نرجس
 
   



حضرت علي خطاب به علامه اميني: خدا صورتت را سفيد كند …
فرزند برومند علاّمه نقل مي كند كه، وقتي خواستم بعد از رحلت مرحوم علاّمه در سال 1390 از نجف به ايران بيايم. رفتم خدمت آيت الله سيّد محمّد تقي بحرالعلوم كه از نوه‌هاي مرحوم علاّمه بحر العلوم است، وقتي چشمش به من افتاد شروع كرد به گريه كردن گفتم: به خاطر چه گريه مي‌كنيد؟! فرمودند:
بعد از اينكه مرحوم پدرت رحلت كرد با خود فكر مي كردم كه امام علي چگونه از زحمات علاّمه تشكر مي‌كند! تا اينكه يك شب در خواب ديدم كه قيامت بر پا شده‌است، و مردم در صحراي محشر هستند و همه توجه به يك طرفي كرده‌اند فهميدم كه آن حوض كوثر است رفتم طرف حوض كوثر ديدم كه حضرت امير المؤمنين در كنار حوض ايستاده اند، و محبّين خودش را با كاسه‌هاي بلوري كه پر از آب زلال است سيراب مي‌كنند، يك وقت صدايي از بين مردم بلند شد، گفتند: كه علاّمه اميني به حوض كوثر و به محضر علي (عليه‌السلام) مشرف مي شوند، من منتظر بودم كه امام چگونه با علاّمه برخورد مي‌كنند. ديدم امام كاسه را زمين گذاشت و دو دست مباركش را از حوض پر كرد، و آب را به صورت علاّمه پاشيد و علاّمه را با دستان مبارك سيراب كرد و سپس حضرت فرمود:

بَيّض‌َالله وَجهك بَيّضتَ و جوهنا
خدا صورت تو را سفيد كند كه ‌تو صورت ما را سفيدكردي.
در اين هنگام فهميدم مقام علامه را در نزد امير المؤمنين به خاطر تأليف كتاب الغدير چه قدر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1394-03-02] [ 09:20:00 ق.ظ ]




به درختان جنگل گفتم شمابااین عظمت چرااز یک تکه آهنی بنام تبرمیرنجید گفتند:رنجش ما از تبرنیست ازدسته آن است که ازجنس خود ماست

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




حجه الاسلام دکتر محمد هادي امینی چنین می نویسد:
پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم علامه امینی یعنی سال 1394 هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم. او را شاداب و خرسند یافتم.
جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم:
پدر جان! در آنجا چه علمی باعث سعادت و نجات شما گردید؟
گفتند: چه می گویی؟
مجددا” عرض کردم: آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟
کتاب الغدیر … یا سایر تألیفات …. یا تأسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام؟
پاسخ دادند: نمی دانم چه می گویی. قدری واضح تر و روشن تر بگو!
گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید. در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمت و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟
مرحوم علامه امینی درنگ و تأملی نمودند. سپس فرمودند:
فقط زیارت ابی عبدالله الحسین علیه السلام.
عرض کردم: شما می دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته ، چه کنم؟
فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا می شود شرکت کن. ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو می دهند.
سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]




☀نام : قرآن مجید
☀شهرت : فرقان،تنزیل,…
☀محل تولد : مکه،غارحراء
☀شماره شناسنامه : یک
☀فرستنده : خداوند تعالی
☀گیرنده : محمدِامین(ص)
☀ملکه وحی : جبرئیل
☀تعدادسوره : ١١۴
☀تعدادآیه : ۶٢٣۶
☀تعداد کلمات : ٧٧٨٠٧ کلمه
☀تعدادحروف : ٣٢٢٣٧۴ حرف
☀تعدادجزء : ٣٠جزء
☀تعدادحزب : ١٢٠حزب
☀اولین سوره نازل شده: سوره علق
☀آخرین سوره نازل شده : سوره نصر
☀بزرگترین سوره : سوره بقره
☀کوچکترین سوره : سوره کوثر
☀قلب قرآن : سوره یس
☀عروس قرآن : سوره الرحمن
☀تعدادسوره های مکی : ٨۶سوره
☀تعداد سوره های مدنی : ٢٨سوره
☀سوره ایکه بسم ا… ندارد : سوره توبه
☀سوره ایکه دوبسم ا…دارد : سوره نمل
☀اولین گردآورنده به ترتیب نزول وتاویل : حضرت علی(ع)
☀نخستین چاپ قرآن درایران : درتبریز١٢۴۴ هـ.ق
☀نخستین چاپ قرآن در پطرزبورگ : ۱۷۸۲ میلادی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]




بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

صبر کن خدا در را باز میکند. تنها، نشستن و مودب بودن کار شماست,اما باز کردن یا باز نکردن در با اوست . اختیاری نیست! هر وقت دیدی تاخیر افتاد پشت در بایست . مبادا بروی و بگویی چیزی نمیدهند . با هنر و فهمت تا پشت در برو . در را محکم نزنی یا اصلا در نزن .صاحبخانه خودش میداند،انجا بنشین .
شبی که حضرت زهرا را میخواستند دفن کنند اصحاب حضرت امیر پشت در آمدند تا کمک کنند . حضرت امیر امام حسن را فرستاد که پشت در صدای گریه می آید، ببین کیست ؟ امام حسن گفت اصحابند، گریه میکنند که در را باز کنید داخل بیاییم . حضرت فرمود بگو بروند اول اذان بیایند تشییع جنازه کنند .
اینها رفتند اما یکی ماند و نرفت. همانجا نشست . نتوانست برود . یک دقیقه بعد حضرت امیر دیدند هنوز صدای گریه می آید فرمودند پسرم مگر نگفتی بروند؟! عرض کرد چرا ، دو مرتبه دم در رفت و فرمود چرا نرفتی ؟ گفت : پای رفتن نداشتم … حضرت امیر گفتند : بگو بیاید داخل.
ببین که کمی پشت در ایستادن خوب است . به اشاره ملتفت باش. از یکسال، پنج سال پشت در ایستادن نترس. پشت در بهترین جاست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:07:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم