نرجس
 
   




هفت گروه از مردم که کار خود را تباه می‌کنند
امام صادق(ع) فرمود: هفت کس کار خود را تباه می‌کنند و از بین می‌برند…
 امام صادق(ع) فرمود: هفت کس کار خود را تباه می‌کنند و از بین می‌برند.

1. مرد بردباری که دارای علم فراوانی است ولی چون علم را منتشر نمی کند او را به عنوان عالم نمی شناسند و نامش را نمی برند.
2. شخص حکیمی که مال خود را در اختیار هر دروغگوی که منکر چیزی است که به او داده شده، قرض دهد.
3. کسی که مرد مکار و خیانت کاری را امین خود قرار دهد.
4. بزرگی که مهر و عطوفت ندارد.
5. مادری که راز را از فرزند پنهان نگه ندارد و آن را فاش سازد.
6. کسی که در سرزنش برادرانش عجله کند.
7. و کسی که همیشه با برادر خود خصمانه به جدال بپردازد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1398-02-14] [ 12:00:00 ب.ظ ]





خصلتی از حضرت یحیی(ع) که شیطان دوست داشت!
حضرت یحیی(ع) به شیطان گفت: آیا شده است که لحظه ای بر من تسلط یابی؟ پاسخ داد: نه، ولی در تو خصلتی است که من دوست دارم و مایه تعجب من است…
 حضرت یحیی(ع) به شیطان گفت: آیا شده است که لحظه ای بر من تسلط یابی؟
پاسخ داد: نه، ولی در تو خصلتی است که من دوست دارم و مایه تعجب من است.
یحیی(ع) گفت: آن چیست؟
گفت: تو آدم پرخوری هستی، پس هنگامی که غذا می‌خوری و افطار می‌کنی سنگین می‌شوی و همین امر باعث می‌شود که از نماز مستحبی و شب زنده‌داری باز بمانی.
یحیی(ع) گفت: من با خدا عهد می‌بندم که از این پس غذای سیر نخورم تا خدا را ملاقات کنم.
شیطان نیز گفت: من هم با خدا عهد می‌بندم که هرگز مسلمانی را نصیحت نکنم.
سپس شیطان خارج شد و بعد از این جریان به سوی او بازنگشت.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:59:00 ق.ظ ]




در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که فرمودند: مکارم اخلاق ده چیز است، اگر می‌توانی آن‌ها را داشته باش، زیرا گاهی شخصی آن‌ها را دارد و فرزندش ندارد، و گاهی در فرزند هست و در پدرش نیست، و گاهی در برده هست و در آزاد نیست. عرض شد آنها چه هستند؟ امام(ع) فرمود:

1. صادقانه و شجاعانه در راه خدا جنگیدن.
2. راستگویی.
3. امانت داری.
4. صله رحم.
5. پذیرایی از مهمان.
6. غذا دادن به سائل (کسی که غذا می طلبد)
7. جبران کردن نیکی ها.
8. انجام ندادن کاری که باعث مذمت همسایه شود( یعنی مراعات نکردن حق همسایه ).
9. مراعات حق رفیق.
10. و سر همه مکارم بهتر و عالی‌تر ازهمه (حیا و شرم) است زیرا کسی که در برابر خالق و مخلوق حیا و شرم داشته باشد همه این مکارم اخلاق را رعایت می‌کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:56:00 ق.ظ ]




یكى از برترین روش‌هاى صله رحم با خویشاوندان، ترك اذّیت و آزار آنان است. بدین معنا كه پرهیز از غیبت، تهمت، زخم زبان و شماتت آنان، دخالت‌نكردن در زندگى آن‌ها به عناوین مختلف، عیب‌جویى‌نكردن از آنان و … از برترین موارد صله رحم هستند. امام صادق علیه السلام دراین باره فرمود : أَفْضَلُ ما تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ كَفُّ الْأَذى‌ عَنْها
برترین چیزى كه به آن صله رحم مى‌شود، خوددارى‌كردن از اذّیت و آزار آنان است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:55:00 ق.ظ ]




امام صادق علیه السلام : صله رحم و نيكى، حساب (قيامت) را آسان و از گناهان جلوگيرى مى ‏كند. اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ و َالبِرَّ لَيُهَوِّنانِ الحِسابَ و َيَعصِمانِ مِنَ الذُّنوبِ؛

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:54:00 ق.ظ ]





در روایت زیبایی است که حضرت عزرائیل(ع) بر ابراهیم خلیل الله وارد شد. حضرت ابراهیم(ع) وقتی او را دید پرسید: آیا تو الان من را دعوت می‌کنی که به اختیار آن طرف بیایم، یا زمان اختیار گذشته و خواهی نخواهی باید بروم؟ حضرت عزرائیل(ع) گفتند نه به اختیار خود شما است که بیایید یا نیایید. حضرت ابراهیم چیزی گفت که حضرت عزرائیل را به فکر وادار کرد: خدا دوست و خلیل من است، آیا دیده ای که یک دوستی مرگ را به دوست خود هدیه بدهد؟ حضرت عزرائیل درمانده شد. از خداوند متعال خطاب به حضرت عزرائیل رسید که به او بگو آیا دیده ای که دوستی از دیدار دوست خود بدش بیاید. تو به طرف دوست خود می‌آیی و دوست مشتاق دیدن دوست است.

اگر بخواهیم این نگاه را به مرگ داشته باشیم مستلزم این است که ایمان داشته باشیم. در این صورت چقدر این لحظه برای فرد زیبا خواهد بود. در آیه 27 «سوره ی ابراهیم» آمده است که خداوند مومنین و افراد با ایمان را نگاه می‌دارد و در دنیا و آخرت آنها را تثبیت می‌کند. در روایتی داریم که دو شاخه ی گل بسیار معطر از حرم الهی برای او آورده می شود. بوی یکی از آنها به گونه ای است که فرد خانواده و اموال خودرا فراموش می‌کند تا سختی نکشد. و بوی دیگری از نسیم رحمت الهی آنچنان حالتی در او ایجاد می‌کند که سخاوتمندانه جان خود را بدهد. اینها همه برای مومن است.

روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می‌کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می‌کوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش‌های آهنین بر دوزخیان می‌زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن. حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم.

بنابراین اصلی‌ترین شرط برای راحت مردن ایمان است. البته اگر می‌خواهیم ایمان در لحظه ی مرگ و پس از آن در مراحل ابدیت حافظ ما باشد باید در دنیا حافظ ایمان خود باشیم. ما حافظ ایمان خود باشیم تا ایمان در سختی ها حافظ ما باشد. بعضی از افراد هستند که از ایمان و اعتقادات خود محافظت ندارند. چه بسا که اعتقادات آنها لغزنده و سست است. در روایت داریم که اعتقادات و ایمان بعضی از افراد عاریه‌ای است، از این دست می‌گیرند و از آن دست می‌دهند. مثلاً تا یک مقدار وضع مالی جابجا می‌شود، حقوق کم و زیاد می‌شود و فشار زندگی وارد می‌شود چه بسا افراد خدا را به ظلم متهم می‌کنند. اینها خطرناک است.

باید ایمان ها را تثبیت کرده و نگاه داشت. تثبیت ایمان و اعتقادات هم فقط با خواندن کتاب و یا رفتن به کلاس عقیدتی نیست. اینها خوب است و می‌تواند عقل را قانع کند. اما دل انسان نیز باید قانع شود. باید قلب انسان باور کند و ایمان در قلب رسوخ کند. باور قلب با عمل به دست می‌آید. هرچقدر ما اعمال خود را طبق وظایف و دستورات دینی انجام دهیم مانند چکشی که بر میخ می‌رود و فرو می رود باعث تثبیت اعتقادات در قلب و باور آنها می‌شود. این آیه ی قرآن است: اگر می خواهید به یقین و باور قلبی برسید، عبودیت و بندگی انجام دهید.

عمل صالح هم حافظ و تثبیت کننده‌ی ایمان و هم ارتقاء دهنده‌ی آن است. هم ایمان عمل صالح را خالص‌تر می‌کند و هم برعکس. هر گناه و معصیت بندهای ایمان و اعتقادات را شل و پاره می‌کند. چه بسا بعد از مدتی اگر انسان دچار معاصی و آلودگی ها شود و توبه نکرده و باز نگردد از درون خالی می‌شود. و در این صورت شاید در حادثه‌های سنگین مانند لحظه‌ی مرگ نتواند ایمان خود را حفظ کند.

مرحوم آیت الله کوهستانی چند سال قبل از انقلاب فوت کردند. کسانی که در شمال ایران هستند یعنی در استان مازندران و گلستان این بزرگوار را که از اولیای خدا بود خوب می‌شناختند. الان هم در شهر کوهستان که در نزدیک ساری است، مدرسه‌ی ایشان که بسیار بامعنویت هم است، برقرار است. کسانی که در هنگام مرگ اطراف ایشان بودند نقل می‌کنند که با اینکه آقا دو یا سه روز آخر حال حرف زدن نداشتند. اما در لحظات آخر، یکی از اطرافیان از ایشان سوال کردند که آیا شما ذکر خود را می گویید؟ ایشان فرموده بودند که خدا لعنت کند شیطان را من هرموقع می‌خواهم ذکر بگویم سرفه ام می‌گیرد. اما من به دهان او می‌زنم و ذکر خود را می‌گویم. این افراد این چیزها را فراموش نمی‌کنند چون در دل آنها بوده است.

مرحوم آیت الله طباطبایی، فارابی زمان ما، در هنگام مرگ دچار فراموشی شدیدی شده بودند. طوری که بسیاری از اصطلاحات علمی و فلسفه ها و قیل و قال های کلامی رافراموش کرده بودند. حتی رئیس بیمارستانی که ایشان بستری بودند می گفتند اگر یک لیوان آب به دست ایشان می دادیم همینطور در دست خود نگاه می‌داشتند مگر اینکه به ایشان می‌گفتیم آن را بخورید. اما با این وجود برخی از بستگان ایشان می‌گفتند ما دیدیم در لحظات آخر لب ایشان تکان می‌خورد و گویی حرف می‌زنند. از ایشان سوال کردیم که چکار می‌کنید؟ فرمودند تکلم. گفتیم تکلم با چه کسی؟ گفت با حضرت حق. این را فراموش نکرده چون در جان او رسوخ کرده‌است.

محبت و ولایت اهل بیت(ع)
ولایت اهل بیت(ع) جدای از توحید نیست. ولایت اهل بیت یک دستگاهی جدای از ولایت و سرپرستی خداوند عالم نیست. لطف اهل بیت(ع) در همه جا به محبین آنها می‌رسد. هم در دنیا، هم در مرگ و هم بعد از آن در برزخ و قیامت و در همه ی عوالم. در هیچ عالمی از عوالم نیست که ما بی نیاز از اهل بیت باشیم. در هیچ عالمی از عوالم نیست که دست اهل بیت کوتاه و بسته باشد.

در زیارت جامعه ی کبیره می‌خوانیم که اهل بیت، رحمت موصوله ی خدا هستند. رحمت موصوله یعنی قطع نمی‌شود و دائم متصل است. ممکن است سوال کنید که ما روایاتی داریم که می فرماید شفاعت ما اهل بیت (ع) در برزخ به شما نمی‌رسد. آن روایات باید در جای خود معنا شود. یا مقصود این روایات این است که قیامت مراحل بسیار سختی دارد که شفاعت اصلی ما آنجا بروز می‌کند. اینجا شفاعت ما است اما شفاعت اصلی نیست. لذا شفاعت و دستگیری در برزخ هم است که در آخر زیارت عاشورا می‌گوییم: الهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود. یعنی از همان لحظه‌ی ورود به عالم آخرت شفاعت می‌خواهد. پس شفاعت وجود دارد اما آن شفاعت اصلی مربوط به قیامت است. یا به این دلیل است که اسم لطف هایی که اهل بیت (ع) در برزخ می‌کنند شفاعت نیست.

بنابراین ولایت اهل بیت (ع)، سکرات را آسان می‌کند، خصوصاً محبت امیرالمومنین علی(ع). اینکه می‌گوییم خصوصاً چون امیرالمومنین (ع) مرز و ملاک حق و باطل است. شیعه و سنی از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند که فرمود: یا علی حب تو داشتن ایمان است و بغض نسبت به تو داشتن کفر است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر کسی علی(ع) را دوست داشته باشد سکرات و سختی‌های مرگ برای او آسان می‌شود.

صله رحم بخصوص نسبت به والدین
در روایت است که خداوند متعال فرمود: من از صد جزء محبت و رحمت خود، یک جزء آن را در عالم دنیا فرستاده‌ام که این محبت ها بین پدر و مادر و فرزند و برادر و خواهر و فامیل درست شده‌است. بقیه ی آن را آن طرف می‌بینید. اگر رحم، یک خاندان و یک خانواده که بین آنها محبت است، این محبت را نسبت به هم قطع کنند، یعنی در واقع رحمت خدا را قطع کرده‌اند. به این جهت است که خیلی با آن برخورد شده که قطع رحم نکنید. وقتی رحمت خدا را قطع کردید طبیعتاً در مرگ سختی می بینید. اما اگر کسی صله‌ی رحم کرد در حال جذب رحمت خدا است. بنابراین چون شما قدر رحمت خدا را خصوصاً نسبت به والدین دانسته اید مرگ را آسان می کند. آن فردی که به مادر خود جفا کرده بود حتی نتوانست تلقین پیامبر را جواب دهد تا زمانی که مادر او راضی شد و او را بخشید.

تسبیحات حضرت زهرا(س)
همچنین یکی دیگر از چیزهایی که خیلی توصیه شده است، تسبیحات حضرت زهرا(س) بعد از نمازهای واجب است. من تقاضا می کنم که این گنج است و آن را از دست ندهید. امام باقر(ع) فرمود: اگر هدیه ای بالاتر از تسبیحات زهرا(س) بود پیامبر آن هدیه را به حضرت زهرا می‌داد. امام صادق(ع) فرمود: ما به بچه های خود همانطور که نماز را توصیه می‌کنیم این تسبیحات را هم توصیه می‌کنیم. و بعد فرمود اگر کسی مداومت داشته باشد به خواندن تسبیحات حضرت زهرا(س) بعد ازهر نماز سختی‌های مرگ بر او آسان می‌شود.

انگشتر به دست کردن
خصوصا انگشتر عقیق که از علائم مومن است.

خواندن هفت بار «بِسمِ اللهِ اَلرحمنِ الرَحیم، لا حَولَ و لاقُوةَ اِلا بِالله العَلیُ العَظیمم در تعقیبات نماز صبح
مرحوم محدث قمی این مطلب را در مفاتیح آورده است.

خواندن دعای عدیله
مومنین حداقل یک بار در عمر خود این دعای عدیله را بخوانند، اعتقادات خود را صادقانه، نزد خدا به امانت بسپارند. چون در آخر دعای عدیله داریم که خدایا تو بهترین امانت دار هستی. این اعتقادات خود را پیش تو امانت می‌گذارم تا هنگام مرگ که زمانی است که انسان خیلی چیزها را از یاد می‌برد به من باز گردان.

خواندن قرآن بعد از هر نماز
پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر هر کسی بعد از هر نماز قرآن بخواند، سکرات موت بر او آسان می‌شود و خود ملک الموت شهادتین را بر او تلقین می‌کند.

وظایف ما در کنار شخص محتضر
گاهی اوقات انسان با فردی مواجه می‌شود که در لحظات بسیار سخت و حساس احتضار است و نیاز دارد که کسی به او کمک بدهد، معمولا اطرافیان محتضر، که در کنار او هستند، اصلاً نمی‌دانند که چکاری بکنند. برای یک مسلمان زشت است که در آن هنگام نداند چکار باید بکند. در باره‌ی شخص محتضر یک وظیفه‌ی واجب و تعدادی نیز وظیفه‌ی مستحب داریم.

وظیفه واجب
وظیفه ی واجب این است او را رو به قبله کنیم. این کار بر هر مسلمانی واجب است البته اگر کسی او را رو به قبله کرد از دیگران ساقط است یعنی واجب کفایی است. باید طوری او را به پشت بخوابانیم که کف پاهای او به سمت قبله باشد. البته اگر در جایی بود که این کار امکان پذیرنبود، مثلاً بر روی تخت بیمارستان که به فرد سرم و دستگاه های مختلفی وصل است و این امکان وجود ندارد، باید حتی الامکان و تا جایی که به این شکل شبیه تر است او را قرار داد. اگر هم نشد که ساقط است.

در روایتی از پیامبر اکرم(ص) فلسفه ی این کار گفته شده است. ایشان فرمود اگر کسی را اینگونه رو به قبله کنید، دائم تا زمان قبض روحش، خداوند و ملائکه، با رحمت خود به او رو می‌کنند.

* آداب و مستحبات

تلقین شهادتین
شخصی که در سکرات موت قرار دارد، به قدری در سرگردانی و تحیر است که چه بسا اسم خود را نیز به یا نمی‌آورد. او در یک حالت گیجی و تحیر تام است. لذا در روایات متعدد گفته شده که به او کمک بدهید. شهادتین را به این صورت به او تلقین کنید، در کنار او نشسته و آرام آرام نه با داد و بیداد و دعوا و اینطور چیزها که بیشتر او را اذیت کند به لو تلقین کنید که بگوید: «لااله الا الله، محمدا رسول الله، علیا ولی الله» پیامبر اکرم(ص) فرمود: این کار را بکنید و حرف‌های پراکنده دیگر نزنید و سپس فرمود: اگر به این صورت تلقین کنید آن کسی که بر زبان او این کلمات باشد و با اینها از دنیا برود داخل بهشت می‌شود. البته معلوم است که از روی اعتقاد این کلمات را می‌گوید و طوطی وار بیان نمی‌کند.

تلقین دعای فرج
دعای فرج آن چیزی است که در قنوت‌ها در رساله‌ها گفته شده است. افراد می‌توانند در رساله‌ها در قسمت قنوت مراجعه کنند. «لا اله الا الله الحلیم و الکریم، لااله الا الله العلی العظیم، سبحان الله رب السماوات السبع و…» این دعای فرج، مرور اعتقادات توحیدی است. امیرالمومنین(ع) بر بالین هر محتضری که می‌رفتند، این دعا را می‌خواندند و می‌فرمودند که دیگر ترسی نیست.

خواندن قرآن، بخصوص آیت الکرسی و سوره های یس و صافات
این ها را بخوانیم و لازم نیست تلقین کنیم. درروایات داریم سوره یس را که می‌خوانید ملائک رحمت نازل می‌شوند و سوره صافات را که می‌خوانید، وسوسه‌های شیطان دفع می‌شود.

القاء امید به رحمت خدا
خوف و رجاء و بیم و امید یک مومن تا وقتی که زنده است باید مساوی باشد. باید در مورد اعمال خود و آخرت هم از عذاب خدا بترسد و هم به رحمت خدا امیداور باشد. اما در روایات متعدد داریم که هنگام مرگ باید فقط امید باشد. لذا به آن شخصی که هنگام احتضار است رحمت خدا را القا کنید. اهل بیت به تو کمک می‌دهند و جایی می‌روی که به استقبال تو می‌آیند. ما در روایت داریم که رحمت خدا در آخرت به گونه ای است که حتی ابلیس به آن طمع می‌کند. ابلیسی که گناه اولین و آخرین به عهده ی او است وقتی رحمت خدا را می‌بیند، می‌گوید شاید ما را هم ببخشند. باید این رحمت را با خواندن همین روایات به فرد القاء کرد و اگر هم بلد نیستیم بگوییم که لطف خداوند متعال بی نهایت است، گناه ما محدود است اما رحمت او نامحدود است. لطف خدا بیشتر از جرم ماست.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:52:00 ق.ظ ]




برپایی تریبون آزاد طلاب با توجه به گام دوم سخنان رهبری

به گزارش خبر گزاری کوثر از مدرسه علمیه جوادلائمه خواهران آبدانان

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه خواهران آبدانان خانم سیاحی با توجه به طرح پویش بانوان در خصوص بیانیه راهبردی گام دوم انقلاب اسلامی  برنامه هایی اجرایی در تاریخ 9/2/98را شامل"1-تهیه عکس وپوستر وتراک ونوشته از بیانیه گام دوم رهبری.2-برپایی نمایشگاه  در قالب پوستر.بروشوروعکس نوشته وطراحی از محورهای  بیانیه 3 -برگزاری تریبون آزاد در مدرسه علمیه باتوجه به محورهای بیانیه هبری 4-استفاده از فضای مجازی  وتهیه عکس ونوشته و…از بیانه گام دوم رهبری “برگزار کرد .

سرکار خانم سیاحی بیان کرد: این بیانیه که خطاب به به ملت ایران خصوصا جوانان هم شامل میباشد که باید برای برداشتن گامهای استوار در آینده باید گذشته را درست انتخاب کرد  واینکه افزایش چشمگیر معنویت  واخلاق در فضای عمومی جامعه بگونه ای چشمگیر افزایش داد

همچنینی ایشان با توجه به گام دوم سخنان رهبری  بیان کردند ایران مقتدر امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالشهای مستکبران روبه رو است امابا تفاوتی کاملا معنی داراگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمال بیگانه  یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه جاسوی بود امروز چالش بر سر حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی   وبرچیده شدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه غرب آسیا وحمایت از فلسطین میباشد.

در آخر لازم به ذکر است که متن بیانیه توسط یکی از طلاب برای طلاب مدرسه باسعه صدر قرائت شد و از این بیانات زیبا فیض بردند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-02-10] [ 11:58:00 ق.ظ ]




برپایی تریبون آزاد طلاب با توجه به گام دوم سخنان رهبری
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:57:00 ق.ظ ]




برگزاری نمایشگاه با توجه به گام دوم سخنان رهبری
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:56:00 ق.ظ ]




یابن الحسن!ای صاحب زمان!

در این میان .چشمان  وحشت زده  یارانت .جان های به حلقوم رسیده ای شیعیانت.ودل های لرزان محبانت .تنها یک امید دارند.

ومیدانی که این امید تو هستی!

پس ای آخرین امید .مبادا که دست دلدادگانت از دامان تو کوتاه بماند….

           “اللهم العجل لولیک الفرج”

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1398-02-07] [ 10:07:00 ق.ظ ]




 امام محمد باقر ” ع” می فرماید:محبوبترین کارها نزد خدای متعال عملی است که بنده بر امداومت واستمرار داشته باشد .هر چند اندک باشد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:02:00 ق.ظ ]




اما صادق"ع”

سزاوار است که در مومن هشت خصلت وصفت باشد؟

در ارزش ها وفراز ونشیب ها وقار داشته باشد.

هنگام بلا صبور باشد

هنگام آسایش شکور وسپاسگذار باشد

به دشمنان ستم نکند

به آنچه خداوند روزای اش کرده قانع باشد

بر دوستان برنامه ای را تحمیل ننماید

بدنش از او در رنج باشد

مردم از دست او در آسایش باشد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ق.ظ ]




امام صادق"ع”

هرگاه کسی را دوست داشتی به او خبر بده چرا که این کار دوستی میان  شما را استوار تر می سازد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ق.ظ ]




برپایی نماز جماعت با حضور فعال ایمه جماعت در مساجد
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:27:00 ق.ظ ]




حضور فعال طلاب مبلغ در مدارس وبر پایی جلسات نماز
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:25:00 ق.ظ ]




راه بهشت را….فقط مردان خدا می دانند….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-02-04] [ 09:35:00 ق.ظ ]




ما دلتنگیهایمان را به جای تو در آغوش میکشیم چقدر جایت میان ما خالیست

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:34:00 ق.ظ ]




هر دم بگو میان قنوتت به صد نیاز/عجل علی ظهورک یا فارس الحجاز

هر دم بگو به اشک روان روه به آسمان/عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:32:00 ق.ظ ]




فضای مجازی به عنوان یک معضل

سرپرست حوزه علمیه خواهران آبدانان از برگزار ی اردو3روز طلاب واساتید در نیمه شعبان به قم خبر داد

در این اردو که طلاب واساتید حضور داشتند برنامه های فرهنگی  ومثمر ثمری اجرا شد.

در این اردو ابتدا زیارت حضرت معصومه"س"ومسجد مقدس جمکران انجام شد وهدف آن آشنایی با برکات ائمه معصومین میباشد.

در این مدت طلاب این مدرسه علاوه بر زیارت از محضر حجت الاسلام والمسلمین آیت الله مصباح یزدی فیض بردند.

ایت الله مصباح یزدی بیان کردند:فضای مجازی خود به عنوان یک معضل جامعه را تهدید می کند وفعالان مذهبی باید همگام با دیگران در پی رفع این معضل وروشن سازی قشر جوان باشند

در ادمه ایشان بیان کردند:که انسان از یک نطفه پست تشکیل شده ودلیلی برای غرورو وتکبر وجود ندارد

طلبه باید علم داشته باشد ودوسویه کار کند ودر کنار آن بتواند رفع شبهه کند.

 لازم به ذکر است که در این ایام طلاب حضور فعال شرکت در برنامه های جشن میلاد.پیاده روی حرم تا حرم.حضور در دعای کمیل وهمچنین برگزاری مراسمات وشب احیای نیمه شعبان و دیدار با حجت الاسلام والمسلمین آیت مصباح یزدی ودیگر برنامه ها داشتند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-02-03] [ 09:48:00 ق.ظ ]




کمک طلاب واساتید مدرسه علمیه خواهران آبدانان به صورت نقدی وغیر نقدی
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ق.ظ ]




طلاب ابدانان در شب نیمه شعبان در قم .مسجد جمکران...با سخنرانی جت الاسلام والمسلمین حا ج آقا یوسفی
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-02-02] [ 12:31:00 ب.ظ ]




طلاب ابدانان "نیمه شعبان "در محضر آیت الله مصباح یزدی..قم
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:29:00 ب.ظ ]




فعالیت مبلغین در نیمه شعبان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:08:00 ب.ظ ]




برگزاری مراسم نیمه شعبان در مدرسه علمیه

معاونت فرهنگی  مدرسه علمیه جوادلائمه"ع"مدرسه آبدانان سرکار خانم سیاحی از برگزاری هرچه بهتر مراسمات نیمه شعبان وجشن میلاد در مدرسه علمیه  مداحی “توسط خانم حسینی وسیاحی"ومدارس سطح شهرستان ومجامع عمومی  توسط طلاب مبلغ وائمه جماعت ومداحین  خبر داد.

ایشان در برگزاری این برنامه در مدرسه علمیه در جمع عمومی ضمن اشاره به روایتی از امام محمد باقر در مورد فضیلت نیمه شعبان اشاره کرد که شب نیمه شعبان افضل شب ها بعد از لیله القدر است  که سفارش شده است  به اعمال وارده به این شب وروز.ونیمه شعبان  نوید بخش طلیعه فجر عدالت وعزت زندگی با کرامت انسان رنج دیده از نابرابری ها وناملایمات است   وهمه ما وظیفه داریم تا ایشا ن را تک تک افراد جامعه ومعرفی وبستر ساز ظهور حضرتش باشیم.

امام زمان “عج” فرمودند:به شیعیان ودوستان ما بگویید “خدا را بحق عمه ام زینب"س” قسم دهند که فرج مرا نزدیک گرداند

همچنین ایشان از اعزام مبلغین به مدارس وهماهنگی مراسمات در مجامع عموی برای برگزاری مراسمات جشن نیمه شعبان همراه با اجرای برنامه های مختلف اشاره کرد.

ودر آخر برنامه پذیرایی واهدا جوائز همراه با تراک با دلنوشته های در زمینه های مختلف به اسامی مهدی نامها ونرگس نام ها وهمچنین برگزاری مسابقه  صورت گرفت.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:06:00 ب.ظ ]




برگزاری مراسمات نیمه شعبان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:05:00 ب.ظ ]




خدا مهربان تراز آن است که با چند گناه بنده خود را دور بیندازد.

ولی شیطان دائما در حال  نامید کردن انسان است یک آدم گنهکار اگر احساس می کند خدا دیگران به او نگاه نمی کند باید بدانان این    نامیدی القا همان شیطان است که او را وادار به گناه کردن کرده در نتیجه نباید به احساسات منفی خود اعتنا کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-01-26] [ 09:23:00 ق.ظ ]




کسی که حمام رفته ولباس تمیز پوشیده است وهمین که یک سیاهی  روی صورت یا لباسش بنشیند می فهمد.

ولی کسی که مثلا در مکانیکی  کارکرده وسیاه شده. هر قدر هم خاک بخورد متوجه نمی شود.

گناه هم همین طور است.

کسی که تزکیه کرده وخودش را تمیز کرده .می فهمد که یک گناه چه قدر اثر دارد.

  ولی کسی که غرق گناه است.هرچقدر گناه کند ککش هم نمی گزد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




آتش به اختیار طلاب آبدانان در سطح مدارس
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-01-25] [ 11:41:00 ق.ظ ]




حضور طلاب مبلغ در مدارس در اعیاد شعبانیه
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:37:00 ق.ظ ]




مرحوم حا ج آقا مجتبی تهرانی:

ذکر شریف صلوات مثل مدادوپاکن میماند خوبی ها را مینویسد وتثبیت می کند وبدی ها را پاک میکند واز وجود انسان می زداید..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ق.ظ ]




یکی از اولیائ خدا که بسیار مرد بزرگی بود وگفته اند امام زمان"عج"در تشیع جنازه ی او حاضر بودند.همسر بسیار بد اخلاقی داشت که سی وپنج سال او را شکنجه میداد ولی او تحمل میکرد.

گاهی هم اگر تحمل شود.مثل نماز شب برای انسان سلوک الله است..

 

 

 

 

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:16:00 ق.ظ ]




اگر انسان تسلیم خدا شود رای وسلیقه خود را کنار بگذارد وخود را به تمام معنا به خدا واگذار نماید.خداوند او را برای خود تربیت می کند…"کیمیای سعادت”

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:06:00 ق.ظ ]




شهید روح الله باقری:

شهادت خوبست و"تقوا بهتر..

تقوایی که در قلب  باشد ودر رفتار بروز پیدا کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ق.ظ ]




حاج اسماعیل دولابی:

همیشه سعی کنید “خیرخواه “دیگران باشید وبرای  بندگان

 خدا چیز خوب بخواهید..

مومن میتواند با دل خود به اهل زمین و آسمان خیر برساند.

مثلا در روایت آمده است:کسی که صلوات  بر محمد وآل محمد بفرستد خیرش به تمام موجودات عالم برسد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ق.ظ ]




زود ناامید نشو……

موفیقت تو را مغرور نکند..گاهی کمی صبر شکست را به پیروزی تبدیل می کند..

گاهی کمی عجله .پیروزی را به شکست تبدیل می کند..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1398-01-24] [ 07:59:00 ق.ظ ]




دستم به اسمانت نمیرسد

اما تو که دستت به زمین می رسد/عزت دوستان وعزیزانم را تا عرش کبریایی خود بلند کن/

وعطا کن به آنان هر آنچه برایشان خیر است ودلشان را لبریز از شادی …

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:56:00 ق.ظ ]




بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی و همنشینی



 بسیاری از مردم به سبب برخی از ارتباطات اجتماعی به سعادت می‌رسند و بسیاری نیز نگون‌بخت می‌شوند و در دنیا سر از زندان و گوشه خیابان و خرابه‌ها درمی‌آورند و دنیا و آخرتشان را تباه می‌سازند. این ارتباط اجتماعی به ویژه در قالب دوستی و همنشینی با افراد به سبب نقش سرنوشت‌ساز آن همواره از سوی خدا و معصومان(ع) مورد توجه و اهتمام بوده و مطالب بسیاری در این باره گفته و نوشته شده است. در این مطلب به گوشه‌ای از نقش مجالست با خوبان و بدان در زندگی دنیوی و اخروی اشاره شده است.
***
سنت ارتباط اجتماعی، نیاز طبیعی
انسان موجودی اجتماعی است. اجتماع به حالت گفته می‌شود که افراد نقشی را به عهده می‌گیرند و مسئولیتی دارند و در قالب حقوق و تکالیف به نیازهای یکدیگر پاسخ می‌دهند و آن را برآورده می‌سازند. این حالت در دنیا امری طبیعی و از سنت‌های الهی است؛ زیرا انسان بدون دیگری نمی‌تواند نیازهای خویش را برآورده سازد و به کمالی از کمالات دست یابد. بر همین اساس، سنت تفضیل و برتری میان افراد قرار داده شده و تسخیرگری به عنوان سنت الهی در جامعه و اجتماع مطرح شده است. (زخرف، آیه32)
روابط اجتماعی اقتضائاتی دارد که از جمله آنها عدالت در تعامل و اجرای قوانین، احسان نسبت به دیگران در قالب بخشیدن و خیررسانی، عفو و گذشت و حتی ایثار و گذشتن از حق خویش برای حفظ مصالح اهم و مهم‌تر است. برخی از نیازهای انسانی که عاطفی است در قالب تشکیل خانواده و از طریق همسران و فرزندان و برخی دیگر در قالب دوستی و رفاقت و مانند آنها برآورده و برطرف می‌شود.
دوستی به معنای یاری، رفاقت، عشق و محبت و نیز به معنای آشنایی توأم با مهر و محبت و عشق، از مهم‌ترین راه‌ها در حوزه روابط اجتماعی سالم است که بسیاری از نیازهای عاطفی و حتی مادی دو طرف بدون آنکه در چارچوب قوانین سخت‌گیرانه عدالتی باشد، در قالب احسان و مودت و اکرام برآورده می‌شود.
در قرآن به مسئله دوستی توجه ویژه‌ای مبذول شده است؛ زیرا پس از همسر، مهم‌ترین امری است که تأثیر بسزا در سرنوشت بشر و خوشبختی و بدبختی افراد دارد. از همین‌رو در آیات قرآن به ابعاد و مسائل دوستی با استفاده از واژگانی چون «ود»، «الف و الفت»، «خلیل»، «ولی»، «حب»، «قرین»، «صدیق»، «رفیق»، «صاحب» و مشتقات آنها پرداخته شده است.
از نظر قرآن، هر کسی با کسی دوستی می‌ورزد که متناسب با روحیات اوست و کمالات را در چنین روابطی می‌داند. چنانکه در ضرب‌المثل معروف آمده: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم‌جنس با هم جنس پرواز. این هم‌جنسی در روحیات و کمالاتی است هر یک آن را مطلوب دانسته و در ساختار ارتباط اجتماعی خواهان تأمین آن هستند؛ هر چند که در مصداق و یا روش دستیابی به کمالات به اشتباه بروند، ولی از نظر این دوستان، کمال همان چیزی است که در این روابط اجتماعی به دست می‌آورند. لذا در روایات آمده فرد را باید با نگاه به دوستان و هم‌نشینانش شناخت.
پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: المرء علی دین خلیله، فلینظر احدکم من یخالل؛ آدمی بر آئین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می‌کند. ( الأمالی للطوسی، ص518، حدیث1135.) و نیز می‌فرماید: اختبروا الناس بأخدانهم؛ فانما یخادن الرجل من یعجبه؛ مردم را با دوستانشان بیازمائید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید، دوستی می‌کند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص249).
بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی
از نظر قرآن بهترین‌ها در دوستی جز پیامبران، صالحان، صدیقان، گواهان اعمال و کسانی که خداوند به آنان نعمت ایمان و ولایت بخشیده نیستند (نساء، آیه69)؛ چنانکه دوستان بد همان کسانی هستند که در زمره شیطان و دوستان او قرار دارند. این افراد شامل کافران (اعراف، آیه 27)، گمراهان (اعراف، آیه30)، جدال‌کنندگان به باطل (انعام، آیه21)، افراد ناباب (فرقان، آیات 27 و 28) و مانند آنها هستند و به عنوان بدترین همنشینان به شمار می‌روند.
اینکه بر دوستی و همنشینی با برخی از افراد تأکید و از برخی دیگر نهی شده است، به سبب همین نقش سرنوشت‌ساز آنان در خوشبختی و بدبختی افراد است. امام علی(ع) در این‌باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید: جلیس الخیر نعمه، جلیس الشر نقمه؛ همنشین خوب، نعمت است و همنشین بد، مصیبت. (شرح غررالحکم: ج3، ص396، ح4720-4719.)
امام علی(ع) به مردم هشدار می‌دهد که مجالست با هر دارنده فکر و عمل و روحیه‌ای موجب می‌شود که انسان همان روحیه را بگیرد. اگر با خوبان نشستی خوب می‌شوی و اگر با بدان بد. از جمله ایشان می‌فرماید: جالس الحلماء تزدد حلما؛ با بردباران بنشین تا بردباری‌ات افزون شود. (شرح غررالحکم: ج3، ص357، ح4722)
آن حضرت در جای دیگر فرموده است: مجالسه أهل الهوی منساه للایمان، و محضره للشیطان؛ همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است. (نهج‌البلاغه: خطبه 86)
پیامبر اعظم(ص) در روایتی به نقش و تأثیر همنشینی با هشت گروه اشاره می‌کند. در صفحه 122 کتاب «منیه المرید» آمده که حضرت درباره مجالست می‌فرمایند: هر کس با هشت طایفه از مردم بنشیند، خداوند متعال هشت چیز را در وجودش زیاد می‌کند:
1- همنشینی با توانگران: کسی که با توانگران و ثروتمندان بنشیند، خداوند متعال محبت دنیا و میل به آن را در او زیاد می‌کند.
وقتی انسان با ثروتمندان دوستی و نشست و برخاست دارد، آنان همواره در اندیشه جمع‌آوری و تکاثر و راه‌های کسب ثروت هستند. سخنان و رفتارشان پیرامون چگونگی افزایش ثروت و حفظ و نگهداری آن و شیوه‌های کسب آن است. افزون بر اینکه آنان حتی اگر تفاخر نفروشند و همانند قارون رفتار نکنند، آمد و شد نزد ایشان و خانه‌هایشان، آدم را با چیزهای تجملاتی و چشم پرکنی مواجه می‌کند که علاقه به دنیا و آسایش و تجملات آن را موجب می‌شود. اصولاً دیدن آدم‌های پولدار و ثروتمند در آن لباس‌ها و جامه‌ها و اتومبیل‌ها و خانه‌ها و خدم و حشم و مانند آن، انسان را وسوسه می‌کند تا دنبال آسایش و رفاهی باشد که آنان در آن به سر می‌برند. این‌گونه است که محبت دنیا در دل‌ها جا می‌گیرد و انسان را به تکاثر و ثروت‌اندوزی ترغیب می‌کند و از آخرت و خدا و انفاق و زکات و مانند آن دور می‌سازد. (تکاثر، آیات 1 و 3؛ قصص، آیات 75 تا 80).
امام علی(ع) می‌فرماید: خلطه ابناء الدنیا تشین الدین، و تضعف الیقین؛ رفت و آمد با دنیا‌پرستان، به دین انسان لطمه می‌زند و یقین را سست می‌گرداند. (شرح غررالحکم: ج3، ص453، ح5072).
پیامبر خدا(ص) ثروتمندان پول‌پرست را مرده دل دانسته و می‌فرماید: ایاکم و مجالسه الموتی! قیل: یا رسول‌الله من الموتی؟ قال: کل غنی أطغاه غناه؛ از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسول‌الله! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که توانگری‌اش او را سرمست کرده باشد. (تنبیه الخواطر: ج2، ص32)
2- همنشینی با فقیران: هر کس با فقرا بنشیند، شکر و رضایتش نسبت به تقسیمات خداوند متعال زیاد می‌شود.
فقیران مومن اهل صبر و شکر هستند چنانکه در آیه 80 سوره قصص و آیات دیگر بیان شده است؛ آنان به آنچه دارند قناعت می‌کنند. فقیر کسی است که به تنهایی نمی‌تواند بار مالی زندگی‌اش را تحمل کند و نیاز به کمک‌های مالی دارد؛ او همانند تاک انگور است که باید به داربستی تکیه کند و سرپا بماند. باید عصایی از کمک مالی به دست او داد تا ستون فقرات خودش را یاری رساند و سرپا بماند؛ این‌گونه افراد چون اهل تلاش هستند و توان درآمدی آنان به اندازه‌ای نیست که آنان را سرپا نگه دارد، با این همه همواره شاکر خداوند هستند و بر این باورند که خداوند معیشت همگان را تقسیم کرده است: نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی‌الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ ما وسائل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم؛ و برخی از آنان را از نظر درجات بالاتر از بعضی دیگر قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی دیگر را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می‌اندوزند بهتر است. (زخرف، آیه 32) از همین‌رو، به قسمت رضایت می‌دهند.
به هرحال، نشست و برخاست با فقیران مومن موجب می‌شود تا انسان شکر و رضایت به قسمت را از آنان یاد بگیرد و نسبت به مسائل دنیوی و مادی حرص نزند و زیاده‌خواهی نداشته باشد.
3- همنشینی با سلاطین: هر کس با سلاطین بنشیند خداوند متعال قساوت و تکبر را در او زیاد می‌کند.
سلاطین ولایت خود را از سلطه جباری و طاغوتی آورده‌اند، نه از ولایت الهی؛ آنان مظاهر الهی در اسما و سفاتش نیستند؛ از همین‌رو، انسان‌های سنگدل و متکبر هستند. خودبزرگ‌بینی آنان موجب می‌شود تا در رفتار همچون ابلیس و فرعون استکبار ورزند و دیگران را به استضعاف کشند. بنابراین، نباید با اولیای طاغوتی و طاغوتیان از جمله فرعون و قارون و هامان نشست و برخاست داشت. (قصص، آیات 4 و 38)؛ اما دوستی، نشست و برخاست با اولیای الهی و حاکمان ولایت الهی، نه‌تنها انسان را از دنیا دور می‌دارد، بلکه به آخرت نزدیک می‌کند؛ از همین‌رو، مودت و محبت و رفت و آمد با ایشان لازم و ضروری برای رسیدن به کمال دانسته شده است؛ زیرا آنان همان کسانی هستند که خداوند نعمت ولایت، اسلام، نور ایمان و قرآن به ایشان بخشیده است. (نساء، آیات59 و 69)
4- همنشینی با زنان: زنان به سبب طبیعت مادرانه سرشار از عواطف و احساسات هستند و همین موجب می‌شود که عقل آنان در شعاع خورشید عواطف و احساسات قرار گیرد، حتی اگر این عقل در مقام بدر شب چهارده چون ماه بدرخشد، ولی چون در شعاع نورانیت بسیار عواطف قرار دارد، جلوه‌گری کمتری دارد. از همین‌رو همنشینی مردان با ایشان موجب می‌شود تا گرفتار عواطف زنانه و احساسات مادرانه شوند و عقلانیت آنان نیز در شعاع شمس عواطف قرار گیرد. همچنین رفت و آمد و دوستی با آنان موجب می‌شود شهوت جنسی افزایش یابد و مرد سرگرم مسائل جنسی شده از دیگر امور باز ماند.
5- همنشینی با کودکان و نوجوانان: هر کس با کودکان و نوجوانان بنشیند خداوند جرئت بر گناهان و تأخیر توبه را در او زیاد می‌کند.
کودکان در عنفوان زندگی هستند و به سبب عدم تکامل عقلانیت از هر گونه احتیاط‌ دور می‌شوند و بی‌گدار به آب می‌زنند و اهل خطر کردن هستند. دنیا و زندگی را لعب و لهو می‌دانند و به بازی کودکانه مشغول می‌شوند و یا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند و از ثبات قدم بهره‌ای ندارند. (حدید، آیه20 و روایات تفسیری) از همین‌رو، کسی که در میانسالی و پیری با این افراد دوستی کند، روحیه و روحیات آنان را می‌پذیرد و جرأت به گناه پیدا کرده و خود را جوان دانسته و فرصت را برای توبه بسیار می‌داند و این‌گونه در دام شیطان می‌افتد و زمانی خود را با خدا می‌یابد که دیگر دیر شده است.
6- هم‌نشینی با صالحان: هر کس با افراد صالح بنشیند، میل و رغبتش به طاعت و بندگی زیاد ‌شود.
خداوند در آیه 69 سوره نساء صالحان را که رفتار نیک و صالح ملکه بلکه مقوم وجودی آنان شده است به عنوان بهترین رفیق معرفی می‌کند و می‌فرماید:
والصالحین و حسن أولئک رفیقا. کسی که با این افراد نشست و برخاست داشته باشد، تلاش می‌کند که اهل صلاح و اصلاح باشد و همواره بندگی خدا و اطاعت او را در زندگی سرمشق خویش قرار دهد.
7- همنشینی با عالمان: کسی که با علماء بنشیند، علمش زیاد می‌شود.
اصولاً هر کسی با دارنده هر صفت بد و خوبی بنشیند، آن صفات خوب و بد به دیگری منتقل می‌شود؛ زیرا انسان، تأثیرگذار و تأثیرپذیر و تربیت‌پذیر و تغییرپذیر است. (رعد،آیات 11و 16) کسی که با صالحان نشست و برخاست داشته باشد، اهل صلاح و کسی که با عالم می‌نشیند از علم او برخوردار خواهد شد. از بازتاب‌های علم خشیت الهی است که در آیه 28 سوره فاطر می‌فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء؛ از بندگان خدا تنها دانایان و عالمان از او می‌ترسند. امام علی(ع) نیز می‌فرماید: جالس العلماء تسعد؛ با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی. (شرح غررالحکم، ج3، ص256، ح4717) و نیز می‌فرماید: جالس العلماء یزدد علمک، و یحسن أدبک، و تزک نفسک؛ با دانشمندان بنشین تا بر دانشت افزوده گردد، ادبت نیکو شود و تزکیه نفس یابی. (شرح غررالحکم: ج3، ص373، ح4786).
8- همنشینی با پارسایان و زاهدان: و کسی که با زاهدان بنشیند، میل و رغبتش به آخرت زیاد می‌شود.
زهد به معنای بسنده کردن به کمترین از امور دنیوی در زندگی است. زهد به معنای نداشتن نیست، بلکه داشتن در عین دوری از تجملات است. پارسایان، ندار نیستند، بلکه ممکن است دارا و ثروتمند باشند، ولی دلبسته به دنیا نیستند. پس زهد همان عدم تعلق خاطر به متعلقات دنیوی است و کسی که زاهد است هیچ تعلقی به دنیا ندارد؛ در حالی که ممکن است ثروتمند هم باشد.

 

بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی و همنشینی



 بسیاری از مردم به سبب برخی از ارتباطات اجتماعی به سعادت می‌رسند و بسیاری نیز نگون‌بخت می‌شوند و در دنیا سر از زندان و گوشه خیابان و خرابه‌ها درمی‌آورند و دنیا و آخرتشان را تباه می‌سازند. این ارتباط اجتماعی به ویژه در قالب دوستی و همنشینی با افراد به سبب نقش سرنوشت‌ساز آن همواره از سوی خدا و معصومان(ع) مورد توجه و اهتمام بوده و مطالب بسیاری در این باره گفته و نوشته شده است. در این مطلب به گوشه‌ای از نقش مجالست با خوبان و بدان در زندگی دنیوی و اخروی اشاره شده است.
***
سنت ارتباط اجتماعی، نیاز طبیعی
انسان موجودی اجتماعی است. اجتماع به حالت گفته می‌شود که افراد نقشی را به عهده می‌گیرند و مسئولیتی دارند و در قالب حقوق و تکالیف به نیازهای یکدیگر پاسخ می‌دهند و آن را برآورده می‌سازند. این حالت در دنیا امری طبیعی و از سنت‌های الهی است؛ زیرا انسان بدون دیگری نمی‌تواند نیازهای خویش را برآورده سازد و به کمالی از کمالات دست یابد. بر همین اساس، سنت تفضیل و برتری میان افراد قرار داده شده و تسخیرگری به عنوان سنت الهی در جامعه و اجتماع مطرح شده است. (زخرف، آیه32)
روابط اجتماعی اقتضائاتی دارد که از جمله آنها عدالت در تعامل و اجرای قوانین، احسان نسبت به دیگران در قالب بخشیدن و خیررسانی، عفو و گذشت و حتی ایثار و گذشتن از حق خویش برای حفظ مصالح اهم و مهم‌تر است. برخی از نیازهای انسانی که عاطفی است در قالب تشکیل خانواده و از طریق همسران و فرزندان و برخی دیگر در قالب دوستی و رفاقت و مانند آنها برآورده و برطرف می‌شود.
دوستی به معنای یاری، رفاقت، عشق و محبت و نیز به معنای آشنایی توأم با مهر و محبت و عشق، از مهم‌ترین راه‌ها در حوزه روابط اجتماعی سالم است که بسیاری از نیازهای عاطفی و حتی مادی دو طرف بدون آنکه در چارچوب قوانین سخت‌گیرانه عدالتی باشد، در قالب احسان و مودت و اکرام برآورده می‌شود.
در قرآن به مسئله دوستی توجه ویژه‌ای مبذول شده است؛ زیرا پس از همسر، مهم‌ترین امری است که تأثیر بسزا در سرنوشت بشر و خوشبختی و بدبختی افراد دارد. از همین‌رو در آیات قرآن به ابعاد و مسائل دوستی با استفاده از واژگانی چون «ود»، «الف و الفت»، «خلیل»، «ولی»، «حب»، «قرین»، «صدیق»، «رفیق»، «صاحب» و مشتقات آنها پرداخته شده است.
از نظر قرآن، هر کسی با کسی دوستی می‌ورزد که متناسب با روحیات اوست و کمالات را در چنین روابطی می‌داند. چنانکه در ضرب‌المثل معروف آمده: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم‌جنس با هم جنس پرواز. این هم‌جنسی در روحیات و کمالاتی است هر یک آن را مطلوب دانسته و در ساختار ارتباط اجتماعی خواهان تأمین آن هستند؛ هر چند که در مصداق و یا روش دستیابی به کمالات به اشتباه بروند، ولی از نظر این دوستان، کمال همان چیزی است که در این روابط اجتماعی به دست می‌آورند. لذا در روایات آمده فرد را باید با نگاه به دوستان و هم‌نشینانش شناخت.
پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: المرء علی دین خلیله، فلینظر احدکم من یخالل؛ آدمی بر آئین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می‌کند. ( الأمالی للطوسی، ص518، حدیث1135.) و نیز می‌فرماید: اختبروا الناس بأخدانهم؛ فانما یخادن الرجل من یعجبه؛ مردم را با دوستانشان بیازمائید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید، دوستی می‌کند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص249).
بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی
از نظر قرآن بهترین‌ها در دوستی جز پیامبران، صالحان، صدیقان، گواهان اعمال و کسانی که خداوند به آنان نعمت ایمان و ولایت بخشیده نیستند (نساء، آیه69)؛ چنانکه دوستان بد همان کسانی هستند که در زمره شیطان و دوستان او قرار دارند. این افراد شامل کافران (اعراف، آیه 27)، گمراهان (اعراف، آیه30)، جدال‌کنندگان به باطل (انعام، آیه21)، افراد ناباب (فرقان، آیات 27 و 28) و مانند آنها هستند و به عنوان بدترین همنشینان به شمار می‌روند.
اینکه بر دوستی و همنشینی با برخی از افراد تأکید و از برخی دیگر نهی شده است، به سبب همین نقش سرنوشت‌ساز آنان در خوشبختی و بدبختی افراد است. امام علی(ع) در این‌باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید: جلیس الخیر نعمه، جلیس الشر نقمه؛ همنشین خوب، نعمت است و همنشین بد، مصیبت. (شرح غررالحکم: ج3، ص396، ح4720-4719.)
امام علی(ع) به مردم هشدار می‌دهد که مجالست با هر دارنده فکر و عمل و روحیه‌ای موجب می‌شود که انسان همان روحیه را بگیرد. اگر با خوبان نشستی خوب می‌شوی و اگر با بدان بد. از جمله ایشان می‌فرماید: جالس الحلماء تزدد حلما؛ با بردباران بنشین تا بردباری‌ات افزون شود. (شرح غررالحکم: ج3، ص357، ح4722)
آن حضرت در جای دیگر فرموده است: مجالسه أهل الهوی منساه للایمان، و محضره للشیطان؛ همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است. (نهج‌البلاغه: خطبه 86)
پیامبر اعظم(ص) در روایتی به نقش و تأثیر همنشینی با هشت گروه اشاره می‌کند. در صفحه 122 کتاب «منیه المرید» آمده که حضرت درباره مجالست می‌فرمایند: هر کس با هشت طایفه از مردم بنشیند، خداوند متعال هشت چیز را در وجودش زیاد می‌کند:
1- همنشینی با توانگران: کسی که با توانگران و ثروتمندان بنشیند، خداوند متعال محبت دنیا و میل به آن را در او زیاد می‌کند.
وقتی انسان با ثروتمندان دوستی و نشست و برخاست دارد، آنان همواره در اندیشه جمع‌آوری و تکاثر و راه‌های کسب ثروت هستند. سخنان و رفتارشان پیرامون چگونگی افزایش ثروت و حفظ و نگهداری آن و شیوه‌های کسب آن است. افزون بر اینکه آنان حتی اگر تفاخر نفروشند و همانند قارون رفتار نکنند، آمد و شد نزد ایشان و خانه‌هایشان، آدم را با چیزهای تجملاتی و چشم پرکنی مواجه می‌کند که علاقه به دنیا و آسایش و تجملات آن را موجب می‌شود. اصولاً دیدن آدم‌های پولدار و ثروتمند در آن لباس‌ها و جامه‌ها و اتومبیل‌ها و خانه‌ها و خدم و حشم و مانند آن، انسان را وسوسه می‌کند تا دنبال آسایش و رفاهی باشد که آنان در آن به سر می‌برند. این‌گونه است که محبت دنیا در دل‌ها جا می‌گیرد و انسان را به تکاثر و ثروت‌اندوزی ترغیب می‌کند و از آخرت و خدا و انفاق و زکات و مانند آن دور می‌سازد. (تکاثر، آیات 1 و 3؛ قصص، آیات 75 تا 80).
امام علی(ع) می‌فرماید: خلطه ابناء الدنیا تشین الدین، و تضعف الیقین؛ رفت و آمد با دنیا‌پرستان، به دین انسان لطمه می‌زند و یقین را سست می‌گرداند. (شرح غررالحکم: ج3، ص453، ح5072).
پیامبر خدا(ص) ثروتمندان پول‌پرست را مرده دل دانسته و می‌فرماید: ایاکم و مجالسه الموتی! قیل: یا رسول‌الله من الموتی؟ قال: کل غنی أطغاه غناه؛ از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسول‌الله! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که توانگری‌اش او را سرمست کرده باشد. (تنبیه الخواطر: ج2، ص32)
2- همنشینی با فقیران: هر کس با فقرا بنشیند، شکر و رضایتش نسبت به تقسیمات خداوند متعال زیاد می‌شود.
فقیران مومن اهل صبر و شکر هستند چنانکه در آیه 80 سوره قصص و آیات دیگر بیان شده است؛ آنان به آنچه دارند قناعت می‌کنند. فقیر کسی است که به تنهایی نمی‌تواند بار مالی زندگی‌اش را تحمل کند و نیاز به کمک‌های مالی دارد؛ او همانند تاک انگور است که باید به داربستی تکیه کند و سرپا بماند. باید عصایی از کمک مالی به دست او داد تا ستون فقرات خودش را یاری رساند و سرپا بماند؛ این‌گونه افراد چون اهل تلاش هستند و توان درآمدی آنان به اندازه‌ای نیست که آنان را سرپا نگه دارد، با این همه همواره شاکر خداوند هستند و بر این باورند که خداوند معیشت همگان را تقسیم کرده است: نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی‌الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ ما وسائل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم؛ و برخی از آنان را از نظر درجات بالاتر از بعضی دیگر قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی دیگر را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می‌اندوزند بهتر است. (زخرف، آیه 32) از همین‌رو، به قسمت رضایت می‌دهند.
به هرحال، نشست و برخاست با فقیران مومن موجب می‌شود تا انسان شکر و رضایت به قسمت را از آنان یاد بگیرد و نسبت به مسائل دنیوی و مادی حرص نزند و زیاده‌خواهی نداشته باشد.
3- همنشینی با سلاطین: هر کس با سلاطین بنشیند خداوند متعال قساوت و تکبر را در او زیاد می‌کند.
سلاطین ولایت خود را از سلطه جباری و طاغوتی آورده‌اند، نه از ولایت الهی؛ آنان مظاهر الهی در اسما و سفاتش نیستند؛ از همین‌رو، انسان‌های سنگدل و متکبر هستند. خودبزرگ‌بینی آنان موجب می‌شود تا در رفتار همچون ابلیس و فرعون استکبار ورزند و دیگران را به استضعاف کشند. بنابراین، نباید با اولیای طاغوتی و طاغوتیان از جمله فرعون و قارون و هامان نشست و برخاست داشت. (قصص، آیات 4 و 38)؛ اما دوستی، نشست و برخاست با اولیای الهی و حاکمان ولایت الهی، نه‌تنها انسان را از دنیا دور می‌دارد، بلکه به آخرت نزدیک می‌کند؛ از همین‌رو، مودت و محبت و رفت و آمد با ایشان لازم و ضروری برای رسیدن به کمال دانسته شده است؛ زیرا آنان همان کسانی هستند که خداوند نعمت ولایت، اسلام، نور ایمان و قرآن به ایشان بخشیده است. (نساء، آیات59 و 69)
4- همنشینی با زنان: زنان به سبب طبیعت مادرانه سرشار از عواطف و احساسات هستند و همین موجب می‌شود که عقل آنان در شعاع خورشید عواطف و احساسات قرار گیرد، حتی اگر این عقل در مقام بدر شب چهارده چون ماه بدرخشد، ولی چون در شعاع نورانیت بسیار عواطف قرار دارد، جلوه‌گری کمتری دارد. از همین‌رو همنشینی مردان با ایشان موجب می‌شود تا گرفتار عواطف زنانه و احساسات مادرانه شوند و عقلانیت آنان نیز در شعاع شمس عواطف قرار گیرد. همچنین رفت و آمد و دوستی با آنان موجب می‌شود شهوت جنسی افزایش یابد و مرد سرگرم مسائل جنسی شده از دیگر امور باز ماند.
5- همنشینی با کودکان و نوجوانان: هر کس با کودکان و نوجوانان بنشیند خداوند جرئت بر گناهان و تأخیر توبه را در او زیاد می‌کند.
کودکان در عنفوان زندگی هستند و به سبب عدم تکامل عقلانیت از هر گونه احتیاط‌ دور می‌شوند و بی‌گدار به آب می‌زنند و اهل خطر کردن هستند. دنیا و زندگی را لعب و لهو می‌دانند و به بازی کودکانه مشغول می‌شوند و یا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند و از ثبات قدم بهره‌ای ندارند. (حدید، آیه20 و روایات تفسیری) از همین‌رو، کسی که در میانسالی و پیری با این افراد دوستی کند، روحیه و روحیات آنان را می‌پذیرد و جرأت به گناه پیدا کرده و خود را جوان دانسته و فرصت را برای توبه بسیار می‌داند و این‌گونه در دام شیطان می‌افتد و زمانی خود را با خدا می‌یابد که دیگر دیر شده است.
6- هم‌نشینی با صالحان: هر کس با افراد صالح بنشیند، میل و رغبتش به طاعت و بندگی زیاد ‌شود.
خداوند در آیه 69 سوره نساء صالحان را که رفتار نیک و صالح ملکه بلکه مقوم وجودی آنان شده است به عنوان بهترین رفیق معرفی می‌کند و می‌فرماید:
والصالحین و حسن أولئک رفیقا. کسی که با این افراد نشست و برخاست داشته باشد، تلاش می‌کند که اهل صلاح و اصلاح باشد و همواره بندگی خدا و اطاعت او را در زندگی سرمشق خویش قرار دهد.
7- همنشینی با عالمان: کسی که با علماء بنشیند، علمش زیاد می‌شود.
اصولاً هر کسی با دارنده هر صفت بد و خوبی بنشیند، آن صفات خوب و بد به دیگری منتقل می‌شود؛ زیرا انسان، تأثیرگذار و تأثیرپذیر و تربیت‌پذیر و تغییرپذیر است. (رعد،آیات 11و 16) کسی که با صالحان نشست و برخاست داشته باشد، اهل صلاح و کسی که با عالم می‌نشیند از علم او برخوردار خواهد شد. از بازتاب‌های علم خشیت الهی است که در آیه 28 سوره فاطر می‌فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء؛ از بندگان خدا تنها دانایان و عالمان از او می‌ترسند. امام علی(ع) نیز می‌فرماید: جالس العلماء تسعد؛ با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی. (شرح غررالحکم، ج3، ص256، ح4717) و نیز می‌فرماید: جالس العلماء یزدد علمک، و یحسن أدبک، و تزک نفسک؛ با دانشمندان بنشین تا بر دانشت افزوده گردد، ادبت نیکو شود و تزکیه نفس یابی. (شرح غررالحکم: ج3، ص373، ح4786).
8- همنشینی با پارسایان و زاهدان: و کسی که با زاهدان بنشیند، میل و رغبتش به آخرت زیاد می‌شود.
زهد به معنای بسنده کردن به کمترین از امور دنیوی در زندگی است. زهد به معنای نداشتن نیست، بلکه داشتن در عین دوری از تجملات است. پارسایان، ندار نیستند، بلکه ممکن است دارا و ثروتمند باشند، ولی دلبسته به دنیا نیستند. پس زهد همان عدم تعلق خاطر به متعلقات دنیوی است و کسی که زاهد است هیچ تعلقی به دنیا ندارد؛ در حالی که ممکن است ثروتمند هم باشد.

 

بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی و همنشینی



 بسیاری از مردم به سبب برخی از ارتباطات اجتماعی به سعادت می‌رسند و بسیاری نیز نگون‌بخت می‌شوند و در دنیا سر از زندان و گوشه خیابان و خرابه‌ها درمی‌آورند و دنیا و آخرتشان را تباه می‌سازند. این ارتباط اجتماعی به ویژه در قالب دوستی و همنشینی با افراد به سبب نقش سرنوشت‌ساز آن همواره از سوی خدا و معصومان(ع) مورد توجه و اهتمام بوده و مطالب بسیاری در این باره گفته و نوشته شده است. در این مطلب به گوشه‌ای از نقش مجالست با خوبان و بدان در زندگی دنیوی و اخروی اشاره شده است.
***
سنت ارتباط اجتماعی، نیاز طبیعی
انسان موجودی اجتماعی است. اجتماع به حالت گفته می‌شود که افراد نقشی را به عهده می‌گیرند و مسئولیتی دارند و در قالب حقوق و تکالیف به نیازهای یکدیگر پاسخ می‌دهند و آن را برآورده می‌سازند. این حالت در دنیا امری طبیعی و از سنت‌های الهی است؛ زیرا انسان بدون دیگری نمی‌تواند نیازهای خویش را برآورده سازد و به کمالی از کمالات دست یابد. بر همین اساس، سنت تفضیل و برتری میان افراد قرار داده شده و تسخیرگری به عنوان سنت الهی در جامعه و اجتماع مطرح شده است. (زخرف، آیه32)
روابط اجتماعی اقتضائاتی دارد که از جمله آنها عدالت در تعامل و اجرای قوانین، احسان نسبت به دیگران در قالب بخشیدن و خیررسانی، عفو و گذشت و حتی ایثار و گذشتن از حق خویش برای حفظ مصالح اهم و مهم‌تر است. برخی از نیازهای انسانی که عاطفی است در قالب تشکیل خانواده و از طریق همسران و فرزندان و برخی دیگر در قالب دوستی و رفاقت و مانند آنها برآورده و برطرف می‌شود.
دوستی به معنای یاری، رفاقت، عشق و محبت و نیز به معنای آشنایی توأم با مهر و محبت و عشق، از مهم‌ترین راه‌ها در حوزه روابط اجتماعی سالم است که بسیاری از نیازهای عاطفی و حتی مادی دو طرف بدون آنکه در چارچوب قوانین سخت‌گیرانه عدالتی باشد، در قالب احسان و مودت و اکرام برآورده می‌شود.
در قرآن به مسئله دوستی توجه ویژه‌ای مبذول شده است؛ زیرا پس از همسر، مهم‌ترین امری است که تأثیر بسزا در سرنوشت بشر و خوشبختی و بدبختی افراد دارد. از همین‌رو در آیات قرآن به ابعاد و مسائل دوستی با استفاده از واژگانی چون «ود»، «الف و الفت»، «خلیل»، «ولی»، «حب»، «قرین»، «صدیق»، «رفیق»، «صاحب» و مشتقات آنها پرداخته شده است.
از نظر قرآن، هر کسی با کسی دوستی می‌ورزد که متناسب با روحیات اوست و کمالات را در چنین روابطی می‌داند. چنانکه در ضرب‌المثل معروف آمده: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم‌جنس با هم جنس پرواز. این هم‌جنسی در روحیات و کمالاتی است هر یک آن را مطلوب دانسته و در ساختار ارتباط اجتماعی خواهان تأمین آن هستند؛ هر چند که در مصداق و یا روش دستیابی به کمالات به اشتباه بروند، ولی از نظر این دوستان، کمال همان چیزی است که در این روابط اجتماعی به دست می‌آورند. لذا در روایات آمده فرد را باید با نگاه به دوستان و هم‌نشینانش شناخت.
پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: المرء علی دین خلیله، فلینظر احدکم من یخالل؛ آدمی بر آئین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می‌کند. ( الأمالی للطوسی، ص518، حدیث1135.) و نیز می‌فرماید: اختبروا الناس بأخدانهم؛ فانما یخادن الرجل من یعجبه؛ مردم را با دوستانشان بیازمائید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید، دوستی می‌کند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص249).
بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی
از نظر قرآن بهترین‌ها در دوستی جز پیامبران، صالحان، صدیقان، گواهان اعمال و کسانی که خداوند به آنان نعمت ایمان و ولایت بخشیده نیستند (نساء، آیه69)؛ چنانکه دوستان بد همان کسانی هستند که در زمره شیطان و دوستان او قرار دارند. این افراد شامل کافران (اعراف، آیه 27)، گمراهان (اعراف، آیه30)، جدال‌کنندگان به باطل (انعام، آیه21)، افراد ناباب (فرقان، آیات 27 و 28) و مانند آنها هستند و به عنوان بدترین همنشینان به شمار می‌روند.
اینکه بر دوستی و همنشینی با برخی از افراد تأکید و از برخی دیگر نهی شده است، به سبب همین نقش سرنوشت‌ساز آنان در خوشبختی و بدبختی افراد است. امام علی(ع) در این‌باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید: جلیس الخیر نعمه، جلیس الشر نقمه؛ همنشین خوب، نعمت است و همنشین بد، مصیبت. (شرح غررالحکم: ج3، ص396، ح4720-4719.)
امام علی(ع) به مردم هشدار می‌دهد که مجالست با هر دارنده فکر و عمل و روحیه‌ای موجب می‌شود که انسان همان روحیه را بگیرد. اگر با خوبان نشستی خوب می‌شوی و اگر با بدان بد. از جمله ایشان می‌فرماید: جالس الحلماء تزدد حلما؛ با بردباران بنشین تا بردباری‌ات افزون شود. (شرح غررالحکم: ج3، ص357، ح4722)
آن حضرت در جای دیگر فرموده است: مجالسه أهل الهوی منساه للایمان، و محضره للشیطان؛ همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است. (نهج‌البلاغه: خطبه 86)
پیامبر اعظم(ص) در روایتی به نقش و تأثیر همنشینی با هشت گروه اشاره می‌کند. در صفحه 122 کتاب «منیه المرید» آمده که حضرت درباره مجالست می‌فرمایند: هر کس با هشت طایفه از مردم بنشیند، خداوند متعال هشت چیز را در وجودش زیاد می‌کند:
1- همنشینی با توانگران: کسی که با توانگران و ثروتمندان بنشیند، خداوند متعال محبت دنیا و میل به آن را در او زیاد می‌کند.
وقتی انسان با ثروتمندان دوستی و نشست و برخاست دارد، آنان همواره در اندیشه جمع‌آوری و تکاثر و راه‌های کسب ثروت هستند. سخنان و رفتارشان پیرامون چگونگی افزایش ثروت و حفظ و نگهداری آن و شیوه‌های کسب آن است. افزون بر اینکه آنان حتی اگر تفاخر نفروشند و همانند قارون رفتار نکنند، آمد و شد نزد ایشان و خانه‌هایشان، آدم را با چیزهای تجملاتی و چشم پرکنی مواجه می‌کند که علاقه به دنیا و آسایش و تجملات آن را موجب می‌شود. اصولاً دیدن آدم‌های پولدار و ثروتمند در آن لباس‌ها و جامه‌ها و اتومبیل‌ها و خانه‌ها و خدم و حشم و مانند آن، انسان را وسوسه می‌کند تا دنبال آسایش و رفاهی باشد که آنان در آن به سر می‌برند. این‌گونه است که محبت دنیا در دل‌ها جا می‌گیرد و انسان را به تکاثر و ثروت‌اندوزی ترغیب می‌کند و از آخرت و خدا و انفاق و زکات و مانند آن دور می‌سازد. (تکاثر، آیات 1 و 3؛ قصص، آیات 75 تا 80).
امام علی(ع) می‌فرماید: خلطه ابناء الدنیا تشین الدین، و تضعف الیقین؛ رفت و آمد با دنیا‌پرستان، به دین انسان لطمه می‌زند و یقین را سست می‌گرداند. (شرح غررالحکم: ج3، ص453، ح5072).
پیامبر خدا(ص) ثروتمندان پول‌پرست را مرده دل دانسته و می‌فرماید: ایاکم و مجالسه الموتی! قیل: یا رسول‌الله من الموتی؟ قال: کل غنی أطغاه غناه؛ از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسول‌الله! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که توانگری‌اش او را سرمست کرده باشد. (تنبیه الخواطر: ج2، ص32)
2- همنشینی با فقیران: هر کس با فقرا بنشیند، شکر و رضایتش نسبت به تقسیمات خداوند متعال زیاد می‌شود.
فقیران مومن اهل صبر و شکر هستند چنانکه در آیه 80 سوره قصص و آیات دیگر بیان شده است؛ آنان به آنچه دارند قناعت می‌کنند. فقیر کسی است که به تنهایی نمی‌تواند بار مالی زندگی‌اش را تحمل کند و نیاز به کمک‌های مالی دارد؛ او همانند تاک انگور است که باید به داربستی تکیه کند و سرپا بماند. باید عصایی از کمک مالی به دست او داد تا ستون فقرات خودش را یاری رساند و سرپا بماند؛ این‌گونه افراد چون اهل تلاش هستند و توان درآمدی آنان به اندازه‌ای نیست که آنان را سرپا نگه دارد، با این همه همواره شاکر خداوند هستند و بر این باورند که خداوند معیشت همگان را تقسیم کرده است: نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی‌الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ ما وسائل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم؛ و برخی از آنان را از نظر درجات بالاتر از بعضی دیگر قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی دیگر را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می‌اندوزند بهتر است. (زخرف، آیه 32) از همین‌رو، به قسمت رضایت می‌دهند.
به هرحال، نشست و برخاست با فقیران مومن موجب می‌شود تا انسان شکر و رضایت به قسمت را از آنان یاد بگیرد و نسبت به مسائل دنیوی و مادی حرص نزند و زیاده‌خواهی نداشته باشد.
3- همنشینی با سلاطین: هر کس با سلاطین بنشیند خداوند متعال قساوت و تکبر را در او زیاد می‌کند.
سلاطین ولایت خود را از سلطه جباری و طاغوتی آورده‌اند، نه از ولایت الهی؛ آنان مظاهر الهی در اسما و سفاتش نیستند؛ از همین‌رو، انسان‌های سنگدل و متکبر هستند. خودبزرگ‌بینی آنان موجب می‌شود تا در رفتار همچون ابلیس و فرعون استکبار ورزند و دیگران را به استضعاف کشند. بنابراین، نباید با اولیای طاغوتی و طاغوتیان از جمله فرعون و قارون و هامان نشست و برخاست داشت. (قصص، آیات 4 و 38)؛ اما دوستی، نشست و برخاست با اولیای الهی و حاکمان ولایت الهی، نه‌تنها انسان را از دنیا دور می‌دارد، بلکه به آخرت نزدیک می‌کند؛ از همین‌رو، مودت و محبت و رفت و آمد با ایشان لازم و ضروری برای رسیدن به کمال دانسته شده است؛ زیرا آنان همان کسانی هستند که خداوند نعمت ولایت، اسلام، نور ایمان و قرآن به ایشان بخشیده است. (نساء، آیات59 و 69)
4- همنشینی با زنان: زنان به سبب طبیعت مادرانه سرشار از عواطف و احساسات هستند و همین موجب می‌شود که عقل آنان در شعاع خورشید عواطف و احساسات قرار گیرد، حتی اگر این عقل در مقام بدر شب چهارده چون ماه بدرخشد، ولی چون در شعاع نورانیت بسیار عواطف قرار دارد، جلوه‌گری کمتری دارد. از همین‌رو همنشینی مردان با ایشان موجب می‌شود تا گرفتار عواطف زنانه و احساسات مادرانه شوند و عقلانیت آنان نیز در شعاع شمس عواطف قرار گیرد. همچنین رفت و آمد و دوستی با آنان موجب می‌شود شهوت جنسی افزایش یابد و مرد سرگرم مسائل جنسی شده از دیگر امور باز ماند.
5- همنشینی با کودکان و نوجوانان: هر کس با کودکان و نوجوانان بنشیند خداوند جرئت بر گناهان و تأخیر توبه را در او زیاد می‌کند.
کودکان در عنفوان زندگی هستند و به سبب عدم تکامل عقلانیت از هر گونه احتیاط‌ دور می‌شوند و بی‌گدار به آب می‌زنند و اهل خطر کردن هستند. دنیا و زندگی را لعب و لهو می‌دانند و به بازی کودکانه مشغول می‌شوند و یا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند و از ثبات قدم بهره‌ای ندارند. (حدید، آیه20 و روایات تفسیری) از همین‌رو، کسی که در میانسالی و پیری با این افراد دوستی کند، روحیه و روحیات آنان را می‌پذیرد و جرأت به گناه پیدا کرده و خود را جوان دانسته و فرصت را برای توبه بسیار می‌داند و این‌گونه در دام شیطان می‌افتد و زمانی خود را با خدا می‌یابد که دیگر دیر شده است.
6- هم‌نشینی با صالحان: هر کس با افراد صالح بنشیند، میل و رغبتش به طاعت و بندگی زیاد ‌شود.
خداوند در آیه 69 سوره نساء صالحان را که رفتار نیک و صالح ملکه بلکه مقوم وجودی آنان شده است به عنوان بهترین رفیق معرفی می‌کند و می‌فرماید:
والصالحین و حسن أولئک رفیقا. کسی که با این افراد نشست و برخاست داشته باشد، تلاش می‌کند که اهل صلاح و اصلاح باشد و همواره بندگی خدا و اطاعت او را در زندگی سرمشق خویش قرار دهد.
7- همنشینی با عالمان: کسی که با علماء بنشیند، علمش زیاد می‌شود.
اصولاً هر کسی با دارنده هر صفت بد و خوبی بنشیند، آن صفات خوب و بد به دیگری منتقل می‌شود؛ زیرا انسان، تأثیرگذار و تأثیرپذیر و تربیت‌پذیر و تغییرپذیر است. (رعد،آیات 11و 16) کسی که با صالحان نشست و برخاست داشته باشد، اهل صلاح و کسی که با عالم می‌نشیند از علم او برخوردار خواهد شد. از بازتاب‌های علم خشیت الهی است که در آیه 28 سوره فاطر می‌فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء؛ از بندگان خدا تنها دانایان و عالمان از او می‌ترسند. امام علی(ع) نیز می‌فرماید: جالس العلماء تسعد؛ با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی. (شرح غررالحکم، ج3، ص256، ح4717) و نیز می‌فرماید: جالس العلماء یزدد علمک، و یحسن أدبک، و تزک نفسک؛ با دانشمندان بنشین تا بر دانشت افزوده گردد، ادبت نیکو شود و تزکیه نفس یابی. (شرح غررالحکم: ج3، ص373، ح4786).
8- همنشینی با پارسایان و زاهدان: و کسی که با زاهدان بنشیند، میل و رغبتش به آخرت زیاد می‌شود.
زهد به معنای بسنده کردن به کمترین از امور دنیوی در زندگی است. زهد به معنای نداشتن نیست، بلکه داشتن در عین دوری از تجملات است. پارسایان، ندار نیستند، بلکه ممکن است دارا و ثروتمند باشند، ولی دلبسته به دنیا نیستند. پس زهد همان عدم تعلق خاطر به متعلقات دنیوی است و کسی که زاهد است هیچ تعلقی به دنیا ندارد؛ در حالی که ممکن است ثروتمند هم باشد.

 

بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی و همنشینی



 بسیاری از مردم به سبب برخی از ارتباطات اجتماعی به سعادت می‌رسند و بسیاری نیز نگون‌بخت می‌شوند و در دنیا سر از زندان و گوشه خیابان و خرابه‌ها درمی‌آورند و دنیا و آخرتشان را تباه می‌سازند. این ارتباط اجتماعی به ویژه در قالب دوستی و همنشینی با افراد به سبب نقش سرنوشت‌ساز آن همواره از سوی خدا و معصومان(ع) مورد توجه و اهتمام بوده و مطالب بسیاری در این باره گفته و نوشته شده است. در این مطلب به گوشه‌ای از نقش مجالست با خوبان و بدان در زندگی دنیوی و اخروی اشاره شده است.
***
سنت ارتباط اجتماعی، نیاز طبیعی
انسان موجودی اجتماعی است. اجتماع به حالت گفته می‌شود که افراد نقشی را به عهده می‌گیرند و مسئولیتی دارند و در قالب حقوق و تکالیف به نیازهای یکدیگر پاسخ می‌دهند و آن را برآورده می‌سازند. این حالت در دنیا امری طبیعی و از سنت‌های الهی است؛ زیرا انسان بدون دیگری نمی‌تواند نیازهای خویش را برآورده سازد و به کمالی از کمالات دست یابد. بر همین اساس، سنت تفضیل و برتری میان افراد قرار داده شده و تسخیرگری به عنوان سنت الهی در جامعه و اجتماع مطرح شده است. (زخرف، آیه32)
روابط اجتماعی اقتضائاتی دارد که از جمله آنها عدالت در تعامل و اجرای قوانین، احسان نسبت به دیگران در قالب بخشیدن و خیررسانی، عفو و گذشت و حتی ایثار و گذشتن از حق خویش برای حفظ مصالح اهم و مهم‌تر است. برخی از نیازهای انسانی که عاطفی است در قالب تشکیل خانواده و از طریق همسران و فرزندان و برخی دیگر در قالب دوستی و رفاقت و مانند آنها برآورده و برطرف می‌شود.
دوستی به معنای یاری، رفاقت، عشق و محبت و نیز به معنای آشنایی توأم با مهر و محبت و عشق، از مهم‌ترین راه‌ها در حوزه روابط اجتماعی سالم است که بسیاری از نیازهای عاطفی و حتی مادی دو طرف بدون آنکه در چارچوب قوانین سخت‌گیرانه عدالتی باشد، در قالب احسان و مودت و اکرام برآورده می‌شود.
در قرآن به مسئله دوستی توجه ویژه‌ای مبذول شده است؛ زیرا پس از همسر، مهم‌ترین امری است که تأثیر بسزا در سرنوشت بشر و خوشبختی و بدبختی افراد دارد. از همین‌رو در آیات قرآن به ابعاد و مسائل دوستی با استفاده از واژگانی چون «ود»، «الف و الفت»، «خلیل»، «ولی»، «حب»، «قرین»، «صدیق»، «رفیق»، «صاحب» و مشتقات آنها پرداخته شده است.
از نظر قرآن، هر کسی با کسی دوستی می‌ورزد که متناسب با روحیات اوست و کمالات را در چنین روابطی می‌داند. چنانکه در ضرب‌المثل معروف آمده: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم‌جنس با هم جنس پرواز. این هم‌جنسی در روحیات و کمالاتی است هر یک آن را مطلوب دانسته و در ساختار ارتباط اجتماعی خواهان تأمین آن هستند؛ هر چند که در مصداق و یا روش دستیابی به کمالات به اشتباه بروند، ولی از نظر این دوستان، کمال همان چیزی است که در این روابط اجتماعی به دست می‌آورند. لذا در روایات آمده فرد را باید با نگاه به دوستان و هم‌نشینانش شناخت.
پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: المرء علی دین خلیله، فلینظر احدکم من یخالل؛ آدمی بر آئین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می‌کند. ( الأمالی للطوسی، ص518، حدیث1135.) و نیز می‌فرماید: اختبروا الناس بأخدانهم؛ فانما یخادن الرجل من یعجبه؛ مردم را با دوستانشان بیازمائید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید، دوستی می‌کند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص249).
بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی
از نظر قرآن بهترین‌ها در دوستی جز پیامبران، صالحان، صدیقان، گواهان اعمال و کسانی که خداوند به آنان نعمت ایمان و ولایت بخشیده نیستند (نساء، آیه69)؛ چنانکه دوستان بد همان کسانی هستند که در زمره شیطان و دوستان او قرار دارند. این افراد شامل کافران (اعراف، آیه 27)، گمراهان (اعراف، آیه30)، جدال‌کنندگان به باطل (انعام، آیه21)، افراد ناباب (فرقان، آیات 27 و 28) و مانند آنها هستند و به عنوان بدترین همنشینان به شمار می‌روند.
اینکه بر دوستی و همنشینی با برخی از افراد تأکید و از برخی دیگر نهی شده است، به سبب همین نقش سرنوشت‌ساز آنان در خوشبختی و بدبختی افراد است. امام علی(ع) در این‌باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید: جلیس الخیر نعمه، جلیس الشر نقمه؛ همنشین خوب، نعمت است و همنشین بد، مصیبت. (شرح غررالحکم: ج3، ص396، ح4720-4719.)
امام علی(ع) به مردم هشدار می‌دهد که مجالست با هر دارنده فکر و عمل و روحیه‌ای موجب می‌شود که انسان همان روحیه را بگیرد. اگر با خوبان نشستی خوب می‌شوی و اگر با بدان بد. از جمله ایشان می‌فرماید: جالس الحلماء تزدد حلما؛ با بردباران بنشین تا بردباری‌ات افزون شود. (شرح غررالحکم: ج3، ص357، ح4722)
آن حضرت در جای دیگر فرموده است: مجالسه أهل الهوی منساه للایمان، و محضره للشیطان؛ همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است. (نهج‌البلاغه: خطبه 86)
پیامبر اعظم(ص) در روایتی به نقش و تأثیر همنشینی با هشت گروه اشاره می‌کند. در صفحه 122 کتاب «منیه المرید» آمده که حضرت درباره مجالست می‌فرمایند: هر کس با هشت طایفه از مردم بنشیند، خداوند متعال هشت چیز را در وجودش زیاد می‌کند:
1- همنشینی با توانگران: کسی که با توانگران و ثروتمندان بنشیند، خداوند متعال محبت دنیا و میل به آن را در او زیاد می‌کند.
وقتی انسان با ثروتمندان دوستی و نشست و برخاست دارد، آنان همواره در اندیشه جمع‌آوری و تکاثر و راه‌های کسب ثروت هستند. سخنان و رفتارشان پیرامون چگونگی افزایش ثروت و حفظ و نگهداری آن و شیوه‌های کسب آن است. افزون بر اینکه آنان حتی اگر تفاخر نفروشند و همانند قارون رفتار نکنند، آمد و شد نزد ایشان و خانه‌هایشان، آدم را با چیزهای تجملاتی و چشم پرکنی مواجه می‌کند که علاقه به دنیا و آسایش و تجملات آن را موجب می‌شود. اصولاً دیدن آدم‌های پولدار و ثروتمند در آن لباس‌ها و جامه‌ها و اتومبیل‌ها و خانه‌ها و خدم و حشم و مانند آن، انسان را وسوسه می‌کند تا دنبال آسایش و رفاهی باشد که آنان در آن به سر می‌برند. این‌گونه است که محبت دنیا در دل‌ها جا می‌گیرد و انسان را به تکاثر و ثروت‌اندوزی ترغیب می‌کند و از آخرت و خدا و انفاق و زکات و مانند آن دور می‌سازد. (تکاثر، آیات 1 و 3؛ قصص، آیات 75 تا 80).
امام علی(ع) می‌فرماید: خلطه ابناء الدنیا تشین الدین، و تضعف الیقین؛ رفت و آمد با دنیا‌پرستان، به دین انسان لطمه می‌زند و یقین را سست می‌گرداند. (شرح غررالحکم: ج3، ص453، ح5072).
پیامبر خدا(ص) ثروتمندان پول‌پرست را مرده دل دانسته و می‌فرماید: ایاکم و مجالسه الموتی! قیل: یا رسول‌الله من الموتی؟ قال: کل غنی أطغاه غناه؛ از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسول‌الله! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که توانگری‌اش او را سرمست کرده باشد. (تنبیه الخواطر: ج2، ص32)
2- همنشینی با فقیران: هر کس با فقرا بنشیند، شکر و رضایتش نسبت به تقسیمات خداوند متعال زیاد می‌شود.
فقیران مومن اهل صبر و شکر هستند چنانکه در آیه 80 سوره قصص و آیات دیگر بیان شده است؛ آنان به آنچه دارند قناعت می‌کنند. فقیر کسی است که به تنهایی نمی‌تواند بار مالی زندگی‌اش را تحمل کند و نیاز به کمک‌های مالی دارد؛ او همانند تاک انگور است که باید به داربستی تکیه کند و سرپا بماند. باید عصایی از کمک مالی به دست او داد تا ستون فقرات خودش را یاری رساند و سرپا بماند؛ این‌گونه افراد چون اهل تلاش هستند و توان درآمدی آنان به اندازه‌ای نیست که آنان را سرپا نگه دارد، با این همه همواره شاکر خداوند هستند و بر این باورند که خداوند معیشت همگان را تقسیم کرده است: نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی‌الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ ما وسائل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم؛ و برخی از آنان را از نظر درجات بالاتر از بعضی دیگر قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی دیگر را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می‌اندوزند بهتر است. (زخرف، آیه 32) از همین‌رو، به قسمت رضایت می‌دهند.
به هرحال، نشست و برخاست با فقیران مومن موجب می‌شود تا انسان شکر و رضایت به قسمت را از آنان یاد بگیرد و نسبت به مسائل دنیوی و مادی حرص نزند و زیاده‌خواهی نداشته باشد.
3- همنشینی با سلاطین: هر کس با سلاطین بنشیند خداوند متعال قساوت و تکبر را در او زیاد می‌کند.
سلاطین ولایت خود را از سلطه جباری و طاغوتی آورده‌اند، نه از ولایت الهی؛ آنان مظاهر الهی در اسما و سفاتش نیستند؛ از همین‌رو، انسان‌های سنگدل و متکبر هستند. خودبزرگ‌بینی آنان موجب می‌شود تا در رفتار همچون ابلیس و فرعون استکبار ورزند و دیگران را به استضعاف کشند. بنابراین، نباید با اولیای طاغوتی و طاغوتیان از جمله فرعون و قارون و هامان نشست و برخاست داشت. (قصص، آیات 4 و 38)؛ اما دوستی، نشست و برخاست با اولیای الهی و حاکمان ولایت الهی، نه‌تنها انسان را از دنیا دور می‌دارد، بلکه به آخرت نزدیک می‌کند؛ از همین‌رو، مودت و محبت و رفت و آمد با ایشان لازم و ضروری برای رسیدن به کمال دانسته شده است؛ زیرا آنان همان کسانی هستند که خداوند نعمت ولایت، اسلام، نور ایمان و قرآن به ایشان بخشیده است. (نساء، آیات59 و 69)
4- همنشینی با زنان: زنان به سبب طبیعت مادرانه سرشار از عواطف و احساسات هستند و همین موجب می‌شود که عقل آنان در شعاع خورشید عواطف و احساسات قرار گیرد، حتی اگر این عقل در مقام بدر شب چهارده چون ماه بدرخشد، ولی چون در شعاع نورانیت بسیار عواطف قرار دارد، جلوه‌گری کمتری دارد. از همین‌رو همنشینی مردان با ایشان موجب می‌شود تا گرفتار عواطف زنانه و احساسات مادرانه شوند و عقلانیت آنان نیز در شعاع شمس عواطف قرار گیرد. همچنین رفت و آمد و دوستی با آنان موجب می‌شود شهوت جنسی افزایش یابد و مرد سرگرم مسائل جنسی شده از دیگر امور باز ماند.
5- همنشینی با کودکان و نوجوانان: هر کس با کودکان و نوجوانان بنشیند خداوند جرئت بر گناهان و تأخیر توبه را در او زیاد می‌کند.
کودکان در عنفوان زندگی هستند و به سبب عدم تکامل عقلانیت از هر گونه احتیاط‌ دور می‌شوند و بی‌گدار به آب می‌زنند و اهل خطر کردن هستند. دنیا و زندگی را لعب و لهو می‌دانند و به بازی کودکانه مشغول می‌شوند و یا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند و از ثبات قدم بهره‌ای ندارند. (حدید، آیه20 و روایات تفسیری) از همین‌رو، کسی که در میانسالی و پیری با این افراد دوستی کند، روحیه و روحیات آنان را می‌پذیرد و جرأت به گناه پیدا کرده و خود را جوان دانسته و فرصت را برای توبه بسیار می‌داند و این‌گونه در دام شیطان می‌افتد و زمانی خود را با خدا می‌یابد که دیگر دیر شده است.
6- هم‌نشینی با صالحان: هر کس با افراد صالح بنشیند، میل و رغبتش به طاعت و بندگی زیاد ‌شود.
خداوند در آیه 69 سوره نساء صالحان را که رفتار نیک و صالح ملکه بلکه مقوم وجودی آنان شده است به عنوان بهترین رفیق معرفی می‌کند و می‌فرماید:
والصالحین و حسن أولئک رفیقا. کسی که با این افراد نشست و برخاست داشته باشد، تلاش می‌کند که اهل صلاح و اصلاح باشد و همواره بندگی خدا و اطاعت او را در زندگی سرمشق خویش قرار دهد.
7- همنشینی با عالمان: کسی که با علماء بنشیند، علمش زیاد می‌شود.
اصولاً هر کسی با دارنده هر صفت بد و خوبی بنشیند، آن صفات خوب و بد به دیگری منتقل می‌شود؛ زیرا انسان، تأثیرگذار و تأثیرپذیر و تربیت‌پذیر و تغییرپذیر است. (رعد،آیات 11و 16) کسی که با صالحان نشست و برخاست داشته باشد، اهل صلاح و کسی که با عالم می‌نشیند از علم او برخوردار خواهد شد. از بازتاب‌های علم خشیت الهی است که در آیه 28 سوره فاطر می‌فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء؛ از بندگان خدا تنها دانایان و عالمان از او می‌ترسند. امام علی(ع) نیز می‌فرماید: جالس العلماء تسعد؛ با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی. (شرح غررالحکم، ج3، ص256، ح4717) و نیز می‌فرماید: جالس العلماء یزدد علمک، و یحسن أدبک، و تزک نفسک؛ با دانشمندان بنشین تا بر دانشت افزوده گردد، ادبت نیکو شود و تزکیه نفس یابی. (شرح غررالحکم: ج3، ص373، ح4786).
8- همنشینی با پارسایان و زاهدان: و کسی که با زاهدان بنشیند، میل و رغبتش به آخرت زیاد می‌شود.
زهد به معنای بسنده کردن به کمترین از امور دنیوی در زندگی است. زهد به معنای نداشتن نیست، بلکه داشتن در عین دوری از تجملات است. پارسایان، ندار نیستند، بلکه ممکن است دارا و ثروتمند باشند، ولی دلبسته به دنیا نیستند. پس زهد همان عدم تعلق خاطر به متعلقات دنیوی است و کسی که زاهد است هیچ تعلقی به دنیا ندارد؛ در حالی که ممکن است ثروتمند هم باشد.

 

بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی و همنشینی



 بسیاری از مردم به سبب برخی از ارتباطات اجتماعی به سعادت می‌رسند و بسیاری نیز نگون‌بخت می‌شوند و در دنیا سر از زندان و گوشه خیابان و خرابه‌ها درمی‌آورند و دنیا و آخرتشان را تباه می‌سازند. این ارتباط اجتماعی به ویژه در قالب دوستی و همنشینی با افراد به سبب نقش سرنوشت‌ساز آن همواره از سوی خدا و معصومان(ع) مورد توجه و اهتمام بوده و مطالب بسیاری در این باره گفته و نوشته شده است. در این مطلب به گوشه‌ای از نقش مجالست با خوبان و بدان در زندگی دنیوی و اخروی اشاره شده است.
***
سنت ارتباط اجتماعی، نیاز طبیعی
انسان موجودی اجتماعی است. اجتماع به حالت گفته می‌شود که افراد نقشی را به عهده می‌گیرند و مسئولیتی دارند و در قالب حقوق و تکالیف به نیازهای یکدیگر پاسخ می‌دهند و آن را برآورده می‌سازند. این حالت در دنیا امری طبیعی و از سنت‌های الهی است؛ زیرا انسان بدون دیگری نمی‌تواند نیازهای خویش را برآورده سازد و به کمالی از کمالات دست یابد. بر همین اساس، سنت تفضیل و برتری میان افراد قرار داده شده و تسخیرگری به عنوان سنت الهی در جامعه و اجتماع مطرح شده است. (زخرف، آیه32)
روابط اجتماعی اقتضائاتی دارد که از جمله آنها عدالت در تعامل و اجرای قوانین، احسان نسبت به دیگران در قالب بخشیدن و خیررسانی، عفو و گذشت و حتی ایثار و گذشتن از حق خویش برای حفظ مصالح اهم و مهم‌تر است. برخی از نیازهای انسانی که عاطفی است در قالب تشکیل خانواده و از طریق همسران و فرزندان و برخی دیگر در قالب دوستی و رفاقت و مانند آنها برآورده و برطرف می‌شود.
دوستی به معنای یاری، رفاقت، عشق و محبت و نیز به معنای آشنایی توأم با مهر و محبت و عشق، از مهم‌ترین راه‌ها در حوزه روابط اجتماعی سالم است که بسیاری از نیازهای عاطفی و حتی مادی دو طرف بدون آنکه در چارچوب قوانین سخت‌گیرانه عدالتی باشد، در قالب احسان و مودت و اکرام برآورده می‌شود.
در قرآن به مسئله دوستی توجه ویژه‌ای مبذول شده است؛ زیرا پس از همسر، مهم‌ترین امری است که تأثیر بسزا در سرنوشت بشر و خوشبختی و بدبختی افراد دارد. از همین‌رو در آیات قرآن به ابعاد و مسائل دوستی با استفاده از واژگانی چون «ود»، «الف و الفت»، «خلیل»، «ولی»، «حب»، «قرین»، «صدیق»، «رفیق»، «صاحب» و مشتقات آنها پرداخته شده است.
از نظر قرآن، هر کسی با کسی دوستی می‌ورزد که متناسب با روحیات اوست و کمالات را در چنین روابطی می‌داند. چنانکه در ضرب‌المثل معروف آمده: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم‌جنس با هم جنس پرواز. این هم‌جنسی در روحیات و کمالاتی است هر یک آن را مطلوب دانسته و در ساختار ارتباط اجتماعی خواهان تأمین آن هستند؛ هر چند که در مصداق و یا روش دستیابی به کمالات به اشتباه بروند، ولی از نظر این دوستان، کمال همان چیزی است که در این روابط اجتماعی به دست می‌آورند. لذا در روایات آمده فرد را باید با نگاه به دوستان و هم‌نشینانش شناخت.
پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: المرء علی دین خلیله، فلینظر احدکم من یخالل؛ آدمی بر آئین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می‌کند. ( الأمالی للطوسی، ص518، حدیث1135.) و نیز می‌فرماید: اختبروا الناس بأخدانهم؛ فانما یخادن الرجل من یعجبه؛ مردم را با دوستانشان بیازمائید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید، دوستی می‌کند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص249).
بهترین‌ها و بدترین‌ها در دوستی
از نظر قرآن بهترین‌ها در دوستی جز پیامبران، صالحان، صدیقان، گواهان اعمال و کسانی که خداوند به آنان نعمت ایمان و ولایت بخشیده نیستند (نساء، آیه69)؛ چنانکه دوستان بد همان کسانی هستند که در زمره شیطان و دوستان او قرار دارند. این افراد شامل کافران (اعراف، آیه 27)، گمراهان (اعراف، آیه30)، جدال‌کنندگان به باطل (انعام، آیه21)، افراد ناباب (فرقان، آیات 27 و 28) و مانند آنها هستند و به عنوان بدترین همنشینان به شمار می‌روند.
اینکه بر دوستی و همنشینی با برخی از افراد تأکید و از برخی دیگر نهی شده است، به سبب همین نقش سرنوشت‌ساز آنان در خوشبختی و بدبختی افراد است. امام علی(ع) در این‌باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید: جلیس الخیر نعمه، جلیس الشر نقمه؛ همنشین خوب، نعمت است و همنشین بد، مصیبت. (شرح غررالحکم: ج3، ص396، ح4720-4719.)
امام علی(ع) به مردم هشدار می‌دهد که مجالست با هر دارنده فکر و عمل و روحیه‌ای موجب می‌شود که انسان همان روحیه را بگیرد. اگر با خوبان نشستی خوب می‌شوی و اگر با بدان بد. از جمله ایشان می‌فرماید: جالس الحلماء تزدد حلما؛ با بردباران بنشین تا بردباری‌ات افزون شود. (شرح غررالحکم: ج3، ص357، ح4722)
آن حضرت در جای دیگر فرموده است: مجالسه أهل الهوی منساه للایمان، و محضره للشیطان؛ همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است. (نهج‌البلاغه: خطبه 86)
پیامبر اعظم(ص) در روایتی به نقش و تأثیر همنشینی با هشت گروه اشاره می‌کند. در صفحه 122 کتاب «منیه المرید» آمده که حضرت درباره مجالست می‌فرمایند: هر کس با هشت طایفه از مردم بنشیند، خداوند متعال هشت چیز را در وجودش زیاد می‌کند:
1- همنشینی با توانگران: کسی که با توانگران و ثروتمندان بنشیند، خداوند متعال محبت دنیا و میل به آن را در او زیاد می‌کند.
وقتی انسان با ثروتمندان دوستی و نشست و برخاست دارد، آنان همواره در اندیشه جمع‌آوری و تکاثر و راه‌های کسب ثروت هستند. سخنان و رفتارشان پیرامون چگونگی افزایش ثروت و حفظ و نگهداری آن و شیوه‌های کسب آن است. افزون بر اینکه آنان حتی اگر تفاخر نفروشند و همانند قارون رفتار نکنند، آمد و شد نزد ایشان و خانه‌هایشان، آدم را با چیزهای تجملاتی و چشم پرکنی مواجه می‌کند که علاقه به دنیا و آسایش و تجملات آن را موجب می‌شود. اصولاً دیدن آدم‌های پولدار و ثروتمند در آن لباس‌ها و جامه‌ها و اتومبیل‌ها و خانه‌ها و خدم و حشم و مانند آن، انسان را وسوسه می‌کند تا دنبال آسایش و رفاهی باشد که آنان در آن به سر می‌برند. این‌گونه است که محبت دنیا در دل‌ها جا می‌گیرد و انسان را به تکاثر و ثروت‌اندوزی ترغیب می‌کند و از آخرت و خدا و انفاق و زکات و مانند آن دور می‌سازد. (تکاثر، آیات 1 و 3؛ قصص، آیات 75 تا 80).
امام علی(ع) می‌فرماید: خلطه ابناء الدنیا تشین الدین، و تضعف الیقین؛ رفت و آمد با دنیا‌پرستان، به دین انسان لطمه می‌زند و یقین را سست می‌گرداند. (شرح غررالحکم: ج3، ص453، ح5072).
پیامبر خدا(ص) ثروتمندان پول‌پرست را مرده دل دانسته و می‌فرماید: ایاکم و مجالسه الموتی! قیل: یا رسول‌الله من الموتی؟ قال: کل غنی أطغاه غناه؛ از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسول‌الله! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که توانگری‌اش او را سرمست کرده باشد. (تنبیه الخواطر: ج2، ص32)
2- همنشینی با فقیران: هر کس با فقرا بنشیند، شکر و رضایتش نسبت به تقسیمات خداوند متعال زیاد می‌شود.
فقیران مومن اهل صبر و شکر هستند چنانکه در آیه 80 سوره قصص و آیات دیگر بیان شده است؛ آنان به آنچه دارند قناعت می‌کنند. فقیر کسی است که به تنهایی نمی‌تواند بار مالی زندگی‌اش را تحمل کند و نیاز به کمک‌های مالی دارد؛ او همانند تاک انگور است که باید به داربستی تکیه کند و سرپا بماند. باید عصایی از کمک مالی به دست او داد تا ستون فقرات خودش را یاری رساند و سرپا بماند؛ این‌گونه افراد چون اهل تلاش هستند و توان درآمدی آنان به اندازه‌ای نیست که آنان را سرپا نگه دارد، با این همه همواره شاکر خداوند هستند و بر این باورند که خداوند معیشت همگان را تقسیم کرده است: نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی‌الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ ما وسائل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم؛ و برخی از آنان را از نظر درجات بالاتر از بعضی دیگر قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی دیگر را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می‌اندوزند بهتر است. (زخرف، آیه 32) از همین‌رو، به قسمت رضایت می‌دهند.
به هرحال، نشست و برخاست با فقیران مومن موجب می‌شود تا انسان شکر و رضایت به قسمت را از آنان یاد بگیرد و نسبت به مسائل دنیوی و مادی حرص نزند و زیاده‌خواهی نداشته باشد.
3- همنشینی با سلاطین: هر کس با سلاطین بنشیند خداوند متعال قساوت و تکبر را در او زیاد می‌کند.
سلاطین ولایت خود را از سلطه جباری و طاغوتی آورده‌اند، نه از ولایت الهی؛ آنان مظاهر الهی در اسما و سفاتش نیستند؛ از همین‌رو، انسان‌های سنگدل و متکبر هستند. خودبزرگ‌بینی آنان موجب می‌شود تا در رفتار همچون ابلیس و فرعون استکبار ورزند و دیگران را به استضعاف کشند. بنابراین، نباید با اولیای طاغوتی و طاغوتیان از جمله فرعون و قارون و هامان نشست و برخاست داشت. (قصص، آیات 4 و 38)؛ اما دوستی، نشست و برخاست با اولیای الهی و حاکمان ولایت الهی، نه‌تنها انسان را از دنیا دور می‌دارد، بلکه به آخرت نزدیک می‌کند؛ از همین‌رو، مودت و محبت و رفت و آمد با ایشان لازم و ضروری برای رسیدن به کمال دانسته شده است؛ زیرا آنان همان کسانی هستند که خداوند نعمت ولایت، اسلام، نور ایمان و قرآن به ایشان بخشیده است. (نساء، آیات59 و 69)
4- همنشینی با زنان: زنان به سبب طبیعت مادرانه سرشار از عواطف و احساسات هستند و همین موجب می‌شود که عقل آنان در شعاع خورشید عواطف و احساسات قرار گیرد، حتی اگر این عقل در مقام بدر شب چهارده چون ماه بدرخشد، ولی چون در شعاع نورانیت بسیار عواطف قرار دارد، جلوه‌گری کمتری دارد. از همین‌رو همنشینی مردان با ایشان موجب می‌شود تا گرفتار عواطف زنانه و احساسات مادرانه شوند و عقلانیت آنان نیز در شعاع شمس عواطف قرار گیرد. همچنین رفت و آمد و دوستی با آنان موجب می‌شود شهوت جنسی افزایش یابد و مرد سرگرم مسائل جنسی شده از دیگر امور باز ماند.
5- همنشینی با کودکان و نوجوانان: هر کس با کودکان و نوجوانان بنشیند خداوند جرئت بر گناهان و تأخیر توبه را در او زیاد می‌کند.
کودکان در عنفوان زندگی هستند و به سبب عدم تکامل عقلانیت از هر گونه احتیاط‌ دور می‌شوند و بی‌گدار به آب می‌زنند و اهل خطر کردن هستند. دنیا و زندگی را لعب و لهو می‌دانند و به بازی کودکانه مشغول می‌شوند و یا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند و از ثبات قدم بهره‌ای ندارند. (حدید، آیه20 و روایات تفسیری) از همین‌رو، کسی که در میانسالی و پیری با این افراد دوستی کند، روحیه و روحیات آنان را می‌پذیرد و جرأت به گناه پیدا کرده و خود را جوان دانسته و فرصت را برای توبه بسیار می‌داند و این‌گونه در دام شیطان می‌افتد و زمانی خود را با خدا می‌یابد که دیگر دیر شده است.
6- هم‌نشینی با صالحان: هر کس با افراد صالح بنشیند، میل و رغبتش به طاعت و بندگی زیاد ‌شود.
خداوند در آیه 69 سوره نساء صالحان را که رفتار نیک و صالح ملکه بلکه مقوم وجودی آنان شده است به عنوان بهترین رفیق معرفی می‌کند و می‌فرماید:
والصالحین و حسن أولئک رفیقا. کسی که با این افراد نشست و برخاست داشته باشد، تلاش می‌کند که اهل صلاح و اصلاح باشد و همواره بندگی خدا و اطاعت او را در زندگی سرمشق خویش قرار دهد.
7- همنشینی با عالمان: کسی که با علماء بنشیند، علمش زیاد می‌شود.
اصولاً هر کسی با دارنده هر صفت بد و خوبی بنشیند، آن صفات خوب و بد به دیگری منتقل می‌شود؛ زیرا انسان، تأثیرگذار و تأثیرپذیر و تربیت‌پذیر و تغییرپذیر است. (رعد،آیات 11و 16) کسی که با صالحان نشست و برخاست داشته باشد، اهل صلاح و کسی که با عالم می‌نشیند از علم او برخوردار خواهد شد. از بازتاب‌های علم خشیت الهی است که در آیه 28 سوره فاطر می‌فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء؛ از بندگان خدا تنها دانایان و عالمان از او می‌ترسند. امام علی(ع) نیز می‌فرماید: جالس العلماء تسعد؛ با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی. (شرح غررالحکم، ج3، ص256، ح4717) و نیز می‌فرماید: جالس العلماء یزدد علمک، و یحسن أدبک، و تزک نفسک؛ با دانشمندان بنشین تا بر دانشت افزوده گردد، ادبت نیکو شود و تزکیه نفس یابی. (شرح غررالحکم: ج3، ص373، ح4786).
8- همنشینی با پارسایان و زاهدان: و کسی که با زاهدان بنشیند، میل و رغبتش به آخرت زیاد می‌شود.
زهد به معنای بسنده کردن به کمترین از امور دنیوی در زندگی است. زهد به معنای نداشتن نیست، بلکه داشتن در عین دوری از تجملات است. پارسایان، ندار نیستند، بلکه ممکن است دارا و ثروتمند باشند، ولی دلبسته به دنیا نیستند. پس زهد همان عدم تعلق خاطر به متعلقات دنیوی است و کسی که زاهد است هیچ تعلقی به دنیا ندارد؛ در حالی که ممکن است ثروتمند هم باشد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-01-21] [ 08:24:00 ق.ظ ]




همنشینی با خوبان

 

با كسى بنشینید كه دیدن او شما را به یاد خداوند اندازد و زبان او در علم شما بیافزاید.
 
به نام خدا
از نکاتی که حکیمان و عالمان الهی، نسبت به آن توصیه  و تأکید دارند، مجالست داشتن و همنشینی با علماست؛ به طوری که حتی در انتخاب محل زندگی جایی را برگزینیم که با یک عالم مرتبط باشیم.

 

در نصایح لقمان علیه السلام به فرزندش آمده است:

یَا بُنَیَّ جَالِسِ الْعُلَمَاءَ وَ زَاحِمْهُمْ بِرُكْبَتِكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحْیِی الْقُلُوبَ بِنُورِ الْحِكْمَةِ كَمَا یُحْیِی الْأَرْضَ بِوَابِلِ السَّمَاء (1)؛ پسركم! با دانشمندان همنشینى كن و زانو به زانوى ایشان بنشین كه خداى عز و جل دلها را به پرتو حكمت زنده مى‏كند، همچنان كه زمین را با باران آسمان زنده مى‏فرماید. (2)

 

گاهی اوقات ممکن است شخصی خود را متدین و آگاه بداند و از روی اشتباه خود را بی نیاز از مصاحبت علما بپندارد و خود را محروم نماید.

 

از امیر المؤمنین علیه السلام روایت است که:

صاحب العقلاء، و جالس العلماء، و اغلب الهوى، ترافق الملأ الأعلى. (3)

مصاحبت كن با عقلا، و همنشینى كن با علما، و غلبه كن بر هوس و هوا، تا این كه رفیق گردى با ملأ أعلى؛ یعنى اگر این کارها را بكنى، رفیق و همراه گردى با ملأ أعلى یعنى گروه بلند مرتبه كه ملائكه باشند یا انبیا و اوصیا و اولیا صلوات اللّه علیهم. (4)

 

«آیت الله العظمی بهجت» می فرمایند:

«از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات و غیر آنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول (صلوات الله علیه و آله) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.

 

و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:

 

جالسوا مَنْ‏ یُذَكِّرُكُمُ‏ اللَّهَ‏ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُكُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُهُ (5)؛ [بنشینید با كسى كه دیدن او شما را به یاد خداوند اندازد و زبان او در علم شما بیافزاید، كه خوف خداوند در دل شما زیاد شود و عمل او شما را راغب به آخرت كند.]» (6)

 

آیت الله العظمی بهجت در توصیه هایی به استاد جواد فروغی می فرمایند:

«…و نیز توصیه می نمایم به تحصیل علوم و معارف از همان راهی كه علمای سلف رضوان الله علیهم تحصیل می نمودند به تعلم علوم و دراسات حوزه های علمیه و همنشینی و معاشرت با علمای وارسته و مهذب كه با اعتقادات صحیح و كسب پختگی لازم از مضلات و ناپختگی ها به دور بمانید، با رعایت ترتیب در تحصیل و استفاده از نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و مجمع البیان…» (7)

 

در حدیث است که امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

مَنْ جَالَسَ الْعُلَمَاءَ وُقِّرَ وَ مَنْ خَالَطَ الْأَنْذَالَ حُقِّر (8)

كسى كه با علماء بنشیند با وقار و بزرگوار مى‏شود، و كسى كه با مردم فرومایه و خوار آمیخت كوچك و پست گردد. (9)

 

همچنین از آن حضرت روایت شده که فرمود:

جَالِسِ‏ الْعُلَمَاءَ یَزْدَدْ عِلْمُكَ‏ وَ یَحْسُنْ أَدَبُكَ وَ تَزْكُ نَفْسُكَ. (10)

همنشینى كن با علما تا این كه زیاد شود علم تو، و نیكو شود ادب تو، و پاكیزه گردد نفس تو، یعنى اگر همنشینى كنى با ایشان چنین و چنان خواهد شد. (11)

 

ارتباط داشتن و همنشینی با علمای ربانی به قدری مؤثر است که بسیاری از مؤمنان از این طریق به معارف عمیقی دست یافته اند، هرچند دروس حوزوی را نیاموختند؛ خصوصا صادقانی که علم را برای عمل طلبیده اند.

 

نمونه آن، سالک معاصر،  مرحوم «آقا سید عباس فرهمند» است. ایشان از نظر علمی در اثر ممارست و همنشینی با علما، به حدی رسیده بود که با بسیاری از مطالب و روایات آشنایی کافی پیدا کرده و از برکات اهل بیت علیهم السلام بهره مند گردیده بود.

 

از این رو ایشان همیشه سفارش می کرد:

«با عالم بنشینید و با عالم نشست و برخاست کنید! زیرا من هر چه دارم از همنشینی با علما دارم. هر کس عالم دید، پخته می شود والا خام است.» (13)

 

نمونه دیگر پدر بزرگوار «آیت الله سید رضا بهاء الدینی»، مرحوم «سید صفی الدین» است که صفات برجسته اش، اندیشمندی در زندگانی و استفاده شایان از اوقات عمر بود.

 

آیت الله بهاء الدینی درباره والد محترمشان می فرمودند:

«همنشینی بسیار با علمای ربانی داشت و از مجالست و گفتگو با آنان لذت فراوان روحی و معنوی می برد. به طوری که از فیض درس و بحث آنها استفاده کرده، اندیشه های زلال معنوی به دست آورده بود.

 

ادبیات عرب را خوب می دانست و مقداری از رسائل و مکاسب را خوانده بود. همچنین، در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر می شد.

بسیار مشاهده می شد که دعاهایش به اجابت می رسند و بدون هیچ تأخیری انجام می شوند.» (14)

 

آیت الله العظمی مظاهری می فرماید:

«اشخاص فراوانی در گذشته بوده‌اند که با تربیت یک عالم ربّانی یا یک معلّم دین‌دار، مسیر زندگی خود را تغییر داده و سعادت‌مند شده‌اند… جوانان باید توجه داشته باشند که ارتباط با علمای ربّانی و افراد دین‌دار، مانع سقوط و دوری از مسجد، روحانیّت و معنویّات است.

 

 محیط آلوده و رفیق ناباب در کمین جوانان است و اگر با منبر و محراب سر و کار نداشته باشند، شیاطین انسی و جنّی آنان را می‌برند و به انحراف و سقوط می‌کشند؛ اگر انسان تمام عمر خود را صرف پیدا کردن یک معلّم خوب یا یک رفیق خوب کند، ارزش دارد که حتی یک روز با او همراهی و هم‌نشینی داشته باشد.» (12)

 

نشست و برخواست با علما؛ مایه تزکیه نفس
 

آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی می فرماید:

« هیچ چیزی دعوت‌کننده‌تر و جاذب‌تر به سوی خیر و صلاح از همنشینی با خوبان نیست. همنشینی با نیکان آدم را به سمت خوبی می‌کشد. زبانی نیست، عملی است. خواه ناخواهی است.

 

 رابطه تنگاتنگ اثر حُسن می‌گذارد. مصاحبت با افراد نیکو و وارسته تو را به صلاح می‌کشد و از شرّ نجات می‌دهد. همین مصاحبت و همراهی؛ خود او، خواسته یا ناخواسته و ناخودآگاه روی تو اثر می‌گذارد…

 

در باب مجالست، علی(علیه السلام) می‌فرماید‌: «جالِسِ العُلَمَاءَ یَزدَدْ عِلمُکَ وَ یَحْسُنُ أَدَبُکَ وَ تَزْکُ نَفْسُکَ» با علما نشست و برخاست کن که علمت را زیاد، ادبت را نیکو و روحت را پاک می‌سازد.

 

با افراد فهمیده وارسته رابطه تنگاتنگ برقرار کن! به فهم و شعور تو می‌افزاید. ادب همان تربیت است. خوب تربیت می شوی. از نظر امور نفسانیت، این رابطه، نفس تو را تزکیه می‌کند. یعنی این نفسی که خبیث و سرکش است همین رابطه او را مهار می‌کند؛ صِرف رابطه! یعنی چه بخواهی، چه نخواهی، این ارتباط اثر می‌گذارد…

 

این روایات گویای همین مطلب است که، در تربیت تداوم مطرح است. مصاحبت، تداوم دارد. مجالست هم تداوم دارد. اینکه می‌گویم تدریجی الحصول است به این خاطر است. این روایات، هم غیر ارادی بودن را می‌رساند، هم تدریجی الحصول بودن را. نفسِ این رابطه تنگاتنگ - خصوصاً که چاشنی محبّت هم داشته باشد- اثر خودش را می‌گذارد.

 

 هم نقش سازندگی و هم نقش تخریبی دارد. حال اگر آن رابطه دیداری، گفتاری و کرداری تو با یک انسان وارسته باشد، برای تو وارستگی می‌آورد. ـ نعوذ بالله ـ اگر از آن طرف باشد، مثل اینکه بادی از روی نجاست بگذرد، یک چیز بدبو همراه خودت می‌بری؛ بخواهی یا نخواهی.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ق.ظ ]




ترامپ ? من یک پاسدارم وبه تو اخطار می دم که بزودی جواب کوبنده مردم ایران به اراجیف ویاوه گویی تو خواهی دید.
البته از میمون صفت وبی عقلی مثل تو بیشتراز این هم نباید انتظار داشت .
✊✊✊✊ ننگ ومرگ بر تو

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-01-20] [ 11:22:00 ق.ظ ]




کرامات شیخ ( حاج رجبعلی خیاط )

 

شيخ مكتب نرفته ما،باهمان صفاي باطن و صميمت دوست داشتني خود به چنان باور و ايماني رسيد كه تادم مرگ ،دمي از دعا و مناجات به درگاه الهي غافل نبود .

داستان واپسين لحظات زندگي او از زبان يكي از ياران او همچون لحظه لحظه زندگاني اوخواندني و آموزنده است .

سر انجام ،پس از هفتاد ونه سال بندگي و عبادت خدا وند در اين دنياي گذرا ،در روز دهم شهريور 1340 هجري شمسي ،مرغ وجود از قفس تن پر مي كشدو شيخ به خاطره ها مي پيوندد.

 

گزارش وفات شيخ در بيان يكي از همنشينان اواز اين قرار است:

خواب ديدم كه دارند در مغازه هاي سمت غربي مسجد قزوين را مي بندند .

پرسيدم :چرا؟

گفتند آشيخ رجبعلي خياط از دنيا رفته است .

نگران و پر دلهره از خواب برخاستم .

ساعت سه نيمه شب بود .خواب خود را رؤياي صادقه يافتم .

پس از اذان صبح ،نماز خواندم و بي درنگ روانه منزل يكي از دوستان شدم

 با شگفتي از دليل اين حضور بي موقع سؤال كرد جريان رؤياي خود را تعريف كردم

 ساعت پنج بود كه به طرف منزل شيخ راه افتاديم .

شيخ در را گشود داخل شديم و در اتاق همراه شيخ نشستيم و قدري صحبت كرديم .

شيخ به پهلو خوابيد و گفت چيزي بگوئيد ،شعري بخوانيد ! يكي خواند :

خوشتر از ايام عشق ايام نيست

صبح روز عاشقان را شام نيست

 هنوز يك ساعت نگذشته بود كه حال شيخ را دگرگون يافتم

و از شيخ خواستم كه برايش دكتر بياورم .

فرمود:

 مختاريد ،دكتررا آوردم و شيخ را معاينه كرد و رفتم نسخه را بگيرم .

هنگامي كه برگشتم ،ديدم شيخ را به اتاقي ديگر برده اند ،

رو به قبله نشسته و شمد سفيدي روي پا انداخته و با انگشتانش يكسره با شمد بازي مي كند ،

يك مرتبه حالتي پيدا شد و گويا در گوش اوچيزي گفتند كه گفت :

ان شاءالله.

سپس فرمود امروز چند شنبه است ؟ دعاي امرورا بياوريد تا بخوانيم.

هر سه نفر خوانديم .

سپس فرمود :

دستهايتان را به سوي آسمان بلند كنيد و بگوييد :

العفو.عظيم العفو،العفو :ياكريم العفو:خدامرا ببخشايد.

سپس من دنبال يكي ديگر از دوستان رفتم ،

كه معلوم شد قبل از رسيدن من به سوي منزل شيخ رفته است .

وقتي برگشتم ،مغرب بود و شيخ قالب تهي كرده بود .

گويا همينكه دوست ديگرمان ميرسد شيخ آغوش مي گشايدو اور ابغل مي كند

و در دامان اوجان به خدا مي سپارد .

پيكر پاك او با تجليل ،از منزل تشييع مي شود ودر صحن مزار ابن بابويه دفن مي گردد.

با درگذشت شيخ رجبعلي خياط ،پرونده اعمال آن خدايي مرد با صفت بسته نمي شود

 بلكه با ادامه راه او توسط دانش آموختگان مكتب اخلاص و عشق به خدا ،

هر روز بر حسنات او افزوده مي گرددو درحاتش فزوني مي يابد.کرامات

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ق.ظ ]




گزيده هايي كوتاه از سخنان آموزنده شیخ رجبعلی خیاط

بنام خداوند بخشنده و مهربان


1). سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود. خداوند كريم است ،شما هم كريم باشيد .رحيم است ،رحيم باشيد ستار است ،ستار باشيد…

2). اي انسان خودت را بشناس و با اوباش رفاقت نكن ،ملكوت و ملائكه دوستان تواند.

3). عمل ،فقط و فقط بايد براي رضاي باري تعالي و با اخلاص باشد.

4). اگر ما به قدر ترسيدن از يك عقرب از عقاب خدا بترسيم ،همه كارهاي عالم اصلاح مي شود.

5). تو براي خدا باش ،خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود ،من كان لله كان الله له.

6). مقدسها همه كارشان خوب است ، فقط «من» شان را بايد با خدا عوض كنند.

7). دعا كنيد كه خداوند از كري و كوري نجاتتان بدهد ، و تا هنگامي كه انسان غير از خدا بخواهد ،هم كور است و هم كر.

8). دل جاي خداست . صاحب اين خانه خداست؛ آن را اجاره ندهيد.

9). دل آيينه است . غير خدا را در آن راه ندهيد ، كه اگر يك لكه كوچك پيدا كند زودنشان مي دهد.

10). كار را فقط براي خدا انجام دهيد ؛ نه براي ثواب ، يا ترس از جهنم.

11). دلت را انبار پنبه مكن ، سعي كن دلت خدا را نشان دهد.

12). اگر انسان بخواهد راحت شود ، بايد عمر خود را به خدا واگذار كند و هر چه او مي خواهد .

13). حد كمال انسان اين است كه به خدا برسد ، يعني مظهر صفات حق شود.

14). حال انسان بايد همچون فرهاد باشد، تيشه اي هم كه مي زد به ياد شيرين مي زد.

15). اگر انسان ، خودش علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.

16). اگر طالب زرق و برق دنيا هستي ، آن را دير يا زودبه دست مي آوري ، ولي چيزي در آن نيست . اما اگر بخواهي وجود حق تعالي ترا صدا كند و دستت را بگيرد مقداري معرفت پيدا كن و با او معامله كن.

17). اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدارا در آن راه ندهيد ، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد، و آنچه را ديگران نمي شنوند شما مي شنويد.

18). اگر كسي براي خدا كار كند ، چشم دلش باز مي شود.

19). خداوند بقدري مهربان است كه گويا فقط همين يك بنده را دارد كه دائم به او مي گويد : اين كار را بكن و آن كار را مكن ،تا درست بشوي.

20). كسي كه دنيا را از راه حرام بخواهد ، باطنش سگ مي شود . آن كه آخرت را بخواهد خنثي است و آن كه خدا را بخواهد مرد است.

21). هر كس هر كاري مي كند ، بايد آن ار خوب انجام دهد و محكم كارباشد ، خياط بايستي از كوكهاي ريز و نخ محكم استفاده كند . پيامبر اكرم (صلي الله و عليه و آله )فرموده است : “و لكن الله يحب عبدا اذاعملا احكمه”.

22). انسان كسي را كه دوست داشته باشد برايش پول خرج مي كند . ما هم اگر مي گوييم خدا را دوست داريم ، بايد در راه او خرج كنيم.

23). اين چرخ خياطي سينگر را ببينيد ؛ همه قطعات ريز و درشتش مارك مخصوص كارخانه را دارد. مي خواهندكوچكترين پيچ هم نشان اين كارخانه را داشته باشد . انسان مؤمن هم ، همه كارهاي بزرگ و كوچكش بايد نشان خدا را داشته باشد.

24). هر كاري را مي كنيد ، نگو ييد من كردم . بگوييد :مولا مرحمت فرمود و همه را از خدا بدانيد .

25). پيش از آنكه منزل را عوض كنيد ، آرزوهاي مرده ها را عملي كنيد . آنان آرزو مي كنند كه حتي براي يك لحظه به دنيا برگردند و عملي مورد رضايت خداوند انجام دهند .

26). دين حق همين است كه بالاي منبرها گفته مي شود، ولي دو چيز كم دارد : عشق به خداوند متعال واخلاص .

27). اين عبادات ما ، چيزي نيست كه در آخرت روي آن حساب كنند و دست ما را بگيرد . كاري كه براي ثواب است به درد خودم مي خورد ، كار اربراي خدا انجام دهيد.

28). انسان هر مقدار كه به دستورهاي پروردگار خود عمل كند ، به همان اندازه نزديك به حق مي شود و به تشكيلات سلطنت او در مي آيد.

29). هر نفسي كه مي كشي امتحان است . در آن نفس ببين كه نفست با رحمان شروع مي شود يا با نيات شيطان شروع و مخلوط مي شود . مواظب باش شيطان و نفس كلاهت را برندارند .

30). در پاسخ كسي كه نصيحتي خواسته بود ، گوشش را گرفت و فرمود : خدمت به خلق ،خدمت به مردم .

31). اغلب مردم در حين مرگ يا پس از آن اقرار مي كنند كه :‹‹صدق الله و رسوله و…؛كه فايده ندارد ، بلكه بايد پيش از موت و هنگام حيات اقرا داشت.

32). غصه روزي را نخوريد . من نصيحتي مي كنم كه شما خدا را فراموش نكنيد ؛ زيرا خداوند سهم هر كسي را نوشته است .

33). من با خدا متعال انسي داشتم ، التماس كردم كه سر خلقت را به من بفرمايد . خطاب آمد :احسان ،احسان به خلق . آن مسأ له اي كه انسان را بعد از فرائض به حالت بندگي خداوند تبارك و تعالي مي رساند، احسان به خلق است.

34). بدبخت ترين شخص ، كسي است كه دچار بليه اي شود و در آن واقعه و حادثه ،از حق غافل گردد.

35). به سادات احترام بگذاريد و آنان را در هر مرتبه و منزلتي كه هستند گرامي داريد.

36). بارها ديده شده است كه خود شيخ در ميان جمع ، دست و پاي سادات را مي بوسد.

37). اين مكتب براي نتيجه نيست ، مكتب محبت است ، مكتب عاشق سازي لست ، واقعا مكتب خدا خواهي است.

38). علوم غريبه به درد نمي خورد . جز وبال چيز ديگري نيست . اسم اعظم هم به درد انسان نمي خورد .

39). نفس اماره را مهار بزنيد و با آن مخالفت كنيد .

40). شيطان را ديدم ، بر جايي كه انسان در نماز مي خاراند بوسه مي زند .

41). خدايا ! اين دروغگو را درست كن و اين قراضه را جا بيندازو به من توفيق بندگي بده ، تا عبادتهاي تو زمين نماند و زحمتهاي تو هدر نرود .

42). تاثير روزي حلال و حرام آن قدر زياد است كه ممكن است حلال زاده بخورد و مثل حرام زاده شود ، و يا حرام زاده بخوردو حلال زاده شود.

43). در مكاشفات يقين نداشته باشيد و هيچ وقت بر مكاشفه تكيه نكنيد ، هميشه بايد رفتار و گفتار امامان را الگو قرار دهيد .

44). قاشق براي غذا خوردن است و فنجان براي چاي نوشيدن … انسان هم تنها براي آدم شدن خوب است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:53:00 ق.ظ ]




سالروز ولادت حضرت امام حسين عليه السلام

سالروز ولادت حضرت سيد الشهداء ابى عبدالله(عليه السلام) و همچنين ولادت پرچمدار كربلا حضرت اباالفضل العباس را به همه دوستداران خاندان گرامى پيامبر(صلى الله عليه وآله) تبريك و تهنيت عرض مى كنيم.

ماه شعبان از جمله ماه هايى است كه از چند سو مورد عنايت و اهتمام واقع شده است از يك سو اين ماه به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) منسوب دانسته شده و عبادت، نماز و روزه در آن بسيار مورد تأكيد واقع شده است چنانچه در صلوات ماه شعبان در توصيف اين ماه آمده است:

«اين ماه ماه پيامبر تو و سرور رسولان تو است ماه شعبانى كه آن را با رحمت و رضوان خود پوشانده و همراه كرده ماهى كه شيوه رسول خدا آن بود كه در آن روزه بدارد و شب هاى آن را به شب زنده دارى مشغول باشد به خاطر تواضع در برابر تو در اكرام اين ماه عزيز و بزرگداشت آن و اين عادت پيامبر اكرم تا هنگام مرگش بود».

از امير المؤمنين على(عليه السلام) نقل شده است كه در فضيلت اين ماه فرمود: خداوند آن را شعبان ناميد زيرا نيكى ها در آن شاخه شاخه مى شود درهاى بهشت در آن گشوده و نعمت هاى بهشتى با ارزان ترين قيمت و آسان ترين راه به شما عرضه مى گردد آنگاه فرمود: شاخه هاى نيكى در اين ماه نماز، روزه، زكات، امر به معروف و نهى از منكر، نيكى به پدر و مادر، خويشان و همسايگان، ايجاد صلح و صفا بين مردم و احسان به فقرا و مساكين است.

و از سوى ديگر اين ماه به ولادت چند تن از ائمه راستين شيعه قرين بوده و اين خود موجب شده است كه اين ماه در نزد شيعه به خجستگى و فرخندگى معروف باشد چه آنكه امام سوم شيعيان امام حسين(عليه السلام)، امام چهارم مؤمنان حضرت امام سجاد(عليه السلام) و همين طور منجى عالم بشريت دوازدهمين امام بر حق نيز در اين ماه چشم به عالم خاك گشوده اند و عالم خاك را به نور وجودشان منوّر مزيّن نموده اند مضافاً بر اين كه قمر بنى هاشم حضرت ابوالفضل، برادر وفادار امام حسين و علمدار روز عاشورا نيز در اين ماه قدم به عالم خاك نهاده است. آغازين روزهاى اين ماه كه به ترتيب شاهد تولد امام حسين، حضرت ابوالفضل و امام سجاد(عليهم السلام) مى باشد ياد كربلا و حوادث خونبار و عبرت انگيز آن را بر هر شيعه اى تداعى مى كند چه آن كه اين عزيزان هر سه در كربلا بودند و از حماسه سازان اين واقعه محسوب مى شوند. امام حسين به عنوان رهبر و سالار اين كاروان عشق، حضرت عباس به عنوان علمدار، مدافع و جانباز سرزمين كربلا و حضرت زين العابدين نيز در تحت عنوان احيا كننده پيام كربلا و پيام رسان هدف اين قيام به گوش غافلان آن زمان و تمام آزادگان جهان تا عصر حاضر بلكه تمامى انسان هاى جهان تا ابد.

و از آنجا كه اين سال به نام مبارك امام حسين(عليه السلام) توسط مقام معظم رهبرى مزين شده است و اين ماه خود شاهد زاد روز حماسه سازان كربلا و نقش آفرينان واقعه عاشوراست لذا بايد مورد عنايت قرار گرفته و بزرگ داشته شود. به همين جهت با توجه به اين كه اين ماه از زمان هاى سرور و شادى شيعيان شمرده مى شود لذا به دور از مسائل حزن و سوگوارى هايى كه نام اين بزرگواران با آن آميخته شده است در صفحاتى چند درصدد نماياندن گوشه هايى از زندگانى، كرامات، معجزات و بسيارى از مسائل درس آموز زندگى اين ذوات مقدسه هستيم تا ضمن تبرّك و تقرب با نام و ياد آنها از كلاس انسان سازى زندگى اين بزرگان بهره اى ببريم.

امام حسين (عليه السلام)

اين امام همام در سوم شعبان سال چهارم هجرت در شهر مدينه به دنيا آمد. پدر بزرگوار ايشان امير المؤمنين على(عليه السلام) و مادر ايشان حضرت فاطمه(عليها السلام) سيد زنان اهل عالم است. پس از آن كه عالم وجود به وجود ذى وجود ايشان منوّر شد پيامبر اكرم به على(عليه السلام) فرمود: چه نامى بر اين فرزندم نهادى. ايشان عرض كرد ما در نام گذارى اين فرزند بر شما پيشى نمى گيريم. پيامبر فرمود: من نيز در اين نام گذارى بر خداوند سبقت نمى گيرم. پس از مدتى جبرئيل بر پيامبر نازل شد و عرضه داشت يا رسول الله خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرمايد نسبت على به تو بمانند نسبت هارون به موسى است پس فرزندت را به نام فرزند هارون بنام. پيامبر فرمود نام فرزند هارون چه بود جبرئيل عرض كرد «شبير» پيامبر فرمود: زبان ما عربى است او را به عربى چه بنامم و جبرئيل گفت او را حسين بنام.

رسول خدا علاقه بسيارى نسبت به ايشان و برادر عزيزشان امام حسن(عليه السلام) داشت به طورى كه محبت خويش را به صورت علنى نسبت به آنان ابراز مى نمود بدين صورت كه گاه از منبر به زير آمده آنان را بوسيده و مجدداً از منبر بالا مى رفت و گاه آن دو را به دوش مى گرفت و با آنها به بازى مى پرداخت و گاه بدين صورت مى شد كه حضرت در بين اصحاب نشسته بود و حسين(عليه السلام) وارد مى شد آنگاه حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)كلام خود را قطع مى نمود برمى خاست و از او استقبال مى كرد. وى را به دوش گرفته و در دامان خود مى نشاند و مى فرمود: انه مهجة قلبى

در حكايت ديگرى از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه ايشان روزى حسين(عليه السلام) را در كوچه ديد كه با اطفال بازى مى كند حضرت به سوى او رفت و دست خود را به طرف او دراز كرد ولى حسين(عليه السلام) از سويى به سويى ديگر مى گريخت تا اين كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را گرفت آنگاه يك دست زير چانه و دست ديگرش را بر سر حسين(عليه السلام) گذاشت پس لب هاى او را بوسيد و فرمود: من از حسين هستم و حسين از من است

از ويژگى هاى ديگر امام حسين(عليه السلام) كه پيامبر به آنها اشاره نموده است اين است كه:

حسين روح من و ثمره، سكون و طمأنيه قلب من است هرگاه به حسين نگاه مى كنم گرسنگى من تمام مى شود و حسين ريحانه من و نور دو چشم من است.

وگاه اين طور مى شد كه حسين(عليه السلام) در سجده بر شانه پيامبر(صلى الله عليه وآله) بالا مى رفت آن حضرت سجده خويش را طولانى مى كرد تا اين كه حسين به اختيار پايين بيايد اصحاب از طولانى شدن سجده سؤال مى كردند كه آيا وحى شده است و حضرت مى فرمود: نه ليكن فرزندم (حسين) بر پشت من سوار شده بود.

و حكايت ديگر در فضل امام حسين(عليه السلام) اين كه روزى پيامبر طفلى را در كوچه ديد نشست و با او به مهربانى و لطف پرداخت شخصى علت ملاطفت را سؤال نمود ايشان فرمود: اين طفل حسين مرا دوست دارد زيرا من ديدم كه خاك قدم او را مى گرفت و به صورت خود مى ماليد.

روايات بسيارى از پيامبر در فضيلت اين دو برادر وارد شده است كه برخى از آن روايات به حد تواتر رسيده است نظير رواياتى از قبيل:

الحسن والحسين سيد اشباب اهل الجنه، امام حسن و امام حسين سرور جوانان اهل بهشت هستند

كسى كه مرا دوست دارد اين دو را نيز دوست بدارد.

كسى كه امام حسن و امام حسين را دوست بدارد همانا مرا دوست دارد و كسى كه آن دو را دشمن داشته باشد مرا دشمن داشته است

امام حسين در حدود هفت سال داشت كه جدش پيامبر در بيست و هشت صفر سال يازده هجرى از دنيا رفت، وى در سنين كودكى شاهد آن بود كه ياران ديروز جدش حق مسلم پدرش را غصب نموده و از گرد وى پراكنده شده و وى را خانه نشين نمودند. وى در همان كودكى به همراه مادر و برادرش در طلب حق پدر مى كوشيد و شبانه به در خانه انصار مى رفت و از آنان كمك طلب مى كرد.

در همان ايام در ميان حزن رحلت جدش پيامبر و خانه نشينى پدر، مادر عزيزش كه رنج بسيارى را تحمل كرده بود از دست داد.

روزى در ايام خلافت خليفه ثانى در مسجد رو به او كرد و گفت: «إنزل عن منبر أبى» از منبر پدرم پايين بيا و به روى منبر پدر خودت برو. عمر وى را گرفته و به خانه برد و سعى كرد بفهمد آيا پدرش وى را مأمور به اين كار نموده است يا وى از جانب خودش اين حرف را زده است كه حضرت پاسخ داد اين سخن را خودم مى گويم و كسى به من نياموخته است پدرش على(عليه السلام) نيز در مقام فرمود اين كلام را خود گفته و من به وى نياموخته ام.

حضرت بعد از رحلت پيامبر پيوسته به همراه پدر بزرگوارش بود چنانچه در جنگ هاى جمل، صفين و نهروان حضور داشت و در كنار پدر به جنگ با پيمان شكنان و ظالمان پرداخت از آن حضرت خطبه اى در جنگ صفين نقل شده است كه در ضمن آن مردم را به جنگ ترغيب مى كردند. امام در همان مراحل مقدماتى صفين در گرفتن چشمه آب از دست شاميان نقش عمده داشت كه امام على(عليه السلام) پس از آن فرمود: اين اولين پيروزى به بركت حسين(عليه السلام) است.

و در ماجرايى ديگر وقتى عبيدالله بن عمر در صفين به امام گفت پدر تو قريش را چنين و چنان كرد امام وى را متهم به پيروى از قاسطين كرده و فرمودند اينان به زور اسلام را قبول كردند اما در اصل مسلمان نشده اند.

ايشان سى و هفت ساله بود كه پدر بزرگوارشان در بيست و يكم رمضان سال 41 قمرى به شهادت رسيده و اهل بيت را به غمى جانگاه مبتلا نمودند.

امام حسين پس از شهادت پدر در كنار برادرش امام حسن(عليه السلام) بود و از سياست هاى وى دفاع مى نمود، حتى پس از آن كه او با معاويه بيعت كرد شيعيان كوفه همان روز صلح نزد او رفته و خواهان نقض صلح و قيام عليه معاويه شدند ولى ايشان نپذيرفت و بر ادامه صلح برادر تأكيد نمود پس از خروج معاويه از كوفه هم مجدد به نزد ايشان رفته و خواستار قيام شدند كه آن حضرت باز هم نپذيرفت.

اهل بيت پس از قضيه صلح از كوفه به مدينه برگشتند و پس از حدود 10 سال بعد از شهادت امام حسن(عليه السلام) ايشان به امامت رسيده و در سن چهل و هفت سالگى نگهبانى از دين خدا و حفاظت از شيعيان به آن حضرت سپرده شد.

حضرت پس از شهادت امام حسن نيز در برابر درخواست هاى مكرر مردم عراق براى آمدن آن حضرت به كوفه مقاومت كرده و فرمودند تا معاويه زنده است نبايد دست به اقدامى زد و اين بدان معناست كه امام در فاصله ده سال به اجبار حكومت معاويه را تحمل كرده بودند. تسليم ناپذيرى امام از لحاظ سياسى در برابر مشروعيت مطلق معاويه على رغم اين كه دست به قيام زدن را نيز به صلاح نمى دانستند از سخنان امام در 10 سال حكومت آخر معاويه پيداست چنانكه از نامه امام به معاويه نيز چنين برمى آيد:

ايشان در اين نامه خطاب به معاويه ضمن اين كه مى فرمايند من قصد جنگ و مخالفت با تو را ندارم تأكيد مى نمايد به خدا سوگند جنگ با تو را ترك كردم در حالى كه در اين مورد از خداوند خوفناك هستم… من براى دين خود چيزى را بالاتر از جهاد با تو نمى دانم كه اگر آن را انجام دهم به پروردگار نزديك شده ام. و من فتنه اى سهمگين تر از حكومت تو براى امت سراغ ندارم.

و بعدها وقتى كه معاويه رو در رو با امام حسين(عليه السلام) قرار گرفت و گفت ما حجر بن عدى و اصحاب او و شيعيان پدرت را كشتيم كفن كرديم نماز بر آنها خوانديم و دفن كرديم امام فرمود: اگر ما ياران تو را بكشيم نه آنها را كفن مى كنيم و نه بر آنها نماز مى خوانيم و نه دفن مى كنيم.

شخصيت امام حسين(عليه السلام)

امام حسين همچون ساير ائمه داراى شخصيت، ممتاز و عالى بودند. گرچه ذكر تمامى اوصاف حضرت در اين مقال نمى گنجد اما ما به فراخور حال و رعايت اختصار قطره اى از درياى بى كران و عميق شخصيت آن حضرت را به قلم مى آوريم و از اين روز به چند صفت از او صاف كماليه وى اشاره مى كنيم.

حلم و بردبارى

على رغم قرار داشتن امام حسين در بحرانى ترين شرايط حلم و بردبارى اجازه عرض اندام به لغزش و فرو افتادن ايشان در گودال غضب نداد چنانچه سيراب كردن لشكر حر و حتى اسبان آنها در گرماى شديد نمونه اى از نمايش حسن خلق، حلم و كرامت آن حضرت در برابر عوامل خشم و كينه است.

عصام بن مطلق از پرورش يافتگان مكتب معاويه در مواجهه با مام حسين(عليه السلام) مى گويد: وقتى او را ديدم سيماى او مرا به شگفتى وا داشت ولى نتوانستم بغض و عداوت خويش را نسبت به پدرش بروز ندهم و چنين گفتم: تو پسر بوترابى.

حضرت فرمود: اى مرد، كار را بر خود آسان ساز و سخت گير مباش، براى تو خود از خدا طلب آمرزش مى كنم اگر يارى بخواهى ياريت مى كنم اگر كمك مالى بخواهى به تو مى دهم چنانچه اگر هدايت بخواهى تو را ارشاد مى كنم. عصام گويد حسين(عليه السلام) از چهره ام شرمندگيم را دريافت ضمن خواندن آيه اى از قرآن در باب بخشش گفت اى مرد آيا از اهل شام هستى گفتم آرى امام فرمود اى مرد بدون ترس و مضايقه خواسته ها و گرفتارى هايت را با ما درميان بگذار كه مرا در بالاترين درجه كمال و اميد خواهى يافت.

عصام به قدرى از برخورد وحسن اخلاق امام مجذوب و دچار حيرت شده بود كه مى گويد:

زمين پهناور چنان در نظرم تنگ شد كه دوست داشتم دهان باز كند و مرا ببلعد با شرمندگى از امام دور شدم در حالى كه كسى نزد من محبوب تر از او و پدرش نبود.

علم امام

عبدالله بن عمر در خصوص علم و دانش حضرت چنين اعتراف مى كند: همچنان كه مرغ جوجه خود را با منقار غذا مى دهد حسين(عليه السلام) نيز در بيت نبوت و ولايت از سر انگشت علوم رسول الله(صلى الله عليه وآله) غذا مى خورد.

فروتنى و تواضع

امام حسين(عليه السلام) روزى بر گروهى از فقرا كه در حال غذا خوردن بودند گذشت و به ايشان سلام كرد آنان جواب دادند و ايشان را به شركت در سفره و خوردن غذا خواندند امام(عليه السلام) كنار سفره آنان نشست و از غذاى آنان ميل فرمود آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود كه: «إنَّ اللهَ لايُحِبُّ المُسْتَكْبِرين» سپس همه آنها را به خانه خود دعوت كرد و غذايى براى آنها فراهم و به هر يك لباسى عطا فرمود.

وقتى سپاهيان سنگ دل بدن مطهر امام حسين را به خاك افكندند بر شانه مباركش زخمى ديدند علت آن را از امام سجاد(عليه السلام) جويا شدند فرمود: اثر آن انبان ها كه در مدينه بر دوش مى گرفت و به خانه هاى فقرا، ايتام و بيوه زن ها مى برد.

رقت قلب و مهربانى امام حسين(عليه السلام)

آن حضرت مثل ساير اهل بيت از قلبى مهربان و پرعاطفه برخورد بودند كه در اين باب حكايت حضرت با اسامة بن زيد خالى از لطف نيست. اسامه كه آخرين فرمانده سپاه اسلام در زمان رسول الله بود و در زمان حكومت امير المؤمنين(عليه السلام) كه از بيعت با آن حضرت سر باز زده بود و با آن حضرت بيعت نكرد تا سال 58 هجرى قمرى زنده بود وى در آخر عمر شديداً مقروض شد و پرداخت آن برايش ممكن نبود. امام حسين(عليه السلام) كه از بيمارى وى آگاه شده بود به عيادت وى رفت و او را غمگين يافت. فرمود: برادر چرا ناراحتى؟ اسامه گفت بدهى و قرض زياد است و بالغ بر شصت هزار درهم مى شود. حضرت فرمود: بدهى تو بر عهده من و من آن را خواهم پرداخت. اسامه گفت: مى ترسم قبل از اداى دينم بميرم و امام فرمود: تو هنوز زنده خواهى بود كه من قرض هاى تو را خواهم پرداخت و سپس دستور داد همه بدهى هاى او را پرداختند و اين در حالى بود كه اسامه با پدر بزرگوار امام حسين(عليه السلام) يعنى امير المؤمنين(عليه السلام) به مخالفت برخاسته بود و از بيعت با آن حضرت سر باز زده بود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:52:00 ق.ظ ]




نصیحتی از مرحوم حاج شیخ رجبعلی خیاط
مرحوم آقای شرفی که از منتظران ظهور امام عصر (ارواحنا فداه) بودند نقل می کردند:

در زمانی که برای تبلیغ از مشهد مقدس به شهرستان ها می رفتم در یکی از مسافرت

ها چند روزی قبل از ایام ماه مبارک رمضان با یکی از دوستان از تهران به محضر مرحوم

حاج شیخ رجبعلی خیاط-که از ثابتین در راه انتظار بودند و مردم را به این راه تشویق

می نمودند- مشرف شدیم و از ایشان تقاضای راهنمایی کردیم و خواستیم ک چیزی

به ما بیاموزد.

آن بزرگوار طریقه ختم آیه شریفه (و من یتق الله) را به ما آموختند١ و فرمودند :‌اول صدقه

بدهید و چهل روز روزه بگیرید و این ختم را در حال روزه انجام دهید.

نکته مهمی که مرحوم حاج شیخ رجبعلی خیاط فرمودند این بود که : مقصودتان از

انجام این ختم تقرب به حضرت رضا (علیه السلام) باشد و حاجت های مادی را در

نظر نگیرید.

مرحوم آقای شرفی فرمودند: من ختم را شروع کردم ولی نتوانستم آن را ادامه دهم و

ترک نمودم ولی دوست من موفق شد و آن را به پایان رساند.پس از آنکه به مشهد

برگشت وقتی ایشان به حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) مشرف گردید آن حضرت

را به صورت نور زیارت کرد.کم کم این حالت در ایشان تقویت شد تا توانست آن حضرت

را ببیند و با آن حضرت صحبت کند.

هدف ما از نقل این جریان نکته مهمی است که در دعاها و توسلات باید رعایت شود

و آن این است که انسان علاوه بر آنکه در انجام نماز ها دعاها و توسلات باید اخلاص

را رعایت کند هدف او هم باید از انجام آنها تقرب به خداوند باشد تا به رسول خدا

(صل الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) نیز نزدیک شود یعنی اعمالش

را به نیت عبودیت و بندگی خدا انجام دهد نه برای رسیدن به حالات و مقامات.

یکی از افراد مشهور و صاحب نفس که دعایش اثر داشت و با آن گره از کار افراد

می گشود از شخصی که او را صاحب بصیرت می دانست سوال کرده بود: به نظر شما

من چه موقعیت و منزلتی نزد خدا دارم؟

ایشان پس از تامل در جواب گفته بودند: شما در کار های خداوند زیاد دخالت کرده ای.

پس دعا کننده نباید هیچگونه سو استفاده ای از دعاهایش بنماید بلکه باید به قصد

بندگی پروردگار انجام دهد نه اینکه به وسیله آن ها دخالت در کار های خداوند نموده

و یا مردم را به سوی خود جلب نماید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:50:00 ق.ظ ]




ماجرای اصرار مرد عطاربرای دیدار با امام زمان (عج)

شخص عطاری از اهل بصره می گوید:

روزی در مغازه عطاری نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن و چهره‌هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم؛ اما جوابی ندادند.

 من اصرار می‌کردم؛ ولی جوابی نمی‌دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار(ص) و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: «ما از ملازمان درگاه حضرت حجت(عج) هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم.

همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید. گفتند: «این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده‌اند، جرأت این جسارت را نداریم». گفتم: «مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می‌شوم والا از همان جا بر می‌گردم و در این صورت، همین که در خواست مرا اجابت کرده‌اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد»؛ اما باز هم امتناع کردند.

بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند. من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ اما من ایستادم. متوجه من شدند و گفتند: «نترس؛ خدا را به حق حضرت حجت(عج) قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو و روانه شو. 

این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت ارواحنا فداه قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد. اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. وقتی باران را دیدم، به یاد صابون‌ها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان دور می‌ماندم. آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: «از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدداً خدای تعالی را به حضرت حجت(عج) قسم بده. من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت(عج) قسم دادم و بر روی آب راهی شدم.

 بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می‌خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: «تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان‌جا توقف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم حضرت فرمودند: «دّوه فانه رجل صابونیّ»، یعنی او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه‌اش بگذارید؛ تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید؛ زیرا او مردی است صابونی.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-01-19] [ 11:53:00 ق.ظ ]




ماجرای دیدار با امام زمان(ع) و فرار شیعیان از ایشان

 شاید مطالعه‌ی داستان جذاب و شگفت انگیز زیر که در کتاب گران سنگ «العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (عج )» ذکر شده است، ما را در شناخت خویش که “چه هستیم و چه باید باشیم” یاری نماید.

 از افرادی که محضر باهر النور مولای زمان خویش را درک نمود؛ عالم عامل، آقای شیخ علی حلاوی است که در دوران غیبت کبری به محضر آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرفیاب گردیده است.

 این حکایت از سید العلماء العاملین و سند الفقهاء الراشدین حجه الاسلام آقای آقا سید علی اکبر خوئی دامت برکاته که از جمله معاصرین و از زمره مجاورین مشهد رضوی عرش قرین است به این صورت نقل گردیده است :

 وقتی در نجف اشرف جهت انجام کاری که در نظرم بود از بازار محله سیفیه عبور می کردم، در اثناء راه نظرم به قبه ای شبیه به  مسجد افتاد که بر بالای سردرِ آن، زیارت مختصری از حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده بود و بالای آن نوشته بود: «هذا مقام صاحب الزمان» و مردمان آن دیار از دور و نزدیک به زیارت آن مکان رفته و به ساحت قدسی باری تعالی دعا و تضرع و زاری و توسل می جستند.

 لذا از اهالی حله درباره دلیل انتساب آن جایگاه به حضرت صاحب الزمان سوال نمودم. همگی بالإتفاق گفتند این مکان خانه یکی از اهل علم این شهر به نام آقا شیخ علی؛ مردی بسیار زاهد و عابد و متقی بوده است.

 شیخ علی، در تمامی اوقات، منتظر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مشغول خطاب و عتاب با آن حضرت بوده است که ای مولای من، این غیبت شما از دیدگان، در این تعدد سال ها و اعصار چه دلیلی دارد؟ چه آن که تعداد مخلصین شما لااقل در همین شهر حله به بیش از هزار نفر می رسد! پس چرا ظهور نمی فرمایی تا دنیا را پر از قسط و عدل نمائی؟!

 با همین افکار و گفتار ایام می گذراند تا آن که روزی به بیابانی رفته و همین عتاب و خطاب ها را به آن بزرگوار عرض کرد. در همین حال بود که ناگهان عربی را دید که نزد او آمده و فرمود : «جناب شیخ به چه کسی این همه عتاب و خطاب می کنی؟»

 عرض کرد خطابم به حجت وقت و امام زمان است که با این مخلصین صمیمی که تعداد آنها در این عصر فقط در حله بیش از هزار نفر است و با وجود این ظلم و جوری که عالم را فرا گرفته، چرا آن حضرت ظهور نمی کند؟!

مرد عرب فرمود: «ای شیخ، صاحب الزمان من هستم. مطلب این چنین نیست که تو تصور می کنی. اگر تعداد اصحاب من به سیصد و سیزده نفر می رسید، قطعا ظاهر می شدم. در شهر حله هم که گمان می کنی بیش از هزار نفر مخلص واقعی موجود است؛ اخلاص آنان حقیقی نیست، مگر اخلاص تو و فلان قصاب شهر».

 او ادامه داد: «اگر می خواهی حقیقت مطلب بر تو مکشوف شود، در شب جمعه مخلصین را دعوت کن و برای ایشان در صحن حیاط خانه خود مجلسی برپا نموده و آن قصاب را هم دعوت کن و دو بزغاله بالای بام خانه ات بگذار و منتظر ورود من باش تا واقع امر را به تو نشان دهم و تو را متوجه اشتباهت کنم.»

پس از اینکه این کلام را فرمود از دیدگان آقا شیخ علی غائب شد. پس شیخ با سرور و خوشحالی تمام به حله برگشته و ماجرا را برای آن مرد قصاب تعریف نمود. سپس قرار بر این شد که از میان بیش از هزار نفری که می شناختند و همگی آنان را از اخیار و ابرار و منتظران حقیقی امام غائب از انظار می دانستند، چهل نفر را انتخاب نموده و شیخ از آنها دعوت کند تا همگی در شب جمعه به منزل او آمده و به شرف ملاقات امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شوند.

 هنگام ملاقات فرا رسید. مرد قصاب با آن چهل مخلص در صحن حیاط خانه ی شیخ علی اجتماع نموده و همگی با طهارت رو به قبله مشغول ذکر و صلوات و دعا و منتظر من الیه الالتجاء ( حضرت صاحب الزمان ) بودند. شیخ نیز حسب الامر آن حضرت دو عدد بزغاله را بالای پشت بام برد.

 پاسی از شب گذشته بود و همه منتظر بودند. ناگهان نور عظیم درخشانی در جو هوا ظاهر گردید که تمام آفاق را پر کرده و چند برابر از آفتاب و ماه درخشنده تر بود به سمت خانه شیخ رفته و بر بالای پشت بام خانه شیخ قرار گرفت. زمانی نگذشته بود که صدائی از پشت بام بلند شد و آن مرد قصاب را امر به رفتن به پشت بام خواند. مرد عرب فرمود: «ای شیخ، صاحب الزمان من هستم. مطلب این چنین نیست که تو تصور می کنی. اگر تعداد اصحاب من به سیصد و سیزده نفر می رسید، قطعا ظاهر می شدم. در شهر حله هم که گمان می کنی بیش از هزار نفر مخلص واقعی موجود است؛ اخلاص آنان حقیقی نیست».

 مرد قصاب، اطاعت نموده و به بالای پشت بام رفت و آن حضرت او را امر فرمود که یکی از آن دو بزغاله را نزدیک ناودان آن بام برده سر ببرد، بنحوی که تمام خون آن از آن ناودان در میان صحن خانه ریخته شود. قصاب به فرموده آن بزرگوار عمل نمود.

 آن چهل نفر با دیدن خون های سرازیر شده از ناودان همگی با خود گفتند قطعا حضرت سر قصاب را بریده و این خون نیز متعلق به قصاب است. لحظاتی دیگر گذشت. ناگهان صدای دیگری از پشت بام به گوش رسید که این بار شیخ علی (صاحب خانه) را به پشت بام فرا می خواند. شیخ علی نیز اطاعت امر نمود. و زمانی که به پشت بام رفت، قصاب را دید که در سلامتی کامل در محضر امام ایستاده بود!

 سپس به امر حضرت، مرد قصاب بزغاله دیگر را پای ناودان آورده و مثل همان بزغاله اول ذبح نمود. این بار نیز خون، به حیاط خانه ریخته و موجب تردید بیشتر حاضرین گردید. و همگی گمان کردند که آن حضرت این بار سر شیخ علی را بریده و این خون متعلق به شیخ است. پس با خود گفتند عن قریب است که به امر حضرت (علیه السلام) نوبت به او برسد که به پشت بام رفته و … لذا درب حیاط را گشوده و همگی فرار را بر قرار ترجیح دادند.

 سپس حضرت خطاب به شیخ فرمود: «هم اکنون به حیاط برو و همگی را به پشت بام دعوت کن تا با من دیدار کنند.» اما وقتی شیخ به صحن حیاط آمد، حتی احدی از آن چهل مرد را در خانه ندید. پس مجددا به پشت بام رفت و فرار آن جماعت را خدمت امام عرضه داشت.

 حضرت فرمود: «ای شیخ، دیگر عتاب و خطاب ها را رها کن. آیا این همان شهر حله نبود که می گفتی بیش از هزار مخلص در آن وجود دارد؟! سرزمین ها و شهرهای دیگر را هم به همین امر قیاس کن. این را فرمود و از نظرشان پنهان گردید.»

 مطالب را با جمله ای از عارف کامل؛ جناب شیخ رجبعلی خیاط (ره) به پایان می بریم که فرمود:«اغلب مردم اظهار می کنند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را از خویشتن نیز بیشتر دوست دارند، حال آنکه اینگونه نیست؛ زیرا اگر او را از خود بیشتر دوست داشته باشیم، باید برای او کار کنیم؛ نه برای خود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:50:00 ق.ظ ]




برگزاری کلاس اخلاق
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:44:00 ق.ظ ]




بهترین عمل و ذکر در ماه شعبان چیست؟

شعبان ماه بسيار شريفى است و منسوب به حضرت سيد انبياء صلى الله عليه و آله است..

اعمال روز اول
روزه اش فضیلت بسیار دارد و از حضرت صادق علیه السلام روایت است که هر که روزه بگیرد روز اوّل شعبان را واجب شود براى او بهشت البته و سید بن طاوس ثواب بسیارى نقل کرده از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله براى کسى که سه روز اوّل این ماه را روزه دارد و در شبهاى آنها دو رکعت نماز کند در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید یازده مرتبه

اعمال مشترك ماه شعبان

هر روز هفتاد مرتبه بگویيد: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ

هر روز هفتاد مرتبه بگویيد: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ‏

بهترین ذکر در ماه شعبان

درروايات آمده است  كه بهترين دعاها و ذكرها در اين ماه استغفار است و هر كه  در هر روز از اين ماه  هفتاد مرتبه استغفار كند مثل آن است كه هفتاد هزار مرتبه  در ماههاى ديگر استغفار کرده است.

صدقه دادن

صدقه دادن در این ماه مورد تاکید منابع دینی است  هرکه در این ماه صدقه دهد اگرچه به نصف دانه خرمايى باشد حق تعالى بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند. از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: از آن جناب از فضيلت روزه رجب سوال کردند .حضرت فرمود :چرا از روزه شعبان غافليد؟ راوى عرض كرد: يا ابن رسول الله كسى كه يك روز از شعبان را روزه بدارد چه ثوابی دارد؟ حضرت فرمود: به خدا قسم بهشت ثواب او است .عرض كرد يا ابن رسول الله بهترين اعمال در اين ماه چيست؟حضرت فرمود: تصدق و استغفار، هر كه تصدق كند در ماه شعبان حق تعالى آن صدقه  را تربيت كند همچنان كه يكى از شما بچه شترش را تربيت مى‏كند تا آنكه در روز قيامت به صاحبش می رسد در حالتى كه به قدر كوه احد شده باشد.

در تمام اين ماه هزار بار بگويید:

لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* وَ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‏

كه ثواب بسيار دارد و عبادت هزار سال در نامه عملش بنويسند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ق.ظ ]




 بهترین روش ها برای تربیت کودکان

درک شخصیت و خلق و خوی کودک یکی از اصلی ترین شیوه های تربیتی مناسب کودکان است که سبب شناسایی بهتراستعدادها و تمایلات کودکان نیز می شود.روش های متفاوتی برای تربیت کودک وجود دارد که والدین می توانند با آگاهی از آن ها کودکان خود را تربیت کنندو یک روش قطعی و صحیح برای تربیت کودکان وجود ندارد.

 

روش های تربیتی برای کودکان

4 شیوه تربیت برای کودکان :

1- محبت کم، محدودیت کم کودک

2- محبت کم، محدودیت زیاد کودک

3- محبت زیاد، محدودیت کم کودک

4- محبت زیاد، محدودیت زیاد کودک

نحوه برخورد با کودکان

نحوه برخورد والدین با کودکان ارتباط مستقیمی با تربیت آنان دارد . برخورد های تربیتی والدین شامل میزان عشق و محبت و محدودیت هایی برای فرزندانشان است به طوری که مجبت والدین به فرزندان موجب ایجاد احساس آرامش کودکان و برقراری ارتباط بهتر کودک با والد می شود،هم چنین والدین با محدودیت هایی که برای فرزندان خود قایل می شوند می توانند عکس العمل غیر متعادل وتندی در مقابل رفتار کودک خود نشان ندهند و در مقابل او سلطه جویانه ظاهر شوند .

واکنش تند والدین در مقابل کودکان سبب می شود والدین کودکان خود را تنبیه بدنی کنند و هیچ پیشبرد تربیتی برای کودکان ندارد اما واکنش متعادل باعث می شود تا والدین به نتیجه دلخواه خود در تربیت کودک برسند.

والدین باید با بهره گیری از این 4 روش و الگوهای متفاوت تربیتی ، یک شیوه متعادل تربیتی را بکار گیرند وعشق خود را نثار کودکان کرده و با تعیین محدودیت ها، آن ها را در مسیر درست قراردهند.

والدینی که از شیوه تربیتی محبت زیاد در مقابل کودکان استفاده می کنند،باید صحبت بیشتری با فرزندان خود داشته باشند ووقت بیشتری را صرف آن ها کنند .

 

محبت به کودک و وقت گذراندن با آن ها

 روش های تربیتی صحیح فرزندان در خانواده

والدینی که از روش قرار دادن محدودیت های زیاد برای تربیت کودکان استفاده می کنند باید قبول کنند که روش صحیحی را به کار نمی برند و مانند زمان های قدیم دیکتاتورانه با کودکان رفتار می کنند. هدف از تربیت کودکان، باید آموزش احترام گذاشتن متقابل به آن ها و آماده کردن آن ها برای پیروی از قوانین اجتماعی است و فرقی نمی کند که کدام شیوه تربیتی را بکار می برید.

شما باید شیوه تربیتی را انتخاب کنید که با آن ارتباط بهتری برقرار کرده اید . برخی از والدین شیوه ای را بر می گزینند که والدینشان برای تربیت آنان داشته است زیرا می پندارند که این شیوه بر روی آنان تاثیر گذار بوده اما برخی از والدین با شیوه تربیتی که والدینشان برای آنان داشته به هیچ وجه موافق نیستند.

محبت و محدودیت زیاد بهتر از محبت و محدودیت کم عمل می کند زیرا میزان محبت و محدودیت کم سبب ایجاد شخصیت پایین در کودکان می شود.برخی از والدین به دلیل اینکه کودکانشان برداشت منفی از گفته ها و کارهایشان نداشته باشند ترجیح می دهندهیچ کاری به کار فرزندش نداشته باشند که چنین تصوری کاملا سطحی و به علت ساده کردن وظایف است و هیچ تاثیری درتربیت فرزند ندارد.

هیچ گاه زور و اجبار غیرضروری را به فرزندان خود تحمیل نکنید وبیش از اندازه آن ها را خسته نکنید تا مجبور شوند دست به مخالفت های شدید بزنند و بهتر است به جای متوسل شدن به زور با محبت فراوان با کودکتان برخورد کنید.

عشق و محبت خود را تا جایی که توان دارید نصیب کودکان کنید ودر صورت لزوم حد و مرزهای مشخصی برای آن ها تعیین کنید. از شیوه پرخاشگرانه و سلطه جویانه فقط در زمانی استفاده کنید که جان فرزندانتان در خطر بود .

 

تربیت کودکان با روشی درست و محبت آمیز

زمانی با کودکان متعادل رفتار کنید که کودکان ملزم به انجام کاری هستند مانند رسیدن زمان خواب کودکان . واکنش غیرفعال ( یعنی واکنش نشان ندادن در مقابل کارهای کودک ) کاربرد دارد که کودک نوشیدنی را از دهان خود بیرون می ریزد در چنین مواقعی طوری وانمود کنید که کودک تصور کند شما فکر می کنید کار او کاملا تصادفی بوده است.

در این مواقع دا دزدن سر کودک و یا تنبیه او اشتباه است زیرا کودک با انجام این واکنش ها کار خود را تکرار می کند. بر اساس موقعیت های مختلف شما ملزم به تغییر روش های تربیتی خود هستید و لازم است درموقعیت های مختلف، متعادل، منفعل و سلطه جو رفتار کنید .

در آخر به این نکته توجه کنید که کودکان امروز متفاوت تر از کودکان قدیم هستند و دوست ندارند پند و اندرز بشنوند پس لازم است با آنان با شیوه درستی رفتار کرد.

 

شیوه درست رفتار با کودک

نکاتی برای تربیت کودک

اگر از شیوه های تربیتی متفاوت برای کودکان استفاده می کنید ، رعایت این نکات برای تربیت کودکان بسیار مهم است:

احترام به شخصیت کودک

احترام به شخصیت کودک سبب می شودآن ها این احترام را ببینند و در مقابل به شما احترام بگذارند پس بهتر است همان گونه که دوست دارید با شما رفتار شود با کودکتان رفتار کنید.

در استفاده از روش های تربیتی صبور باشید

اگر از یک شیوه نتیجه نگرفتید مایوس نشوید و آن را ادامه دهید وهرگز قواعدتان را زیر پا نگذارید.

شیوه تربیتی متناسب با کودک خود را بیابید

قبل از تنبیه منظورخود را به کودکان بفهمانید زیرا گاهی اوقات والدین منظور خود را به درستی بیان نمی کنند و یا ازکودکشان توقع فراوان دارند.

به دنبال ریشه بعضی رفتارها در کودکانتان باشید

علت رفتار نا شایست کودکتان را بشناسیدزیرا برخی کودکان اگر از واقعه یا حادثه ای متاثر شوند ، در واکنش به آن دست به رفتارهای نادرست و غیرقابل توجیه می زنند

 بهترین روش ها برای تربیت کودکان

درک شخصیت و خلق و خوی کودک یکی از اصلی ترین شیوه های تربیتی مناسب کودکان است که سبب شناسایی بهتراستعدادها و تمایلات کودکان نیز می شود.روش های متفاوتی برای تربیت کودک وجود دارد که والدین می توانند با آگاهی از آن ها کودکان خود را تربیت کنندو یک روش قطعی و صحیح برای تربیت کودکان وجود ندارد.

 

روش های تربیتی برای کودکان

4 شیوه تربیت برای کودکان :

1- محبت کم، محدودیت کم کودک

2- محبت کم، محدودیت زیاد کودک

3- محبت زیاد، محدودیت کم کودک

4- محبت زیاد، محدودیت زیاد کودک

نحوه برخورد با کودکان

نحوه برخورد والدین با کودکان ارتباط مستقیمی با تربیت آنان دارد . برخورد های تربیتی والدین شامل میزان عشق و محبت و محدودیت هایی برای فرزندانشان است به طوری که مجبت والدین به فرزندان موجب ایجاد احساس آرامش کودکان و برقراری ارتباط بهتر کودک با والد می شود،هم چنین والدین با محدودیت هایی که برای فرزندان خود قایل می شوند می توانند عکس العمل غیر متعادل وتندی در مقابل رفتار کودک خود نشان ندهند و در مقابل او سلطه جویانه ظاهر شوند .

واکنش تند والدین در مقابل کودکان سبب می شود والدین کودکان خود را تنبیه بدنی کنند و هیچ پیشبرد تربیتی برای کودکان ندارد اما واکنش متعادل باعث می شود تا والدین به نتیجه دلخواه خود در تربیت کودک برسند.

والدین باید با بهره گیری از این 4 روش و الگوهای متفاوت تربیتی ، یک شیوه متعادل تربیتی را بکار گیرند وعشق خود را نثار کودکان کرده و با تعیین محدودیت ها، آن ها را در مسیر درست قراردهند.

والدینی که از شیوه تربیتی محبت زیاد در مقابل کودکان استفاده می کنند،باید صحبت بیشتری با فرزندان خود داشته باشند ووقت بیشتری را صرف آن ها کنند .

 

محبت به کودک و وقت گذراندن با آن ها

 روش های تربیتی صحیح فرزندان در خانواده

والدینی که از روش قرار دادن محدودیت های زیاد برای تربیت کودکان استفاده می کنند باید قبول کنند که روش صحیحی را به کار نمی برند و مانند زمان های قدیم دیکتاتورانه با کودکان رفتار می کنند. هدف از تربیت کودکان، باید آموزش احترام گذاشتن متقابل به آن ها و آماده کردن آن ها برای پیروی از قوانین اجتماعی است و فرقی نمی کند که کدام شیوه تربیتی را بکار می برید.

شما باید شیوه تربیتی را انتخاب کنید که با آن ارتباط بهتری برقرار کرده اید . برخی از والدین شیوه ای را بر می گزینند که والدینشان برای تربیت آنان داشته است زیرا می پندارند که این شیوه بر روی آنان تاثیر گذار بوده اما برخی از والدین با شیوه تربیتی که والدینشان برای آنان داشته به هیچ وجه موافق نیستند.

محبت و محدودیت زیاد بهتر از محبت و محدودیت کم عمل می کند زیرا میزان محبت و محدودیت کم سبب ایجاد شخصیت پایین در کودکان می شود.برخی از والدین به دلیل اینکه کودکانشان برداشت منفی از گفته ها و کارهایشان نداشته باشند ترجیح می دهندهیچ کاری به کار فرزندش نداشته باشند که چنین تصوری کاملا سطحی و به علت ساده کردن وظایف است و هیچ تاثیری درتربیت فرزند ندارد.

هیچ گاه زور و اجبار غیرضروری را به فرزندان خود تحمیل نکنید وبیش از اندازه آن ها را خسته نکنید تا مجبور شوند دست به مخالفت های شدید بزنند و بهتر است به جای متوسل شدن به زور با محبت فراوان با کودکتان برخورد کنید.

عشق و محبت خود را تا جایی که توان دارید نصیب کودکان کنید ودر صورت لزوم حد و مرزهای مشخصی برای آن ها تعیین کنید. از شیوه پرخاشگرانه و سلطه جویانه فقط در زمانی استفاده کنید که جان فرزندانتان در خطر بود .

 

تربیت کودکان با روشی درست و محبت آمیز

زمانی با کودکان متعادل رفتار کنید که کودکان ملزم به انجام کاری هستند مانند رسیدن زمان خواب کودکان . واکنش غیرفعال ( یعنی واکنش نشان ندادن در مقابل کارهای کودک ) کاربرد دارد که کودک نوشیدنی را از دهان خود بیرون می ریزد در چنین مواقعی طوری وانمود کنید که کودک تصور کند شما فکر می کنید کار او کاملا تصادفی بوده است.

در این مواقع دا دزدن سر کودک و یا تنبیه او اشتباه است زیرا کودک با انجام این واکنش ها کار خود را تکرار می کند. بر اساس موقعیت های مختلف شما ملزم به تغییر روش های تربیتی خود هستید و لازم است درموقعیت های مختلف، متعادل، منفعل و سلطه جو رفتار کنید .

در آخر به این نکته توجه کنید که کودکان امروز متفاوت تر از کودکان قدیم هستند و دوست ندارند پند و اندرز بشنوند پس لازم است با آنان با شیوه درستی رفتار کرد.

 

شیوه درست رفتار با کودک

نکاتی برای تربیت کودک

اگر از شیوه های تربیتی متفاوت برای کودکان استفاده می کنید ، رعایت این نکات برای تربیت کودکان بسیار مهم است:

احترام به شخصیت کودک

احترام به شخصیت کودک سبب می شودآن ها این احترام را ببینند و در مقابل به شما احترام بگذارند پس بهتر است همان گونه که دوست دارید با شما رفتار شود با کودکتان رفتار کنید.

در استفاده از روش های تربیتی صبور باشید

اگر از یک شیوه نتیجه نگرفتید مایوس نشوید و آن را ادامه دهید وهرگز قواعدتان را زیر پا نگذارید.

شیوه تربیتی متناسب با کودک خود را بیابید

قبل از تنبیه منظورخود را به کودکان بفهمانید زیرا گاهی اوقات والدین منظور خود را به درستی بیان نمی کنند و یا ازکودکشان توقع فراوان دارند.

به دنبال ریشه بعضی رفتارها در کودکانتان باشید

علت رفتار نا شایست کودکتان را بشناسیدزیرا برخی کودکان اگر از واقعه یا حادثه ای متاثر شوند ، در واکنش به آن دست به رفتارهای نادرست و غیرقابل توجیه می زنند

 بهترین روش ها برای تربیت کودکان

درک شخصیت و خلق و خوی کودک یکی از اصلی ترین شیوه های تربیتی مناسب کودکان است که سبب شناسایی بهتراستعدادها و تمایلات کودکان نیز می شود.روش های متفاوتی برای تربیت کودک وجود دارد که والدین می توانند با آگاهی از آن ها کودکان خود را تربیت کنندو یک روش قطعی و صحیح برای تربیت کودکان وجود ندارد.

 

روش های تربیتی برای کودکان

4 شیوه تربیت برای کودکان :

1- محبت کم، محدودیت کم کودک

2- محبت کم، محدودیت زیاد کودک

3- محبت زیاد، محدودیت کم کودک

4- محبت زیاد، محدودیت زیاد کودک

نحوه برخورد با کودکان

نحوه برخورد والدین با کودکان ارتباط مستقیمی با تربیت آنان دارد . برخورد های تربیتی والدین شامل میزان عشق و محبت و محدودیت هایی برای فرزندانشان است به طوری که مجبت والدین به فرزندان موجب ایجاد احساس آرامش کودکان و برقراری ارتباط بهتر کودک با والد می شود،هم چنین والدین با محدودیت هایی که برای فرزندان خود قایل می شوند می توانند عکس العمل غیر متعادل وتندی در مقابل رفتار کودک خود نشان ندهند و در مقابل او سلطه جویانه ظاهر شوند .

واکنش تند والدین در مقابل کودکان سبب می شود والدین کودکان خود را تنبیه بدنی کنند و هیچ پیشبرد تربیتی برای کودکان ندارد اما واکنش متعادل باعث می شود تا والدین به نتیجه دلخواه خود در تربیت کودک برسند.

والدین باید با بهره گیری از این 4 روش و الگوهای متفاوت تربیتی ، یک شیوه متعادل تربیتی را بکار گیرند وعشق خود را نثار کودکان کرده و با تعیین محدودیت ها، آن ها را در مسیر درست قراردهند.

والدینی که از شیوه تربیتی محبت زیاد در مقابل کودکان استفاده می کنند،باید صحبت بیشتری با فرزندان خود داشته باشند ووقت بیشتری را صرف آن ها کنند .

 

محبت به کودک و وقت گذراندن با آن ها

 روش های تربیتی صحیح فرزندان در خانواده

والدینی که از روش قرار دادن محدودیت های زیاد برای تربیت کودکان استفاده می کنند باید قبول کنند که روش صحیحی را به کار نمی برند و مانند زمان های قدیم دیکتاتورانه با کودکان رفتار می کنند. هدف از تربیت کودکان، باید آموزش احترام گذاشتن متقابل به آن ها و آماده کردن آن ها برای پیروی از قوانین اجتماعی است و فرقی نمی کند که کدام شیوه تربیتی را بکار می برید.

شما باید شیوه تربیتی را انتخاب کنید که با آن ارتباط بهتری برقرار کرده اید . برخی از والدین شیوه ای را بر می گزینند که والدینشان برای تربیت آنان داشته است زیرا می پندارند که این شیوه بر روی آنان تاثیر گذار بوده اما برخی از والدین با شیوه تربیتی که والدینشان برای آنان داشته به هیچ وجه موافق نیستند.

محبت و محدودیت زیاد بهتر از محبت و محدودیت کم عمل می کند زیرا میزان محبت و محدودیت کم سبب ایجاد شخصیت پایین در کودکان می شود.برخی از والدین به دلیل اینکه کودکانشان برداشت منفی از گفته ها و کارهایشان نداشته باشند ترجیح می دهندهیچ کاری به کار فرزندش نداشته باشند که چنین تصوری کاملا سطحی و به علت ساده کردن وظایف است و هیچ تاثیری درتربیت فرزند ندارد.

هیچ گاه زور و اجبار غیرضروری را به فرزندان خود تحمیل نکنید وبیش از اندازه آن ها را خسته نکنید تا مجبور شوند دست به مخالفت های شدید بزنند و بهتر است به جای متوسل شدن به زور با محبت فراوان با کودکتان برخورد کنید.

عشق و محبت خود را تا جایی که توان دارید نصیب کودکان کنید ودر صورت لزوم حد و مرزهای مشخصی برای آن ها تعیین کنید. از شیوه پرخاشگرانه و سلطه جویانه فقط در زمانی استفاده کنید که جان فرزندانتان در خطر بود .

 

تربیت کودکان با روشی درست و محبت آمیز

زمانی با کودکان متعادل رفتار کنید که کودکان ملزم به انجام کاری هستند مانند رسیدن زمان خواب کودکان . واکنش غیرفعال ( یعنی واکنش نشان ندادن در مقابل کارهای کودک ) کاربرد دارد که کودک نوشیدنی را از دهان خود بیرون می ریزد در چنین مواقعی طوری وانمود کنید که کودک تصور کند شما فکر می کنید کار او کاملا تصادفی بوده است.

در این مواقع دا دزدن سر کودک و یا تنبیه او اشتباه است زیرا کودک با انجام این واکنش ها کار خود را تکرار می کند. بر اساس موقعیت های مختلف شما ملزم به تغییر روش های تربیتی خود هستید و لازم است درموقعیت های مختلف، متعادل، منفعل و سلطه جو رفتار کنید .

در آخر به این نکته توجه کنید که کودکان امروز متفاوت تر از کودکان قدیم هستند و دوست ندارند پند و اندرز بشنوند پس لازم است با آنان با شیوه درستی رفتار کرد.

 

شیوه درست رفتار با کودک

نکاتی برای تربیت کودک

اگر از شیوه های تربیتی متفاوت برای کودکان استفاده می کنید ، رعایت این نکات برای تربیت کودکان بسیار مهم است:

احترام به شخصیت کودک

احترام به شخصیت کودک سبب می شودآن ها این احترام را ببینند و در مقابل به شما احترام بگذارند پس بهتر است همان گونه که دوست دارید با شما رفتار شود با کودکتان رفتار کنید.

در استفاده از روش های تربیتی صبور باشید

اگر از یک شیوه نتیجه نگرفتید مایوس نشوید و آن را ادامه دهید وهرگز قواعدتان را زیر پا نگذارید.

شیوه تربیتی متناسب با کودک خود را بیابید

قبل از تنبیه منظورخود را به کودکان بفهمانید زیرا گاهی اوقات والدین منظور خود را به درستی بیان نمی کنند و یا ازکودکشان توقع فراوان دارند.

به دنبال ریشه بعضی رفتارها در کودکانتان باشید

علت رفتار نا شایست کودکتان را بشناسیدزیرا برخی کودکان اگر از واقعه یا حادثه ای متاثر شوند ، در واکنش به آن دست به رفتارهای نادرست و غیرقابل توجیه می زنند

 بهترین روش ها برای تربیت کودکان

درک شخصیت و خلق و خوی کودک یکی از اصلی ترین شیوه های تربیتی مناسب کودکان است که سبب شناسایی بهتراستعدادها و تمایلات کودکان نیز می شود.روش های متفاوتی برای تربیت کودک وجود دارد که والدین می توانند با آگاهی از آن ها کودکان خود را تربیت کنندو یک روش قطعی و صحیح برای تربیت کودکان وجود ندارد.

 

روش های تربیتی برای کودکان

4 شیوه تربیت برای کودکان :

1- محبت کم، محدودیت کم کودک

2- محبت کم، محدودیت زیاد کودک

3- محبت زیاد، محدودیت کم کودک

4- محبت زیاد، محدودیت زیاد کودک

نحوه برخورد با کودکان

نحوه برخورد والدین با کودکان ارتباط مستقیمی با تربیت آنان دارد . برخورد های تربیتی والدین شامل میزان عشق و محبت و محدودیت هایی برای فرزندانشان است به طوری که مجبت والدین به فرزندان موجب ایجاد احساس آرامش کودکان و برقراری ارتباط بهتر کودک با والد می شود،هم چنین والدین با محدودیت هایی که برای فرزندان خود قایل می شوند می توانند عکس العمل غیر متعادل وتندی در مقابل رفتار کودک خود نشان ندهند و در مقابل او سلطه جویانه ظاهر شوند .

واکنش تند والدین در مقابل کودکان سبب می شود والدین کودکان خود را تنبیه بدنی کنند و هیچ پیشبرد تربیتی برای کودکان ندارد اما واکنش متعادل باعث می شود تا والدین به نتیجه دلخواه خود در تربیت کودک برسند.

والدین باید با بهره گیری از این 4 روش و الگوهای متفاوت تربیتی ، یک شیوه متعادل تربیتی را بکار گیرند وعشق خود را نثار کودکان کرده و با تعیین محدودیت ها، آن ها را در مسیر درست قراردهند.

والدینی که از شیوه تربیتی محبت زیاد در مقابل کودکان استفاده می کنند،باید صحبت بیشتری با فرزندان خود داشته باشند ووقت بیشتری را صرف آن ها کنند .

 

محبت به کودک و وقت گذراندن با آن ها

 روش های تربیتی صحیح فرزندان در خانواده

والدینی که از روش قرار دادن محدودیت های زیاد برای تربیت کودکان استفاده می کنند باید قبول کنند که روش صحیحی را به کار نمی برند و مانند زمان های قدیم دیکتاتورانه با کودکان رفتار می کنند. هدف از تربیت کودکان، باید آموزش احترام گذاشتن متقابل به آن ها و آماده کردن آن ها برای پیروی از قوانین اجتماعی است و فرقی نمی کند که کدام شیوه تربیتی را بکار می برید.

شما باید شیوه تربیتی را انتخاب کنید که با آن ارتباط بهتری برقرار کرده اید . برخی از والدین شیوه ای را بر می گزینند که والدینشان برای تربیت آنان داشته است زیرا می پندارند که این شیوه بر روی آنان تاثیر گذار بوده اما برخی از والدین با شیوه تربیتی که والدینشان برای آنان داشته به هیچ وجه موافق نیستند.

محبت و محدودیت زیاد بهتر از محبت و محدودیت کم عمل می کند زیرا میزان محبت و محدودیت کم سبب ایجاد شخصیت پایین در کودکان می شود.برخی از والدین به دلیل اینکه کودکانشان برداشت منفی از گفته ها و کارهایشان نداشته باشند ترجیح می دهندهیچ کاری به کار فرزندش نداشته باشند که چنین تصوری کاملا سطحی و به علت ساده کردن وظایف است و هیچ تاثیری درتربیت فرزند ندارد.

هیچ گاه زور و اجبار غیرضروری را به فرزندان خود تحمیل نکنید وبیش از اندازه آن ها را خسته نکنید تا مجبور شوند دست به مخالفت های شدید بزنند و بهتر است به جای متوسل شدن به زور با محبت فراوان با کودکتان برخورد کنید.

عشق و محبت خود را تا جایی که توان دارید نصیب کودکان کنید ودر صورت لزوم حد و مرزهای مشخصی برای آن ها تعیین کنید. از شیوه پرخاشگرانه و سلطه جویانه فقط در زمانی استفاده کنید که جان فرزندانتان در خطر بود .

 

تربیت کودکان با روشی درست و محبت آمیز

زمانی با کودکان متعادل رفتار کنید که کودکان ملزم به انجام کاری هستند مانند رسیدن زمان خواب کودکان . واکنش غیرفعال ( یعنی واکنش نشان ندادن در مقابل کارهای کودک ) کاربرد دارد که کودک نوشیدنی را از دهان خود بیرون می ریزد در چنین مواقعی طوری وانمود کنید که کودک تصور کند شما فکر می کنید کار او کاملا تصادفی بوده است.

در این مواقع دا دزدن سر کودک و یا تنبیه او اشتباه است زیرا کودک با انجام این واکنش ها کار خود را تکرار می کند. بر اساس موقعیت های مختلف شما ملزم به تغییر روش های تربیتی خود هستید و لازم است درموقعیت های مختلف، متعادل، منفعل و سلطه جو رفتار کنید .

در آخر به این نکته توجه کنید که کودکان امروز متفاوت تر از کودکان قدیم هستند و دوست ندارند پند و اندرز بشنوند پس لازم است با آنان با شیوه درستی رفتار کرد.

 

شیوه درست رفتار با کودک

نکاتی برای تربیت کودک

اگر از شیوه های تربیتی متفاوت برای کودکان استفاده می کنید ، رعایت این نکات برای تربیت کودکان بسیار مهم است:

احترام به شخصیت کودک

احترام به شخصیت کودک سبب می شودآن ها این احترام را ببینند و در مقابل به شما احترام بگذارند پس بهتر است همان گونه که دوست دارید با شما رفتار شود با کودکتان رفتار کنید.

در استفاده از روش های تربیتی صبور باشید

اگر از یک شیوه نتیجه نگرفتید مایوس نشوید و آن را ادامه دهید وهرگز قواعدتان را زیر پا نگذارید.

شیوه تربیتی متناسب با کودک خود را بیابید

قبل از تنبیه منظورخود را به کودکان بفهمانید زیرا گاهی اوقات والدین منظور خود را به درستی بیان نمی کنند و یا ازکودکشان توقع فراوان دارند.

به دنبال ریشه بعضی رفتارها در کودکانتان باشید

علت رفتار نا شایست کودکتان را بشناسیدزیرا برخی کودکان اگر از واقعه یا حادثه ای متاثر شوند ، در واکنش به آن دست به رفتارهای نادرست و غیرقابل توجیه می زنند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




تکریم کودک با جواب سلام

یکی از طُرق احترام به شخصیت دیگران، سلام گفتن است. در تمام دنیا، عبارات مخصوصی به منظور درود و تحیت گفتن، وضع شده که در اوّلین برخورد با یکدیگر، آن را ادا می کنند. سلام در تعالیم اخلاقی اسلام، یکی از سنن مورد تأکید است و دو نفر مسلمان، وقتی به هم می رسند، موظّف اند که قبل از شروع به گفتگو، به هم سلام کنند.

کودک در محیط خانواده از دو راه به این وظیفه اخلاقی خود آشنا می شود: اوّل، از راه تقلید از پدر و مادر و بزرگسالان؛ دوم، از این راه که مربّی کودک، این وظیفه را بر او بیاموزد و تأکید کند که حتماً به بزرگترها سلام کند. به هر نسبتی که در خانواده به کودک احترام شود و شخصیت او مورد توجّه پدر و مادر باشد، اطاعت او از اوامر آنها بیشتر خواهد بود.

اگر کودک به بزرگترها سلام کرد، لازم است به گرمی جواب او را بگویند و با این عمل، او را مورد اعتنا قرار دهند. اگر به کودک اعتنا نکنند و جواب سلام او را ندهند، عملاً کودک را تحقیر کرده اند.

پیامبر گرامی اسلام، در هر رهگذری به کودکان سلام می کرد و بدین وسیله به شخصیت آنها احترام می کرد:

عن أنس بن مالک قال: ان رسول الله صلی الله علیه و آله مرّ علی صبیان فسلّم علیهم و هو مغذٍّ. (مستدرک الوسائل، ج 2، ص 69.263)/ انس بن مالک می گوید: رسول گرامی در رهگذری با چند کودک خردسال برخورد نمود بر آنها سلام کرد و طعامشان می داد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]




تهیه ی وعده افطاری توسط معاونت فرهنگی مدرسه   در ایام اعتکاف"در مسجد"روستا
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-01-18] [ 10:49:00 ق.ظ ]




برگزاری محافل انس با قرآن توسط مبلغین در ایام اعتکاف
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:47:00 ق.ظ ]




برگزاری محافل انس با قرآن توسط مبلغین در ایام اعتکاف
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:47:00 ق.ظ ]




تقدیر از فعالین ومبلغین در ایام البیض
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:45:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسمات اعتکاف توسط مبلغین مدرسه
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]




حضور افتخاری معاونت فرهنگی مدرسه علمیه در ایستگاه کتاب  در ایام نوروز.در محل امامزاده شهرستان وسولات شرعی
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:42:00 ق.ظ ]




کاشت نهال وبذر  توسط طلاب وکادر واساتید  مدرسه علمیه
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-12-20] [ 09:20:00 ق.ظ ]




کاشت نهال وبذر  توسط طلاب وکادر واساتید  مدرسه علمیه

گلدان گیری وکاشت بذر درختان جنگلی توسط  طلاب وحوزه علمیه در نهالستان اداره منابع طبیعی

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]




برگزاری کلاس وبلاگ نویسی در مدرسه .

معاونت فرهنگی مدرسه خانم سیاحی از برگزاری دوره مقدماتی کلاس وبلاگ نویسی برای مبلغین ودانش آموختگان خبر داد لازم به ذکر است بیش از 50 نفر در این دوره حضور داشتند

خانم رضایی به عنوان استاد این دوره معرفی شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-12-18] [ 08:23:00 ق.ظ ]




حضور طلاب در پیاده رویی
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:22:00 ق.ظ ]




برگزاری اردو 1روزه مدرسه آبدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:21:00 ق.ظ ]




برگزاری انتخابات مجمع کانون دانش آموختگان

معاونت فرهنگی مدرسه ابدانا ن خانم سیاحی از برگزاری انتخابات  هیت دانش آموختگان این مدرسه خبر داد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:19:00 ق.ظ ]




برگزاری همایش مبلغین

معاونت فرهنگی مدرسه ابدانا ن از همایش مبلغین ودانش آموختگان در این مدرسه خبر داد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:17:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسم جشن همراه با نمایشگاه واهدا جوائز به خواهران
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-12-12] [ 08:17:00 ق.ظ ]




برگزاری نمایشگاه به مناسبت روز زن واجراری مراسمات جشن
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:15:00 ق.ظ ]




برگزاری طرح مصباح الهدی در مدارس توسط ائمه جماعت در مدارس
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:14:00 ق.ظ ]




برگزاری جشنواره قرآنی مرحله استانی
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-12-05] [ 08:29:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسمات دهه فاطمیه وشهادت حضرت فاطمه توسط معاونت فرهنگی مدرسه ابدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-11-23] [ 10:47:00 ق.ظ ]




برگزاری نشست فاطمی  در مدرسه آبدانان با حضور گسترده خواهران  ودانشآموزان دبیرستانی.ومعاونت پرورشی اداراه اموزش وپرورش شهرستان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ق.ظ ]




برکات خواندن نماز اول وقت 1- برآورده شدن خواسته ها: امام حسن عسکری - علیه السلام – فرموده اند: «موسی بن عمران با خداوند سخن گفت و از پروردگار خویش پرسید: خدایا! پاداش کسی که نمازش را اول وقت می خواند چیست؟ خداوند تبارک و تعالی فرمود: خواهش و خواسته او را برآورده می کنم و بهشت را بر او مباح می گردانم.» 2- برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی: پیامبر اكرم(ص) فرمودند:”بنده ای نیست كه به وقت های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این كه من سه چیز را برای او ضمانت می كنم: برطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش.” 3 – ورود به بهشت و دوری از جهنم: رسول الله - صلی الله علیه وآله – فرمود: «إِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ هَذِهِ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ الْمَفْرُوضَاتُ فَمَنْ صَلَّاهُنَّ لِوَقْتِهِنَّ وَ حَافَظَ عَلَیْهِنَّ لَقِیَنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَهُ عِنْدِی عَهْدٌ أُدْخِلُهُ بِهِ الْجَنَّةَ وَ مَنْ لَمْ یُصَلِّهِنَّ لِوَقْتِهِنَّ وَ لَمْ یُحَافِظْ عَلَیْهِنَّ فَذَلِکَ إِلَیَّ إِنْ شِئْتُ عَذَّبْتُهُ وَ إِنْ شِئْتُ غَفَرْتُ لَه»رسول خدا فرمود: خدای شما می فرماید: این نمازهای پنجگانه فریضه است، پس کسی که این نمازها را در وقتش به جا آورد و محافظت بر او نماید، روز قیامت مرا ملاقات خواهد کرد. و بر عهده من است که او را وارد بهشت کنم، و کسی که در وقتش نمازها را به جا نیاورد و محافظت بر او نکند، در این صورت بر من است که اگر بخواهم او را عذاب می کنم، و اگر بخواهم او را می بخشایم.» 4- دوری شیطان و تلقین شهادتین: پیامبر اكرم(ص) فرمودند: “شیطان تا زمانی كه مؤمن بر نمازهای پنج گانه در وقت آن محافظت كند، پیوسته از او در هراس است؛ پس چون آنها را ضایع نمود بر وی جرأت پیدا كرده و او را در گناهان بزرگ می اندازد. امام صادق(ع) می فرمایند: “ملک الموت در هنگام مردن، شیطان را از محافظ بر نماز دور می كند و شهادت به یگانگی خدا و نبوت پیامبرش را در آن هنگامه بزرگ به او تلقین می نماید.” زیاد شدن عمر، مال و اولاد صالح در دنیا، در امان بودن از ترس و هول مرگ در موقع مردن، آسان شدن سؤال نكیر و منكر در قبر، توسعه یافتن قبر، نورانی شدن چهره، دادن نامه عمل به دست راست و آسان گرفتن حساب در محشر، رضایت خداوند، سلام دادن خدا به او و نگاه كردن از روی رحمت به او در هنگام عبور از صراط و… از دیگر آثار و بركات نماز اول وقت است كه در روایات به آن اشاره شده است. حجةالاسلام انصاری می گوید: امام(ره) در روزهای آخر عمرشان می خواستند بخوابند؛ به من فرمودند اگر خوابیدم، اول وقت نماز صدایم بزن، گفتم چشم. دیدم اول وقت شد و امام(ره) خوابیده اند، حیفم آمد صدایشان بزنم؛ عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدایشان نزنم بهتر است. چنددقیقه ای از اذان گذشت و امام(ره) چشم هایشان را باز كردند، گفتند: وقت شده؟ گفتم: بله فرمودند: چرا صدایم نزدی؟ گفتم: ده دقیقه بیشتر از وقت نگذشته است. گفتند: مگر به شما نگفتم. سپس امام(ره) فرزند خود را صدا زدند و فرمودند: ناراحتم. از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده ام، چرا الان باید ده دقیقه تأخیر بیفتد؟”. 5- خشنودی خداوند: امام صادق(عليه السلام) در اين باره مي‌فرمايند: «الصلوةُ تستحبُّ في اَوَّلِ الأَوقاتِ»، خواندن نماز در اول وقت و در اولين فرصت، کاري مستحب و پاداش افزاست. (بحارالانوار، ج 80، ص 13) همچنين از آن حضرت نقل شده که نماز اول وقت، «خشنودي کردگار» را به همراه دارد. 6- در امان بودن از بلاهای آسمانی: رسول الله - صلی الله علیه و آله – وعده داده: «إِذَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَاهَةً مِنَ السَّمَاءِ عُوفِیَ مِنْهَا حَمَلَةُ الْقُرْآنِ وَ رُعَاةُ الشَّمْسِ أَیِ الْحَافِظُونَ لِأَوْقَاتِ الصَّلَوَاتِ وَ عُمَّارُ الْمَسَاجِدِ» «هنگامی که خداوند سبحان، از آسمان آفت نازل کرد حاملین قرآن، رعایت کنندگان خورشید، یعنی کسانی که اوقات نماز را مراعات کنند، و مساجد را آباد می سازند از این آفت در امانند.» يكى از كسانى كه حتما نماز خود را اول وقت مى خوانَد وجود نازنين امام زمان حضرت مهدى (عليه السلام ) روحى و ارواح العالمين لمقدمه الفداه مى باشد و غير ممكن است ايشان نماز خود را در غير وقت خودش ‍ اقامه نمايد. و بعد از آن حضرت، افراد صالح و بندگان مخلص خداوندند كه به انجام عبادت مبادرت مي ورزند. بعضى از محدثان بزرگوار نقل كرده اند كه: نماز اول وقت ، حتما بالا مى رود و اگر كسى نماز خود را در اول وقت بخواند ملائكه آسمان، نماز او را با نماز امام زمان (عليه السلام) و افراد صالح خداوند، بالا مى برند و از فضل وجود و كرم خداوند دور است نمازى كه با نماز امام زمان بالا رود و به آن توجه نكنند و آن را قبول ننمايند. از مهم ترين عوامل بي توجهي به نماز و سستي در آن گناه است. حضرت حق ( جل و علا ) دستور فرمودند كه با شيطان طرح دوستي نريزيد و از دستورات او پيروي نكنيد؛ چرا كه مطيع شيطان، از خدا اطاعت نمي كند قرآن مجيد، نماز اول وقت را يكى از صفات مۆمنان مى داند و مى فرمايد: مۆمنان كسانى هستند كه نمازهايشان را حفظ مى كنند. حفظ نماز به اين است كه نماز گزاران آن را از اول وقت به تأخير نيندازند. قرآن مجيد، نماز اول وقت را يكى از صفات مۆمنان مى داند دیدگاه علمای اسلام در مورد خواندن نماز اول وقت آیت الله خامنه ای: منظور وقت فضیلت آن مى‌باشد. آیت الله مکارم شیرازی: اول وقت یعنی از زمانی که اذان می گویند به مقداری که برای مستحبات و مقدمات نماز فرصت لازم است اما در مورد اوقات فضیلت بدانید مستحب است پنج نماز را در پنج وقت به جا آورد، یعنی هرکدام را در وقت فضیلت خود انجام دهد و تنها فاصله دادن به مقدار نافله یا تعقیبات کافی نیست، بلکه معیار همان وقت فضیلت است . آیت الله فاضل لنکرانی: اول وقت امر عرفی است و بعد از دخول وقت وشروع اذان اول وقت حساب می شود و بعد از اذان به مقداری که وضو بگیرد و شروع به نماز کند اول وقت است و هم چنین تا 20 دقیقه یا نیم ساعت مثلا عرفا اول وقت حساب می شود وهر مقداری که وقت اذان و اول داخل شدن وقت نماز نزدیک تر باشد فضیلتش بیشتر است. آیت الله سیستانی : وقت فضیلت نماز صبح: وقت فضیلت نماز صبح از اذان صبح تا بیست و یک دقیقه بعد از اذان صبح ادامه دارد.
ثواب و برکات خواندن نماز اول وقت

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-11-08] [ 09:28:00 ق.ظ ]




فواید نماز اول وقت و تاثیر آن بر خوشبختی
نماز اول وقت فضائل و برکات فراوانی دارد که در روایات به آن ها اشاره شده است. بسیاری از علما خیر دنیا و آخرت را در نماز اول وقت دانسته اند.
نماز اول وقت از جمله اعمال مستحبی است که توصیه زیادی به آن شده است. به طوری که می توان سعادت دنیا و آخرت را در خواندن نماز اول وقت دانست. در این مقاله به روایت ها و نقل قول هایی در مورد فضائل و برکات نماز اول وقت پرداخته ایم؛

 

 


 

 

چند حدیث درباره نماز اول وقت و آثار آن
 

نماز اول وقت از جمله اعمالی است که توصیه های فراوانی به آن شده است. روایات متفاوتی وجود دارد که هر کدام به یکی از فضائل و برکات خواندن نماز در اول وقت اشاره دارد. در ادامه به برخی از این روایات می پردازیم:

 

رضایت خدا
 

امام صادق (ع): «اول وقت، خشنودی خدا و آخر آن، عفو خداست، و عفو نمی باشد مگر از جهت گناه. و در مقابل، تأخیر نماز موجب خشم خداست چرا كه پیامبر اكرم (ص) به حضرت علی (ع) فرمودند: نماز را با وضوی كامل و شاداب در وقتش به جای آور كه تأخیر انداختن نماز بدون جهت، باعث غضب پروردگار است.»

 

راندن شیطان
 

پیامبر (ص): «شیطان تازمانی كه مؤمن بر نمازهای پنج گانه در وقت آن محافظت كند، پیوسته از او در هراس است؛ پس چون آنها را ضایع نمود بر وی جرأت پیدا كرده و را در گناهان بزرگ می اندازد.»

 

امام صادق (ع): «ملك الموت در هنگام مردن، شیطان را از محافظ بر نماز دور می كند و شهادت به یگانگی خدا و نبوت پیامبرش را در آن هنگامه بزرگ به او تلقین می نماید.»

 

بر آورده شدن حاجات
 

امام حسن عسکری (ع): «خداوند متعال با حضرت موسی تكلم كرد، حضرت موسی فرمود: خدای من! كسی كه نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود: حاجت و درخواستش را به او عطا می كنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم.»

 

رفع گرفتاری ها
 

پیامبر (ص): «بنده ای نیست كه به وقت های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این كه من سه چیز را برای او ضمانت می كنم: برطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش.»

 

بهشتی شدن
 

امام باقر (ع): «هر كس نماز واجب را در حالی كه عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه ای كه چیزی دیگر را بر آن ترجیح ندهد، خداوند برای وی برائت از جهنم می نویسد كه او را عذاب نكند و كسی كه در غیر وقتش به جا آورد در حالی كه چیزی دیگر را بر آن ترجیح دهد، خداوند می تواند او را ببخشد یا عذابش كند.»

 

رفع بلاها
 

پیامبر (ص): «هنگامی كه خداوند از آسمان آفتی بفرستد، سه گروه از آن، در امان می مانند: حاملان قرآن، رعایت كنندگان خورشید یعنی كسانی كه وقت های نماز را محافظت می كنند و كسانی كه مساجد را آباد می نمایند.»

 

از دیگر برکات نماز اول وقت به این شرح است:

 

زیاد شدن عمر
 

زیاد شدن مال و اولاد صالح
 

مرگ آسان
 

آرامش در شب اول قبر
 

نورانی شدن چهره
 

آسان شدن حساب روز محشر
 

رضایت خدا و سلام دادن خدا به او


 

 

نماز اول وقت در قرآن
 

 

خداوند در آیه 238 سوره بقره می فرماید:

 

«حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ»

 

«در انجام همه نمازها (به خصوص) نماز وسطی [=نماز ظهر] کوشا باشید و از روی خضوع و اطاعت، برای خدا بپاخیزید»

 

 

 

فضیلت نماز اول وقت از زبان آیت الله بهجت
 

 

از آیت الله بهجت سوال کردند: چه کنیم که نماز صبح مان قضا نشود؟ ایشان جواب داد:

 

«کسی که باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.»

 

 

 

تاثیر نماز اول وقت بر ازدواج
 

 

جوانی از شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی پرسید: سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می‌خواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

 

شیخ نخودکی پاسخ داد: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!

 

جوان با تعجب پرسید: سه قفل با یک کلید؟! شیخ جواب داد: نماز اول وقت «شاه کلید» است.

 

 

 

نماز اول وقت در رساله توضیح المسائل
 

 

علمای دینی بر این عقیده اند که اول وقت بودن نماز یک امر عرفی است، یعنی زمانی که وقت نماز داخل شد، فرد شروع به نماز کند. در رساله توضیح المسائل می خوانیم:

 

«مستحب است انسان نماز را در اول وقت بخواند و هرچه به اول وقت نزدیک‌تر باشد بهتر است، مگر آن که تأخیر آن از جهتى بهتر باشد، مثلاً صبر کند که نماز را به جماعت بخواند.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:25:00 ق.ظ ]




برگزاری جلسه  اساتید مدرسه ابدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:22:00 ق.ظ ]




آتش به اختیار طلاب مبلغ مدرسه آبدانان در تبلیغ احکام در مدارس سطح شهرستان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ق.ظ ]




برگزاری جلسه مدرسه آبدانان با نهادها
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ق.ظ ]




لحظات آخر عمرحضرت فاطمه (س) چگونه گذشت

حضرت فاطمه بانو و اسطوره ی بانوان دوعالم حتی در آخرین لحظات عمرشان زیبایی روح و کلامشان پابرجا بود. روایتی ازآن لحظات حضرت زهرا را در این مطلب خواهید خواند.
 حضرت فاطمه زهرا بانوی بزرگوار اسلام  در دوران بیماری شان قبل از شهادت برخی نکات را به همسر و فرزندانشان بیان کردند اما داستان لحظات اخر عمر ایشان غم دیگری در خود داشت که دانستن انها تاثیرات مثبت بسیاری بر روح عاشقان آن حضرت در این روزها خوهد گذاشت.


علی (ع) در مسجد نماز خوانده و به خانه بر می گردد.

 خادم فاطمه(س) با گریه به استقبال علی( ع) آمده است.

 - چه شده است؟ چرا ناراحت و مضطربی؟

 - یا علی دخترعموی خود فاطمه را دریاب گرچه گمان نمی کنیم او را دریابی.

 امام علی(ع) با سرعت تمام به سمت فاطمه(س) رفت، گویی نفسش بالا نمی آمد، مضطر شده بود. به فاطمه رسید. فاطمه(س) در میان بستر خویش در پارچه سفیدی افتاده بود به راست و چپ می غلطید. علی(ع) ردا را از دوش خود افکند نزد فاطمه آمد وسر مبارک او را بردامن گرفت.

 

- یا زهرا!

 پاسخی نشنید.

 - یا بنت محمد مصطفی.

 پاسخی نشنید.

 گویی قلب علی داشت از حرکت می ایستاد.

 برای بار سوم صدا زد.

 - ای دختر کسی که زکات رادر دامن خود برای فقرا می برد؟ ای دختر کسی که با ملائکه نماز می خواند.

 «یا فاطمه! کلمینی». ای فاطمه! با من سخن بگو. من پسر عموی تو علی ابن ابی طالب هستم.

 

فاطمه با صدای علی تکانی خورد. گویی روح تازه ای در فاطمه(س) دمید. فاطمه زهرا(س) چشمان خویش را بروی علی(ع) باز کرد، لحظه ای نگریست و بعد گریست. علی(ع) گریان شد.

 - فاطمه جان تو را چه شده است! من پسرعمویت علی ام.

 

یاد آن روزهایی باش که وقتی به خانه می آمدم به استقبالم می آمدی امروز که نیامدی، امروز که خادمان تو به استقبالم آمدند، غم دنیا دلم را گرفت. من بدون تو چه کنم. هر جا هر کس مضطر شود نام مرا فریاد می زند. پدرت در جنگ ها وقتی کارها سخت می شد مرا که می دید گره از خم ابرویش باز می شد. فاطمه جان حال من مضطرم. من چه کنم. تو برایم دعا کن. دعا کن. علی بی فاطمه چه کند. می بینمت آب می شوم تنم می لرزد ولی رفتنت را چه کنم. بعد ازتو محرم اسرارم که خواهد بود؟

 

- علی جان! من هم اکنون آن اجلی را می بینم که از آن نمی توان گریخت. یا علی پس از من نمی توانی ازدواج نکنی فقط مراعات حال کودکانم را بنما.

آنها دیگر بی مادر می شوند. آنها دیگر یتیم اند مبادا بر آنها صیحه بزنی. آنها دل شکسته اند حسنین طاقت بی مادری را ندارند. دیروز بود که جدشان پیامبر(ص) را از دست دادند و امروز هم غم مادرشان آنها را می شکند. وای برکسانی که حسنین را می کشند و با ایشان بغض و دشمنی می ورزند.

 

 

«ابکنی ان بکیت یاخیر هادی

واسبل الدمع فهو یوم الفراق»

اگر گریه می کنی برمن گریه کن ای بهترین هدایت گران و اشک بریز که امروز روز فراق رسید. خصوصاَ حسین قتیل کربلا را فراموش نکن.

حسنین من یتیم و حیران و سرگردان خواهند شد. خدا فرمود که امروز روز جدایی است.

 

- فاطمه جان، وحی که قطع شده؟ اینها را از کجا می دانی؟!

 - علی جان، در خواب پدرم را در میان قصر سفیدی از دُر دیدم که مرا دید و فرمود:ای دخترم نزد من بیا، من مشتاق توام. گفتم:پدرجان والله که من بیشتر شوق ملاقت تو را دارم. پدرم فرمود:تو امشب نزد من خواهی آمد. پدرم شخصی راستگوست و به وعده خود عمل می کند. یا علی مرا با لباسم غسل بده و با اهل خانه بر جنازه ام نماز بگذار و مرا شبانه به خاک بسپار.

 

فاطمه(س) این را گفت و از هوش رفت.

 امام علی(ع) برای نماز بعد به مسجد رفته بود. فاطمه(س) بهوش آمد و اسماء را صداکرد اسماء جبرئیل در موقع حالت پدر بزرگوارم مقداری کافور برایش آورد پدرم آن را به سه قسمت تقسیم نمود یکی را برای خود ویکی را برای علی و آخری را برای من. آن را بیاور.

 

حضرت زهرا(س) خود را شستشو داد و با آن وضو ساخت.

 - اسماء لباس نمازم را برایم حاضر ساز و بوی خوش برایم بیاور.

 لباس ها را پوشید و خود را عطر آگین کرد و رو به قبله در بسترش خوابید.

 - اسماء تو ساعتی صبر کن، وآنگاه مرا صدا کن اگر جوابت را شنیدی بدان که من از دنیا مفارقت کرده ام و آنگاه علی را صدا کن.

 اسماء ساعتی بانوی خویش فاطمه را به حال خویش گذاشت سپس حضرت را صدازد، پاسخی نشنید، باز صدا زد:

- ای دختر محمد مصطفی.

صدایی نشنید!

- ای دختر آنکه در مقاب قرب به پروردگارش به قاب قوسین یا نزدیکتر رسید!

صدایی نشنید! پارچه را از روی صورت فاطمه(س) برداشت و دید که از دخت گرامی رسول الله(ص) و یادگار او از دنیا مفارقت کرده است. باورش نمی شد. خود را بر روی حضرت انداخت و بوسه های فراوان بر او میزد.

 

- ای فاطمه آنگاه که پدر بزرگوارت را ملاقات کردی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.

 و با ناله و زاری از اتاق بیرون آمد.

 - اسماء چه شده؟ چرا بی تابی؟ مادرمان چطور است؟

 اسماء ساکت مانده بود. چگونه به حسن و حسین(ع) بگوید که دیگر یتیم شده اید، بی مادرشده اید؟

 زمین می لرزد. حسنین( ع) به سمت بستر مادر خویش می دوند، می ترسند ببینند آیا مادر زنده است؟ حسین(ع) جرات می کند، بدن مادر را تکان می دهد.

- حسن جان خدا تو را در مصیبت از دست رفتن مادرمان پاداش دهد.

حسن(ع) خود را برروی مادر می اندازد، می بوسد، می بوسد و می گرید.

- ای مادر! با من سخن بگو قبل از اینکه روح از بدنم جدا شود. با من سخن بگو!

حسین(ع) جلو می آید، پاهای مادر را می بوسد وصورت بر پاهای مادر می گذارد.

- مادرجان! من پسرت حسینم. بامن سخن بگو قبل از اینکه قلبم متلاشی شود و بمیرم.

 

اسماء می گوید:

- ای فرزندان رسول خدا به نزد پدرتان علی(ع) روید و او را از مرگ مادرتان آگاه سازید.

 حسنین روانه مسجد می شوند.

 - یا محمدا! یا احمدا! یا محمدا! یا احمدا.

 به مسجد می رسند.

 - چه شده است فرزندان رسول خدا(ص)؟ چرا گریه می کنید؟ چرا بی تابید.

 - مادرمان از دنیا رفت؟ بی مادر شدیم یتیم شدیم.

 امیر المومنین علی(ع) بر روی زمین می افتد و از هوش می رود. آب بر صورتش می پاشند، به هوش می آید.

 - ای دخت محمد مصطفی( ع) بعد از تو خود را به که تسلی دهم، هرگاه غم ها و مصائب جهان به من روی می آورد تو دلداریم می دادی، بعد از تو من چه کنم؟ چه کسی مرا تسلی دهد؟

علی(ع) ناله اش بلند شده بود.

 

«لکن اجتماع من خلیلین فرقته

و کل الذی دون الفراق قلیل

و ان افتقادی فاطما بعد احمد

دلیل علی ان لا یدوم خلیل»

 

فاطمه جان! هردو دستی روزی از هم جدا می شوند و هر مصیبتی جز مصیبت جدایی و مرگ کوچک است. فاطمه جان! تو که بعد از پدرت از کنارم رفتی، دیگر هیچ دوستی در عالم باقی نخواهد ماند. چرا که شما بهترین دوستانم بودید.

 

چه شب سخت و سنگینی است امشب. گویی فردا قیامت است. گویی فردا قرار است خاک از آسمان ببارد. ابرهای تیره در هم رفته اند، زمین جوشش می کند، کوه به خروش آمده، پرندگان از آواز مانده اند، درختان سر خم کرده اند، ملائکه بال پرواز ندارند و همه یکی پس از دیگری خسته و نالان به خانه علی(ع) سقوط می کنند و بر سر می کوبند.

 

در و دیوار به ناله در آمده، زمین شرمنده است که چنین سوگ عظیمی را تاب می آورد. تابوت فاطمه(س) می خواهد از هم بگسلد. آب گریان شده، دعا می کند ای کاش نبود و خشک شده بود و بر چنین بدن مطهری به قصد غسل میت نمی ریخت. کاسه تاب ندارد آب را در خود جای دهد. اسماء چه کند؟ چاره ای جز آب آوردن ندارد. پاهایش می لرزد.

 

و از همه ناتوان تر دستان علی(ع) است. همان دستانی که در خیبر را از جای کند، همان دستانی که در بدر مشرکان زیادی را به زمین زد، همان دستانی که عمر بن عبدود را به زمن زد، حال ناتوان شده ولرزان. گویا بند بند انگشتش می خواهد از هم جدا شود. چشمانش شده ابر بهاری، شده باران، شده دریا، دیگر چشمانش برای او نیستند. می گریند و می گریند و می گریند.

 

حسنین سر بردیوار می کوبند و زاری می کنند. گویا دیوار آنها را در برگرفته، گویا دیوار آنها را بغل کرده ودلداری می دهد.

 

زینب و ام کلثوم گریان و مبهوت که چه کنند بعد ازمادرشان! آنها خیلی کوچکند؟ خیلی کوچکند برای اینکه بی مادر شوند.

 

علی(ع)گویا با اشک چشمش فاطمه را غسل می دهد. نیازی به آب اسماء نیست، دریای اشک علی است که بر بدن فاطمه جاری است. آنچه نیاز به غسل دارد، آنچه نیاز به آب دارد دل سوخته علی است. آنچه نیاز به یاری دارد کمر خم شده علی است و آنچه از خدا برای ماندن مدد می جوید دستهای ناتوان علی است.

 

چه گویم که هر چه گویم کم است. اشک های زینب باید بیاید و توصیف کند.

خشت های ریخته شده بر زمین بر اثر کوبیدن سر حسین به دیوار باید بیاید و توصیف کند.

لرزه های بدن علی باید زبان گیرند و توصیف کنند.

کاش محسن بود و می توانست صحبت کند. او می گفت، او می گفت که چه گذشت.

 

اسماء آب بیاور. بدن فاطمه پاک مطهر است، بر صورت ام کلثوم ریز. بر دستهای کوچک زینب ریز که در چشماش حلقه شده اند.

بر دیوار ریز که کمی نرم تر شود و سر حسین را نیازارد و بر صورت علی(ع).

 

آری صدای ناله علی است که به آسمان رفته. مگر او خود کودکان را تسلی نمی داد! پس چه شد که خود بلند بلند ضجه می زدند؟ به زخمهای فاطمه رسیده؟ بدن ورم کرده فاطمه را لمس می کند. آه… چقدر سخت است برای او؟ خدایا کمکش کن. خدایا کمکش کن. گویی خاطرات سیلی و تازیانه که به زهرا(س) زدند بر او تازه شده، گویا لگدی که به فاطمه زدند هم اکنون بر گلوی او زدند و بغض ترکید.

گویی آن لگد راه نفس علی را بسته، خدایا کمکش کن.

 

می خواهد فاطمه را کفن کند ولی از دلش نمی آید. خدایا چه کند؟ وداع با فاطمه سخت است.

- فرزندان فاطمه بیایید و با مادرتان وداع کنید.

«یا ام کلثوم یا زینب یا فضه یا حسن یا حسین هلموا تزودوا من امکم الزهرا فهذا الفراق و لقاء فی الجنه».

آه و واحسرتا، ای مادر حسن! ای مادر حسین! وقتی به حضور رسول الله(ص) رسیدی سلام ما را به او برسان و بگو بعد از تو در دنیا یتیم ماندیم.

آه! آه! چگونه غم دل ما از فراق پیامبر(ص) و مادرمان خاموش گردد؟

 

ناله جانکاهی به آسمان بلند می شود، فاطمه دستهای خویش را بلند می کند و فرزندانش را بر سینه می چسباند.

امیرالمومنین علی(ع) می فرماید:«انی اشهد الله انها قد حنت و انت و مدت یدیها و ضمتهما الی صدر هاملیا» خدا را گواه می گیرم که فاطمه ناله کشید و دستهای خود را دراز کرد و فرزندانش را به سینه اش چسبانید.

 

زمین و زمان به لرزه آمده. زمین دیگر نمی خواهد و نمی تواند تحمل کند. عرش و فرش به هم پیچیده، ملائکه به خروش آمده اند. ناگاه هاتفی در آسمان صدا می زند:

«یا اباالحسن ارفعهما عنها فلقد ابکیا و الله ملائکة السماء فقد اشتاق الحبیب الی المحبوب».

«ای علی، حسن و حسین را از روی سینه مادرشان بلند کن به خدا قسم این حالت آنها فرشتگان آسمان را به گریه انداخت، دوست مشتاق لقای دوست است».

 

علی(ع) دو کودک دلبند فاطمه(س) را از روی سینه مادرشان بلند می کند.بند کفن را می بندد.

 

- «وفراقک اعظم الاشیاءعندی

و فقدک فاطمه اهی الثکول».

جدایی تو از من بزرگترین غم هاست و از دست دادن تو سخت ترین مصیبت هااست.

من برا ی حسرت و غم خودم ناله می کنم که فاطمه بهترین راه مرگ را رفت.

ای چشم من کمکم کن، حزن من دائمی است و برای حبیب خود گریانم.

 

حسن به دنبال عزیزان پدر میرود. ابوذر، سلمان، مقداد، عقیل و عمار.

 

- حسن جان چه شده؟ چرا ناراحتی؟

 

- بیایید که دیگر یتیم شدیم. بیایید به کمک پدرم، بیایید ما را در تدفین مادرمان یاری کنید.

 

چه دوستان نیکویی، چه همراه هان با وفایی، تمام مردم سست و بی دین مدینه فدای یک تار موی سلمان، فدای یک گفتار بران ابوذر، فدای مردانگی مقداد.

سلمان و ابوذر که گویی دیگر از اهل بیتند. گویی خواهر خود را از دست داده اند. گویی همه کس آنها مرده است.

 

همگی بر فاطمه(س) نماز می خوانند. پیکر زهرای اطهر را تشییع می کنند. سپس امام علی(ع) پیکر مطهر فاطمه(س) را دست می گیرد و رو به بارگاه رسول الله(ص) میکند.

«السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا حبیب الله السلام علیک یا نورالله السلام علیک یا صفوه الله منی السلام علیک».

 

- درود و تحیت من و دخترت فاطمه که بر تو وارد می شود برتو باد. حقا که امانتت را باز گرداندم. آه از حزن رسول، آه از حزن بتول، دنیا برایم تیره و تار شده، خوشحالی و سروراز من دور شده. آه از حزن و غم من.

 

سپس فاطمه را در قبر می گذارد.

 

- ای زمین امانت خود را که دختر رسول خداست به تو سپردم.

 

از زمین ندایی بر می آید:یا علی من مهربانترم به او از تو، برگرد و آزرده خاطر مباش!

 

علی(ع) چه کند تاب خاک ریختن بر فاطمه را ندارد. نمی داند چگونه از او دل بکند. امتحانی بسیار سخت است برای او. خدایا! فاطمه تمام جوانی علی بود، فاطمه بعد از رسول الله(ص) تمام وابستگی علی به این زمین خاکی بود. حال چه کند؟ بر روی او خاک بریزد؟ دیگر بادیدن روی چه کسی غمهایش را فراموش کند؟خدایا کمکش کن.

 

چاره ای ندارد، جز اینکه دو رکعت نماز بخواند و از خدایاری جوید.

- خدایا صبری به من عطا کن تا بتوانم پیکر زهرا را تدفین کنم.

 

آری، خداست که نظاره گر است، نظاره گر این جدایی عظیم، علی حالا حالا ها باید تحمل کند. و خدا کمکش کرد والا جان داده بود برسر جنازه فاطمه(س).

علی(ع) خاک را بر روی پیکر مطهر فاطمه زهرا(س) می ریزد و برای همیشه با او وداع می کند. حسن و حسین(ع) بر روی قبر مادرشان می افتند و مادر مادر می گویند. زمین چگونه از هم شکافته نمی شود خدا میداند و بس!

علی(ع) زینب را دلداری می دهد و سلمان و ابوذر و مقداد، حسنین را آرام می کنند.

 

آری همانگونه که پیامبر(ص) فرمود:فاطمه(س) دختر من، بزرگترین زنان اولین و آخرین اهل جهان است، فاطمه زهرا پاره تن من است، زهرا نور دو چشم من است. زهرا میوه قلب من است وروح و جان من است. زهرا حوریه ای است که به شکل انسان درآمده هنگامی که فاطمه در مقابل پروردگار خود در میان محراب عبادت می ایستد، نور او برای ملائکه آسمان نظیر نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد، خدای رئوف به ملائکه خود می گوید:ای ملائکه من به فاطمه که بزرگترین کنیزان من است نظر کنید که چگونه در مقابل من قرار گرفته است، اعضاء و جوارح او از خوف من می لرزد. فاطمه با توجه قلبی مشغول عبادت من شده است من شما را شاهد می گیرم که شیعیان وی را در امان گذارم.

 

سپس حضرت فرمود:هرگاه فاطمه را مشاهده می کنم به یاد آن ستم هایی می افتم که بعد از من درحق او خواهد شد. گویا می بینم که ذلت داخل خانه وی شده باشد، احترامش از دست رفته باشد، حقش را غصب نموده باشند و از دریافت ارث خود محروم شده باشد و پهلویش شکسته شده و جنینش سقط شده باشد و او فریاد می زند:«یامحمداه» ولی کسی به دادش نمی رسد. استغاثه می کند، ولی کسی به فریادش نخواهد رسید. لذا بعد از من دائماً غصه دارو گریان است. گاهی یادآور می شود که وحی از خانه اش قطع شده گاهی مفارقت مرا به خاطر خواهد آورد، هر گاه شب شود برای اینکه صدای تلاوت قرآن مرا در نماز شب نمی شنود دچار وحشت خواهد شد. سپس خویشتن را بعد از آنکه در ایام پدر عزیزترین بود ذلیل خواهد دید. در همین موقع است که خدای رئوف ملائکه را مونس فاطمه قرار میدهد. ملائکه فاطمه را به همان ندائی ندا می کنند که حضرت مریم را ندا کردند و به وی می گویند:ای فاطمه خدا تو را از میان زنان جهان انتخاب کرده است ای فاطمه فرمانبردار پروردگارخویش باش و با سجده کنندگان و رکوع کنندگان ساجد و راکع باش. سپس درد و بیماری براو غلبه خواهد کرد آنگاه خدای سبحان حضرت مریم را می فرستد تا پرستار و مونس فاطمه اطهر باشد.در همین موقع است که زهرا می گوید پروردگارا من از زندگی سیرشده و از مردم دنیا بیزارم. مرابه پدرم ملحق نما و خدای تعالی او را به من ملحق می نماید. زهرا اول کسی است از اهل بیت من که به من ملحق خواهد شد. فاطمه زهرا در حالی که محزون، غصه دار و مغموم است، با حق غصب شده و شهیده، بر من وارد خواهد شد. من در آن موقع می گویم بار خدایا هرکسی را که به فاطمه ظلم کرده باشد لعن کن، آن کسی را که حق زهرا را غصب نموده باشد، عقاب و عذاب کن، آن کسی را که فاطمه را ذلیل کرده باشد ذلیل کن و آن کسی را که ضربه به پهلوی فاطمه زد تا کودک خود را سقط نمود وارد دوزخ جاودانی کن و ملائکه می گویند آمین.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-11-06] [ 08:57:00 ق.ظ ]




شب اول قبر انسان چگونه شبی است؟

به محض ورود میت به قبر ، شب اول قبر آغاز می شود که ممکن است تحمل همان سختی های اولیه ، جهت آشنایی با جهان آخرت ، پذیرفتن حقایق هولناکی چون حساب و کتاب ،نکیر و منکر ،برزخ و قیامت و… باشد.
شب اول قبر چگونه است
انسان پس از مرگ وارد عالمی می شود به نام«عالم برزخ» حیات برزخ و حقیقت باطن همین عالم دنیاست. دنیا ظاهری دارد و باطنی، ظاهر دنیا که بدان عالم مُلک گفته می شود همین دنیای مادی که ما در آن زندگی می کنیم که خصوصیات خاص خودش را دارد(مکان، زمان، مادی بودن…) همین دنیا باطنی دارد که بعضی خصوصیات عالم دنیا را داراست. مثلاً شکل و اندازه و رنگ و بو در آن عالم هم وجود دارد و لکن ماده در آنجا نیست. صورت مردمان برزخی رنگ و اندازه مشخصی دارد و در آنجا خوشحالی و مسرّت و غضب و نگرانی هست در آ نجا نور هست و لکن آنجا ماده نیست


در بعضی از روایات از همین حیات برزخی به«عالم قبر» تعییر شده است. در روایتی است که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ پرسیدند:برزخ چیست آن حضرت فرمود:قبر از هنگام مرگ آدمی است تا روزی که قیامت می شود

پس مراد از قبر در بعضی روایات این گودال خاکی که بدن میت در آن جا می گیرد، نیست بلکه باطن همین قبر مراد است که همان عالم برزخ است از آنجایی که قبر خاکی جایگاه و محل استقرار بدن جسمانی است و عالم برزخ نیز جایگاه استقرار روح انسان است به عالم برزخ عالم قبر نیز گفته می شود.

در روایت مفصّلی است از حضرت امیرالمؤمنین که آن حضرت در وصف مرگ انسان و انتقال او به قبر و شاهدات او در قبر توضیحاتی می فرماید که ما به قسمتی از آن اشاره می کنیم، در بخشی که مربوط به مرگ مؤمنان و مشاهدات آنان است این چنین می فرماید:… او می شناسد کسی را که او را غسل می دهد و قسم می دهد افرادی را که جنازة او را حمل می کنند که به سرعت ببرند و زودتر به خاک بسپارند و وقتی که او را وارد در قبرش می کنند دو مَلَک به نزد او می آیند و آن دو، دو فرشتة بازپرسی و باز جوئی کننده از عقائد و کردار او هستند …


با توجه به نکات گفته شده و این بخش از روایت حضرت امیرالمؤمنین می توانیم نتیجه می گیریم که شب اول قبری که در روایات ما برای اموات ذکر شده و شرح حال آنها در قبر می باشد مراد شب اولی که ما به حساب دنیایی می سنجیم نیست یعنی این چنین نیست که اگر قسمتی را صبح دفن کنند حتما 10 یا 12 ساعت باید بگذرد تا شب هنگام شود آنگاه فرشتگان پرس و جو بیایند و از او سؤالاتی بنمایند بلکه به محض دفن شدن فرشتگان بازپرس به سراغ میت می آیند چرا که عالم برزخ شب و روزی چون عالم دنیا ندارد و اگر شبی برای میّت ذکر شده است، شاید شب برای او مشتمل می شود درست شبیه حالت خواب که آدم در خواب می بیند در شبی هولناک را می گذراند و حال آنکه در وسط روز خوابیده است همانگونه که در وسط روز انسان خواب شب تار را می بیند، همین طور است که انسان را در روز دفن می کنند و همان لحظه شب اول قبر او باشد در حقیقت میت در عالم قبر و برزخ شب برای او نمایان می شود در این روایت هم آمده به محض دفن کردن میت فرشتگان بازپرس به سراغ میت می آیند.
البته شب اول قبر تنها برای کسانی نیست که دفن می شوند حتی کسانی هم که بدنشان دفن نمی شود، باز عذاب قبر دارند سؤال قبر دارند شب اول قبر هم خواهند داشت وقتی قبر را به معنی عالم برزخ گرفتیم و شب آنجا را هم، مخصوص به وضع آنجا دانستیم لذا لازم نیست تا حتماً میت دفن شود آنگاه مراسم شب اول قبر برزخ صورت پذیرد

 

شب اول قبر انسان چگونه است؟


و امّا پرسش نهایی که مربوط به تأثیر دعا و یا خیرات بر آن میت است باید در جواب بگوئیم آنچه که از روایات استفاده می شود این است که هر آنچه برای اموات صورت می پذیرد به گونه ای به آنها می رسد.


از امام صادق منقول است:که بسا باشد که میّت در تنگی و شدّتی بوده باشد و حق تعالی به او وسعت دهد و تنگی را از او بردارد پس به او گویند که این فرح که تو را روی داد به سبب نمازی است که فلان برادر مؤمن برای تو کرد


در روایت دیگری است که حضرت فرمود:
نماز و روزة و حجّ و تصدّق و سایر اعمال خیر و دعا و ثواب آن اعمال برای کسی که آن اعمال را انجام داده و برای مرده هر دو نوشته می شود و وارد قبر او می شود


آیا دعا و خیرات از طرف زنده ها موجب کاهش عذاب قبر شخص مرده می شود؟ و اصولاً چه چیزهای موجب افزایش یا کاهش عذاب قبر می شود؟


آنچه به درجة اول مایة نجات و رهایی از عذاب قبر می شود، کارهای نیک و گفتار پسندیده ای است که انسان در طول حیات خود انجام داده است، اما پاسخ پرسش نخست این است که در مواردی شرع مقدس سرنوشت اموات را بوسیله ی کارهای نیک یابد دیگران قابل تغییر معرفی کرده است.


در یک قانون کلی حدیث می فرماید:هر کسی سنت و روش نیکی بنیاد گذارد برای او ثواب هر کسی که به آن عمل کند می رسد و هر کسی سنت و روش بدی بنیاد نهد برای او گناه و عقابی هر کسی که به آن عمل کند می رسد.


پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:روزی حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ از کنار قبری گذشت که صاحب آن در عذاب بود، سال بعد نیز گذر کرد ولی از عذاب صاحب قبر خبری نبود، سبب را از خداوند پرسید، وحی آمد که از این میّت فرزندی صالحی به بلوغ رسید و برای مردم راهی درست کرد و یتمی را پناه داد به برکت آن از پدر گذشتیم


و نیز درباره بهبودی سرنوشت اموات می گوید:هرگاه کسی به نیّت وجه الله نذری کند تا ثوابش برای میتی باشد چنین نذری مفید و وفاء به آن لازم است


بنابر احادیث صحیح و مشهور صدقه دادن بازماندگان برای اموات سودمند است.
در روایتی صحیحة سعد از پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ می پرسد، آیا صدقه دادنِ من برای روح مادرم سودی دارد؟ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:بلی


زیارت اهل قبور مستحب و سفارش شده است همچنین دعا و قرآن خواندن برای میّت مفید است. زیارت اهل قبور در روزهای جمعه موجب می شود امواتی که در تنگی و تنگناه باشند در فراخی قرار گیرند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:هرگاه شخصی به نیّت میتی صدقه دهد، خداوند جبرئیل را فرمان می دهد که این هدیه را به قبر او برساند[11] و نیز فرمود:بواسطة نمازی که برای میت خوانده می شود تنگی قبر او به فراخی تبدیل می شود.


ابن عباس در روایتی از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می کند:خواندن سورة«تبارک الملک» بر سر قبر میت مایة نجات از عذاب قبر است.


از کتاب دعوات قطب راوندی نقل شده است که؛ هرگاه میتی دفن شد، بر قبر او سه بار این جمله را بخوانند، خداوند عذاب را از او تا روز دمیده شدن صور برمی دارد، اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد ان لا تغذب هذا المیت.


رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و پس از خاکسپاری دختر گرامی خود(رقیه) با چشم گریان فرمود:از خدای سبحان خواستم عذاب قبر را از او بردارد و خداوند او را بخشید. پس دعا مؤثر است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:55:00 ق.ظ ]




آنچه ما کردیم با خود نابینا نکرد/در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را

تعجیل در فرج آمام زمان /صلوات/

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:50:00 ق.ظ ]




امام جواد"ع” می فرماید:کسی که پدرم را با معرفت به حقش در طوس زیارت کند نزد خدا تعالی بهشت برایش ضمانت میکنم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




محبت و مهروزی به فرزندان

دانشمندان علوم تربیتی می گویند: کودکان در تمام دوران کودکی به محبت و اظهار علاقه نیازمندند. کودک می خواهد پدر و مادر او را دوست داشته باشند و نسبت به او اظهار علاقه کنند. کودک چندان توجهی به لباس، خوراک و محل زندگی ندارد اما به این موضوع توجه دارد که آیا او را دوست دارند یا نه؟

درس محبت در خانه حضرت زهرا(س) به طور کامل ارائه می شد و آن حضرت که خود از سرچشمه محبت و عطوفت رسول خدا(ص) سیراب شده و قلبش کانون محبت به همسر و فرزندانش بود در این جهت نیز وظیفه مادری خود را به بهترین شکل انجام می داد.

سلمان فارسی می گوید: روزی حضرت فاطمه زهرا(س) را دیدم، که مشغول آسیاب کردن غله است. فرزندش حسین(ع) به گریه افتاد و بیتابی می کرد. عرض کردم: برای کمک به شما، غله را آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ حضرت فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم. شما آسیاب را بچرخانید.(2)

خوب شوهرداری کردن

برای زن بزرگترین موفقیت و ارزش این است که در شئون گوناگون زندگی، خشنودی همسرش را به دست آورد و از هر گونه عملی که موجب ناراحتی شوهر می گردد پرهیز نماید. حضرت علی(ع) می فرمایند: «جهاد زن، خوب شوهرداری است» زن برای اینکه بتواند در این جهاد پیروزمند باشد باید تمام سعی و تلاش خود را بکار گیرد تا خانه را محل آرامش مرد قرار دهد.

شوهرداری حضرت زهرای مرضیه(س) بهترین الگو برای زنان مسلمان است. رفتار حضرت زهرا(س) با شوهر در عالی ترین مرحله صفا و مهربانی بود. نه تنها هرگز خاطر شوهر را نرنجاند بلکه یاوری مهربان برای او بود.

حضرت علی(ع) می فرمایند: «سوگند به خدا، من زهرا(س) را تا آن زمان که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین نساختم و در هیچ کاری موجب ناخشنودی او نشدم. او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و عملی از او سر نزد تا باعث ناخشنودی من شود.»(3)

و همچنین نقل است که امام علی(ع) فرمود:

«هرگاه به چهره او «زهرا(س)» نگاه می کردم هر گونه غم و اندوه از من برطرف می شد.»(4)

پس از ماجرای تلخ سقیفه، سران سقیفه برای جلب افکار عمومی مردم به فکر چاره افتادند تا به گونه ای که از حضرت زهرا(س) دلجویی نمایند که اجازه ملاقات می خواستند. اما فاطمه زهرا(س) هر گونه پیشنهادی را رد می نمود و موضع اعتراض و سکوت و بیزاری را ادامه می داد.

روزی امام علی(ع) وارد منزل شد و فرمود: فاطمه جان خلیفه و عمر در پشت درب منزل، منتظر اجازه ورود می باشند، تا نظر شما چه باشد. حضرت زهرا(س) فرمودند: «علی جان خانه، خانه توست و من همسر تو می باشم هر آنچه می خواهی انجام ده.»(5)

تفاهم در زندگی مشترک

امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: «به خدا سوگند (در سراسر زندگی مشترک با فاطمه(س) تا آنگاه که خدای عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ کاری او را اکراه و اجبار نکردم، و او نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و نافرمانی من نکرد؛ هر وقت به او نگاه می کردم رنج ها و اندوه هایم برطرف می شد.»(6)

دعا در حق دیگران

امام مجتبی(ع) نقل فرموده اند که: «مادرم فاطمه(س) را دیدم شب جمعه در محراب خود به عبادت برخاسته است و تا نمایان شدن سپیده صبح در عبادت و رکوع و سجود می بود، و می شنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا می فرمود و آنان را نام می برد و برایشان دعا می کرد، و برای خود هیچ دعا نمی کرد، به او گفتم: مادر! چرا همان طوری که برای دیگران دعا می فرمایی برای خودت دعا نمی کنی؟»

فرمود: «پسرم، ابتدا همسایه سپس خانه خود.»(7)

تشویق فرزندان به فراگیری علم

حضرت زهرا(س) از همان آغاز کودکی فرزندانش، عبادت خدای تعالی را در روح و روان آنها تثبیت کرد و خوی پرستش خدای یکتا را در فطرت لطیف آنها سرشت و از همان آغاز به آنها علم آموخت و آنها را برای کسب معارف و تشویق در فراگیری، آماده می کرد، به عنوان مثال به فرزندش حسن(ع) که هفت ساله بود می فرمود: «به مسجد برو، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن.»(8)

مقام ایثار و گذشت

شیعه و سنی نقل کرده اند، امیرمؤمنان و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) و خادمه آنان «فضه» طبق نذری که کرده بودند سه روز، روزه گرفتند.

شب اول هنگام افطار فقیری در زد، حضرت علی(ع) افطار خود را به او داد. سایرین نیز به او اقتدا کرده و افطار خود را به فقیر دادند و با آب افطار کردند. شب دوم یتیمی در زد و باز افطار خود را به او دادند. شب سوم نیز اسیری آمد و چیزی طلبید، این بار نیز افطار خود را به او دادند. 

آنگاه از سوی خدای متعال سوره «هل آتی علی الانسان» نازل شد(9) و در آن آیه «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» اشاره به ایثار و انفاق آن بزرگواران دارد.(10)

تفسیر این داستان را در تفاسیر شیعه و سنی و از جمله در تفسیر معروف «کشاف» تألیف عالم و مفسر بزرگ سنی «جاراللّه زمخشری» می توان یافت.

تقسیم کار منزل با همسر

امام صادق(ع) می فرماید: «… علی(ع) آب و هیزم می آورد و حضرت فاطمه آرد می کرد و خمیر می ساخت و نان می پخت و لباس ها را وصله می زد، و آن بانوی گرامی از زیباترین مردم بود و گونه های مطهرش از زیبایی مثل گل بود. درود خدا بر او و پدر و فرزندانش باد.»(11)

امام علی(ع) فرموده است: «فاطمه به قدری با مشک آبکشی کرد تا بر سینه اش اثر گذاشت، و به قدری با آسیاب دستی آرد کرد تا دست هایش مجروح شد و آنقدر خانه روبی کرد و برای پخت و پز آتش زیر دیگ نهاد که لباس هایش گردآلود و دودی گردید؛ و در این امور زحمت و رنج بسیار به او می رسید …»(12)

پیامبر(ص) به فاطمه(س) کمک می کند.

رسول خدا(س) به منزل حضرت علی وارد شد، او را دید که همراه فاطمه(س) مشغول آسیاب کردن هستند، پیامبر فرمودند: «کدامیک خسته تر هستید؟»

حضرت علی عرض کرد: «فاطمه ای رسول خدا!»

پیامبر(ص) به فاطمه(س) فرمودند: «دخترم برخیز» و فاطمه برخاست و پیامبر(ص) به جای او نشست و با علی(ع) در آرد کردن دانه ها یاری فرمود.(13)

بنابراین احترام به همسر و رعایت حقوق همسر و همسردوستی و فرزنددوستی و سختکوش در کار خانه و تبدیل خانه به مدرسه و تبدیل بخشی از خانه به مسجد و عبادتگاه و برنامه ریزی در کار خانه و رعایت حق خدمتکار و آموزش قرآن و اخلاق به خدمتکار از ویژگی های حضرت زهرا(س) بود چنان که تبدیل خانه به سنگر جهاد و مبارزه بر علیه ستمگران و دفاع از ولایت را در راستای وظایف خویش می دانست، همچنین توجه به دعا در حق همسایه و قانع بودن به خانه اجاره ای در اول زندگی و ایجاد روحیه عبادت و انفاق گروهی و خانوادگی در بین اعضا و و رعایت تفاهم با همسر و قبول مسئولیت شخصی در تربیت فرزندان و تقسیم کار در امور خانه و مشورت در امور و بردباری و تحمل فقر خانوادگی و مشکلات خانوادگی و فرمان پذیری از همسر از اخلاق و روحیات خاص حضرت زهرا(س) بود حتی رسیدن به انواع موفقیت های خانوادگی و سرودن شعر برای شوهر و فرزندان و پدر. نیز از اخلاق خانوادگی حضرت زهرا(س) می باشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ق.ظ ]




فاطمه زهرا(ع) الگوی رفتارهای خانوادگی
 
 

چگونه زیستن و معاشرت کردن با همسر و فرزندان و سامان بخشی به امور خانه و زندگی که در حیات طیبه حضرت زهرا(س) بود، به عنوان «الگوی خانواده ها» خانه و خانواده او را به عنوان یک «خانواده الگو» مطرح ساخته است.

آن حضرت، آیین خانه داری و همسرداری را به خوبی مراعات می کرد. در زندگی واقعا شریک و همراه و هم راز همسرش امیرمؤمنان(ع) بود.

گاهی در خانه، به علت وضعیت دوران و شرایط تنگنای اقتصادی حاکم بر مسلمانان و آن حضرت غذایی نبود و کودکان و خود آن بانو گرسنه بودند، اما فاطمه زهرا(س) چیزی به حضرت علی(ع) نمی گفت و از او درخواستی نمی کرد؛ حتی به پیامبر خدا هم در این مورد سخنی نمی گفت.

بیم آن داشت که همسرش نتواند خواسته او را برآورد و تأمین کند و شرمنده شود.

تا این حد مراعات مالی شوهر و پرهیز از «درخواست»، تنها از آن حضرت برمی آمد که همسر و همتای کسی همچون علی(ع) است.

مشارکت در کارهای خانه، جلوه دیگری از رفتار آن خانواده الگو بود. گاهی در اثر کار بسیار، دست هایش تاول می زد، لباس هایش غبارآلود می شد و بر لبانش دود و خاکستر می نشست.

کارها بین حضرت علی(ع) و فاطمه(س) تقسیم شده بود. آوردن آب و تهیه هیزم و کارهای خارج از خانه، برعهده علی(ع) بود و درست کردن آرد و خمیر و پختن نان و وصله زدن لباس و کارهای داخل خانه با فاطمه(س) بود. حضرت زهرا(س) از اینگونه تقسیم کار، بسیار خرسند بود؛ چرا که از برخورد و روبه رو شدن با نامحرمان در بیرون، دورتر بود. این نکته، درسی برای تقویت عفاف و پاکی زنان ما در جامعه اسلامی است.

شخصیت بخشی به فرزندان 

در سیره عملی حضرت زهرا(س) توجه به شخصیت بخشی فرزندان و ایجاد اعتماد به نفس در آنها کاملاً مشهود است. از جمله ابزارهایی که روح اعتماد به نفس و مشکل ستیزی را در کودک زنده نگه می دارد، مسابقه و رقابت های سازنده است. رو به رو ساختن کودکان با مشکلات و فراهم نمودن امکان رقابت برای آنها موجب بالا رفتن حس اعتماد می گردد. این مسئله به قدری ارزشمند و سرنوشت ساز است که اولیا کودک باید برای آن برنامه ریزی کنند.

حضرت زهرا(س) برای ایجاد اعتماد به نفس در فرزندان خود آنها را وادار و تشویق به مسابقه و ورزش می کرد.

از جمله نمونه های دیگر؛ روحیه شادابی و نشاط و محبت در بین افراد خانواده است. افراد خمود و پژمرده از کارایی لازم و مفید در امور اقتصادی و غیر اقتصادی برخوردار نمی باشند. افزایش کارایی، موجب کاهش هزینه های تولید و در نتیجه سود افزوده و بهره وری اقتصادی بیشتر می شود.

از منظر اسلام، نفع شخصی و مطلوبیت فرد به تنهایی مطرح نیست، بلکه سهم هر یک از افراد جامعه در ضرر و منفعت کل جامعه اثرگذار است. ایثار، پشتکار، گذشت، درستی و راستی و دیگر فضائل و ارزش های فردی شاکله اجتماع را سالم و پرثمر می سازد.(1)

محبت و مهروزی به فرزندان

دانشمندان علوم تربیتی می گویند: کودکان در تمام دوران کودکی به محبت و اظهار علاقه نیازمندند. کودک می خواهد پدر و مادر او را دوست داشته باشند و نسبت به او اظهار علاقه کنند. کودک چندان توجهی به لباس، خوراک و محل زندگی ندارد اما به این موضوع توجه دارد که آیا او را دوست دارند یا نه؟

درس محبت در خانه حضرت زهرا(س) به طور کامل ارائه می شد و آن حضرت که خود از سرچشمه محبت و عطوفت رسول خدا(ص) سیراب شده و قلبش کانون محبت به همسر و فرزندانش بود در این جهت نیز وظیفه مادری خود را به بهترین شکل انجام می داد.

سلمان فارسی می گوید: روزی حضرت فاطمه زهرا(س) را دیدم، که مشغول آسیاب کردن غله است. فرزندش حسین(ع) به گریه افتاد و بیتابی می کرد. عرض کردم: برای کمک به شما، غله را آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ حضرت فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم. شما آسیاب را بچرخانید.(2)

خوب شوهرداری کردن

برای زن بزرگترین موفقیت و ارزش این است که در شئون گوناگون زندگی، خشنودی همسرش را به دست آورد و از هر گونه عملی که موجب ناراحتی شوهر می گردد پرهیز نماید. حضرت علی(ع) می فرمایند: «جهاد زن، خوب شوهرداری است» زن برای اینکه بتواند در این جهاد پیروزمند باشد باید تمام سعی و تلاش خود را بکار گیرد تا خانه را محل آرامش مرد قرار دهد.

شوهرداری حضرت زهرای مرضیه(س) بهترین الگو برای زنان مسلمان است. رفتار حضرت زهرا(س) با شوهر در عالی ترین مرحله صفا و مهربانی بود. نه تنها هرگز خاطر شوهر را نرنجاند بلکه یاوری مهربان برای او بود.

حضرت علی(ع) می فرمایند: «سوگند به خدا، من زهرا(س) را تا آن زمان که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین نساختم و در هیچ کاری موجب ناخشنودی او نشدم. او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و عملی از او سر نزد تا باعث ناخشنودی من شود.»(3)

و همچنین نقل است که امام علی(ع) فرمود:

«هرگاه به چهره او «زهرا(س)» نگاه می کردم هر گونه غم و اندوه از من برطرف می شد.»(4)

پس از ماجرای تلخ سقیفه، سران سقیفه برای جلب افکار عمومی مردم به فکر چاره افتادند تا به گونه ای که از حضرت زهرا(س) دلجویی نمایند که اجازه ملاقات می خواستند. اما فاطمه زهرا(س) هر گونه پیشنهادی را رد می نمود و موضع اعتراض و سکوت و بیزاری را ادامه می داد.

روزی امام علی(ع) وارد منزل شد و فرمود: فاطمه جان خلیفه و عمر در پشت درب منزل، منتظر اجازه ورود می باشند، تا نظر شما چه باشد. حضرت زهرا(س) فرمودند: «علی جان خانه، خانه توست و من همسر تو می باشم هر آنچه می خواهی انجام ده.»(5)

تفاهم در زندگی مشترک

امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: «به خدا سوگند (در سراسر زندگی مشترک با فاطمه(س) تا آنگاه که خدای عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ کاری او را اکراه و اجبار نکردم، و او نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و نافرمانی من نکرد؛ هر وقت به او نگاه می کردم رنج ها و اندوه هایم برطرف می شد.»(6)

دعا در حق دیگران

امام مجتبی(ع) نقل فرموده اند که: «مادرم فاطمه(س) را دیدم شب جمعه در محراب خود به عبادت برخاسته است و تا نمایان شدن سپیده صبح در عبادت و رکوع و سجود می بود، و می شنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا می فرمود و آنان را نام می برد و برایشان دعا می کرد، و برای خود هیچ دعا نمی کرد، به او گفتم: مادر! چرا همان طوری که برای دیگران دعا می فرمایی برای خودت دعا نمی کنی؟»

فرمود: «پسرم، ابتدا همسایه سپس خانه خود.»(7)

تشویق فرزندان به فراگیری علم

حضرت زهرا(س) از همان آغاز کودکی فرزندانش، عبادت خدای تعالی را در روح و روان آنها تثبیت کرد و خوی پرستش خدای یکتا را در فطرت لطیف آنها سرشت و از همان آغاز به آنها علم آموخت و آنها را برای کسب معارف و تشویق در فراگیری، آماده می کرد، به عنوان مثال به فرزندش حسن(ع) که هفت ساله بود می فرمود: «به مسجد برو، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن.»(8)

مقام ایثار و گذشت

شیعه و سنی نقل کرده اند، امیرمؤمنان و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) و خادمه آنان «فضه» طبق نذری که کرده بودند سه روز، روزه گرفتند.

شب اول هنگام افطار فقیری در زد، حضرت علی(ع) افطار خود را به او داد. سایرین نیز به او اقتدا کرده و افطار خود را به فقیر دادند و با آب افطار کردند. شب دوم یتیمی در زد و باز افطار خود را به او دادند. شب سوم نیز اسیری آمد و چیزی طلبید، این بار نیز افطار خود را به او دادند. 

آنگاه از سوی خدای متعال سوره «هل آتی علی الانسان» نازل شد(9) و در آن آیه «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» اشاره به ایثار و انفاق آن بزرگواران دارد.(10)

تفسیر این داستان را در تفاسیر شیعه و سنی و از جمله در تفسیر معروف «کشاف» تألیف عالم و مفسر بزرگ سنی «جاراللّه زمخشری» می توان یافت.

تقسیم کار منزل با همسر

امام صادق(ع) می فرماید: «… علی(ع) آب و هیزم می آورد و حضرت فاطمه آرد می کرد و خمیر می ساخت و نان می پخت و لباس ها را وصله می زد، و آن بانوی گرامی از زیباترین مردم بود و گونه های مطهرش از زیبایی مثل گل بود. درود خدا بر او و پدر و فرزندانش باد.»(11)

امام علی(ع) فرموده است: «فاطمه به قدری با مشک آبکشی کرد تا بر سینه اش اثر گذاشت، و به قدری با آسیاب دستی آرد کرد تا دست هایش مجروح شد و آنقدر خانه روبی کرد و برای پخت و پز آتش زیر دیگ نهاد که لباس هایش گردآلود و دودی گردید؛ و در این امور زحمت و رنج بسیار به او می رسید …»(12)

پیامبر(ص) به فاطمه(س) کمک می کند.

رسول خدا(س) به منزل حضرت علی وارد شد، او را دید که همراه فاطمه(س) مشغول آسیاب کردن هستند، پیامبر فرمودند: «کدامیک خسته تر هستید؟»

حضرت علی عرض کرد: «فاطمه ای رسول خدا!»

پیامبر(ص) به فاطمه(س) فرمودند: «دخترم برخیز» و فاطمه برخاست و پیامبر(ص) به جای او نشست و با علی(ع) در آرد کردن دانه ها یاری فرمود.(13)

بنابراین احترام به همسر و رعایت حقوق همسر و همسردوستی و فرزنددوستی و سختکوش در کار خانه و تبدیل خانه به مدرسه و تبدیل بخشی از خانه به مسجد و عبادتگاه و برنامه ریزی در کار خانه و رعایت حق خدمتکار و آموزش قرآن و اخلاق به خدمتکار از ویژگی های حضرت زهرا(س) بود چنان که تبدیل خانه به سنگر جهاد و مبارزه بر علیه ستمگران و دفاع از ولایت را در راستای وظایف خویش می دانست، همچنین توجه به دعا در حق همسایه و قانع بودن به خانه اجاره ای در اول زندگی و ایجاد روحیه عبادت و انفاق گروهی و خانوادگی در بین اعضا و و رعایت تفاهم با همسر و قبول مسئولیت شخصی در تربیت فرزندان و تقسیم کار در امور خانه و مشورت در امور و بردباری و تحمل فقر خانوادگی و مشکلات خانوادگی و فرمان پذیری از همسر از اخلاق و روحیات خاص حضرت زهرا(س) بود حتی رسیدن به انواع موفقیت های خانوادگی و سرودن شعر برای شوهر و فرزندان و پدر. نیز از اخلاق خانوادگی حضرت زهرا(س) می باشد.

فاطمه زهرا(ع) الگوی رفتارهای خانوادگی
 
 
20
چگونه زیستن و معاشرت کردن با همسر و فرزندان و سامان بخشی به امور خانه و زندگی که در حیات طیبه حضرت زهرا(س) بود، به عنوان «الگوی خانواده ها» خانه و خانواده او را به عنوان یک «خانواده الگو» مطرح ساخته است.

آن حضرت، آیین خانه داری و همسرداری را به خوبی مراعات می کرد. در زندگی واقعا شریک و همراه و هم راز همسرش امیرمؤمنان(ع) بود.

گاهی در خانه، به علت وضعیت دوران و شرایط تنگنای اقتصادی حاکم بر مسلمانان و آن حضرت غذایی نبود و کودکان و خود آن بانو گرسنه بودند، اما فاطمه زهرا(س) چیزی به حضرت علی(ع) نمی گفت و از او درخواستی نمی کرد؛ حتی به پیامبر خدا هم در این مورد سخنی نمی گفت.

بیم آن داشت که همسرش نتواند خواسته او را برآورد و تأمین کند و شرمنده شود.

تا این حد مراعات مالی شوهر و پرهیز از «درخواست»، تنها از آن حضرت برمی آمد که همسر و همتای کسی همچون علی(ع) است.

مشارکت در کارهای خانه، جلوه دیگری از رفتار آن خانواده الگو بود. گاهی در اثر کار بسیار، دست هایش تاول می زد، لباس هایش غبارآلود می شد و بر لبانش دود و خاکستر می نشست.

کارها بین حضرت علی(ع) و فاطمه(س) تقسیم شده بود. آوردن آب و تهیه هیزم و کارهای خارج از خانه، برعهده علی(ع) بود و درست کردن آرد و خمیر و پختن نان و وصله زدن لباس و کارهای داخل خانه با فاطمه(س) بود. حضرت زهرا(س) از اینگونه تقسیم کار، بسیار خرسند بود؛ چرا که از برخورد و روبه رو شدن با نامحرمان در بیرون، دورتر بود. این نکته، درسی برای تقویت عفاف و پاکی زنان ما در جامعه اسلامی است.

شخصیت بخشی به فرزندان 

در سیره عملی حضرت زهرا(س) توجه به شخصیت بخشی فرزندان و ایجاد اعتماد به نفس در آنها کاملاً مشهود است. از جمله ابزارهایی که روح اعتماد به نفس و مشکل ستیزی را در کودک زنده نگه می دارد، مسابقه و رقابت های سازنده است. رو به رو ساختن کودکان با مشکلات و فراهم نمودن امکان رقابت برای آنها موجب بالا رفتن حس اعتماد می گردد. این مسئله به قدری ارزشمند و سرنوشت ساز است که اولیا کودک باید برای آن برنامه ریزی کنند.

حضرت زهرا(س) برای ایجاد اعتماد به نفس در فرزندان خود آنها را وادار و تشویق به مسابقه و ورزش می کرد.

از جمله نمونه های دیگر؛ روحیه شادابی و نشاط و محبت در بین افراد خانواده است. افراد خمود و پژمرده از کارایی لازم و مفید در امور اقتصادی و غیر اقتصادی برخوردار نمی باشند. افزایش کارایی، موجب کاهش هزینه های تولید و در نتیجه سود افزوده و بهره وری اقتصادی بیشتر می شود.

از منظر اسلام، نفع شخصی و مطلوبیت فرد به تنهایی مطرح نیست، بلکه سهم هر یک از افراد جامعه در ضرر و منفعت کل جامعه اثرگذار است. ایثار، پشتکار، گذشت، درستی و راستی و دیگر فضائل و ارزش های فردی شاکله اجتماع را سالم و پرثمر می سازد.(1)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ق.ظ ]




برگزاری  جلسه هم اندیشی بین مدرسه واداره اموزش وپرورش شهرستان

به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه جوادلائمه"ع"خواهران آبدانان جلسه ای با موضوع حلسه هم اندیشی بین اداره آموزش وپرورش ومدرسه علمیه جوادلائمه"ع” در تاریخ 1/11/97 در محل آموزش وپرورش
“باحضور اقای اعتمادی مسول اقامه نماز وکارشناس قرآن وعترت اداره آموزش وپرورش شهرستان آبدانان.خانم غلامی سرگروه پرورشی اداره .خانم محمدی معاونت پرورشی اداره آموزش وپرورش وخانم سیاحی معاونت فرهنگی مدرسه علمیه جوادلائمه"ع” خواهران وایمه جماعت ومبلغین مدرسه علمیه در سطح شهرستان وروستا های توابع برگزار شد.
در این جلسه :ابتد خانم محمدی ضمن تشکر وتقدیر از تلاش بی وفقه وبدون چشم داشت خواهران طلاب در مدارس وانجام مراسمات مذهبی در مدارس وسطح شهرستان تقدیر وتشکر به عمل آورد
ومسول اقامه نما ز شهرستان اقای اعتمادی :به خواهران ایمه جماعت این نوید را داد که پی گیر مشکلات خواهران ایمه جماعت در این شهرستان هستم.
قابل ذکر است سرکار خانم سیاحی معاونت فرهنگی مدرسه علمیه خواهران آبدانان ضمن تشکر وتقدیر از حضور به موقع طلاب مبلغ در مدارس ومراسمات وهمچنین تشکر تقدیراز همکاری مسولین در اقامه نماز وپرورشی شهرستان.به پاره ای از مشکلات خواهران طلبه واحیای حقوق آنها در این زمینه واشاره به پیگیری مشکلات خواهران ایمه جماعت در مدارس سطح این شهرستان اشاره کرد.واینکه اشاره به طرحهای ابتکاری طلاب مبلغ در مدارس واجرای برنامه های موفق وچشم گیر آنها کرد واز زحمات آنها تشکر وتقدیر به عمل آمد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-11-03] [ 10:26:00 ق.ظ ]




برگزارس مراسمات دهه فاطمیه توسط مبلغین مدرسه
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:24:00 ق.ظ ]




برگزارس مراسمات دهه فاطمیه توسط مبلغین مدرسه
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسم دهه فاطمیه
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]




نیمه شب تابوت را برداشتند

بار غم بر شانه ها بگذاشتند

هفت تن .دنبال یک پیکر  روان

وز پی آن هفت تن.هفت آسمان

این طرف .خیل رسل دنبال او

آن طرف احمد به استقبال او

ظاهراتشیع یک پیکر ولی

باطنا تشییع زهراوعلی

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-10-30] [ 09:25:00 ق.ظ ]




همسایه ها بخوابید. راحتر از همیشه

آخه صدای زهرا دیگه بلند نمیشه

اونی که صبح وشب ناله.می زد از درد سینه

اگه بار گران بوده.دیگه رفت از مدینه

یا فاطمه.یا فاطمه.یا فاطمه .یازهرا..

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ق.ظ ]




سه چیز است که هر کس آن را مراهات کند. پشیمان نگردد:

اجتناب از عجله..مشورت کردن..توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری…

“مسند الامام الجواد.ص247

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-10-29] [ 11:45:00 ق.ظ ]




عاشق امام زمان"عج"اورا لااقل در خواب می بینید اگر در بیداری نبینید..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:43:00 ق.ظ ]




با یاد تو نشسته ام .در راهی که عبور می کنی /ای غریب همیشه آشنای من/

مهدی جان:

باز گردد دیگر جانی نمانده است جوانیمان رفت ونیامدی…

این جمعه هم گذشت…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:41:00 ق.ظ ]




امام رضا"ع"..

هر مومنی که هنگام وضو گدفتن .سوره قدر را بخواند از گناهانش خارج میشود مانند ان روزی که از مادرزاده شده…

فقه الرضا .ص.70

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ق.ظ ]




امام باقر"ع"فرمودند:مردی خدمت رسول خدا"ص"رسید.عرض کرد یا رسول الله قسم خورده ام عتبه درب بهدشت  وصورت حورالعین را ببوسم چه کنم تا به مرادم برسم؟

حضرت فرمودند:پای مادر وپیشانی پدر ببوس.عرض کرداگر پدر ومادرم زنده نباشند چه کنم؟فرمود قبر آنها را ببوس.عرض کرد اگرندانم قبر آنان کجاست چه کار کنم؟فرمودند:دوخط روی زمین بکش یکی را قبر پدر منظور کن ودیگری را قبر مادر خود وان دو راببوس .اگر چنین رفتار کنی قسم خود را نشکسته ای.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-10-26] [ 10:48:00 ق.ظ ]




رسول اکرم “ص"فرمودند:خداونددر قیامت به سه طایفه نظر نمی کند.کسی که کاری انجام دهد ومنت بگذارد وعاق والدین ودائم الخمر.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ق.ظ ]




خداوند به  حضرت موسی وحی فرمود:

هماناکسی که به پدر ومادر نیکی کند ومرا رها کند.اسم او را نیکوکار بنویسم وکسی که مرا نیکی کند وپدر ومادرش را واگذارد .وی را عاق نویسم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ق.ظ ]




تعجب می کنم از کسی که از طعامش .به خاطر ضررشپرهیز کند ولی از گناهش به خاطر ننگ وبدیش پرهیز نکند.

پس سعی همیشه سعی تان بر این باشد که گناه نکنید.که آثار ننگ وبدیی که از خود به جا می گذارد از شما دور شود.

چون به فرموده ی امام سجاد “ع"چیزی جز “ننگ وبدی"برایتان ندارد واز آن شدیدا بپرهیزید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]




“نیامدنش"از نبودنش” دردناک تر است

نبودنش “تقدیر"است

نیامدنش “تقصیر"…..

“"""اللهم عجل لولیک الفرج”

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]




اخلاق خوب باعث نابود شدن گناهان است همان گونه که آفتاب برف ویخ را آب می کند..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ق.ظ ]




عمری نگران خیره به خورشید ظهور

ای کاش به زودی برسد عید ظهور

هرهفته روزها دلم پر زد ورفت

به امید دیداری….اقا جان بیا ما منتظریم..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:18:00 ق.ظ ]




ما کجا درد وغم حضرت یعقوب کجا

ما کجا اشک فراق .از غم محبوب کجا

ماکه نان از غم عشق تو نخوردیم .دمی

غم عشق تو کجا .شهر پر آشوب کجا

 

“تعجیل در فرج #پنج صلوات..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-10-18] [ 09:11:00 ق.ظ ]




پیامبراکرم"ص"می فرمایند:

مبادا زرق وبرق فریبنده دنیا  شما را از درجات بهشت های بلند جایگاه غافل کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]