نرجس
 
   



درس ها وعبرت های ماندگار قیام عاشورا...

درس ها و عبرت هاي ماندگار قیام عاشورا

عاشورا، تبلور زنده نماز، مناجات، حماسه، عدالت و شهادت است. در مورد اين رخداد بسيار سخن گفته شده است، ولي به ابعاد گوناگون انساني و اجتماعي و درس ها و پيام هاي زندگي ساز و حماسه آفرين آن كمتر توجه شده است. حال ما در اين مختصر به عبرت هاي عاشورا مي پردازيم:

الف- عبرت هاي سياسي
حركت و نهضت امام حسين(ع) يك جنبش خصوصي يا خانوادگي نبود بلكه حركتي عظيم و انقلابي بزرگ عليه حكومت بني اميه بود. از اين رو يك حركت سياسي محسوب مي شود كه از جهات گوناگون مي تواند الگوي سياسي جوامع باشد كه مهمترين آنها عبارتند:

1- ولايت و رهبري
از مهمترين اصول اسلام، «ولايت» است. ولايت بر مسلمين را امامان حق خودشان مي دانستند و به غاصب بودن ديگران عقيده داشتند. از اين رو امام حسين(ع) فرمودند: «ما خاندان پيامبر بر تصدي اين امر (حكومت بر امت) از اين مدعيان ناحق سزاوارتريم.»
و در زيارتنامه ها گاهي لعنت بر كساني آمده است كه ولايت آنان را انكار كردند.
از سرمايه ها و عبرت هاي نهفته در حركت عاشورا، معرفي «رهبري صالح» به امت اسلام و افشاي رهبران ناشايسته است.

2- عدم ترك امر به معروف و نهي از منكر
حيات جامعه اسلامي به حساسيت مردم نسبت به احكام خدا و نظارت عمومي در امور واليان و مسئولان و مردم عادي است. از اين رو امام حسين(ع) با درك موقعيت حساس جامعه كه روز به روز از سنت رسول خدا فاصله مي گرفت، پرچم امر به معروف و نهي از منكر را علم كرد و در اين راه جان خود و اطرافيانش را به خطر انداخت و براي هميشه و به همگان آموخت كه سكوت در برابر ظلم، بدعت، انحراف، گناهي بزرگ و قيام عليه آنها بالاترين درجه امر به معروف و نهي از منكر است. حال پيروان فرهنگ عاشورا، با الهام از عاشورا بايد نبض پرحركت جامعه اسلامي باشند و نسبت به جريان امور و وضعيت فرهنگي و سياسي حساسيت نشان دهند و با حضور دائم در ميدان امر به معروف و نهي از منكر، عرصه را بر فسادآفرينان تنگ سازند.

3- باطل ستيزي و جهاد
تلاش براي بازگرداندن خلافت اسلامي و حاكميت مسلمين به مجراي حق و اصيل خود و از بين بردن سلطه جائرانه باطل، صفحه ديگري از مبارزات امام حسين(ع) مي باشد كه تكليف «باطل ستيزي» را به صورت كلي و هميشگي روشن مي سازد و اينكه در برابر قدرت هاي باطل، نبايد سكوت و سازش كرد.
از تكاليف مهم مسلمانان در حراست از دين و كيان خويش و مقابله با دشمنان «جهاد» است كه عامل عزت مسلمين است. كربلا و عاشورا يكي از مظاهر عمل به اين تكليف ديني بود و درسي براي همه آزادگان جهان كه در همه حال با همه توان تا آخرين دم، به نبرد با دشمنان اسلام و دين خدا برخيزند.

4- تدبير و برنامه ريزي
قيام عاشورا، يك نهضت حساب شده و با برنامه بود و نه يك شورش كور و بي هدف. براي لحظه به لحظه و روز به روز آن، دورانديشي و تدبير به كار گرفته شده بود.

5- كل يوم عاشورا
از عبرت ها و درس هاي مهم عاشورا، شناخت تكليف دفاع از حق و مبارزه با باطل و ستم در هر جا و هر زمان است. قيام عاشورا تكليف خاص آنحضرت و يارانش در آن مقطع زماني خاص نبود، بلكه هرگاه هرجا نظير آن شرايط پيش آيد، همان تكليف هم ثابت است.

ب) پيام ها و عبرت هاي اخلاقي

1- آزادگي
آزادي در مقابل بردگي، اصطلاحي، حقوقي و اجتماعي است، اما «آزادگي» برتر از آزادي است و نوعي حريت و رهايي انسان از قيد ذلت آور و حقارت بار است. نهضت عاشورا جلوه بارزي از آزادگي در مورد امام حسين(ع) و خاندان و ياران شهيد او است كه از ميان دو امر شمشير يا ذلت، مرگ با افتخار را پذيرفت و فرمود: «هيهات من الذله» انسان هاي آزاده در راه استقلال و رهايي از ستم طاغوت ها و در آن لحظات حساس و دشوار انتخاب، مرگ سرخ و مبارزه خونين را برمي گزينند و فداكارانه جان مي بازند تا جامعه خود را آزاد كنند.

2- ايثار
اوج ايثار، ايثار خون و جان است. ايثارگر كسي است كه حاضر باشد هستي و جان خود را براي دين فدا كند. در صحنه كربلا نخستين ايثارگر سيدالشهدا(ع) بود كه در راه خدا از جان و مال و ناموس خود گذشت. و براي همه مخصوصاً شيعيان اين درس را داد كه در راه رضاي خدا و حفظ دين خدا بايد از تمنيات خويش گذشت.

3- شجاعت
صحنه عاشورا تصويري است واضح از شجاعت امام حسين(ع) و اهل بيتش. شجاعت عاشورائيان ريشه در اعتقادشان داشت. لذا عاشورا الهام بخش شجاعت به مبارزان بوده است و محرم همواره روحيه، شهامت و ظلم ستيزي به مردم مي داده است.

4- عزت
عزت يعني، شكست ناپذيري، صلابت نفس، و حفظ كرامت و شخصيت والاي انسان است. ستم پذيري و تحمل سلطه باطل و سكوت در برابر تعدي و تسليم فرومايگان شدن و اطاعت از فاجران همه از ذلت نفس و زبوني و حقارت روح سرچشمه مي گيرد.
عزت و كرامت امام حسين(ع) در عاشورا درس عبرتي بر تمام مسلمانان شد كه به زيربار خواسته هاي ستمگران و ظالمان و قدرت هاي بزرگ نروند و در برابر تعدي آنها با تمام قوا با عزت و سربلندي بايستند.

5- عمل به تكليف
فرهنگ «عمل به تكليف» وقتي در جامعه و ميان افراد حاكم باشد، همواره احساس پيروزي مي كنند. امامان شيعه در هر شرايطي طبق تكليف عمل مي كردند. حادثه عاشورا نيز يكي از جلوه هاي عمل به وظيفه بود.
پيام عاشورا: «شناخت تكليف» و «عمل به تكليف» است. از سوي همه مردم، به ويژه آنان كه موقعيت ويژه و الگويي براي ديگران دارند.

6- عشق به خدا
از والاترين و زلال ترين حالات جان آدمي، عشق به كمال مطلق خداي متعال است. سراسر عاشورا و صحنه هاي رزم رزمندگان، جلوه اي از اين جذبه معنوي و عشق برين است و شهادت ياران و عزيزان هركدام هديه اي به درگاه دوست است تا رضاي او تأمين شود. اين مشرب عرفاني و عشق به خدا بايد سرمشق صاحبدلان و عاشقان درگاه حضرت دوست باشد. حفظ دين خدا قرباني مي خواهد كه امام و يارانش قربانيان در اين راه بودند.
براي ملت ها هم قرباني شدن و قرباني دادن، رمز عزت و پيروزي است عبرت و پيام عاشورا اين است كه به ملتي كه در راه «آزادي» گام برداشته بايد قربانيان بسياري تقديم آستان حريت كند.
آري حوادث تاريخي اگر به چشم عبرت و درس گرفتن مورد مطالعه قرار گيرد «درس آموز» است. حادثه كربلا يكي از اين حوادث «الهام بخش» و «عبرت آموز» است. در عين حال كه براي همه حق جويان و عدالت خواهان و مباران راه حق و آزادي، يكي از غني ترين منابع الهام گيري است، از نگاه ديگر يكي از تلخ ترين حوادث و فجايعي است كه در تاريخ اسلام پديد آمد و جا دارد كه كاملاً بيان شود كه چه عواملي سبب شد، اين فاجعه به بار آمد و از آن درس عبرت گرفت. عواملي مثل دنياطلبي، غفلت، رها كردن تكليف، بي طرفي نسبت به حق و باطل و… كه همه اينها در به وجود آمدن اين فاجعه به نوعي دخيل بودند

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-08-04] [ 08:37:00 ق.ظ ]




بانوی صبر واستقامت...

بانوی صبر و استقامت- حضرت زینب و كربلا

سر نی در نی‏نوا می‏ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می‏ماند اگر زینب نبود
ای فروغ تابنده کوثر! ای پرستار شهادت! تو بانوی فصاحت و اعجازی. نطق آتشین تو قلب سنگی کوفیان را ذوب کرد، اشک از چشمان آنها به راه انداخت و به سینه های کویری شان گسیل داشت.
تو فرزند کوثری! تو جرعه ناب کوثری! نامت همیشه درس آموز عزت و یادت هماره الهام بخش شرف و مردانگی باد.ای شکوه حماسه در سراپرده حیرت! ای زخم خورده نینوا! ای بانوی خورشیدهای دربند! ای زینب قهرمان! تو که خود، وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای، تو که خود دریای بی کران اشک را، ساحل بودی، چگونه باید بر تو سوگواری نمود که ما سوگواری را از تو یادگار داریم. تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری ات، به گوش تاریخ رساندی و اگر این حنجره صبوری و آن نطق آتشین تو در کاخ یزیدیان نبود، داستان جانسوز آن ظهر عطشناک در کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده می شد.
تو گویی او به دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زینب (س) این اسطوره تاریخ را می گویم. آمده بود تا عشق را مبهوت لحظه های زلالش کند. آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار را به نمایش گذارد. آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند؛ مونس و یار برادر، سالار قافله حسینی و غم خوار اسیران باشد. آمده بود تا فریاد بلند مظلومان باشد؛ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای تاریخ به گوش شنوای دل های حق جویان می رسد.
اسیران بر هودجی از خون نشسته بودند. با حسین آمده بودند و بی حسین بر می گشتند و سالار قافله، زینب بود؛ هر چند خمیده و شکسته دل، ولی به پاسداری از حقیقت ایستاده بود تا امتداد راه برادر باشد. وصیت برادر این بود که “زینبم، بعد از من مبادا روی بخراشی و گریبان بدری و جزع و فزع کنی.” و زینب اکنون آرام چون شقایقی داغ دار با مصیبتی عظیم در دل همراه قافله شده بود.
زینب (علیهاالسلام) در خانه رفیع امامت رشد یافته، از لبان وحی علم آموخته و در دامان کرامت پرورش یافته بود. او لباس پاکی و تقوا پوشیده بود و به آداب و اخلاق اسلامی مزین شده بود. زینب (س) فصاحت و بلاغت را از علی، نجابت را از فاطمه، صبر و شکیبایی را از حسن و مظلومیت در عین ایستادگی را از حسین آموخته بود؛ او روح بلند و رضا بود.
حضرت زینب (س) در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود. او بیش تر شب ها را با عبادت و بندگی حضرت حق به صبح می رساند و همواره قرآن تلاوت می کرد. تهجد و شب زنده داری حضرت زینب (س) در طول حیات پربرکتش نشد؛ حتی در شب یازدهم محرم با آن همه رنج و خستگی و دیدن آن مصیبت های دلخراش هم به عبادت خدا پرداخت. حضرت سجاد (ع) می فرماید: ” آن شب دیدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است.” و نیز از آن حضرت نقل شده که “عمه ام زینب با این همه مصیبت از کربلا تا شام، هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد” و نیز روایت می کنند: “چون امام حسین (ع) برای وداع با زینب (س) آمد، فرمود: خواهرم، مرا در نماز شب فراموش نکن.”
زینب (علیهاالسلام) در ایام کودکی، با برادرش حسین (ع) انس و الفتی عجیب داشت و در کنار برادر، آرامش می یافت و دیده از دیدارش بر نمی بست و از حضور مبارکش دور نمی شد. روزی حضرت فاطمه (س) نزد پدر رفت و عرض کرد: “پدر جان، متعجبم از محبت فراوانی که میان زینب و حسین است. این دختر چنان است که بی دیدار حسین شکیبایی ندارد.” رسول خدا (ص) چون این سخن بشنید، آه دردناکی از سینه برکشید و اشک دیده بر چهره روان کرد و فرمود: “ای روشنی چشم من، این دختر با حسین به کربلا خواهد رفت و به هزار گونه رنج و بلا گرفتار خواهد شد.”
حضرت زینب (س) تنها 56 سال امانت الهی خویش را بر دوش کشید. نقل است که در اواخر عمر آن بانوی بزرگ، در مدینه منوره قحطی پیش آمد. عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب (س) در شام مزرعه ای داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن دیار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمین بیمار شد و در همان جا روح خود، این امانت الهی را به صاحبش باز گرداند و با جسمی خسته از فراز و نشیب زمان و رنجور از جور مردمان به دیار باقی شتافت.
چشمانش را گشود و برای آخرین بار به دورترین نقطه خیره شد. در این مدت حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعله کشید و یاد برادر تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمه های آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت. زینب (س) پلک ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: “السلام علیک یا ابا عبدالله” و به برادر پیوست.
عروج ملکوتی آن بانوی مکرمه بنا به قول مشهور در پانزدهم رجب سال 62 قمری رخ داد. اینک مزار شریفش، قبله عاشقان خاندان عصمت و طهارت در دمشق (سوریه) است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ق.ظ ]




علت  غیبت امام مهدی "عج"

علت غیبت امام مهدى (عج)
علت غیبت امام مهدى (علیه السلام) از اسرار الهى است که به حقیقت آن نمى توانیم پى ببریم. براى غیبت موقت، نمونه هایى از زندگى اولیاى خدا در گذشته و امت هاى پیشین وجود دارد. مثلاً موساى کلیم (علیه السلام) چهل روز از امت خویش غایب شد و همه آن مدت را در میقات گذراند.(۱) حضرت مسیح به خواست خدا از چشم امتش پنهان شد و دشمنانش نتوانستند او را از بین ببرند.(۲) حضرت یونس (علیه السلام) نیز مدتى از میان قوم خود پنهان بود.(۳)
پس غیبت امام زمان (علیه السلام) از دیده ها، موضوع تازه اى نیست و این غیبت هر چه هم به درازا بکشد نمى تواند بهانه انکار اصل وجود مهدى (علیه السلام) گردد. اساساً هر چه که از راه نقل متواتر ثابت شود، اما انسان نتواند آن را تجربه یا مشاهده کند، نمى تواند آن را انکار یا در پذیرش آن تردید کند، چون این تواتر در نقل اطمینان آور است. در غیر این صورت، بسیارى از مطالب مسلم و ضروریات دین در معرض انکار و تردید قرار خواهد گرفت با این حال باید گفت: در حد فکر بشرى ما، شناخت فلسفه غیبت ممکن است و آن این است که از آن جا که خداوند متعال اراده فرموده که بسط عدالت و گسترش توحید را در سطح جهان به وسیله او قرار دهد و این آرزوى بزرگ و آرمان متعالى پس از گذشت مدت زمانى تحقق پذیر خواهد بود، یعنى دورانى که عقل بشرى به کمال برسد و آمادگى فکرى براى آن مرحله پیدا کند و جهان با اشتیاق، از موکب آن امام عدالت گستر و آزادى بخش استقبال کند، طبیعى است که اگر آن امام در میان مردم آشکار باشد و با آنان زندگى کند، پیش از آنکه آن مسأله پخته شود و مقدمات و زمینه لازم و مناسب آن فراهم گردد، سرانجام و سرنوشت او سرنوشت پدران بزرگوارش خواهد بود، یعنى شهادت. و پیش از آنکه آن هدف و آرمان بزرگ به دست او تحقق یابد کشته خواهد شد.
در برخى روایات اهل بیت به این حکمت اشاره شده است: امام باقر (علیه السلام) فرمود: حضرت مهدى (علیه السلام) پیش از ظهورش غیبتى خواهد داشت. راوى پرسید: براى چه؟ فرمود: از بیم کشته شدن.(۴) یعنى غیبت، براى جلوگیرى از کشته شدن پیش از تحقق آن هدف مورد انتظار است. در روایات، جهات دیگرى هم براى غیبت او ذکر شده است، همچون آزمایش و امتحان مردم در عصر غیبت، تا معلوم شود تا چه حد در راه ایمان و اعتقاد، ثابت قدم و استوارند.(۵)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-08-03] [ 09:23:00 ق.ظ ]




علت توصیف حضرت مهدی(ع) به بقیه الله
«بَقِیَّهُ الله» در آیه ۸۶ سوره هود، تفسیر به وجود مهدى (علیه السلام) یا بعضى از امامان دیگر شده است(۱) از جمله در کتاب «اکمال الدین» از امام باقر (علیه السلام) چنین نقل شده: نخستین سخنى که مهدى (علیه السلام) پس از قیام خود مى گوید، این آیه است: بَقِیَّهُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین. سپس مى گوید: منم بقیه الله و حجت و خلیفه او در میان شما، آنگاه هیچ کس بر او سلام نمى کند مگر این که مى گوید: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللهِ فِی أَرْضِه .(۲)
آیات قرآن هر چند در مورد خاصى نازل شده باشد، مفاهیم جامعى دارد که مى تواند در اعصار و قرون بعد، بر مصداق هاى کلى تر و وسیع تر، تطبیق شود. درست است که در آیه فوق، مخاطب قوم شعیب اند، و منظور از «بقیه الله» سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهى است، ولى هر موجود نافع که از طرف خداوند براى بشر باقى مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بقیه الله» محسوب مى شود. تمام پیامبران الهى و پیشوایان بزرگ «بقیه الله»اند. تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت براى یک قوم و ملت باقى مى مانند از این نظر «بقیه الله»اند.
همچنین سربازان مبارزى که پس از پیروزى از میدان جنگ باز مى گردند، آنها نیز «بقیه الله»اند. و از آنجا که، مهدى موعود (علیه السلام) آخرین پیشوا و بزرگ ترین رهبر انقلابى پس از قیام پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) است، یکى از روشن ترین مصادیق «بقیه الله» و از همه به این لقب شایسته تر است، به خصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است. (۳)

موضوعات: مهدی موعود(عج)  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ق.ظ ]




تفسیر سوره کوثر از مجموعه تفسیر نمونه (متن کامل)
*
این سوره در مکه نازل شده و داراى ۳ آیه است.

محتوا و فضیلت سوره کوثر
مـشـهـور ایـن اسـت کـه ایـن سـوره در (مـکـه ) نـازل شـده اسـت ولى بـعـضـى احـتـمـال مـدنـى بـودن آن را داده انـد، ایـن احـتـمـال نـیـز داده شده است که این سوره دو بار نـازل شـده یـکـبـار در مـکـه و بـار دیـگـرى در مـدیـنـه ، ولى روایـاتـى کـه در شـاءن نزول این سوره وارد شده ، قول مشهور را که این سوره مکى است تاءیید مى کند.
در شـاءن نـزول ایـن سـوره مـى خـوانـیـم : (عـاص بـن وائل ) کـه از سـران مـشـرکـان بود، پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد، و مدتى با حضرت گفتگو نمود، گروهى از سـران قـریـش در مـسـجـد نـشـسـتـه بـودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامى که (عـاص بـن وائل ) وارد مـسجد شد به او گفتند: با که صحبت مى کردى ؟ گفت : با این مرد (ابتر! )
ایـن تـعـبیر را به خاطر این انتخاب کرد که (عبدالله ) پسر پیغمبر اکرم (صلى الله عـلیـه و آله و سلم ) از دنیا رفته بود، و عرب کسى را که پسر نداشت (ابتر) (یعنى بلاعقب ) مى نامید، و لذا قریش این نام را بعد از فوت پسر پیغمبر براى حضرت انتخاب کـرده بـود (سـوره فـوق نـازل شـد و پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را به نعمتهاى بسیار و کوثر بشارت داد، و دشمنان او را ابتر خواند.
تـوضـیح اینکه : پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) دو فرزند پسر از بانوى اسـلام خـدیجه داشت : یکى قاسم و دیگرى طاهر که او را (عبدالله ) نیز مى نامیدند، و ایـن هـر دو در مـکـه از دنـیـا رفـتـنـد، و پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فاقد فـرزنـد پـسـر شـد، ایـن مـوضوع زبان بدخواهان قریش را گشود، و کلمه (ابتر) را براى حضرتش انتخاب کردند.
آنـهـا طـبـق سـنـت خـود بـراى فـرزنـد پـسـر اهـمـیـت فـوق العـاده اى قـائل بـودند، او را تداوم بخش برنامه هاى پدر مى شمردند، بعد از این ماجرا آنها فکر مى کردند با رحلت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) برنامه هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.
قرآن مجید نازل شد و بطرز اعجازآمیزى در این سوره به آنها پاسخ گفت ، و خبر داد که دشـمـنـان او ابتر خواهند بود، و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد، بشارتى کـه در ایـن سوره داده شده از یکسو ضربه اى بود بر امیدهاى دشمنان اسلام ، و از سوى دیـگـر تـسـلى خـاطـرى بـود بـه رسـول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) که بعد از شنیدن این لقب زشت و توطئه دشمنان قلب پاکش غمگین و مکدر شده بود.
در فـضـیـلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمـده اسـت : مـن قـراءهـا سـقـاه الله مـن انـهـار الجـنـه ، و اعـطـى مـن الاجـر بـعـدد کـل قـربـان قـربـه العـبـاد فـى یـوم عـیـد، و یـقـربـون مـن اهل الکتاب و المشرکین :
هـر کـس آن را تـلاوت کند خداوند او را از نهرهاى بهشتى سیراب خواهد کرد، و به عدد هر قـربانى که بندگان خدا در روز عید (قربان ) قربانى مى کنند، و همچنین قربانیهائى که اهل کتاب و مشرکان دارند، به عدد هر یک از آنان اجرى به او مى دهد.
نام این سوره (کوثر) از اولین آیه آن گرفته شده است .
آیه و ترجمه
بسم الله الرحمن الرحیم
إ نا اءعطینک الکوثر (۱)
فصل لربک و انحر (۲)
إ ن شانئک هو الا بتر (۳)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
۱- ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان ) عطا کردیم .
۲- اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن .
۳- مسلما دشمن تو ابتر و بلا عقب است .
تفسیر
ما به تو خیر فراوان دادیم
روى سـخـن در تمام این سوره به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) است (مانند سـوره و الضـحـى و سـوره ا لم نشرح ) و یکى از اهداف مهم هر سه سوره تسلى خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناک و زخم زبانهاى مکرر دشمنان است .
نخست مى فرماید: ما به تو کوثر عطا کردیم (انا اعطیناک الکوثر).
(کوثر) وصف است که از کثرت گرفته شده ، و به معنى خیر و برکت فراوان است ، و به افراد سخاوتمند نیز کوثر گفته مى شود.
در ایـنـکـه مـنـظـور از کـوثـر در ایـنـجـا چـیـسـت ؟ در روایـتـى آمده است که وقتى این سوره نـازل شد پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بر فراز منبر رفت و این سوره را تـلاوت فـرمـود، اصـحاب عرض کردند: این چیست که خداوند به تو عطا فرموده ؟ گفت : نهرى است در بهشت ، سفیدتر از شیر، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبه هائى از در و یاقوت است ….
در حـدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: کوثر نهرى است در بـهـشت که خداوند آن را به پیغمبرش در عوض فرزندش (عبد الله که در حیات او از دنیا رفت ) به او عطا فرمود.
بـعـضـى نـیـز گـفته اند: منظور همان حوض کوثر است که تعلق به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) دارد و مؤمنان به هنگام ورود در بهشت از آن سیراب مى شوند.
بـعـضـى آن را بـه نـبـوت تفسیر کرده ، و بعضى دیگر به قرآن ، و بعضى به کثرت اصـحـاب و یـاران ، و بـعـضـى بـه کـثـرت فـرزنـدان و ذریـه کـه هـمـه آنـهـا از نـسـل دخـتـرش فـاطمه زهرا (علیهاالسلام ) به وجود آمدند، و آنقدر فزونى یافتند که از شماره بیرونند، و تا دامنه قیامت یادآور وجود پیغمبر اکرمند، بعضى نیز آن را به شفاعت تـفـسـیـر کـرده و حـدیـثـى از امـام صـادق در ایـن زمـیـنـه نقل نموده اند.
تـا آنـجـا کـه (فـخـر رازى ) پانزده قول در تفسیر (کوثر) ذکر کرده است ، ولى ظاهر این است که غالب اینها بیان مصداقهاى روشنى از این مفهوم وسیع و گـسترده است ، زیرا چنانکه گفتیم (کوثر) به معنى (خیر کثیر و نعمت فراوان ) اسـت ، و مـى دانـیـم خـداوند بزرگ نعمتهاى فراوان بسیارى به پیغمبر اکرم (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) ارزانى داشت که هر یک از آنچه در بالا گفته شد یکى از مصداقهاى روشن آن است ، و مصداقهاى بسیار دیگرى نیز دارد که ممکن است به عنوان تفسیر مصداقى براى آیه ذکر شود.
بـه هـر حـال تـمـام مواهب الهى بر شخص پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در تـمام زمینه ها حتى پیروزیهایش در غزوات بر دشمنان ، و حتى علماى امتش که در هر عصر و زمـان مـشعل فروزان قرآن و اسلام را پاسدارى مى کنند، و به هر گوشهاى از جهان مى برند، همه در این خیر کثیر وارد هستند.
فـرامـوش نـبـایـد کرد این سخن را خداوند زمانى به پیامبرش مى گوید که که آثار این خـیـر کثیر هنوز ظاهر نشده بود، این خبرى بود از آینده نزدیک و آینده هاى دور، خبرى بود اعجازآمیز و بیانگر حقانیت دعوت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم.
ایـن نـعـمـت عظیم و خیر فراوان شکرانه عظیم لازم دارد، هر چند شکر مخلوق هرگز حق نعمت خـالق را ادا نمى کند، بلکه توفیق شکرگزارى خود نعمت دیگرى است از ناحیه او لذا مى فـرمـایـد: اکـنـون کـه چـنـیـن اسـت ، فـقط براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن (فصل لربک و انحر).
آرى بـخـشنده نعمت او است ، بنابراین نماز و عبادت و قربانى که آن هم نوعى عبادت است بـراى غـیـر او مـعنى ندارد، مخصوصا با توجه به مفهوم رب که حکایت از تداوم نعمتها و تدبیر و ربوبیت پروردگار مى کند.
کوتاه سخن اینکه (عبادت ) خواه به صورت نماز باشد، یا قربانى کردن مخصوص رب و ولى نعمت است ، و او منحصرا ذات پاک خدا است .
این در برابر اعمال مشرکان است که براى بتها سجده و قربانى مى کردند، در حالى که نـعـمـتـهـاى خـود را از خـدا مـى دانـسـتـنـد! و بـه هـر حـال تـعـبـیـر (لربـک ) دلیل روشنى است بر مساءله لزوم قصد قربت در عبادات .
بسیارى از مفسران معتقدند که منظور نماز روز عید قربان ، و قربانى کردن در همان روز اسـت ، ولى ظـاهـرا مـفـهـوم آیه مفهوم عام و گسترده اى است هر چند نماز و قربانى روز عید یکى از مصداقهاى روشن آن است .
تعبیر به (وانحر) از ماده (نحر) که مخصوص کشتن شتر است ، شاید به خاطر این است که در میان قربانیها شتر از اهمیت بیشترى برخوردار بود، و مسلمانان نخستین علاقه بسیار به آن داشتند، و قربانى کردن شتر بدون ایثار و گذشت ممکن نبود.
در اینجا دو تفسیر دیگر براى آیه فوق ذکر شده است :
۱- مـنـظـور از جمله (وانحر) رو به قبله ایستادن به هنگام نماز است ، چرا که ماده نحر بـه مـعـنـى گـلوگـاه مـى بـاشـد، سـپـس عـرب آن را مـعـنـى مـقـابـله بـا هـر چـیـز اسـتـعـمـال کـرده اسـت ، و لذا مـى گـویـنـد (مـنـازلنـا تـتـنـاحـر) یـعنى : منزلهاى ما در مقابل یکدیگر است .
۲- مـنـظـور بـلنـد کـردن دسـتـهـا بـه هـنـگـام تـکـبـیـر و آوردن آن در مـقـابـل گـلوگـاه و صـورت اسـت ، در حـدیـثـى مـى خـوانـیـم : هـنـگـامـى کـه ایـن سـوره نـازل شـد پـیـغـمـبـر اکـرم (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) از جبرئیل سؤ ال فرمود: این (نحیره ) اى که پروردگارم مرا به آن ماءمور ساخته چیست ؟
(جـبـرئیل ) عرض کرد: این نحیره نیست ، بلکه خداوند به تو دستور مى دهد هنگامى که وارد نماز مى شوى موقع تکبیر، دستها را بلند کن ، و همچنین هنگامى که رکوع مى کنى یـا سـر از رکـوع برمى دارى ، و یا سجده مى کنى ، چرا که نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان همین گونه است ، و براى هر چیزى زینتى است ، و زینت نماز بلند کردن دستها در هر تکبیر است.
و در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که در تفسیر این آیه با دست مبارکش اشـاره کـرده و فـرمـود: مـنـظور این است که دستها را اینگونه در آغاز نماز بلند کنى به طورى که کف آنها رو به قبله باشد.
ولى تـفـسـیـر اول از هـمـه مـنـاسـب تـر اسـت ، چـرا کـه مـنـظـور نـفـى اعـمـال بـت پـرسـتـان اسـت که عبادت و قربانى را براى غیر خدا مى کردند، ولى با این حـال جـمـع مـیـان هـمه معانى و روایاتى که در این باب رسیده است هیچ مانعى ندارد و به خـصـوص اینکه درباره بلند کردن دست به هنگام تکبیرات روایات متعددى در کتب شیعه و اهـل سـنـت نـقـل شـده اسـت ، بـه ایـن تـرتـیـب آیـه مـفـهـوم جـامـعـى دارد کـه ایـنـهـا را نـیـز شامل مى شود.
و در آخـریـن آیـه ایـن سوره با توجه به نسبتى که سران شرک به آن حضرت مى دادند مى فرماید: (تو ابتر و بلاعقب نیستى ، دشمن تو ابتر است !) (ان شانئک هو الابتر).
(شـانـى ء) از مـاده (شنئان ) (بر وزن ضربان ) به معنى عداوت و کینه – ورزى و بدخلقى کردن است ، و (شانى ء) کسى است که داراى این وصف باشد.
قـابـل توجه اینکه : (ابتر) در اصل به معنى (حیوان دم بریده ) است و انتخاب این تعبیر از سوى دشمنان اسلام به منظور هتک و توهین بود، و تعبیر (شانى ء) بیانگر ایـن واقـعـیـت است که آنها در دشمنى خود حتى کمترین ادب را نیز رعایت نمى کردند، یعنى عداوتشان آمیخته با قساوت و رذالت بود، در حقیقت قرآن مى گوید: این لقب خود شما است نه پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ).
از سـوى دیـگر همانگونه که در شاءن نزول سوره گفته شد: قریش انتظار مرگ پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و برچیده شدن بساط اسلام را داشتند، چرا که مى گفت ند او بلا عقب است ، قرآن مى گوید تو بلا عقب نیستى ، دشمنان تو بلا عقب اند!
نکته ها
۱- فاطمه (علیهاالسلام ) و کوثر
گفتیم کوثر یک معنى جامع و وسیع دارد، و آن خیر کثیر و فراوان است ، و مصادیق آن زیاد اسـت ، ولى بـسـیارى از بزرگان علماى شیعه یکى از روشن ترین مصداقهاى آن را وجود مـبـارک (فـاطـمـه زهـرا) (سـلام الله عـلیـهـا) دانـسـتـه انـد، چـرا کـه شـاءن نـزول آیـه مى گوید: آنها پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را متهم مى کردند که بلا عقب است ، قرآن ضمن نفى سخن آنها مى گوید: ما به تو کوثر دادیم .
از این تعبیر استنباط مى شود که این (خیر کثیر) همان فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) است ، زیرا نسل و ذریه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به وسیله همین دختر گرامى در جـهـان انـتـشـار یافت نسلى که نه تنها فرزندان جسمانى پیغمبر بودند، بلکه آئین او و تمام ارزشهاى
اسـلام را حـفـظ کـردنـد، و بـه آیـنـدگـان ابـلاغ نـمـودنـد، نـه تـنـهـا امـامـان مـعـصـوم اهـل بـیـت (عـلیـهـمـالسـلام ) کـه آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران هزار از فـرزنـدان فـاطـمـه (عـلیـهـاالسـلام ) در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علماى بزرگ و نویسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکارى در حفظ آئین اسلام کوشیدند.
در ایـنـجـا بـه بـحث جالبى از (فخر رازى ) برخورد مى کنیم که در ضمن تفسیرهاى مختلف کوثر مى گوید:
قـول سـوم ایـن اسـت کـه ایـن سـوره بـه عـنـوان رد بـر کـسـانـى نـازل شـده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) خرده مى گـرفـتـنـد، بـنـابـرایـن مـعـنـى سـوره ایـن اسـت کـه خـداونـد بـه او نـسـلى مى دهد که در طـول زمـان بـاقـى مـى مـانـد، بـبـیـن چـه انـدازه از اهـل بـیـت را شـهـیـد کـردنـد، در عـیـن حـال جـهـان مـملو از آنها است ، این در حالى است که از بنى امیه (که دشمنان اسلام بودند) شـخـص قابل ذکرى در دنیا باقى نماند، سپس بنگر و ببین چقدر از علماى بزرگ در میان آنها است ، مانند باقر و صادق و رضا و نفس زکیه و.
۲- اعجاز این سوره
ایـن سـوره در حـقـیـقـت سـه پـیـشگوئى بزرگ در بردارد: از یکسو اعطاء خیر کثیر را به پـیـغـمـبـر نـویـد مـى دهـد (گـر چـه (اعـطـیـنـا) بـه صـورت فـعـل مـاضـى اسـت ، ولى مـمـکـن اسـت از قـبـیـل مـضـارع مـسـلم بـاشـد کـه در شکل ماضى بیان
شده ) و این خیر کثیر تمام پیروزیها و موفقیتهائى را که بعدا نصیب پیغمبر اکرم (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) شـد، بـه هـنـگـام نـزول ایـن سـوره در مـکـه قابل پیشبینى نبود، شامل مى شود.
از سوى دیگر خبر مى دهد که پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) بلا عقب نخواهد بود، بلکه نسل و دودمان او به طور فراوان در جهان وجود خواهند داشت .
از سـوى سـوم خـبـر مـى دهد که دشمنان او ابتر و بلا عقب خواهند بود، این پیشگوئى نیز تحقق یافت ، و چنان دشمنانش تار و مار شدند که امروز اثرى از آنها باقى نمانده است ، در حـالى کـه طوائفى همچون بنى امیه و بنى عباس که به مقابله با پیغمبر (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) و فـرزنـدان او بـرخـاسـتـنـد روزى آنـقـدر جـمـعـیـت داشـتـنـد کـه فـامـیـل و فـرزنـدان آنـهـا قابل شماره نبود، ولى امروز اگر هم چیزى از آنها باقى مانده باشد هرگز شناخته نیست .
۳- ضمیر جمع در باره خدا براى چیست ؟
قابل توجه اینکه در اینجا و در آیات فراوان دیگرى از قرآن مجید خداوند با صیغه متکلم مع الغیر از خود یاد مى کند مى فرماید: ما کوثر را به تو عطا کردیم !
ایـن تـعـبـیـر و مانند آن براى بیان عظمت و قدرت است ، زیرا بزرگان هنگامى که از خود سخن مى گویند نه فقط از خود که از ماءمورانشان نیز خبر مى دهند، و این کنایه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است .
در آیـه مـورد بـحـث کـلمـه (ان ) نـیـز تـاءکـید دیگرى است بر این معنى ، و تعبیر به (اعطیناک ) و نه (آتیناک ) دلیل بر این است که خداوند (کوثر) را به حضرتش بخشیده و اعطا فرموده است ، و این بشارتى است بزرگ به پیغمبر اکرم
تـا در بـرابـر یـاوه گـوئیـهاى دشمنان قلب مبارکش آزرده نشود، و در عزم آهنینش فتور و سستى راه نیابد، و بداند تکیه گاه او خدائى است که منبع همه خیرات است و خیر کثیر در اختیار او نهاده .
خـداونـدا! مـا را از بـرکـات این (خیر کثیر) که به پیامبرت مرحمت فرمودى بى نصیب مگردان .
پـروردگـارا! تـو مـى دانـى مـا آن حـضـرت و ذریـه طـاهـریـنـش را از صـمـیـم دل دوست داریم ، ما را در زمره آنان محشور کن .
بارالها! عظمت او و آئینش بسیار است روز به روز بر این عظمت و عزت و شوکت بیفزاى .
آمین یا رب العالمین

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم