نرجس
 
   



اهمیت دادن به نقاط مثبت یکدیگر

در تداوم و تعمیق مناسبات انسانی و ارتباطات کلامی، برخی عوامل از اهمیت بیشتری برخوردارند. نقش این عوامل در مناسبات همسران، به لحاظ ارتباط نزدیک و مستمر آنان تعیین کننده است. ارتباط نزدیک موجب می شود که همسران علاوه بر شناخت قوت ها، توانمندی ها، نقاط مثبت و علایق، از ضعف، کاستی ها و نقاط منفی یکدیگر آگاه شوند. با سعه صدر و بلندنظری با یکدیگر زندگی کنند و نسبت به برخی نقایص اغماض و چشم پوشی نمایند. فقدان سعه صدر، طرفین را برمی انگیزد تا در قبال این ضعف ها و کاستی ها و احیاناً بی حرمتی ها، اقدام به واکنش نمایند؛ واکنشی که قطعاً با رنجش و سرخوردگی عاطفی همراه است. از سوی دیگر تشویق و تحسین و برجسته کردن نقاط مثبت یکدیگر، باعث رشد اعتماد به نفس، علاقه مندی، رضایت خاطر و دلبستگی به همسر می شود. [18] این تفسیر ساده از این تعبیر گویا و لطیف قرآن است که می فرماید: ((هُنَّ لِبَاسٌ لَّکمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ))؛ «آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید». [19]

توجه به نقاط مثبت و اظهار آن ها، در زندگی مشترک امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) جایگاه ویژه ای داشته است. هنگامی که پیامبر(ص) بعد از گذشت مدتی از شروع این زندگی مشترک از آنان درباره یکدیگر سؤال کرد، حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «یا أَبَتِ خَیرُ زَوْج؛ پدرجان! او را بهترین همسر یافتم».[20] امام علی(ع) نیز فرمود: « نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللّه؛ فاطمه را بهترین یاور خود بر اطاعت پروردگار یافتم».[21]

بانوی بزرگ اسلام در بیان فضایل بی شمار امیرالمؤمنین(ع) در سخن دیگری خطاب به رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «وَ الَّذِی اصْطَفَاک وَ اجْتَبَاک وَ هَدَاک وَ هَدَی بِک الْأُمَّةَ لاَزِلْتُ مُقِرَّةً لَهُ مَا عِشْت؛ قسم به پروردگاری که تو را برگزید و هدایت نمود و به واسطه تو امت را هدایت کرد، تا زنده ام به فضایل و ارزش های علی اعتراف خواهم کرد».[22]

خانواده در سیر تکاملی هر فرد و اجتماعی، از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به گونه ای که غفلت از آن، جامعه انسانی را دچار انحراف کرده و موجب عدم استفاده بهینه از ظرفیت هایی که خداوند به انسان عطا نموده، می شود. از همین رو، مکتب انسان ساز اسلام به این مهم توجه ویژه داشته و معارف زیادی را در مسیر استحکام بنیان خانواده به ذهن های تشنه بشریت، عطا نموده است.

در دنیای معاصر هر روز مکتبی نوظهور خود را میهمان ناخوانده اندیشه های انسانی می کند که هر کدام مدعی اعطای آرامش به انسان بوده و در حیطه مسائل خانواده و ارتباط همسران نیز نسخه پیچی می کنند؛ اما آرامش و تحکیم واقعی پایه های زندگی را تنها از سیره اهل بیت رسول گرامی اسلام(ص) می توان دریافت.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-02-09] [ 09:15:00 ق.ظ ]




فراهم نمودن زمینه رشد یکدیگر

رشد حقیقی در قرآن، رشد معنوی، رشد ایمان و تکامل اخلاقی است؛ جنبه ای که انسان باید با اختیار خودش آن را کسب نماید و مدارج آن را بپیماید، و گرنه تمام انسان ها در مراحل خلقت و رشد جسمانی یکسانند. آن چه یکی را بر دیگری ممتاز می گرداند، درجه رشد ایمان و تقواست. زن و شوهر باید همدیگر را در راه صحیح و صراط مستقیم الهی حمایت کنند. اگر عمل خیر و کار شایسته ای از هر کدام از آن ها سر می زند، دیگری او را تشویق کند؛ به عبارتی زن و شوهر باید یکدیگر را رشد داده و پر پرواز یکدیگر شوند تا در مسئولیت سنگین تربیت فرزندان بدرخشند؛ هم چنان که امام علی(ع) درباره حضرت زهرا(س) فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللّه؛ فاطمه را بهترین یاور خود بر اطاعت پروردگار یافتم» و حضرت زهرا(س) نیز، امام علی(ع) را بهترین همسر و مایه خیر معرفی کرد: «خَیرَ بَعْل». [10]

توجه به این سخنان امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)، این نکته را به خوبی نمایان می کند که حضرت زهرا(س) با مدیریت صحیح و خوب شرایط منزل، زمینه بندگی و اطاعت همسرش را فراهم می کرد و امام(ع) نیز در زمینه رشد و تعالی همسر و فرزندانش، نقش بسیار تأثیرگذاری داشته است.

تبعیت و پیروی زن از شوهر

قوام، تحکیم و استمرار زندگی زناشویی به محبت، دوستی، تفاهم، احترام متقابل و به رسمیت شناختن و رعایت حقوق همدیگر است. دین اسلام برای آنکه محیط و اجتماع کوچکِ خانواده قوام پیدا کند و تداوم یابد، برای هر یک از زن و شوهر حقوقی در نظر گرفته و در مقابل این حقوق، وظایفی را نیز برای آنان تعیین کرده است. وظایفی که همسران در قبال همدیگر دارند، وظایفی است که خدا برای انسان ها تعیین فرموده است. بنابراین انجام وظایف و تکالیف، به اطاعت از خدا بر می گردد. اطاعت زن از شوهر ـ در حدی که شرع مشخص نموده ـ نیز در راستای تلاش او برای دوام زندگی و در حقیقت اطاعت از خدا ارزیابی می گردد؛ از این رو قابل تمجید و ستایش است. [11]

محترم شمردن حقوق و اختیارات یکدیگر، به خصوص تفاهم همسران و اطاعت و پیروی زن از شوهر از دیگر عواملی است که موجب تقویت نظام خانواده می شود. تبعیت و پیروی زن از شوهر، ضمن تحکیم روابط حاکم بر خانواده، زمینه یادگیری فرزندان و الگوگیری را برای آنان فراهم می کند. تبعیت و پیروی از شوهر، از ویژگی های بارز حضرت زهرا(س) بود. حتی در مواردی که تصمیمات حضرت به ظاهر بر خلاف میل بانوی اسلام بود، حضرت زهرا(س) با کمال ادب و احترام، نظر امام را می پذیرفت. نمونه بارز آن نیز وقتی بود که در جریان جانشینی پیامبر(ص) و غصب فدک، وقتی حضرت در بستر بیماری بود، آنان را که برای عیادت آمده بودند، به حضور نپذیرفت. آنان به امیرالمؤمنین(ع) متوسل شدند و وقتی امام این مسئله را با بانوی بزرگ اسلام در میان گذاشت، حضرت فرمود: «الْبَیتُ بَیتُک وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُک فَافْعَلْ مَا تَشَاء؛ علی جان! خانه، خانه توست و من همسر تو هستم؛ هر چه خواهی انجام بده».[12]

گزینش معیار شایسته سالاری

برای داشتن یک زندگی موفق و شاد میان همسران، آموختن مهارت ها و نکات لازم، ضروری و مهم است. یکی از مهم ترین این مهارت ها، برقراری ارتباط سالم و صحیح میان همسران است؛ چه بسا ریشه بیشتر اختلافات خانوادگی به دلیل شیوه ناصحیح برقراری ارتباط زن و شوهر با یکدیگر است. در حالی که این دو نفر از طریق به کارگیری روش های ارتباط صحیح می توانند از بروز مسائل و مشکلات پیش گیری کرده و یا آن ها را حل کنند؛ زیرا روابط انسانی در زندگی، به ویژه در زندگی مشترک که محل آرامش و آسایش اعضای خانواده است، اهمیت ویژه ای دارد. صمیمیت میان همسران، از مواهب برقراری ارتباط صحیح آنان با یکدیگر است. برای داشتن یک زندگی با نشاط و موفق باید خوب اندیشید، وقت گذاشت، احساس مسئولیت کرد، موانع ارتباط سالم را از میان برداشت و به عوامل ایجاد کننده روابط سالم و صمیمیت توجه کرد. اگر همسران از خودکامگی و قدرت طلبی دست بردارند و به جای آن، در جست وجوی تسلط بر خویشتن و صمیمیت با یکدیگر باشند، آن گاه است که شادی وارد زندگی می شود و ریشه اندوه و افسردگی از خانواده رخت برمی بندد. [13]

از آنجا که همسران در زندگی خود دارای اهداف مشترکی هستند، تشریک مساعی و همکاری صمیمانه و روابط مطلوب و به دور از تنش و تحمیل برای آنان ضروری است. از جمله عواملی که می تواند مانع شکل گیری روابط صمیمانه و تشریک مساعی آنان گردد، خودکامگی هر یک از همسران به ویژه شوهر و تحمیل نظرات و خواسته های خود بر دیگری است.

از جمله ویژگی های ممتاز زندگی امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)، حاکمیت فضای عاطفی در زندگی آنان بود. امام علی(ع) در این باره فرموده است: «فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَکرَهْتُهَا عَلَی أَمْرٍ حَتَّی قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهِ وَ لَا أَغْضَبَتْنِی وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْرا وَ لَقَدْ کنْتُ أَنْظُرُ إِلَیهَا فَتَنْکشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان؛ سوگند به خدا، تا زهرا زنده بود، من هرگز او را خشمگین نکردم و او را بر خلاف میلش به کاری وا نداشتم. او نیز مرا خشمگین نکرد و در هیچ امری مرا نافرمانی نکرد. به راستی که هر وقت به او نگاه می کردم، غم و غصه هایم زایل می گشت». [14]

یاور یکدیگر در سختی ها و خوشی ها

زناشویی یک پیمان مقدس انسانی و پیوند معنوی است. دو انسان با هم عهد و پیمان می‎بندند که تا آخر عمر، یار غمخوار و مونس هم باشند. به اعتماد همین پیمان مقدس است که دختر، پدر و مادر و خویشانش را رها کرده، با صدها امید و آرزو به خانه شوهر قدم می‎گذارد و سرمایه عفت خویش را در اختیار او قرار می‎دهد. ازدواج، هوسبازی نیست که مرد و زن به اندک بهانه‎ای آن را بر هم زنند. زن و شوهر همیشه به تعاون و اظهار محبت احتیاج دارند، لیکن این احتیاج در بعضی مواقع شدیدتر می‎شود. انسان در موقع گرفتاری و بیماری، بیشتر از سایر اوقات احتیاج به دلجویی و پرستاری دارد. زن از شوهرش انتظار دارد که در موقع بیماری به یاریش بشتابد و بهتر از پدر و مادرش از او پرستاری کند. نوازش‎ها و همدردی‎های او را از علائم صفا و محبت می‎شمارد. [15]

زن و شوهر در همه حال، باید در خوشی ها و ناخوشی ها یاور همدیگر باشند؛ زیرا این امر سبب می شود تا مشکلات بر دوش یکی به تنهایی سنگینی نکند و در محیط خانه نشاط بیشتری به وجود بیاید؛ چنان که در زندگی مشترک حضرت زهرا و امام علی(عع) این امر به خوبی نمایان است. در شرایط دشوار سیاسی و اجتماعی بعد از رحلت رسول خدا(ص) که فشار بسیاری بر امیرالمؤمنین(ع) وارد می شد، حضرت زهرا(س) همپای امام بود و از آن حضرت دفاع کرد. وقتی حضرت را برای بیعت به سوی مسجد بردند، بانوی بزرگ اسلام برای حمایت از همسر خویش به مسجد آمد و هنگامی که سلمان فارسی به دستور امام(ع)، از ایشان خواست تا دست از نفرین مردمان بردارد، فرمود: «یا سَلْمَانُ یرِیدُونَ قَتْلَ عَلِی مَا عَلَی صَبْرٌ فَدَعْنِی حَتَّی آتِی قَبْرَ أَبِی فَأَنْشُرَ شَعْرِی وَ أَشُقَّ جَیبِی وَ أَصِیحَ إِلَی رَبِّی؛ ای سلمان، آن ها قصد جان علی را دارند و من در شهادت علی نمی توانم صبر کنم، صبرم تمام شده، مرا به حال خود بگذار تا کنار قبر پدرم بروم، موهایم را پریشان نموده، گریبان چاک سازم و به درگاه خدا ناله سَر دهم».[16]

هم چنین هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) از مسجد بیرون آمد، خطاب به ایشان فرمود: «رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ و نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا یا اَبَالحَسَنْ اِن کُنْتَ فی خیرٍ کُنْتُ مَعَکَ و اِنْ کُنْتَ فی شَرٍّ کُنْتُ مَعَک؛ علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو، یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود؛ اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری، با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ق.ظ ]




تعدیل در انتظارت از یکدیگر

زندگی مشترک یک ارتباط دوسویه بین دو نفر است که زن و شوهر در تمامی ابعاد جسمانی و روانی شریک یکدیگرند. اگر چه «وظایف» محدوده عمل آدم ها را مشخص می کند، ولی یک زندگی گوارا و دلنشین تنها بر اساس تذکر وظایف افراد، شکل نمی گیرد. وظایف برای پیشگیری از تخطی افراد است، نه شکل دهنده یک زندگی زیبا و دلچسب؛ زندگی مشترک مناسب، مهر و ارادت، ایثار و گذشت، احترام به احساس و خواهش همراه دارد؛ خوشرویی و خوشگویی می خواهد و شور و مهر و عشق دارد.

ایجاد آسایش و توجه به نیازهای خانواده، از وظایف مهم شوهر است که باید نسبت به وسع و توان خود، برای اعضای خانواده گشایش رقم می زند. شوهر بایستی روحیه توجه به نیازهای زن و فرزندان را در محیط خانه داشته باشد و در بین کارهای خود برای رسیدگی به امور مختلف خانه برنامه ریزی کند. زن نیز بایستی در مسائل و مشکلاتی که شوهر در اداره زندگی در پیش روی خود دارد، با او همدلی کند و این همدلی را به صورت های مختلف ابراز نماید. احساس همدلی که شوهر در همسر خود مشاهده می کند، جرئت و شهامت برای مقابله با سختی ها و نیروی روانی او را افزایش می دهد.

این امر به خوبی در زندگی مشترک حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) مورد توجه قرار گرفته بود. امام(ع) ضمن انجام وظایفی که در خارج از خانه به دوش داشت، در حد توان و وقت خویش در کارهای خانه به حضرت زهرا(س) کمک می کرد و آن جا که خود نمی توانست، خدمتکاری به نام اسماء را استخدام کرد. بانوی اسلام نیز به خوبی وضعیت مالی و اقتصادی امام را درک می کرد و هیچ گاه چیزی که در توان حضرت نبود، از ایشان درخواست نکرد؛ چنان که در روایت آمده است: روزی علی(ع) که سخت گرسنه بود، به فاطمه(س) گفت: «آیا نزد تو غذایی هست؟» فاطمه(س) گفت: «سوگند به خدایی که پدرم را به نبوت مبعوث گردانید و تو را وصی او قرار داد! هیچ چیز نزد من نیست و دو روز است که طعامی نداشته ایم، جز غذای مختصری که آن را به تو داده ام و تو را بر خود و این دو پسرم، حسن و حسین، مقدم داشته ام». علی(ع) فرمود: «چرا به من نگفتی تا چیزی برای شما تهیه کنم؟» فاطمه(س) گفت: «یا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّی لَأَسْتَحْیی مِنْ إِلَهِی أَنْ تُکلِّفَ نَفْسَک مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیه؛ ای اباالحسن! من از خدای خود شرم می کنم چیزی را که توانایی آن را نداری، بر تو تحمیل کنم».[4]

تقسیم کار و همکاری با یکدیگر

اساس تداوم یک زندگی مشترک، حرکت کردن در مسیر صحیح و مطابق با هنجارهای اجتماعی به منظور پاسخ به نیازهای مشترک طرفین بوده و به دنبال آن با تولد فرزندان، نیاز به اداره خانواده با یک مدیریت صحیح و منسجم بیش از پیش احساس می شود. این حرکت را از دو سو می توان مورد تدقیق قرار دارد. از سویی تقسیم کار میان اعضای خانواده و مشارکت که یکی از برنامه های مدیریتی است و اجرای آن با توجه به تغییرات نقش اعضا در جامعه مدرن امروزی، برای دستیابی و تحقق آرمان های اعضای یک خانواده موفق لازم است. از سوی دیگر نیز همکاری اعضای خانواده با یکدیگر در امور خانه، سبب صمیمیت بیشتر آنان شده و خانواده را به سوی موفقیت بیشتر رهنمون می شود.

نظام خانوادگی مطلوب، نظامی است که در آن، هر یک از زن و مرد، حدود وظایف خود را بشناسند و در نیکو انجام دادن آن تلاش کند. تعیین محدوده وظایف و تعیین مسئولیت ها و تقسیم کار معقول و متناسب با ظرفیت ها و توانایی های هر یک از همسران، باعث احساس اطمینان و آرامش در آن ها می شود و ایشان را به زندگی خود امیدوار می سازد؛ بدین وسیله ریشه هرگونه اختلاف و نزاع برچیده می شود.

امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) با توجه به اهمیت این مسئله، در آغازین روزهای زندگی مشترک به حضور رسول خدا(ص) رسیدند تا محدوده وظایف هر یک از آنان را تعیین کند. رسول خدا(ص) نیز با توجه به توانایی ها و محدودیت های جنسیتی فرمود: «فَقَضَی عَلَی فَاطِمَةَ بِخِدْمَةِ مَا دُونَ الْبَابِ، وَ قَضَی عَلَی عَلِی مَا خَلْفَه؛ کارهای درون خانه مربوط به فاطمه و کارهای بیرون از خانه مربوط به علی است».[5]

مراجعه آنان به رسول خدا(ص) برای تعیین محدوده وظایف در همان روزهای آغازین زندگی مشترک و دستورالعمل رسول خدا(ص)، بیانگر آن است که زن و شوهر، نه تنها نباید بر سر فزون طلبی و امتیازخواهی های نابه جا با یکدیگر نزاع کنند؛ بلکه باید هر کدام به جایگاه دیگری و امتیازهای مخصوص به وی احترام گذارد و او را در احساس قدرتمندبودن و رضایت و کفایت، یاری کند. کمک هر یک از همسران به دیگری در احساس رضا و قدرتمندی در خانواده، هر یک از آن ها را در استفاده متعهدانه از امتیازات یاری خواهد نمود. [6]

ازدواج و تشکیل خانواده و برقراری روابط سالم میان زن و شوهر و نیز والدین و اولاد، همواره از جمله اموری بوده است که مورد توجه خاص و تأکید فراوان انبیای الهی و به خصوص پیامبر(ص) بوده است تا با ایجاد محفلی گرم و با صفا و سرشار از صمیمیت و محبت و مهربانی، فرزندان صالح و شایسته ای پرورش یابند. از این روست که اسلام، بر روابط خوب زن و مرد، تأکید فراوان کرده و هر آن چه که بر بهتر و مستحکم تر شدن آن کمک کند، به خصوص کاری که از سوی خود زن و شوهر صورت گیرد، ستوده و مستوجب ثوابی عظیم، دانسته است. حتی در برخی روایات، علاقمندی به خانواده به نوعی نشأت گرفته از ایمان مرد قلمداد شده و آمده است: «رَجُلًا یزْدَادُ فِی الْإِیمَانِ خَیراً إِلَّا ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاء؛ هر اندازه افراد جامعه، زنان(خانواده) خود را بیشتر دوست بدارند، ایمانی برتر خواهند داشت».[7]

کمک مرد به همسر در امور خانه، بیانگر علاقه و محبت مرد، نسبت به خانواده است. در اسلام کمک به همسر در امور خانه، از فضائل یک انسان وارسته و خودساخته، برشمرده شده و بر انجام آن تأکید و سفارش فراوان شده است. پیامبر(ص) خود، اول کسی بود که بیش از همه، به این امر اهتمام ورزیده و آن را در سیره عملی اش جاری و ساری ساخته بود. در سیره آن حضرت آمده است: «با اهل خانه خود، در کار خانه، شرکت می فرمود. به دست مبارک خویش، گوسفندان را می دوشید و جامه و کفش خود را می دوخت».[8]

همکاری مرد در انجام کارهای منزل سبب می شود تا زن به دور از فشارهای کاری زیاد و با کم شدن دغدغه های رسیدگی به امور منزل، تمرکز بیشتری برای انجام نقش مادری داشته و زمینه پرورش فرزندان سالم و صالح را فراهم نماید. این امر در سیره خانوادگی امام علی(ع) به خوبی رعایت شده است. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یحْطِبُ وَ یسْتَسْقِی وَ یکنُسُ وَ کانَتْ فَاطِمَةُ تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِز؛ امیرالمؤمنین هیزم جمع می کرد و آب می آورد و جارو می کرد و حضرت فاطمه گندم آرد می کرد و خمیر درست می کرد و نان می پخت».[9]

فراهم نمودن زمینه رشد یکدیگر

رشد حقیقی در قرآن، رشد معنوی، رشد ایمان و تکامل اخلاقی است؛ جنبه ای که انسان باید با اختیار خودش آن را کسب نماید و مدارج آن را بپیماید، و گرنه تمام انسان ها در مراحل خلقت و رشد جسمانی یکسانند. آن چه یکی را بر دیگری ممتاز می گرداند، درجه رشد ایمان و تقواست. زن و شوهر باید همدیگر را در راه صحیح و صراط مستقیم الهی حمایت کنند. اگر عمل خیر و کار شایسته ای از هر کدام از آن ها سر می زند، دیگری او را تشویق کند؛ به عبارتی زن و شوهر باید یکدیگر را رشد داده و پر پرواز یکدیگر شوند تا در مسئولیت سنگین تربیت فرزندان بدرخشند؛ هم چنان که امام علی(ع) درباره حضرت زهرا(س) فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللّه؛ فاطمه را بهترین یاور خود بر اطاعت پروردگار یافتم» و حضرت زهرا(س) نیز، امام علی(ع) را بهترین همسر و مایه خیر معرفی کرد: «خَیرَ بَعْل». [10]

توجه به این سخنان امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)، این نکته را به خوبی نمایان می کند که حضرت زهرا(س) با مدیریت صحیح و خوب شرایط منزل، زمینه بندگی و اطاعت همسرش را فراهم می کرد و امام(ع) نیز در زمینه رشد و تعالی همسر و فرزندانش، نقش بسیار تأثیرگذاری داشته است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




راه هایی برای بهتر زیستن

جامعه بزرگ انسانی، از واحدهای کوچک تری شکل می گیرد و قدیمی ترین و طبیعی ترین آن، خانواده است که از آغاز زندگی بشر وجود داشته است. خانواده، هسته مرکزی اجتماع است که کانون حفظ سنن ملی و مرکز رشد عواطف و احساسات می باشد. این واحد همانند سنگ بنای اول ساختمان اجتماع است که هر چه از استحکام بیش تری برخوردار باشد، به استحکام بیش تر جامعه منجر خواهد شد. بدون تردید ازدواج، یکی از باارزش ترین و مقدس ترین وقایع و فعالیت ها در زندگی انسان هاست که نه تنها مورد پذیرش و تأیید اقوام و ملل مختلف در دنیاست؛ بلکه از جانب تمامی ادیان الهی نیز مورد تأکید واقع شده است؛ چنان که در دین مقدس اسلام، ازدواج به عنوان یکی از ارکان دین و حافظ نیمی از دین معرفی شده است: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ، فَلْیتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْبَاقِی؛ کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود را محکم نگه داشته است و برای نگهداری نیمه دوم باید تقوای خدا را در پیش گیرد».[1]

خانواده به عنوان مهم ترین کانون بشری، عنصر اساسی در تشکیل، پیشرفت و موفقیت یک جامعه و ملت است؛ از این رو سعادت هر جامعه ای منوط به نیک بختی خانواده های آن جامعه است. بنابراین، باید هر چه بیشتر در جهت نیل به سعادتمندی آن کوشید که دست یابی به این مهم تنها از طریق شناسایی کامل عوامل تحکیم بنیان خانواده امکان پذیر است.

خانواده نمونه

اسلام، اهل بیت پیامبراکرم(ص) را به عنوان نمونه ای کامل از خانواده برتر معرفی و صلاحیت الگویی آن را برای جهانیان امضا کرده است. خداوند سبحان این خانواده را از هر گونه رجس و پلیدی مبرا دانسته است: ((إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا))؛ «خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند».[2]

اهل بیت پیامبراکرم(ص) که از نظر اسلام، برترین خانواده شمرده می شوند، از تمام ویژگی های ارزشی و استانداردهای مکتبی به صورتی کامل برخوردارند. این خانواده باید برای همگان الگو قرار گیرند و ویژگی های آن به عنوان نوک قله و اوج ارزش های اسلامی مورد توجه باشد. خانواده های اسلامی نیز برای رشد و تعالی خود و دستیابی به زندگی ایده آل و مکتبی، باید همواره ارزش های متعالی را مدنظر قرار دهند و تمام حرکات و سکنات و جهت گیری های خود را با آن هماهنگ سازند، در همان سمت و سو حرکت کنند و خود را به نوک قله نزدیک سازند. هم چنان که امام علی(ع) می فرماید: «انْظُرُوا أَهْلَ بَیتِ نَبِیکمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ یخْرِجُوکمْ مِنْ هُدًی وَ لَنْ یعِیدُوکمْ فِی رَدًی فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکوا؛ مردم! به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام بر می دارند بروید، قدم جای قدمشان بگذارید، آن ها شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنید، و اگر قیام کردند قیام کنید، از آن ها پیشی نگیرید که گمراه می شوید، و از آنان عقب نمانید که نابود می گردید».[3]

زندگی مشترک امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) فارغ از اینکه زندگی دو معصوم در کنار یکدیگر است، پر از درس هایی است که امروز می توان آن ها برای استحکام هر چه بیشتر خانواده، به کار برد. آن چه در این زندگی بیشتر از همه می تواند الگو و سرمشق باشد، نحوه تعامل این دو بزرگوار با یکدیگر در جریان زندگی است؛ اصولی که در پیشبرد زندگی آنان نقش بسیار عمیقی داشته است. اندیشیدن در ابعاد شخصیتی حضرت زهرا(س)، زندگی مشترکش با امیرالمؤمنین(ع) و نقش سازنده اش در صحنه های پاسداری از فضیلت و دیانت، از آن رو دارای اهمیت و توجه است که آموزگارش پیامبر گرامی اسلام(ص) و تعالیمش، تعالیم انسان ساز قرآن کریم است.

توجه به زندگی مشترک آن حضرت در عصر غربت انسان و کسادی بازار ایمان، برای انسان های گریزپا و سرگردان، حیات بخش و راهگشا خواهد بود تا روح انسان امروزی، در سایه سار نخل وجود حضرت زهرا(س) آرامش گیرد و جان تشنه انسان سراب زده قرن ما، از شراب طهور کوثر وجودش سیراب شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ق.ظ ]




چگونه به جوانان خود یاری برسانیم ؟

 

فرزند انسان از بدو تولد در جستجوی تعلق، وابستگی، محبت، صمیمیت و زندگی در یک محیط گرم و مطمئن بوده و سعی می کند تا خود و محیط خویش را ارزش گذاری نماید.

 

این نیاز به تعلق داشتن، بودن یک عضو در یک گروه به نام خانواده، داشتن هویت در این جمع و اجرای یک نقش، همواره در تمامی مراحل زندگی کودک ما، رلی مهم و اصولی را بازی می کند. این کودک وقتی به سن نوجوانی و جوانی می رسد درحقیقت موقعیت اجتماعی و خانوادگی خود را می شناسد و در قالب رل های مختلفی که به ایشان داده شده است، فعالانه خود و یا خویشتن خویش را به معرض نمایش می گذارد. این جوان و یا فرد شکل گرفته و عضوی از محیط کوچک خانواده، اینک دارای تعلقات فکری، فردی و اجتماعی خاص خود میباشد و ما تنها با آگاهی و مکالمه سالم با این جوان است که می توانیم گوشه ای از دنیای او را شناسایی کنیم. عوامل زیادی باعث می گردند که فرزندان ما دچار بحران روحی و روانی شده و در نتیجه دنیای ایشان نیز از آن متاثر گردد از جمله این عوامل میتوان به دوری ها، مهاجرت ها، از دست دادن دلبستگی ها و یا بدست نیاوردن دلبستگی های جدید (یافتن دوست هم سن و سال) اشاره نمود. فرزندان ما همزمان در دوران رشد و طی کردن مراحل سنی در تلاش برای بدست آوردن تفکر معنوی و تعریف از خویشتن خویش نیز می باشند.
این دو سیر همزمان، یعنی سیر تکامل رشدی و شخصیتی و سیر جابجایی ها و نیاز مبرم همگرایی و مطابقت با شرایط جدید، گاهی مبدل به یک مشغله فکری عجیبی میشود که فرزند ما در آن احساس ناتوانی و عجز می کند. افسردگی و ناراحتی های روحی در جوانان و فشارهای ناشی از عدم رضایت از وضعیت فیزیکی بدن خود، امروزه یک امر بسیار عادی تلقی میشود که فقط یک خانواده ی آگاه می تواند برای مقابله با عواقب خطرناک این شرایط، دست به راه حل های اصولی و منطقی بزند.
ما هر گاه جوانان خود را ناراحت و پریشان می بینیم سعی می کنیم که با پند و اندرز دادن هایی که خود از پدران و مادران مان یاد گرفته ایم به آنها کمک کنیم. گاهی اوقات بدون در نظر گرفتن دنیای امروزی و شرایط جدیدی که فرزندان ما با آن روبرو هستند، ما سرمشق های از پیش آماده شده و نسخه های قدیمی به ایشان می دهیم، نسخه هایی که خود با آن بزرگ شده ایم و به نوعی هم شاید به ما کمک کرده باشند. در این مهم ما تفاوت نسلی، زمانی و مکانی را نادیده می گیریم.
ما در واقع گاهی نگرانی های خود را به فرزندان جوانمان منتقل می کنیم، نگرانی های دعوای با همسر ، نیافتن کار و یا مسائل دیگر. البته مشاورت و در میان گذاردن مسائل خانواده با همه اعضای خانواده کاری است منطقی و این امر باعث باز بودن درهای مکالمه و تفاهم می شود. در مواردی ما از این امر غافل می شویم که فرزندان ما در سن های خیلی پائین متاسفانه با مسائل بزرگترها آشنا می شوند ، مسائلی که بهتر بود میان بزرگ ترها حل می شد ولی آن امور به دلایلی در معرض آگاهی های فرزندان (یعنی شنیدن، دریافتن و دانستن) گذاشته شده است. ما گاهی با پیش فرضیه و تعصب خود، شور و اشتیاق و قدرت تصمیم گیری و امکان تجربه سالم را از فرزندان خود می گیریم بدون اینکه واقعا نیازهای اصلی فرزند خود را بدانیم و یا بشنویم. در مواردی دیده میشود که ما پدر و مادرها محبت و عشق و علاقه را با دنیای مادیات می خریم ولی در نهایت مادیات و کالاهای رنگ و وارنگ بزودی جذبه خود را از دست داده و جوان و یا نوجوان ما بدون دریافت رابطه و احساس دوست داشته شدن، در دنیای تنهای خود بیشتر غرق می شود.
زندگی ما ایرانیان به نوعی متاثر از شرایط مهاجرت و جابجایی ها و تطابق با شرایط جدید و بدست آوردن امکانات زندگی مناسب، گاهی ما را بیشتر از زندگی فرزندان خود دور می کند. همین که ما به کانادا آمدیم و در شهری مستقر شدیم فکر می کنیم که فرزندان ما خودبخود جذب محیط درس و دانشگاه شده و ما هم می توانیم بدنبال برآورده کردن آرزوها و آمال شخصی خود به کار و مشغولیت بپردازیم. متاسفانه ما گاهی با مسائل دنیای مهاجرت و فلسفه و ساختار مهاجرت به عنوان یک متغیر بزرگ ناآشنا هستیم، و یا اینکه زندگی و همگامی های جدید را در محیط جدید کمی آسان می شماریم. باید متوجه این موضوع باشیم که اگر ما بزرگترها در شروع زندگی مهاجرتی خود، مشکل پیدا کردن کار، مسکن، امکانات تحصیلی و اجتماعی برای خود و خانواده خود داریم، نواجوانان و جوانان ما دچار مشکل و معضل یافتن و تعریف مجدد خویشتن خویش در این دنیای جدید می باشند. خیلی از ما خانواده های ایرانی وقتی که مهاجرت می کنیم فراموش کرده و یا متوجه نیستیم که فرزندان جوان ما (بنا بر سن ایشان در بدو ورود) چقدر می توانند بدلیل از دست دادن دوستان و محیط آشنای قبلی خود، غمگین، متاثر و یا نگران باشند.
2

همه ما پدر و مادران ایرانی دارای یک ارزش فرهنگی بسیار مقدس هستیم که آن رابطه عاطفی ما با کودکانمان می باشد. همگی (اکثر ما) برای تامین زندگی فرزندانمان و همچنین موفقیت آنها نهایت سعی خود را می نماییم. این علاقه “به سر و سامان رساندن” فرزندانمان و عشق عمیق و قلبی ما به آنها یکی از زیباترین خصوصیت های مشترک ما ایرانیان است. در این که ما همه تلاش خود را برای حمایت و هدایت فرزندانمان می کنیم هیچ شکی نیست. ما ایرانیان همواره خواهان یافتن زندگی بهر و فعالیت های مثمرثمر از قبیل تحصیلات عالیه برای خود و فرزندانمان هستیم.
اما در شرایط مهاجرت، برای اینکه روحیه فرزندانمان را خوب نگاه داریم گاهی با عشق و علاقه زیاد خود، ضربه ای به آنها می زنیم که از آن غافلیم مثلا قبل و بعد از رورد به جامعه کانادا قول های بزرگی از جمله تهیه زندگی لوکس و امکاناتی بیشتر و بهتر از زندگی قبل از مهاجرت به این فرزندان می دهیم که متاسفانه اکثرا تحقق نمی یابد و به علل نیافتن شغل و درآمد مناسب به رویایی مبدل می گردد.
وقتی که به هر دلیلی از عهده انجام قول ها و وعده هایی که به فرزندانمان داده ایم برنمی آئیم و حتی زندگی خانوادگی هم در شرایط مهاجرت به نوعی از هم پاچیده می شود، فرزندان ما دچار سردرگمی، بحران و نابسامانی روحی می گردند.
در مورد این مسئله که بسیاری از مردان ایرانی همچنان در ایران کار می کنند تا زندگی زن و فرزندانشان را در این جامعه تامین نمایند شکی نداریم. موضوع قابل توجه در اینجا فرزندان جوان ما هستند که تا دیروز لااقل در هر شرایطی که در ایران داشتند، دارای یک محیط گرم خانوادگی بودند، حالا اینجا پدر و مادر هر کدام بسوی کارهای خود می روند، یکی در ایران و یکی در کانادا ( یا هر کشور دیگری که مهاجرت کرده اند). البته فرزندان ما به ظاهر این مسئله دوری و جدایی والدین را قبول می کنند ولی در نهایت دچار یک خلاء روحی می شوند. آنها همیشه به کانون گرم خانوادگی نیاز دارند و فقط و فقط در چنین محیطی است که آنها می توانند توانا و خردمند و فعال شوند.
در بسیاری از خانواده ها این تاثیرجدائی فرزند از پدر یا مادر، خود را به نوعی بروز می دهد. شرایط مهاجرت گاهی ایجاب می کند که بعد از ورود به مکان و محیط جدید در کشور میزبان، زندگی پس از مدتی به روال عادی و شرایطی ثابت برگردد. اگر در بدو ورود هیجانات زیادی جهت کسب اطلاعات برای تهیه خانه، انتخاب مدرسه و آشنایی با مراکز خرید وجود داشت اینک پس از چند ماه بودن در این محیط و پایان یافتن این هیجانات، کم کم تشویق و نگرانی از آینده به سراغ خانواده ها می آید.
دلیل این تشویش ، اضطراب و نگرانی می تواند تضادی در روح و روان و شرایط این فرزندان و خانواده هایشان ایجاد کند. در این مرحله از مهاجرت، گاهی یک خلاء خاص بدلیل از دست دادن علایق سابق، دوستان قدیمی و یا شرایط زندگی پیشین می تواند بوجود آید.
در شرایط ثبات یعنی زمانی که خانواده کم کم در محیط جدید جا می افتد و یا شاید هم بصورت اجبار افراد خانواده خود را با محیط وفق می دهند، گاهی جوانان برای یافتن هیجانات و گرمای روابط خانوادگی (اگر قبلا وجود داشته) سعی بر برون نگری و رفتن به مراکزی می کنند که در آن بیشتر خوشی آنی را تجربه نمایند.
اگر آرزوها و آمال مهاجرین برای زندگی جدید در محیط جدید، بیشتر از واقعیت های کنونی و شرایط موجود باشند این عدم تعادل بین احساسات و منطق می تواند شک و تردید و بی علاقگی به ادامه امور زندگی را بوجود آورد.
اینجاست که مرحله دوم مهاجرت و یا دوران مقایسه و شک و تردید می تواند وارد زندگی و روابط اجتماعی جوانان ما شود. البته برای بعضی از خانواده شرایط می تواند به نوعی دیگر باشد یعنی خانواده قادر به تامین همه خواسته های مادی، معنوی، روحی و احساسی فرزندان در شرایط جدید باشد و فرزندان جوان یاد می گیرند که واقع بینانه با شرایط واقعی و گاهی سخت مهاجرت، دست و پنجه نرم کنند.
در شرایط ثبات ، وقتی که پدر و مادر مشغول به کار شده و مخارج زندگی را تامین می کنند، گاهی این مشغله های جدید آنها را از پرداختن به امور احساسی فرزندان خود باز می دارند. در اثر عدم توجه و ارتباط پدر و مادر با فرزندان خود، این فرزندان در جستجوی مهر و محبت و توجه ، به محیط های جدیدی وارد می شوند که هرگز والدین در فکر خود نمی گذرانند.
در چنین شرایطی است که گفتگوی محبت آمیز و بدون سرزنش و توبیخ می تواند به جوانان این کمک فکری را بدهد که محیط خانواده همیشه امن بوده و اعضای خانواده توانایی مقابله با همه مسائل ایجاد شده در محیط های خارج از منزل را دارند. در بعضی از خانواده ها این سوء تفاهم پیش می آید که وقتی جوان هیچ گله و شکایتی از زندگی رومزه و شرایط بدست آمده ندارد پس این جوان مشکلی هم ندارد. این سوء تفاهم می تواند تبدیل به مشکلات بعدی شود: پدر و مادر هر لحظه فشار درس خواندن و شاگرد اول شدن را بر دوش فرزند خود می گذارند بدون توجه به این امر که این جوان آنقدرها هم که والدین فکر می کنند با محیط جدید وفق پیدا نکرده است. اگر فرزندان ما زبان انگلیسی را زودتر از ما می آموزند و بدون لهجه از پس ارتباطات روزمره برمی آیند، این دلیل بر موفق شدن در محیط های آکادمیک نیست. پس اگر فشار ما مبنا بر ورود به دانشگاه و قبولی در رشته های مورد علاقه ما همراه با تمایلات احساسی این جوانان باشد آنگاه مرحله بحران روحی و آزردگی روانی حتمی است.
فرزند جوان ما در راه یافتن هویت خویش به هر گوشه ای سر می زند و آنجا که خود را قابل قبول، مورد احترام، مورد اعتماد و توانا بیابد، به آن محیط دلبسته و متعلق می شود.
اگر می خواهیم که به جوانان خویش یاری رسانیم باید به نیازهای جوانان خویش که اکثرا به تعریف کردن و یافتن معنای خویش مربوط می شود کمک کنیم.
ما باید بدانیم و بیاموزیم که جوانان ما در حال یافتن خویش هستند و این هویت و دریافت آن گاهی به قیمت گزافی بدست می آید. ما باید چشم به دیدن و دریافتن ناراحتی های روحی فرزندان خود باز کنیم و افسردگی ها و اضطراب ایشان را از راه درست مداوا کنیم. اگر می خواهیم که نسل جوان ما از سردرگمی هویتی و دوگانگی روحی به دور باشند، باید بتوانیم به دنیای ایشان دست یابیم و با ایشان به نوعی جدید آشنا شویم.
اگر نمی دانیم که چگونه میشود با فرزندان جوان خود رابطه برقرار کرد، بهتر از سعی کنیم تا کمکی در این راه پیدا کنیم. یادمان باشد که سرکوفت زدن، احساس گناه دادن، کوچک شمردن، ناسزا گفتن، مقایسه کردن با دیگران که بهترند و بی توجهی به جوانان ضربه های عمیق و جبران ناپذیری را به جان و روح این گلهای در حال رشد می زند.
باید جوانان را دریابیم و به آنها کمک کنیم تا خواهان ورود به اجتماع، یادگیری یک حرفه و مشارکت اجتماعی باشند. کارکردن و ارتباط گیری با محیط های شغلی و تجاری، خود درسهای بزرگی را به این جوانان می آموزد که گاهی در مقایسه با دروس آکادمیک بسیار باارزش هستند.
باید بدانیم که جوانان ما می توانند کار کنند و درس بخوانند و درعین حال سرگرمی ها و فعالیت های سالم خود را داشته باشند. داشتن یک روح و روان سالم، به پیدایش یک جسم و وجود سالم و پویا می انجامد که خود شرط اولیه یک زندگی مفید و فعال است.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-02-08] [ 09:13:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم