نرجس
 
   



آیا نماز خواندن با آرایش اشکال دارد
آرایش اگر بعد از وضو باشد و آن قدر زیاد نباشد که به صورت لایه ای روی پوست مانع رسیدن پیشانی بر مهر شود برای نماز اشکالی ندارد اما در صورتی که نامحرم شخص را می بیند واجب است صورت را بپوشاند.

احکام نماز

آرایش اگر بعد از وضو باشد و آن قدر زیاد نباشد که به صورت لایه ای روی پوست مانع رسیدن پیشانی بر مهر شود برای نماز اشکالی ندارد اما در صورتی که نامحرم شخص را می بیند واجب است صورت را بپوشاند.
سوال: آیا بروز صرع خفیف در هنگام نماز، باعث باطل شدن نماز می‌شود؟ توضیح این‌که در این هنگام، فرد برای دقایقی کوتاه دچار زوال شعور شده و برخی از امور پیرامون خود را درک نمی‌کند، در عین حال عقل او زائل نمی‌گردد. مثلاً اگر این تشنج در حال رانندگی و هر امر روزمره دیگری عارض شود، فرد کار خود را به درستی انجام می‌دهد، اما اگر از او در مورد موضوعات جدیدی پرسش شود، قدرت تحلیل نداشته و در هر دو صورت، آنچه رخ داده را از یاد می‌برد.
چنانچه با بروز این حالت، عقل زائل نشده و موجب دیوانگی یا بیهوشی نشود، نماز باطل نیست، ولی اگر در این حال به قدری ساکت بماند که نگویند نماز می‌خواند، نمازش باطل است.

حضرت آیة الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):

صِرف آن تا مادامی که عقل را از بین نبرد و مثل دیوانگی و بیهوشی‏ نباشد باعث باطل شدن وضو نمی‌گردد.

حضرت آیة الله العظمی شبیری زنجانی (مد ظله العالی):

در فرض سوال، اگر به قدری ساکت بماند که نگویند نماز می‌خواند نمازش باطل است، وگرنه ایرادی ندارد.

حضرت آیة الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):

چنانچه موجب زوال عقل نشود نماز باطل نمی‌شود.
حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

در صورتی که سطح شعور پایین آمده و به طور کلی از بین نرفته، نماز صحیح است.

حضرت آیة الله العظمی نوری همدانی (مد ظله العالی):

حالت مذکور اگر موجب زوال عقل- هرچند برای مدت کوتاه - نشود نماز باطل نمی‌شود.
سوال: هم غذا شدن و رفت و آمد با افرادی که نماز نمی خوانند چه حکمی دارد؟

ترک نماز اگر از روی بی مبالاتی باشد، موجب کفر نمی شود و ادامه ی رفت و آمد با ایشان در صورت احتمال تأثیرگذاری، مانعی ندارد.

سوال: بین نماز اول وقت و درس (کلاس درسی که در زمان اذان ظهر برقرار است) کدام بهتر است؟ آیا جایز است کلاس درس را به خاطر نماز اول وقت ترک کرد؟

خواندن نماز در ابتدای وقت، مستحب موکّد است ولی چنانچه رها کردن کلاس درس در اول وقت، توهین به استاد و یا خلاف مقررات مدرسه و یا باعث رکود علمی شود، نماز را پس از پایان کلاس به جای آورید؛ اگرچه مدیران و مسئولان باید بدانند که در وقت نماز، کلاس برگزار نکنند.
سوال: آیا نماز خواند با آرایش اشکال دارد؟
آرایش اگر بعد از وضو باشد و آن قدر زیاد نباشد که به صورت لایه ائی روی پوست مانع رسیدن پیشانی بر مهر شود برای نماز اشکالی ندارد اما در صورتی که نامحرم او را می بیند واجب است صورت را بپوشاند.
سوال: لطفاً مبطلات نماز را بیان فرمایید؟

جواب: دوازده چیز نماز را باطل می‌كند: 1ـ آنكه در بین نماز یكی از شرط‌های آن از بین برود مثلاً در بین نماز بفهمد مكانش غصبی است. 2ـ آنكه در بین نماز عمداً یا سهواً یا از روی ناچاری، چیزی كه وضو یا غسل را باطل می‌كند پیش آید. 3ـ از مبطلات نماز آن است كه مثل بعضی كسانی كه شیعه نیستند دستها را روی هم بگذارد. 4ـ آنكه بعد از خواندن حمد آمین بگوید ولی اگر اشتباهاً یا از روی تقیه بگوید، نمازش باطل نمی‌شود. 5ـ آنكه عمداً یا از روی فراموشی پشت به قبله كند یا به طرف راست یا چپ قبله برگردد. 6ـ آنكه عمداً كلمه‌ای بگوید كه از آن كلمه قصد معنی كند اگر چه معنی هم نداشته باشد. 7ـ آنكه در نماز با صدای بلند و عمدی بخندد. 8ـ آنكه برای كار دنیا عمداً با صدا گریه كند. 9ـ آنكه در نماز كاری كند كه صورت نماز را به هم بزند مثل دست زدن. 10ـ خوردن و آشامیدن در نماز. 11ـ شك در ركعت‌های نماز دو ركعتی و سه ركعتی یا در دو ركعت اول نمازهای چهار ركعتی. 12ـ آنكه ركن نماز را عمداً یا سهواً كم یا زیاد كند، یا چیزی را كه ركن نیست عمداً كم یا زیاد نماید

موضوعات: احکام  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-09-03] [ 08:30:00 ق.ظ ]




راهکارهایی برای داشتن تمرکز حین نماز خواندن

راهکارهایی برای داشتن تمرکز حین نماز خواندن
نماز فرصتی است تا بنده با مولای خود سخن بگوید و تا اوج بندگی به پرواز در آید.

نماز فرصتی است تا بنده با مولای خود سخن بگوید
نماز فرصتی است تا بنده با مولای خود سخن بگوید و تا اوج بندگی به پرواز در آید. نماز تکرار عشق است تا دلگویه های عشق و عاشقی بین مولا و بنده عینیت یابد و عبد هرآنچه غیر از خداست را به سویی نهد و با او به نجوا برخیزد و ابلیس که رانده درگاه خداست این محبت و عاشقی را برنمی تابد و همواره سعی می کند تا بین بنده و مولا فاصله ایجاد کند و عدم حضور قلب هنگام نماز وپریشانی ذهن و فکر از این دست آفت هاست.
حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان با بیان چند گام برای تحصیل حضور قلب، راهکاری را در این خصوص ارائه داده است
اوّلا: براي تحصيل حضور قلب ممارست و تمرين کنيد و شرائطي که براي حضور قلب مؤثر است را رعايت نماييد تا به تدريج اين حالت براي شما حاصل گردد.
ثانيا: براي تحصيل حضور قلب در نماز، به اين نکات توجه فرماييد
1ـ بايد چنان معرفتي بدست آوريد كه دنيا را در نظرتان كوچك و خدا را در نظرتان بزرگ كند ، تا هيچ كار دنيوي نتواند به هنگام راز و نياز با معبود ، نظرتان را به خود جلب و از خدا منصرف سازد
2. توجه به كارهاي پراكنده و مختلف ، معمولاً مانع تمركز حواس است و هر قدر انسان توفيق پيدا كند كه مشغله هاي مشوّش و پراكنده را كم كند ، به حضور قلب خود در نماز و ساير عبادات كمك كرده است .
3ـ انتخاب مكان و محل نماز و ساير عبادات نيز در اين امر مؤثر است و لذا نماز خواندن در برابر اشياء و چيزهايي كه ذهن انسان را به خود مشغول مي سازد ، مكروه است .
4ـ پرهيز از گناه نيز عامل مؤثري است ، زيرا گناه قلب را از خدا دور مي سازد و از حضور قلب مي كاهد . 5ـ آشنايي به معناي نماز و فلسفه افعال و اذكار آن ، عامل مؤثري در حضور قلب است .
6ـ انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن ، چه در مقدمات و چه در اصل نماز ، توصيه مي شود .
7ـ از همه اينها گذشته، عبادت هم مانند هر كار ديگر نياز به مراقبت و تمرين و استمرار دارد و اگر مدتي به همين شيوه عمل كنيد ، كم كم تمركز و حضور قلب در نماز براي شما حاصل مي شود . و اگر با روي هم گذاشتن چشمان در نماز ، حضور قلب بهتري پيدا مي كنيد ، مانعي ندارد ، تا زماني كه اين حضور قلب براي شما عادت شود.
حوزه

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




توصیف امام علی"ع"از سختی عالم قبر.

توصیف امام علی(ع) از سختی های عالم قبر
هرگاه شخص بد عمل در قبر گذاشته می شود، قبر خطاب به او می گوید: آمدنت نامبارک، بد آمدی. از تمام کسانی که روی زمین هستند منفورترین آنها نزد من تو هستی…

یکبار رسول‌ اکرم(ص) برای نماز آمدند. گروهی را دیدند که آشکارا می خندند و بر اثر خنده دندانهای آنان ظاهر است. آن حضرت فرمودند: اگر مرگ را بسیار یاد کنید آن حالی را که من می بینم نخواهید داشت، لذا مرگ را بسیار یاد کنید.

امام علی(ع) در خطبه نود و نهم نهج البلاغه از زهد و ترك دنياپرستى سخن مى‏ گويد و می فرماید: او را بر نعمتهایى كه عطا فرموده ستايش مى‏ كنيم و در كارهاى خود از او استعانت ‏مى‏ جوئيم، از او سلامت در دين مى‏ خواهيم همان گونه كه تندرستى در بدن از او تقاضا داريم. اى بندگان خدا شما را به ترك اين دنيائى كه سرانجام شما را رها مي سازد توصيه مى‏ كنم‏ گرچه شما ترك آنرا دوست نداريد، دنيایى كه جسمهاى شما را كهنه و فرسوده مى‏ كند با اينكه دوست داريد، هميشه تازه و نو باشيد. شما و دنيا به مسافرانى مى‏ مانيد كه تازه گام در جاده نهاده‏ اند احساس مى‏ كنند به ‏انتها رسيده‏ اند و تا قصد رسيدن نشانه‏ اى در وسط راه مى‏ كنند گويا به آن رسيده‏ اند. آن چنان دنيا به سرعت مى‏ گذرد كه هنوز گام در آن نگذارده پايان مى‏ يابد. در حالي كه براى‏ رسيدن به مقصد نهایى بايد راه زيادى را بپيمايد. اما چگونه مى‏ تواند به مقصد برسد كسى كه روز معينى در پيش دارد و از آن تجاوز نخواهد كرد. مرگ به سرعت او را مي راند و عوامل مختلف او را به زور و برخلاف ميل به‏ جدایى از دنيا وادار مى‏ سازد.
پس در عزت و افتخارات(موهوم) اين جهان سر و دست نشكنيد و به زينت و نعمتهاى آن فريفته نگرديد و از رنج و سختيهاى آن جزع و زارى نكنيد، زيرا عزت و افتخارات آن به زودى پايان مى‏ گيرد و زيور و نعمتهايش زايل مى‏ گردد و رنج و سختى‏ آن تمام مى‏ شود و هر خوب و بد در دنيا پايان مى‏ يابد و هر موجود زنده ‏اى به سوى فنا پيش مى‏ رود. آيا براى شما در آثار پيشينيان وسيله عبرت نيست كه شما را از (كردار بد) باز دارد و آيا اگر انديشه كنيد در آثار پدران خود عبرت نخواهيد گرفت؟ مگر نمى‏ دانيد گذشتگان شما بر نمى‏ گردند و بازماندگان باقى نمى‏ مانند، مگر مردم دنيا را مشاهده نمى‏ كنيد كه شبانه روز حالات گوناگونى دارند يكى مى‏ ميرد و بر او مى‏ گريند و ديگرى باقى مى‏ ماند و به او تسليت مى‏ گويند و يكى در بستر بيمارى افتاده‏ ديگرى به عيادت او مى‏ آيد و ديگرى در حال جان كندن است. يكى به دنبال دنيا مى‏ دود در حالى كه مرگ به دنبال او در حركت است و يكى در عالم‏ غفلت فرو رفته در حالى كه مرگ و حوادث دنيا او را فراموش نكرده‏ اند! و به همين گونه بازماندگان به دنبال گذشتگان مى‏ روند. به هوش باشيد، نابود كننده لذات و بر هم زننده كاميابي ها و قطع كننده آرزوها(يعنى مرگ را) بسيار به خاطر بياوريد در آن هنگام كه تصميم بر كارهاى زشت داريد و براى اداى حق واجب خدا و نعمتهاى بي شمار و احسان‏هاى بى پايانش از او استعانت جوئيد. مولای متقیان امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: «من اکثر من ذکر الموت نجی من خداع الدنیا؛ هر کس فراوان یاد مرگ کند، از حیله‌های دنیا، رهایی می‌یابد». حضرت علی(ع) می‌فرماید: «و من اکثر ذکر الموت رضی من الدنیا بالکفاف: هر که بسیار یاد مرگ کند، به اندازه کفاف، از دنیا راضی است».
یادآوری مرگ، تأثیرگذاری‌های مثبت و سازنده‌ای در زندگی آدمی دارد. به خاطر این آثار روحی و تربیتی، در تعالیم و آموزه‌های دینی نیز بدان تاکید و سفارش‌های فراوانی شده است. یکی از آثار سازنده و تربیتی یاد مرگ، پوشیدن لباس زهد در دنیاست. یاد مرگ، دنیا را در چشم انسان زاهد، خوار و کوچک می‌کند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «یاد مرگ، شهوت‌ها را از بین می‌برد، ریشه‌های فراموشی را یکسره بر می‌کند؛ دل انسان را به وعده‌های الهی محکم می‌کند و روحیه انسان را از سنگدلی به لطافت و رقّت قلب می‌کشاند. نشانه‌های هوس را از بین می‌برد و آتش حرص را خاموش و دنیا را پیش چشمان انسان، کوچک می‌کند»!
این گونه یاد مرگ انسان را از غوطه‌ور شدن در هوس‌ها و لذت‌های دنیوی باز می‌دارد و تحمل سختی‌ها را بر انسان آسان می‌کند. کسی که فراوان به یاد مرگ می‌افتد، به کمترین مال و نعمت دنیا راضی است و دیگر بخل و حرص، در دل او راه نمی‌یابد. او به اندازه نیازش از دنیا بهره می‌گیرد. دنیا و زیبایی‌های آن بسیار فریبنده است و کسی که بتواند با یاد مرگ و قیامت دل خود را روانه سرای دیگر کند، نیرنگ و زرق و برق دنیا، دیگر نمی‌تواند بر او غلبه کند؛ آن چنان که مولای متقیان، امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: «من اکثر من ذکر الموت نجی من خداع الدنیا: هر کس فراوان یاد مرگ کند، از حیله‌های دنیا، رهایی می‌یابد».
همچنین، ایشان در سفارش‌های خود که در نهج‌البلاغه آمده است، چنین می‌فرمایند: «ای مردم! سفارش من به شما این است که مرگ را از یاد نبرید و کمتر از آن غفلت کنید، چگونه غافل می‌شوید از چیزی که هرگز از شما غفلت نمی‌کند؟ مگر همه روزه، مرده‌ها را نمی‌بینید که بر خلاف میلشان به سوی گورها برده می‌شوند و در حفره‌های تنگ و تاریک آن جای می‌گیرند؟ گویی هرگز در این دنیا زندگی نکرده و در آبادانی آن نکوشیده‌اند. از سرایی که در آن به سر می‌بردند، می‌روند و اسیر توده‌های خاکی که از آن وحشت داشتند، می‌شوند. سرگرم دنیایی بودند که از آن دست کشیدند و آخرتی را که به سوی آن کوچ کردند، تباه ساختند. دیگر نمی‌توانند از بدی‌هایی که کرده‌اند، برگردند و نه این توان و قدرت را دارند که به خوبی‌هایی که از دستشان برمی آید، بیفزایند. به دنیا مهر ورزیدند، ولی دنیا فریبشان داد. به آن اعتماد کردند و او بر زمینشان زد».
این گونه، انسان زاهد روزهای عمر خود را رو به کاستی می‌بیند و هر لحظه، خود را یک گام نزدیک‌تر به مرگ احساس می‌کند و در نتیجه تلاش می‌کند تا برای آن دنیای خود نیز زاد و توشه‌ای فراهم کند، که تأمین کننده نیازهای او در فردای قیامت باشد. آنگاه آن حضرت، خطبه خویش را این چنین به پایان می‌رساند: زاهدان، گروهی از مردم دنیا هستند که دنیاپرست نیستند. پس در دنیا زندگی می‌کنند، اما آلودگی دنیاپرستان را ندارند. در دنیا با آگاهی و بصیرت عمل می‌کنند و در ترک زشتی‌ها، از همه کس سبقت می‌جویند، بدن‌هایشان به گونه‌ای در تلاش و حرکت است که گویا در میان مردم آخرت هستند. اهل دنیا را می‌نگرند که مرگ بدنها را بزرگ می شمارند، اما آنها مرگ دلهای زندگان را بزرگ‌تر می‌دانند.
یکبار رسول‌ اکرم(ص) برای نماز آمدند. گروهی را دیدند که آشکارا می خندند و بر اثر خنده دندانهای آنان ظاهر است. آن حضرت فرمودند: اگر مرگ را بسیار یاد کنید آن حالی را که من می بینم نخواهید داشت، لذا مرگ را بسیار یاد کنید. هیچ روزی بر قبر نمی گذرد مگر اینکه در آن روز ندا می دهد: من خانه‌ تنهایی هستم. من خانه خاکی هستم. من خانه‌ کرم‌ها هستم. هرگاه شخص مؤمنی در قبر گذاشته می شود، قبر خطاب به او می گوید: آمدنت مبارک! خوش آمدی! از تمام کسانی که روی زمین هستند تو نزد من محبوب‌تری. امروز که نزد من آمده‌ای بهترین برخورد مرا نسبت به خود خواهی دید. سپس قبر برایش تا منتهای نظر وی وسیع و فراخ می شود و دروازه‌ای از بهشت برایش گشاده می شود که از آن نسیم بهشت و بوهای عطرآگین به او می‌رسد.
هرگاه شخص بد عمل در قبر گذاشته می شود، قبر خطاب به او می گوید: آمدنت نامبارک، بد آمدی. از تمام کسانی که روی زمین هستند منفورترین آنها نزد من تو هستی. امروز که به من سپرده شده‌ای برخورد مرا با خود خواهی دید. سپس برخورد مرا با خودخواهی دید. سپس او را چنان می فشارد که دنده های پهلوی او را در هم فرو می روند و هفتاد اژدها بر وی مسلط می شود. آن اژدها چنان زهر و سم خطرناکی دارند که اگر یکی از آنها بر زمین بدمد بر اثر آن هیچ گیاه و علفی بر روی زمین نمی روید و تا قیامت اژدها او را می گزند. پس از آن، پیامبر اکرم(ص) فرمودند: قبر یا باغی از بهشت است و یا خندقی از آتش دوزخ. خوف و خشیت الهی امری بسیار مهم و ضروری است. روی همین اساس، رسول‌ اکرم(ص) اغلب در فکر و اندیشه‌ عمیقی قرار داشتند و یاد مرگ برای این امر بسیار مفید و سودمند است. به همین جهت آن حضرت(ص) این نسخه را تجویز کردند. بنابراین گاهی، یاد و ذکر مرگ بسیار لازم و ضروری خواهد بود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ق.ظ ]




در شب اول قبر، نکیر و منکر با انسان‌ها به چه زبانی صحبت می‌کنند؟
به دیگر سخن؛ در قبر، زبان حال وجود دارد، نه زبان قال، چنانچه در روایات به این مطلب اشاره شده است، پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «هنگامى مرده در قبر گذاشته می‌شود، قبر به او می‌گوید: واى بر تو اى فرزند آدم! چه چیزى تو را نسبت به من فریب داد؟ آیا نمی‌دانى من سراى فتنه، سراى تاریکى، سراى تنهایى و خانه کرم‌هایم، چه چیزى تو را نسبت به من مغرور کرد؟

شیخ صدوق می‌نویسد: «اعتقاد ما درباره سؤال قبر این است که حق است و ناچار به پذیرش آن هستیم».
از رخدادهاى مهم و حتمى عالم برزخ سؤال دو فرشته «نکیر» و «منکر» است. از روایات و گفتار متکلمان اسلامی بر می‌آید که سؤال نکیر و منکر حقیقتی غیر قابل انکار است. شیخ صدوق در این باره می‌نویسد: «اعتقاد ما درباره سؤال قبر این است که حق است و ناچار به پذیرش آن هستیم».1

روایات در این‌باره فراوان‌اند؛ از جمله امام جعفر صادق(ع) فرمود: «هر کس سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست: معراج، سؤال قبر و شفاعت».2 همچنین نقل شده است: امام سجاد(ع) در هر جمعه در مسجد رسول خدا(ص) مردم را موعظه می‌فرمود و از جمله مواعظش این بود: «اى فرزند آدم! اجل تو سریع‌ترین چیزها به سوى تو است و نزدیک است تو را دریابد و ملک الموت روح ترا قبض کند و به سوى منزلِ تنها بروى، پس روح ترا به سوى تو برگردانند و منکر و نکیر براى سؤال و امتحان سخت تو بیایند همانا اول چیزى که از تو سؤال کنند از دین تو است که به آن معتقد بوده‌اى و از کتاب تو است که آن‌را تلاوت کرده و از امامی است که ولایت او را اختیار نموده و می‌پرسند از عمر تو که در چه چیز فانى کردى و از مال تو که از کجا کسب، و در چه راه مصرف نمودى، پس عذر خود را بگیر و براى جواب آماده شو».3

درباره کیفیت و چگونگی سؤال در قبر -مانند این‌که به چه زبانی صحبت می‌کنند- چیزی صریحی در روایات بیان نشده است، اما به طور اجمال باید گفت:

1. برخی معتقدند که در قبر از هر شخصی، با زبان اصلی آن شخص سؤال و جواب خواهد شد.4 حتی اگر این نظریه را نپذیریم ولی مسلم است که این گفت‌وگو به شیوه‌ای انجام خواهد شد که درک متقابل وجود داشته باشد.

2. گروهی نیز احتمال داده‌اند که سؤالات قبر به این صورت نیست که با زبان و الفاظ مادی از ما بپرسند، پروردگار و پیامبر تو کیست و ما اسم آن‌را بگوییم، بلکه در عالم قبر قوای مثالی انسان به ‌کار می‌افتد؛ یکی از مهم‌ترین چیزهایی که به‌ کار می‌افتد حافظه مثالی انسان است، و وقتی حافظه مثالی به‌ کار می‌افتد تمام زندگی شخص و باورهایی از اعماق وجود انسان پیش چشم او می‌آید. و وقتی این دو ملک از انسان‌ها سؤال می‌کنند، می‌خواهند آن چیزی که در عمق وجود آنها در مورد خدا شکل گرفته است، را بدانند.

به دیگر سخن؛ در قبر، زبان حال وجود دارد، نه زبان قال، چنانچه در روایات به این مطلب اشاره شده است، پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «هنگامى مرده در قبر گذاشته می‌شود، قبر به او می‌گوید: واى بر تو اى فرزند آدم! چه چیزى تو را نسبت به من فریب داد؟ آیا نمی‌دانى من سراى فتنه، سراى تاریکى، سراى تنهایى و خانه کرم‌هایم، چه چیزى تو را نسبت به من مغرور کرد؟ که تو با آرزوهاى بسیار و کبر و تلاش زیاد بر روى من خرامان می‌گذشتى، در این موقع اگر مرده از اهل صلاح باشد، گوینده‌اى بر قبر پاسخ می‌دهد که: چه می‌گویى؟ اگر امر به معروف و نهى از منکر کرده باشد، گور می‌گوید: من در این صورت سبزه زارى می‌شوم و تن او نورى می‌شود و روح او به سوى خدا بالا خواهد رفت».5 امام صادق(ع) فرموده است: «قبر را در هر روز گفتارى است، می‌گوید: من خانه غربتم، من خانه وحشتم، من خانه کرم‌هایم، من قبرم، من مرغ‌زارى از مرغ‌زارهاى بهشت و یا حفره‌اى از حفره‌هاى آتشم».6

3. ممکن است گفته شود: سؤال و جواب با گوش و زبان همین بدن است، ولى در ظرف عالم دیگر، نه در این عالم مادی. و این‌که گفتیم: در بدنِ مثالى است، منافى این سخن نیست. توضیح این‌که؛ روح انسانى، جوهرى است مجرّد و غیر از روح حیوانى است و به مردن انسان فانى نمی‌شود، بلکه تنها علاقه تدبیرى و تصرف او از این بدن عنصرى قطع می‌گردد، بنابراین، مانعى ندارد که لذائذ و آلام وارده بر این بدن را درک کند و با اهل و اولاد خود تکلم نماید و عملیاتى که نسبت به بدن او می‌شود ببیند و سخنانى که در این‌باره گفته می‌شود بشنود و همراه بدن خود حرکت کند، اما نه به این زبان و چشم و گوش و دست و پا و سایر حواس ظاهرى بلکه با مردن، ادراکات روحى شدیدتر می‌شود و بدون این آلات امور را درک می‌کند.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ق.ظ ]




همه چیز درباره مرگ و زندگی برزخی
مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یک خواب طولانى است و خواب، یک مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاکت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است که در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد مى‏شود که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست
مرگ از نگاه فلاسفه اسلامى این است که نفس آدمى تدبیر بدن را رها نموده و از بدن منقطع گردد. البته این دیدگاه نشأت گرفته از قرآن و روایات است که ماهیت مرگ را فنا و نیستى نمى ‏دانند. در متون اسلامى، تعبیرات مختلفى پیرامون مرگ وجود دارد که همه در یک جهت مشترک اند و آن این که مرگ، فنا و نابودى نبوده، بلکه انتقال از خانه‏اى به خانه دیگر است؛ زیرا که انسان، مرکب از روح و بدن است و با مرگ که فقدان حیات و زندگى بدن ظاهرى است، روح به جهان آخرت منتقل مى‏شود، و بدین لحاز مرگ به انسان نسبت داده مى‏شود.
مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یک خواب طولانى است و خواب، یک مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاکت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است که در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد مى‏شود که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست.
مرگ پل و گذرگاهى است که با عبور از آن، انسان به عرصه جدیدى گام مى‏نهد و از سختی ها نجات مى‏یابد و این در صورتى است که خانه دنیا را آباد و خانه آخرت را خراب نکرده باشد. در پاسخ به این که آیا مى‏شود مرگ را به تأخیر انداخت، چنین مى‏توان گفت که در آیات و روایات با دوگونه اجل آشنا مى‏شویم: اجل معلق و اجل حتمى که با اسامى دیگرى هم در نصوص دینى از آنان یاد شده است.
“اجل معلق” هر شخص، عبارت است از آن مدتى که بناست در این دنیا زندگى کند، اما قابل تقلیل و افزایش است. مثلاً با انجام صله رحم و دادن صدقه مى ‏توان، این اجل را به تأخیر انداخت و با عاق والدین و قطع رحم آن را کم نمود، و این همان اجلى است که در لوح محو و اثبات ثبت شده است. اما “اجل حتمى” همان است که قابل تغییر نیست و در ام الکتاب مکتوب است.
حالات مۆمن و کافر در هنگام مرگ، چگونه است؟
چون مۆمن، به عالم آخرت ایمان دارد، اعمال خود را برای رسیدن به خوشبختی آن عالم، جهت‌دهی می‌کند. لذا بعد از خروج از عالم دنیا، رحمت و نعمت‌های الهی نصیب او می‌شود. و همه اتفاقاتی که برای او می‌افتد، همه شیرین و لذت‌بخش خواهد بود. ملاقات با فرشته مرگ (عزرائیل)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، امیرالمۆمنین (علیه السلام) و دیگر معصومان و فرشتگان، برای او سرشار از لذت است؛ زیرا آنها او را به رحمت و نعمت دائمی الهی بشارت داده و نسبت به او بسیار مهربانند. هر چند که ممکن است مۆمن با مرگی دردناک از دنیا برود، ولی این نوع مرگ، موجب تطهیر او و بخشش گناهانش می‌شود. در مقابل؛ افراد کافر که تمام همّ و تلاش خود را بر آباد کردن دنیایشان قرار داده بودند، با دستی خالی وارد عالم دیگر می‌شوند، در حالی‌که خدای خود را نسبت به خود، خشمناک ساخته‌اند. او که هیچ‌‌کاری برای جلب رحمت الهی به سوی خود انجام نداده، وقایعی که در هنگام مرگ و بعد از آن برایش واقع می‌شود، همه جلوه غضب و خشم الهی خواهد بود. فرشتگان الهی با قهر و غضب به سراغ او آمده و جانش را به شدّت می‌گیرند و او را به جایی دردناک منتقل می‌کنند.
رجوع و بازگشت به خداوند به این معنا است که ما از تمام این عوامل و زندگی مادی رها می شویم و تمام حجاب هایی که بر ما وجود داشت از بین می رود و ما با نگاهی شفاف می توانیم علت و مالک حقیقی را ببینیم.
اگر می گوییم انسان با مرگ به سوی خدا باز می گردد؛ یعنی تا زمانی که زنده است از خداوند دور است؟
برگشت به خدا که در برخی آیات قرآن بدان اشاره شده، با تقرب و نزدیک شدن به او لزوماً به یک معنا نیستند و نزدیک شدن به معنای مادی آن نیز در مورد خداوند متصور نیست.
آیاتی که به مرگ انسان می پردازند بیانگر آن می باشند که پس از مرگ به خدا برگشت می کنیم، نه این که به او نزدیک می شویم، تا این که دوری از خدا را در این دنیا از آنها استنباط کنیم. رجوع و بازگشت به خداوند به این معنا است که ما از تمام این عوامل و زندگی مادی رها می شویم و تمام حجاب هایی که بر ما وجود داشت از بین می رود و ما با نگاهی شفاف می توانیم علت و مالک حقیقی را ببینیم. این برگشت به خداوند نیز تنها به انسان اختصاص ندارد، بلکه تمام موجودات به مبدأ هستی برگشت می کنند.
روح انسان بعد از مرگ در قالب حیوان در می آید یا در برزخ است؟
انتقال روح انسان پس از مرگ به قالب انسانی دیگر یا حیوان و … عقیده قائلین به تناسخ است و از نظر اسلام باطل و مردود است. روح پس از مفارقت بدن در دنیا، در عالم برزخ در بدنی مثالی جای گرفته و تا آغاز قیامت از حیات برزخی برخوردار می گردد. عالم برزخ که گاهی از آن به عالم قبر و عالم ارواح تعبیر شده، عالمی میان دنیا و آخرت است. دلیل وجود چنین عالمی برخی آیات و روایات است.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم