نرجس
 
   



رفتار برادران شیطان

 

برادران شیطان که همان اسراف­ کاران اند، رفتارهای متعددی دارند و در هر موقعیتی به گونه ­های مختلف بروز می ­کنند. کسانی که با آگاهی و از روی عمد به اسراف می­پردازند، با شیطان همراه اند. کسی که در بیت المال، عمر، هزینه زندگی با آگاهی و علم اسراف می­کند، از پرتو معارف دینی به دور است و نمی ­تواند به صراط مستقیم که رهروانش در پناه لطف الاهی هستند، هدایت شود.

 

قرآن می فرماید: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً، إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ وَ کانَ الشَّیطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً»؛ [10] ،« و حق نزدیکان را بپرداز و (همچنین) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذیر مکن؛ چرا که تبذیرکنندگان برادران شیاطینند، و شیطان کفران (نعمتهاى) پروردگارش کرد

 

در آیات فوق اسراف کاران برادر و همراه شیطان شناخته شده اند. بنابر این، در این جا می توان گفت هرکسی که مال و دارایى را در غیر مورد آن مصرف کند، کارى شیطانى و نوعى ناسپاسى مرتکب شده است. این امر در روایتی از امام صادق (ع) به خوبی تبیین شده است، آن جا که امام (ع) فرمود: «لقمان به فرزندش گفت: سه علامت برای شخص اسرافگر وجود دارد: می ‌خرد آنچه برای او نیست. (در شأن او نیست)، می‌ پوشد آنچه برای او نیست

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-03-27] [ 08:58:00 ق.ظ ]




اسراف و تبذیر از نگاه قرآن کریم چیست و چه آثار و پیامدهایی دارد؟

 

دین اسلام، آیین زندگی انسان ها و احکام و دستوراتش برای سعادت و خوشبختی انسان و جامعه بشری است. اسلام برای همه زوایای زندگی بشر برنامه دارد و تعادل در همه امور را به پیروان خود توصیه می نماید. اسراف یعنی زیاده روی و تجاوز که متضاد آن قصد و میانه روی می‌باشد. و حدود آن را گناهان و محرّمات شرعی، حکم عقل و معیارهای عقلی و عرف جامعه تعیین می کند. تبذیر به معنای پراکندن است، تبذیر شامل به هدر دادن و زیاده روی در مصارف خوراکی، و ریخت و پاش زندگی خواهد بود. قرآن کریم اسراف کاران را برادران شیطان خوانده است؛ برادران شیطان که همان اسراف­کاران اند، رفتارهای متعددی دارند و در هر موقعیتی به گونه­های مختلف بروز می­کنند. کسانی که با آگاهی و از روی عمد به اسراف می­پردازند، با شیطان همراه اند. کسی که در بیت المال، عمر، هزینه زندگی با آگاهی و علم اسراف می­کند، از پرتو معارف دینی بدور است و نمی­تواند به صراط مستقیم که رهروانش در پناه لطف الاهی هستند، هدایت شود.

 

 

اسلام دینی است که برای همه زوایای زندگی بشر برنامه دارد و تعادل در همه امور را به پیروان خود توصیه می نماید. از طرفی استفاده و بهره‏ مشروع از نعمت هاى الاهى و زیبایی هاى زندگى را جایز دانسته، و از سویی دیگر اسراف و زیاده ‏روى و ضایع نمودن نعمت ها را حرام و ناروا مى‏داند؛ این مسئله بدان دلیل است که هر مسلمانی به تناسب امکانات، توانایى و کارآیى خود، در برابر جامعه مسئولیت دارد و این مسئولیت پذیری او را دارای صفات نیک اخلاقی می گرداند، در غیر این صورت فرد اسراف کار خواهد بود و از اجراى مسئولیت و تعهدات اجتماعى خود بازمى‏ماند و دچار عادت های سوء اخلاقی می شود که از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه مى‏زند.

 

برای روشن شدن موضوع اسراف و تبذیر نخست این دو واژه را تعریف نموده و تفاوت آن دو را بیان می نماییم، آن گاه به زوایای این مسئله با توجه به تعالیم و آموزه های دینی می پردازیم.

 

اسراف

 

اسراف یعنی زیاده روی و تجاوز که معنای مقابل آن قصد و میانه روی است. راغب اصفهانی در معنای اسراف می‌گوید: «هر کار و عملی را که انسان انجام می‌دهد و از حد و اندازه خود تجاوز و زیاده روی کند آن اسراف است». [1] بنابراین می‌توان این گونه بیان داشت که اسراف هرگونه عمل بیهوده و زیاده روی و تجاوز از حد طبیعی، چه در کیفیت و چه در کمیت می‌باشد. از این بیان معلوم می‌شود که اسراف تنها مربوط به خوردنی­ها و نوشیدنی‌ها و یا در امور اقتصادی نبوده، بلکه اسراف معنایی جامع تر و وسیع تر را در برمی ­گیرد. در حقیقت می‌توان گفت: «اسراف هرگونه تجاوز از حد یا افراط و تندروی و یا وضعیت نامناسب حالات نفسانی و روحیات و صفات غیر معتدل اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی افراد در جامعه می‌باشد». [2] این تعریف تکلیف را بسیار سنگین می‌کند؛ زیرا اسراف از حوزه اقتصادی و خوردن و نوشیدن به سایر حوزه‌های دیگر اعمال انسان نیز کشیده می ‌شود.

 

از گفته های اهل لغت و تفسیر در مورد واژه (اسراف) به دست می آید که با سه ملاک، حدّ معتبر در اسراف - که رعایت آن میانه روی است و تجاوز از آن موجب می شود تا انسان در شمار مسرفین قرار گیرد- تعیین می شود.

 

1. گناهان و محرّمات شرعی: این بدان دلیل است که حرام ها و معصیت ها خود حدود الاهی اند، و ارتکاب آنها اگر چه بدون صرف مال باشد، اسراف به معنای گناه و تجاوز از دستورهای دینی است.

 

2. حکم عقل و معیارهای عقلی: این در مواردی است که عقل بر قبح صرف مال در آنها حکم می نماید، به گونه ای که تجاوز از آن به نوعی سفاهت و جهالت است؛ مانند اتلاف و نابود کردن ثروت و یا خرج آن در موارد نادرست و بی فایده که حاکی از نارسایی عقلی و ضعف اندیشه مرتکب این عمل است.

 

3. عرف جامعه: عرف اجتماعی هم عامل تعیین کننده (حد) در باب اسراف است؛ به عنوان مثال مصرف مال در راه مصالح شخصی و زن و فرزند و یا انفاق آن برای مصالح دیگران، هر کدام محدود به حدی است که عرف جامعه آن را بر اساس اوضاع اقتصادی هر زمان، و بر پایه وضعیت مالی و موقعیت اقتصادی و اجتماعی هر شخص تعیین و تحدید می نماید و همان گونه که کم رَوی از آن، مصداق بخل است و اگر موجب از بین بردن حق واجبی شود، حرام و معصیت است. زیاده روی و تجاوز از آن نیز به معنای خروج از حدّ اعتدال، و ورود به جرگه اسراف کنندگان خواهد بود.

 

حد در مورد مصارف شخصی و انفاقات، امری است بسته به اعتبار عرفی و بر همین اساس وضعیت افراد نسبت به هم در این مورد متفاوت است؛ به عبارت دیگر حدّ مجازی که عرف اجتماعی برای مصارف شخصی و خانواده تعیین می کند، درباره همه اشخاص یکسان و یک نواخت نیست، بلکه به اندازه تفاوت های مالی و موقعیت های اجتماعی افراد مختلف است؛ لذا ممکن است مصرف مقدار معینی از مال، در یک مورد از شخصی اسراف باشد، در حالی که مصرف همان مقدار در آن مورد، برای شخص دیگری که از وضع مالی و موقعیت اجتماعی بالاتری برخوردار است، اسراف نباشد. [3]

 

امام صادق (ع) در حدیثی فرمودند: «چه بسا فقیری که اسراف پیشه تر از ثروت مند است! عرض شد: چگونه؟ حضرت فرمودند: ثروت مند از آنچه دارد، خرج می کند و فقیر بدون تمکن مالی اضافه بر شأن خود انفاق می نماید». [4]

 

تبذیر

 

هدف از طرح موضوع اسراف در اسلام همان طور که گفته شد جنبه اقتصادی خوردن و یا پوشیدن نیست که اگر این باشد به آن تبذیر گفته می‌شود.

 

طبرسی (ره) در این باره می‌گوید: «تبذیر پراکندن مال از روی اسراف است و ریشه آن پاشیدن بذر است با این فرق که تبذیر پراکندن یا فاسد و ضایع کردن است ولی اگر این خرج کردن (هرچند زیاد هم نباشد) در راه اصلاح چیزی باشد، آن تبذیر نیست». [5]

 

با توجه به تعریف تبذیر از طبرسی می‌توان نتیجه گرفت که تبذیر زیر مجموعه اسراف است. در اسراف تلف کردن و ضایع نمودن مال به معنای فراگیرتری است و در برگیرنده مواردی است؛ مانند زیاده ­روی در انفاق ­های شخصی و امور خیر که شامل معنای تبذیر نمی‌شود، اما در تبذیر شامل به هدر دادن و زیاده روی در مصارف خوراکی، و ریخت و پاش زندگی می‌باشد. به بیان دیگر، می‌ توان گفت هر تبذیری اسراف است، ولی هر اسرافی تبذیر نیست. امام صادق (ع) می ‌فرماید: «انّ التبذیر من الأسراف»؛ [6] تبذیر از اسراف است. برای اسراف شاخه‌هایی فرض شده که یکی از آنها تبذیر است.

 

بنابر آنچه بیان شد، بین واژه اسراف به معنای اقتصادی آن با واژه تبذیر فرق زیادی وجود ندارد و تنها ممکن است در جهت تمایز بین این دو واژه گفته شود که با توجّه به خصوصیات تعابیر لغت شناسان در معنای تبذیر، مقصود از این واژه، تلف و ضایع کردن مال است و زیاده روی در انفاقات شخصی و امور خیر را شامل نمی شود؛ در حالی که اسراف فراگیرتر از آن بوده و در برگیرنده همه موارد، از به هدر دادن و زیاده روی در مصارف شخصی و خانوادگی و انفاق های مستحب می باشد. [7]

 

امام صادق (ع) و آموزش اعتدال

 

امام صادق هنگامی که این آیه را تلاوت فرمود: «و آنان که چون انفاق می‌کنند زیاده روی نمی­کنند و بخل هم نمی­ورزند و میان این دو، حدّ وسط را نگه می­دارند»، [8] مشتی سنگریزه برداشت و آن را در مشتش نگه داشت و فرمود: «این همان سختیگری و خسّتی است که خداوند عزّوجلّ در کتاب خود فرموده است». آن گاه مشتی دیگر برداشت و همه آنها را ریخت و فرمود: «این اسراف است.» سپس مشتی دیگر برداشت و قسمتی از آن را ریخت و مقداری را نگه داشت و فرمود: «این حدّ وسط است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]




معنای قناعت و تفاوت آن با بخل

الف) معنای قناعت: قناعت در لغت ‏به معنای بسنده کردن به مقدار کم، از کالای مورد نیاز، و رضایت‏ به چیزی است که نصیب شخص می‏‌شود.[1] در احادیث گاهی کلمه قناعت‏ به معنای مطلق رضایت ‏به کار رفته است. امام علی (ع) در نامه‌‏ای به عثمان بن حنیف می‏‌فرماید: آیا خودم را قانع کنم که بگویند او امیرالمؤمنین است و با آنها در سختی‌های روزگار مشارکت نداشته باشم؟[2]

در علم اخلاق قناعت در مقابل حرص استعمال می‌‏شود. صفت قناعت موجب می‌‏شود که شخص به مقدار نیاز و ضرورت بسنده کند و زاید بر آن‌را نطلبد.[3] بنابراین می‌توان گفت قانع کسى است که به اندک بسنده مى‌کند و ناخشنود نمى‌شود و به سهم خویش راضی است.

ب) تفاوت قناعت با بخل: در تفاوت قناعت و بخل گفتنی است: قناعت بیشتر در اخلاق فردی مطرح است و مربوط به استفاده بهینه از امکانات زندگی و اجتناب از زیاده روی در هزینه‌ها و مصارف و رضایت به نعمت‌های الاهی است، اگر چه اندک باشد، در حالی‌که بخل مربوط به اخلاق اجتماعی است، آن‌گاه که انسان باید به یاری دیگران بشتابد و از امکانات مالی و اعتباری خویش در جهت دست‌گیری و یاری افراد نیازمند استفاده نماید، بخل بورزد و هزینه نکند. قناعت نمود مناعت طبع و بزرگواری و زهد و تحمل آدمی است، در حالی‌که بخل صفت رذیله و ناشی از حقارت نفس و نمود خودخواهی انسان است.

در این عرصه آدمیان به چهار دسته‌اند:

1. خود می خورند و به دیگران نیز می‌دهند، ایشان اهل انفاق اند.

2. خود نمی‌خورند و به دیگران می‌دهند، ایشان ایثارگرانند.

3. خود می‌خورند، ولی به دیگران نمی‌دهند. ایشان بخیل‌اند.

4. خود نمی‌خورند و به دیگران نیز نمی‌دهند، ایشان پست و لئیم‌اند.

می‌شود که انسان نه خود از مال خویش بهره ببرد و نه به دیگران بدهد، ولی این در نهایت پستی و لئامت و بدتر از بخل است، زیرا انسان بخیل تنها به دیگران نمی دهد و خود از مال خویش بهره دارد. بهترین حالت این است که انسان با رعایت قناعت هم خویش از مال خویش بهره لازم داشته باشد و هم زیادی آن را انفاق و ایثار کند و دیگران را نیز در بهره مندی خویش شریک نماید و با دردمندان و نیازمندان جامعه همدردی داشته باشد.

عقل عامل مهمی در گزینش قناعت است. حضرت علی (ع) می‏فرماید: “آن که خردورزی کند، قناعت پیشه می‏کند".[4]

عقل قناعت را به علت آثار ارزشمند آن، بر می‏گزیند و آن را به سود شخص می‏داند. و از جمله آثاری که به دنبال دارد: بی‏نیازی انسان از غیر خود و قدرت یافتن آدمی برای تحمل کمبودها و صبر بر آنها، گرچه انسان در ظاهر با قناعت، از امکانات ظاهری استفاده کمتری می‏کند، ولی به جهت عاقبت قناعت، این عمل مورد پذیرش عقل است. هر اندازه سطح دانش شخص نسبت‏ به جهان و نفس خود بیشتر می‏شود و با عمق بیشتری به مسائل انسانی توجه می‏کند، در پذیرش صفات پسندیده انسانی، از جمله صفت قناعت، آمادگی بیشتری پیدا می‏کند.

با آنچه بیان شد روشن مى‌گردد که قناعت جلوه اى از حالت و ملکه زهد است که در رفتار و سطح معیشت زندگى انسان پدید مى آید و در واقع زندگى زاهدانه همان زندگى با قناعت ساده و به دور از آزمندى، رفاه زدگى، تجملگرایى و تنوع طلبى است.

امیر المؤمنین (ع) نیز قناعت را به زندگى ساده و کم زرق و برق و سبک تفسیر کرده است: “به اندک دنیا بسنده کنید تا دینتان سالم بماند؛ زیرا مؤمن به اندکى که کفایتش کند قناعت دارد".[5]

به طور کلی باید توجه داشت که قناعت، بخل ورزیدن و یا مصرف نکردن نیست، قناعت آن است که انسان از امکانات خویش به صورت صحیح و با بهره وری مناسب و رعایت الگوی مصرف توصیه شده در جامعه و مطابق دستورات اسلام استفاده کند و در این امور از زیاده روی و ریخت و پاش اجتناب ورزد.[6]

آثار قناعت

قناعت از بعد مثبت و منفی دارای آثار فراوانی است. به برخی از پیامدهای مثبت و منفی آن اشاره می کنیم:

پیامدهای مثبت

الف) عزت و سر فرازی: قرآن به صراحت بیان می کند که عزت مخصوص خداوند، رسول خدا و مؤمنان است؛[7] این عزت و سر فرازی اهمیتش به قدری است که به انسان مؤمن اجازه داده نشده است که به هیج وجه خود را در مقابل دیگران خوار و زبون کند.

امام صادق (ع) فرمود: خداوند تمام امور مؤمن را به خودش واگذار کرده، ولى به او اجازه نداده است که خود را ذلیل و خوار کند، مگر نمی‌‏بینى خداوند در این باره فرموده: «عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است»؟ بنابر این سزاوار است مؤمن همیشه با عزّت باشد و زیر بار ذلت نرود.[8] پیامبر اکرم (ص) فرمود: شایسته نیست که مؤمن خود را ذلیل کند.[9] بی‌گمان، یکى از چیزهایى که سبب عزّت و بزرگى انسان می‌‏شود و او را از ذلّت و خوارى نجات می‌‏دهد قناعت است. امیر مؤمنان (ع) فرمود: هیچ کس از شخص قانع عزیزتر نیست.[10] قناعت وسیله عزّت است.[11] قناعت سبب عزّت و بى نیازى از مردم است.[12] قناعت پایدارترین عزّت است.[13]

ب) گنج بى پایان: رسول گرامى اسلام (ص) فرمود: قناعت گنجى است که فانى نمى‏شود.[14] نیز فرمود: قناعت مالى است که تمام نمى‏شود.[15] على (ع) در این باره مى‏فرماید: گنجى بى نیاز کننده‏تر از قناعت نیست.[16]

ج) قناعت و بى‏نیازى: رسول خدا (ص) فرمود: بى نیازى به فراوانى ثروت نیست، بى‏نیازى تنها در روحیه بى‏نیازى است.[17] امام صادق (ع) فرمود: هر کس به آنچه خدا روزیش کرده قانع باشد از بى نیازترین مردم است.[18]و نیز فرمود: برترین بى‏ نیازی ها قناعت است.[19] امیر مؤمنان (ع) فرمود: قناعت سرآمد بى نیازی ها است.[20]

آثار سوء قانع نبودن

الف) ذلّت و خوارى: کسى که به آنچه خدا براى او مقدّر کرده است راضى نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال دیگران خواهد داشت که در نتیجه، دست نیاز به سوى آنان دراز خواهد کرد و این خود موجب ذلّت و خوارى او خواهد شد.

امام صادق (ع) فرمود: چه زشت است براى مؤمن که میل و رغبتى در او باشد که او را خوار و ذلیل کند.[21]

علامه مجلسى در توضیح حدیث می گوید: مقصود از میل و رغبتى که نکوهش شده و سبب ذلّت و خوارى انسان مى‏گردد، آن است که دست به سوى مردم دراز کند و از آنان چیزى بخواهد، اما سؤال کردن از خدا و توجّه و رغبت به پروردگار گذشته از این که ذلت آفرین نیست، مایه سربلندى و عین عزّت است.[22]

ب) نگرانى دائم: از نتایج آز و طمع، نگرانى و تشویش خاطر است.

امام باقر (ع) در باره نزول آیه: “رگز چشم خود را به نعمت هاى مادّى که به گروه هایى از آنها داده‏ایم میفکن که اینها شکوفه‏هاى زندگى دنیا است و براى آن است که آنان را با آن بیازماییم و روزى پروردگارت پایدارتر است"، مى‏فرماید: پیامبر اکرم (ص) وقتى این آیه را شنید راست نشست و فرمود: هر کس به خدا دل نبندد حسرت دنیا او را از پاى در مى‏آورد، و هر کس چشم از مال و ثروت مردم بر ندارد حزنش طولانى شود و خشمش فرو ننشیند، و هر کس نعمت خدا را تنها در خوردنی ها و نوشیدنی ها ببیند عمرش کم و عذابش [: درد و رنجش‏] نزدیک شود.[23]، [24]

بنابر این، انسان باید همیشه در زندگى اعتدال و میانه روى را از دست ندهد و قناعت را پیشه خود سازد، که در غیر این صورت، روى سعادت و خوشبختى را نخواهد دید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:56:00 ق.ظ ]




نشانه های فرد ریاکار چیست؟

 

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):اگر پرده از روی کارمان کنار برود و به اعمالمان رسیدگی شود، چه بسیار افرادی هستند که کارهایشان آلوده به آفت ریا است.

امام علی (ع) می فرمایند:ریاکار سه علامت دارد؛ اول وقتی مردم او را می بینند، او از خود در عبادت شور و نشاط نشان می دهد.دوم اینکه وقتی که تنها می شود در عبادت کسل و تنبل است و سوم دوست دارد در تمام کارها او را تحسین کنند.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در شرح این حدیث می گوید:شخصی را دیدند که مدت سی سال نمازهایش را قضا می کرد.از او پرسیدند چرا نمازهایت را قضا می کنی؟ آن شخص در پاسخ گفت:من عادت داشتم که نمازهایم را در مسجد و در صف اول به جماعت بخوانم.یک روز به جهت عذری دیر به مسجد آمدم، به طوری که در صف اول جا نبود و به ناچار در صف دوم ایستادم.در همان حال رر نفس خود حالت شرمندگی و خجالت یافتم از اینکه مردم مرا در صف دوم بینند .دانستم که این مدت سی سال چون مردم مرا در صف اول می دیدند، این عمل باعث خوشحالی و اطمینان من بوده و من به وسیله آن شاد بوده ام و متوجه نبوده ام که نماز را برای مردم می خوانم نه خدا.

مرحوم مجتهدی تهرانی در ادامه می گوید:اگر پرده از روی کار مردم کنار رود و به دقایق امور مردم رسیدگی شود، چه بسیار افرادی دیده می شوند که که اعمالشان از آفات سالم نمانده است؛ در حالی که خود آنها هم متوجه نبوده اند.

سپس آیت الله مجتهدی در انتها آیه ای از قرآن کریم می خواند و می گوید:خداوند در قرآن کریم می فرماید:ای پیامبر ، به مردم بگو به شما خبر بدهم که زیانکارترین مردم کیست؟آنهایی که سعی و تلاششان در زندگی دنیا گم و نابود شده است با این حال گمان می کنند که کار خوب و نیکی انجام داده اند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:55:00 ق.ظ ]




راهکار قرآن در حفظ خانواده از آتش دوزخ

متأسفانه اکثر والدین بیشتر از آنکه به رشد معنوی فرزندان خود توجه کنند، به پوشاک و خوراک او توجه دارند،‌ این در حالی است که خداوند خانواده را محل رشد معنوی و صفاتی افراد قرار داده است.
خانواده در نگاه اسلام جایگاه و شأن بسیار بالایی دارد و حریم مقدسی است که حفظ آن را برای همه انسانها واجب کرده است، زیرا مکانی است که جامعه از آن شکل می‌گیرد؛ بنابراین شکل‌گیری جامعه دینی وابسته به افرادی است که در محیط خانواده رشد معنوی یافته‌اند. با این تعریف تا حدودی علت سخت‌گیری دین اسلام نسبت به امورات خانواده و مراحل شکل‌گیری آن مشخص می‌شود. یکی از نکاتی که خداوند در قرآن وظیفه آن را بر دوش مسئول خانواده گذاشته است، موضوع تربیت و حفظ خانواده از مسائل منفی است.

 

متأسفانه اکثر والدین بیشتر از آنکه به رشد معنوی فرزندان خود توجه کنند، به پوشاک و خوراک او توجه دارند،‌ این در حالی است که خداوند خانواده را محل رشد معنوی و صفاتی افراد قرار داده است. عدم توجه کافی به مسائل دینی، فراهم نکردن محیط معنوی در خانواده، عدم تقید لازم به امورات دینی، بردن خانواده به محیط‌های منفی و ناسازگار با شأن انسانی از جمله مواردی است که برخی سرپرستان خانواده دچار آن هستند.

 

خداوند در آیه6 سوره تحریم این مسأله را به روشنی مورد توجه قرار می‌دهد و می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خود و خانواده‌تان را از آتشی که هیزم آن مردمان و سنگ است، حفظ کنید.» بر اساس این آیه خداوند اهمیت مسئولیت انسان در برابر خانواده را بیان می‌کند و تربیت دینی فرزندان را بر عهده مدیر خانواده قرار می‌دهد.

در روایات اهل‌بیت(ع) ذیل این آیه برخی مصادیق تربیتی را اشاره کرده‌اند. به عنوان نمونه مردی از امام صادق(ع) درباره «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً؛ خود و خانواده‌تان را از آتش حفظ کنید» پرسید. امام(ع) در پاسخ فرمودند: آنها را امر کند به آنچه خدا به آنها دستور داده است و نهی کند از آنچه خدا آنها را نهی کرده است؛ اگر اطاعت کردند، آنها را از آتش حفظ کرده‌ای و اگر سرپیچی کردند، تو به وظیفه‌ات عمل کرده‌ای؛ یَأْمُرُهُمْ بِمَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ وَ یَنْهَاهُمْ عَمَّا نَهَاهُمُ اللَّهُ فَإِنْ أَطَاعُوا کَانَ قَدْ وَقَاهُمْ وَ إِنْ عَصَوْهُ کَانَ قَدْ قَضَی مَا عَلَیْهِ.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:53:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم