نرجس
 
   



السلام علیک یا صاحبالزمان

آقا جان…
فرمودین هر کس حتی اگر سنگی رو دوست داشته باشه
فردای قیامت با همون محشور میشه
سید و مولای…
خودتون میدونید که قلباً دوستتون داریم

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-09-09] [ 08:37:00 ق.ظ ]




با کودکان چگونه رفتار کنیم ؟ ۵ جمله خوب و 7 جمله بد برای کودکان

این پدرو مادرها شاید ندانند که سخنان طعنه آمیز و کنایه دار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می کنند. این پدر و یا مادر آگاه نیست که با این اظهار نظرهای توهین آمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه های خیالی انتقام، پر می سازد ودر نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می شود.
۱) خـودت تـصـمـیم بگیر: کودک و دوستش در اتاق مشغول بازی هستند. سر و صدای آنها باعث اذیت و آزار شماست، بهتر است بگویید: “بچه ها تصمیم بگیرید یا بی سر و صدا بازی کنید، یا از اتاق خارج شوید.” اگر بعد از ۵ دقیقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگویید: “خوب می بینم تصمیم گرفتید که از اتاق بیرون بروید.” این جمله، شما را از داشتن نقش منفی نجات می دهد، زیرا آنها می دانند این تصمیم آنها بوده که منجر به این نتیجه شده است. به این ترتیب کودک مسئول عمل خودش است.

۲) من تو را دوست دارم ولی این کار تو را نمی پسندم: اگر می خواهید لفظی را به کودک بیاموزید، کار خوب و بد را برایش مشخص کنید. به او بیاموزید ما کار خوب و کار بد داریم ، نه بچه خوب و بچه بد. هدف از وضع قوانین، آموزش رفتارهای مناسب است نه تنبیه کودک. اگر چه به رفتار ناپسند او اعتراض می کنید ولی محبت خود را به او قطع نمی کنید.

۳) از تو می خواهم مشکل مرا حل کنی: اگر کودک کاری را انجام می دهد که باعث رنجش شماست، به او بگویید که دچار مشکل شده اید. مثلا ً به او بگویید: “صدای بلند تلویزیون باعث می شود دچار سردرد شوم” و ازاو بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند. در این صورت او که خود را دشمن شما نمی بیند خود را موظف می داند کاری انجام ندهد که برای شما مشکل آفرین باشد. اگر به رضایت خاطر شما اهمیت دهد، رفتار بد را خاتمه خواهد داد.

۴) احساس تو را درک می کنم: وقتی کودک عصبانی است جملاتی را به کار می برد تا دیگران را متوجه احساس خود کند. مثلا ً می گوید: “از تو متنفرم” یا “خیلی بدی.” این تنها جملاتی است که همه ذهن او را پرکرده. شما می توانید به او کمک کنید تا جمله مناسب را به کار ببرد.

۵) “آیا دوستت چیزی گفته که واقعیت ندارد و تو عصبانی شده ای؟:” افراد متفاوت، نـیازهای متفاوتی دارند. اغلب کودکان در اعتراض به والدین می گویند: “عدالت را رعایت کنید و منصف باشید” و این جملات زمانی مطرح می شوند که کودک می خواهد وسیله خاصی برایش تهیه شود؛ صرفاً به این دلیل که برای برادرش تهیه شده است. باید به کودکان بیاموزیم “انصاف و عدالت این است که هر فرد، هر چه را نیاز دارد تهیه کند. اگر شما به عینک نیاز داری و خواهرت به کفش، هر کدام وسایل مورد نیاز خود را خریداری خواهید کرد و این است اجرای عدالت. گمان نمی کنم زمانی که خواهر شما به عفونت گوش مبتلاست و آنتی بیوتیک مصرف می کند لازم باشد شما هم آنتی بیوتیک مصرف کنی"!

● ۷ جمله ناخوشایند برای کودکان

۱) مناسب سن خودت رفتار کن! گاه والدین به رفتار کودک انتقاد می کنند، زیرا آن رفتار تأثیر بدی بر بزرگترها داشته است. در صورتی که رفتار کودک، نشان دهنده احساس درونی اوست و والدین وظیفه دارند احساس کودک را درک کنند. کودک ۶ ساله ای که نمی داند چه می خواهد و گریه می کند ، یا کودک ۴ساله ای که از محدود شدن در صندلی اتومبیل ناراحت است و گریه می کند ، هر دو متناسب سنشان عمل می کنند؛ اگر چه ما انتظار داریم رفتار آنها ما را آزار ندهد. به جای اینکه به کودک بگویید “مناسب سن خودت عمل کن” بگویید: “به نظر می رسد خیلی عصبانی هستی"، “می دانم وقتی چنین اتفاقی برایت افتاده بسیار ناراحت شده ای” این جملات به کودک آرامش می دهد و شرایط را قابل تحمل خواهد کرد.

۲) شوخی کردم: دست انداختن کودک اگر چه ظاهراً شرایط را شاد می کند ولی در واقع به شدت مخرب است. هنگامی که کودک عصبانی است، خندیدن به او باعث می شود احساس بدتری پیدا کند. شما به عنوان والدین کودک وظیفه دارید او را حمایت کنید نه اینکه باعث اذیت و آزار او شوید. اگر چنین منظوری ندارید هنگامی که کودک ناراحت است شاد نباشید.

۳) چـرا مـثـل … نـیستی؟ با مقایسه کـودکـان، آنـهـا احـسـاس مـی کـنـنـد در مرتبه پایین تری قرار گرفته اند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایین تر از دیگری احساس کند ، روحیه خود را می بازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید.

۴) ندو و گرنه می افتی! علی رغم تمام توجه شما به محافظت از کودک، به کار بردن این نوع جملات باعث می شود کودک بیفتد، زیرا به او القا می کنید منتظرید که او به زمین بخورد و این برای کودکی که تلاش می کند مستقل باشد بسیار مضر است. بهتر است در این موارد بگویید: “قبل از دویدن از محکم بودن بند کفش هایت مطمئن باش.” در این صورت شما در مورد اشکال کفش صحبت کرده اید نه ناتوانی کودک.

۵) چی بهت گفتم؟ چرا سوالی را می پرسید که خودتان جواب را می دانید؟ انتظار دارید کودک چه پاسخی بدهد؟ وقتی می پرسید: لباست را کجا پرتاب کردی؟ لبخندی موذیانه می زند و می گذرد. اگر از رفتار او رنجیده اید بگویید: “من متاسفم که مجبورم برای بار سوم تکرار کنم که لباست را روی چوب لباسی آویزان کن.”

۶) به تو قول می دهم که … : به کودکان باید نه وعده داد و نه وعده از آنها گرفت. روابط ما با فرزندانمان باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد.
وقتی پدر و یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که “وعده داده نشده اش” اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعده ها باعث می شوند که توقعات غیرواقعی در کودکان به وجود بیاید. وقتی به کودک وعده داده می شودکه او رابه باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد به حساب می آورد و فکر می کند که براساس این تعهد، در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیداخواهد کرد و نه خود او مریض خواهد شد.
از طرفی نباید از کودکان وعده گرفت که درآینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک وعده ای ناخواسته می دهد، وعده ای که متعلق به خود او نیست، در واقع چکی بانکی می کشد که در آن بانک اصلاً حساب ندارد. ما نباید مشوق و محرک این قبیل اعمال فریب آمیز باشیم.

۷) آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟ پدر یا مادری که در استفاده از سخنان نیشدار و طعنه آمیز استعداد ذاتی دارد، خطر و تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودک به حساب می آید. این پدر یا مادر جادوگری است که از واژه ها استفاده می کند و با بیان این واژه ها، مانعی در برابر ایجاد ارتباط موثر برقرار می کند و مانع از پدید آمدن رابطه ای مثبت بین پدرومادر با کودک می شود. ” آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم ؟ مگر تو کری ؟ پس چرا گوشت به من نیست؟ …”
این پدرو مادرها شاید ندانند که سخنان طعنه آمیز و کنایه دار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می کنند. این پدر و یا مادر آگاه نیست که با این اظهار نظرهای توهین آمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه های خیالی انتقام، پر می سازد ودر نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می شود.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-09-07] [ 11:15:00 ق.ظ ]




آخرین نماز جماعت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
همان گونه که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم اولین نماز را به همراه حضرت خدیجه و علی بن ابیطالب علیه السلام به جماعت خواندند، در پایان عمر مبارکشان نیز آخرین نماز را در مسجد و به جماعت به جای آوردند. نقل کرده اند در آخرین ساعات حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حالی که در بستر بیماری بودند ناگهان صدای اذان بلال حبشی را شنیدند و متوجه شدند وقت نماز فرا رسیده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به علی بن ابیطالب و فضل بن عباس فرمودند: «کمک کنید تا به مسجد بروم». چون به کمک آن دو به مسجد رسیدند، نماز را به جماعت به جا آوردند و این آخرین نماز جماعت آن حضرت بود. بعد از آن که به خانه برگشتند دیری نگذشت که روح مبارکشان به ملکوت اعلا و جوار قرب حضرت حق پرواز کرد.
گوشه ای از فضایل رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
اخلاق پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم
برای پی بردن به فضایل اخلاقی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آیه «اِنَّکَ لَعَلی خُلْقٍ عَظیمٍ» بسنده است. مردی از علی علیه السلام خواست که اخلاق پسندیده پیامبر را توصیف کند. آن حضرت فرمود: «تو نعمت های دنیا را بشمار تا من نیز خصوصیات اخلاقی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را برای تو بشمارم». آن مرد گفت: چگونه نعمت های خدا را می توان به شماره آورد، در حالی که خداوند خود می فرماید: «اگر بخواهید نعمت های خدا را بشمارید نمی توانید آنها را به پایان ببرید». علی علیه السلام به آن مرد فرمود: «خداوند در قرآن می فرماید: قُل: مَتاعُ الدُّنیا قَلیلٌ؛ متاع و نعمت های دنیا اندک است؛ اما در توصیف اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: تو صاحب خوی بسیار بزرگی هستی. وقتی تو از شمارش چیز اندک ناتوانی، من چگونه امر عظیمی چون ویژگی های اخلاقی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم را بشمارم؟ ولی با این همه بدان که مکارم اخلاق به وسیله پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم به کمال رسید؛ چرا که خود آن حضرت فرمود: من برانگیخته شدم تا اخلاق نیکو را تمام کنم».
گذشت و بزرگواری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم
رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم پس از بعثت آزار زیادی از طرف مشرکان تحمّل کرد اما چون در پی پیشرفت کار نبوت از قدرتِ بیشتری برخوردار شد، به جای گرفتن انتقام، همه کسانی را که به آن حضرت ستم کرده بودند با بزرگواری تمام بخشیدند. پس از فتح مکه وقتی بر بزرگ ترینِ دشمنان اسلام پیروز شد، همه گمان می کردند آن حضرت دست کم ابوسفیان و هند را که بیشترین آزار را نسبت به آن حضرت رسانده بودند به قتل خواهد رساند، اما آن حضرت با کمال بزرگواری از گناه آنان گذشت و به اصحاب خود دستور داد که مبادا به آنها آسیبی برسانند. هم چنین نقل شده است وقتی در جنگ احد شخصی بنام «وحشی»، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم حضرت حمزه را به شهادت رساند و از این پیشامد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بسیار آزرده شد با این همه پس از پیروزی، از کشتن او خودداری کرد.
نماز و عبادت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم
قسمت بیشتر وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در طول شب به نماز و دعا و عبادت صرف می شد. شیوه آن حضرت آن بوده است که در خلوت و تنهایی نماز را بسیار طول می دادند و بر اثر طول دادن قیام گاهی پاهای مبارکشان متورّم می شد. با این همه وقتی به جماعت می ایستادند برای رعایت حال نمازگزاران، آن را به اختصار به جای می آوردند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم درباره علاقه خود به نماز و عبادت به ابوذر غفاری فرمود: «ای اباذر، خداوند تبارک و تعالی روشنی چشم مرا در نماز قرار داده و آن را برای من محبوب کرده است، همان گونه که طعام را برای گرسنه و آب را برای تشنه عزیز و گرامی کرده است. با این همه گرسنه با خوردن غذا و تشنه با نوشیدن آب سیراب می شوند، اما من هرگز از خواندن نماز سیر نمی شوم».
زهد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
در وضعیتی که همه نوع امکانات در اختیار رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود، حتی یک روز هم از نان گندم سیر نخورد. در عوض روزی نبود که فقیر یا یتیمی را سیر نکرده باشد. وقتی به علی علیه السلام اعتراض می کردند که «چرا این اندازه به خود سخت می گیرند و از غذاهای لذیذ استفاده نمی کنید؟» در جواب می فرمود: «من در این امر از محبوبم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پیروی می کنم. آن حضرت هم هرگز حاضر نشد از غذاهای لذیذ و چرب و شیرین خود را سیر سازد و همواره به مقدار کمِ از غذا بسنده می کردند».
فروتنی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در فروتنی نظیر ندارد. علی رغم برخورداری از مقام شکوهمند رسالت و سرپرستی و رهبری جامعه اسلامی، در برخورد با همه اقشار و در معاشرت ها بسیار انسان متواضعی بودند. نقل می کنند اگر در میان جمع می نشست کوچک ترین امتیازی برای خود قائل نمی شد. لذا وقتی فرد ناشناسی به مجلس او وارد می شد او را از سایر افراد باز نمی شناخت. هرگاه به مجلسی وارد می شد در اولین جای خالی می نشست و مقید نبود که در بالای مجلس بنشیند. با این که به همه افراد احترام می کرد اما به کسی اجازه نمی داد که پیش پایش بایستد. در معاشرت با دیگران همواره این سخن را می فرمود: «دوست ندارم که امتیازی بین من و شما باشد؛ زیرا خداوند دوست ندارد که بنده اش را از دیگران جدا و ممتاز ببیند».
چشم پوشی نکردن از اجرای احکام خدا
علی رغم آن که رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در امور شخصی بسیار بخشنده و با گذشت بودند، اما وقتی پای احکام الهی به میان می آمد حاضر نمی شد که از اجرای حکم الهی ذرّه ای عدول شود. نقل شده است وقتی به آن حضرت خبر دادند که زنی به نام فاطمه مخزومیه از یک قبیله پول دار و بزرگ دزدی کرده است به میانجی گری اسامة بن زید در حق آن زن وقعی ننهاد، هرچند برای او احترام زیادی قائل بود و فرمود: «ملل و اقوام گذشته به این علت منقرض شدند که قانون خدا را در حق اشراف و توانمندان نادیده گرفتند و از اجرای حدود بر آنها چشم پوشیدند. سوگند به خدایی که جانم در اختیار اوست، اگر فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله وسلم چنین کاری را مرتکب می شد دستش را به جرم دزدی قطع می کردم». آن گاه دستور داد حکم خدا را در مورد فاطمه مخزومیه جاری کنند.
اشعار سعدی در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
ماه فرو ماند از جمال محمّد صلی الله علیه و آله وسلم سرو نروید به اعتدال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
وعده دیدار هر کسی به قیامت لیله اسری شب وصال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظِلال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
عرصه گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم
سخنان کوتاه از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم
فضیلت کسب حلال
اَلعِبادَةُ سَبْعَةُ اَجْزاءٍ، اَفْضَلُها طَلَبُ الحَلالِ؛
عبادت هفت جزء دارد که با فضیلت ترین آن کسب حلال است.
برترین نوع جهاد
اَفْضَلُ جَهادِ اُمَّتی اِنْتظارُ الفَرَجِ؛
برترین جهاد امت من منتظر فرج بودن است.
اهمیت حسن خلق
اَفْضَلُکُم اِیمانا اَحْسَنُکُمْ اَخْلاقا؛
با فضیلت ترین شما از نظر ایمان خوش اخلاق ترینِ شماست.
اثر حسن خلق
حُسْنُ الْخُلْقِ وَ یُثْبِتُ المَوَدَّةَ؛
اخلاق نیکو دوستی را پایدار می سازد.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:11:00 ق.ظ ]




زندگی نامه فشرده پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم
خاتم الانبیا حضرت محمد بن عبدالله در سال 571 م که مصادف با روز جمعه هفده ربیع الاول بود، در مکه چشم به جهان گشود و در چهل سالگی از طرف خداوند متعال به پیامبری برگزیده شد. حدود سیزده سال در مکه به صورت پنهان و نیمه پنهان به تبلیغ دین اسلام پرداخت. سپس در نتیجه فشارهای روزافزون کفار و مشرکان به مدینه هجرت کرد. پس از ده سال تبلیغ و تبیین احکام نورانی اسلام و تشکیل نخستین حکومت اسلامی در سن 63 سالگی در روز دوشنبه 28 صفر سال یازدهم هجری به ندای حق لبیک گفت و چشم از جهان فانی فرو بست. مرقد مطهرش در مدینه منوره در کنار مسجدالنبی قرار گرفته است و همه ساله سیل عاشقان نبوت، به ویژه در ایام پیش و پس از مراسم حج، از سراسر عالم به زیارتش می شتابند.
آخرین هشدار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
در آخرین ساعت های زندگی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، وقتی غم و اضطراب و دلهره سراسر مدینه را فرا گرفته بود و یاران باوفای آن حضرت با دیدگانی اشک بار و دل های آکنده از اندوه در کنار خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم جمع شده بودند تا از سرانجام کسالت آن حضرت آگاه شوند، دختر گرامی رسول خدا، حضرت فاطمه علیهاالسلام ، در کنار بستر پدر با قلبی سوزان و دیده گریان به زمزمه کردن اشعاری که حضرت ابوطالب علیه السلام در وصف آن حضرت سروده بودند مشغول شد. چون به این بیت رسید که می گوید: «[ای صاحب] آن چهره نورانی که به احترام آن مردم از ابرها باران درخواست می کنند و شخصیتی که پناهگاه یتیمان و بیوه زنان و درماندگان است»، ناگهان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چشم خود را باز کردند و با صدای آهسته به دختر بزرگوارشان فرمودند: دخترم به جای این اشعار آن آیه را تلاوت کن که می گوید: «محمد پیامبر خداست و پیش از او نیز پیامبرانی آمدند و رفتند. آیا اگر او رحلت کند یا کشته شود به آیین و اعتقادات قبلی خود باز می گردید؟ [بدانید] هرکس دست به چنین کاری بزند به خدا زیان نمی رساند».
سخنان علی علیه السلام در سوگ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
نقل کرده اند وقتی علی علیه السلام بر طبق وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پس از رحلت آن حضرت مشغول غسل و کفن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شدند، در حالی که اشک از دیدگانشان جاری بود با این جمله ها درد فراق پیامبر را تسکین می بخشید: «پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای بریده شد که جز در مرگ تو چنان گسستنی دیده نشده است. با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام های آسمانی از هم گسست. مصیبت رحلت تو دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی وا داشت و همگان را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد. اگر تو خود ما را به شکیبایی امر نمی کردی، آن قدر اشک می ریختیم که اشک دیدگان با گریستن بر تو پایان پذیرد، با این همه، دردِ جان کاهِ فراق تو همیشه با ما خواهد بود و این اندوه هرگز از ما جدا نخواهد شد و صدالبته که این در مقابل عظمت مصیبت فقدان تو امر ناچیزی است. اما چه می شود کرد؟ نه امکان بازگرداندن دوباره زندگی میسر است و نه می توان مانع وقوع مرگ شد.
سفارش به عترت و کتاب خدا
پس از برگشتن از «حجة الوداع» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به مناسبت های مختلف از رحلت خود سخن به میان می آوردند و یاران و پیروانشان را آماده می کردند که اوضاع پس از رحلت پیامبر را بتوانند تحمل کنند. نقل می کنند در این ایام فراوان خطبه می خواندند و مردم را نصیحت می کردند و از فتنه های پس از خود باخبر می ساختند. از جمله به آنها توصیه می کردند: «مبادا پس از من از سنت من دست بردارید و به بدعت گذاری در دین بپردازید. بدانید که بعد از من با فتنه ها و آزمایش های زیادی مواجه خواهید شد. اگر می خواهید در همه این پیشامدها از خطر در امان باشید، از کتاب خدا و عترت من دست برندارید. ای مردم، من در بین شما این دو چیز را به یادگار می گذارم و در روز قیامت از آنها سؤال خواهم کرد».
وداع با مردم
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در یکی از آخرین روزهای حیات مبارکشان، در حالی که علی علیه السلام دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و برای مردم خطابه ای را با این عبارت خواندند: «ای مردم طولی نخواهد کشید که من از میان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراین به هرکس وعده ای دادم یا به هرکس مدیونم، آن را از من طلب کند تا به جای آورم. ای بندگان خدا، جز از طریق اطاعت خدا کسی به خیری دست نیافته، از شرّ و بدی ها دور نمی شود. کسی ادعا نکند که بدون عمل رستگار شده است. هیچ آرزومندی بدون تبعیت از احکام الهی رضای خدا را به دست نمی آورد. سوگند به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد، انسان از عذاب الهی جز از طریق رحمت خدا و عمل صالح نجات پیدا نخواهد کرد. منِ پیامبر هم اگر به گناه و معصیت آلوده شوم هلاک خواهم شد

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:07:00 ق.ظ ]




وصایای آموزنده امام حسن علیه السلام به جُناده
جُنادَةِ بن اَبی اُمَیه پس از مسموم شدن امام حسن علیه السلام به حضور آن حضرت رسید. پس از احوال پرسی، به امام علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مرا موعظه کن. امام حسن مجتبی علیه السلام مطالب بسیار مهمّی بیان کردند و از جمله فرمودند: «ای جُناده خود را برای سفری که در پیش داری پیش از فرا رسیدن اجل مهیا کن. بدان تو همواره دنیا را طلب می کنی و مرگ هم تو را طلب می کند. اندوه روزی را که هنوز نرسیده است بر روزی که در آن هستی بار مکن… بدان در مال حلال دنیا حساب و در حرام آن کیفر و عقاب و در اموال شبهه ناک عتاب هست… برای دنیای خود به گونه ای تلاش کن که گویی همیشه در آن باقی خواهی ماند و برای آخرت به گونه ای کار کن که گویی همین فردا خواهی مُرد. اگر طالب عزّت بی عِدّه وعُدّه و هیبت بی مُلک و سلطنت هستی از خواری و ذلّت گناه و نافرمانی خدا پرهیز کن و به اطاعت از فرمان او خود را ملزم ساز».
آخرین گریه امام حسن علیه السلام
نقل شده است چون زهر در بدن مبارک امام حسن علیه السلام اثر کرد و حالت احتضار بدو دست داد، ناگهان اشک از چشمان آن حضرت سرازیر شد. حاضران عرض کردند: «ای فرزند رسول خدا، آیا شما نیز با این مقام و منزلت و قرابتی که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم دارید و با این همه عبادات و اطاعات در این لحظات گریه می کنید؟ حضرت فرمودند: «من برای دو چیز گریه می کنم: اوّل برای هیبت و وحشت روز قیامت که بسیار سخت است، دوّم به سبب فراق و دوری از دوستان که این نیز کار مشکلی است».
فضائل و مکارم امام حسن علیه السلام
امام حسن علیه السلام عقل مجسم
رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به مناسبت های مختلف در توصیف امام حسن مجتبی علیه السلام سخن گفته اند؛ از جمله فرمودند: «اگر قرار بود عقل به صورت یک انسان تجسم پیدا کند به صورت امام حسن علیه السلام ظاهر می شد».
امام حسن علیه السلام ، شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: «اَشْبَهْتَ خَلْقی و خُلْقی؛ تو به لحاظ صورت و سیرت به من می مانی.
بردباری امام حسن علیه السلام
از صفات برجسته و معروف امام حسن علیه السلام حلم و بردباری بود. به گونه ای که «الحِلْمُ الحَسَنِیَّة» در فرهنگ اسلامی ضرب المثل شده است. بردباری و سعه صدر آن حضرت به اندازه ای بوده است که سرسخت ترین دشمنان او نیز به این صفت همواره اعتراف داشتند. نقل می کنند وقتی جنازه امام حسن علیه السلام را پس از ممانعت عده ای از دفن آن درکنار مرقد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، به طرف بقیع حمل می کردند، ناگهان امام حسین علیه السلام متوجّه شدند که مروان یکی از سرسخت ترین دشمنان برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام یک طرف تابوت را به دوش گرفته است. امام حسین علیه السلام از این کار او متعجب شدند و سپس از وی پرسیدند: «شما که تا برادرم زنده بود همواره مایه اندوه او بودید. چه شده که اکنون در تشیع جنازه اش شرکت کرده اید؟» مروان گفت: «آری این کارها را در حق کسی انجام دادم که حلم و خویشتن داری او با کوه ها برابری داشت».
عبادت امام حسن علیه السلام
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «حسن بن علی علیه السلام عابدترین مردم زمان خود بودند. آن گاه که به نماز می ایستادند اعضای بدنش از شدّت خضوع در برابر عظمت پروردگار عالم به لرزه در می آمد و رنگ مبارکش دگرگون می شد». از امام باقر علیه السلام روایت شده است که امام حسن علیه السلام حدود بیست بار از مدینه به قصد زیارت خدا پیاده رفت و می فرمود از خدا شرم دارم که غیر پیاده به دیدارش بروم.
زهد امام حسن علیه السلام
نویسندگان تراجم به اتفاق گفته اند: حسن بن علی علیه السلام پس از جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و پدر گرامی اش علی بن ابیطالب علیه السلام از همه مردم زاهدتر بودند. شخصی به نام مُدْرِک بن زیاد می گوید: روزی در یکی از باغ های ابن عباس بودیم. غذای مناسبی آوردند. امام حسن علیه السلام دستور دادند که کارگران و خدمت گزاران را جمع کنند و آن غذای خوب را به آنها بدهند. مُدرِک می گوید: خود امام حسن علیه السلام لب به آن غذا نزدند و خود مشغول خوردن نان با قدری نمک شدند. وقتی به آن حضرت گفته شد شما خود چرا از آن غذای خوب میل نمی کنید، در جواب فرمودند: «اِنّ ذاک الطَّعام احبُّ عندی؛ این خوراک را بیشتر دوست دارم».
گذشت امام حسن علیه السلام
روزی امام حسن مجتبی علیه السلام از راهی عبور می کردند. مردی از اهل شام با آن حضرت روبرو شد و بدون مقدمه شروع به ناسزا گفتن نسبت به امام علیه السلام کرد. حضرت امام حسن علیه السلام هیچ عکس العملی نشان نداد. وقتی آن مرد از ناسزا گفتن باز ایستاد، امام علیه السلام به او نزدیک تر شده، با تبسم به او سلام کردند. آن گاه فرمودند: «اگر اجازه بدهید حاضرم به شما کمک کنم. اگر چیزی لازم داری آن را برایت فراهم کنم یا اگر راه را گم کرده ای آن را به تو نشان دهم و اگر گرسنه ای ترا سیر کنم. اگر فقیری بی نیازت سازم. به هرحال اگر حاجتمندی حاضرم در برآوردن حاجت تو بکوشم». چون مرد شامی این رفتار را از امام حسن علیه السلام دید، ناگهان به گریه افتاد و گفت: «اَشْهَدُ انَّکَ خَلِیفُة اللّهِ فی ارضِهِ؛ گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در روی زمین هستی».
احسان امام حسن علیه السلام
مردی خدمت امام حسن علیه السلام آمد و عرض کرد ای فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام به حقِ آن خدایی که نعمت بسیار بر شما کرامت فرموده است تو را قسم می دهم که به فریاد من برسی و مرا از دشمنی که حرمت پیران را نگه نمی دارد و به کودکان و نوجوانان رحم نمی کند، نجات دهی. امام علیه السلام پرسید دشمن تو کیست تا از او دادخواهی کنم. آن مرد گفت: فقر است. امام علیه السلام به خادم خود دستور داد: «هرچه ثروت در نزد تو هست به او بده». او پنج هزار درهم حاضر کرد و به او داد. امام علیه السلام رو به مرد فقیر کرد و گفت: «تو را به خداوند متعال قسم می دهم که هروقت این دشمن بر تو رو آورد شکایتش را نزد من بیاور تا از تو دفع شر کنم».

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم