نرجس
 
   




ارزش و اهمیت نماز در زندگی و رستگاری انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

نماز در دین اسلام والاترین فریضه بعد از ولایت می باشد و از ارزش زیادی بر خوردار است در این مقاله سعی شده است ارزش و اهمیت و نقش نماز در سعادت و رستگاری به اختصار بیان شود تا با آگاهی و بصیرت بیشتر به این عبادت بپردازیم و از انجام این فریضه الهی محروم نمانیم .
نماز

نماز فریضه ای است در تمام ادیان و جود داشته است . در دین اسلام نماز به صورت نماز های یومیه ، مستحبی و دیگر نماز ها می باشد. در ادیان دیگر ، برای مثال در دین مسیحت ، حضرت عیسی در گهواره می فرماید :«خدایم مرا به نماز و زکات سفارش کرده است.» و در دین حضرت ابراهیم خلیل الله ، «حضرت ابراهیم همسر و کودک خویش را در بیابان داغ مکه ، آن هنگام که هیچ آب و گیاهی نداشت ، برای به پا داشتن نماز مسکن داد.»
در اسلام والاترین فریضه بعد از ولایت که مسلمین بایدآن را ادا کنند ، نماز است به گونه ای که دیگر اعمال انسان از جمله ، نیکی به دیگران ، صدقه و … با شرط قبولی نماز مورد قبول حق تعالی قرار می گیرد. حجت الاسلام قرآئتی در کتاب تمثیلات خود نماز را به گواهینامه رانندگی تشبیه می کند ، گواهینامه ای که مجوز رانندگی در بزرگراه سعادت است و اگر این گواهینامه را نداشته باشیم دیگر کارت ها برایمان کاری نمی کند باتوجه به اهمیت و ارزش این فریضه ی اللهی نباید از آن غافل باشیم و سعی کنیم هر چه بهتر و زیبا تر این عبادت را انجام دهیم.
ستون دین

هر بنایی با ستون هایش پا بر جاست و بنای بدون پایه و ستون دمی بیش نمی پاید.پس در ساختمان پایه ها (ستون ها) نقش اساسی را به دوش می کشند به صورتی که عدم وجود آن ها باعث فرو پاشی بنا می شود. پیامبر اکرم (ص) می فرماید : الصلوه عماد دینکم . نماز پایه و ستون دین شماست.
امام علی (ع) می فرماید:اوصیکم بالصلاة و حفظها، فانها خیر العمل و هی عمود دینکم.شما را به نماز و مراقبت از آن سفارش می کنم چونکه نماز برترین عمل و ستون دین شماست .
با احادیث آمده از ائمه اطهار (ع) متوجه می شویم که نماز هم ، نقش ستون را در بنای اسلام ایفا می کند و بدون آن اسلام نمی تواند پایدار بماند و این هم مورد دیگری است که اهمیت نماز را در دین اسلام را بیان می کند
نماز ، شرط قبولی اعمال دیگر

با اینکه در مطالب پیشین به نقش نماز در قبولی اعمال دیگر اشاره شد اما لازم به توضیح بیشتر می باشد.
امام صادق (ع) می فرماید :اول ما یحاسب به العبد الصلاة، فان قبلت قبل سائر عمله، و اذا ردت رد علیه سائر عمله . نخستین چیزی که از بنده حسابرسی می شود نماز است، پس اگر نماز پذیرفته شد اعمال دیگرش نیز پذیرفته می شود، چنانچه نمازش رد شود بقیه اعمال او هم قبول نخواهد شد.
سخن ائمه اطهار مهری است که حجت راتمام می کند برای کسانی که اعمال دیگر را برای توجیه بی نمازیشان مطرح می کنند و در انجام فریضه نماز عذر نا به جا می آورند.
و به ما هم نشان می دهد که نماز تا حدی والاست که حتی اعمال دیگر هم بدان وابسته است . پس وای بر بی نمازان و وای بر آنان که در نماز سست هستند
نماز ، آثار و برکات در زندگی

در موارد پیش تر به نقش و اهمیت نماز پر داختیم. و حال می خواهیم در باره ی آثار و برکات نماز بحث کنیم ، برکاتی که مانند نور به زندگی روشنایی می بخشد ، گره ها را می گشاید ، دل ها را مسسرور می کند ، اکسیری از پاکی بر سیاهی می ریزد ، انسان را یاری می نماید ، مونس تنهایی ها می شود و در سخت ترین مواقع و در بزرگترین زمین خوردن ها دست بر شانه انسان می نهد و او را از زمین بلند می کند .
اکنون برخی از این آثار و برکات را فرا می گیریم :
• نورانی شدن دل به وسیله نماز
• جدایی از بدی ها و سختی ها
• قبولی اعمال دیگر
• ریزش گناهان
• رفع غم واندوه
• و …
نماز باز دارنده از گناهان و رسیدن به رستگاری

انسان در همه لحظات عمر حتی تا دم مرگ هم ممکن است دچار لغزرش شود و خود را در گناه آلوده کند ، نماز یکی از راه هایی است که انسان را از ارتکاب به گناه باز می دارد. و به راه راست هدایت می کند.
پس نماز ، راه گشا و کلید دری است که به سوی سعادت و رستگاری باز می شود.
روایت است که جوانی از یاران در نماز جماعت با پیامبر گرامی اسلام (ص) شرکت می کرد ولی کار های زشت نیز مرتکب می شد ، به آن حضرت خبر دادند ، حضرت فرمود :«بالاخره نمازش ، روزی او را نجات خواهد داد و از کار های زشت بازش می دارد.»
مدتی نگذشت که جوان توبه کرد.
نماز ، کار نامه قبولی

جهان هستی مدرسه ای است که دانش آموزان آن انسان ها و تکالیف آن ها همان واجبات هستند که باید انسان ها آن ها را انجام دهند . دانش آموزی که وارد مدرسه می شود تکالیفی بر او محول می شود که باید آن را انجام دهند . انسان با قدم نهادن در جهان هستی تکالیف و اعمالی که مجموع آنها دین است. و توسط پیامبران به مردم ابلاغ می شود و آ دمیان موظف اند در انجام آنها بکوشند .حال اگر انسان ها تکالیف خود را در این مدرسه انجام دهند مسلما کارنامه قبولی به دست می گیرد و خشنود می شود و اما وای بر دانش آموزانی که این مدرسه را محل سرگرمی می پندارند و وقت خود را در آن به بطالت می گذرانند و در آخرنیز مردود می شوند.
نمار ، شکر ناچیز

خداوند انسان را آفرید و به او حیات بخشید ، اورا اشرف مخلوقات قرار داد ، به او قدرت تفکر عطا نمود تا از دیگر موجودات برتر باشد ، به او فطرت زیبا بخشید، جسم سالم به او داد تا بتواند راحت زندگی کند وانواع نعمت ها را بر او گستراند .
آیا خداوندی که این همه نعمت که هر یک برتری انسان را بر دیگرموجودات به تصویر می کشد و خدایی که مهربانتر هر کس برای انسان است و نسبت به بندگان مهربان است آیا جای شکر ندارد؟ آیا دور از انصاف نیست که شکر خدایی را این نعمت و مهربانی به ما آدمیان عطا کرده است به جا نیاوریم؟
کوچکترین و حداقل ترین شکر گزاری همین نماز خواندن است. ما با نماز خواندنمان از خداوند غنی سپاس گزاری می کنیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-09-15] [ 09:59:00 ق.ظ ]




اهمیت نماز اول وقت
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > معارف

________________________________________
• شفاعت رسول الله در قیامت
• نماز امیرالمومنین در معرکه صفین
• اولین سوال در حسابرسی از بنده
• آخرین کلمات امام صادق علیه السلام در آستانه شهادت

شفاعت رسول الله در قیامت
یکی از مهم‌ترین دستوراتی که در اسلام سفارش زیادی به آن شده نماز است. در اهمیت نماز و اینکه ستون دین معرفی شده سخن‌های بسیار گفته‌اند، اما در اینجا تنها در مورد اهمیت نماز اول وقت سخن می‌گوییم. سبک شمردن نماز، شکل‌های مختلفی دارد که یکی از مهمترین آنها، تأًخیر در خواندن آن است.
دراین مورد روایات زیادی از معصومین وارد شده است که به چند مورد از آنها اشاره می‌شود:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«از من نیست کسی که نماز را سبک بشمارد. به خدا قسم هر کس نماز واجبش را از اول وقت، به تأخیر بیندازد، در حوض کوثر نزد من نخواهد آمد و شفاعت من در روز قیامت نصیب او نمی‌گردد.»

شیطان از انسانی که نمازهای پنج‌گانه را در اول وقت بخواند، می‌ترسد اما نسبت به هر کس که نمازهای خود را به تاخیر بیفکند جرأت پیدا می‌کند و او را به ارتکاب گناهان بزرگ وادار می‌نماید.

نماز امیرالمومنین در معرکه صفین
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ صفین در حال جنگ، گاه‌به‌گاه به خورشید نگاه می‌کرد. ابن عباس دلیل این کار را پرسید. امام فرمود:«می‌خواهم بدانم کی ظهر می‌شود تا نماز بخوانیم.»
ابن عباس گفت:«مگر حالا وقت نماز است؟ ما در حال جنگیم!»
امام فرمود:«ما برای نماز می‌جنگیم!»

اولین سوال در حسابرسی از بنده
حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود:«اولین چیزی که از بنده حسابرسی می‌شود نماز است؛ اگر نمازش قبول شد، اعمال دیگرش قبول می‌شود.»

اگر نماز در وقت خودش به آسمان بالا رود، به صورتی درخشان به سوی صاحبش باز می‌گردد و می‌گوید:«مرا حفظ کردی، خدا تو را حفظ کند!» اما اگر در غیر وقت آن خوانده شود، به صورتی تاریک به سوی صاحبش باز می‌گردد و می‌گوید:«مرا تباه کردی. خدا تو را تباه گرداند!»

حضرت صادق علیه السلام فرمود:«شیعیان ما را در مواقع نماز امتحان کنید و ببینید رعایتشان در مورد خواندن نماز چگونه است.»

آخرین کلمات امام صادق علیه السلام در آستانه شهادت
ام حمیده پس از شهادت امام صادق علیه السلام می‌فرمود:
امام در موقع جان سپردن چشم‌های مبارک خود را باز کرد و فرمود«تمام اقوام مرا نزد من جمع کنید.» پس از اینکه همه به بالینش آمدند، نگاهی به آنها کرد و فرمود:«شفاعت ما اهل بیت به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمی‌رسد.»
و روشن است که یکی از مصادیق سبک شمردن نماز، آن است که خواندن آن را از اول وقت به تأخیر افکنیم.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:58:00 ق.ظ ]





کسانی که نامشان در دیوان گناهکاران ثبت است!
________________________________________
علم و دانش ودیعه و سپرده خدا است در زمینش، و علماء و دانشمندان أمناء و درستکاران اویند بر آن علم، پس کسى که به علم خود عمل کند امانت و سپرده او را اداء نموده و پرداخته، و کسى که به علمش عمل نکرده (نامش) در دیوان و کتاب نادرستکاران نوشته مى‏شود.
________________________________________
ادعای ایمان و اسلام از یک سو و ندانم کاری و غفلت از سوی دیگر. به برخی مسائل در باب دین و دینداری آگاهی و معرفت داریم اما نسبت به بسیاری دیگر جاهل هستیم تا به حال به کدامیک از این اطلاعاتی که داشتیم بها داده و به طور رسمی و جدی کمر به عمل هر یک از آنها بستیم و عالم بی عمل نبوده و در مقابل برای کسب معرفت نسبت به آنچه نمی دانیم اقدام نموده‌ایم؟

عالم بی عمل
عالم بی عمل که می گویند مِثل زنبور بی عسل است پیدا کردنش مشکل نیست، من و شما می توانیم هریک به مثابه یک عالم بی عمل باشیم، حتماً نبایست که علامه و دانشمندی باشیم که به علم خود عمل نمی کند، کافیست کمترین اطلاعاتی را در یک زمینه داشته ولی خود را از به کار بستن آن محروم سازیم، آن وقت می شویم مصداق عالم بی عمل.

همگامی علم و عمل
روایات فراوانی داریم که تأکید به همراهی علم با عمل دارند که دانستن آنها خالی از لطف نیست.
امام صادق علیه السلام فرمود:علم با عمل همدوش است (نجات و رستگارى انسان به هر دو مربوط است) هر که بداند باید عمل کند و هر که عمل کند باید بداند، علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گوید بماند و گر نه کوچ کند (مثلا کسى که میداند اطاعت خدا خوبست و لازم گویا همان دانستن او را بزبان حال صدا میزند و میگوید تو که میدانى اطاعت خدا خوبست اطاعت کن، اگر فرمان برد علمش ثابت و برجا ماند و گر نه با شک و شبهه و فراموشى از میان برود). (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى / ج‏1 / 55 )
علم با عمل است که بارور شده و به ثمر می نشیند. علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.پشیمان ترین و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود. (أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم/381)
امام صادق علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند) فرمود: مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست
پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) فرموده: علم و دانش ودیعه و سپرده خدا است در زمینش، و علماء و دانشمندان أمناء و درستکاران اویند بر آن علم، پس کسى که به علم خود عمل کند امانت و سپرده او را اداء نموده و پرداخته، و کسى که به علمش عمل نکرده (نامش) در دیوان و کتاب نادرستکاران نوشته مى‏شود. (بنادر البحار (ترجمه و شرح خلاصه کتاب العقل و العلم و الجهل) ترجمه‏فارسى166)
امام على علیه السّلام بر منبر فرمودند: اى مردم هر گاه علمى بدست آوردید به آن عمل کنید و رستگار شوید. عالمى که به علمش عمل نکند مانند جاهل است که سرگردان است و نمى‏داند چه بکند بلکه به این عالم که علمش را رها کرده و دنبال هوى مى‏رود حجت و برهان تمام است و او مى‏داند که کارهایش بر خلاف است و راه کج را تعقیب مى‏کند. او مانند جاهل سرگردان مى‏باشد و دنبال گمراهى مى‏رود، شما هرگز کج نروید که گمراه مى‏شوید و در شک و تردید قرار نگیرید که کافر مى‏شوید و خود را راضى نگه ندارید که در امور دین مسامحه خواهید کرد و زیان خواهید دید.
شما باید همیشه دنبال حق باشید و فقه بیاموزید و گول نخورید و فریب ندهید، بهترین شما آن کسى است که از خداوند اطاعت مى‏کند باید آسوده باشد و خوشحالى کند و هر کس نافرمانى دارد باید مأیوس و پشیمان باشد. (مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى /130 ) اما برای روشن شدن مقصود و منظور این روایات نیاز است بدانیم، عالم کیست و از چه جایگاهی برخوردار است.
عالم کیست؟
در روایات و احادیث می توان تعریف روشن و صریحی از عالم به دست آورد. امام صادق علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند) فرمود: مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى/ج‏1 )
مردم به طرف امام على علیه السّلام روى آوردند و گفتند: یا امیر المۆمنین ما را از فقیه اطلاع دهید، فرمود: آرى من اکنون فقیه واقعى را به شما معرفى مى‏کنم، فقیه کسى است که مردم را به گناه وادار نکند و از رحمت خداوند مأیوس نگرداند. فقیه باید جامعه مسلمین را از عواقب اعمال خودشان برحذر دارد و عذاب خداوند را به آنها گوش زد سازد، و قرآن را فراموش نکند و به چیزهاى دیگر روى نیاورد، در آن قرائتى که فکر و اندیشه نباشد خیرى نیست و در عبادتى که فقه نباشد فائده نخواهد بود و در عبادتى که تقوى نباشد اثرى و فائده‏اى نیست. (مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى/ 128) عالم حقیقی، عالمی است که در راه خدا قدم برداشته و سعی در فهم معارف الهی دارد معارفی که خود نیز کمر به عمل بدا نها بسته تا بدان واسطه به وصال خداوند متعال رسد.
علم با عمل است که بارور شده و به ثمر می نشیند. علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.پشیمان ترین و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود
جایگاه عالم
روایت در باب جایگاه عالم و دانشمندنیز بسیار است که آگاهی بدان موجب تمایل و رغبت آدمی به سوی کسب علم و دانش می گردد. اما در این میان باید توجه داشت که این علم باید با عمل همراه گردد. امام صادق «ع» از پدرانش، از پیامبر «ص»: آن کس از مردم بیشتر ارزش دارد که داراى علم بیشتر باشد، و هر که علمى کمتر دارد کم‏بهاتر است. (الحیاة / ترجمه احمد آرام ج‏2 ) امام علی (علیه السلام) : ارزش هر کس باندازه دانائى اوست.( الإرشاد للمفید / ترجمه ساعدى/290 )
پیامبر «صلی الله علیه و آله»: برترى عالم بر عابد، همچون برترى ماه بر دیگر ستارگان است در شب چهاردهم ماه. (الحیاة / ترجمه احمد آرام / ج‏2 )
از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل است که فرمود: دانشمند در میان مردم چون زنده در میان مردگان است، بدانید که هر چیزى براى طالب علم آمرزش مى‏طلبد، پس علم را طلب کنید، که سبب تقرّب شما به خدا گردد و طالب علم بر هر مسلمان لازم است. و فرمود: چون قیامت شود، مداد عالمان با خون شهیدان سنجیده مى‏شود، و بر خون شهدا مى‏چربد. و فرمود: هیچ عملى پس از اداى واجب بهتر از اصلاح امور مردم و انتشار اعمال و انجام کارهاى خیر نیست. (إرشاد القلوب / ترجمه سلگى / ج‏1)

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-09-14] [ 08:31:00 ق.ظ ]




چگونه حافظه مان را تقویت کنیم؟

چگونه حافظه مان را تقویت کنیم؟
________________________________________
یکی از برکات حفـــظ قرآن کریم، جوان ماندن نیروی عقــل است و جوان ماندن نیروی عقــل مستند به عواملی است که دانش بشری می تواند آن را کشف و از فرســودگی این نیرو در ایام پیری پیشــگیری نماید.
________________________________________
قابل توجه برای علاقمندان به حفظ قرآن، این که در احادیث اسلامی رهنمودهای ارزنده ای در ارتباط با پیشگیری از فرسودگی نیروی عقل و قدرت حافظه وجود دارد. هر چند به دلیل قطعی نبودن سند برخی از آنها بی نیاز از بررسی های فنی و علمی نیستند.
عوامل تقویت حافظه:
در یک نگاه کلی به احادیثی که در بارهء پیشگیری از ناتوان شدن نیروی حافظه و یا تقویت، شادابی و جوان ماندن نیروی عقل وارد شده است، می توان آنها را به چهار دسته تقسیم کرد:
دسته اول: احادیثی که برای پیشگیری از فرسودگی نیروی حافظه و یا تقویت آن، رعایت برخی از امور بهداشتی را توصیه کرده اند.
دسته دوم: روایاتی که تغذیهء درست و استفاده از برخی خوردنی ها و اجتناب از برخی دیگر را در جوان ماندن نیروی حافظه و قوای ادراکی مۆثر می دانند.
دسته سوم: رهنمودهایی که قوت و یا ضعف قوه ی حافظه را با مسایل روانی مرتبط می کنند و برخی اقدامات فرهنگی را در این زمینه سودمند می شمارند.
دسته چهارم: تأکید دارند که پیشگیری از ناتوانی نیروی حافظه و تقویت آن از طریق به کار گیری و ورزش دادن آن امکان پذیر است.
و اینک چکیده ای از رهنمودهای روایات اسلامی برای شادابی و جوان ماندن حافظه:
الف) رعایت بهداشت:
سلامتی و قــدرت قــوای ادراکی و نیروی حافــظه ارتباط مستقیم با سلامتی و شادابی جــسم دارد تا آن جا که در مَثَـل آمده: «عقل سالم در بدن سالم است».
از این رو اجتناب از همه ی عوامل بیماری زا و بهره گیری از اموری که موجب تقویت و نشاط جسم است مانند ورزش و تفریحات سالم، در جوان ماندن قدرت حافظه مۆثر است. اما در روایات اسلامی بر چند چیز تأکید شده است:
مسواک زدن، ناخن گرفــتن، روغن مالی پوست، خواب میان روز و حجامت، به استثــناء موضعی در پشت گردن که «نقره» نامیده می شود.
همچنین روایات اسلامی برای پیشگیری از فرسودگی ذهن و نیروی حافظه، اجتناب از کارهای ناشایست را توصیه کرده اند و نیز نگاه کردن به کسی که او را به دار کشیده اند و خواندن نوشته ی روی قبرها وبرخی کارهای دیگر را از عوامل فراموشی و کاهش نیروی حافظه شمرده اند
ب) تغذیه ی سالم:
غذای سالم و استفادهء درست از خوردنی ها و آشامیدنی ها نیز مانند رعایت امور بهداشتی برای پیشگیری از فرسودگی نیروی حافظه ضروری است، اما آن چه در این باره مورد توجه روایات است عبارت است از:
عسل، عدس، گوشت به ویژه گوشت نزدیک گردن، کرفس، کدو، بِه، خُرفه، اترج، باقلا، سرکه، انار همراه با پیه آن، مویز، حلوا، کُندر و سداب.
همچنین اجتــــناب از خوردن پنیر، سیب ترش، گشنــیز و پس خوردهء موش که در روایات اسلامی موجب کم شدن حافــظه و فراموشی است.
و مهمترین نکته ای که در پیشگیری از ضعف قوای ادراکی و حافظه از نظر تغذیه باید مورد توجه قرار گیرد عبارت است از اجتناب از پرخوری و عادت دادن خود به کم خوردن و روزه داری.
ج) تقویت روان:
اموری که موجب تقویت روانی انسان است نیز به جوان ماندن قدرت اندیشه و نیروی حافظه کمک می کند: یاد خدا و استعانت از او، قرائت قرآن به ویژه خواندن «آیة الکرسی»، رعایت ادب و مهربانی با افراد نادان، از عوامل تقویت نیروی عقل و حافظه شمرده شده است.
در برخی از روایات، خواندن این دعا بعد از هر نماز توصیه شده است:
«سُبــحَانَ مَن لا یَـعتَدی عَـلی اَهــلِ مَملَــکَتِـهِ ، سُــبحَانَ مَن لا یَـأخُــذُ اََهـلَ الأرضِ بِـاَلـوَانِ العَــذَابِ ، سُـبحَانَ الرَّۆُفِ الرَّحِیمِ ، اَللَّـــهُمَّ اجعَــل لی فی قَــلبی نُوراً وَ بَـصَـراً وَ فَـهماً وَ عِلماً اِنَّـکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ»
پاک است خدائی که به مردم کشورش ستم روا نمی دارد، پاک است آن که زمینیان را با عذابهای گوناگون نمی گیرد، پاک است آن که مهربانِ پُــرمهر، خدایا در دلم نور و بینش و فهم و دانش قرار ده که تو بر هر کاری توانائی. فلاح السائل: ص 304/ح 37
همچنین روایات اسلامی برای پیشگیری از فرسودگی ذهن و نیروی حافظه، اجتناب از کارهای ناشایست را توصیه کرده اند و نیز نگاه کردن به کسی که او را به دار کشیده اند و خواندن نوشته ی روی قبرها وبرخی کارهای دیگر را از عوامل فراموشی و کاهش نیروی حافظه شمرده اند.
د) ورزش حافظه:
ورزش، همان طور که می تواند قوای جسمانی انسان را تقویت کند، قادر است قوای روحی و ادراکی او را نیز توانمند و شاداب و با نشاط سازد. ورزش قوای ادراکی به کارگیری صحیح و منظم آن در تحصیل علم و کثرت اشتغالات علمی یکی از عوامل پیشگیری از فراموشی و تقویت اندیشه شناخته شده است، امام علی (علیه السلام) در این باره می فرمایند:
«مَن اَکــثَرَ مُــدارَسَهَ العِــلمِ لَم یَـنسَ مَا عَلِمَ وَاستَــفَادَ مَا لَم یَـعلَم»
آنکه بسیار به بحث و درس بپردازد، آنچه را فرا گرفته فراموش نکند و آنچه را ندانسته فرا گیرد. غررالحکم: ج 1/ ص 396 /ح 8916
استمداد از خداوند متعال:
اشاره کردم که از عوامل روانی تقویت حافظه، دعا و استمداد از خُداوند متعال است، امّا از آنجا که توفیق الهی اساسی ترین رمز موفقیت است و از سوی دیگر دعاهای ویژه ای در بارهء حفظ این کتاب آسمانی از پیشوایان اسلام نقل شده است، عنوان مستقلی به این موضوع اختصاص یافت که در آن تنها به ذکر دعاها اکتفا می گردد: دُعــایی است که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه وآله) آن را به حـضرت علی (علیه السلام) آموخته و مطـــابق برخی روایات، خود ایشان نیز می خوانده اند:
“¹"¹ اَللّـهُمَّ ارحَمنی بِتَــْرکِ مَعاصِیکَ اَبَـداً مَا اَبقَـیتَـنی وَارحَمنی مِن تَکَـلُّفِ مَا لا یَـعنینی، وَارزُقنی حُسْنَ المَنظَـرِفیما یُـرضِیکَ عَنّی، وَ اَلـزِم قَـلبی حِفــظَ کِتابِکَ کَما عَلَّـمتَنی وَارزُقنی أن أتلُوهُ عَلَی النَّحـوِ الَّـذی یُـرضِیکَ عَـنّی، اَللّـهُمَّ نَـوِّر بِکِتابِکَ بَصَری، وَاشرَح بِهِ صَدری، وَ فَــرِّح بِهِ قَلبی، وَاطلِق بِهِ لِسَانی، وَاستَـعـمِل بِهِ بَدَنی وَ قَـوِّنی عَلی ذلِکَ وَ أعِنّی عَلَیهِ أنَّهُ لا مُعینَ عَلَیهِ الا اَنتَ لا الهَ الا اَنتَ “؛"؛.
خدایا تا هنگامی که مرا زنده می داری با ترک معصیت هایت به من رحم کن و بر من رحمت آور تا در آنچه به کارم نمی آید به زحمت نیفتم و نیکو دیدن آنچه را از من خشنودت سازد، روزیم کن و همان گونه که کتاب خودت را به من آموختی حفظ آن را با قلبم مُلازم بدار و تلاوت آن را به گونه ای که از من خشنودت می سازد، روزیم فرما. خدایا دیده ام را با کتابت روشن ساز و سینه ام را با آن باز و گسترده کن و دلم را با آن شاد فرما و زبانم را با آن گشاده بدار و پیکرم را بدان عامل کن و مرا بر آن قـوی بدار و برآن یاری ده که بی گــمان جُـز تو هیـچ یاوری بر آن نیست، خـُــدایی جز تو نیست.
ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام) روایت می کند که فرمود:
” َاللّـهُمَّ اِنّی أسألُکَ وَ لَمْ یَسْـألِ العِـبَادُ مِـثلَکَ، أسْـألُکَ بِـحَقِّ مُحَمَّدٍ نَـبِـیِّکَ وَ رَسُولِکَ وَ اِبْـرَاهِیمَ خَلیلِکَ وَ صَـفِـیِّکَ وَ مُوسی کَلیمِکَ وَ نَجِـیِّکَ وَ عِیسی کَلِمَـتِکَ وَ رُوحِــکَ، وَ اَسْـاَلُـکَ بِصُحُـفِ اِبـْرَاهِیمَ وَ تَوراةِ مُوسی وَ زَبـُورِ داوُدَ وَ اِنجِیلِ عِیسی وَ قُـرآنَ مُـحَـمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ بِکُلِّ وَحْیٍ اَو حَیـتَـهُ وَ قَـضَاءٍ اَمْـضَیتَـهُ وَحَقٍّ قَـضَیْـتَهُ وَ غِنًی اَغـنَیْـتَهُ وَ ضَالٍّ هَـدَیْـتَهُ وَسَائلٍ اَعـطَیْـتَهُ وَ اَسْـاَلُکَ بِاسْمِکَ اَّلذی وَضَـعْـتَهُ عَلَی اللَّـیْلِ فَأظْـلَمَ وَ بِاسْمِکَ الَّذی وَضَـعْـتَهُ عَلَی النَّهَارِ فَـاستَنَارَ وَ بِاسْمِـکَ الَّذی وَضَـعْـتَهُ عَلَی الارْضِ فَاسْـتَـقَـرَّت وَ دَعَمْتَ بِهِ السَّمَاوَاتِ فَاسْـتَـقَـلَّت وَ وَضَـعْـتَهُ عَلَی الْجِبَالِ فَـرَسَت وَ بِاسْـمِکَ الَّذی بَـثَـثْتَ بِهِ الاَرزَاقَ وَ اَسْـاَلُکَ بِاسْـمِکَ الَّذی تُـحْیی بِهِ الْـمَوتَی وَ اَسْـاَلُکَ بِـمَعـَاقِدِ الْـعِـزِّ مِنْ عَـرشِکَ وَ مُـنْـتَهیَ الرَّحْـمَةِ مِنْ کِتَابِکَ اَسْـاَلُکَ اَنْ تُـصَلِّیَ عَلَی مُـحَـمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَـرزُقَـنِی حَـفِظَ الْـقُرآنِ وَ اَصْـنَافِ الْـعِـلْمِ وَ اَنْ تُـثَـبِّـتَهَا فِی قَلْبِی وَ سَـمْعِی وَ بَصَرِی وَ اَنْ تُخَالِطَ بِـهَا لَحْـمِی وَ دَمِی وَ عِظَامِی وَ مُخِّی وَ تَسْـتَعْـمِلَ بِـهَا لَیْـلِی وَ نَهَارِی بِـرَحْـمَتِکَ وَ قُدرَتِکَ فَـاِنَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلا بِکَ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ. وَ اَسْـاَلُکَ بِاسْـمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ عِبَادکَ الَّذِینَ استَجَـبْتَ لَهُمْ وَ اَنبیاۆُکَ فَـغَـفَرتَ لَـهُمْ وَ رَحِـمْـتَهُمْ، وَ اَسْاَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ اَنـزَلْتَهُ فِی کُتُبِکَ وَ بِاسْـمِکَ الَّذِی اسْـتَـقَـرَّ بِهِ عَرْشُکَ وَ بِاسْـمِکَ الْـوَاحِدِ الاَحَـدِ الْـفَـرْدِ الْـوِتْرِ الْمُـتَعَالِ الَّذِی یَمْـلاُ الاَرْکَانَ کُلَّـهَا، اَلطَّاهِـرِ الطُّـهْرِ الْمُـبَارکِ الْمُـقَدَّسِ الْحَـیِّ الْـقَـیُّومِ، نُورِ السَّمَاوَاتِ وَ الارْضِ، اَلرَّحْمَنِ الرَّحِـیمِ، اَلْـکَبِـیرِ الْـمُتَعَالِ وَ کِتَابِکَ الْـمُنْـزَلِ بِالْــحَقِّ وَ کَلِـمَاتِکَ التَّــامَّاتِ وَ نُورِکَ التَّــامِّ وَ بِـعَـظِمَـتِکَ وَ اَرْکَانِکَ “
خدایا، من تو را می خواهم و بندگان از کسی چون تو نخواسته اند، از تو می خواهم به حقّ محمد، پیا مبر و فرستاده ات و ابراهیم، خلیل و برگزیده ات و موسی، همصحبت و همرازت و عیسی، کلمه و روحت و از تو می خواهم به حق صحف ابراهیم و تورات موسی و زبور داود و انجیل عیسی و قرآن محمد و هر وحی که فرو فرستادی و قضائی که امضایش کردی و حقی که حکم کردی و ثروتی که بخشیدی و گم گشته ای که رهش نمودی و گدائی که عطایش کردی و از تو می خواهم به حقّ اِسمَت که بر شب نهادی پس تاریک شد و به اِسمَت که بر روز نهادی پس روشن گشت و به اِسمَت که بر زمین نهادی پس استقرار گرفت و آسمانها را با آن بر پاداشتی پس فراز آمدند و بر کوهها نهادی پس استوار گشتند و به اِسمَت که با آن روزیها را پخش کردی و از تو می خواهم به حقّ اِسمَت که با آن مُردگان را زنده می کنی و از تو می خواهم به حقّ عناصر عزّت آفرین عَرشَت و منتهای رحمت کتابت و از تو می خواهم که بر مُحمّد و خاندانش درود فرستی و حفظ قرآن و انواع دانش را روزیَم کنی و آن را با گوشت و خون و استخوان و مغزم بیامیزی و شب و روزم را با آن به کارگیری به رحمت و قدرتت که هیچ جنبش و نیرویی جز به تو نیست، ای زنده و برپادارنده. و از تو می خواهم به اِسمَت که بندگانت تو را با آن خواندند و اجابتشان کردی و پیا مبرانت تو را خواندند و از آنان در گذشتی و رحمت آوردی و از تو می خواهم به هر اسمی که در کتابت نازل کردی و به اسم یگانهء یکتا، تنهای بی مانند و والا که همهء ارکان را پُر می کند. پاک و پاکیزه و مبارک، مُقدّس و زنده و بر پادارنده، نور آسمانها و زمین، رحمان و رحیم، بزرگ و والا و کتابت که به حق فرو فرستاده شده است و کلمه های تمام و نور کاملت و به عظمت و پایه های (عرشت).
مسواک زدن، ناخن گرفــتن، روغن مالی پوست، خواب میان روز و حجامت، به استثــناء موضعی در پشت گردن که «نقره» نامیده می شود
شیخ طوسی در مصباح المتهجد گفته است:
هر کس می خواهد قرآن را حفظ کند، پس شب جمعه چهار رکعت نماز بخواند و در رکعت اول: سوره های ” حمد “؛ و ” یس “؛ و در رکعت دوم: سورهای ” حمد “؛ و ” دخان “؛ و در رکعت سوم: سوره های ” حمد “؛ و ” سجده “؛ و در رکعت چهارم: سوره های ” حمد “؛ و ” ملک “؛ را بخواند و هنگامی که از تشهد فارغ شُد حَمد و ثنای خُدا کند و بر پیامبر (صلی الله و علیه وآله) درود فرستد و برای مۆمنین استغفار کند و بگوید:
” اَللّـهُـمَّ ارْحَـمْنِی بِـتَرکِ الْمَـعَاصِی اَبَداً مَا اَبْـقَـیْـتَنِی وَارْحَـمْنِی مِنْ اَنْ اَتَکَـلَّفَ مَا لا یَعنِـینِی وَارزُقْـنِی حُسنَ النَّـظَـرِ فیما یُـرضِیکَ عَنّی. اَللّـهُمَّ بَـدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ ذا الجَــلالِ وَ الاِکرامِ وَالْـعِـزَّةِ الَّتِی لاتُرامُ. اَسْـاَلُکَ یَا اَللهُ یَا رَحْمَانُ بِـجَـلالِکَ وَ بِنورِ وَجْـهِکَ أنْ تُـلْـزِمَ قَـلْبِی حَـفِـظَ کِتَابِکَ کَمَا عَلَّـمْـتَـنِی وَارزُقْـنِی اَنْ اَتلُـوَهُ عَلَی النَّحْـوِ الَّـذِی یُـرْضِیکَ عَنِّی وَ اَسْـاَلُکَ اَنْ تُـنَوِّرَ بِکِتَابِکَ بَـصَـرِی وَ تُـطْلِقَ بِهِ لِسَانی وَ تُـفَـرِّجَ بِهِ قَلْـبِی وَ تَشْـرَحَ بِهِ صَـدْرِی وَ تَسْـتَـعْمِلَ بِهِ بَدَنی وَ تُـقَـوِّینَی عَلَی ذلِکَ وَ تُـعینَنِی عَلَیهِ فَـاِنَّهُ لا یُعـینُ عَلَی الْـخَـیْرِ غَـیرُکَ وَ لا یُـوَفِّــقُ لَهُ اِلا اَنْتَ “
خدایا: تا هنگامی که مرا زنده می داری با ترک معصیت هایت به من رحم کن و بر من رحمت آور تا آنچه به کارم نمی آید به عهده نگیرم و نیکو دیدن آنچه را از من خشنودت می سازد روزیم کن، خدایا: آفرینندهء آسمانها و زمین، دارای جلال و اکرام و عزّت ماندگار، از تو می خواهم ای خداوند، ای رحمان و به جلال و نور وجهت که حفظ کتابت را ملازم قلبم کنی، همان گونه که آن را به من آموختی و تلاوتــش را آن گونه که از من خشنودت می سازد روزیم کنی و از تو می خواهم که دیده ام را با کتابت روشن کنی و زبانم را با آن گشاده بداری و دلم را با آن بازکنی و سینه ام را با آن گسترده سازی و پیکرم را بدان عامل کنی و مرا بر آن قوی بداری و بر آن یاری دهی که کسی جز تو بر خیر و نیکی یاری نمی دهد و جز تو به آن موفقم نمی دارد.
آنچه آوردیم همهء روایات نیست و مشتاقان می توانند به کتابها و موسوعه های حدیثی مانند: کنز العمال، الترغیب و الترهیب و بحار الانوار مراجعه کنند.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
________________________________________
منبع: کتاب «کلید حفظ قرآن»؛ نوشته محمدی ری شهری

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]




کراماتی از شیخ حسنعلی نخودکی

 

خدمت به خلق
فرزند ایشان نقل می کند :پدرم ، در کلیه ساعات روز و شب، برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان؛ آماده بودند.روزی عرضه داشتم: خوبست برای مراجعه مردم وقتی مقرر شود.پاسخ داد: پسرم، « لیس عند ربّنا صباح و لا مساء»: آن کس که برای رضای خدا، به خلق خدمت می کند، نباید که وقتی معین کند.پدرم در ابتدای شبها پس از انجام فریضه، به نگارش پاسخ نامه ها و انجام خواسته های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می پرداخت. از نیمه های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذکر و نوافل و تعقیبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشید اندکی استراحت می‌کرد و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهیه و ساخت دارو برای بیماران می‌نشست و بالاخره عصرها برای تدریس به مدرسه میرفت و پس از آن نیز به پاسخگوئی و رفع نیازمندی محتاجان و گرفتاران مشغول بود و در تمام سال به تفاوت ایام و اختلاف احوال پس از طلوع آفتاب و یا ساعتی بعد از ظهر، استراحتی کوتاه می‌کرد.1

غرق در عبادت
یکی از خدام حرم مطهر علی بن موسی الرضا ( علیه السلام )، می‏گوید: یک شب برای بستن درب پشت بام حرم از پله‏ها بالا رفتم. مرحوم حاج شیخ حسنعلی را بالای بام و در کنار گنبد مشغول نماز و در حال رکوع دیدم. رکوعش طولانی شد. چند بار رفتم و برگشتم؛ ولی او همچنان در حال رکوع بود. طبق دستور سپس درب پشت بام را بستم و پایین آمدم و به خانه رفتم. آن شب برف سنگینی بارید. هنگام سحر به حرم برگشتم. نگران جناب شیخ بودم و با عجله از پله‏های بام بالا رفتم ، دیدم شیخ حسنعلی در همان رکوع آغاز شب است و پشت ایشان با سطح برف برابر است.

مستجاب الدعوه
آیت‌الله العظمی مرعشی‌نجفی در کتاب «المسلسلات فی الاجازات» می‌نویسد: “او در بین مردم به مستجاب‌الدعوه‌بودن شناخته شده بود و بسیاری از حاجت‌مندان و بیماران به او پناه‌ می‌بردند؛ پس او برای آنها دعا می‌کرد یا برای آنها دعاها و حرزهایی می‌نوشت و به این وسیله، گرفتاری آنها برطرف می‌شد و بیماران آنها شفا می‌یافتند و با این وجود، در کمال تواضع و فروتنی بود و هیچ ادعایی نداشت و نمونه بارز زاهدانی بود که تنها به خدا توجه دارند و از امور دنیوی دور هستند.2
نمازهایت را اول وقت بخوان، چهل روز دیگر کارت درست می‌شود
محل دفن خود را می‌دانست
1- از برخی افراد مورد اعتماد شنیده شده که آن جناب در حال حیات خود، به این محلی که الان قبر اوست، (صحن عتیق حرم مطهر علی‌ابن موسی‌الرضا ‌(ع) ) رفت و آمد زیادی داشت. در آنجا می‌نشست و قرآن و دعا می‌خواند. وقتی که به او گفتند: چرا به این محل توجه خاصی داری؟ گفت: اینجا محل دفن من است و می‌گفت: مرا در این محل دفن کنید. در آن زمان سرّ این عمل معلوم نبود، ولی بعدها معلوم شد که این محل نزدیک پایه مناره است و از خرابی مصون است ولی جاهای دیگر صحن همه زیر و رو شدند، ولی این محل همچنان به حال خود مانده است.3

برنامه‌ می‌دهم اما به فکر رهگذران هم باشید
2- یکی از تجار تهران گفت: در شمیران باغی خریدیم و از نظر آب در مضیقه بودیم. ناچار شدیم چاهی بکنیم ولی هر نقطه‌ای از باغ را کندیم به آب نرسیدیم. روزی قصد زیارت حضرت امام رضا (علیه السلام) کردیم، در آنجا به زیارت آیة الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی رفتیم، در ضمن زیارت ایشان، جریان کندن چاه آب را گفتیم و از ایشان کمک خواستیم. آیة الله نخودکی فرمود: من برنامه‌ای می دهم که اگر مطابق آن عمل بکنید، هر نقطه باغ را بکنید، آب بیرون می‌آید و خشک هم نمی‌شود. شما باید یک شیر هم بیرون بگذارید تا رهگذرها و همسایه‌ها هم از آن استفاده کنند. ما شرط را قبول کردیم. او هم برنامه را به ما داد. برنامه این بود که ایشان چند جمله در کاغذی نوشته و به ما فرمودند: هر نقطه را خواستید بکنید، اول این کاغذ را در آنجا قرار بدهید و پس از آن، آن نقطه را بکنید و هنگامی که به آب رسیدید، این کاغذ را به چاه بیندازید. ما هم مطابق دستور ایشان عمل کردیم و به آب رسیدیم. تاکنون هر چه از آن چاه آب برداشته‌ایم کم نشده است و یک شیر هم به بیرون باغ گذاشته‌ایم تا عموم استفاده کنند.4

چند قدم راه رفتن و رهایی از اشرار
3- سید ابوالقاسم هندی می‌گوید: به همراه آیة الله نخودکی به یکی از کوه‌های مشهد رفته بودیم، ناگهان شرور آن منطقه که موجب ناآرامی آن نواحی شده بود، از کناره کوه پیدا شد و گفتند: اگر حرکت کنید کشته خواهید شد. آیة الله نخودکی به من فرمود: وضو داری؟ گفتم: بله. آنگاه دست مرا گرفت و گفت: چشم خود را ببند. پس از یکی دو قدم که راه رفتیم گفت: چشمانت را باز کن. وقتی که چشمانم را باز کردم دیدم نزدیک دروازه شهر هستیم و به این ترتیب از دست آن شرور رها شدیم. بعد از ظهر خدمت آن جناب رفتم. به من گفتند: قضیه صبح را با کسی در میان نگذاشتی؟ گفتم: نه. گفت: من تا زنده‌ام به کسی این ماجرا را نگو وگرنه خود را به کشتن می‌دهی.5

چند دانه خرما و فرزنددار شدن
4- آقای ظفرالسلطان نهاوندی نقل کرد که خدمت آیة الله نخودکی مشرف شدم و عرض کردم که عروسم بچه ندارد و دیگر بچه‌دار نمی‌شود. آیة الله نخودکی گفت: تو برای پسرت اولاد می‌خواهی. بعد دعایی به من دادند و چند دانه خرما و خداوند به آنها چندین اولاد داد.6
کارمند بیکاری که باز هم کارمند شد
5- یکی از کارمندان شهرداری نقل کرد: به عللی مرا از کار بر کنار کردند. رفتم خدمت آیة الله نخودکی. به من فرمود: نمازهایت را اول وقت بخوان، چهل روز دیگر کارت درست می‌شود. روز چهلم در خیابان نزدیک یک قهوه‌خانه نشسته بودم، شهردار سابق مشهد آقای محمدعلی روشن با درشکه از آن محل عبور می‌کرد. بلند شدم، سلام کردم. او درشکه را نگه داشت و گفت: چرا اینجا نشسته‌ای؟! مگر کار نداری؟! شرح حال خود را گفتم. گفت: با من بیا. با او سوار درشکه شدم و رفتیم به شهرداری. او دستور داد از من رفع اتهام شد، مرا به خدمت بازگرداند و مشغول کار شدم. درست پس از چهل روز چنین شد.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم