نرجس
 
   



میرزا اسماعیل دولابی: استغفار قلب را بزرگ می‌کند

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: فرمودند: «دو امان میان شما بود، یکی پیامبر خدا و دیگری استغفار. پیامبر خدا رفت، ولی استغفار همیشه میان شما باقی است. با این دو امان عذاب نیست.»
  مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: استغفار امانگاه انسان است، یعنی پناهگاه، وقتی گفتی «استغفرالله » در پناه خدا هستی. فرمودند: «دو امان میان شما بود، یکی پیامبر خدا و دیگری استغفار. پیامبر خدا رفت، ولی استغفار همیشه میان شما باقی است. با این دو امان عذاب نیست.»1 روزی هفتاد مرتبه استغفار مستحب است. یکی از خاصیت‌هایش این است که قلب انسان راحت می‌شود. بزرگ می‌شود. از همه راضی می‌شوی از خدا، از مخلوقات خدا.

کسی آب دهان به مالک اشتر انداخت. مالک فردی شجاع و قوی است. رئیس لشکر حضرت امیر است. بزرگ است. این شخص او را نمی شناخت. دید یک نفر خیلی استوار راه می‌رود. نتوانست ببیند یا این که مریض بود. آب دهانی به مالک انداخت. مالک به سرعت رفت. کسی آن جا بود. به آن شخص گفت: می‌دانی چه کردی؟ او مالک بود، مالک اشتر. چگونه جرات کردی؟ گفت: این مالک بود؟ بدنش به لرزه افتاد. به دنبال مالک دوید ببیند کجا رفت تا به پایش بیفتد و استغفار کند. سراغ او را گرفت. گفتند: به مسجد رفت. وقتی به مسجد رسید و مالک را دید، مالک به او گفت: من به مسجد نیامدم جز این که برای تو استغفار کنم. این هم نمونه و مصداق این مطلب.

ان اشاء الله امیدوارم شما که نیتهایتان پاک است اگر در گذشته از کسی، از پدر، از مادر، از همسر ناراحت شده‌اید آنها را عفو کنید. خدا خیلی تلافی می‌کند. اگر قلب حاضر نیست این کار را بکنی، قلبت را نرم کن. دو سه مرتبه استغفار کن. یکدفعه دلت نرم می شود. البته دلهای شما نرم است، آبدار است، سخت و شقی نیست. اگر دیدید قلبتان الان حاضر نیست استغفار کند با زبان استغفار کن، آن وقت دلت نرم می‌شود. حتی ممکن است برایش گریه هم بیفتی، او را دعا هم بکنی.

دل زود نرم می‌شود. دل به ذکر خدا نرم و شفاف می‌شود. اگر خدای نخواسته مطلب بزرگ بوده و نتوانستی استغفار کنی چند مرتبه با زبان استغفارکن، کم کم دلت نرم می‌شود و می‌بینی که راحت شدی. قلبت باز می‌شو. قلب انسان اگر باز شد خیلی بزرگ است. دل و قلب انسانها مثل شکم می‌ماند. اگر مرتب چیز در شکم بریزی و آن را عادت بدهی باز می‌شود. بعضی هستند که اگر جلو آنها غذا بگذاری از بس می‌خورند تعجب می‌کنی که این چه شکم است! هر چه می‌دهند می‌گوید: کم است. دنیا پرست و پول پرست هم همین طور است. هر چه به او می‌دهند می‌گوید: کم است.

خلاصه قلبی که ذکر خدا می‌کند خیلی بزرگ است. اوسع الاشیاء است. 2 هر چه از محبت و صدق و ذکر خدا می‌گیرد باز می‌گوید: کم است. نماز که می‌خواند می گوید: کم است. استغفار هم چیزی است که قلب را بزرگ می‌کند. پیغمبر خدا، آن دریای عظمت الهی، روزی هفتاد مرتبه اسغفار می‌کرد. امیدوارم این عرایضی که بنده می‌کنم در قلبتهایتان خودش به شما بیاموزد. هر کدام از شما دل داشته باشید، قلب داشته باشید، از این سخنان بهره می‌برید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-04-24] [ 08:05:00 ق.ظ ]




قاطعیت و مدارااز دیدگا ه امام علی (ع)

در فرهنگ علوم سیاسی مدارا، رواداری، بردباری، تحمل آرای دیگران،  شرح تعریف کرده اند:

1. حالتی که به موجب آن، دو طرفِ اختلاف ناگزیر وجود یکدیگر را تحمل کنند؛ 2. تحمل هرگونه عقیده و رواداشتن بیان آن، که از ارزش های مهم لیبرالیسم سیاسی است. با شروع عصر روشنگری و رواج این باور که حقیقت، نسبی است، بنیان تساهل و اعتقاد به آزادی استوار شد… ؛ 3. خصوصیت اخلاقی که بیانگر طرز برخورد با تمایلات، اعتقادات، عادات، عقاید، و رفتار با دیگران است. این خصوصیت، مستلزم پذیرش گرایشات فکری مختلف، وجود بینش آزادیخواهانه و طرد هر گونه خودکامگی است؛ 4. رواداشتن وجود آرا و عقاید مختلف سیاسی و عقیدتی و اجتماعی در درون یک نظم سیاسی و اجتماعی؛ 5. پذیرش انفعالی آنچه فرد نتواند مانع بروز آن شود، ولی مورد قبول و تصویب او نیز نباشد.7

هرچند در مباحث دینی نمی توان تمام موارد فوق را با همان گستردگی که در مباحث علوم سیاسی مطرح شده است پذیرفت و این خود نیازمند بحثی مستقل است تا مشخص شود دقیقا کدام یک از موارد مدارا و تا چه حدّ و مرزی مورد پذیرش اسلام است اما اجمالاً می توان ادعا کرد که بر اساس دستورهای اسلام، در قرآن کریم و سیره پیامبر(ص) و معصومین(ع)، مدارا و نرمش، یکی از ارزش های اصیل در فرهنگ اسلامی است که بسیاری از موارد فوق را قطعا شامل می شود. برخی از مصادیق آن عبارت اند از: گذشت در مسائل شخصی؛ تحمل عقاید رقیب در عین پای بندی و باور به حقانیت اعتقادات دینی؛ سعه صدر علمی و گشودن فضای تعامل و تعاطی افکار و انظار؛ مماشات و مدارا برای تدبیر امور جامعه و تنظیم شؤون حکومت؛ مسامحه با خودی ها و دوستان و زیردستان و ستمدیدگان در چارچوب شرع و قانون؛ نرمش در کیفیت ترویج اسلام و ارزش های دینی؛ مدارا با مخالفان و دشمنان غیرمعاند که برای آرامش و نظم جامعه خطرساز نیستند، و در برخی موارد پذیرش انفعالیِ چیزی که مورد پذیرش انسان نیست ولی نمی تواند آن را تغییر دهد.

مدارا و مداهنه
در کنار اصل مدارا، در آیات و روایات پدیده ای به نام مداهنه مطرح شده است. اگر مدارا حالت افراطی بیابد که انسان در تمام مسائل شخصی و اجتماعی و با تمام گروه ها و در هر مسأله ای سازش کند، مداهنه نامیده می شود. چنین انسانی هیچ اصلی را نمی تواند به عنوان پایه در زندگی خود بپذیرد و هر لحظه روش خود را تغییر می دهد و خود را با خواسته های دیگران هماهنگ می کند. چنان که در مقدمه گذشت، قرآن پیامبر را از مداهنه با کفار منع نمود. آنچه از مدارا در این بحث مدّنظر است و در سیره و کلام حضرت بدان پرداخته شده، یکی پذیرش انفعالی چیزی است که فرد نمی تواند مانع آن شود، ولی مورد قبول او نیز نیست مانند حالتی که حضرت نسبت به کارهای سه خلیفه قبل از خود داشته اند و دیگری، مدارا با مخالفان و تحمل اعتقادات شخصی آنان است، به شرطی که با مبانی اصولی اسلام منافات نداشته باشد و آنان دست به شورش نزنند مانند مدارای حضرت علی(ع) با مخالفان خود در حکومت و سوم، خصوصیت اخلاقی و گذشت حضرت در مسائل شخصی.

قاطعیت
بر اساس آنچه در مباحث بعدی خواهد آمد، قاطعیت را می توان اجرای به موقع و مناسب قانون و بهره گیری از قدرت مشروع برای اجرای عدالت نسبت به خود و دیگران تعریف کرد و مواردی مانند قاطعیت در استیفای حقوق مردم، برخورد با کارگزاران متخلف حکومتی و قاطعیت در طرد خواسته های غیرمشروع شخصی و… را از موارد آن نام برد. بدین ترتیب قاطعیت ضد خشونت است؛8 زیرا قاطعیت به کارگیری قدرت است و در مباحث علوم سیاسی «قدرت و خشونت ضد یک دیگرند و آن جا که یکی سلطه مطلق پیدا کند، دیگری وجود نخواهد داشت»9 و «قانون گذاری، تصمیم گیری، فرمان دادن و مجازات کردن از وظایف اصلی قدرت در داخل همه گروه هاست».10 بنابراین، قاطعیت در اجرای قوانین و مجازاتِ تخلف کنندگانِ از قانون، در حیطه قدرت مطرح می شود، نه در حیطه خشونت؛ زیرا عنصر غیرقانونی بودن11 از ممیزات خشونت است و در اسلام به شدت و در تمام موارد با آن برخورد شده و اجازه خشونت به معنای فوق به هیچ کس و در هیچ شرایطی داده نشده است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-04-17] [ 12:42:00 ب.ظ ]




امام صادق(ع) میفرمایند:

مومن چون خشمگین شود خشمش او را او را از حق بیرون نبرد و چون خشنود شود خشنودیش او را به باطل نکشاند و چون قدرت یابد بیش از حق خود نگیرد

 

امام صادق(ع) میفرمایند:

مومن چون خشمگین شود خشمش او را او را از حق بیرون نبرد و چون خشنود شود خشنودیش او را به باطل نکشاند و چون قدرت یابد بیش از حق خود نگیرد

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:24:00 ب.ظ ]





رسول خدا (ص):

خشم از شیطان و شیطان از اتش افریده شده است و اتش با اب خاموش میشود پس هر گاه یکی از شما به خشم امد وضو بگیرد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:18:00 ب.ظ ]





مرحوم دولابی: آخرت، شب ندارد
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: آخرت، شب ندارد. غصه ندارد. شب یعنی غصّه و هجران و حزن و اندوه درونی. قیامت؛ شب و روز، هر دو روز است – چون قیامت است و کار تمام شده است.
مرحوم دولابی: آخرت، شب ندارد..مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: آخرت، شب ندارد. غصه ندارد. شب یعنی غصّه و هجران و حزن و اندوه درونی. قیامت؛ شب و روزف هر دو روز است – چون قیامت است و کار تمام شده است.

شب‌های دنیا شب است، روزهایش هم شب است. آخرت، روزهایش که روز است، شب‌هایش هم روز است. آخرت یعنی آن جایی که همیشه هست. دنیا، فقرش فقر است، غنایش هم فقر است. آیا چنین نیست؟ آیا در دنیا هر کس غنی‌تر است فقیرتر نیست؟ آخرت؛ غنایش که غناست، فقرش هم غناست. الفقرُ فَخری. دنیا؛ علمش جهل است، جهلش هم که جهل است. آیا این طور نیست؟ آخرت چگونه است؟ همان‌طور است که علی(ع) گفت. در دنیا هستید، اما چون توجهتان به آخرت است؛ علمش که علم است، جهلش هم علم است. مگر عیب دارد که آدمی چیزی را نداند؟ نمی‌دانم، خود، نصف علم است. اگر دوبار بگویید نمی‌دانم، همه علم است. راحت یله می‌دهید و می‌نشینید. همین طور دنیا، مرضش مرض است، صحتش هم مرض است. دنیای پست را می‌گویم که سزاوار مذمّت است، نه آن دنیایی را که آن فرد در پیش حضرت امیر(ع) مذمّت کرد. دنیای سالم که همان آخرت است، صحتش صحّت است، مرضش هم صحّت است. آدمی مریض که می‌شود کیف می‌کند. وقتی که نفس او در رختخواب تب می‌کند – تب محبّت – این قدر قشنگ است! خنک هم هست. هر تبی داغ است مگر تب محبت که سرد و خنک و شیرین و لذیذ است. مرد، وقتی تب می کند همه زمین و همه مخلوقات خدا را می‌شوید و پاک می کند.

محبّت هم تب می‌کند. هر چیزی یک تبی دارد و آن تب، خیلی مقام دارد. بچه‌های شیری تب می‌کنند. تب، انسان را چه در دنیا و چه در آخرت می‌سازد. کوه‌ها را می‌سازد. کوه‌ها سالی دو بار تب می‌‌کنند؛ اوراق می‌شوند و سنگ بیرون می‌دهند که بر روی جاده‌ها هم می‌افتد. آن وقت در میان آن تبف طلا و جواهر رشد می‌کند. سالی دوبار این تب، چند روز و چند وقت روی می‌دهد؛ وقتی که کوه‌ها نفس می‌کشند و از تب، سنگ‌ها را بیرون می‌ریزند.

دوست و دوست خیلی نزدیک است. همین دوستان مجازی را در دنیا دیده‌ام؛ از خانه‌اش راه می‌افتد و میل می‌کند به خانه دوستش برود و وقتی می‌رسد می‌بیند او هم از خانه‌اش به طرف خانه او راه افتاده است. از اهل خانه‌اش می‌پرسد فلانی کجاست؟ می‌گویند همین الان طرف خانه شما آمد. عجب! تازه این مجاز است. حقیقت چطور است؟ حقیقت! آب هم که می‌خورند با هم قاطی‌اند. هر جا این آب بخورد، آن هم می‌خورد. اگر این بخورد او هم می‌خورد. خیلی قشنگ به هم بسته‌اند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:01:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم