نرجس
 
   



سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن و عترت

سبک زندگی اسلامی، عبودیت است و این عبودیت طبق فرمایش امام صادق (ع) بر چهار اصل برخورد با خدا، برخورد با خود، برخورد با خلق و برخورد با دنیا، استوار است.

، همچنین طبق آیه ۵۶ سوره ذاریات، اساساً هدف از آفرینش انسان، عبادت خداست یعنی این‌که به طور کلی سبک زندگی اسلامی، عبودیت است و این عبودیت طبق فرمایش امام صادق (ع) بر چهار اصل برخورد با خدا، برخورد با خود، برخورد با خلق و برخورد با دنیا، استوار است که در ادامه، مشروح چگونگی این چهار اصل را از زبان آیت‌الله العظمی محمد صادقی تهرانی می‌خوانیم که به فرموده رهبری، عالمی متفکر بوده و عمری به تلاش علمی و قرآنی پرداخته است که حاصل آن، تفسیر ۳۰ جلدی قرآن با قرآن «الفرقان» است.

 

عبودیت).
امام صادق (ع) برخوردهای عابدان و بندگان شایسته حضرت رحیم رحمان را بر چهار پایه پُرمایه برخورد با خدا، برخورد با خود، برخورد با خلق و برخورد با دنیا مقرر داشته‌اند که هر یک را هفت رکن و قرارگاه است که در این جمع برای سیر الی الله، ۲۸ منزل را باید پیمود.
۱. برخورد با خدا
«امّا اصول معاملة الله تعالی فسبعة اشیاء: اداء حقّه، وحفظ حدّه، وشکر عطائه، والرّضا بقضائه، والصّبر علی بلائه، وتعظیم حرمته، والشّوق الیه»
منازل هفت‌گانه نخستین همانند هفت آسمان، هفت زمین، هفت مرحله مبارزه با شیطان و زدنِ هفت ریگ به شیطان و سایر هفت‌های مقدس است که عبارت از سازمان دادن و پرداختن حقِ حضرتش، نگهداشت حدّش، شکر عطایش، خشنودی به قضایش، صبر بر بلایش، بزرگداشت حرمتش و در آخر کار شوق به سوی حضرتش است.
۱. ۱. ادای حق الهی
اینجا نخست ادای حق الهی در میان است که در معرفتش، در تقوایش و در کل جریاناتی که حق ربوبیتِ اوست این حق باید ادا شود، چنان که آیه «اتَّقُوا الله حَقَّ تُقَاتِهِ» (آل عمران، ۱۰۲)، بیانگر این حقیقت است و آیا حق تقوا و پرهیز در برابر حق بدین معنی است که آنچه بایسته و شایسته مقام اوست انجام گردد؟
هرگز، زیرا این نیاز به مقام ربوبیتی دیگر دارد که این هم در کل ابعاد محال است. اینجا «حق تقاته» حق نسبت به مقام حق نیست، چون مقام حضرتش بی‌انتهاست و ما محدودیم، بلکه این خود نسبت به توانِ انسان است، چنان که آیه«فَاتَّقُوا الله مَا استَطَعتُم» (تغابن، ۱۶) بیانگر این حقیقت است که کل توان‌های خود را، چه توان‌های فعلی و یا شأنی، برای ادای حق عبودیت در برابر حضرت ربوبیت، در حد امکان، باید بسیج کرد و کل نیروهای درونی و برونی، متصل و منفصل را استخدام کرد.
و بایستی با استمداد از حضرتش و گام‌هایی بلند در سیر الی الله، نخست تا حد امکان او را بشناسیم و این شناخت در دو بُعد سلب و ایجاب است، سلبش که همان نقش«لا اله» است، سلبِ خود یعنی سلب خود بینی‌ها، خود راهی‌ها و خودخواهی‌هاست. پس از این مثلث، ادراک فقر محض و ناچیزیِ کلی در برابر حضرتش است که این دومین گام در سلب است. و هر اندازه این دو سلب شایسته‌تر و با نیرویی بیشتر انجام گیرد، در پیامد آن، ایجابش شایسته‌تر و نورانی‌تر است. هر اندازه بیشتر به ناتوانی خود پی‌ببریم، توانایی حضرتش را بهتر در می‌یابیم و هر اندازه به جهل و ناچیزیِ خود بیشتر پی ببریم، به دانایی و همه چیز بودنِ او بیشتر پی می‌بریم. و در جمع هر اندازه به فقر و نیاز خود نسبت به کل کمالات، بیشتر آگاه شویم، به صمدیت و بی نیاز بودنِ مطلق حضرتش بهتر پی می‌بریم که این سلب‌ها، آن ایجاب‌ها را می‌طلبد و هر چه بیشتر، بهتر و فراتر، کلمه توحید را در خود نقش دهیم.
۱. ۲. نگهبانی حدود او
اینجا گام دومین را می‌نهیم که نگهبانی حد ربانیت اوست که تا حق معرفت و تقوایش حاصل نشود، حد او نیز به دست نمی‌آید، «وَمَا قَدَرُوا الله حَقَّ قَدرِهِ» (انعام، ۹۱)، که این قدر همان حد بی‌حد ربوبیت است، که حد آفریدگان؛ کل محدودیت‌ها و فقرهاست، ولی حد ربوبیت؛ کل بی‌حدی‌ها و بی نیازی‌هاست، که این حد أعلی، بایستی همچنان در بُعد معرفتی و عملیِ بندگان نگهبانی شود.
۱. ۳. شکر عطای او
مرحله سوم سپاس بندگان نسبت به بخشش‌های اوست که این هم در حد شایسته ربانی محال است زیرا اگر هم بر فرض محال کلاً شکر تمام نعمت‌هایش انجام شود خودِ این شکر نیز نعمتی است که بایستی مورد سپاس و تشکر قرار گیرد و این جریان را هرگز نهایت و پایانی نیست و نامحدود است و انسان به ویژه در زندگی تکلیف محدود است. آیات شکر، بسیار هستند و این شکر، کل ابعاد سپاسگذاری نسبت به حضرتش را شامل است و در کل، همه این شکرها بازگشتی به شاکر دارند زیرا: «وَمَن یَشکُر فَإنَّمَا یَشکُرُ لِنَفسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإنَّ الله غَنِیٌّ حَمِیدٌ» (لقمان، ۱۲). اداء حقش، حفظ حدّش، شکر عطایش، رضا به قضایش، صبر بر بلایش، بزرگداشت رحمتش، شوق به سویش، همه و همه راجع به خود سالک الی الله است، سودش ویژه خود اوست و خدای را هرگز در این میان سودی نیست.
۱. ۴. رضا به قضای او
چهارم، رضای به قضای الهی است چنان که«رَّضِیَ اللهُ عَنهُم وَرَضُوا عَنهُ» (مائده، ۱۱۹) و«رِضوَانٌ مِّنَ الله أکبَرُ» (توبه، ۷۲) و مانند این دو آیه، رضای به حکم خدا را در جای جای قرآن به میان آورده، که اگر قضای الهی و حُکمش درباره او برایش روشن شد؛ هیچ‌گونه نگرانی به خود راه ندهد، نه در ظاهر و نه در باطن، نه پیدا و نه پنهان، بلکه به عکس؛ از حُکم او بسی خشنود باشد. که سالک إلی الله در حالی که گام‌هایی استوار در راه خدا می‌نهد، هر آسیبی که به او رسد آن را از طرف خدا بداند. چه به گونه‌ای مستقیم و چه غیر مستقیم؛ که دومش عبارت است از آسیب‌هایی که به وسیله‌ی این و آن و کل ستمکاران همواره به او می‌رسد و خدا هم در این میان مانع نمی‌گردد چراکه این بلایا مانند رحمت‌ها هر دو به قضای الهی است.
مانند ابراهیم خلیل (ع) که در امتحان ذبح فرزندش اسماعیل همچنان راضی بود و مانند حضرت امام حسین (ع) که تا آخرین نفس چنان بود؛ هر چه داشت از پیش در راه خدا فرستاد و سپس خودش هم در همین راه به آنان ملحق شد و از همه برتر و فراتر رضای محمدی (ص) است که گوی رضای به قضاء الله را در طول تاریخ تکلیف و مثلث زمان از همگان ربود.
۱. ۵. صبر بر بلای او
نتیجه این رضا به قضای خدا و آن مراحل دیگر، صبر بر بلای خداست، بلاها و ابتلائاتی که از جانب او می‌رسد با کمال شکیبایی استقبال کند. درست است که بلای او از جمله حُکم و قضای اوست ولی در این میان فرق‌هایی وجود دارد. اولاً قضا أعم از رحمت و بلا است و صبر تنها در برابر بلا نیست، ثانیاً رضا امکان دارد بدون صبر و یا موقت باشد اما صبر، این رضای بر قضا را به ویژه در مورد بلا تکامل می‌بخشد.
۱. ۶. بزرگ داشتن حرمت او
سپس تعظیم حُرمتِ حضرتش که در جای جایِ این مراتب پنج‌گانه بیان شد تا در کل زندگی‌اش تنها حرمت حضرتش را پاس دارد.
۱. ۷. شوق به او
و در آخر کار«والشّوق الیه» یعنی شوق به سوی او، چون الله است و نه به حساب رب پاداش دهنده بر نیک و بد، که شایِقان (:دارندگان شوق) إلی الله و سالکان حقیقی به سوی حضرتش، او را چون‌که اوست، می‌خواهند و چون اوست، به سویش روان هستند و چنان که در زندگی، تکلیف نعمت و نقمتش برایشان فرق ندارد، چراکه در هر دو به گونه یکسان راضی‌اند و در اداء حق، حفظ حد، شکر عطاء و سایر جهات هفت‌گانه، یکسان دریافت می‌کنند و یکسان قدم می‌نهند.
نقش آینده رجعت، برزخ و قیامتشان نیز چنان است که به فرموده امیرالمؤمنین علی (ع) شاگرد ممتاز رسول هدی (ص): «پروردگارا، اگر بندگان شایسته‌ات را با شا‌یستگی‌شان به دوزخ بَری، من هرگز از عبادتت سرپیچی نکنم و اگر بندگان ناشایسته‌ات را به بهشت بَری، من هرگز به ناشایستگی آلوده نخواهم شد، بهشتِ من همان رضای توست، گرچه در آتش بسوزم و جهنم من در ناخشنودی توست گرچه در بهشت برین به سَر بَرَم». چون تو و فقط تو مهم هستی و دیگر هیچ، مهم نیست.
۲. برخورد با خود
«و اصول معاملة النّفس سبعة: الخوف، والجهد، وحمل الاذی، والرّیاضة، وطلب الصّدق والاخلاص، واخراجها من محبوبها، وربطها فی الفقر»
دومین مرحله از برخوردها و معاملات مکلفان، برخورد و معامله با خودهاشان است که این نیز هفت مرحله است که عبارت از ترس، کوشش، تحمل آزار، ریاضت، طلب صدق و اخلاص، بیرون راندن نفس از خواسته‌هایش و پایبند کردن آن در نیازش است.
۲. ۱. خوف
پس از پیمودن مراحل هفت‌گانه با خدا که در پایان، اشتیاق به سوی او بود اکنون با خود چه کند؟ اینجا هم هفت مرحله‌ای است که دو بُعد نخستش نقشی از«لا اله الا الله» است؛ نخست سلبش که خوف است، سپس ایجابش که جهد و کوشش است. خوف دو بُعدی است: خوف از خود، خودی‌ها، خود بینی‌ها، خود راهی‌ها و خود خواهی‌ها، که افزون بر مطلق نبودنشان در راه خیر، با طبع شهوانی پویندگان راه شر هستند. سپس خوف از عدل و فضل الهی که احیاناً شایسته عدل حضرتش هستیم ولی شایسته فضلش نیستیم چون در هر دو بُعد، میزان‌هایی ربانی در کار است.
۲. ۲ و ۳. جهد و تحمل اذیت‌ها
سپس جهد و کوشش که این نیز دو مرحله‌ای است، نخست کوشش در ریشه‌کن ساختن عوامل خوف و آن‌گاه کوششی مستمر برای پیمودن راه خدا و در این دو، نقش «لا اله الا الله» پنج مرحله دیگر لازم است که «حمل الأذی» یعنی هرگونه زیانباری را ناخودآگاه و خودآگاه در تحقق یافتن این دو مرحله پذیرا باشد، نه به این معنی که با پای خود به سوی زیان‌هایی گام بردارد بلکه تنها زیان‌هایی که در این راه، ناخواسته به او می‌رسد و یا احیاناً خواسته خداست مانند دادن جان و مال در راه خدا را که در حقیقت سود است، تحمل کند.
۲. ۴ و ۵. ریاضت و طلب صدق و اخلاص
سپس ریاضت است که با کوشش و کاوشی خستگی ناپذیر و هرگونه رنج و زحمتی، گام‌هایی بلند در راه خدا بردارد و در این دو جریان طلبِ صدق و اخلاق کند، صدقش که همواره راست‌واری و راست‌خواهی است و اخلاصش در این دو راستی تنها نقطه ربوبیت است که تمام نیروهای خود را از درون و برون، فردی و اجتماعی، تنها برای خدا بسیج کند.
۲. ۶. خالی کردن نفس از خواسته‌هایش
در این مرحله، نفس اماره خود را و بلکه عقلش را نیز از محبوب‌های غیر مطلق دور افکند. درباره نفس اماره باید تمام خواسته‌هایش را به محورِ شرع کنترل کند و درباره خواسته‌های عقلانی، آن‌ها را بر مبنای شرع کمال بخشد.
۲. ۷. انس دادن نفس در فقر (إلی الله)
و در جمع، در آخرین مرحله که زیربنای کل این جریانات است «ربطها فی الفقر» و نه «بالفقر»، در بند ساختن نفس که فطرت، عقل، تفکر، لُب، صدر، قلب و فؤاد در درون و در بند ساختن حواس پنج‌گانه در برون است. در هر دوی این برون و درون در بُعد فردی و اجتماعی که جمعاً دوازده مرحله انسانی و وجوه انسانیت است، توجه‌اش ارتباط دادن این‌ها در ژرفای نیازمندی باشد، و نه به آن. ارتباط دادنِ این‌ها به «نیازمندی به حضرت اقدس الهی» بدین معنی است که ما کسی هستیم و او کسی دیگر و ما کَسِ نخست را به کَسِ دوم ارتباط می‌دهیم و در بندش می‌نهیم.
ولی این خود گام نخستین است که در ابعادِ عبودیت کافی نیست، باید گام دومین را همچنان برداشت که خود و کل خودی‌ها را و تمامی جهان هستی را «فقرِ الی الله» دانست که «معنی حرفی» است. ما خودهامان بی‌ربط و بدون ربطیم و بایستی کلاً ربط بالله در بُعد دنوّ و تدلّی باشیم. این دنوّ و تدلّی که در انحصار مقام عُلیای عصمت است، به دست آوردنشان به هیچ وجه برای ما میسور نیست ولی بایستی گام‌هایی بلند به سوی این و آن برداریم و هر اندازه در ادراک به فقر محض خودمان نیرومندتر شویم، معرفتمان به غنای محض حضرت رب العالمین برتر خواهد بود و در جمع: «یَا أیُّهَا النَّاسُ أنتُمُ الفُقَرَاءُ إلَی الله وَ الله هُوَ الغَنِیُّ الحَمیدُ» (فاطر، ۱۵) فقراء از فَقر است نه از فاقِر. فاقِر نیازمند است و فقر، خودِ نیاز! که حقاً در جهان، موجود اصیل و بی‌نیاز اصلی تنها خداست و دیگران تنها ربط با اویند و نه این‌که با او رابطه دارند. آری، «ربطها فی الفقر» که همان «انتم الفقراء الی الله» است و این «ناس» که افضلِ موجودات است هم در بُعد آفرینش و هم در بُعد تکامل و با حفظ حد اعلای این دو بُعد باز هم «فقر الی الله» است تا چه رسد به دیگران.
فقر الی الله، خود را در برابر خدا رهانیدن است و در نتیجه رَهیدنِ از غیر خدا و غیر خدایی‌هاست. و ما هر چه در این‌باره تفکر کنیم و سخنانی گوناگون بیان داریم باز هم آن‌گونه که شاید و باید به حق مطلب نمی‌رسیم، تنها پند الهی است که«قُل إنَّمَا أعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثنَی وَفُرَادی» (سبأ، ۴۶) که تنها قیامِ لِلّه، در راه خدا و به خواست خدا و به توحید، به حول و قوه خدا، با بسیج کل نیروهای خداداد و افزون کردنِ بر آن‌ها، تنها قیامٌ لِلّه باشد، قیامِ ما هم در سَلب و هم در ایجاب، هم در عبادات و هم در معاملات، هم در بیداری و هم در خواب. تا آنکه در هُولِ مُطَّلع که هنگام جان کندن است و برتر از آن، هنگامه رستاخیز، در برابر خدا سرافکنده نباشیم. یعنی سرافکندگی از روی تقصیر و نه قصور، زیرا کل کائنات در برابر حق در بُعد قصور سرافکنده است، تنها در بُعد تقصیر است که سرافکنده نباشیم، بلکه سرفراز و مورد عنایت حق بوده باشیم، تا شایسته این خطاب ربانی شویم که«یَا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّةُ ارجِعِی إلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرضِیَّةً فَادخُلِی فِی عِبَادِی وَادخُلِی جَنَّتِی» (فجر، ۲۷ تا ۳۰).
این انسان و این جان و همه چیزِ انسان که تنها در عالم تکلیف آرامش و اطمینانش به خدا بوده است و دیگر هیچ، اکنون خدایش دعوت کرده است که در جرگه شایستگان قدم نهد در حالی که هم از خدا خشنود است و هم خدا از او خشنود است که خشنودی و رضا و تسلیمِ مطلق و فقرِ فی الله، تنها سببِ خشنودی مطلقِ الله است.
۳. برخورد با خلق
«و اصول معاملة الخلق سبعة: الحلم، والعفو، والتّواضع، و السّخاء، والشّفقة، والنّصح، والعدل والانصاف»
برخورد با مردمان نیز هفت مرحله‌ای است؛ حلم، عفو، تواضع، سخاوت، شفقت، نصیحت، عدل و انصاف.
۳. ۱. حلم و بردباری
نخست حلم و بردباری است که آیاتی چند این حقیقت را تبیین و تثبیت کرده است که بایستی در زندگی پرفراز و نشیب، نشیب و فرازهای دیگران را تحمل کرد زیرا نخست؛ شخص انسان، محوری مطلق از برای زشت و زیبای اعمال دیگران نیست، و این خودخواهی و خودپسندی است که تمام افکار و اعمال دیگران را بر طبق میل و خشنودی خویش بدانی.
محور؛ تنها محور عصمت ربانی است که مایه اصلی و زیربنای تمامی زندگی‌ها به گونه‌ای مطلق، اسوه و قُدوة است و نه غیر او که دچار قصورها و تقصیرهایی هستند. در مقام عصمت نیز نبایستی معصوم انتظار داشته باشد که همگان به پای او در راه او باشند زیرا که اولاً این محال است که غیر معصوم همانند معصوم باشد و در ثانی همان‌گونه که سیاست شیطنت گام به گام است، سیاست ربانیت نیز گام به گام است چراکه با دعوت دیگران به خیر و سعادت و تحمل نابسامانی‌هایی از آنان به رهبری عاقلانه خود بایستی ادامه داد و این خود حلم و بردباری است.
آری، حلم و برخوردی پسندیده باید برای تکامل و پیشبرد دیگران باشد ولی همین حلم در برابر دشمنانی نابکار که بردباری در برابرشان باعث جری‌تر شدنشان شده و موجب زیان طرفینی است ناپسند است و بلکه مقتضای حلم این‌جا انعکاس جریان در خود انسان است که برای بردباری و نگهداشتنِ خود در برابر خطر کوشا باشد.
۳. ۲. عفو
دومین گام، عفو به معنای چشم پوشی از قصورها و تقصیرهای دیگران بلکه بخششی افزون بر آن است چنان‌که در قرآن درباره رسول گرامی (ص) چنین آمده است: «تو تنها در سایه رحمت ربانی با این متخلفان جنگی ملایمت کردی که اگر خشن و دل سخت بودی از اطرافت پراکنده می‌شدند» (آل عمران، ۱۵۹) که این بُعد اول عفو است.
بُعد دومش این است: «از آنان درگذری و برایشان استغفار کنی و با آنان در جریان مسایل جنگی مشورت نمایی و چون خود تصمیم گرفتی بر خدای توکل کن» (ادامه آیه ۱۵۹ آل عمران) و اینجا می‌بینیم که با عفو و بخشایش دو بُعدی، رسول گرامی اسلام (ص) با متخلفانی در جنگ اُحد که تخلفشان موجب شکست مسلمانان شد، چگونه با بُردباری و عفو در کل ابعادش برخورد می‌کند.
۳. ۳. تواضع
سومین گام، تواضع است که فروتنی در برابر بندگان خداست و در بین سه مرحله تکبر که خودبزرگی، خودبینی و خودخواهی است و نیز فروتنی با ذلت و خواری که خود از روش ایمانی دور است، بایستی بُعدی میانگین این دو را پذیرفت که در برابر مردمانی که شایسته تواضع‌اند بایستی تواضع کرد و به ویژه تواضع بزرگتران در برابر کوچکتران به آنان پَر و بال می‌دهد و در راه تکامل و رستگاری، آنان را تشویق می‌کند.
اصولاً تکبر در تمام مراحل و در برابر همگان حرام است زیرا موجب نفرت و دوری آنان است. وانگهی اصولاً تکبر به معنای کبر و بزرگی به خود بستن است و هیچ بزرگی جُز خدا در عالم وجود نیست. آری، تواضع در برابر متکبران، ناشایسته است زیرا بر کبرشان می‌افزاید که یا بایستی در برابر آنان بی‌تفاوت بود یعنی نه تواضع و نه تکبر و احیاناً برای تنبیه‌شان به مقتضای «اعتدای بمثل» (مقابله به مثل)، بر حسب حدیث«التکبر مع المتکبر عبادة»، با تکبری همانند؛ تکبرشان را پاسخ داد.
۳. ۴. سخاوت
چهارمین گام، سخاوت در برابر بُخل است. سخاوت همان بخششی است که دیگران را به خود جلب می‌کند البته خودِ خدابین و خداخواه و خداراه را! زیرا اگر بخشش و جوشش در راه خودپسندی باشد هرگز پسندیده نیست به طوری که مثلاً انسان، بخشش‌هایی فراوان به کسانی انجام دهد که بر محورِ او بگردند و در مقابلش پوزش و او را ستایش کنند!
به ویژه این‌که این بخشش از مال دیگران باشد، تا چه رسد به حقوق‌الله که تنها باید در راه الله مصرف شود که شما برای نمایانگری خود و اصالت و محور بودنتان و تحکیم مراتب تکبرتان از اموال این و آن مصرف کنی. این سخاوت، بسی مذموم و ناپسند است بلکه نخست بایستی از اموال شایسته و اضافه بر ضرورت شما باشد و آن‌گاه نقشی ربانی داشته باشد که در راه خدا و به بندگان خدا همچنان بخشایش‌هایی داشته باشی و چنان‌چه این بخشش باید از منت و اذیت به دور باشد کما این‌که آیاتی در قرآن بر این مطلب پافشاری دارند.
۳. ۵. شفقت و مهربانی
گام پنجم شفقت و مهربانی است که بایستی با اخلاق و روشی بسیار پسندیده با مردمان و حتی با دشمنان برخورد کنی که آیاتی از قبیل«اِدفَع بِالَّتِی هِیَ أحسَنُ السَّیِّئَةَ نَحنُ أعلَمُ بِمَا یَصِفُونَ» (مؤمنون، ۹۶) و«وَلَا تَستَوِی الحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ اِدفَع بِالَّتِی هِیَ أحسَنُ فَإذَا الَّذِی بَینَکَ وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ کَأنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ» (فصلت، ۳۴) در جمع ناهمواری‌ها و مداوت‌ها را با بهترین راه برطرف کردن است که حتی دشمنان را به گونه دوستان با شما همراه می‌کند که پس از این هم، آن‌ها را با شما دوستانی حقیقی می‌سازد، آری«إلا الَّذِینَ ظَلَمُوا» در«وَلَا تُجَادِلُوا أهلَ الکِتَابِ إلَّا بِالَّتِی هِیَ أحسَنُ إلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنهُم» (عنکبوت، ۹۶) اینجا ظالمان و تبهکارانی که هرگز با شفقت و مهربانی، عداوتشان از بین نمی‌رود بلکه در برخوردهای ناجوانمردانه و ظالمانه خود، قوی‌تر می‌شوند دیگر جای شفقت و مهربانی نیست بلکه به مقتضای شفقت با خود، دست رد به سینه آنان زدن است تا زیانِ برخوردشان بیشتر نشود.
۳. ۶. خیرخواهی
گام ششم نُصح است که آیاتی از جمله «اُدعُ إلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ» (نحل، ۱۲۵) و آیاتی دیگر چه با لفظ موعظه و یا نصیحت بر این مطلب گواه است که وظیفه مؤمن، تنها نگهداشتن خودش و تکامل شخصی‌اش در راه خدا نیست بلکه نسبت به دیگران نیز بایستی زبان، کردار و رفتارش نصیحت‌گر و خیرخواه باشد.
۳. ۷. عدل و انصاف
آخرین و هفتمین گام در برخورد با مردم، برخورد عادلانه و منصفانه است که عدل همان انصاف و انصاف همان عدل است و چنانکه مؤمن نسبت به خود بایستی عادلانه رفتار کند، نسبت به دیگران نیز چنان است. نه آن‌که هر عدل و انصافی را نسبت به خود بخواهد ولی با دیگران برخلاف عدل و انصاف رفتار کند و یا راضی باشد که با آن‌ها چنین رفتار شود.
این گام‌های هفت‌گانه در برابر مردم، جوّی مملو از بردباری، عفو، تواضع، سخاوت، شفقت، نصیحت و عدالت و انصاف را ایجاد می‌کند که در جمع، مردمان با یکدیگر، کمالِ برادری، برابری و کلاً زندگی پسندیده خواهند داشت، نابسامانی‌های اجتماعی کلاً برطرف می‌شود و زندگی‌ها کلاً سامان می‌یابد.
۴. برخورد با دنیا
«و اصول معاملة الدّنیا سبعة: الرّضا بالدّون، والایثار بالموجود، وترک طلب المفقود، وبغض الکثرة، واختیار الزّهد، ومعرفة آفاتها، ورفض شهواتها مع رفض الرّیاسة. فاذا حصلت هذه الخصال بحقّها فی نفس، فهو من خاصّة الله وعباده المقرّبین و اولیائه حقّا»
اصول برخورد با دنیا برای چهارمین و آخرین برخوردهای انسانی نیز هفت گام است.
۴. ۱. راضی بودن به کمترین‌ها
نخست رضایت دادنِ به کمترین وضع دنیوی است، البته نه به این معنی که کوشش و کاوش شایسته از برای آماده ساختن وسایل زندگی در کار نباشد یا مورد سستی و بی‌اهمیتی قرار گیرد. زیرا چنان‌که گذشت، کوشش‌های شایسته برای به دست آوردن وسایل زندگی فردی و اجتماعی دنیا در حد امکان لازم است که این خود آمادگی برای آخرت است.
روی این اصل، این خشنود بودن به کمترین، به این معنی است که اگر با سعی و کوشش بیش از آنچه ضرورت زندگی است و یا حتی کم‌تر از آن به دست می‌آید آن‌چنان رنجور نشود که خودآگاه یا ناخودآگاه دست به این سو و آن سو دراز کند و از هر راهی که شده زندگی دلخواه خود را تأمین نماید. بلکه این رضایتِ به حداقل، با کوشش شایسته، خود برای ادامه زندگی اطمینان‌بخش است، و آیاتی از قبیل «رَّضِیَ الله عَنهُم وَرَضُوا عَنهُ» (مائده، ۱۱۹) به همین معنی است که راضی به رضای خدا بودن و در هر حال از آن تجاوز نکردن است که در هر بُعدی از ابعاد زندگی در عین فعالیت‌های شایسته و بایسته، بایستی به گونه‌ای مطلق راضی به رضای خدا باشد.
۴. ۲. ایثار در داشته‌ها
دوم «ایثار بالموجود» یعنی ایثار در آنچه دارد است به طوری که دیگران را بر خود مقدم کند، البته به استثنای ضروریات زندگی که افزون بر آن‌ها را در اختیار کسانی بگذارد که دسترسی به ضرورت‌های زندگی هم ندارند و نمونه‌اش در آیه«وَیُؤثِرُونَ عَلَی أنفُسِهِم وَلَو کَانَ بِهِم خَصَاصَةٌ» (حشر، ۹) مبرهن است که این«خصاصة» به معنای ضرورت زندگی است که گرچه نیازی به فوق ضرورت دارند در عین حال دیگران را بر خود، آن‌گونه که شایسته است ترجیح می‌دهند و از جمله آیاتی که انفاق را به گونه شایسته واجب کرده«و مما رزقناهم ینفقون» (بقره، ۴) است، گرچه آیه «خصاصة» اخص از این آیه است، زیرا «مما رزقناهم ینفقون» اعم است از اینکه کل افزون بر ضرورت‌های زندگی و یا برخی از آن را انفاق کند، اما آیه «خصاصة» درباره افزون بر ضرورت است، که در عین نیازمندی شدید به آن همان را به دیگران که در ضرورت بوده‌اند می‌بخشند.
۴. ۳. نخواستن نداشته‌ها
سوم، «ترک طلب المفقود» یعنی آنچه موجود نیست و نمی‌تواند هم موجود شود و یا به گونه‌ای حَرَجی یا عُسری که طاقت فرساست و یا زیان‌آور است، پی‌جوی آن نیستند که خود را به آب و آتش زنند تا آن مفقود را به هرگونه که هست به وجود آورند و یا بدتر که اگر هرگز امکان دسترسی به آن چه از راه حلال و چه از راه حرام نیست همواره فعالیت‌هایی برای دسترسی به آن داشته باشند.
۴. ۴. نفرت از زیاده (بیش از نیاز)
چهارم «بغض الکثرة» یعنی کثرت‌هایی که در هر صورت مانع از سلوک سبیل الله است به کلی برای این بزرگواران ناخوشایند است و حتی کثرت‌هایی هم که در جهات اصلی‌اش حلال است که افزونیِ مال، حال، علم، ریاست و سلطه به ویژه قدرت و ریاست که نوعاً انسان را سرنگون می‌کند. آری اگر کثرت به خودی خود پیش آید که خود آزمونی بَس مهم است و بایستی با توکل بر خدا از این آزمون به شایستگی برون آید.
۴. ۵. زهد و سادگی پیشه کردن و شناخت آفتهایش
پنجم، اختیار زهد یعنی برگزیدن زهد بر سایر حالات است. زهد تنها نخوردن، نیاشامیدن، نپوشیدن، سُکنی نگرفتن و ازدواج نکردن و به کلی از ضروریات و کمالات زندگی صرف نظر کردن نیست، بلکه این اصلاً زهد نیست. بلکه زهد «رجالٌ لا تلهیهم تجارة و لا بیعٌ عن ذکر الله» (نور، ۳۷) است، زیرا زهد دو گونه است؛ نخست در اختیار نداشتن وسایل شهوت و بی‌بندوباری که در پی آن‌ها هم نیست و در این حال، زهد می‌ورزد که این زهدی آسان‌تر است.
ولی دوم این است که با در اختیار داشتن همه گونه وسایل شهوت، بی‌بندوباری و ریاست، آلوده به آن‌ها نشود و در تاریکی‌ها پای ننهد و گمراه نگردد. این خود مرتبه‌ای برتر و والاتر از زهد است. چنان که سلیمان نبی (ع) با داشتن سلطه و مالی بی‌نظیر از زاهدان بود و برتر از او حضرت ولی امر (عج) با سلطه جهانی‌شان، زاهدترین افراد خواهند بود. این و آن هر دو زهد هستند البته بر مبنای آگاهی به آفت‌ها و بلاهای دنیوی.
۴. ۶. راندن شهوت‌ها
ششم، دور کردن شهوات دنیوی، مگر آنچه را ضرورت و یا افزون بر ضرورت در بُعد حلیت است که «قُل مَن حَرَّمَ زِینَةَ الله الَّتِیَ أخرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزقِ» (اعراف، ۳۲). ترک شهوات دنیا در بُعد زهد دارای دو جهت است؛ نخست دورباشی نسبت به شهواتِ مرجوح و حرام است، اما برتر و بالاترش؛ برای استواری و پایداری سلوک الی الله یعنی این‌که مبادا در شهوات حلال غفلت زده شود و لذا آن‌ها را نیز در ابعاد غیر ضروری، ترک کردن است چنانکه سنت پیامبران و معصومان (ع) این‌گونه بوده است.
۴. ۷. حذر از ریاست‌طلبی
هفتم و در آخر کار، دست رد به سینه ریاست زدن است. در جریان ریاست، مثلثی در کار است؛ نخست به دنبال ریاست رفتن که پی‌جویی سقوط ایمان در همین ریاست است و با دست خود، خویشتن را به دام افکندن و با پای خود به امواج خروشان دریا قدم نهادن است، که خطرش مسلم و نجاتش معلوم نیست.
دوم ریاستی است که ناخواسته برای انسان پیش آید، أعم از ریاست دینی و یا ریاست مرجعیت دینی یا دنیایی و سایر ریاست‌های دیگر، که این‌جا اگر به خود می‌بیند که دیگری جایگزین وی نیست و او هم از عهده نگهبانی ایمان، عدالت و فضیلت در جریان این ریاست برمی‌آید، قبول آن واجب است و در این صورت هرگز نباید نسبت به آن اهمال بورزد، مانند معصومان (ع) و کسانی که تالی‌تِلوِ آنانند. چنان که امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: «اگر ضرورتی در کار نبود من ریاست را نمی‌پذیرفتم».
ولی سوم این‌که اگر این ریاست پیش آمده که ناخواسته و ناخودآگاه به دستش رسیده قطعاً یا با گمان و یا احتمالی عقلانی، او را از عدالت و فضیلت، منحرف و منصرف می‌سازد این‌جا هم به گونه نخست بایستی دست رد بر سینه آن بزند.
که در این مثلث رفض، ریاست تنها در ضلع نخستین و سومین است.
در خبر است از رسول خدا (ص) است که چون این آیه را بر حضرت علی (ع) خواند: «أمَّن یُجِیبُ المُضطَرَّ إذَا دَعَاهُ وَیَکشِفُ السُّوءَ وَیَجعَلُکُم خُلَفَاءَ الأرضِ» (نمل، ۶۲) حضرتش از پیامبر بزرگوار (ص) پرسید: آیا من از این خلفاء الارض هستم، فرمود: آری، حضرتش درجا بیهوش شد و چون به هوش آمد، پیامبر بزرگوار (ص) به او فرمودند که درست است که تو از خلفاء الارض هستی ولکن خدا همواره نگهبان توست.
اینجا باید فهمید در صورتی که علی (ع) با آن مقام والایش منهای تأیید خدا از ریاست و خلافة الأرض این‌گونه هراس دارد، پس وای بر دیگران که نوعاً پیش از ریاست و سرپرستی‌شان، عالمِ مؤمن با تقوی و زاهد هستند ولی به هنگام ریاست، علمشان تبدیل به تجاهل و سایر حالاتشان درست تبدیل به ضد می‌شود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-07-30] [ 09:06:00 ق.ظ ]




نشانه ها و خصوصیاتی از مردان آخرالزمان (مردان زن نما)

روی آوردن به خصوصیات زنانگی، قحط غیرت، قرار دادن زنان به عنوان قبله!

 

مردان آسيب ديده در آخر الزمان
جامعه اسلامی تركيبی است از انسان‏هايی كه در آن زندگی می‏كنند، اعم از مردان و زنان. پس مسلماً آسيبی كه در آخرالزمان اتفاق می‏افتد هم در مورد مردان صادق است و هم زنان.
در اين جا می‏خواهيم ببينيم در روايات ما برای مردانی كه در آخر الزمان دچار آسيب شده‏اند چه نشانه‏ هايی ذكر شده‏است.

.

روايت اول كه بسيار تكان دهنده است، از پيامبر بزرگوار اسلام (ص) نقل شده است. به عنوان مقدمه بگوييم كه معمولاً اسلام توقعش از مرد اين است كه حس غيرت دينی و مهابت الهی داشته باشد…

.

اطلاعات رسيده حاكی است كه در سيمای مبارک خود امام زمان (ع) هم مهابت الهی وجود دارد. يعنی در چهره مبارك امام زمان (ع) در عين ملاحت و شيرينی، نوعی مهابت و ترس الهی هم وجود دارد. و تركيبی از ملاحت و مهابت در آن ديده می‏شود. امّا در آخرالزمان بنابر آنچه از روايات به دست می‏آيد اگر شما در بين 20 مرد كمتر يا بيشتر، چهره‏ هايی را مورد ارزيابی و شناسايی قرار دهيد نمی‏توانيد كسی را پيدا كنيد كه در چهره‏ اش هيبت و مهابت الهی و آثار ترس از خداوند وجود داشته باشد.

.

آنچه كه در سيمای اوليای الهی مشهود است. امّا در چهره مردان آسيب ديده آخرالزمان، هيچ ترسی از خدا وجود ندارند، اهل معصيت خيلی راحت در برابرشان مرتكب معصيت می‏شوند و آن‏ها هم هيچ عكس ‏العملی از خود نشان نمی‏دهند.

.
روايت دوم درباره نشانه‏ ها و خصلت‏های منفی مردان آخرالزمان می‏فرمايد: “يطيع الرجل زوجته و يعصی والديه”. مردان آسيب ديده دوره آخرالزمان از اطاعت و احترام والدين دوری می‏كنند. در عين حال يك گرايش و اطاعت و پيروی صد در صد از همسران خود در رفتارشان ديده می‏شود. البته منظور اين نيست كه انسان بايد در مسايل خانوادگی تفاهم نداشته باشد، بلكه اشاره به اين مطلب است كه در آخر الزمان مردانی وجود دارند كه صد در صد مطيع زنان خود هستند و در برابر پدر و مادرشان هيچ تواضع و فروتنی ندارند و احترامی برای آنها قايل نيستند.

.

روايت سوم كه برخی آفت‏ های اعتقادی و اخلاقی مردان آسيب ديده اين دوره را نشان می‏دهد میفرمايد: “يكون الرّجل همّه بطنه و قبلته زوجه و دينه دراهمه”: مردان آسيب ديده‏ای وجود دارند كه تمام همت و عزمشان برای پر كردن شكم‏هايشان است و اصلاً به فكر معيشت ديگران نيستند. همسرانشان قبله آنها میباشند. “قبلته زوجته” شايد به اين معنا باشد كه آنها اگر هم اهل نماز هستند آن قدر برای آنها اطاعت از همسر در هر بعدی از ابعاد مهم می‏شود كه گويا اين زن‏ها، خدای مردان خود شده‏اند و برای آنها اطاعت از همسر اطاعت از خدا به حساب می‏آيد؛ و دين آنها هم پول‏شان می‏گردد. يعنی برای آنها مقدس‏ترين و مهم‏ترين مسئله پول و ثروت است.

.

در آخرالزّمان تمام همّت مرد، شکم او و قبله‌اش، همسر او و دینش، درهم و دینار او خواهد بود.

(بشارة الاسلام، ص ۱۳۲)

.

روايت چهارم هم از اين حكايت می‏كند كه مردان از مرد بودن خودشان خسته می‏شوند: “لعن‏اللَّه المخنّثين من الرجال”. تعبير روايت اين است كه اينها از صفات مردانه خود خسته شده و سعی می‏كنند كه گرايش‏ها، تمايلات و حالت‏های زنانه را در خودشان نمايان بكنند. اين گرايش‏ها ممكن است در حرف زدن، آرايش و آراستگی، طرز پوشش باشد، و يا تفكر باشد. خلقت زن و مرد اقتضا می‏كند كه هركدام از آن‏ها مشخصات روحی و روانی خاص خودشان را داشته باشند، امّا در آخر الزمان يكی از اتفاقات شومی كه می‏افتد اين است كه بعضی از مردان می‏خواهند از نظر صفات مثل زنان باشند و به قول يكی از علما، مردانی هستند كه از مرد بودن پشيمان و از مردانگی خسته می‏شوند.

.

تمايل به صفات زنانگی و نمايش‏های زنانگی در آنها ايجاد می‏شود و در نقطه مقابل هم حتی روايتی داريم كه “والمترجَّلات من النّساء” زنانی هم پيدا می‏شوند كه اين‏ها می‏خواهند خصوصيات مردان را در خودشان ايجاد كنند و مثل مردان بشوند. به هر صورت اين مردان مخنث هستند و زن‏ نما كه نمايش زنانه در زندگی شان ايجاد می‏شود مورد لعن خداوند و رسول مكرم اسلام (ع) قرار گرفته‏ اند.

.

روايت آخری كه در اين بخش برايتان عرض می‏كنیم يك هشدار جدّی است برای ما كه می‏فرمايد: “يتسمن الرجال للرجال و النساء للنساء” و “يايتمشط الرجل كما يتمشط المرأة لزوجها”. يكی از آدابی كه در دين از نظر اخلاقی به زن و مرد ابلاغ شده آراستگی ظاهر است. حتی در امور عبادی آراستگی موجب فزونی ثواب آن است. مثلاً در روايت آمده است هنگامی كه می‏خواهيد قرآن تلاوت كنيد، مسواك بزنيد؛ چرا كه دهان شما طريق و سبيل قرائت قرآن است. در روايات داريم اگر كسی مسواك بزند و يا خودش را معطر بكند، هر كدام از اينها ثواب نمازش را هفتاد برابر می‏كند.

.

پس مسلم است كه آراستگی از اصول اخلاقی و دينی است. امّا يكی از آفت‏هايی كه در دوره آخر الزمان برای مردها به ‏وجود می‏آيد اين است كه به جای آراستگی دست به آرايش می‏زنند آراستگی با آرايش امر بسيار متفاوتی است و يا در روايت ديگر می‏فرمايد كه بعضی از مردها در دوره آخرالزمان خود را برای ديگران آرايش می‏كنند، همانند نو عروسی كه برای داماد خودش را آرايش می‏كند. اين مسئله يكی از آسيب‏های جدی است كه ممكن است در آخر الزمان گريبان گير مردها و جوان‏ها بشود. از اين جهت آسيب به شمار می‏رود كه اسلام از مرد روحيات مردانه می‏طلبد و آرايش كردن و آن‏هم به شكل افراطی‏اش مسلماً يكی از حالت‏هايی است كه می‏تواند انسان را از جديت و مردانگی ساقط بكند.

.

اگر شما تاريخ اندلس را مطالعه كرده باشيد می‏بينيد كه برای فتح اندلس از طرف غرب، يكی از شيوه ‏هايی كه غربيان اعمال كردند و توانستند به كمك آن سرنوشت مسلمان‏های آنجا را عوض كنند اين بود كه آمدند به جای آراستگی، آرايش را در بين مردان عمومی كردند و ترويج دادند و نهايتاً وقتی مردان را به آرايش تشويق كرده و عادت دادند و ديگر كسی نبود كه در برابر آنها مقاومت كند و بعد به راحتی آنها توانستند بر سرنوشت آندلس حاكم شوند. اين روايت يك هشدار است كه نبايد به سادگی از آن گذشت.

.
آفت خطرناك‏تر، اين كه در آخر الزمان “يتنافس فی الرّجُل يغارّ عليه من الرّجال” يعنی در آخرالزمان باندهايی به وجود می‏آيند كه طرفدار همجنس بازی هستند و در اين راستا مردان، هوسرانی‏ های خودشان را به يكديگر اختصاص می‏دهند. روايت می‏فرمايد كه “يتنافس فی الرجل”؛ يعنی ممكن است با هم رقابت داشته باشند و بعد می‏فرمايد: “يغّار عليه من الرّجال”؛ يعنی ممكن است دو مرد بر سر مرد ديگری يا فرد ديگری با هم غيرت و حسادت داشته باشند و هر يك رقيب ديگری برای رسيدن آن فرد باشد.

.
گاهی شده است كه ما در بين جوامع اسلامی اين مطلب را ديده‏ايم كه از طرف غرب با تشكيل باندهايی مشخص و با نام و نشان، گروه‏ هايی تشكيل می‏شود و بر اين اساس هدف‏ هايی را دنبال می‏كنند. در هر صورت اين هم يكی از مسايلی است كه در روايات به عنوان آسيب و آفت مردها در آخر الزمان وارد شده كه ممكن است مردانی بالاتر از آرايش به مسايل ديگری مانند قوم لوط روی بياورند.

.

البته نبايد نسبت به همه آنها كه در آخرالزمان زندگی می‏كنند بدبين باشيم؛چرا كه در آخرالزمان دو حركت متضاد از دو گونه مردم در دفاع يا دوری از دين اتفاق خواهد افتاد در واقع همه جا تاريك نيست در كنار ارتدادها و اين چهره‏ های آسيب ديده، مردان و زنانی وجود دارند كه می‏توانند با تحمل شرايط موجود در آن زمان راه حق و دفاع از حق را بپيمايند.

.

مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی «قحط غیرت» می‌شوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانواده‌های خود دچار نوعی بی‌حسّی و بی‌میلی می‌گردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار می‌دهند و حتّی به بی‌عفّتی‌ها و خودفروشی ایشان رضایت می‌دهند.

(به شما چه ربطی داره کی چی میپوشه و آزادی و انتخاب و اینجور صحبتا!)

.

مرد از همسرش انحرافات جنسی را می‌بیند و اعتراضی نمی‌کند. از آنچه از طریق خودفروشی به دست می‌آورد، می‌گیرد و می‌خورد. اگر انحراف سراسر وجودش را فرا گیرد، اعتراض نمی‌کند، به آنچه انجام می‌شود و در حقّش گفته می‌شود، گوش نمی‌دهد. پس چنین فردی دیوث است (که بیگانگان را بر همسر خود وارد می‌کند).

(إلزام الناصب، ص 195)

.

زنان در آن زمان (آخرالزمان)، بی ‌حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد.

(من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۰، ح۴۳۷۴)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




چطور میتوانیم دیگران را ببخشیم؟

افرادی که می توانند ببخشند، افسردگی، خشم و استرس کمتری دارند

 

همه ما بارها با این دغدغه ها همراه بوده ایم؛ “آیا می توانم خودم را ببخشم”، “چطور میتونم او را ببخشم، نه هرگز نمی توانم” و …
.
برای بسیاری از ما گذشتن و بخشیدن کاری بسیار سخت و گاه غیرممکن است، در صورتی که برای بعضی دیگر چندان هم سخت نیست و می توانند به راحتی دیگران را ببخشند و اشتباهاتشان را فراموش کنند. در واقع وقتی از بخشیدن دیگران خودداری می کنیم ترجیح می دهیم به جای آنکه گامی در جهت بهبود اوضاع برداریم، در گذشته و مشکلات آن باقی بمانیم و همواره دیگران را سرزنش کنیم. هنگامی هم که نمی توانیم خودمان را ببخشیم ماندن در احساس گناه را ترجیح می دهیم و بدین ترتیب در شرایط روحی بدی قرار خواهیم گرفت….


.
بخشش چیست؟
بخشیدن، فراموش کردن و از خود گذشتگی نیست و با تحمل کردن افرادی که ما را رنجانده اند فرق دارد. شما مجبور نیستید دیگران را ببخشید ولی هنگامی که بدانید اگر از اشتباهات دیگران بگذرید و به آنها نچسبید، چقدر آرامش بیشتری دارید، هرگز کینه توزی، خشم و قهر را انتخاب نمی کنید. فراموش نکنید که بخشیدن نشانه عزت نفس بالای شماست. بخشیدن، فراموش کردن و رها شدن از احساسات شدیدی است که به حوادث گذشته مربوط می شود. وقتی نمی توانیم دیگران را ببخشیم، خود را فردی فراموش شده، مأیوس و ناتوان می دانیم. در واقع ما نمی توانیم منکر اشتباهات خود شویم؛ اما می توانیم رفتار خود را تغییر دهیم تا شرایط مطلوب تر و آینده بهتری را به خود نوید دهیم.
.
در واقع بخشش، آمادگی برای رهایی از رنج های گذشته و تصمیمی است برای پایان دادن به مشکلاتی که از گذشته با خود داریم. البته در بخشی از وجود ما این باور وجود دارد که می توانیم آرامش فکرمان را با پیروی از نفرت، خشم و رنج به دست آوریم و همواره حساب و کتاب های عادی داشته باشیم و دچار حالاتی مانند کینه، نفرت و خشم شویم. بدین ترتیب نمی توانیم آرامش داشته باشیم. بخشش می تواند ما را از زندانی که با ترس و غضب در ذهن خود ساخته و بر خود تحمیل کرده ایم رها کند.
.
همه ما می رنجیم
برای همه ما پیش آمده که بارها و بارها از دیگران رنجیده ایم. بعضی از رنجش ها کوتاه و گذراست و می توان آنها را زود فراموش کرد؛ اما هنگامی که احساس می کنیم کسی عمیقا آزارمان داده است به مرحله دشواری می رسیم؛ آیا باید بگذاریم این رنج در وجودمان بماند و شادمانی ما را با خود ببرد یا باید از معجزه بخشش برای التیام زخم هایمان بهره مند شویم؟ اما اگر بخشش، دردی را که ما در وجود خود احساس می کنیم و عذابمان می دهد درمان می کند، دلیل خوبی داریم که بتوانیم دیگران را ببخشیم. البته این طبیعی است که بعضی ارتباطات باید قطع شوند و بعضی موقعیت ها باید تغییر کنند و این شاید ناراحت کننده به نظر برسد. در واقع گاهی اوقات نمی توانید مطمئن باشید که آیا قربانی یک حادثه غیرقابل اجتناب هستید یا به شکل ناعادلانه ای آزرده شده اید. شاید لازم باشد برای تشخیص نوع رنجش هایتان بیشتر دقت کنید تا بتوانید تفاوت دردی را که از حساسیت های خودتان به وجود می آید با رنجی که به خاطر دیگران احساس می کنید، تشخیص دهید.
.
امروزه پزشکان معمولا بیماران خود را نسبت به عوارض جانبی و خطرناک داروهایی که استفاده می کنند، آگاه کرده و بیماران نیز با احساس مسئولیت بیشتری نسبت به سلامت خود اشتیاق زیادی برای مطالعه و کسب اطلاعاتی در زمینه آثار منفی داروهایی که مصرف می کنند نشان می دهند. باید توجه داشت افکار ناراحت کننده ای که به ذهن خود وارد می کنیم نیز عوارض منفی زیادی بر سلامت ما دارند. بنابراین اگر می خواهیم خود را از فشار و ناراحتی های ناشی از درد و رنج ها رها کنیم باید مراقب افکارمان باشیم. همانطور که در مورد داروها و تأثیرات جانبی آنها بر جسم خود مواظب و حساس هستیم، تأثیرات جانبی و مخاطره آمیز نبخشیدن و کینه داشتن از دیگران و افکار منفی می تواند آثار بسیار بدی بر سلامت جسمانی و روانی ما بگذارد. برای مثال می توانیم به این امراض و ناراحتی ها بر اثر نبخشیدن اشاره کنیم؛ سردرد، کمردرد، زخم معده، اضطراب، بی خوابی و ناامیدی. بسیاری از ما برای درمان بیماری های جسمانی خود همیشه در حال مصرف دارو هستیم، درحالی که برای افکار بیماری زایی که به ذهن خود وارد می کنیم هیچ انتخاب و گزینشی نداریم و اجازه می دهیم حتی چیزهایی که سلامت جسم مان را تهدید می کنند به راحتی وارد ذهنمان شوند.
.
اما چگونه از ابتلا به این بیماری ها جلوگیری کنیم و کدام دارو قوی ترین بوده و بیشترین اثر را برای شفای افکار بیماری زا دارد؟ “بخشش” پاسخگوی تمام این سؤالات است زیرا قوی ترین و شعف انگیزترین دارو محسوب می شود و قدرت رفع تمام این علائم و بیماری ها را دارد.
.
چرا نمی بخشیم؟
هنگامی که بیش از حد به منیت های خود بچسبیم بخشیدن دیگران برایمان سخت می شود. نیرویی از درون به ما نهیب می زند؛ “او به تو توهین کرده، نباید او را ببخشی”، “چطور می توانی بگذاری کسی با تو بدرفتاری کند” و. . . این نوع منیت ها در بعضی شرایط سخت تأثیر بیشتری بر ما می گذارد و راحت تر شنیده می شود و آن هنگامی است که به خاطر مشکلات زندگی تحت فشار قرار گرفته ایم و دائم از دیگران توقع داریم به ما کمک کنند. در این مواقع است که ندایی از درون ما را به بخشیدن ترغیب می کند. اما فراموش نکنیم که همیشه قدرت انتخاب برای ما وجود دارد؛ یعنی می توانیم به جای تسلیم در برابر اینگونه وسوسه ها، گذشت و بخشش را برگزینیم و به این ترتیب خودمان نیز به آرامش بیشتری دست یابیم.
.
همواره به خاطر داشته باشید که هر چه بیشتر بتوانید ببخشید، بیشتر نیز دریافت می کنید. در واقع هر آنچه در زندگی ارزش داشته باشد فقط زمانی افزایش می یابد که بخشیده شود. هنگامی که گمان می کنید با بخشیدن چیزی را از دست داده اید به معنای واقعی نبخشیده اید. اگر بااکراه ببخشید، هیچ نیرویی در پس آن وجود ندارد. در واقع مهم ترین چیز نیتی است که در پشت عمل شما نهفته است.
.
نیت همواره باید ایجاد شادی و نشاط برای شخص بخشایشگر باشد زیرا شادمانی به عنوان پشتوانه و حامی برای شماست و بازگشت عملتان نیز به طور مستقیم به میزان بخشایش بستگی دارد؛ البته اگر واقعا از ته دل و بی قید و شرط باشد.
.
شاید برای بسیاری از ما بخشیدن کار آسانی نباشد. اگر شما هم جزو این دسته افراد هستید، توقع نداشته باشید یکباره بتوانید دیگران را ببخشید. عمل بخشیدن نیازمند زمان است؛ اما هر چه بیشتر روی آن کار کنید بیشتر به آن پی خواهید برد. پس برای سلامت جسم و روان خودتان هم که شده همین حالا تصمیم بگیرید بخشیدن را تمرین کنید. شما می توانید این کار را با بخشش های کوچک شروع کنید تا کم کم بتوانید کسانی را هم که خیلی شما را آزرده اند ببخشید.
.
چطور ببخشیم؟
تحقیقات نشان داده افرادی که می توانند ببخشند، افسردگی، خشم و استرس کمتری دارند و امیدشان به آینده هم بیشتر است. همچنین سیستم ایمنی بدنشان قوی تر است و نشاط و شادابی بیشتری را تجربه می کنند.
.
برای تمرین بخشش هرگز منتظر عذرخواهی دیگران نباشید. بسیاری از افرادی که شما را رنجانده اند اصلا قصد عذرخواهی ندارند. بنابراین اگر منتظر شنیدن معذرت خواهی آنها باشید، ممکن است هیچ وقت نتوانید آنها را ببخشید.سعی کنید گاهی از دید دیگران به مسائل نگاه کنید؛ اگر گاهی با فرد موردنظر همدردی کنید، ممکن است متوجه شوید که این کار را از روی نادانی، ترس یا حتی علاقه انجام داده است.
.
فواید بخشش را بشناسید. مطالعات نشان می دهند افرادی که قدرت بخشش دیگران را دارند توانایی و انرژی بیشتری دارند. همچنین اشتهای بهتر و الگوهای خواب بهتری هم دارند. فراموش نکنید که باید بتوانید خودتان را هم ببخشید. برای بعضی افراد بخشیدن دیگران راحت تر از بخشیدن خودشان است. اما توجه داشته باشید که اگر نتوانید خودتان را ببخشید، اعتماد به نفستان را از دست می دهید و همواره احساس گناه می کنید.
.
شما برای اینکه بتوانید راحت تر ببخشید، باید موانع بخشش را از سر راهتان بردارید و فکر و بینش خود را نسبت به آن تغییر دهید. در واقع برای اینکه فکر و ذهن ما آماده بخشش شود، باید به خود بقبولانیم که باورها و موانع گذشته از بین رفته اند و دوباره نمی توانند بر زندگی حال و آینده ما تأثیر بگذارند. ترس یکی از مهم ترین موانع بر سر راه بخشش است. اینکه نتوانیم از فکر گذشته رها شویم، مانعی بر سر راه بخشش خواهد بود. تحقیقات نشان داده است افکار و احساساتی که در ذهن خود پرورش می دهیم در بسیاری مواقع باعث بروز ناهنجاری و علائم فیزیکی مانند اضطراب، افسردگی، تحریک پذیری، هیجان، انواع سردردها، کمردردها و … می شود و سیستم ایمنی بدن را نیز ضعیف می کند.
.
گاه نیز قضاوت های نادرست ما مانع از آن می شود که بتوانیم دیگران را ببخشیم؛ بنابراین هیچ گاه دیگران را بدون توجه به شرایط خاص خودشان قضاوت نکنید. به یاد داشته باشید افکار و عقاید ما تعیین می کنند که چگونه زندگی کنیم و هدف و نتیجه ای هم که از بخشش حاصل می کنیم رها کردن مشکلات مربوط به گذشته است. متأسفانه بسیاری از ما در هاله ای از ترس نسبت به گذشته و وحشت از آینده زندگی می کنیم و گذشته و آینده درنظرمان یکسان است؛ درحالی که اگر بخواهیم می توانیم در آینده آرامش بیشتری نسبت به مشکلات تلخ گذشته داشته باشیم.
.
البته با بخشیدن، واقعیت های گذشته عوض نمی شوند زیرا گذشته را نمی توان تغییر داد. ما فقط می توانیم دیگران را ببخشیم تا به آرامش بیشتری برسیم. بخشش به ما اجازه می دهد با گناه، سرزنش و احساس شرم خداحافظی کنیم و به ما یاد می دهد که با دوست داشتن دیگران از شر ترس های گذشته رها شویم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:01:00 ق.ظ ]




راه درمان نگاه به نامحرم چیست و آیا نگاه نکردن به نامحرم فایده ای هم دارد؟

 

وقتی برای حفظ سلامت جنسی جامعه چشم می پوشی، باز هم نفعی هست که تو را به آن وا می دارد. اما راهی هست برای اینکه از حتی برای طمع به این نفع هم نباشد. برای فرو بستن چشم هایم، بهانه ای زیباتر از اینکه خداوند گفته ای مومن به من! چشمت را از نگاه ناروا فرو بند، پیدا نکردم.
.
قُلْ لِلْمُۆْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذٰلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ‌
به مردان با ایمان بگو: «دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند، که این براى آنان پاکیزه ‏تر است، زیرا خدا به آنچه مى‏ کنند آگاه است.»

سوره مبارکه نور – آیه 30

.

راه درمان (نگاه به نامحرم) چیست؟
راستی راه درمان این همه فساد و ابتذال و ناهنجاری و ولنگاری که در اجتماع ما مشاهده می شود، چیست؟!
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) در کلامی حکیمانه و برخاسته از منطق وحی،فرمودند: باعِدوا بین انفاسِ الرّجال والنّساء فاِنًَه اذا کانت المعاینةُ واللّقاء کان الداءُ الّذی لا دواء له.
.
بین مردان و زنان (نامحرم) فاصله و جدایی بیندازید (تا کمتر با یکدیگر برخورد داشته باشند) زیرا هنگامی که مردان و زنان با هم تماس داشته باشند و رو در روی یکدیگر قرار گیرند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.
.
انسان وقتی به خاطر خدا از لذت های زود گذر چشم ‏می پوشد و شهوت خود را مهار می کند ، خداوند در عوض برایش خوشی ها و لذت های کامل تری را نصیب می گرداند
.
نگاه نکردن به نامحرم فایده ای هم دارد؟
اینکه ما به نامحرم نگاه نکنیم و چشم خود را از گناه حفظ کنیم علاوه بر اینکه تاثیر زیادی بر بالا بردن شخصیت دارد و ارزش اجتماعی ما را بالا می برد فواید بیشمار دیگری نیز دارد:
.
اول ـ رهایی قلب از حسرت. کسی که چشم خود را برای دیدن نامحرم آزاد می گذارد حسرتش ‏بیشتر می گردد، آنچه را چشم به قلب انتقال می دهد مضر واقع می شود، چون چشم چیز هایی را می ‏بیند که رسیدن به آن در مقدور شخص نیست، او نمی تواند صبر کند و این نهایت رنج است.‏
.
دوم ـ چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و ‏دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد. ‏
.
سوم ـ نگاه داشتن چشم باعث صحت فراست و حواست انسان می گردد.
وقتی که قلب انسان با نور صحت و فراست منور گردید، همانند آیینه ‏جلا دارد می گردد که در آن معلومات همانگونه ای که هست تجلی می کند.
.
چهارم ـ دروازه های علم و دانش برای این شخص باز می گردد، اسباب کسب علم و معرفت ‏برایش به آسانی مهیا می گردند، این خود به سبب منور بودن قلب است، وقتی دل روشن می شود ‏حقیقت اشیاء در آن دیده می شود و برایش به سرعت تمام، شناخت دست می دهد.

چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و ‏دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد.
.
این شناخت و ‏معرفت از یکی به دیگری رسوب می کند. کسی هم که چشم خود را کنترل نکرد، قلبش مکدر و تاریک می شود و دروازه های علم و معرفت به رویش بسته می شوند.‏
.
پنجم ـ این عمل به قلب قوت، ثبات و شجاعت می بخشد، خداوند متعال قدرت بصیرت را با ‏قدرت حجت و استدلال همگام به او می بخشد.
.
‏امام حسن علیه السلام می فرماید: پیروان هوا و هوس کسانی هستند که؛ اگر قاطر ها آنها را پایمال کنند و زیر ‏پای اسب ها شوند، باز هم سایه ی معصیت در دلهایشان است، خداوند از این ابا می ورزد که کسی ‏را خوار و ذلیل کند مگر کسانی را که نا فرمانی او را می کنند.‏
.
ششم ـ این عمل یک خوشحالی روانی به قلب می دهد که از لذت نظر به نامحرم به مراتب ‏خوبتر و زیباتر است، چون این شخص با دشمن خود یعنی شیطان قهر نموده، شهوت خود را لبیک ‏نگفته و بر نفس خود غالب آمده است.
.
انسان وقتی به خاطر خدا از لذت های زود گذر چشم ‏می پوشد و شهوت خود را مهار می کند، خداوند در عوض برایش خوشی ها و لذت های کامل تری  را نصیب می گرداند.‏

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:59:00 ق.ظ ]




معرفی خواص ارزشمند سوره های نصر و اخلاص قرآن کریم

 

سوره ی اخلاص
رسول اکرم (ص) فرمود: هر کس سوره ی اخلاص را یک بار بخواند، مثل آن است که یک سوم قرآن را خوانده است و هر کس آن را دو بار بخواند، مانند آن است که دو سوم قرآن را خوانده است و هر کس آن را سه بار بخواند، مثل آن است که تمام قرآن را خوانده است.

مجمع البیان ج 10 ص 802

.
پیامبر اکرم (ص):
هر کس سوره ی اخلاص را در رختخواب بخواند (به هنگام خوابیدن)، گناه پنجاه سال او آمرزیده می شود.
البرهان ج 5 ص 795

.

سوره ی نصر
از رسول اکرم (ص) روایت است که فرمود:
هر کس سوره ی نصر را بخواند مثل آن است که با پیامبر در روز فتح مکه حاضر بوده است.
روض الجنان ج 20 ص 434

.
امام صادق (ع) فرمود:
هر کس سوره ی نصر را در نمازهای واجب یا مستحب خود بخواند، خداوند او را بر تمام دشمنانش یاری می دهد و چون از قبر بیرون بیاید، با او نامه ای است گویا، و آن نامه حاوی امان از صراط و آتش و امان از صدای جهنم می باشد. بر هر چیزی که می گذرد او را بشارت به نیکی می دهد، تا داخل بهشت شود. در دنیا نیز خداوند آنقدر اسباب خیر را بر او می گشاید که به ذهنش خطور نمی کرد و آرزوی آن را نداشت.

ثواب الاعمال ص 286، بحارالانوار ج 92 ص

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ق.ظ ]