نرجس
 
   



آقا فدای قلب پر از محنت شما

آقا فدای قلب پر از محنت شما

 

آقا زمین بیتو فقط جای ندبه هاست
                         ای صاحب زمین و زمان،دنیاچه بیوفاست
این روزهای ما پر دردست بی شما                               دنیای ما لبالب ظلم سقیفه هاست
دیگر توان نمانده بیا و ظهور کن                               از ظلم و جور،زمین،پر زغصه هاست
ازشنبه تابه جمعه،دعا،صبر و انتظار                              شایددعای ماهمه ازروی ادعاست.!؟
کی انتقام کوچه وکرب وبلا کشی؟                          این درد سالهاست که درسینه شماست
آقابه جان فاطمه(س)دیگر شتاب کن                               چون کعبه و مدینه گرفتار اشقیاست
آقا فدای قلب پر از محنت شما                     از کارهای ماست که دلت غرق غصه هاست
.

 

الهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر.آمین

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-08-09] [ 09:36:00 ق.ظ ]




روایتی شنیدنی درباره امام حسین(ع) در روز عاشورا

 

 


 
از جمله ماجراهایی که با آن برخورد می‌کنیم، ملاقات گروهی از ملائک و اجنه با امام حسین(ع) برای مبارزه با دشمنان حضرت است که در هر بار امام(ع) به آن‌ها اذن ورود نداد.

به عنوان نمونه امام صادق(ع) طی روایتی فرمود: زمانی که اجنه درخواست یاری امام حسین(ع) را به حضرت عرضه داشتند، امام(ع) فرمود:«به خدا قسم ما باین کار از شما تواناتریم» و بعد استشهاد به آیه42 انفال کردند و فرمودند: «وَ لَکِنْ‏ لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ؛ لکن مرحله‎‏اى است آزمایشى تا راه براى هر کس که هلاک شود و یا زندگى جاوید یابد، روشن و نمایان شود.» (هدایةالکبری، ص206 و لهوف(ترجمه قهری)، ص67)
  
ماجرا به اینجا ختم نشد و خداوند مجدداً در عاشورا صحنه‌ای خلق کرد.

 

در این باره از امام صادق علیه‌السلام نقل شده فرمود: «از پدرم شنیدم مى‌‏فرمود: هنگامى که امام حسین علیه‌السلام با عمر سعد روبرو شد و آتش جنگ شعله‌‏ور شد، خداوند امداد غیبى پیروزى را بر فراز سر حسین علیه‌السلام فرو فرستاد، به طورى که بال‌هاى خود را بر بالاى سر حسین علیه‌السلام گشودند، سپس همان امدادها، امام حسین علیه‌السلام را بین دو چیز- پیروزى بر دشمن و لقاى خدا- مخیّر کردند، امام حسین علیه‌السّلام لقاى خدا (شهادت قهرمانانه) را برگزید؛ لَمَّا الْتَقَى الْحُسَیْنُ ع وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قَامَتِ الْحَرْبُ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى‏ النَّصْرَ حَتَّى رَفْرَفَ عَلَى رَأْسِ الْحُسَیْنِ ع ثُمَّ خُیِّرَ بَیْنَ النَّصْرِ عَلَى أَعْدَائِهِ وَ بَیْنَ لِقَاءِ اللَّهِ فَاخْتَارَ لِقَاءَ اللَّه‏.» بنابراین امام حسین(ع) برای رسیدن و رساندن اصحابشان به لقای خداوند از تمام هستی خود گذشت و این مسیر را برای سایر شیعیانشان تا پایان دنیا هموار کرد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:36:00 ق.ظ ]




آثار فردی و اجتماعی شرم و حیا

 

حیا, حالتی نفسانی است که آثار آن در چهره و رفتار خودنمایی می کند شرم و حیا به شکل انقباض و گرفتگی در درون انسان و به صورت سرخ رویی در چهره و صورت پدیدار می گردد

در آموزه های دینی مقوله های سه گانه شرم و حیا، عقل و دین از یکدیگر تفکیک ناپذیرند. بدین معنا که هرکجا حیا باشد عقل و دین و هرکجا عقل باشد، حیا و دین و بالاخره هر کجا دین باشد عقل و حیا نیز در کنار آن خواهند بود. به تعبیر دیگر این سه مقوله ارزشی لازم و ملزوم یکدیگرند و در سیره نظری و عملی مومن هیچگاه از یکدیگر جدا نمی شوند.

● ماهیت شرم و حیا

حیا، حالتی نفسانی است که آثار آن در چهره و رفتار خودنمایی می کند. شرم و حیا به شکل انقباض و گرفتگی در درون انسان و به صورت سرخ رویی در چهره و صورت پدیدار می گردد. این گونه شرم و حیا از آن جایی که به صورت حال و زمان مند می باشد و صفت و وصف پایدار به شمار نمی آید به عنوان فضیلت مورد ستایش و تقدیر نیست. بلکه زمانی که شرم و حیا به صورت پایدار در آید، به عنوان فضیلتی انسانی و خوی و منش نیکو مورد ستایش خردمندان قرار می گیرد.

شرم و حیایی که به عنوان فضلیت از آن یاد می شود، معنا و مفهوم دیگری را القا می کند که در حوزه عمل نیکوی انسانی و رفتارشناسی هنجاری قرار می گیرد. شخصی که از صفت حیا برخوردار است در منش و کنش خویش انسانی است که از زشتی ها و ناهنجاری ها پرهیز می کند و خود را آلوده به آنها نمی سازد. (مفردات راغب اصفهانی ص ۲۷۰) این مفهوم درباره ذات خداوندگاری بدین معنا که گفته شد نمی باشد، زیرا خداوند منزه و پاک از چنین وصفی است، چه آن که انقباض و گرفتگی درباره خدا معنا ندارد. (همان پیشین) بنابراین مراد از این که خداوند دارای صفت شرم و حیاست به معنای این است که خداوند قبیح و زشتی ها را ترک می کند و آن را انجام نمی دهد.

به سخن دیگر برای واژه شرم و حیا دو معنای مختلف است: معنایی که اشاره به حالت انفعالی دارد و در حقیقت واکنش نفس انسانی است به کنشی که نسبت به وی انجام می شود، دوم معنایی که به صفتی در انسان و یا غیر انسان اشاره دارد و به عنوان امر پایدار مطرح می باشد. در این صورت می توان آن را به خداوند به شکل کمالی آن نسبت داد. در این معنا حیا به معنای پرهیز از زشتی ها و دوری از انجام قبایح است. مفهوم ضد آن در این صورت وقاحت و بی شرمی است که امری ناهنجار و منش و کنشی زشت بشمار می رود.

قرآن به مساله شرم و حیا به عنوان صفت و فضیلت انسانی اشاره می کند و از انسان ها می خواهد که مردمانی خوددار از ارتکاب زشتی ها و قبایح باشند.

بی گمان مساله حیا و شرم یکی از مباحث مهم اجتماعی است که بازخوانی نگرش قرآن به آن می تواند در نحوه رفتار و منش انسان مومن بسیار تاثیرگذار باشد.

● شرم و حیا در جامعه زنان

به نظر می رسد که مساله شرم و حیا با مسایل اجتماعی زنان ارتباط تنگاتنگی داشته باشد، زیرا در جامعه امروز صفت شرم و بی شرمی به دو صورت مثبت و منفی در ارزیابی منش و کنش زنان و دختران از سوی افراد جامعه به ویژه خود زنان به کار می رود. بازخوانی آیات و آموزه های قرآنی درخصوص این مساله نشان می دهد که حیا و بی حیایی اختصاص به زنان و جنس مونث ندارد بلکه فضیلتی است که مردان به همان اندازه زنان می بایست از آن برخوردار باشند، زیرا با تفسیری که از ماهیت حیا ارائه شد دانسته می شود که حیا به معنای پرهیز از زشتی ها در عمل و رفتار وکنش و منش انسانی است که اختصاصی به یک جنس ندارد. با این همه جامعه نوعی رفتار و منش را از زنان می خواهد که ارتباط نزدیکی با مساله حیا پیدا می کند از این رو جامعه آن را امری مرتبط با زنان می داند و از ایشان انتظار دو چندانی برای رعایت و کسب صفت و فضیلت حیا دارد.

برای این که اهمیت مساله حیا دانسته شود به این نکته اشاره می شود که قرآن برای نفس انسانی، عزت و کرامتی را قایل است که با بی شرمی و فقدان حیا این امر دچار خدشه جبران ناپذیر می شود. از این رو از انسان ها می خواهد که برای حفظ کرامت و عزت انسانی پاره ای از مسایل را که مرتبط با حیا و شرم است رعایت کنند.

در آیه ۲۷۳ سوره بقره با اشاره به نیازمندی بینوایان، به آنان گوشزد می کند که درخواست و رفتار ایشان نباید به گونه ای باشد که حیا و شرم را در آنان از بین ببرد و کرامت نفس و عزت انسانی شان را خدشه دار سازد. از اینرو به فقیران سفارش می کند که در هنگام بیان نیازهای خویش مراعات حیا و عفت نفس را بکنند و رفتاری بی شرمانه از خود بروز ندهند.

عفت نفس و حیا اختصاص به دوره سنی نداشته و همگان می بایست آن را مراعات کنند، از این رو از زنان سالخورده خواسته شده است که در منش و کنش خویش مراعات حیا و عفت را بکنند و بی شرمانه رفتار ننمایند. (نور آیه ۶۰)

● نشانه های حیا

برای درک درست مفهوم قرآنی حیا بهتر آن است که به نشانه های حیا در آموزه های قرآنی توجه شود، زیرا با نگاهی گذرا به آیات قرآنی می توان چیستی و ماهیت حیا و شرم را در آموزه های وحیانی دریافت و با کاربردهای اجتماعی آن آشنا شد.

قرآن در تحلیل رفتار انسان بهره مند از فضیلت حیا می فرماید که او مراعات همه گونه ادب را می کند و رفتاری زشت و ناهنجار از خود بروز نمی دهد. از آن جایی که قرآن به همه مباحث عقیدتی و کلامی و فلسفی با نگاهی ملموس و عینی می نگرد مصادیقی از رفتارهای مرتبط با شرم و حیا را بیان می کند. در این جا به برخی از این مصادیق به عنوان نشانه هایی از حیا پرداخته می شود.

از نمونه هایی که قرآن به عنوان بازتاب منش و صفت حیا و شرم در انسان برمی شمارد، حفظ عورت خویش از دیگران است. قرآن پوشاندن شرمگاه را از نشانه های حیا برمی شمارد.

در داستان حضرت آدم(ع) و حوا ضمن آن که حیا را امری فطری و طبیعی برای بشر می خواند بیان می کند که چه سان آن دو به حکم صفت حیا وقتی شرمگاهشان با خوردن میوه ممنوع آشکار شد، با برگ های درختان بهشتی کوشیدند تا خویشتن را بپوشانند. (اعراف آیه ۲۲ و طه آیه ۱۲۱)

در روایتی که برخی کتب از پیامبر(ص) نقل می کنند آن حضرت نسبت به کسی که گله گوسفندان آن حضرت را می چراند به جهت آشکار کردن شرمگاه تندی می کند، زیرا او برای این که جامه هایش کم تر آسیب ببیند و دیرتر کهنه و پاره شود آنها را از تن به درمی آورد و لخت و عریان در بیابان می گشت. توجیه وی این بود که در این بیابان کسی نیست مرا ببیند تا خود را پوشیده دارم. آن حضرت می فرماید انسان باشرم و حیا کسی است که خود را عریان نمی سازد حتی اگر تنها باشد.

● حجاب، نشانه حیا

نشانه مهم و بارز دیگری که قرآن برای حیا و شرم برمی شمارد و ارتباط تنگاتنگی با نشانه پیشین دارد مسأله پوشش و حجاب است. البته حجاب اختصاص به زن ندارد ولی درباره زنان مسأله پوشش و حجاب از حساسیت و اهمیت و ارزش بیشتری برخوردار است.

قرآن بیان می کند که زن عفیف و باحیا زنی است که خود را می پوشاند و به گونه ای جامه بر تن نمی کند که شناخته شود. (نور آیه ۳۱) بنابراین از نشانه های حیا پوشش کامل زنان است که در این آیه بدان اشاره و از آنان خواسته شده است که رفتاری توأم با حیا داشته باشند که این امر به شکل پوشش کامل در رفتار و کنش بروز می کند. آشکار نکردن مواضع زینت در حضور نامحرمان از سوی زنان مؤمن از جمله نشانه ها و آثار وجودی شرم و حیا در زنان است. زنان پاک دامن و عفیف کسانی هستند که جاهایی را می پوشانند که زینت های خود را به آن می بندند و یا می آویزند. (همان)

خداوند از زنان مؤمن می خواهد که رفتاری شرمگینانه داشته باشند. از این رو نباید محل زینت خویش را آشکار کنند و یا به گونه ای رفتار کنند و یا گام بردارند که دیگران را متوجه خود سازند. کسی که از حیا برخوردار است رفتاری از خود بروز نمی دهد که مردان نامحرم را به خود جلب و جذب کند.(همان)

به سخن دیگر دوری و پرهیز از حرکات و رفتارهای تحریک آمیز زنان از مهم ترین نشانه های وجود حیا و عفت در میان زنان است. (نور آیه ۳۱ و نیز احزاب آیه ۳۲ و ۳۳)

پرهیز و اجتناب از چشم چرانی از سوی مردان و زنان از دیگر مواردی است که قرآن به عنوان نشانه و اثر عفت و حیا بیان می کند. چشم فروهشتن از نامحرمان امری است که تنها خود شخص و خدا از آن آگاه هستند. از این رو از خائنه الاعین بودن مردان و زنان پرهیز می دهد و می فرماید که مردان و زنان مومن کسانی هستند که نسبت به نامحرمان چشم فرو می بندند و نگاه خویش را خیره به نامحرم نمی سازند بلکه آن را پایین می افکنند. (نور آیه ۳۰ تا ۳۱)

این ها نمونه هایی از مصادیق دوری و اجتناب از زشتی هاست که انسان شرمگین به حکم حیا و عفت بدان پای بند است و نمی گذارد تا نفس بر او چیره شود و به گناه افتد و دور از ادب اجتماعی و فردی عمل کند.

● اسوه های حیا و عفت

قرآن در بیان حکم عفت و حیا تنها به بیان نشانه های آن بسنده نمی کند بلکه با بیان مصادیقی، به واکنش های انسان های کاملی اشاره می کند که رفتار و منش خویش را بر پایه شرم و حیا سامان داده اند. از جمله این افراد می توان به حیا و آبرومندی حضرت آدم(ع) و حوا اشاره کرد که به هنگام آشکار شدن شرمگاهشان، بی درنگ با برگ های درختان بهشتی خود را می پوشانند. (اعراف آیه ۲۲ و نیز طه آیه ۱۲۱)

حیای دختر شعیب از مواردی است که ضرب المثل شده است. در آیات قرآن درخصوص دیدار حضرت موسی(ع) از شهر مدین آمده است که پس از مسئله آب کشی آن حضرت، دختر شعیب(ع) به دستور پدر برای فراخوان موسی(ع) نزد وی می رود. قرآن در بیان چگونگی آمدن این دختر، به مسئله شرم و حیای وی اشاره می کند تا بنماید که این فضیلت و صفت نیکو چگونه در رفتار وی آشکار شده است. از این رو به حرکت همراه با حیای دختر شعیب هنگام بازگشت نزد موسی و گفت وگو با وی اشاره می کند و می فرماید: فجائته احدیهما تمشی علی استحیاء (قصص آیه ۲۵)

تبیین چگونگی رفتار و کنش دختر شعیب از سوی خداوند در قرآن تأکید بر این مهم است که از نظر قرآن حیا از مهم ترین برجستگی ها و کمالات زن است. (همان) از این رو افترا و تهمت زدن به عدم وجود پاکدامنی و عفت خود امری بسیار ناپسند به شمار می رود و حتی برای این که بر ارزش و جایگاه عفت و حیا در نگرش خداوند و قرآن تأکید شود به مسئله، شکل کیفری و جزایی می بخشد و کسانی را که به زنان پاکدامن و باحیا و عفیف اتهامی در این حوزه وارد می سازند به مجازات تنبیهی هشتاد ضربه شلاق تهدید می کند.(نور آیه ۴)

برای هشدار باش بیش تر به افترا زنندگان به زنان پاکدامن و عفیف این حکم را صادر می کند که اگر نتوانند سخن خویش را ثابت کنند و شاهدی بر مدعای خویش نیاورند به عنوان فاسق محکوم می گردند. (همان)

از نمونه ها و اسوه های حوزه عفت و حیا حیای مریم است (مریم آیه ۱۸ و ۲۳) و این که خود این مسئله یکی از ملاک ها و معیارهای اسوه بودن وی می باشد (تحریم آیه ۱۱ و ۱۲) و حیای ساره به هنگام شنیدن مژده فرزند دار شدن از زبان فرشتگان وخوشحالی بی اندازه وی که به شکل سیلی زدن به چهره نمودار شد (ذاریات آیه ۲۴ تا ۲۹) و حیای یوسف(ع) در برابر بی شرمی زلیخا همسر عزیز مصر (یوسف آیه ۲۳ و ۲۸). از موارد دیگر مورد اشاره در قرآن است.

قرآن عفت و حیا را آن چنان با ارزش می داند که ملاک و معیار اسوه و نمونه شدن زنان را همین مسئله برمی شمارد (تحریم آیه ۱۱ و ۱۲) و زنان بهشتی و حور العین ها را به این صفت می ستاید. (صافات آیه ۴۸ و ص آیه ۵۲ و الرحمان آیات ۵۶ و ۷۲)

قرآن توضیح می دهد که نشانه بنده خدا بودن عفت و اجتناب از روابط ناسالم جنسی است. (فرقان آیه ۶۳ و ۶۸) تا به این طریق ارزش و اهمیت حیا و عفت نفس را بیان کند. از این رو به مردان و زنانی که به جهاتی ناتوان از ازدواج هستند و در حالت تجرد زندگی می کنند دستور می دهد که تا زمان فراهم شدن امکان زندگی، عفت خویش را حفظ کنند و با حیا و شرم رفتار نمایند. (نور آیه ۳۲ و ۳۳)

● حیا در زندگی خانوادگی

حیا و شرم به اشکال مختلف وجود خارجی می یابد. به این معنا که انسان این صفت نفسانی را در زندگی خویش به اشکال مختلف بروز می دهد و رفتارهای خویش را بر پایه آن سامان می بخشد.

انسان با حیا کسی است که در رفتار و گام برداشتن نیز رعایت حیا و آزرم را می کند. (نور آیه ۳۱ و قصص آیه ۲۵) در پوشش و یا کارهای دیگر آن را نشان می دهد و رفتاری بر پایه آداب اجتماعی و سنت های پسندیده دارد.

در زندگی خانوادگی نیز رفتار انسان با حیا رفتاری برخاسته از این صفت است به گونه ای که در خانه به نوعی عمل می کند که حوزه عفت و حیا شکسته نشود و خانواده از این جهت آسیب نبیند.

بر همگان آشکار است که در خانه رفتارهایی انجام می شود که امکان آن در بیرون خانه نیست. شخص، روابط جنسی خویش را در خانه سامان می دهد. این گونه روابط برای دیگر اعضا می تواند خطرساز باشد. از این رو قرآن به مردان و زنان حکم می کند که در زمانی خاص خلوت کنند و از جهتی برای حفظ اصول اخلاقی و محافظت بر حیا و عفت به فرزندان دستور می دهد که در زمان های معینی به خلوت گاه پدر و مادر وارد نشوند. قرآن در آیه ۵۸ سوره نور از خلوتگاه همسران سخن می گوید.

به سخن دیگر وجود زمان و جایگاهی برای خلوت زن و شوهر و نیز لزوم اذن و اجازه گرفتن فرزندان برای ورود به خوابگاه والدین، تنها به منظور حفظ حیا و عفت خانواده و فرزندان است.

در مسئله ازدواج، تاکید بر لزوم همسرگزینی از میان زنان پاک دامن و عفیف و با حیا تنها به این منظور است که خانواده که بنیادین ترین مرکز تربیت و آموزش فرزندان است از هر نظر از استحکام طبیعی و رفتاری خوبی برخوردار باشد. (نساء آیه ۲۵) انسان اگر با شخصی بی حیا ازدواج کند نه تنها خود آسیب می بیند بلکه نسلی خطرناک و بی حیا تحویل جامعه می دهد که آسیب های آن، دو چندان و فراتر از مسئله شخصی و فردی است. از این رو قرآن مردم را از ازدواج با زنان غیرعفیف و بی حیا بازمی دارد. (مائده آیه ۵)

به هر حال انسان های بی حیا نه تنها خود گناهکار هستند (نساء آیه ۱۰۷) بلکه موجب می شوند تا جامعه نیز از رفتار آنان آسیب ببیند.

قرآن بیان می کند که بسیاری از افراد وقیح و بی حیای جامعه، در حقیقت منحرفان جنسی هستند و لذا هشدار می دهد که با این افراد نباید ازدواج کرد و خانه ای برپای وقاحت بنیاد ننهاد. (مومنون آیه ۵ تا ۷ و نور آیه ۳ و ۲۶)

● حیای نابجا

با این همه برای فهم احکام شرعی می بایست با حفظ آداب، از برخی از اموری که به ظاهر در حوزه حیا قرار می گیرد اجتناب ورزید. از این رو گفته اند که لاحیاء فی الدین، به این معنا که در فهم و آموزش دین و احکام و آموزه های آن نباید حیا کرد و لازم است حتی از مطالب ریز و درشت سؤال نمود.

برخی از افراد از حیای مومنان سوءاستفاده می کنند و می کوشند تا برخی از مسایل را بر ایشان تحمیل کنند چنان که این مسئله موجب شده بود که پیامبر دچار مشکل شود و خداوند در آیه ۵۳ سوره احزاب به حیای محمد(ص) اشاره می کند و می فرماید برخی از رفتارهای شما، پیامبر را می آزارد ولی ایشان حیا می کنند و چیزی نمی گویند. به عنوان نمونه برخی با مزاحمتهای وقت و بی وقت به صورت مهمان، موجب آزار پیامبر می شدند که آن حضرت نمی توانست آنان را از خانه بیرون کند. زیرا حیای ایشان مانع این کار می باشد. اما خداوند می فرماید لازم نیست تا این حد حیا و شرم ورزد.

بنابراین نیازی نیست به گونه ای رفتار کرد که حیا خود عامل بازدارنده در زندگی عادی بشر شود. چنان که نیازی نیست انسان در بیان حقایق شرم و حیا را در پیش گیرد. (بقره آیه ۲۶ و احزاب آیه ۵۳)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:28:00 ق.ظ ]




 

 

آثار و ثمرات دنیوی و اخروی حیا و عفت.

۱) تضعیف شهوت
بهترین راه مبارزه با عوامل متعدد تحریک کننده شهوت تمرین عفت و پاک دامنى است.
امام على(ع) مى‌فرمایند: «اَلْعِفَّةُ تُضَعِّفُ الشَّهْوَةَ»؛ عفت شهوت را تضعیف مى کند (و تحت کنترل در مى آورد).
عفّت یعنى نگاه داشتن شکم و شهوت. از این رو، اگر کسى خود را به آن عادت داد، به تدریج شهوت و خواهش هاى جنسىِ شیطانى او ضعیف مى شوند و به هواها و هوس ها بى رغبت مى گردد.

۲) عزّت و سربلندى
امام على(ع) مى‌فرمایند: «مَنْ اتُّحِفَ العِفّةَ وَ الْقَناعَةَ حالَفَهُ الْعِزُّ»؛ به هرکس عفت و قناعت هدیه داده شود، عزّت و سربلندى با او هم قسم مى شود.

۳) پاکدامنى زنان
بسیارى نمى دانند که تعدى به حریم دیگران و دست درازى به نوامیس مردم چه آثار زشتى دارد! امام صادق(ع) مى فرمایند: «… وَعِفُّوا عَنْ نِساءِ النّاسِ تَعِفَّ نِساوکُمْ»؛ به زنان مردم خیانت نکنید تا زنانتان خائن نشوند و با عفت بمانند.
پس، اگر عفت و پاکدامنى را رعایت نکنیم، ممکن است خانواده ى خودمان دچار آلودگى شوند!

۴) ترک خواهش‌هاى بى‌جا
امام على(ع) مى‌فرمایند: «لَمْ یَتَحُلَّ بِالْعِفَّةِ مَنِ اشْتَهى ما لایَجِدُ»؛ زیور نیافته به عفّت کسى که بخواهد چیزى را که نمى یابد.
مراد این است که شخص عفیف، کسى است که غیر از آنچه خود دارد و از راه حلال به دست آورده، نمى خواهد و نسبت به آنچه ندارد، حرص و طمعى ندارد.

۵) آمرزش گناهان
امام صادق(ع) نقل مى‌فرمایند که رسول خدا(ص) فرمود: «أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَکانَ مِنْ قَرِنِهِ إلى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللّهُ حَسَنات: الصِّدْقُ وَالْحَیاءُ وَحُسْنُ الْخُلْقِ وَالشُّکْرُ»؛ اگر چهار صفت در کسى باشد و او از سر تا پا غرق در گناه باشد، خدا همه ى آن گناهان را تبدیل به نیکى مى کند: راست گویى، حیا، خوش اخلاقى و شکرگزارى.
به نظر مى رسد اگر کسى این چهار صفت را داشته باشد، مشکل است به گناه بیافتد. بهر حال براى نجات خودمان هم که شده، خوب است دنبال تقویت این صفات در خودمان باشیم.

۶) قناعت
امام على(ع) مى‌فرمایند: «ثمرةُ العفة القناعةُ»؛ قناعت از آثار عفت است.

۷) سبگى گناهان
امام على(ع) مى‌فرمایند: «مَنْ عَفّ خَفّ وِزْرُهُ وَعَظُمَ عِنَدَ اللّهِ قَدْرُهُ»؛ هر که از گناه عفت بورزد، وزر و بار گناه او سبک شده و ارزش و مقام او نزد خداوند بزرگ شود.

۸) صفات نیکو
امام على(ع) مى‌فرمایند:«مَنْ عَفَّتْ اَطْرافُهُ حَسُنتْ أَوْصافُهُ؛ هر کس عفیف باشند اطراف (و اعضاى) او، نیکو باشد اوصاف او. یعنى هر که اعضا و جوارح ظاهرى او پاک باشند و به گناه آلوده نشوند و خود را نگاه دارد از افعال زشت، اخلاق و صفات او زیبا و نیکو مى شود.

۹) اول شدن در ورود به بهشت
پیامبر(ص) مى‌فرمایند: «…أوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ شَهیدٌ …..وَ رَجُلٌ عَفیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عَیال…»؛ اولین کسى که وارد بهشت مى شود، شهید است ….و پاکدامن خانواده دار و….

۱۰) پاکیزگى و رشد اعمال
امام على(ع) مى‌فرمایند: «بِالعِفافِ تُزَکُّوا الاْعْمال»؛ به وسیله عفت (و دورى از حرام) اعمال پاکیزه مى گردد.
یعنى: ارزشمندى و پاکیزگى اعمال انسان مرهون عفت و پاکدامنى است. از طرفى خداى متعال مى فرماید: «إنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقین؛ قبول نمى کند خدا مگر از پرهیزگاران.
پس، اصل قبولى اعمال منوط به عفت است.
«تزکوا» به معنى «افزوده شدن»، نیز آمده است. در این صورت معنا چنین مى شود: با پاکدامنى، اجر و ثواب عمل ها افزایش پیدا مى کند و زیاد مى گردد. یعنى: عبادت انسان با عفت، اجر و ثواب زیادتر دارد.

۱۱) قرار گرفتن در سایه خدا
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «چند طایفه را خداوند در سایه خود حفظ کند در روزى که سایه اى به جز سایه او نیست:
الف: امام عادل.
ب: جوانى که در طاعت و عبادت خداوند رشد و نمو کرده است.
پ: شخصى که اهل طاعت و سجده براى خداست.
ت: مردى که زن زیبا و دارى مقامى او را به گناه دعوت کند و او بگوید: از پروردگار عالم خوف دارم (وعفت خود را حفظ کند».
یعنى: شخص به خاطر عفّتى که دارد، عالم را محضر خدا مى بیند و در محضر او معصیت نمى کند و این عمل، سبب نجات او در روز قیامت مى‌شود.

۱۲) نجات از مرگ حتمى
پیامبر اکرم(ص) مى‌فرمایند: در اُمتهاى گذشته سه نفر به غارى پناه بردند ناگاه قطعه سنگى بزرگ بیامد و جلوى غار را گرفت، گفتند: هیچ راه نجاتى نداریم، مگر این که هر کدام به خاطر اعمال صالحى که انجام داده ایم، از خدا بخواهیم تا قطعه سنگ را کنار ببرد.
یکى از آنها دست به دعا برداشت و گفت: خدایا تو مى دانى که من به دختر عموى خود خیلى علاقه داشتم و از او تقاضا کردم تا خودش را در اختیار من بگذارد. او امتناع کرد، تا این که در سالى از سال ها به خاطر فقر شدید پیش من آمد و من به او نه دینار دادم، مشروط به این که خواسته مرا اجابت کند، وقتى که مى خواستم به او نزدیک شوم، گفت: اى بنده خدا تقوا پیشه کن! کلام او به گونه اى بود که در من اثر کرد و من از او صرف نظر کردم، در حالى که از همه بیشتر او را دوست داشتم و همه دینارها را به او بخشیدم، خدایا اگر این کار را براى تو انجام داده ام فرجى براى ما حاصل کن! در این هنگام سنگ عقب رفت.

۱۳) حفظ چشمان از آتش جهنّم
پیامبر اکرم(ص) مى‌فرمایند: «ثَلاثَةٌ لا تَرى أعْیُنُهُمَ النَّارَ: عَیْنٌ حَرَسَتْ فِی سَبیلِ اللّهِ، و عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَعَیْنٌ کَفَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ»؛ سه چشم آتش جهنّم را نمى‌بیند:
۱- چشمى که در راه خدا پاسدارى کرده باشد.
۲- چشمى که از خوف و خشیت خدا بگرید.
۳- چشمى که در مقابل محارم بسته شود.

۱۴) یارى و کمک خداوند
پیامبر بزرگوار اسلام(ص) فرمودند: «ثَلاثَةٌ کُلُّهُمْ حَقٌّ عَلَى اللّهِ عَوْنُهُ: الْغازِی فِى سَبیلِ اللّهِ و الْمُکاتَبُ الَّذِی یُریدُ الاْداءَ وَالنّاکِحُ الَّذِی یُریدُ التَّعَفُّف».؛ خداوند بر خود لازم مى داند که سه طایفه را یارى کند.
۱- کسى که در راه خدا مى جنگد.
۲- بنده مکاتبى که مى خواهد دین خود را ادا کن.
۳- کسى که به خاطر حفظ عفّت ازدواج مى‌کند.

۱۵) بهشت
امام على(ع) مى‌فرمایند: «کَما تَشْتَهى عَفِّ» ؛ آنقدر که اشتهاى (بهشت) دارى، عفت پیشه کن.

۱۶) جلب دوستى و محبت خدا
رسول اکرم(ص) فرمودند: «إنّ اللّهَ یُحِبُّ الحَیىَ الحَلِیمَ الْعَفِیفَ المُتِعَفِّف»؛ خداوند انسان بردبارِ با حیا و شرم عفیف مصرّ بر پاکدامنى را دوست دارد.
و نیز در همین مورد از امام على(ع) نقل شده: «إنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ یُحِبُّ الْمُتِعَفِّفَ اَلْحَیِىَ التَّقِى الرّاضِى» خداوند سبحان، عفیف با شرم و حیا و پرهیزگار راضى به داده‌هاى الهى را، دوست مى‌دارد.

۱۷) بهره‌مندى از پاداش به اندازه شهید
پاداش عفیف در حدّ پاداش شهید بیان شده است. وجود مبارک امیرالمؤمنین على(ع) مى‌فرمایند:
«مَا الْمُجاهِدُ الشَّهیدُ فِی سَبیلِ اللّهِ بِأعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَکادَ الْعَفیفُ اَنْ یَکُونَ مَلَکاً من الْملائِکَةِ».مجاهد شهید در راه خدا، از نظر اجر و پاداش، از کسى که قادر به «گناه» است و عفّت مىورزد، بالاتر نیست. انسان عفیف نزدیک است که فرشته اى از فرشتگان شود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:26:00 ق.ظ ]




 

محبت در سیره پیامبر اکرم (ص

 

خداوند بزرگ در آیه ی 107سوره ی مبارک انبیاء به ویژگی مهم پیامبر که برای جهانیان فرستاده شده اشاره می کند و با این عبارت تاکید می کند که « وَ ما اَرسلناک الا رحمه للعالمین » « وتورا جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.» وپیامبر مکرم نیز درباره ی خویش چنین می فرماید:« اِنما بُعثت رحمه؛ من برای رحمت مبعوث شده ام . » (1)

مهر و محبت و رحمت وعطوفت ویژگی هایی است که اگر در زندگی انسان ها و حیوانات وجود نمی داشت بی شک نظام هستی را از هم جدا می ساختت. وجود این رشته است که باعث شده تا انسان ها و حتی حیوانات پایبند به هم باشند و در نگهداری فرزندان خود کوشش کنند و میان همدیگر ارتباط برقرار سازند.

متاسفانه در دنیای امروزی بالاخص در کشورهای پیشرفته و صنعتی شاهد بروز فجایع عظیمی در جوامع هستیم که عمده ی دلیل آن ها کم رنگ شدن مهر و عاطفه در روابط انسان هاست.

از منظر قرآن کریم راز پیروزی پیامبر اسلام ( ص ) در مدیریت حکومتی و خانوادگی اش ، مهرورزی و عشق به مردم بود . همین ویژگی بود که باعث شد تا پیامبر بتواند در مقابل مشکلات و موانع بزرگ مقاومت کند تا بتواند جامعه ای نمونه را در مدینه پایه گذاری کند.

خداوند متعال در سوره ی مبارکه ی آل عمران آیه ی 159 می فرماید : « به موجب رحمتی که خداوند به تو عنایت کرده بود برای آنان نرم شدی که که اگر تند خو و سخت دل بودی ، همه از اطرافت پراکنده می شدند ، پس آنان را عفو کن و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آن ها مشورت کن » .

در تاریخ صدر اسلام موارد زیادی وجود دارد که از این حقیقت خبر می دهند که به نمونه به موردی اشاره می نماییم :

در سال هشتم هجری که رسول گرامی اسلام با اقتدار و پیروزی کامل وارد شهر مکه شدند و آن را از دست کفار و مشرکان خارج نمودند ، طرفداران جبهه ی باطل به ویژه کسانی که در مدت بیست سال گذشته ، بدترین ستم ها و جسارت ها و دشمنی ها را به پیامبر اکرم (ص) و یاران گرامی اش انجام داده بودند ، در هاله ای از رعب و وحشت و ترس گرفتار شدند . آنان بهترین یاران و عزیزان رسول خدا را به خاک و خون کشیده ، بارها توطئه ی قتل پیامبر را در سر پرورانده بودند و چندین بار قصد ترور پیامبر را داشتند . آنان نگران و مضطرب منتظر عکس العمل پیامبر (ص) بودند . این نگرانی و اضطراب هنگامی به اوج خود رسید که سعد بن عباده – که پرچم اسلام را بر دوش داشت – فریاد زد که : الیوم الیوم الملمه / الیوم تسبی الحرمه ( امروز روز جنگ و خونریزی و اسارت است. (

هنگامی که این شعار به گوش رسول خدا (ص) رسید ، آن حضرت ناراحت شد و دستور داد پرچم اسلام را از او گرفته و به دست علی (ع) بسپارند و سپس با سخنان آرام بخش و ملاطفت آمیز خود ، دشمنان دیرینه ی خویش را آرامش داد. حضرت خاتم الانبیاء – که دریای رحمت و محبت بود – تمام گذشته های تلخ و درد آور را به بوته ی فراموشی سپرد و با قرائت آیه ای از قرآن ، سایه ی مهر و عطوفت خویش را بر سر آن انسان های جاهل و نادان گسترد.

آن حضرت فرمود : شما در مورد من چگونه می اندیشید ؟ مشرکان گفتند : ما جز نیکی و محبت از تو انتظاری نداریم . ما تو را برادری بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود می دانیم . رسول خدا فرمود : من آنچه را برادرم یوسف در مورد برادران ستمگر خود انجام داد ، همان می کنم و همانند او می گویم : « وَ لا تثریب علیکم الیوم یَغفر الله لکم و هو َرحم الرحمین ؛ امروز ملامت و سرزنشی بر شما نیست ، خداوند گناهان شما را می بخشد و او مهربان ترین مهربانان است . »)2(

پیامبر اکرم (ص) پس از آرام کردن آنان عرض کرد که : « امروز روز نبرد و انتقام نیست ، بلکه امروز روز رحمت و محبت است . » و این نکته را هم یاد آور شد که : « شما همشهریان خوبی برای من نبودید ، شما مرا دروغ گو خوانده ، از خانه ام بیرون کردید و به آن شهری که پناهنده شدم حمله نمودید ، اما من از تمام جنایات و گناهان شما گذشتم . آن گاه جمله ی معروفش را فرمود : اذهبوا فانتم الطلقاء؛ ( به دنبال ادامه ی زندگی تان ) بروید که همه ی شما آزاد شده گانید . »

تمامی آنان ، همانند کسانی که از قبر سر بر آورده باشند ، نفس راحتی کشیده و- به غیر از افراد معدودی – محبت و عشق رسول خدا (ص) در اعماق وجودشان نفوذ کرد و مسلمان شدند .

انس بن مالک ( از اطرافیان پیامبر (ص) ) گفته است که « رسول خدا بیشترین لطف و محبت را به مردم داشت . » (3)

وقتی از پیامبر اکرم (ص) در مورد این همه ابراز لطف و محبت نسبت به مردم می پرسیدند ، پاسخ می داد : « ان الله عزوجل رحیم یجب کل رحیم ؛ خداوند عزیز و جلیل ، مهربان است و هر فرد مهربان را دوست دارد . »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم