نرجس
 
   



جایگاه خانواده در اسلام
خانواده در اسلام کانون عبودیت پروردگار است واسلام اساس خانواده را بر مودت ورحمت می داند وبرحفظ وتشکیل آن تأکید زیادی دارد.مثلاً در این آیه 32 سوره مبارکه نور در مورد اهمیت تشکیل خانواده می فرماید«وانکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم إن یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله والله واسع علیم»
در محیط خانواده ؛فرزند نیاز تکوینی ومستقیم خود را به پدر ومادر تأمین می کند وزن وشوهر نیاز جنسی وعاطفی خود را به وسیله یکدیگر برطرف می کنند.
اسلام برای خانواده از ابتدای تشکیل آن برنامه ویژه ای دارد .نحوه معاشرت اعضای خانواده؛روابط والدین وفرزندان هریک دستورات خاصی دارد.
از دید اسلام اساس زندگی خانوادگی برمحبت وعشق بنا شده است.خدواند در قرآن در آیه 21 سوره مبارکه روم می فرماید:
« ومن ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»
واز نشانه هی او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا درکنار انان آرامش یابید؛ومیانتان مودت ورحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
هدف خداوند از بیان آیه این است که میان دو همسر مودت ومهر ومحبت برقرار باشد ودر کنار هم احساس آرامش کنند .بنابراین اصل در زندگی خانوادگی وجود فضایی آرام ومحبت آمیز است .زن وشوهر باید سعی کنند که در محیط خانواده؛میان اعضاءآرامش به وجود آید وروز به روز ؛عواطف ومحبتشان به هم بیش تر شود.

الگوهای خانواده در قرآن
اسلام در روش تربیتی خود ؛انسانها را به الگوها ونمونه هاتی برتر توجه می دهد.در واقع تأثیر الگوها در ساخته شدن فرد وجامعه برکسی پوشیده نیست وهر خانوداه ای که می تواند برای ایجاد آرامش وموفقیت در زندگی به این الگوها ونمونه ها توجه ویژه داشته باشد. که یک نمونه از خانواده ای برتر در قرآن خاندان حضرت ابراهیم(ع)است.
خداوند در آیه33و34سوره مبارکه آل عمران به برگزیده بودن این خاندان اشاره فرموده است.

جایگاه خانواده در اسلام
خانواده در اسلام کانون عبودیت پروردگار است واسلام اساس خانواده را بر مودت ورحمت می داند وبرحفظ وتشکیل آن تأکید زیادی دارد.مثلاً در این آیه 32 سوره مبارکه نور در مورد اهمیت تشکیل خانواده می فرماید«وانکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم إن یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله والله واسع علیم»
در محیط خانواده ؛فرزند نیاز تکوینی ومستقیم خود را به پدر ومادر تأمین می کند وزن وشوهر نیاز جنسی وعاطفی خود را به وسیله یکدیگر برطرف می کنند.
اسلام برای خانواده از ابتدای تشکیل آن برنامه ویژه ای دارد .نحوه معاشرت اعضای خانواده؛روابط والدین وفرزندان هریک دستورات خاصی دارد.
از دید اسلام اساس زندگی خانوادگی برمحبت وعشق بنا شده است.خدواند در قرآن در آیه 21 سوره مبارکه روم می فرماید:
« ومن ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»
واز نشانه هی او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا درکنار انان آرامش یابید؛ومیانتان مودت ورحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
هدف خداوند از بیان آیه این است که میان دو همسر مودت ومهر ومحبت برقرار باشد ودر کنار هم احساس آرامش کنند .بنابراین اصل در زندگی خانوادگی وجود فضایی آرام ومحبت آمیز است .زن وشوهر باید سعی کنند که در محیط خانواده؛میان اعضاءآرامش به وجود آید وروز به روز ؛عواطف ومحبتشان به هم بیش تر شود.

الگوهای خانواده در قرآن
اسلام در روش تربیتی خود ؛انسانها را به الگوها ونمونه هاتی برتر توجه می دهد.در واقع تأثیر الگوها در ساخته شدن فرد وجامعه برکسی پوشیده نیست وهر خانوداه ای که می تواند برای ایجاد آرامش وموفقیت در زندگی به این الگوها ونمونه ها توجه ویژه داشته باشد. که یک نمونه از خانواده ای برتر در قرآن خاندان حضرت ابراهیم(ع)است.
خداوند در آیه33و34سوره مبارکه آل عمران به برگزیده بودن این خاندان اشاره فرموده است.
«انّ الله اصطفی آدم ونوحا وال ابراهیم وال عمران علی العالمین *ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم»
خداوند آدم ابوالبشر ونوح آل ابراهیم وآل عمران را برجهانیان برتری داد.خاندان ودودمانی که برخی از برخی دیگر نشأت گرفته وبا هم دارای پیوند وارتباط بودند وخداوند شنوای دانا است.
ودر آیه 72 سوره مبارکه انبیاء«ووهبنا له اسحق ویعقوب نافله وکلا جعلنا صالحین»
به یکی از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم(ع)که داشتن فرزندی صالح ونسلی برومند وشایسته است اشاره کرده و می فرماید:ما به او اسحاق را بخشیدیم ویعقوب فرزند اسحاق را به او افزودیم وهمه آنها را مردانی صالح وشایسته ومفید قرار دادیم.
یک نمونه دیگر از خانواده های برتر در قرآن کریم خاندان حضرت مریم(س)است که قرآن از این خاندان به عنوان آل عمران یاد می کند.حضرت مریم وپدر ومادرش یکی از خانواده ای برگزیده وبرتر به جهانیان معرفی شده اند. آن حضرت دست پرورده مادری است که طبق آیه 35 سوره مبارکه آل عمران
«اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا فتقبل منی انک انت السمیع العلیم»
فرزند خودرا به پناه خدا سپرد وخدمتگزار صومعه قرار داد.پس پروردگارش اورابا حسن قبول پذیرا شد واورا به تربیتی نیکو پرورش داد.
ومادر فرزندی است که خداوند بشارت داد که در دنیا وآخرت آبرومند واز مقربان در گاه خداوند باشد وبا خلق در گهواره سخن گوید«اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا والاخره ومن المقربین*ویکلم الناس فی المهد وکهلا ومن الصالحین» (آل عمران/45-44)

جایگاه خانواده در اسلام
خانواده در اسلام کانون عبودیت پروردگار است واسلام اساس خانواده را بر مودت ورحمت می داند وبرحفظ وتشکیل آن تأکید زیادی دارد.مثلاً در این آیه 32 سوره مبارکه نور در مورد اهمیت تشکیل خانواده می فرماید«وانکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم إن یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله والله واسع علیم»
در محیط خانواده ؛فرزند نیاز تکوینی ومستقیم خود را به پدر ومادر تأمین می کند وزن وشوهر نیاز جنسی وعاطفی خود را به وسیله یکدیگر برطرف می کنند.
اسلام برای خانواده از ابتدای تشکیل آن برنامه ویژه ای دارد .نحوه معاشرت اعضای خانواده؛روابط والدین وفرزندان هریک دستورات خاصی دارد.
از دید اسلام اساس زندگی خانوادگی برمحبت وعشق بنا شده است.خدواند در قرآن در آیه 21 سوره مبارکه روم می فرماید:
« ومن ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»
واز نشانه هی او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا درکنار انان آرامش یابید؛ومیانتان مودت ورحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
هدف خداوند از بیان آیه این است که میان دو همسر مودت ومهر ومحبت برقرار باشد ودر کنار هم احساس آرامش کنند .بنابراین اصل در زندگی خانوادگی وجود فضایی آرام ومحبت آمیز است .زن وشوهر باید سعی کنند که در محیط خانواده؛میان اعضاءآرامش به وجود آید وروز به روز ؛عواطف ومحبتشان به هم بیش تر شود.

الگوهای خانواده در قرآن
اسلام در روش تربیتی خود ؛انسانها را به الگوها ونمونه هاتی برتر توجه می دهد.در واقع تأثیر الگوها در ساخته شدن فرد وجامعه برکسی پوشیده نیست وهر خانوداه ای که می تواند برای ایجاد آرامش وموفقیت در زندگی به این الگوها ونمونه ها توجه ویژه داشته باشد. که یک نمونه از خانواده ای برتر در قرآن خاندان حضرت ابراهیم(ع)است.
خداوند در آیه33و34سوره مبارکه آل عمران به برگزیده بودن این خاندان اشاره فرموده است.
«انّ الله اصطفی آدم ونوحا وال ابراهیم وال عمران علی العالمین *ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم»
خداوند آدم ابوالبشر ونوح آل ابراهیم وآل عمران را برجهانیان برتری داد.خاندان ودودمانی که برخی از برخی دیگر نشأت گرفته وبا هم دارای پیوند وارتباط بودند وخداوند شنوای دانا است.
ودر آیه 72 سوره مبارکه انبیاء«ووهبنا له اسحق ویعقوب نافله وکلا جعلنا صالحین»
به یکی از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم(ع)که داشتن فرزندی صالح ونسلی برومند وشایسته است اشاره کرده و می فرماید:ما به او اسحاق را بخشیدیم ویعقوب فرزند اسحاق را به او افزودیم وهمه آنها را مردانی صالح وشایسته ومفید قرار دادیم.
یک نمونه دیگر از خانواده های برتر در قرآن کریم خاندان حضرت مریم(س)است که قرآن از این خاندان به عنوان آل عمران یاد می کند.حضرت مریم وپدر ومادرش یکی از خانواده ای برگزیده وبرتر به جهانیان معرفی شده اند. آن حضرت دست پرورده مادری است که طبق آیه 35 سوره مبارکه آل عمران
«اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا فتقبل منی انک انت السمیع العلیم»
فرزند خودرا به پناه خدا سپرد وخدمتگزار صومعه قرار داد.پس پروردگارش اورابا حسن قبول پذیرا شد واورا به تربیتی نیکو پرورش داد.
ومادر فرزندی است که خداوند بشارت داد که در دنیا وآخرت آبرومند واز مقربان در گاه خداوند باشد وبا خلق در گهواره سخن گوید«اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا والاخره ومن المقربین*ویکلم الناس فی المهد وکهلا ومن الصالحین» (آل عمران/45-44)

جایگاه خانواده در اسلام
خانواده در اسلام کانون عبودیت پروردگار است واسلام اساس خانواده را بر مودت ورحمت می داند وبرحفظ وتشکیل آن تأکید زیادی دارد.مثلاً در این آیه 32 سوره مبارکه نور در مورد اهمیت تشکیل خانواده می فرماید«وانکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم إن یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله والله واسع علیم»
در محیط خانواده ؛فرزند نیاز تکوینی ومستقیم خود را به پدر ومادر تأمین می کند وزن وشوهر نیاز جنسی وعاطفی خود را به وسیله یکدیگر برطرف می کنند.
اسلام برای خانواده از ابتدای تشکیل آن برنامه ویژه ای دارد .نحوه معاشرت اعضای خانواده؛روابط والدین وفرزندان هریک دستورات خاصی دارد.
از دید اسلام اساس زندگی خانوادگی برمحبت وعشق بنا شده است.خدواند در قرآن در آیه 21 سوره مبارکه روم می فرماید:
« ومن ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»
واز نشانه هی او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا درکنار انان آرامش یابید؛ومیانتان مودت ورحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
هدف خداوند از بیان آیه این است که میان دو همسر مودت ومهر ومحبت برقرار باشد ودر کنار هم احساس آرامش کنند .بنابراین اصل در زندگی خانوادگی وجود فضایی آرام ومحبت آمیز است .زن وشوهر باید سعی کنند که در محیط خانواده؛میان اعضاءآرامش به وجود آید وروز به روز ؛عواطف ومحبتشان به هم بیش تر شود.

الگوهای خانواده در قرآن
اسلام در روش تربیتی خود ؛انسانها را به الگوها ونمونه هاتی برتر توجه می دهد.در واقع تأثیر الگوها در ساخته شدن فرد وجامعه برکسی پوشیده نیست وهر خانوداه ای که می تواند برای ایجاد آرامش وموفقیت در زندگی به این الگوها ونمونه ها توجه ویژه داشته باشد. که یک نمونه از خانواده ای برتر در قرآن خاندان حضرت ابراهیم(ع)است.
خداوند در آیه33و34سوره مبارکه آل عمران به برگزیده بودن این خاندان اشاره فرموده است.
«انّ الله اصطفی آدم ونوحا وال ابراهیم وال عمران علی العالمین *ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم»
خداوند آدم ابوالبشر ونوح آل ابراهیم وآل عمران را برجهانیان برتری داد.خاندان ودودمانی که برخی از برخی دیگر نشأت گرفته وبا هم دارای پیوند وارتباط بودند وخداوند شنوای دانا است.
ودر آیه 72 سوره مبارکه انبیاء«ووهبنا له اسحق ویعقوب نافله وکلا جعلنا صالحین»
به یکی از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم(ع)که داشتن فرزندی صالح ونسلی برومند وشایسته است اشاره کرده و می فرماید:ما به او اسحاق را بخشیدیم ویعقوب فرزند اسحاق را به او افزودیم وهمه آنها را مردانی صالح وشایسته ومفید قرار دادیم.
یک نمونه دیگر از خانواده های برتر در قرآن کریم خاندان حضرت مریم(س)است که قرآن از این خاندان به عنوان آل عمران یاد می کند.حضرت مریم وپدر ومادرش یکی از خانواده ای برگزیده وبرتر به جهانیان معرفی شده اند. آن حضرت دست پرورده مادری است که طبق آیه 35 سوره مبارکه آل عمران
«اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا فتقبل منی انک انت السمیع العلیم»
فرزند خودرا به پناه خدا سپرد وخدمتگزار صومعه قرار داد.پس پروردگارش اورابا حسن قبول پذیرا شد واورا به تربیتی نیکو پرورش داد.
ومادر فرزندی است که خداوند بشارت داد که در دنیا وآخرت آبرومند واز مقربان در گاه خداوند باشد وبا خلق در گهواره سخن گوید«اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا والاخره ومن المقربین*ویکلم الناس فی المهد وکهلا ومن الصالحین» (آل عمران/45-44)

جایگاه خانواده در اسلام
خانواده در اسلام کانون عبودیت پروردگار است واسلام اساس خانواده را بر مودت ورحمت می داند وبرحفظ وتشکیل آن تأکید زیادی دارد.مثلاً در این آیه 32 سوره مبارکه نور در مورد اهمیت تشکیل خانواده می فرماید«وانکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم إن یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله والله واسع علیم»
در محیط خانواده ؛فرزند نیاز تکوینی ومستقیم خود را به پدر ومادر تأمین می کند وزن وشوهر نیاز جنسی وعاطفی خود را به وسیله یکدیگر برطرف می کنند.
اسلام برای خانواده از ابتدای تشکیل آن برنامه ویژه ای دارد .نحوه معاشرت اعضای خانواده؛روابط والدین وفرزندان هریک دستورات خاصی دارد.
از دید اسلام اساس زندگی خانوادگی برمحبت وعشق بنا شده است.خدواند در قرآن در آیه 21 سوره مبارکه روم می فرماید:
« ومن ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»
واز نشانه هی او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا درکنار انان آرامش یابید؛ومیانتان مودت ورحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
هدف خداوند از بیان آیه این است که میان دو همسر مودت ومهر ومحبت برقرار باشد ودر کنار هم احساس آرامش کنند .بنابراین اصل در زندگی خانوادگی وجود فضایی آرام ومحبت آمیز است .زن وشوهر باید سعی کنند که در محیط خانواده؛میان اعضاءآرامش به وجود آید وروز به روز ؛عواطف ومحبتشان به هم بیش تر شود.

الگوهای خانواده در قرآن
اسلام در روش تربیتی خود ؛انسانها را به الگوها ونمونه هاتی برتر توجه می دهد.در واقع تأثیر الگوها در ساخته شدن فرد وجامعه برکسی پوشیده نیست وهر خانوداه ای که می تواند برای ایجاد آرامش وموفقیت در زندگی به این الگوها ونمونه ها توجه ویژه داشته باشد. که یک نمونه از خانواده ای برتر در قرآن خاندان حضرت ابراهیم(ع)است.
خداوند در آیه33و34سوره مبارکه آل عمران به برگزیده بودن این خاندان اشاره فرموده است.
«انّ الله اصطفی آدم ونوحا وال ابراهیم وال عمران علی العالمین *ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم»
خداوند آدم ابوالبشر ونوح آل ابراهیم وآل عمران را برجهانیان برتری داد.خاندان ودودمانی که برخی از برخی دیگر نشأت گرفته وبا هم دارای پیوند وارتباط بودند وخداوند شنوای دانا است.
ودر آیه 72 سوره مبارکه انبیاء«ووهبنا له اسحق ویعقوب نافله وکلا جعلنا صالحین»
به یکی از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم(ع)که داشتن فرزندی صالح ونسلی برومند وشایسته است اشاره کرده و می فرماید:ما به او اسحاق را بخشیدیم ویعقوب فرزند اسحاق را به او افزودیم وهمه آنها را مردانی صالح وشایسته ومفید قرار دادیم.
یک نمونه دیگر از خانواده های برتر در قرآن کریم خاندان حضرت مریم(س)است که قرآن از این خاندان به عنوان آل عمران یاد می کند.حضرت مریم وپدر ومادرش یکی از خانواده ای برگزیده وبرتر به جهانیان معرفی شده اند. آن حضرت دست پرورده مادری است که طبق آیه 35 سوره مبارکه آل عمران
«اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا فتقبل منی انک انت السمیع العلیم»
فرزند خودرا به پناه خدا سپرد وخدمتگزار صومعه قرار داد.پس پروردگارش اورابا حسن قبول پذیرا شد واورا به تربیتی نیکو پرورش داد.
ومادر فرزندی است که خداوند بشارت داد که در دنیا وآخرت آبرومند واز مقربان در گاه خداوند باشد وبا خلق در گهواره سخن گوید«اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا والاخره ومن المقربین*ویکلم الناس فی المهد وکهلا ومن الصالحین» (آل عمران/45-44)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-09-07] [ 11:17:00 ق.ظ ]




عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت علیهم السلام


 

 

جایگاه خانواده
 هدف اساسی دین اسلام، تربیت انسان ها و تامین سعادت بشر در تمام ابعاد وجود و در سرتاسر مراحل زندگی است. پیامبران الهی، به ویژه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله برای این هدف مقدس مبعوث شده و در این راه نهایت سعی خود را مبذول نموده اند و در انجام این ماموریت به نیازها و ویژگی ها و علایق فطری بشر به عنوان یك اصل مسلم توجه فراوان داشتند. به همین جهت دستورات تربیتی اسلام و فرهنگ حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام دقیقا در راستای پرورش فطری انسان ها تدوین شده است.

 خداوند متعال برای تربیت افراد بشر كانون پر مهر خانواده را بهترین محیط تربیتی انسان قرار داده و خانواده را آیه ای از آیات خود دانسته و می فرماید: «ومن آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة ان فی ذلك لآیات لقوم یتفكرون» ؛ (1) «از نشانه های او این است كه برای شما از (جنس) خودتان همسرانی آفرید تا به وسیله آنان آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد، البته در این امر برای كسانی كه بیاندیشند نشانه ها و عبرت هایی وجود دارد» براساس این آیه، خانواده آیتی الهی و جلوه ای از عظمت خداوند متعال می باشد.

 پیروی از فرهنگ غنی اسلام و معارف حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام بهترین راه برای تقویت و استحكام خانواده است. ارتباط قلبی بین زن و شوهر كه اساسی ترین اركان یك خانواده هستند، براساس رهنمودهای معصومین علیهم السلام تداوم می یابد.
 در این مقاله به بررسی راه های تقویت عواطف اعضای خانواده در پرتو سیره و سخن اهل بیت علیهم السلام می پردازیم.


راه های تقویت عواطف در خانواده

1 - گفت وگوهای محبت آمیز
 یكی از راه های استحكام بنیان خانواده توجه به ارتباط كلامی است. سخنان عاطفی و بهره گیری از كلمات دلنشین و خطاب های شایسته و محبت آمیز مخاطب را جذب می كند. خواسته یا ناخواسته از گوینده راضی شده و در دلش نوعی احساس محبت سبت به او ایجاد می شود.

 اگر در خانواده ای مرد یا زن با عبارات زیبا و دلپذیر همسرش را صدا كند، علاوه بر اینكه به فرزندان چگونه سخن گفتن را می آموزد، در قلب او جایگاه ویژه ای خواهد یافت. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «اجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الجواب؛ (2) زیبا سخن بگویید تا سخن زیبا بشنوید.»

 خطاب های ملاطفت آمیز و دلربا روح و جسم را نوازش داده، همسر را تحت تاثیر قرار می دهد. بعضی از عبارات، آن قدر قشنگ و دوست داشتنی است كه هرگز تا آخر عمر فراموش نمی شوند.

 رسول گرامی اسلام با توجه به این نكته فرمود: «قول الرجل للمراة انی احبك لا یذهب من قلبها ابدا؛ (3) مردی كه به زنش بگوید: من ترا دوست دارم، [اثر این سخن] هرگز از دل زن بیرون نمی رود.» اساسا مرد و زن مسلمان باید زبان خویش را به سخن نیك عادت دهند، زیرا انسان فطرتا از عبارت های جذاب و مهرافزا استقبال می كند و نسبت به انسان های نیكو سخن، در دل خویش احساس محبت می نماید.

 امام علی علیه السلام در گفتار نغز و حكیمانه خویش فرمود: «عود لسانك لین الكلام و بذل السلام یكثر محبوك و یقل مبغضوك؛ (4) زبانت را به سخنان ملایم و لطیف و سلام كردن به دیگران عادت بده تا دوستانت زیاد و دشمنانت كم شوند.»

 البته سخن گفتن محبت آمیز به ویژه در میان زن و شوهر باید با ادب خاصی همراه باشد. چرا كه به زبان آوردن كلمات مهرانگیز و عاطفه آمیز كه محترمانه در محیط خانواده ادا می شود با عبارات سبك و شخصیت شكن كاملا متفاوت است، به ویژه در میان فرزندان و بیگانگان شدیدا مذموم بوده و تاثیر منفی در دیگران خواهد داشت. از سوی دیگر از گفتار زشت در روایات نهی شده است. بعضی از كلمات مستهجن و نامناسب به ویژه آن كه زمان و مكان هم در آن رعایت نشده باشد، در دیگران ایجاد خشم و تنفر می كند. مولای متقیان در سخن دیگری به این گفتارهای زشت و مستهجن اشاره كرده و می فرمایند: «ایاك و مستهجن الكلام فانه یوغر القلب (5) ؛ از گفتن سخنان مستهجن و ناپسند بپرهیز كه دل را پر از خشم و كینه می كند.»

 تاثیر بعضی از كلمات زشت و گزنده در روح انسان سال ها بلكه تا آخر عمر باقی می ماند، چنانكه شاعر عرب گفته است:

 جراحات السنان لها التیام // و لا یلتام ما جرح اللسان
 زخم های نیزه و شمشیر كه به جسم انسان وارد می شود بعد از مدتی خوب می شود و بهبود می یابد اما زخم ها و صدماتی كه توسط زبان و عبارات گزنده بر روح انسان فرود می آید، مرهم پذیر نبوده و جبران نمی شود.»


2 - صدا كردن با بهترین نام
 صدا كردن همسر با نامی كه بیشتر دوست دارد، در ایجاد انس و الفت در میان زوجین تاثیر به سزایی خواهد داشت. پیامبر گرامی اسلام توصیه فرموده است كه برای افزایش مهر و صفا در میان مسلمانان، همدیگر را با نام زیبا و محترمانه صدا بزنند: «ثلاث یضفین ود المرء لاخیه المسلم یلقاه بالبشر اذا لقیه و یوسع له فی المجلس اذا جلس الیه و یدعوه باحب الاسماء الیه؛ (6) سه چیز دوستی و محبت بین دو مسلمان را افزایش داده [و صفا و صمیمیت را در میان آن ها تقویت می كند.] 1. هنگام ملاقات، با خوشرویی و چهره ای گشاده برخورد كند. 2. اگر می خواهد در كنار او بنشیند برایش جا باز كند. 3. به بهترین نامی كه دوست دارد او را صدا بزند.»


3 - سلام كردن به همدیگر
 طبق آموزه های اسلام، سلام كردن با صدای رسا و واضح و با آهنگی عاطفی و جذاب موجب تقویت روابط بین زن و شوهر خواهد شد. سلام با لحنی عاطفی، كینه ها را از بین برده، روحیه ها را تقویت كرده و دل ها را به هم نزدیك می نماید. سلام دادن به جمع خانواده و به ویژه زن و شوهر به یكدیگر، نشاط آور و فرح بخش است.
 امام صادق علیه السلام فرمود: «یسلم الرجل اذا دخل علی اهله (7) ؛ وقتی شوهر به خانه وارد می شود باید به اعضای خانواده (به ویژه همسرش) سلام كند.»


4 - اظهار علاقه و ابراز محبت
 زوج جوانی كه با هم پیمان زناشویی می بندند، معمولا بر مبنای علاقه درونی و عشق پاكی است كه به یكدیگر دارند. اما آنچه كه در اسلام تاكید شده و بنیان خانواده را تقویت می كند و محبت و الفت را میان زوج جوان افزایش می دهد اظهار و ابراز آن است.
 امام صادق علیه السلام می فرماید: «اذا احببت رجلا فاخبره بذلك فانه اثبت للمودة بینكما؛ (8) هرگاه شخصی را دوست داشتی، دوستی خود را به او اعلام كن، زیرا این عمل انس و الفت را بین شما پایدارتر می كند.»
 البته ابراز محبت از طرف خانم ها نسبت به شوهرشان از ویژگی خاصی برخوردار است. امام صادق علیه السلام در روایتی به خانم های مسلمان توصیه می كند كه نه تنها به شوهران خود اظهار محبت نمایند، بلكه اظهار علاقه آنان، همراه با دلربایی باشد.
 «ولا غنی بالزوجة فیما بینها و بین زوجها الموافق لها عن ثلاث خصال… و اظهار العشق له بالخلابة والهیئة الحسنة لها فی عینه؛ (9) زن برای موفقیت در زندگی مشترك با همسر خویش از مراعات سه چیز ناگزیر است… [كه از جمله آن ها] اظهار عشق و محبت به همراه طنازی و دلربائی و جلوه گری برای شوهر محبوب خویش است.»


5 - دلجویی، استقبال، بدرقه
 خانواده كانون آرامش و راحتی بخش انسان است. مردی كه در بیرون منزل با انواع مشكلات درگیر است و با ناملایمات فراوانی برخورد می كند و گاهی در راه كسب حلال و تهیه معیشت خانواده خود سخنان ناروا شنیده و لطمه های روحی را متحمل می شود؛ دوست دارد هنگام برگشت به خانه كسی از او دلجوئی كند، حرف دلش را بشنود و با سخنان آرامبخش خود مرهم دردهای انباشته دل او باشد. دلش می خواهد هنگامی كه در منزل را باز می كند، كسی با چهره ای گشاده و لبی خندان و لحنی عاطفی از او استقبال نموده و آنچه را كه در دست دارد با تكریم و رضایتمندی از او تحویل بگیرد و این فرد جز همسر صالح و مهربان او فرد دیگری نخواهد بود. در این صورت چنین زنی از دوستان خدا بوده و پاداش بزرگی خواهد داشت. این همسر مهربان با عمل خود شوهر خود را راضی نموده، پاداش معنوی كسب كرده و رضایت و خشنودی پروردگار متعال را بجان خریده است.
 * مردی به محضر رسول خداصلی الله علیه وآله آمده و عرضه داشت: «ان لی زوجة اذا دخلت تلقتنی و اذا خرجت شیعتنی و اذا راتنی مهموما قالت لی: ما یهمك؟ ان كنت تهتم لرزقك فقد تكفل لك به غیرك و ان كنت تهتم لامر آخرتك فزادك الله هما.
 فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: ان لله عمالا و هذه من عماله، لها نصف اجر الشهید؛ (10)
 یا رسول الله! من همسری دارم كه هرگاه وارد خانه شوم به استقبالم می آید و چون می خواهم از منزل بیرون روم مرا بدرقه می كند. هر گاه مرا اندوهگین ببیند می گوید: چه چیز تو را اندوهگین كرده؟ اگر برای مخارج زندگی ات ناراحتی، مطمئن باش كه دیگری (خداوند) عهده دار آن است (و با داشتن چنین ضامن معتبری كه روزی تو را تضمین كرده، تو نباید اندوهگین باشی) و اگر برای آخرت [و گرفتاری های قبر و قیامت] غصه می خوری، خداوند اندوهت را زیاد كند. (و باید چنین باشی.) رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: خداوند [در روی زمین] كارگزارانی دارد و این زن یكی از آن ها است. برای او نصف پاداش شهید می باشد.» به خدا سوگند بعد از ازدواج با فاطمه علیها السلام بر او خشمگین نشدم و او را به كاری مجبور نكردم تا زمانی كه خداوند متعال او را گرفت. و او مرا ناراحت نكرد و هیچگاه با من مخالفت ننمود، و به او نگاه می كردم و با نگاه كردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد

 * علی علیه السلام در مورد بانوی بانوان و همسر نمونه تاریخ می فرماید: «فوالله ما اغضبتها و لا اكرهتها من بعد ذلك علی امر حتی قبضهاالله عزوجل الیه و لا اغضبتنی و لا عصت لی امرا، و لقد كنت انظر الیها فتكشف عنی الغموم و الاحزان بنظری الیها؛ (11) به خدا سوگند بعد از ازدواج با فاطمه علیها السلام بر او خشمگین نشدم و او را به كاری مجبور نكردم تا زمانی كه خداوند متعال او را گرفت. و او مرا ناراحت نكرد و هیچگاه با من مخالفت ننمود، و به او نگاه می كردم و با نگاه كردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد.»

 حضرت فاطمه علیها السلام در خانه علی علیه السلام با عشق و صفا و صمیمیت زندگی كرد و در آخرین لحظات زندگی به شوهر وفادار خویش صادقانه اظهار داشت: «یابن عم ما عهدتنی كاذبة ولا خائنة ولا خالفتك منذ عاشرتنی؛ ای عموزاده! هیچ گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی كه با من زندگی مشترك آغاز نمودی، هرگز با دستورات تو مخالفت نكردم.» علی نیز در جواب او فرمود: «معاذالله انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اكرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخك بمخالفتی؛ (12) پناه به خدا. [ای دختر پیامبر!] تو نسبت به خدا داناتر و نیكوتر و پرهیزكارتر و بزرگوارتر و هراسناك تر از آنی كه بخواهم در مورد مخالفت با خود، تو را سرزنش و توبیخ نمایم.

 * ابوطلحه انصاری از اصحاب بزرگ پیامبرصلی الله علیه وآله بود. او پسری داشت كه بسیار مورد علاقه وی بود، اتفاقا این طفل مریض شد. مادرش ام سلیم از زنان با شخصیت صدر اسلام بود، و چون به محبت و علاقه بیش از حد ابوطلحه به پسر آگاه بود، هنگامی كه فهمید بچه از دست خواهد رفت، ابوطلحه را نزد رسول خداصلی الله علیه وآله فرستاد و بعد از بیرون رفتن شوهر از منزل، بچه از دنیا رفت. ام سلیم او را در جامه ای پیچیده در كنار اطاق گذاشت و فورا غذای مطبوعی برای شوهر تهیه كرد و خودش را برای پذیرایی شوهر با عطر و وسائل آرایش آراست.

 وقتی ابو طلحه بازگشت و حال فرزند خویش را پرسید، او جواب داد: خوابیده است. سؤال كرد: غذایی هست؟ ام سلیم خوراكی را كه تدارك دیده بود آورد… و سپس در حالی كه مرد آرامش خود را باز یافته بود، ام سلیم به وی گفت:ای ابوطلحه! چندی پیش امانتی از شخصی نزد ما بود، حال اگر ما آن را به صاحبش بازگردانیم نارحت می شوی؟ مرد گفت: چرا باید ناراحت بشوم؟ نه!.

 زن گفت: پسر تو نزد ما یك امانت خدایی بود، خداوند امروز او را از ما گرفت.
 ابوطلحه بدون تغییر حالت گفت: در این صورت من به صبرو شكیبایی (از تو كه مادرش هستی) سزاوارترم!. آنگاه دو ركعت نماز خوانده و دوباره به حضور پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله رسید و ماجرا را بازگو نمود.
 پیامبر گرامی اسلام ضمن سخنانی فرمود: «الحمدلله الذی جعل فی امتی مثل صابرة بنی اسرائیل؛ سپاس خدای را كه در امت من نیز مانند زن صابره و شكیبای بنی اسرائیل قرار داد.» (13) در اثر دعای پیامبر، خداوند به آن زوج با ایمان و خوشبخت فرزندی عنایت كرد كه او را عبدالله نامیدند. ابوطلحه صاحب نه پسر شد كه همه قاری قرآن بودند. (14)


6 - همدلی در انتخاب نوع غذا
 هماهنگی و همدلی در انتخاب نوع غذا از جمله عواملی است كه ارتباط زن و شوهر را تقویت كرده و بنیان خانواده را استحكام می بخشد. اگر زوجین در مساله غذا و خوراك تفاهم داشته باشند و شرایط همدیگر را مراعات كنند، بسیاری از مشكلات و اختلافات خانواده ها حل می شود. اگر مرد غذایی را دوست دارد وانتظار دارد كه در منزلش تهیه شود، می تواند علاوه بر اینكه لوازم مورد نیاز را تهیه می كند، همسر خویش را از آن آگاه سازد. ولی اگر برای او فرقی نمی كند كه معمولا هم شوهران مسلمان و متعهد چنین اند و در مورد غذای روزانه خویش سخت گیری و موشكافی نمی كنند، در این صورت از غذای تهیه شده استفاده كرده و با كمال متانت و بزرگواری از همسر هنرمند خویش قدردانی و تشكر می نماید و با بهانه های مختلف زحمات وی را نادیده نمی گیرد. رسول اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «المؤمن یاكل بشهوة عیاله والمنافق یاكل اهله بشهوته؛ (15) انسان با ایمان، مطابق میل و خواسته عیالش غذا می خورد و خانواده انسان منافق، مطابق میل و خواسته وی غذا می خورند.»

 در سیره و روش پیامبرصلی الله علیه وآله آمده است كه آن حضرت هیچگاه در مورد انتخاب نوع غذا سختگیری نمی كرد و با خانواده اش همراه می شد: «كان رسول الله صلی الله علیه وآله یاكل كل الاصناف من الطعام و كان یاكل ما احل الله له مع اهله و خدمه اذا اكلوا؛ (16) رسول خداصلی الله علیه وآله از هر نوع غذا می خورد و غذایی كه خداوند آن را برایش حلال نموده است به همراه خانواده و خدمتگزارش تناول می كرد.»
 آنچه در این مورد لازم است مورد توجه بانوان مسلمان قرار گیرد این است كه تهیه خوراك لذیذ و پختن غذاهای خوشمزه در جلب رضایت شوهر و تمایل قلبی وی به سوی همسرش تاثیر بسزایی دارد. كدبانوی شایسته با هنرنمایی خویش، در آفریدن دست پخت های لذیذ و نشاط آور، بذر محبت را در قلب شوهر خویش كاشته، و صفا و صمیمیت را به كانون پر مهر خانواده به ارمغان می آورد.

 امام صادق علیه السلام هنگامی كه می خواهد زن خوب و شایسته را معرفی نماید، به دو ویژگی مهم كه از هنرمندی و شایستگی های زنان پسندیده نشات می گیرد اشاره كرده و می فرماید: «خیر نسائكم الطیبة الریح، الطیبة الطبیخ؛ (17) بهترین زنان شما زنی است كه خوشبو بوده و در آشپزی، خوش دست پخت باشد.»
 پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: «خیر نسائكم الطیبة الطعام؛ (18) بهترین زنان شما زنی است كه غذای پاكیزه و دلپسند درست كند.»


7 - فراهم نمودن مخارج خانواده
 مهم تر از فراهم نمودن سفره های پاكیزه و غذاهای لذتبخش كه از هنرهای اساسی بانوان مسلمان بوده و به پاكیزگی و آرایش ظاهری مربوط می شود، تهیه آذوقه و خوراك حلال از سوی مرد است كه به عنوان مدیر خانواده، مسؤولیت فراهم كردن خوراك اعضای خانواده به عهده اوست. در این مورد اگر مردان با ایمان وظیفه خویش را در مورد به دست آوردن روزی حلال و پاكیزه به خوبی انجام دهند مقام بس بلندی را در پیشگاه خداوند متعال كسب خواهند نمود. آنان روز قیامت رو سفید و با چهره ای گشاده و نورانی همچون ماه شب چهارده به محشر وارد خواهند شد.
 امام باقرعلیه السلام می فرماید: «من طلب الرزق فی الدنیا استعفافا عن الناس و سعیا علی اهله و تعطفا علی جاره لقی الله عزوجل یوم القیامة و وجهه مثل القمر لیلة البدر؛ (19) هر كس در دنیا به دنبال روزی حلال برود به قصد اینكه نیازمند و محتاج دیگران نباشد و مخارج زن و فرزندش را تامین نماید و به همسایه ها [و هم نوعان مستمند خود] یاری رساند، چنین فردی در روز قیامت با سیمایی [نورانی] مانند ماه شب چهارده با خداوند ملاقات خواهد كرد.» و امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:
 «الكاد علی عیاله من حلال كالمجاهد فی سبیل الله؛ (20) مرد تلاشگری كه برای تهیه روزی حلال و مشروع برای خانواده اش می كوشد، مانند مجاهدی است كه در راه خدا جهاد می كند.» امام رضا علیه السلام نیز فرمود: «الذی یطلب من فضل الله عزوجل ما یكف به عیاله اعظم اجرا من المجاهد فی سبیل الله عزوجل؛ (21) كسی كه از فضل و عنایت پروردگار به دنبال روزی حلال می رود به اندازه ای كه مخارج خانواده خود را تامین كند، از رزمنده ای كه در راه خداوند متعال جهاد می كند پاداش افزونتری دارد.»

8 - تقویت محبت علی علیه السلام
 به تجربه ثابت شده است كسانی كه با دین و شعائر دینی و محبت اهل بیت بزرگ می شوند معمولا انسان هایی با كمال و منضبط بوده و سعی می كنند در معاشرت خود با دیگران حقوق آنان را مراعات كرده و از ظلم و بی عدالتی بپرهیزند. آنان در اثر علاقه ای كه به كامل ترین انسان ها دارند، خواسته یا ناخواسته به سوی كمال قدم بر می دارند و می خواهند اهل بیت علیهم السلام را اسوه و الگوی خویش در زندگی قرار دهند.
 در مورد نقش سازنده و الفت آفرین عشق اهل بیت علیهم السلام در میان انسان ها، در زیارت جامعه كبیره چنین می خوانیم: «بموالاتكم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما كان فسد من دنیانا و بموالاتكم اتلفت الفرقة؛ خداوند به سبب دوستی شما نشانه های دینمان را به ما آموخت و آنچه از دنیایمان تباه شده بود اصلاح كرد و به سبب موالات و دوستی شما تفرقه ها به همدلی گرائید.»


9 - هدیه دادن به همسر
 احترام به شخصیت افراد، در وجود آنان عشق و محبت می آفریند. هدیه دادن نوعی احترام به طرف مقابل محسوب می شود و انسانی كه هدیه را می گیرد بی اختیار و از روی فطرت خدادادی خویش، مهر و محبت هدیه دهنده را در دل خود جای می دهد. این نكته در روابط زناشویی از اهمیت خاصی برخوردار است و عامل مهمی در ایجاد انس و الفت و همگرایی نسبت به زن و مرد به شمار می رود تا آن جا كه پاداش هدیه دادن مرد به همسر خویش مانند نیكی به نیازمندان است.

 پیامبر عظیم الشان اسلام در این مورد می فرماید: «من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها علی عیاله كان كحامل صدقة الی قوم محاویج؛ (22) مردی كه وارد بازار شود و تحفه ای برای خانواده اش بخرد، اجر و پاداش او برابر با كسی است كه نیازهای نیازمندان را برآورد.»

 هدیه، دل ها را پر از صفا و صمیمیت كرده و غبار كدورت را از دل ها پاك می كند. به ویژه آن كه اهدای تحفه در مناسبت های خاصی باشد كه خاطرات خوش آن روز با شادمانی اهدای تحفه عجین گردیده و تاثیر نشاط آور آن را چندین برابر نموده و در خاطره ها، ماندگار و همیشگی می سازد. به همین خاطر برای روزهای نشاط و سرور و عیدها، دستورات مخصوصی از طرف پیشوایان دینی در مورد رفاه و آسایش و توسعه اقتصادی خانواده به ما رسیده است.

 امام صادق علیه السلام در ضمن شمارش وظایف مرد نسبت به همسرش در خانه می فرماید: «ولا یكون فاكهة عامة الا اطعم عیاله منها ولا یدع ان یكون للعید عندهم فضل فی الطعام ان ینیلهم من ذلك شیئا مما ینیلهم فی سائر الایام؛ (23) هر میوه ای كه همه مردم از آن می خورند، باید به خانواده اش بخوراند و خوراكی هایی كه مخصوص ایام عید است و در غیر ایام عید به آن هانمی رساند، در روزهای شادی و عید به آنان برساند.»

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:13:00 ق.ظ ]




عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت علیهم السلام


 

 

جایگاه خانواده
 هدف اساسی دین اسلام، تربیت انسان ها و تامین سعادت بشر در تمام ابعاد وجود و در سرتاسر مراحل زندگی است. پیامبران الهی، به ویژه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله برای این هدف مقدس مبعوث شده و در این راه نهایت سعی خود را مبذول نموده اند و در انجام این ماموریت به نیازها و ویژگی ها و علایق فطری بشر به عنوان یك اصل مسلم توجه فراوان داشتند. به همین جهت دستورات تربیتی اسلام و فرهنگ حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام دقیقا در راستای پرورش فطری انسان ها تدوین شده است.

 خداوند متعال برای تربیت افراد بشر كانون پر مهر خانواده را بهترین محیط تربیتی انسان قرار داده و خانواده را آیه ای از آیات خود دانسته و می فرماید: «ومن آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة ان فی ذلك لآیات لقوم یتفكرون» ؛ (1) «از نشانه های او این است كه برای شما از (جنس) خودتان همسرانی آفرید تا به وسیله آنان آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد، البته در این امر برای كسانی كه بیاندیشند نشانه ها و عبرت هایی وجود دارد» براساس این آیه، خانواده آیتی الهی و جلوه ای از عظمت خداوند متعال می باشد.

 پیروی از فرهنگ غنی اسلام و معارف حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام بهترین راه برای تقویت و استحكام خانواده است. ارتباط قلبی بین زن و شوهر كه اساسی ترین اركان یك خانواده هستند، براساس رهنمودهای معصومین علیهم السلام تداوم می یابد.
 در این مقاله به بررسی راه های تقویت عواطف اعضای خانواده در پرتو سیره و سخن اهل بیت علیهم السلام می پردازیم.


راه های تقویت عواطف در خانواده

1 - گفت وگوهای محبت آمیز
 یكی از راه های استحكام بنیان خانواده توجه به ارتباط كلامی است. سخنان عاطفی و بهره گیری از كلمات دلنشین و خطاب های شایسته و محبت آمیز مخاطب را جذب می كند. خواسته یا ناخواسته از گوینده راضی شده و در دلش نوعی احساس محبت سبت به او ایجاد می شود.

 اگر در خانواده ای مرد یا زن با عبارات زیبا و دلپذیر همسرش را صدا كند، علاوه بر اینكه به فرزندان چگونه سخن گفتن را می آموزد، در قلب او جایگاه ویژه ای خواهد یافت. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «اجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الجواب؛ (2) زیبا سخن بگویید تا سخن زیبا بشنوید.»

 خطاب های ملاطفت آمیز و دلربا روح و جسم را نوازش داده، همسر را تحت تاثیر قرار می دهد. بعضی از عبارات، آن قدر قشنگ و دوست داشتنی است كه هرگز تا آخر عمر فراموش نمی شوند.

 رسول گرامی اسلام با توجه به این نكته فرمود: «قول الرجل للمراة انی احبك لا یذهب من قلبها ابدا؛ (3) مردی كه به زنش بگوید: من ترا دوست دارم، [اثر این سخن] هرگز از دل زن بیرون نمی رود.» اساسا مرد و زن مسلمان باید زبان خویش را به سخن نیك عادت دهند، زیرا انسان فطرتا از عبارت های جذاب و مهرافزا استقبال می كند و نسبت به انسان های نیكو سخن، در دل خویش احساس محبت می نماید.

 امام علی علیه السلام در گفتار نغز و حكیمانه خویش فرمود: «عود لسانك لین الكلام و بذل السلام یكثر محبوك و یقل مبغضوك؛ (4) زبانت را به سخنان ملایم و لطیف و سلام كردن به دیگران عادت بده تا دوستانت زیاد و دشمنانت كم شوند.»

 البته سخن گفتن محبت آمیز به ویژه در میان زن و شوهر باید با ادب خاصی همراه باشد. چرا كه به زبان آوردن كلمات مهرانگیز و عاطفه آمیز كه محترمانه در محیط خانواده ادا می شود با عبارات سبك و شخصیت شكن كاملا متفاوت است، به ویژه در میان فرزندان و بیگانگان شدیدا مذموم بوده و تاثیر منفی در دیگران خواهد داشت. از سوی دیگر از گفتار زشت در روایات نهی شده است. بعضی از كلمات مستهجن و نامناسب به ویژه آن كه زمان و مكان هم در آن رعایت نشده باشد، در دیگران ایجاد خشم و تنفر می كند. مولای متقیان در سخن دیگری به این گفتارهای زشت و مستهجن اشاره كرده و می فرمایند: «ایاك و مستهجن الكلام فانه یوغر القلب (5) ؛ از گفتن سخنان مستهجن و ناپسند بپرهیز كه دل را پر از خشم و كینه می كند.»

 تاثیر بعضی از كلمات زشت و گزنده در روح انسان سال ها بلكه تا آخر عمر باقی می ماند، چنانكه شاعر عرب گفته است:

 جراحات السنان لها التیام // و لا یلتام ما جرح اللسان
 زخم های نیزه و شمشیر كه به جسم انسان وارد می شود بعد از مدتی خوب می شود و بهبود می یابد اما زخم ها و صدماتی كه توسط زبان و عبارات گزنده بر روح انسان فرود می آید، مرهم پذیر نبوده و جبران نمی شود.»


2 - صدا كردن با بهترین نام
 صدا كردن همسر با نامی كه بیشتر دوست دارد، در ایجاد انس و الفت در میان زوجین تاثیر به سزایی خواهد داشت. پیامبر گرامی اسلام توصیه فرموده است كه برای افزایش مهر و صفا در میان مسلمانان، همدیگر را با نام زیبا و محترمانه صدا بزنند: «ثلاث یضفین ود المرء لاخیه المسلم یلقاه بالبشر اذا لقیه و یوسع له فی المجلس اذا جلس الیه و یدعوه باحب الاسماء الیه؛ (6) سه چیز دوستی و محبت بین دو مسلمان را افزایش داده [و صفا و صمیمیت را در میان آن ها تقویت می كند.] 1. هنگام ملاقات، با خوشرویی و چهره ای گشاده برخورد كند. 2. اگر می خواهد در كنار او بنشیند برایش جا باز كند. 3. به بهترین نامی كه دوست دارد او را صدا بزند.»


3 - سلام كردن به همدیگر
 طبق آموزه های اسلام، سلام كردن با صدای رسا و واضح و با آهنگی عاطفی و جذاب موجب تقویت روابط بین زن و شوهر خواهد شد. سلام با لحنی عاطفی، كینه ها را از بین برده، روحیه ها را تقویت كرده و دل ها را به هم نزدیك می نماید. سلام دادن به جمع خانواده و به ویژه زن و شوهر به یكدیگر، نشاط آور و فرح بخش است.
 امام صادق علیه السلام فرمود: «یسلم الرجل اذا دخل علی اهله (7) ؛ وقتی شوهر به خانه وارد می شود باید به اعضای خانواده (به ویژه همسرش) سلام كند.»


4 - اظهار علاقه و ابراز محبت
 زوج جوانی كه با هم پیمان زناشویی می بندند، معمولا بر مبنای علاقه درونی و عشق پاكی است كه به یكدیگر دارند. اما آنچه كه در اسلام تاكید شده و بنیان خانواده را تقویت می كند و محبت و الفت را میان زوج جوان افزایش می دهد اظهار و ابراز آن است.
 امام صادق علیه السلام می فرماید: «اذا احببت رجلا فاخبره بذلك فانه اثبت للمودة بینكما؛ (8) هرگاه شخصی را دوست داشتی، دوستی خود را به او اعلام كن، زیرا این عمل انس و الفت را بین شما پایدارتر می كند.»
 البته ابراز محبت از طرف خانم ها نسبت به شوهرشان از ویژگی خاصی برخوردار است. امام صادق علیه السلام در روایتی به خانم های مسلمان توصیه می كند كه نه تنها به شوهران خود اظهار محبت نمایند، بلكه اظهار علاقه آنان، همراه با دلربایی باشد.
 «ولا غنی بالزوجة فیما بینها و بین زوجها الموافق لها عن ثلاث خصال… و اظهار العشق له بالخلابة والهیئة الحسنة لها فی عینه؛ (9) زن برای موفقیت در زندگی مشترك با همسر خویش از مراعات سه چیز ناگزیر است… [كه از جمله آن ها] اظهار عشق و محبت به همراه طنازی و دلربائی و جلوه گری برای شوهر محبوب خویش است.»


5 - دلجویی، استقبال، بدرقه
 خانواده كانون آرامش و راحتی بخش انسان است. مردی كه در بیرون منزل با انواع مشكلات درگیر است و با ناملایمات فراوانی برخورد می كند و گاهی در راه كسب حلال و تهیه معیشت خانواده خود سخنان ناروا شنیده و لطمه های روحی را متحمل می شود؛ دوست دارد هنگام برگشت به خانه كسی از او دلجوئی كند، حرف دلش را بشنود و با سخنان آرامبخش خود مرهم دردهای انباشته دل او باشد. دلش می خواهد هنگامی كه در منزل را باز می كند، كسی با چهره ای گشاده و لبی خندان و لحنی عاطفی از او استقبال نموده و آنچه را كه در دست دارد با تكریم و رضایتمندی از او تحویل بگیرد و این فرد جز همسر صالح و مهربان او فرد دیگری نخواهد بود. در این صورت چنین زنی از دوستان خدا بوده و پاداش بزرگی خواهد داشت. این همسر مهربان با عمل خود شوهر خود را راضی نموده، پاداش معنوی كسب كرده و رضایت و خشنودی پروردگار متعال را بجان خریده است.
 * مردی به محضر رسول خداصلی الله علیه وآله آمده و عرضه داشت: «ان لی زوجة اذا دخلت تلقتنی و اذا خرجت شیعتنی و اذا راتنی مهموما قالت لی: ما یهمك؟ ان كنت تهتم لرزقك فقد تكفل لك به غیرك و ان كنت تهتم لامر آخرتك فزادك الله هما.
 فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: ان لله عمالا و هذه من عماله، لها نصف اجر الشهید؛ (10)
 یا رسول الله! من همسری دارم كه هرگاه وارد خانه شوم به استقبالم می آید و چون می خواهم از منزل بیرون روم مرا بدرقه می كند. هر گاه مرا اندوهگین ببیند می گوید: چه چیز تو را اندوهگین كرده؟ اگر برای مخارج زندگی ات ناراحتی، مطمئن باش كه دیگری (خداوند) عهده دار آن است (و با داشتن چنین ضامن معتبری كه روزی تو را تضمین كرده، تو نباید اندوهگین باشی) و اگر برای آخرت [و گرفتاری های قبر و قیامت] غصه می خوری، خداوند اندوهت را زیاد كند. (و باید چنین باشی.) رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: خداوند [در روی زمین] كارگزارانی دارد و این زن یكی از آن ها است. برای او نصف پاداش شهید می باشد.» به خدا سوگند بعد از ازدواج با فاطمه علیها السلام بر او خشمگین نشدم و او را به كاری مجبور نكردم تا زمانی كه خداوند متعال او را گرفت. و او مرا ناراحت نكرد و هیچگاه با من مخالفت ننمود، و به او نگاه می كردم و با نگاه كردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد

 * علی علیه السلام در مورد بانوی بانوان و همسر نمونه تاریخ می فرماید: «فوالله ما اغضبتها و لا اكرهتها من بعد ذلك علی امر حتی قبضهاالله عزوجل الیه و لا اغضبتنی و لا عصت لی امرا، و لقد كنت انظر الیها فتكشف عنی الغموم و الاحزان بنظری الیها؛ (11) به خدا سوگند بعد از ازدواج با فاطمه علیها السلام بر او خشمگین نشدم و او را به كاری مجبور نكردم تا زمانی كه خداوند متعال او را گرفت. و او مرا ناراحت نكرد و هیچگاه با من مخالفت ننمود، و به او نگاه می كردم و با نگاه كردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد.»

 حضرت فاطمه علیها السلام در خانه علی علیه السلام با عشق و صفا و صمیمیت زندگی كرد و در آخرین لحظات زندگی به شوهر وفادار خویش صادقانه اظهار داشت: «یابن عم ما عهدتنی كاذبة ولا خائنة ولا خالفتك منذ عاشرتنی؛ ای عموزاده! هیچ گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی كه با من زندگی مشترك آغاز نمودی، هرگز با دستورات تو مخالفت نكردم.» علی نیز در جواب او فرمود: «معاذالله انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اكرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخك بمخالفتی؛ (12) پناه به خدا. [ای دختر پیامبر!] تو نسبت به خدا داناتر و نیكوتر و پرهیزكارتر و بزرگوارتر و هراسناك تر از آنی كه بخواهم در مورد مخالفت با خود، تو را سرزنش و توبیخ نمایم.

 * ابوطلحه انصاری از اصحاب بزرگ پیامبرصلی الله علیه وآله بود. او پسری داشت كه بسیار مورد علاقه وی بود، اتفاقا این طفل مریض شد. مادرش ام سلیم از زنان با شخصیت صدر اسلام بود، و چون به محبت و علاقه بیش از حد ابوطلحه به پسر آگاه بود، هنگامی كه فهمید بچه از دست خواهد رفت، ابوطلحه را نزد رسول خداصلی الله علیه وآله فرستاد و بعد از بیرون رفتن شوهر از منزل، بچه از دنیا رفت. ام سلیم او را در جامه ای پیچیده در كنار اطاق گذاشت و فورا غذای مطبوعی برای شوهر تهیه كرد و خودش را برای پذیرایی شوهر با عطر و وسائل آرایش آراست.

 وقتی ابو طلحه بازگشت و حال فرزند خویش را پرسید، او جواب داد: خوابیده است. سؤال كرد: غذایی هست؟ ام سلیم خوراكی را كه تدارك دیده بود آورد… و سپس در حالی كه مرد آرامش خود را باز یافته بود، ام سلیم به وی گفت:ای ابوطلحه! چندی پیش امانتی از شخصی نزد ما بود، حال اگر ما آن را به صاحبش بازگردانیم نارحت می شوی؟ مرد گفت: چرا باید ناراحت بشوم؟ نه!.

 زن گفت: پسر تو نزد ما یك امانت خدایی بود، خداوند امروز او را از ما گرفت.
 ابوطلحه بدون تغییر حالت گفت: در این صورت من به صبرو شكیبایی (از تو كه مادرش هستی) سزاوارترم!. آنگاه دو ركعت نماز خوانده و دوباره به حضور پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله رسید و ماجرا را بازگو نمود.
 پیامبر گرامی اسلام ضمن سخنانی فرمود: «الحمدلله الذی جعل فی امتی مثل صابرة بنی اسرائیل؛ سپاس خدای را كه در امت من نیز مانند زن صابره و شكیبای بنی اسرائیل قرار داد.» (13) در اثر دعای پیامبر، خداوند به آن زوج با ایمان و خوشبخت فرزندی عنایت كرد كه او را عبدالله نامیدند. ابوطلحه صاحب نه پسر شد كه همه قاری قرآن بودند. (14)


6 - همدلی در انتخاب نوع غذا
 هماهنگی و همدلی در انتخاب نوع غذا از جمله عواملی است كه ارتباط زن و شوهر را تقویت كرده و بنیان خانواده را استحكام می بخشد. اگر زوجین در مساله غذا و خوراك تفاهم داشته باشند و شرایط همدیگر را مراعات كنند، بسیاری از مشكلات و اختلافات خانواده ها حل می شود. اگر مرد غذایی را دوست دارد وانتظار دارد كه در منزلش تهیه شود، می تواند علاوه بر اینكه لوازم مورد نیاز را تهیه می كند، همسر خویش را از آن آگاه سازد. ولی اگر برای او فرقی نمی كند كه معمولا هم شوهران مسلمان و متعهد چنین اند و در مورد غذای روزانه خویش سخت گیری و موشكافی نمی كنند، در این صورت از غذای تهیه شده استفاده كرده و با كمال متانت و بزرگواری از همسر هنرمند خویش قدردانی و تشكر می نماید و با بهانه های مختلف زحمات وی را نادیده نمی گیرد. رسول اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «المؤمن یاكل بشهوة عیاله والمنافق یاكل اهله بشهوته؛ (15) انسان با ایمان، مطابق میل و خواسته عیالش غذا می خورد و خانواده انسان منافق، مطابق میل و خواسته وی غذا می خورند.»

 در سیره و روش پیامبرصلی الله علیه وآله آمده است كه آن حضرت هیچگاه در مورد انتخاب نوع غذا سختگیری نمی كرد و با خانواده اش همراه می شد: «كان رسول الله صلی الله علیه وآله یاكل كل الاصناف من الطعام و كان یاكل ما احل الله له مع اهله و خدمه اذا اكلوا؛ (16) رسول خداصلی الله علیه وآله از هر نوع غذا می خورد و غذایی كه خداوند آن را برایش حلال نموده است به همراه خانواده و خدمتگزارش تناول می كرد.»
 آنچه در این مورد لازم است مورد توجه بانوان مسلمان قرار گیرد این است كه تهیه خوراك لذیذ و پختن غذاهای خوشمزه در جلب رضایت شوهر و تمایل قلبی وی به سوی همسرش تاثیر بسزایی دارد. كدبانوی شایسته با هنرنمایی خویش، در آفریدن دست پخت های لذیذ و نشاط آور، بذر محبت را در قلب شوهر خویش كاشته، و صفا و صمیمیت را به كانون پر مهر خانواده به ارمغان می آورد.

 امام صادق علیه السلام هنگامی كه می خواهد زن خوب و شایسته را معرفی نماید، به دو ویژگی مهم كه از هنرمندی و شایستگی های زنان پسندیده نشات می گیرد اشاره كرده و می فرماید: «خیر نسائكم الطیبة الریح، الطیبة الطبیخ؛ (17) بهترین زنان شما زنی است كه خوشبو بوده و در آشپزی، خوش دست پخت باشد.»
 پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: «خیر نسائكم الطیبة الطعام؛ (18) بهترین زنان شما زنی است كه غذای پاكیزه و دلپسند درست كند.»


7 - فراهم نمودن مخارج خانواده
 مهم تر از فراهم نمودن سفره های پاكیزه و غذاهای لذتبخش كه از هنرهای اساسی بانوان مسلمان بوده و به پاكیزگی و آرایش ظاهری مربوط می شود، تهیه آذوقه و خوراك حلال از سوی مرد است كه به عنوان مدیر خانواده، مسؤولیت فراهم كردن خوراك اعضای خانواده به عهده اوست. در این مورد اگر مردان با ایمان وظیفه خویش را در مورد به دست آوردن روزی حلال و پاكیزه به خوبی انجام دهند مقام بس بلندی را در پیشگاه خداوند متعال كسب خواهند نمود. آنان روز قیامت رو سفید و با چهره ای گشاده و نورانی همچون ماه شب چهارده به محشر وارد خواهند شد.
 امام باقرعلیه السلام می فرماید: «من طلب الرزق فی الدنیا استعفافا عن الناس و سعیا علی اهله و تعطفا علی جاره لقی الله عزوجل یوم القیامة و وجهه مثل القمر لیلة البدر؛ (19) هر كس در دنیا به دنبال روزی حلال برود به قصد اینكه نیازمند و محتاج دیگران نباشد و مخارج زن و فرزندش را تامین نماید و به همسایه ها [و هم نوعان مستمند خود] یاری رساند، چنین فردی در روز قیامت با سیمایی [نورانی] مانند ماه شب چهارده با خداوند ملاقات خواهد كرد.» و امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:
 «الكاد علی عیاله من حلال كالمجاهد فی سبیل الله؛ (20) مرد تلاشگری كه برای تهیه روزی حلال و مشروع برای خانواده اش می كوشد، مانند مجاهدی است كه در راه خدا جهاد می كند.» امام رضا علیه السلام نیز فرمود: «الذی یطلب من فضل الله عزوجل ما یكف به عیاله اعظم اجرا من المجاهد فی سبیل الله عزوجل؛ (21) كسی كه از فضل و عنایت پروردگار به دنبال روزی حلال می رود به اندازه ای كه مخارج خانواده خود را تامین كند، از رزمنده ای كه در راه خداوند متعال جهاد می كند پاداش افزونتری دارد.»

8 - تقویت محبت علی علیه السلام
 به تجربه ثابت شده است كسانی كه با دین و شعائر دینی و محبت اهل بیت بزرگ می شوند معمولا انسان هایی با كمال و منضبط بوده و سعی می كنند در معاشرت خود با دیگران حقوق آنان را مراعات كرده و از ظلم و بی عدالتی بپرهیزند. آنان در اثر علاقه ای كه به كامل ترین انسان ها دارند، خواسته یا ناخواسته به سوی كمال قدم بر می دارند و می خواهند اهل بیت علیهم السلام را اسوه و الگوی خویش در زندگی قرار دهند.
 در مورد نقش سازنده و الفت آفرین عشق اهل بیت علیهم السلام در میان انسان ها، در زیارت جامعه كبیره چنین می خوانیم: «بموالاتكم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما كان فسد من دنیانا و بموالاتكم اتلفت الفرقة؛ خداوند به سبب دوستی شما نشانه های دینمان را به ما آموخت و آنچه از دنیایمان تباه شده بود اصلاح كرد و به سبب موالات و دوستی شما تفرقه ها به همدلی گرائید.»


9 - هدیه دادن به همسر
 احترام به شخصیت افراد، در وجود آنان عشق و محبت می آفریند. هدیه دادن نوعی احترام به طرف مقابل محسوب می شود و انسانی كه هدیه را می گیرد بی اختیار و از روی فطرت خدادادی خویش، مهر و محبت هدیه دهنده را در دل خود جای می دهد. این نكته در روابط زناشویی از اهمیت خاصی برخوردار است و عامل مهمی در ایجاد انس و الفت و همگرایی نسبت به زن و مرد به شمار می رود تا آن جا كه پاداش هدیه دادن مرد به همسر خویش مانند نیكی به نیازمندان است.

 پیامبر عظیم الشان اسلام در این مورد می فرماید: «من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها علی عیاله كان كحامل صدقة الی قوم محاویج؛ (22) مردی كه وارد بازار شود و تحفه ای برای خانواده اش بخرد، اجر و پاداش او برابر با كسی است كه نیازهای نیازمندان را برآورد.»

 هدیه، دل ها را پر از صفا و صمیمیت كرده و غبار كدورت را از دل ها پاك می كند. به ویژه آن كه اهدای تحفه در مناسبت های خاصی باشد كه خاطرات خوش آن روز با شادمانی اهدای تحفه عجین گردیده و تاثیر نشاط آور آن را چندین برابر نموده و در خاطره ها، ماندگار و همیشگی می سازد. به همین خاطر برای روزهای نشاط و سرور و عیدها، دستورات مخصوصی از طرف پیشوایان دینی در مورد رفاه و آسایش و توسعه اقتصادی خانواده به ما رسیده است.

 امام صادق علیه السلام در ضمن شمارش وظایف مرد نسبت به همسرش در خانه می فرماید: «ولا یكون فاكهة عامة الا اطعم عیاله منها ولا یدع ان یكون للعید عندهم فضل فی الطعام ان ینیلهم من ذلك شیئا مما ینیلهم فی سائر الایام؛ (23) هر میوه ای كه همه مردم از آن می خورند، باید به خانواده اش بخوراند و خوراكی هایی كه مخصوص ایام عید است و در غیر ایام عید به آن هانمی رساند، در روزهای شادی و عید به آنان برساند.»

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:13:00 ق.ظ ]




امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد
 
اشاره:
 در شماره 109 مجلّه مبلّغان، عناوین عفو و گذشت، ساده‌زیستی، برخورد با هنرمندان غیرمتعهد و صبر وبردباری،‌ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، چند آموزة دیگر از این امام همام را بحث می‌کنیم.

 نیكى به والدین
 امام جواد علیه السلام همواره به شیعیان خود سفارش مى كرد كه حقوق والدین خود را رعایت و در معاشرت با آنان با كمال ادب و احترام رفتار كنند. آن حضرت حتى به یارانش تأكید مى كرد كه اگر پدر و مادر آنان، باورهاى ناصحیح و اعتقادات فاسدى هم داشته باشند، باز هم از تكریم آنان دریغ نكنند.
 بكر بن صالح مى گوید كه داماد من به امام محمّد تقى علیه السلام نامه اى نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یك فرد ناصبى و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشارى مى كند. مى خواهم نظر حضرت عالى را در باره وى بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا كنم؟!»
 امام نهم در پاسخ وى چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَكَ اللَّهُ عَلَى وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادى پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعاى خیر فراموش نمى كنم. مدارا براى تو بهتر از رو در رویى و مقابله با پدر است. هر سختى، آسایش و راحتى در پى دارد. شكیبایى و بردبارى پیشه كن و صبور باش كه عاقبت نیك در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان كه دوستشان دارى، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهى هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمى كند.»
 بكر بن صالح در ادامه سخن خود مى افزاید كه خداوند در مدت كوتاهى، دل پدر را [در نتیجه صبر وى ] به او متمایل كرد كه دیگر در هیچ موردى با پسرش مخالفت نمى كرد. (1)

 جود و احسان
 معروف ترین لقب پیشواى نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطاى فراوانش، به این نام خوانده اند كه برگرفته از نامهاى زیباى پروردگار متعال است. در فرازى از دعاى امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»(2) و در فرازى از دعاى روز بیست و ششم ماه مبارك رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام مى خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَكَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛(3) خداوندا! اى بخشنده اى كه در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو داراى نامهاى زیبا هستى.»
 نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است كه در نام مقدس حضرت امام محمّد تقى علیه السلام بدان توجه شده است و كرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده مى كند.

 منشور بخشایش
 آن گرامى، نامه پدرش، امام رضا علیه السلام را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر كرد. در آن نامه خطاب به امام جواد علیه السلام - كه حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
 «بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّی عَلَیْكَ لَا یَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِیرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْیَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عُمُومَتِكَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ وَ مَنْ سَأَلَكَ مِنْ عَمَّاتِكَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْكَثِیرُ إِلَیْكَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِكَ أَنْ یَرْفَعَكَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛(4) پسرم! به من خبر رسیده است كه خدمتكاران، تو را از در مخصوص خارج مى كنند. این به علت بخل و تنگ نظرى آنان است كه از وجود تو به مردم خیرى نرسد. تو را قسم مى دهم به حقى كه برایت دارم! سعى كن از در عمومى، رفت و آمد كنى و هرگاه بیرون مى آیى، مقدارى پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یك از نیازمندان كه از تو درخواستى داشته باشد، به او چیزى ببخش!
 اگر یكى از عموهایت از تو كمك بخواهد به او كم‌تر از 50 دینار نده و اگر بیش‌تر بدهى، خود دانى و اگر عمه هایت از تو یارى بخواهند، كم‌تر از 25 دینار عطا نكن و اگر بیش‌تر دادى اختیار با توست. مى خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان كن و بیم و هراس نداشته باش كه پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
 امام هشتم علیه السلام در نامه دیگرى به امام محمّد تقى علیه السلام چنین توصیه مى كند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوى ام به تو توضیح داده ام؛ در حالى كه زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازى و به خدمتگزاران پدرم موسى بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیكى كنى.» (5)  خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند.

 در اینجا مواردى از جود و احسان حضرتش را به نظاره مى نشینیم:
 بخشش و هدیه
 على بن مهزیار مى گوید كه دیدم حضرت امام جواد علیه السلام نماز واجب و غیرواجب خود را در یك قباى خز طارونى به جاى آورد و به من هم قباى خز دیگرى بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «اى على! این لباسِ اهدایى را هنگام نماز خواندن بپوش.» (6)
 محمّد بن سهل بن الیسع قمى از افرادى است كه به افتخار دریافت لباس متبرك از امام نهم علیه السلام نائل آمده است. او در این باره مى گوید كه من در شهر مكه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد علیه السلام رسیدم. در نظر داشتم كه از آن امام عالى قدر درخواست كنم كه به من لباسى به عنوان تبرك عنایت كند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظى كردم و بیرون آمدم.
 با خود گفتم: «حالا كه نتوانستم خواسته ام را به صورت حضورى براى آقا بیان كنم، پس طى نامه اى از محضر آن گرامى، خواسته ام را طلب مى كنم.» نامه اى نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار كردم و سپس تصمیم گرفتم كه به مسجد بروم و دو ركعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهى استخاره كنم. اگر به دلم افتاد كه نامه را به حضورش مى فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره مى كنم.
 نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد كه نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره كردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 در همین موقع كه به راه افتاده بودم، پیكى از راه رسید. او لباسى را به همراه داشت كه در بقچه اى پیچیده بود و از اهل كاروان در باره محمّد بن سهل قمى مى پرسید تا اینكه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولاى تو (امام جواد علیه السلام) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهاى اعطایى امام علیه السلام دو لباس نرم و نازك بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمى از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایى امام علیه السلام او را كفن كردم.» (7)
 آرى، پیشواى نهم را به علت جود و احسان، جواد لقب دادند. آن حضرت در عرصه بذل و بخششهاى مادى و معنوى چنان عمل مى كرد كه دوست و دشمن، به ستایش حضرت، زبان مى گشودند.

 خدمتگزارى و گره گشایى
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند. امام على علیه السلام در این باره فرمود: «أحْسِنْ اِلَى مَنْ شِئْتَ وَكُنْ أمِیرَهُ؛(8) به هر كس مى خواهى نیكى [و خدمت] كن و امیر او باش.»
 اكنون به مواردى از خدمتگزارى امام نهم علیه السلام براى اقشار مختلف جامعه اشاره مى كنیم:
 1. مردى از اهالى سیستان كه در سفرى با امام محمّد تقى علیه السلام همراه شده است، خاطره اى شنیدنى از آن سفر را گزارش كرده است. او مى گوید كه در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم علیه السلام همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
 سر سفره غذا نشسته بودیم كه عرض كردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یكى از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت علیهم السلام است. مأموران او براى من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف كنید و به او نامه اى بنویسید كه با من مدارا كند.» امام فرمود: «من او را نمى شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه كه عرض كردم او از دوستداران شما اهل بیت علیهم السلام است. نامه شما براى من، خیلى كارساز و مشكل گشا خواهد بود.»
 امام كاغذى را برداشت و چنین نوشت:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نكته زیبایى را یادآور شد كه تو به آیین پسندیده اى گرایش دارى! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیك، پاداش نیكى خواهى داشت. به برادرانت احسان كن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.»
 مرد سیستانى در پایان مى گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابورى، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامى كه من به شهرم نزدیك مى شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد.
 «نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روى دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه مى خواهى؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما براى من مالیاتى نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را براى من ببخشند و اضافه كرد: «تا زمانى كه من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف كردم.» سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادى خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد كه در باره مشكل معیشتى من، كارهایى انجام شود و مقدارى هم به صورت نقدى به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرماندارى سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نكرد. (9)
 خدمت به مردم از كاربردى ترین شیوه ها براى جذب دلها است؛ چرا كه انسان به طور فطرى، خود را مدیون كسى مى داند كه به او نیكى كند و یا گرهى را از مشكلات زندگى اش باز مى كند
 اساساً خدمت به مردم و رفع نیازهاى آنان در متن زندگى امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. به همین سبب، امام جواد علیه السلام نیز در این عرصه، پیشتاز بود. آن بزرگوار مى فرمود: «ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَة؛(10) انسان با داشتن سه خصلت پسندیده مى تواند به مقام رضوان و خشنودى الهى برسد. زیاد طلب آمرزش كردن، مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.»
 امام نهم علیه السلام در خدمت به مردم و یارى آنان از هیچ كوششى دریغ نمى كرد. كمكهاى فكرى، مادى، معنوى و حتى یافتن كار و شغل به نیازمندان، از جمله خدمات آن گرامى بود.
 2. داوود جعفرى از علاقه مندان و دوستان آن حضرت مى گوید كه روزى به حضور امام مشرف شدم و همراه من، نامه هایى بود كه نویسندگان آن بر من مشتبه شده بود و به این دلیل، به شدت ناراحت بودم. وقتى نامه ها را مقابل امام قرار دادم، اولى را برداشت و فرمود: «این نامه زیاد بن شبیب است.» دومى را برداشت و فرمود: «این نامه فلانى است» و همین طور… .
 من از این آگاهیهاى حضرت متعجب شدم. امام لبخندى زد و آن گاه به من سه هزار دینار داد و فرمود كه این مبلغ را به یكى از پسر عموهایش تحویل دهم و توصیه فرمود كه بعد از گرفتن این مبلغ، پسر عمویم از تو مى پرسد: «آیا پیشه ورى مى شناسى كه من با این مبالغ كالایى از او بخرم؟» تو نیز او را در این زمینه راهنمایى كن!» داوود گوید: «وقتى پولها را به او دادم، از من پرسید: «اى ابا هاشم! آیا تو بازرگانى را مى شناسى كه من با او معامله اى بكنم؟» من نیز او را راهنمایى كردم.
 3. ساربانى نیز از من خواسته بود تا مشكل بیكارى وى را مطرح كنم و از آن حضرت یارى جویم. هنگامى كه خدمتش رفتم تا در باره بیكارى وى سخنى بگویم، امام مشغول صرف غذا بود و عدّه اى هم، كنار سفره نشسته بودند.برایم ممكن نشد كه با او سخن بگویم. حضرت فرمود: «اى ابا هاشم! بیا سر سفره و مقابلم غذا نهاد.» آن گاه بدون اینكه من در موضوع ساربان لب به سخن بگشایم به غلامش دستور داد: «اى غلام! ساربانى را كه ابوهاشم معرفى مى كند، نزد خود نگه دار!»
 4. ابوهاشم در ادامه خاطرات خود از خدمت رسانى آن حضرت مى گوید كه روزى همراه ایشان به بستانى رفته بودیم. به امام عرض كردم: «آقا! من به مشكل سختى گرفتار شده ام و به خوردن گل علاقه شدیدى دارم.» امام سكوت كرد و بعد از سه روز بدون اینكه سخنى گفته و یا سؤالى كرده باشم به من فرمود: «اى ابا هاشم! خداوند مشكل تو را حل كرد و میل به گل خوردن را از تو برطرف ساخت.» بر اثر دعاى امام جواد علیه السلام از آن روز به بعد، به شدت از گل خوردن نفرت دارم و هیچ چیزى بدتر از گل خوردن برایم نیست. (11)
 از منظر امام نهم علیه السلام خدمت رسانى به مردم بر اثر نزول رحمت الهى بر انسان است و اگر فردى در این عرصه كوتاهى و سهل انگارى كند، ممكن است نعمتهاى الهى را از دست بدهد. به این سبب، آن حضرت فرمود: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَى عَبْدٍ اِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَال؛(12) نعمت خداوند بر كسى فراوان نازل نمى شود، مگر اینكه نیاز مردم به او بیش‌تر مى شود. هر كس كه در رفع این نیازمندیها نكوشد و سختیهاى آن را تحمل نكند، نعمت الهى را در معرض زوال قرار داده است.»
 آن گرامى، اعمال نیك و آثار خدمت به دیگران را براى نیكوكاران مفیدتر از افراد نیازمند مى داند و مى فرماید: «أَهْلُ الْمَعْرُوفِ إِلَى اصْطِنَاعِهِ أَحْوَجُ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ لِأَنَّ لَهُمْ أَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ فَمَهْمَا اصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ فَإِنَّمَا یَبْدَأُ فِیهِ بِنَفْسِهِ فَلَا یَطْلُبَنَّ شُكْرَ مَا صَنَعَ إِلَى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ؛(13) نیكوكاران به نیكى كردن بیش‌تر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا كه انسانهاى خیِّر؛ پاداش اخروى، افتخار و نام نیك را در پرونده اعمال خود ثبت مى كنند. هر كسى كه به خدمتگزارى و نیك رفتارى با مردم و اهل درد مى پردازد، اوّل به خودش خیر و نیكى مى رساند. پس او تشكر و قدردانى را از دیگران توقع نداشته باشد؛ زیرا آن عمل را براى خود انجام داده است.»

 كمك به درماندگان
 حضرت جواد الائمه علیه السلام در امدادرسانى به محرومان، مستضعفان و درماندگان، نهایت تلاش خود را به عمل مى آورد و تا حد امكان از آنان دستگیرى مى كرد.
 ابن حدید كوفى در این باره مى گوید: «همراه عده اى از شیعیان براى زیارت و انجام مناسك حج به مكه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله كردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولى از سفر و حوادث آن چیزى نگفتم.» امام جواد علیه السلام فرمود: «اى ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله كردند و تمام هستى تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یك به یك با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد كه شما اشاره كردید.»
 سپس امام به خادمش دستور داد براى ما لباسها و مبالغ زیادى دینار بیاورد و چنین تأكید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم كن كه به مقدار آن چیزى است كه از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد از نقل این همه لطف و احسان امام علیه السلام مى گوید: «من آن مبالغ اهدایى را میان دوستان و همسفرانم تقسیم كردم و همان گونه كه امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود كه قبل از حمله راهزنان داشتیم.» (14)

 آزادى بردگان
 رها كردن بردگان از دیگر شیوه هاى امام جواد علیه السلام در راستاى احسان به نیازمندان و دستگیرى از بینوایان و درماندگان بود. آن رهبر مهربان، همانند اجداد اطهار خویش، بر این باور بود كه همه انسانها آزاد آفریده شده اند و شایسته است كه با اختیار و اراده خود تصمیم بگیرند و صلاح و رشد خود را تشخیص دهند.
 اساساً برخورد رهبران الهى با موضوع بردگان از همان روز نخست ظهور اسلام بر این مبنا بود كه انسانها را از زنجیر بندگى دیگران آزاد كنند و تحت عبودیت آفریدگار جهان در بیاورند. برنامه هاى اسلام نیز طورى تنظیم شده است كه یك انسان مسلمان با انجام آنها از تمام قیدها و وابستگیهاى مجازى، رها شود و فقط به قدرت بى منتهاى حضرت حق بپیوندد.
 عبد الجبار بن مبارك نهاوندى از یاران امام محمّد جواد علیه السلام مى گوید كه در سال 209 ق به محضر آن حضرت رفتم و پرسیدم: «فدایت شوم! من شنیده ام پدران معصوم شما فرموده اند كه اگر مسلمانان به فرمان حاكمان غاصب و غیرامام در جنگ شركت كنند و پیروز شوند، تمام غنیمتها باید در اختیار امام معصوم علیه السلام قرار گیرد. آیا چنین روایتى صحیح است؟» امام محمّد تقى علیه السلام فرمود: «آرى، درست است.»
 گفتم: «فدایت شوم من در بعضى پیروزیهاى مسلمانان به رهبرى خلفاى جور، اسیر شدم و به عنوان غنیمت جنگى مرا به بندگى كشیدند؛ اما سرانجام، طبق قوانین شرعى و عقود اسلامى از دست مالكان خود آزاد شدم؛ اما وقتى مسئله را فهمیدم متوجه شدم كه غنایم جنگى به امام معصوم علیه السلام مى رسد. من آمده ام كه شما مرا به عنوان عبد و برده خود بپذیرید.»
 امام جواد علیه السلام فرمود: «پذیرفتم.»
 وقتى خواستم به حج بروم، دوباره به محضر امام رفتم و عرضه داشتم: «من غلام شما هستم و غلام، بدون اجازه مولایش نمى تواند كارى انجام دهد. حج رفته و ازدواج كرده و در میان مسلمانان نیز به كسب درآمد مشغول بوده ام. اكنون من در اختیار شما هستم.» امام محمّد جواد علیه السلام فرمود: «به شهر و دیار خود برو، حج و ازدواج و اشتغال تو، همه اش صحیح و حلال است.»
 عبد الجبار مبارك نهاوندى در ادامه مى افزاید، هنگامى كه سال 213 ق رسید. بار دیگر به حضور امام نهم علیه السلام رفتم و دوباره عبودیت خود را به امام عرضه داشتم. حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادى!» گفتم: «قربانت شوم! این را برایم بنویس!» فرداى آن روز امام این گونه نوشته بود:
 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه را محمّد بن على هاشمى علوى در باره آزادى بنده اش عبد اللّه بن مبارك نگاشته است. اى عبد اللّه بن مبارك! من تو را در راه خدا و به سبب روز قیامت آزاد كردم و تو مولایى به غیر از خداوند ندارى و هیچ كس مالك تو نیست. تو از دوستان من و دوستان امامان بعد از من هستى!» (15)

 پناه نیازمندان
 خانه امام جواد علیه السلام ملجأ و مأواى درماندگان، گرفتاران و حاجتمندان بود. هر كسى به نیتى به منزل آن گرامى وارد مى شد و بسیار اتفاق مى افتاد كه قبل از اظهار گرفتارى و خواسته خود، امام از راز نهانى او خبر دهد و گره از مشكلات زندگى اش باز كند. در نتیجه، غبار غم از دل ایشان زدوده مى شد و با نشاط و سرور از منزل امام بیرون مى رفتند. (16

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:08:00 ق.ظ ]




علامه سید محمد حسین طهرانی می فرماید:یکی از اموری که در سلوک الی الله باید مد نظر سالک باشد مسارعت است.یعنی در آنچه بر آن عزم نموده.با سرعت انجام دهد چون در این راه آ فاتی است وبرای سالک در مقام متناسب با حال او مانعی پدید می گردد سالک باید بسیار زرنگ  وبا هوش باشد وقبل از آنکه مانعی بدو دست یابد ودامان او را آلوده کند.وظیفه خود را انجام دهد ودر این راه وصول به مقصد دقیقه ای فرو گذار نکند..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:50:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم