در قرآن به قدری زیاد است که مكررا در آيات و روايات به آن اشاره شده است. « بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله، هدفى حکیمانه و اجتماعى دارد که به زندگى مردم مربوط است. این هدف به روحیه، اخلاق و تربیت افراد مربوط مى شود. باید گفت اساس و محور اخلاق اسلامى، کرامت نفس است» ؛ زیرا بدون توجه به کرامت انسانى، هر نوع اخلاق و تربیتى رنگ مى بازد. کرامت، عزت و بزرگوارى نفس، چیزى جز احساس عظمت و پرهیز از حقارت نفس نیست و پیامبر اسلام مى فرماید: « اِنّما بُعِثْتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الْاَخْلاق؛ من مبعوث شده ام که مکارم اخلاق را تکمیل کنم».
مکارم اخلاق؛ یعنى اخلاق کریمانه و بزرگوارانه که کرامت انسانى در آن محور قرار مى گیرد. «هر مکتب و روش اخلاقى، یک محور و یک اصل دارد که دستورهاى اخلاقى آن مکتب پیرامون آن گرد مى آیند. مثلا محور اخلاق بودایى، آزادى و رهایى از خواهش هاى نفسانى است. محور اخلاق مانوى، خلاصى از رنج زندگى و محور اخلاق کلبى، بى نیازى از وسایل زندگى؛ محور اخلاق اپیکورى، لذت و محور اخلاق مارکسیستى، منافع مادى و تنازع بقا؛ محور اخلاق ماکیاولى، سیادت و آمریت و محور اخلاق نیچه اى، زور و قدرت است، ولى محور اخلاق اسلامى، احساس شخصیت انسانى است. اگر مى گوییم انسان ارزشمند است، یعنى جوهره - اى ارزشمند دارد که انسانیت اوست. بر همین اساس مى گوییم مکتب اسلام، مکتب انسانیت دوستى است، نه مکتب انسان دوستى». پس انسان ها مى توانند از فطرت خود؛ یعنى ارزش هاى انسانى (انسانیت)، منحرف و به حیوانى انسان نما تبدیل شوند.
ارتباط سازنده با هر موجودى، فقط با توجه ویژه به ارزش ها و ظرفیت هاى آن موجود به دست مى آید. ارزش طلا در زینت؛ ارزش آهن در استحکام؛ ارزش لباس در پوشش؛ ارزش گندم در نان و ارزش هر موجودى بر اساس انتظار از کارآیى اوست. بنابراین، استفاده بیهوده از هر موجودى به معناى ضایع کردن و نادیده گرفتن آن موجود است. انسان نیز ارزش و اصالتى دارد که بر اساس آن، هدف مشخصى را دنبال مى کند.
خداوند بزرگ درباره انسان مى فرماید: « وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ؛ و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم.» (اسراء: 70) انسان نه تنها خود کرامت دارد، بلکه نسبت به دیگر موجودات نیز از کرامت نسبى بهره مند است: « فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً؛ آنها را بر بسیارى از آفریده هاى خود برترى آشکارى دادیم.» (اسراء: 70)؛ زیرا انسان در اصل، منسوب به خداست. « وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی؛ و از روح خویش در آن دمیدم.» (ص:72) ارتباط با انسان از این جنبه که موجودى الهى است، شرایط ویژه اى دارد. از نظر اسلام، انسان، موجودى شرور و بدذات نیست. ازاین رو، اگر در زندگى به انحراف کشیده مى شود، از ارزش هاى ذاتى و درونى خود دور شده و به عوامل منحرف کننده خارجى پاسخ مثبت داده است. اگر تمام سفارش هاى رسول خدا صلى الله علیه و آله به انسان ها و نیز رفتارهاى آن حضرت را در ارتباط با دیگران جمع آورى کنیم، عنصرى مشترک در میان آنها به چشم مى خورد که توجه ویژه به انسان در جایگاه یک موجود ارزشمند است؛ یعنى موجودى که فطرتى اصیل دارد. بنابراین، توجه به کرامت انسانى و احیاى آن را مى توان یک اصل در همه رفتارها و گفتارهاى پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله دانست.
اگرچه به کرامت انسان از ديرباز درمنابع ديني پرداخته شده است اما چون امروزه اين مقوله،بامباحث حقوق بشر رابطه اي ناگسستني يافته است،ضرورت بازشناسي،تحليل و تبيين آن در ارائه ديدگاه قرآن کريم براي پرسش هاي پيش رو در عصر حاضر،بيش از هر زمان احساس مي شود.
کرامت انسان از مباحث مهم در حوزه ي انسان شناسي است که درمکاتب مختلف الهي و بشري رويکردهاي متفاوتي را موجب گرديده است. در اديان آسماني بويژه دين مبين اسلام و بالاخص درکتاب آسماني مسلمانان و سيره نبوي و ائمه اطهار (عليهم السلام)مباني گران سنگي از کرامت انسان ارائه گرديده است.اما پژوهش درحدود و ثغورکرامت انسان، مباني و خاستگاه آن و چيستي و ماهيت آن،عناصر کرامت ستيز و پرداختن به آثار و لوازم و مؤلفه هاي کرامت انسان در طول تاريخ اسلامي کمتر مشاهده مي شود؛که ضرورت پرداختن به اين امر،بويژه در دنياي معاصر، جهت تبيين ديدگاه هاي اسلام در زمينه ي حقوق بشر،ضروري است.
موضوعات: آیات وروایات
لینک ثابت