بیانگر کمالات بی نهایت خداوند متعال است.

ج) اعتراف به عظمت و قدرت الهی از طرفی و ضعف و ناتوانی خود از طرف دیگر.

د) بیان درخواست خود.

2. با ایمان از دنیا رفتن و ملحق شدن به نیکان در سرای دیگر و در یک کلام عاقبت به خیری از بهترین دعاهاست که در عین کوتاهی، بسیار عمیق و وسیع است که هم دنیای انسان را تنظیم می کند و هم آخرت او را تأمین.

کسی که به دنبال این خواسته است خود را موظف می داند در راه رسیدن به آن تلاش کند که همین سبب می شود توفیق عاقبت به خیری نصیبش شود.

بنابراین شایسته است دعا به گونه ای باشد که در عین جامعیت دنیا و آخرت، در نوع رفتار عملی انسان نیز تأثیرگذار باشد.

 

شایسته است دعا به گونه ای باشد که در عین جامعیت دنیا و آخرت، در نوع رفتار عملی انسان نیز تأثیرگذار باشد.

اکثر مردم ایمان بیار نیستند

آیه 103 اعلام می کند که اکثر مردم ایمان بیار نیستند (وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُۆْمِنِینَ) و آیه 106 مومنین را مشرک می خواند (وَمَا یُۆْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ)

هر چند معنای این دو آیه در نگاه اول عجیب و فهم آن دشوار به نظر می آید؛ اما باید دانست که مراد از ایمان در این آیات آن ایمان خالص و تهی از هر گونه شرک بین خالق و مخلوق است.[4]  

کسانی که مومن هستند و با آگاهی و از روی عمد، گناه می کنند ، آلوده به شرکند[5]؛ زیرا نظر خود بر انجام آن کار را در عرض نظر خدا بر ترک آن می دانند و این یعنی شرک؛ منتهی شرک در طاعت و عمل و نه شرک در عبادت و اعتقاد.[6]

و یا کسانی که خدا را اول و دیگران را که لطفی در حقشان کرده یا قرار است کنند را دوم قرار می دهند ، نیز مومنین مشرکند که در عمل و نه در عبادت برای خدا شریک و دومی قرار داده اند و می گویند اول خدا دوم شما؛ یا اگر فلانی نبود من می مُردم و یا مشکلم حل نمی شد و مانند آن.[7]

به جای این تعابیر باید گفت: خدایا شکر که به واسطه فلانی خطر را از ما دفع و یا مشکل ما را برطرف کرد.

مۆمن وظیفه دارد هم در اعتقاد و هم در عمل و هم در سخن گفتن به گونه ای باشد که منافاتی با توحید ناب نداشته باشد ، که اگر به چنین توفیقی دست پیدا کرد جزء آن اندکی خواهد شد که آیه 103 و 106 به آنها اشاره دارند.

 

خداوند محتاج عبادت خلق نیست  

آیه 8 سوره ابراهیم علیه السلام پاسخ روشن به کسانی است که خدا را محتاج عبادت هایی می دانند که به آن امر کرده است و گمان می کنند اگر ایمان نیاوردند و او را عبادت نکنند و بی مهابا گناه کنند ، خداوند دچار کمبود می شود و آسیبی می بیند. بی خبر از آنکه خداوند، بی نیاز محض است و نیازمند به هیچ چیز نیست تا چه رسد به ایمان و عبادت بندگانش.

کسانی که خدا را اول و دیگران را که لطفی در حقشان کرده یا قرار است کنند را دوم قرار می دهند ، نیز مومنین مشرکند که در عمل و نه در عبادت برای خدا شریک و دومی قرار داده اند و می گویند اول خدا دوم شما؛ یا اگر فلانی نبود من می مُردم و یا مشکلم حل نمی شد و مانند آن.

از این رو با صراحت تمام می فرماید حتی اگر تمام مردم روی زمین کافر شوند خداوند دچار ذره ای کمبود مشکل نمی شود چرا که از هر کس و هر چیز بی نیاز است (إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ)

و اگر امر و نهی هست ، برای پرورش خود انسان و رعایت آن به نفع خود اوست. قرآن کریم می فرماید: كسى كه كار شایسته انجام دهد، به سود خود اوست و كسى كه مرتكب زشتى شود ، به زیان خود اوست و پروردگارت ستمكار به بندگان نیست (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ).[8]

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ق.ظ ]




به شیوه حضرت یوسف(علیه‌السلام) دعا کنیم!

 

 

 

 


جزء سیزدهم قرآن کریم که از آیه 53 سوره یوسف علیه السلام آغاز و به پایان سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیام های روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آنها را نقل می کند.


جمال یوسف علیه السلام

در اینکه چهره یوسف علیه السلام زیبا بود حرفی نیست؛ همان چهره ای که وقتی زنان دیدند ، دست خود را به جای میوه بریدند و گفتند:

حَاشَ لِلّهِ مَا هَـذَا بَشَرًا إِنْ هَـذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِیمٌ ؛منزه است خداوند، این بشر نیست، این جز فرشته‏اى بزرگوار نیست.[1] اما آنچه او را یوسف قرآن کرد صفات اخلاقی فوق العاده او بود؛ نه چهره دلربایش.

جمال یوسف علیه السلام در این است که در تمام این آمد و شدها هیچ گاه آن ظلمی را که برادران جفاکار در حقش کردند ، به رویشان نیاورد و همواره از خدا و لطف و رحمت بی انتهایش سخن گفت.

در جریان کشف جام سلطان از بار بنیامین، در حضورش به او تهمت دزدی زدند و گفتند: اگر این پسر، دزدى كرده چیز عجیبى نیست؛ چرا كه برادرش (یوسف) نیز قبلاً مرتكب چنین كارى شده بود (قَالُواْ إِن یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ).

اما یوسف علیه السلام در چنین فضای سخت و جانسوز هم ، لب به توبیخ برادران نگشود و تنها در دل، آنها را سرزنش کرد (فَأَسَرَّهَا یُوسُفُ فِی نَفْسِهِ وَلَمْ یُبْدِهَا) و با خود گفت: منزلت شما بدتر است [كه ظاهرتان نشان مى‏دهد] و خدا به آنچه بیان مى‏كنید، داناتر است (أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ). (آیه 77)

آنجا هم که برادران، او را می شناسند و ابراز شرمندگی می کنند، او نه تنها حرفی که بوی طعن و سرزنش بدهد بر زبان جاری نمی کند؛ به گونه ای با آنان سخن می گوید که گویا ایشان اصلاً خطایی نکرده اند؛ به آنها می گوید: هیچ ملامتی بر شما نیست (لاَ تَثْرَیبَ عَلَیْكُمُ). (آیه 92)

هنگامی هم که در محضر پدر شروع به تشریح جریانات گذشته می کند از زندان شروع می کند؛ سپس اشاره ای به بیابان کرده و شیطان را متهم می کند.

در این صحنه هم صحبتی از چاه و ظلم برادران به میان نمی آورد (إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی). (آیه 100)

جمال یوسف علیه السلام در این است که در تمام این آمد و شدها هیچ گاه آن ظلمی را که برادران جفاکار در حقش کردند ، به رویشان نیاورد و همواره از خدا و لطف و رحمت بی انتهایش سخن گفت.

وعده استغفار

بعد از آشکار شدن آن خیانتی که برادران یوسف علیه السلام در سالهای دور مرتکب شدند ، نزد پدر آمدند و ضمن خطاکار خواندن خود از او خواستند تا برایشان از خدا، طلب آمرزش کند (یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِینَ). (آیه 92)

پدر كه روحى همچون اقیانوس وسیع و پرظرفیت داشت ،بى آنكه آنها را ملامت و سرزنش كند به آنها وعده داد كه من به زودى براى شما از پروردگارم طلب آمرزش می کنم (قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّیَ ) و امیدوارم او توبه شما را بپذیرد و از گناهانتان صرف نظر كند؛ چرا كه او غفور و رحیم است (إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).

اینکه فرمود من به زودی برای شما طلب آمرزش می کنم بر اساس روایت امام صادق علیه السلام برای آن بود که انجام این تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه[2] كه وقت مناسب ترى براى اجابت دعا و پذیرش توبه است، به تاخیر اندازد.

این نکته هم از این آیات شریفه قابل استفاده است که تقاضاى استغفار از دیگرى نه تنها منافات با توحید ندارد، بلكه راهى است براى رسیدن به لطف پروردگار و گرنه چگونه ممكن بود یعقوب پیامبر علیه السلام ، تقاضاى فرزندان درباره استغفار براى آنان را بپذیرد و به توسل آنها پاسخ مثبت دهد. این نشان مى دهد كه توسل به اولیاى الهى، اجمالا امرى جائز است و آنها كه آن را ممنوع و مخالف با اصل توحید مى شمرند ، با معارف قرآن بیگانه اند و یا تعصب هاى غلط مانع دید آنها مى شود.[3]

تقاضاى استغفار از دیگرى نه تنها منافات با توحید ندارد، بلكه راهى است براى رسیدن به لطف پروردگار و گرنه چگونه ممكن بود یعقوب پیامبر علیه السلام ، تقاضاى فرزندان درباره استغفار براى آنان را بپذیرد و به توسل آنها پاسخ مثبت دهد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:49:00 ق.ظ ]




یک از مراحل هفت‌گانه‌ی عشق، بردباری و صبر است که هر کس وارد این مرحله شود، خداوند متعال پاداش عظیمی به او عطا می‌فرماید.


 

صبر و بردباری زینت رهرو راستین حقیقت است. انسان صبور و شکیبا در محضر پروردگار جهان مقام و منزل خاصی دارد. به طوری که خداوند در قرآن کریم در آیات متعددی می‌فرماید: «الله مع الصابرین» و در همه آیاتی که از صبر و شکیبایی سخن به میان آمده به وضوح می‌توان برتری افراد صبور و بردبار را نسبت به افراد کم تحمّل درک کرد.

برای درک بیشتر مفهوم صبر و مقام صابران بهتر است کمی بیشتر روی این سوره‌ی مبارکه تأمل کنیم.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل]    وَالْعَصْرِ  كه واقعا انسان دستخوش زیان است 

   إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ ؛  مگر كسانى كه گرویده و كارهاى شایسته كرده و همدیگر را به حق سفارش و به شكیبایى توصیه كرده‏اند    إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ

سوگند به عصر نورانی رسول اکرم (ص) به درستی که انسان هر آینه در خسارت و زیان است مگر آنان که در مقابل فرمان خداوند متعال تسلیم شدند. به خدا ایمان آوردند و به خاطر رضای حضرت حق کارهای شایسته انجام دادند و در هر مورد در مقابل آزمایش پروردگار، مردم را به صبر و بردباری دعوت کردند.

خداوند متعال می‌فرماید: آنان که گفتند ما به خدا ایمان آوردیم، گمان می‌کنند، ما آن‌ها را رها می‌کنیم. نه آن طور نیست. ما از آنان امتحان می‌گیریم و اگر در مقابل امتحان ما صبر و بردباری نشان دهند و همچنان ایمان خود را نگهداری، به آن‌ها پاداشی عظیم می‌دهیم.

بهتر است راه روان حق کمی فکر کنند و ببینند از زمانی که به سن بلوغ رسیده‌اند تا اکنون، چقدر روحشان به گناه آلوده شده است و حساب کنند که چند سال باید در عذاب گناهان خود بسوزند. ده سال؟ بیست سال؟ یا بیشتر؟

باز خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

(و اگر ما بشر را «در دنیا» به نعمت و رحمتی برخوردار کردیم «تا شکر کنند» سپس «چون کفران کرد» آن نعمت را از او باز گرفتیم سخت به نو میدی و کفران در افتد و اگر آدمی را به نعمتی پس از محنتی برسانیم، مغرور و غافل شود که دیگر روزگار زحمت و رنج من سر آمده و سرگرم شادمانی و مفاخرت گردد «این خوی بشر بی صبر کم ظرف ضعیف است» مگر آنکه دارای ملکه‌ی صبر و عمل صالح هستند «که هنگام نعمت، شکر خدا و گاه مصیبت صبر می‌کنند» بر آنان آمرزش حق و اجر بزرگ است.) (1)

از امام صادق علیه‌السلام روایت است: که چون بنیامین از دست حضرت یعقوب رفت، عرض کرد: بار پروردگارا به من دیگر رحم نمی‌کنی. از من قطع رحم کردی. چشمم را که گرفتی. فرزندم را نیز از من گرفتی؟ خدای تبارک و تعالی به او وحی کرد: که اگر من آن دو را [یعنی یوسف و بنیامین را] می‌رانده باشم، به رایت زنده‌شان می‌کنم. اما آیا به یاد دارای آن گوسفندی که سرش را بریده و بریان کردی و خوردی، فلان و فلان همسایه‌ات روزه بودند و چیزی برای خوردن نداشتند. شما گوسفند را با خانواده‌ی خود تنها خوردید و به آن‌ها چیزی ندادید و به خاطر آن گناه بزرگ، به مدت بیست سال شما را به بلا گرفتار کردم.

آری یعقوب به مدت بیست سال در آتش عذاب خود سوخت و وقتی که مدت عذابش تمام شد، خداوند به وعده‌ی خود عمل کرد و یوسف و بنیامین را به یعقوب رساند. در روایت دیگری نقل شده که یعقوب پس از آن وحی همیشه از منزلش در هر چاشتگاه تا سر یک فرسنگی فریاد می‌کشید: که هر کس غذا خواهد نزد یعقوب آید. و در هر شامگاه نیز جا رمی زدند: که هر کس شام می‌خواهد نزد یعقوب آید.

یعقوب علیه‌السلام پیغمبر خدا بود و مثل ماها گناهان متعددی را مرتکب نمی‌شد. ایشان فقط انفاق نکرده بود و بیست سال عذاب کشید.

بهتر است راه روان حق کمی فکر کنند و ببینند از زمانی که به سن بلوغ رسیده‌اند تا اکنون، چقدر روحشان به گناه آلوده شده است و حساب کنند که چند سال باید در عذاب گناهان خود بسوزند. ده سال؟ بیست سال؟ یا بیشتر؟

با توجه به مطالب فوق، راه روان حق باید با ایمانی راسخ، راه صبر پیش گیرند که امید است به زودی از زندان گناه آزاد شوند و به معشوق ازلی برسند. عاشقان باید در فراق یار آنقدر گریه کنند و سوز هجران و داغ دل بکشند، آنقدر خدا گویند تا از زندان گناه برون آیند  در این مدت فراق هیچ‌گاه از لطف معشوق نامید و مأیوس نشوند.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: هر کسی از مؤمنین به بلادی گرفتار شد، باید صبر کند. و در این صبر برایش اجر و ثواب هزار شهید باشد. مؤمنین زیاد به بلا گرفتار می‌شوند و صبر از لوازم ایمان است. هر کس صبر کند اندکی صبر کرده و هر کسی بی تابی کند، اندکی بیتابی کرده. زیرا عمر انسان کوتاه است و عمر مصیبت کوتاه ‌تر.

«ابراهیم گفت: ای فرزندم من در عالم خواب دیدم که تو را قربانی می‌کنم. نظر تو درباره‌ی این واقعه چیست؟ اسماعیل جواب داد: ای پدر بر انجام هر کاری مأموری، انجام ده که انشاء الله مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت. پس چون هر دو تسلیم شدند و او را برای کشتن به روی در افکند، ما در آن حال «که کارد به گلویش کشید» خطاب کردیم که‌ای ابراهیم تو مأموریت عالم رویا را انجام دادی «کارد از گلویش بردار» ما نیکوکاران را چنین نیکو پاداش می‌دهیم. این ابتلا همان امتحانی است که حقیقت حال ایمان را روشن می‌کند. و ما بر او ذبح بزرگی فدا ساختیم و ثنای او را بر آیندگان «از فرزندان ابراهیم که حضرت حسین (ع) است» واگذاردیم. سلام و تحیّت خدا بر ابراهیم باد.»(2)

خداوند خودش به ندای او پاسخ می‌دهد و به یاری او می‌شتابد و دست پر از امید او را می‌گیرد و با عزت به سوی خودش می‌برد

کسب مرحله‌ی بردباری نیاز به ایمان و اراده‌ی قوی دارد. کسی که در راه خدا و برای جلب رضایت او صبر پیشه می‌کند، خداوند علاوه بر اجر بزرگی که به او می‌دهد، او را به مقامی می‌رساند که خودش بر او سلام و تحیّت می‌فرستد و او را شایسته و لایق سلام خود می‌کند.

کسی که می‌خواهد به مقام صبر برسد باید بداند که ثمره‌ی پر بار صبر، رضایت پروردگار است. و در این راه علاوه بر مشکلاتی که گریبان گیر شخص می‌شود، وسوسه‌های شیطانی نیز شخص را احاطه می‌کند. خداوند خطاب به این اشخاص می‌فرماید: « لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ »(3) یعنی از وسوسه‌های تفرقه آور شیطان پیروی مکنید.

راه روان راستین باید ابتدا به راهی که می‌روند، ایمان راسخ داشته باشند و از اراده‌ای پولادین برای غلبه بر وسوسه‌های شیطانی و نیل به مقصود نهایی همه‌ی دل‌سوخت‌گان طرق حق برخوردار باشند و هنگامی که مشکلی و مصیبتی به رایشان پیش آمد، بدانند که «ماالحَیوة الدّنیا الاّ لعبٌ وّ لهوٌ وَّ للدّارُ الاخرةٌ خیرٌ»(4)

دنیا به جز بازیچه‌ی کودکانه و هوسرانی بی خردان نیست و همان سرای دیگر نیکوتر است.

هر کاه بنده‌ای با نیتّی خالص، دست امید به درگاه الهی دراز کند و از ته دل فریاد بزند:

«ربّنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا»(5)

خداوند خودش به ندای او پاسخ می‌دهد و به یاری او می‌شتابد و دست پر از امید او را می‌گیرد و با عزت به سوی خودش می‌برد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:47:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم