نقش خانواده در گسترش سبک زندگی اسلامی
نقش خانواده را در چهار حوزه تربیتی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی دستهبندی میکنیم؛ همپوشانی این حوزهها و همچنین نگاه جامع و نظاممند اسلام به رفتارها و روابط فردی و اجتماعی، جداسازی کامل مباحث را عملا ناممکن ساخته است. ملاک گزینش موضوعات طرح شده ارتباط آنها با نقش خانواده در سبک زندگی اسلامی است.
نقش تربیتی خانواده
تربیت صحیح مبتنی بر فطرت، سبک زندگی مطلوب وحیات طیبه جاوید که همان سبک زندگی اسلامی است، را میسازد؛ و تربیت غلط مبتنی برعوامل فرهنگی تحمیلی، سراب اجتماعی و بیگانه از هدایتهای انبیاء، سبک زندگی خاصی را از زندگی دنیایی میآفریند، که اضطرابها و ناآرامیها و احساس پوچی د رزندگی پیامد آن است؛ میتوان گفت که سبک زندگی اسلامی، یک نوع روش خاص زندگی است که نتیجه تربیت براساس آموزههای اسلام است (فقیهی 172:1392).
کانون خانواده محل تربیت افراد است و اگر خانوادهای در جامعه نباشد؛ همه تربیتهای بشری و همه نیازهای روحی انسانها ناکام خواهد ماند؛ در خانواده سه دسته انسان اصلاح میشوند، نخست، مردها که پدران این خانواده هستند؛ دوم، زنها که مادران این خانوادهاند و سوم، کودکان که نسل بعدی این جامعه هستند (حدادی،50:1388)؛ بنابراین والدین ابتدا باید به تربیت و اصلاح سبک رفتاری خود بپردازند تا بتوانند در مسیر تربیت فرزندان به سبک اسلامی موفق عمل کنند؛ زیرا بهترین شیوه تربیت الگودهی است؛ برای اینکه این الگوپذیری کودک از والدین در خانواده به نحو احسن صورت گیرد؛ مهمترین عامل یکی بودن کردار وگفتار در خانواده است؛ آنچه پدر و مادر میگویند و به آن عمل میکنند، برای کودک به منزلة حجت تلقی شده و از اعتبار خاصی برخوردار است (رهبر، 16:1389).
انسانها عموماً با فطرتی صحیح متولد میشوند؛ اما در اثر تربیت نامناسب و نادرست از راه صحیح زندگی فاصله میگیرند؛ حضرت رسول (ص) میفرماید: «هر انسانی با فطرت توحیدی متولد میشود و این پدر و مادر او هستند که او را یهودی، نصرانی و یا مجوسی بار میآورند»؛ سپس فرمودند: همان فطرت الهی که خداوند مردم را به آن خلق نموده است(طبرسی 119:2،1408). اگر در خانواده نقش فرهنگسازی و درونیسازی ارزشها، درست و به موقع انجام شود؛ مشکلات تربیتی بروز نمییابد؛ امروزه کارشناسان امور تربیتی معتقدند که اگر ما سرمایه گذاریهای خود را از بسترسازی و پیشگیریها آغاز کنیم، همریشهایتر و هم ارزانتر کار خود را به پیش میبریم (شاملی،24:1382).
انسان براساس فطرت از آغاز تولد برای تربیتپذیری آمادگی دارد؛ بدیهی است هر چه این امر در سنین پایینتر انجام گیرد، نتایج آن درخشانتر خواهد بود؛ در دورة خردی مغز کودک برای دریافت هر نوع تاثیراتی آمادگی دارد؛ روی همین اصل کودک هر چه در اختیارش قرار گیرد، فوراً جذب مینماید. اخلاقی که در دوران کودکی کسب شده باشد در زندگی بعدی اثرات مهمی از خود بجای میگذارد؛ گویند مادری نزد دانشمندی رفته و گفت: فرزند من چهار ساله است، از چه زمانی باید به تربیت او بپردازم؟ دانشمند جواب داد: اگر تاکنون تربیت او را آغاز نکرده ای، عمر او را بیهوده تلف نمودهای، زیرا از زمانی که اولین تبسم بر لب فرزند ظاهر میشود، زمان تربیت وی آغاز میشود. در اینجا به برخی نکات تربیتی مهمی که باید د رسبک زندگی اسلامی مورد توجه قرارگیرد اشاره میکنیم (ر.ک خاموشی،1389).
مقدمات تربیتی قبل از تشکیل جنین و نطفه پایهگذاری میشود؛
سن شروع تربیت کودک از گهواره آغاز میشود و در خانواده شکل میگیرد و با ذکر اذان و اقامه درگوش کودک شروع میشود؛
تغذیه با شیر مادر باعث ایجاد ارتباط روانی عمیق و محکم بین شیرخوار و مادر می شود و نقش مهمی در زمینهسازی تعلیم وتربیت دارد؛
پرداختن تنها به امور جسمی و نیازهای مادی کودک کافی نیست، بلکه باید برای رشد معنوی و تربیتی کودک تلاش کنیم؛
در امر تربیت محبت مانند غذاست؛ اگر به مقدار لازم و در جای خود صرف شود، مفید است و اگر بیش از حد لزوم و در مورد غیرمناسب مصرف شود، نه تنها سودمند نیست، بلکه زیانهای خطرناکی خواهد داشت؛
به مراحل تربیتی سفارش شده در روایات توجه شود؛ هر سنی اقتضائات تربیتی خود را دارد؛
هفت سال اول تربیتی، نقش خانواده بسیار پررنگ است، چون هنوز آموزش رسمی کودک شروع نشده و خانواده تنها نهاد تاثیرگذار است؛
اگر فرزندتان را به قدر كافي در بازيهاي گروهي شركت دهيد، فردي اجتماعي بار ميآيد؛
به گفته ويل دورانت، اگر از فرزندت ادب ميخواهي، خودت مؤدب باش و اگر پاكيزگي ميخواهي، خود پاكيزه باش، اگر به هنگام خشم، شدت بهكار بري و سخنان درشت بگويي، از راه تقليد، گفتار زننده و سخت را در حافظه او نگاه خواهي داشت؛ اگر بخواهيم او درست كار شود، خود بايد درستكار شويم (جوهری،188:1388).
نقش اقتصادی خانواده
اقتصاد مقاومتی به معنای مقاوم ساختن پایههای اقتصاد، یکی از وظایف عمومی امروز ما است و همه میتوانند در آن نقش ایفا کنند (بیانات رهبری 1/1/93). دو مقوله مهم مصرفگرايي و توليدگرايي بايد با هم و همراه هم حركت كنند، كه اگر چنين باشد، به توسعه پايدار خواهيم رسيد، اما متأسفانه اين روزها شاهديم كه خوي مصرفگرايي به صورت مستقيم و غير مستقيم در كشورمان در حال ترويج و تبليغ است و گوي سبقت را از توليدگرايي ربوده است. نقش اقتصادی خانواده را در دو حوزه تولید و مصرف میتوان بررسی کرد.
1.تولید
در روند توسعه اقتصادی، نقش خانواده مهم است، از آن بابت که دارای جنبه تحریکی مرد و زن بهکار و تولید است، اصولًا نفس ازدواج، آدمی را به حرکت میاندازد، در او احساس مسئولیت را بیدار کرده و انگیزه کار و تلاش بیشتر را برای سعادت خود و نسل، و درآمدزایی بیشتر ایجاد میکند (ملک زاده،322:1384).
خانواده علاوه برنقش تولیدی که دارد، مهمترين نهادي است كه ميتواند در خودباوري ملی اثر داشته باشد. كودك ازهمان ابتدا به رفتارهاي پدر و مادر خود دقت ميكند. اگر پدر و مادر خودباور باشند، كودك نيز از اين خودباوري والدين، الگو ميگيرد و خودباور بار ميآيد. و این خودباوری ملی او را به حمایت از تولیدکننده ایرانی سوق میدهد. خانوادهها با خرید لوازم خانگی ایرانی با کیفیت و استاندارد که نقش مهمی در اقتصاد کشور دارد؛ همچنین تولیدات فرهنگی مانند اسباب بازی و بازیهای رایانهای، وهنرهای دستی داخلی، علاوه بر حمایت از تولیدکننده داخلی، مانع نفوذ فرهنگ بیگانه به خانوادههایشان میشوند (رئيسي واناني،1391،58-65).
2. مصرف
یکی ازآسیبهای جدی در فرهنگ عمومی جامعه ما مسئله مصرفگرایی لجام گسیخته است، پدیده مصرفگرایی سوغات شوم غرب و نظام سرمایهداری است که در راستای منافع آنها شکل گرفته است. عطش ما برای خریدآخرین مدلها چیست؟ هزینهای که برای گوشی همراهمان پرداخت میکنیم، پاسخ به کدام خواسته واقعی و طبیعی ماست؟(آذرکسب 28:1391).
يكي از ابعادي كه ميتواند در ترويج مصرفگرايي در جامعه اثر بگذارد، تقليد از كالاهاي غربي در توليد و مصرف است. اگر خانوادهها در مصرف كالاهاي مورد نياز خود از كالاهايي استفاده كنند كه غربي باشند، سبب ميشود، تقاضا براي مصرف كالاهايي كه شبيه كالاهاي غربي است، در بازار به وجود بيايد و اين امر سبب ميشود، روز به روز فرهنگ مصرف كالاهاي غربي در جامعه بيشتر شود و فرهنگ غربي به داخل خانوادهها و جامعه نفوذ كند (رئيسي واناني،162:1391).
دستورات اسلام ما را به سبکی دعوت میکند که ارزشهایی چون قناعت، زهد، ساده زیستی، ترجیح دنیا برآخرت اعتدال در اقتصاد خانواده و…، بهعنوان ارزش مطرح است. درحالیکه غرب با تخریب اینارزشها، به دنیاطلبی، مدگرایی، تجملگرایی، ظاهرگرایی، و…، را که در راستای اهدافش است، تشویق میکند. رعایت اعتدال در اقتصاد خانواده برای افراد و جوامع دو ارمغان مهم دارد: بشر را از بزرگترین رنج تاریخی او که مسئله معیشت و غصه تامین مایحتاج است، نجات میدهد؛ همچنین جامعه و فرد را از عوارض شوم فقر که سوء اخلاق، فساد، فحشا، حتی کفر و بیدینی است، محفوظ نگه میدارد (عبدالهی،102:1392).
نقش اجتماعی
سبک زندگی یک امر اجتماعی است و عرصه بروز سبک زندگی، جامعه است، خانواده مبنای جامعه انسانی است، درست مثل یک سلول که مبنای پیکره انسانی است؛ همچنان که بدن انسان از سلولها تشکیل شده که نابودی و فساد و بیماری سلولها بهطور قهری و طبیعی، معنایش بیماری بدن است و اگر توسعه پیدا کند به جاهای خطرناکی برای کل بدن انسان منتهی میشود، همینطور جامعه هم از سلولهایی تشکیل شده که این سلولها خانوادهاند؛ هر خانوادهای یکی از سلولهای پیکره اجتماع و بدنة اجتماع است. وقتی اینها سالم بودند، وقتی اینها رفتار درست داشتند، بدنة جامعه، یعنی آن پیکره جامعه سالم خواهد بود (حدادی،35:1388).
فرسايش سرمايه اجتماعى كودكان در خانواده، گسيختگى نظام خانواده و طلاق، افراط و تفريط در جامعهپذيرى نقشهاى جنسيتى، ناهماهنگى ميان خانواده و ديگر عوامل تربيت اجتماعى و ضعف نظارت خانواده بر فرزندان، در خانوادههاى امروزى از مسائلى است كه مىتواند در مسير تربيت اجتماعى مطلوب كودكان در محيط خانواده، مانع ايجاد كند (
بسیاری از بحرانهای اجتماعی ریشه در ساختار نامناسب یا عملکرد نادرست خانواده دارد؛ بنابراین با ارتقای سلامت خانواده و احیای کارکردهای مهم آن میتوان در اصلاح سبک زندگی افراد جامعه گام برداشت. آمیختگی اخلاق و حقوق خانوادگی و مسائل زناشویی، در قرآن، ویژگی مثبتی است که تأثیری عمیق در زندگی اجتماعی دارد؛ زیرا در جامعهای که از تربیت و ارزشهای اخلاقی محروم است، افراد بهآسانی از قانون و مقررات اجتماعی تخلف میکنند و قانونشکنی رایج و فراوان خواهد شد. هرقدر پایههای اخلاق، در جامعه استوارتر باشد، هم نفوس انسانی در مسیر تعالی و تکامل بیشتر قرا رمیگیرند و هم جرم و تخلف از قانون کمترخواهدشد (مصباح یزدی،1391،64-65).
تشکیل خانواده و استقرار روابط زناشویی بین زن ومرد، موجد نظمی اجتماعی است که مانع بروز هرج ومرج در روابط، و حذف کننده بیقاعدگیها و در نتیجه، ناشناخته ماندن نسل است. خانواده برای اجتماعی کردن فرزندان نقش مهمی دارد. اوامر و نواهی والدین به کودک که با مهر و انضباط توام است، در ایجاد شخصیت اجتماعی، کاملا موثر است. به همین جهت، مربیان رفتارگرا میگویند: «تو اول کودکت را به من بنمای، تا من بگویم توکه هستی»
[دوشنبه 1398-03-27] [ 09:12:00 ق.ظ ]
|