نرجس
 
   



عیدتان مبارک
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-06-30] [ 08:51:00 ق.ظ ]





«من كمال خود را در خدمت به خانم مي دانم»

خصوصيت سوم، احترام خاصي بود كه ايشان خود نسبت به خانم ها رعايت مي كردند، يا به ديگران سفارش مي كردند، و اگر مي دانستند كسي نسبت به همسرش بد رفتار مي كند، بسيار خشم مي گرفتند. نسبت به همسر بزرگوار خودشان نيز نهايت ادب و احترام داشتند، و مي فرمودند: «من كمال خود را در خدمت به خانم مي دانم، و خود را موظف مي دانم كه آن چه ايشان مي خواهد فراهم كنم.» و بسيار كم اتفاق مي افتاد كه بدون ايشان به مسافرت بروند.

غيبت همه اعمال آدمي را بر باد مي دهد

خصوصيت چهارم اين بود كه ايشان نسبت به گناه غيبت، سخت حساس بودند، اين خصيصه همه علماي اخلاق، و اهل سير و سلوك است. آن‎ها معتقدند، به واسطه غيبت همه اعمال آدمي بر باد مي رود. در اوائل جواني از كسي غيبت مي شنوند، ونمیدانم به چه علت امكان پيدا نمي شود كه از او دفاع كنند. ناگزير بودند كه از غيبت شده حلاليت بطلبند. به نزد او مي روند. او حاضر نمي شود كه حلال كند. مي فرمودند: به گريه افتادم، و حاضر بودم كه دست و پاي او را ببوسم، تا اين كه مرا حلال كند. وقتي او اين‎قدر اصرار و تواضع مرا ديد، از من گذشت كرد.

آيت ا… حق‎شناس رضوان‎ا… تعالي عليه همه وقت در مراقبۀ نفس خويش بودند؛وروز های بزرگ امثال غدیر خم ویا مبعث تنها وصیتی که به دوستان ونزدیکان می کردند این بود که: «حداقل این یک روز مراقب باشید.» اما اين نكته جالب است كه هيچ‎گاه كارهاي غريب از ايشان ديده نمي شد. مانند همه آقایان علماء درس مي خواندند، مباحثه مي كردند، درس مي فرمودند، نماز جماعت مي خواندند، براي مردم موعظه مي كردند، تفسير مي گفتند، و مسئله و احكام شرعي تعليم مي دادند، مشكلات مردم را حل مي كردند، به كار آن‎ها رسيدگي مي كردند، وجوه شرعي مردم را به جايي كه بايد مي رسانيدند، و براي جوانان عقد ازدواج مي خواندند و… هيچ‎چيز ظاهرا غريبي در رفتار و اعمال ايشان ديده نمي شد، و در واقع همه سير و سلوك‎شان از يك طرف صبر ، رضا و تسليم در بلايا، امراض و مشكلات و از طرف ديگر خدمت به خلق خدا بود. و با همين راه و رسم به همه‎جا رسيده و كامياب شدند. در اين سال هاي آخر فرموده بودند: «من به همه آرزوهايم رسيده‎ام.» رحمة ‎الله عليه رحمة واسعة

 

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-06-29] [ 12:01:00 ب.ظ ]






يك خصيصه ايشان كه در بزرگان ديگر كمتر نظير داشت، اين بود كه همه سير و سلوك‎شان به صبر در محن و بلايا و امراض صعب بود. مي فرمودند: «وقتي در قم، مدرسه بودم، هيچ‎وقت شب درب حجره را از پشت نمي بستم؛ زيرا حالم به‎طوري بود كه احتمال مي دادم، همين امشب از دنيا بروم، و مجبور باشند كه در را بشكنند، و به اين راضي نبودم.» به ياد دارم روزي ايشان مي فرمودند: «يك وقت گله كرده بودم كه همه عمر من به بلا و مريضي گذشته است.» آن شب در خواب به محضر حضرت ولي‎ا… اعظم(ع) مشرف شده و آن حضرت فرموده بودند: در فلان وقت تو فلان مرض و گرفتاري را داشتي در عوض به تو فلان چيز را داديم…» و همين‎طور شماره شده بود، و سرانجام ايشان به عذرخواهي پرداخته بودند.

يك روز اين بنده با چند تن از دوستان به محضر ايشان رفته بوديم. به‎تازگي مشكل قلبي داشتند، و مدتي در بيمارستان بستري شده بودند. ايشان براي ما توضيح مي دادند كه اين مشكل چطور و چطور است. و آن وقت در حال گريه فرمودند: «خيلي راضي هستم! خيلي راضي هستم!» بار ديگر در محضرشان بوديم. همان تازگي ها در دستشويي لغزيده و به‎صورت زمين خورده بودند كه نياز به دكتر پيدا شده و خون‎ريزي و شكستگي و بخيه و پانسمان لازم شده بود. فرمودند: «یک زمين خيلي خوبي خوردم!» در ده - پانزده سال آخر فرمودند: «به من گفته‎اند: مي خواهي به كلاس بالا‎تر بروي؟ من جواب دادم: نمي‎توانم. فرموده بودند: مي‎تواني! فرمودند:‎ مي‎خواهي استخاره كن ! استخاره خوب آمد.»

از آن به بعد همه روزگار ايشان در بلا و مريضي مي‎گذشت، خيلي خيلي بيشتر از گذشته، و ديگر مريضي افاقه نمي كرد، از اين مريضي به مريضي ديگر و گاهي چندين مريضي سخت در كنار هم. در اين دوران ما مي ديديم كه ديگر سكوت كامل دارند، و تسليم محض بودند. در گذشته روزي در بيمارستان به عيادت ايشان رفته بوديم، فرمودند: «به من گفته‎اند: يك سختي در پيش داري! من گفتم: عبادتم را مي افزايم. گفتند: ممكن نيست. ناگزير رضايت دادم.» در اين دوران جديد ديگر چيزي نمي گفتند. نه براي شفا دعا مي كردند، و نه به زيارت عاشورا پناه مي بردند. گويي به آن چيزي رسيده بودند كه امام سجاد (عليه افضل التحيه والسلام) مي فرمود:« إن المراتب العاليه لا تنال الا بالتسليم لله جل ثنائه وترك الاقتراح عليه والرضا بما يدبرهم به.» بار ها ما در طول دوراني كه در محضر ايشان بوديم، مي شنيديم كه از مرحوم استاد شهيد آقاي مطهري نقل مي كردند: «اذا احب‎ا… عبدا غطّه في البلاءِ غطّا»

رسیدگی به حاجت مردم مهم‎ترين مشغوليت حاج آقا حق شناس

انجام حوائج مردم براي ايشان بسيار مهم بلكه مهم‎ترين مشغوليت بود. عبادات مستحب خودشان را براي كار مردم و حاجت آنان، تعطيل يا مختصر مي كردند؛ البته در حد مقدور اين‎گونه كارهاي‎شان پنهان بود، و ما كه تا حدي نزديك به ايشان رفت و آمد مي كرديم، خبر نداشتيم، مثلا بعد ها خبردار شديم كه براي خانواده هاي زندانيان سياسي شبانه كمك مي فرستادند، و گاه حتي كارهاي شاق به‎عهده مي گرفتند كه كسي از يك گرفتاري نجات پيدا كند. با يكي از دوستان چندين سال پيش در حرم مطهر حضرت رضا عليه‎السلام بوديم، با تلفن همراه به منزل ايشان تلفن كرد، عرض كرد: الان من در مقابل ضريح مطهر هستم چه كنم؟ فرمودند: دوستانت را دعا كن، و گويي اين يك ورد بود بر زبان ايشان.
در تمام دوران سخت جنگ يعني بمباران و موشك‎باران شهر‎ها، با اين كه تهران خالي شده بود، تهران را ترك نكرده و به مسجد مي آمدند، و دائما نگران مردم بودند. چندين بار براي رفع اين بلاها، يك چله تمام زيارت عاشورا خواندند، و شرايط و آداب سخت آن را عمل مي كردند؛ البته هر بار با پايان يا نيمه دوران زيارت، حمله هاي هوايي و موشكي قطع مي شد. در اين اواخر براي پايان يافتن جنگ يك دوره چهل روزه ديگر زيارت مبارك مزبور را خواندند، و دو ماه به پايان جنگ فرمودند: «تا دو ماه ديگر جنگ تمام است، و دو ماه بعد جنگ پايان يافت

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:59:00 ق.ظ ]




 

 

ايشان به تمام آرزوي خودش رسيده بودند ، و در وجود آيت الله بروجردي(ره) استادي را يافته بودند، كه جامع همه‎چيز بود، و هم مي‎توانست تشنگي هاي معنوي ايشان را سيراب كند، و هم نياز هاي علمي او را برآورد. حضور آيت الله بروجردي در قم حوزه اي نوين بنياد نهاد. علم و دانش نضج تازه يافت، و تحقيق در رجال و حديث و فقه واصول ،علاوه بر این ها درس تفسيرحتی معقول، همراه با عشق و شور به درس خواندن در اين حوزه تازه پا به راه افتاد. آيت الله حق ‎شناس درتمام درس هاي فقه و اصول استاد خويش آيت الله بروجردي شرکت کرد، وهمه را نوشت، و امروز اين تقريرات در شمار ميراث علمي ايشان باقي است.

آن‎قدر درس خواندند، و مطالعه كردند که دچار خونريزي بيني شدند!

آيت‎الله حق‎شناس آن‎قدر درس مي خواندند، و مطالعه مي كردند كه طبق فرموده خودشان بارها گرفتار خونريزي بيني شده بودند، و در نهايت در امتحانات دروس آيت ا… بروجردي(ره)به شاگرد اولي مي رسند. ثمره زحمات ايشان اجتهاد مطلق در علوم ديني بود كه مرتبتي بسيار بلند است، ايشان از پنج تن از بزرگان اساتيد حوزه اجازه اجتهاد دريافت كردند كه از آن جمله مي توان به اجازه آيت الله‎العظمي حاج شيخ عبدالنبي عراقي(ره) و آيت الله حاج سيد احمد زنجاني(ره) اشاره كرد. ايشان دردهه چهل، سفري چند ماهه به عتبات عاليات داشتند. دراين سفر مرحوم آيت الله خويي به ديدن ايشان مي آيند. محل ملاقات، منزل اخوان مرعشي(رهما)بود كه از دوستان ايشان و فضلاي نامدار نجف بودند؛ از قبل قرار بحثي نهاده شده بود. دوشب، هرشب، حدود سه ربع ساعت بحث بر سر طهارت يا نجاست اهل كتاب به ميان آمد.

آيت الله خويي خطاب به آقای حق‎شناس : «در اجتهاد ايشان ترديدي نيست.»

يكي از دوستان ايشان كه در اين سفر همراه بود، نقل مي كرد، همين كه آيت الله خويي بر زمين نشستند، به تعارفات مرسوم پرداختند؛ اما هنوز تعارفات ايشان تمام نشده بود كه آقای حق‎شناس همانطور که طبق معمول چشم بر زمین انداخته بود، بحث را شروع كرد، و چنان به جد بحث مي كرد كه آيت الله العظمی خويي سراپا گوش شده بود. بحث كه تمام شد، تازه، مجلس، دوستانه شد، و تعارفات به راه افتاد، و بعد آقای خويي فرموده بودند: «در اجتهاد ايشان ترديدي نيست.»

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:57:00 ق.ظ ]





توسل به حضرت ولي عصر عجل‎الله برای ادامه تحصیل

مي‎فرمودند: «من براي آينده تحصيل به حضرت ولي عصر عجل‎الله فرجه الشريف متوسل شدم، در خواب، ايشان را زيارت كردم. آن حضرت در همان عالم رؤيا كمر مرا گرفتند، و در نجف به زمين گذاشتند؛ اما از بس هوا گرم بود، عرض كردم سوختم، سوختم. باز كمر مرا گرفتند، در وسط مدرسه دارالشفا قم به زمين نهادند. آن جا را موافق يافتم.» بعد ها وقتي به قم رفته بودند، در مدرسه «دارالشفا» كه متصل به مدرسه فيضيه است حجره پيدا كرده بودند. متصدي حجره ها مرحوم شهيد صدوقي بود، كليد همان حجره اي را به من داد كه در عالم خواب به من داده شده بود.

نقل مي كردند: «در این مدرسه يك‎سال همراه كسي در حجره بودم كه او از بيداري قبل از اذان صبح امتناع داشت، و به من اجازه نمی داد ساعت را قبل از اذان كوك كنم. چاره اي نداشتم، آزار هم‎حجره جائز نبود. تمام آن يك‎سال، نماز شبم را در طول روز قضا خواندم. در نتيجه اين صبرواستقامت، سال آينده خداوند توفيق عنايت فرمود، با امام رضوان‎الله عليه هم‎حجره شدم كه اين يك خوشبختی بود.
آن‎روز حوزه علميه قم، در سال هاي بعد از وفات بنيان گذار خويش آيت الله العظمی حاج شيخ عبدالكريم حائري رضوان‎الله عليه به سر مي برد. زعماي حوزه عبارت بودند از آيت الله حجت(ره)، آيت الله سيد محمد تقي خوانساري(ره) و آيت الله سيد صدرالدين صدر(ره)، و چون هيچ‎كدام مرجعيت عام نداشتند، با كمك يكديگر حوزه را اداره مي كردند. آن‎ها مردان بزرگي بودند، بسيار بي‎هوي و تارك حشمت و جاه، و از نظر دانش بلندمرتبه؛ آيت ا… حق‎شناس به درس فقه آيت الله حجت(ره) مي روند كه تمام اين دوره درس را نوشته‎اند، و اين تقريرات؛ جزو نوشته هاي ايشان باقي است. در درس اصول هم به محضر آيت الله خوانساري (ره) حاضر مي‎شوند، و يك دوره تقريرات اين درس هم هنوز باقي مانده است.

اگر مي دانستم تو شاگرد آقاي شاه‎آبادي هستي، امتحانت نمي كردم!

من خودم از ايشان شنيدم كه به درس خارج مكاسب آيت الله خوانساري نيز حضور يافته‎اند. در اوان ورود به قم، به محضر امام خميني -رضوان‎الله عليه- مي رسند، و از ايشان اجازه ورود به درس فلسفه‎شان:اسفار را مي خواهند. مي گفتند: همين‎طور كه حركت مي‎كرديم، امام يك آجر از روي زمين برداشت، و فرمود: ماهيت اين چيست؟ من عرض كردم: ماهيت اين آجريت آن است. بعد از چند سئوال ديگر فرمود: پيش چه كسي درس خوانده اي ؟ من عرض كردم: آيت ا… شاه‎آبادي، فرمود: اگر مي دانستم تو شاگرد آقاي شاه‎آبادي هستي، امتحانت نمي كردم.

در آن سال ها هنوز آيت ا… العظمي بروجردي رضوان‎ا… عليه در بروجرد به سر مي بردند، و به قم نيامده بودند. البته فضلاي قم، ايشان را مي شناختند، و قدر و ارزش علمي ايشان را مي دانستند. لذا گروهي از اين فضلا تابستان ها به بروجرد مي رفتند تا از محضر ايشان استفاده كنند. آيت الله حق‎شناس وآيت الله سلطاني و نيز استاد شهيد مطهري از اين گروه بودند. در سال 1323 شمسي آيت الله العظمي بروجردي(ره) به درخواست و اصرار مكرر علما بزرگ و فضلاي قم، بعد از سفر براي معالجه در تهران، به قم وارد شده و براي زعامت حوزه و عهده‎داري مرجعيت، در آن شهرسكونت مي كنند.

حاج آقاي حق‎شناس مي فرمودند: «من شب خواب ديدم كه همه علماي بزرگ در صحن اتابكي حرم حضرت معصومه سلام‎ا… عليها جمع هستند. تمام اطراف اين صحن دور تا دور، از علما پر بود. آقاي بروجردي از يكي از در هاي صحن وارد شدند. همه علما به احترام ايشان قيام كردند، و ايشان از ابتداي در ورودي به تعارف و احترام به علماي حاضر پرداختند، و من ديدم ايشان كوله پشتي باربران را بر دوش دارند، و همين‎طور كه در برابر آقايان علما كه در آن جا حاضرند، احترام و كرنش مي كنند، كوله پشتي بالا و پايين مي رود. فردا به محضر ايشان رفتم، و خواب را عرضه داشتم، فرمود: اين بار شريعت است كه به دوش من نهاده شده است. اميدوارم آن را به سلامت به دست صاحبش برسانم.

 

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:55:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم