نرجس
 
   



 

·         اهمیت علم از دیدگاه پیامبر

در گفتار و رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اهمیت به علم چگونه بوده است؟

·         پرحرفي مانع خودسازي

يکي از موانع خودسازي که ناشي از هواي نفس است، پرگويي است. مشکل پرگويي اين است که باعث مي شود انسان به انواع گناهان زباني آلوده گردد.

·         تنبلي و راحت طلبي مانع بزرگ خودسازي

واژه تنبلي که گاهي به جاي واژه هاي ديگري مانند: کسالت، تن پروري، راحت طلبي، بطالت، سستي وفتور به کار مي رود، از رذايل اخلاقي است ونشانگر کراهت از کار، کاهلي، تن آسايي، طفره رفتن واز کار در رفتن و مشابه آنها است.
تنبلي و راحت طلبي يکي از مصداق هاي بزرگ هواي نفس و مانع بزرگي براي خودسازي و پيشرفت در زندگي است. شما اگر بخواهيد خودسازي کنيد، بايد بدانيد که با راحت طلبي و تنبلي هرگز به اين کار موفق نمي شويد. حتما بايد با راحت طلبي جهاد کنيد و اين مانع بزرگ را از سر راه خود برداريد.

·         آداب و اصول دعا

الدعا اَفضلُ مِن قراءةِ القرآن
و الدعا اَفضلُ مِن الصلاة
نماز، سخن گفتن بنده با خداوند است وقرائت قرآن، سخن گفتن خدا با بنده اش است در حالي که دعا سخن گفتن دو سويه وهم کلام شدن بنده با خدايش است.

دعا وسيله اي است که خداوند در اختيار انسان قرار داده تا هر زمان که انسان از مسير سعادت وکمال خارج شد بتواند بوسيلۀ آن به مسير اصلي برگردد همانگونه که

·         دستورالعمل تعقيبات نماز مرحوم نخودکي به امام خميني رض

سالک الي الله آيت الله حاج شيخ حسنعلي نخودکي اصفهاني در حرم امام رضا (ع) خطاب به امام خميني: چه اصراري داريد چيزي را که ممکن است موجب خسران شود، ياد بگيريد؟ اما من چيزي را به شما ياد مي‌دهم که برايتان خسارتي ندارد و محتاج ديگران هم نمي‌شويد.

·         خودسازى و شهوت

نخست بايد دانست هر مجموعه نظام مندى تابعى از هدفمندى ها و ابزارهاى لازم براى رسيدن به آن اهداف است.

·         اخلاق فردی و اجتماعی

اخلاق و خُلق به معنای مجموعه‌ای از سرشت و صفات باطنی است.[1] چنان‌که خلقت و خَلق به معنای شکل و اندام ظاهر می باشد.
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز برای هر دو جنبه دعا می کردند:

·         خودسازى و سختى ها

علت و عوامل گوناگونى مى تواند سبب سختى شود؛ نظير گناهان يا توجه  نكردن به مهارت هاى زندگى يا سوء مديريت شغلى و اقتصادى كه در اين صورت انسان بايد پاسخگو باشد اما در هر حال در صورتى كه در هنگام سختى ها

·         توصیه های اخلاقی رهبر انقلاب به جوان مؤمن انقلابی

توصیه های اخلاقی رهبر انقلاب به جوان مؤمن انقلابی برای پیشرفت کشور

·         خودشناسى تا خداشناسى

منظور ما از خودشناسى، آگاهى به قدر و منزلت آدمى است.

·         اهمیت علم از دیدگاه پیامبر

در گفتار و رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اهمیت به علم چگونه بوده است؟

امام باقر علیه السلام:بهترين چيزی را که دوست دار |
خانه

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-11-06] [ 08:48:00 ق.ظ ]




مقابله با هواي نفس

هواي نفس چيست و چگونه مي توانيم با آن به مقابله برخيزيم؟

دريچه سعادت و راه ورود به بهشت برين پا بر گرده نفس و اميال نفساني گذاشتن است. اميد است كه با ياري خداوند متعال در اين امر مهم همه ما موفق باشيم .
امام علي(ع) مي‌فرمايند: با سعي و مجاهدت فضايل اخلاقي را به نفس سركش خود تحميل كن، زيرا خواهش طبيعي بشر بر شهوات و رذايل اخلاقي است. «اكره نفسك علي الفضائل فان الرذائل انت مطبوع عليها»[هداية العلم في تنظيم غررالحكم سيد حسين شيخ الاسلامي ص483]

«كمال انسان»
معيار ارزش و خوب بودن هر چيزي, كمال موجود در آن است. به طور مثال، يك درخت ميوه وقتي بيشترين ملاك ارزش را خواهد داشت كه بهترين ميوه را بتواند بدهد. يك خانه و يا ماشين نيز هنگامي از بيشترين ارزش برخوردار مي شوند، كه آسايش انسان را بيشتر فراهم مي كندكند. آدمي نيز از اين امر مستثني نيست، به اين بيان كه ملاك ارزش و خوبي انسان نيز كمال لايق او است. كمالي كه از طريق نزديك شدن به خداوند بدست مي آيد. و اصولا كمال انسان در همين ارتباط با خداست و طبق گفتار معصومين (ع) مانع اين ارتباط و كمال ،گناه و معصيت الهي است و البته منشاء گناه و نافرماني هم، هوي و هوس و پيروي از نفس اماره مي باشد.

«هوس چيست؟»
يك بطري ابتدا هوا دارد و وقتي شما در آن آب مي ريزيد, به هر مقدار كه آب وارد آن مي شود, هوايش خالي مي گردد. انسان نيز مانند بطري اي مي ماند كه ابتدا با هوا و نفسانيت پرشده است و بايد در طول عمر با خودسازي ،خود را از خدا پر كند تا هوايش خالي گردد.
زياده روي در غرايزي مانند شهوت و غضب و ميل نفس و خواهش دل به كامراني و گناه را هوي و هوس نامند. از نظر فلسفي نفس شاني از روح انسان است كه مديريت قواي نفساني مانند شهوت و غضب، تن و جنبه هاي طبيعي انسان را به عهده دارد. بايد دانست كه در مديريت نفساني طبيعيت انسان، غرايز نقش به سزايي دارند و نفس با استفاده از غرايز است كه كشور تن آدمي را اداره مي كند. اما در اغلب موارد به دليل افزون خواهي نيروهاي نفساني و تمايل به افراطي گري آدمي دچار شهوت و غضب مفرط و خواسته هاي افراطي در راستاي كاميابي و لذت طلبي و راحت خواهي مي شود، كه به آن هواي نفس اطلاق مي گردد.
از نظر قرآن كريم نفس داراي مراتبي است. پايين ترين مرتبه نفس به نفس اماره، يعني نفسي كه به بدي ها امر مي كند، گفته مي شود. در نتيجه مي توان گفت: هوا به معناي خواسته است و پيروي از هواي نفس؛ يعني تبعيت از خواسته هاي افراطي نفس اماره.
هواي نفس از آن جهت مذموم است كه زمينه ساز انواعي از انحرافات عملي و اخلاقي و اجتماعي و حتي پديد آمدن بيماري هاي رواني و بدني براي انسان مي شود و آدمي را به وادي گمراهي و ظلم و گناه و خروج از ربقه انسانيت و ايمان سوق مي دهد.
مي توان گفت: هواي نفس به هر عمل و رفتار، ظاهري و باطني گفته ميشود كه در جهت مخالف خواسته و اراده خداوند متعال باشد. ما يك خواسته هايي داريم و خداوند هم خواسته هايي. اگر خواسته ما مطابق خواسته خدا نباشد, مي شود هواي نفس و خواسته هاي نفساني. غفلت ازياد خدا، فراموش كردن نعمتها، نيكيها، حكومت واقتدار الهي و پيروي از شيطان و شيطان صفتان، افراد و تفريط در اعمال و رفتار، برخي از مصاديق پيروي از هواي نفس ميباشد. خداوند متعال در سوره كهف با اشاره به اين نكته ميفرمايد: وَ لا تُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتّبَعَ هَواهُ وَ كانَ اَمْرُهُ فُرُطاً; } اي رسول ما! از كساني كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن ؛ همانها كه از هواي نفس پيروي ميكردند و كارهايشان از روي افراط و تفريط است.
لذا در قرآن پيروي از هوي نفس مورد نكوهش و مذمت قرار گرفته است و كساني كه از هوي و هوس پيروي نمي كنند مورد ستايش و تشويق پروردگار متعال قرار گرفته اند: «وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى‏؛ و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت. پس جايگاه او همان بهشت است». (سوره نازعات، آيه 41)؛ (بهاء الدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن، انتشارات دوستان، ج 2، ص 2358)
در روايات اهل بيت (ع) نيز روايات متعددي پيرامون خطر هواي نفس و لزوم مخالفت با هوس ها وارد شده است بنابراين شهوت و افراطي گري در خوردن، سخن گفتن، خوابيدن، نگاه كردن به نامحرم، شهوت جنسي، خشم و عصبانيت بي مورد و لذت طلبي مفرط از مواردي هستند كه بايد با آنها مبارزه كرد.

«اصول كلي مبارزه با نفس»
دراين مقام چند اصل علمي و عملي براي معالجه اين بيماري روحي وجود دارد كه به برخي اشاره مي شود :
الف- تسليم: اسلام يعني تسليم. براي ا ينکه انسان از اسارت نفس و اطاعت شيطان خالي شود بايد در درجه اول تسليم عقل و دين شود و اراده خدا را در زندگي خودش پياده کند. يعني هميشه بايد انسان در هر کاري که مي خواهد انجام دهد ببيند خداوند در آن زمينه چه مي گويد و يا عقل چه چيزي را فرمان مي دهد، با تحقيق و مشورت با اهل دين و عقل راه درست را انتخاب نمايد و با خواسته هاي افراطي نفس و خواهش دل توجهي نکند تا در اين زمينه موفق باشد.
ب- علم درماني : اصلي ترين روشي كه اسلام در مورد ساخت و ساز انسان و تهذيب نفساني و اعتقادي و عملي او پيشنهاد نموده است استفاده از همين روش علم درماني است . اگر در اسلام علم و دانش فريضه شمرده شده است و آيات و روايات وارده در فضيلت علم و عالم افزون از هر باب ديگري است , به خاطر همين است كه راه اصلي معالجه ي امراض آدمي از طريق علم و آگاهي ميسر است , همانگونه كه ريشه ي تمامي بيماريها, شوربختي ها و شقاوتمندي انسان در جهل و بي خبير او مي باشد.
اگر انسان واقف شود كه دين برنامه ي سعادت و كمال اوست و راهي است كه مستقيما او را به قرب و لقائ پروردگار عالم مي رساند و حيات جاودان آخرتي را برايش به ارمغان مي آورد, حاضر نمي شود كه با گناه و سرپيچي و خروج از اين مسير, زمينه شقاوت و هلاكت خويش را فراهم نمايد; زندگي جاودان آخرتي و لقائ پروردگار را از دست بدهد و خود را دچار سرنوشتي شوم و عذابي دردناك نمايد.
اگر انسان بداند كه آنچه مي كند و مي شنود و مي گويد همان است كه در ظرف آخرت به صورت جهنم يا بهشت ظهور خواهد نمود, حساسيت بيشتري نسبت به گناه و عمل و صفت زشت و پليد اهل دنيا و عقايد باطل ايشان خواهد داشت .
ت- عمل درماني: مرحله بعدي اين است كه براي خود برنامه عملي خودسازي داشته باشيم و با انجام واجبات و ترك گناه لذت بندگي خدا را بچشيم. مهمترين اقدامي که انسان در مسير خودسازي انجام مي دهد، همانا مبارزه با افزون طلبي نفس است. مشکل اهل هواي نفس اين است که از ابتدا با لذت هاي نفساني عادت کرده اند و لذت قرب به خداوند را نچشيده اند. اگر كسي لذت قرب به خدا و عبوديت خداوند را بچشد هرگز از گناه و لذت هاي مادي راضي نخواهد شد و حاضر نمي شود لذت مناجات با خدا و رابطه با اهل بيت (ع) را با لذت مثلا موسيقي و نگاه به نامحرم و مانند آن عوض كند.

براي مبارزه با انحراف غريزه شهوت از مسير اعتدال چند راهكار عملي پيشنهاد ميكنند:
1- ترك زمينه گناه: اين خود زيرمجموعه‏اى دارد كه مهمترين آن عبارت از است:
* كنترل چشم: نگاه به نامحرم, گذرگاه ورود به منجلاب انحرافات و فساد جنسي است. نگاه هاي آلوده، تخم شهوت را در دل بارور ساخته، صاحبش را به فتنه، انحراف و گناه مبتلا مي كند. حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: چشم چراني، تخم شهوت را در دل مي كارد و چنين كاري براي نگاه كننده كافي است كه منشأ فتنه گردد.
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
هر آن چه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجري نيشش ز فولاد
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد
از اين رو قرآن دستور مي دهد از چشم مراقبت شود و همين طور رها نباشد«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ؛ به مؤمنان بگو: چشم‏هاى خود را از نگاه به نامحرم فرو گيرند»[ نور/31] كه اگر آن را رها كرديد شما را بلافاصله در شهوات رها و غرق خواهد كرد. امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «نگاه به نامحرم، تيرى از تيرهاى مسموم شيطان است و چه بسا يك نگاهى كه حسرتى طولانى بر جاى گذارد».[. بحار، ج 101/40]
كاش اين گونه بود كه با ديدن چشم سير مي شد، اما هر چه بيشتر مي بيند بي تاب تر و حريص تر مي شود، گو سيري ناپذير است، تا مگر صاحب خود را به هلاكت اندازد. حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:« چيزي در بدن كم سپاس تر از چشم نيست، خواسته اش را ندهيد كه شما را از ياد خدا باز مي دارد».[ بحارالانوار، ج 101، ص 35] مگر مي شود با نگاه هاي دنباله دار شهوت خود را كنترل كرد؟
تا كه هيزم مى‏نهى بر آتشى- كى بميرد آتش از هيزم كشى
دقيقا بايد مواظب چشم خود بود كه مبادا به نامحرم و كلاً هر آنچه كه شهوت‏انگيز است،اعم از نگاه كردن به تصاوير و فيلمهاي تحريك كننده و لباس جنس مخالف، نگاه شود. عن الصادق(ع): «النظر سهم من سهام ابليس مسموم و كم من نظرة اورثت حسرة طويله؛ نظر دوختن تيرى مسموم از تيرهاى ابليس است و چه بسا نگاهى كه حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد»، (سفينة‏البحار، شيخ عباسى قمى، ماده نظر).
تا حد امكان انسان از حضور در مجالس مختلط يا برخورد با نامحرم پرهيز نمايد.
* كنترل گوش: بايد از شنيدنى‏هايى كه ممكن است به حرام منجر شوند و زمينه‏ساز حرام هستند پرهيز شود. مانند نوار موسيقى، صداى شهوت‏انگيز نامحرم و…
* ترك مصاحبت با دوستان ناباب: دوستانى كه باعث مى‏شوند انسان مزه گناه را مزمزه كند، در واقع دشمن هستند و بايد از آنها پرهيز كرد.
از امام سجاد(ع) نقل شده: «النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طريق و هم الكذاب والفاسق والبخيل والاحمق والقاطع لرحمه؛ حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفيق بودن با پنج كس را نهى فرموده: كذاب، گناهكار، بخيل، احمق و كسى كه قطع رحم كرده است»، (همان، ماده صحب).
البته اينها از مهمترين زمينه‏هاى گناه هستند كه بايد ترك شوند ولى كلاً هر چيزى كه زمينه گناه را فراهم مى‏كندبايد ترك شود.
2- ترك فكر گناه: ترك زمينه گناه سهم به سزايى در ترك فكر گناه دارد ازاين‏رو هر چه بيشتر و دقيقتر زمينه گناه ترك شود فكر گناه كمتر به سراغ انسان مى‏آيد. اين فكر گناه است كه شوق در انسان ايجاد مى‏نمايد و بعد از شوق اراده‏ى عمل سپس خود گناه محقق مى‏شود، مسلما تا اراده و شوق و ميل نسبت به كارى نباشد انسان مرتكب آن كار نمى‏گردد. لذا افكار جنسي را كه به ذهنتان خطور مي‌كند بلافاصله با ذكر خدا و ياد آسيب‌هاي معنوي گناه از ذهن خود دور سازيد.
3- دوري از محيط‌هاي آلوده و ناسالم
يكي از علل و عوامل انحرافات جنسي و به طور كل انحرافات اخلاقي، محيط آلوده و محرك‌هاي شهواني است. محيط از طريق وارد نمودن عناصر محرك در گرايش‌هاي انحرافي، منجر به طغيان غريزة جنسي در جوان مي‌شود. مسايلي از قبيل بدحجابي، روابط ناسالم و آزاد دختر و پسر، برخي از سريال‌هاي تلويزيوني و فيلم‌هاي خارجي و هم چنين استفادة نادرست از اينترنت در تحريك شهوت و غريزة جنسي جوان مؤثر است شايد براي برخي زا نوجوانان يادآوري و تذكر مسايل ديني و اخلاقي چيزي بيهوده و غير ضروري تلقي شود، زيرا آن‌ها نه در فكر سلامت خويش هستند و نه مسايل اخلاقي و ديني را مي‌پذيرند، اما براي شما كه روحية مذهبي قوي داريد و همين مسأله باعث شد تا نگران آينده‌تان باشيد، گفتن اين مسايل مهم و ضروري است. اگر واقعاً مي‌‌خواهيد از جواني‌تان به خوبي استفاده كنيد و در راه درست و سالم گام برداريد، سعي كنيد از محيط‌هاي آلوده و ديدن عوامل تحريك كننده، جداً پرهيز نماييد.

دستورالعمل اخلاقي:
1- بهره‏گيرى از ثقل اكبر و قرآن كريم و انس با آن. چه اين كه هم تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانيت بخشيده و معنويت مى‏دهد و هم آشنايى با معارف آن (هركسى در حد خودش حتى در حد ترجمه) موجب رشد روحى مى‏باشد.
2- بهره‏گيرى از ثقل اصغر و ائمه هدا(ع) و توسل به ايشان با حضور در مجالس ذكر اهل بيت, سخنراني, درس اخلاق و مراسم مذهبي كه مي تواند به صفاي باطن شما كمك نمايد. بايد توجه داشت كه توسل به حضرات معصومين(ع) هم خود توجه به حق تعالى و عالم ملكوت است و هم زمينه ساز بهره‏گيرى بيشتر از فيض ربوبى و كسب توفيقات بيشتر.
3-دائم‏الوضوء: سعى كنيد هميشه باوضو باشيد.
4-روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حيوانى و شهوانى انسان را تضعيف مى‏كند اگر قواى شهوانى ضعيف گشت قهرا فكر گناه هم كم‏رنگ مى‏شود. عن ابى جعفر(ع) قال: «اذا شبع البطن طغى؛ هرگاه شكم پر شود طغيان مى‏كند، (المحجة‏البيضاء، ملا محسن فيض كاشانى، ج 5، ص 150). مفهومش اين است اگر شكم بر نشود طغيان نمى‏كند و بهترين قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.
تذكر اين نكته بسيار ضرورى است كه اولاً: روزه نبايد براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانيا: براى كارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج‏شنبه باشد نه بيشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است خوردن غذاهاي محرك و داراي كالري زياد، مانند خرما، پياز، فلفل و غيره را به حداقل برسانيد و مورد بعدى يعنى ورزش دو برابر شود.
5- ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش‏هايى باشد كه براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دويدن و نرم طناب زدن و انجام حركت‏هاى كششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بيست دقيقه به چهل دقيقه افزايش يابد.
6- فكر مرگ وزيارت اهل قبور: اين يكى ديگر از چيزهاى بسيار مفيد است كه فكر گناه را يا از بين مى‏برد و يا كم مى‏كند كه اين به شدت و ضعف فرو رفتن در فكر مرگ بستگى دارد اگر انسان با اين واقعيت انس بگيرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد. قال اميرالمؤمنين على(ع): «اذكروا هادم اللذات و منغص الشهوات و داعى الشتات؛ ياد كنيد (مرگ را) درهم كوبنده لذات را و تيره و تلخ كننده شهوات را و دعوت كننده جدايى‏ها را»، (الغرر والدرر، باب الموت، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت‏پرور، ج 2، ص 159).
ياد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مى‏سازد و انسان را از گناه و فكر گناه باز مى‏دارد آنچه كه بسيار مهم است اين است كه اولاً اين فكر هر روز و مستدام باشد اگر شبانه‏روزى نيم‏ساعت باشد كافى است ثانيا در مكان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مكان خلوت خود محيط قبرستان باشد به هر گونه كه اين فكر در مرگ با جان عجين شود و باور دل گردد بسيار مطلوب است مثلاً يكى از كيفيت‏هاى فكر در مرگ را يكى از بزرگان چنين مى‏فرمود: تمام خاطرات تلخ و شيرين گذشته را در حد امكان مثل يك فيلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند كه همه اينها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى‏گذرد لحظات جان دادن، وقتى كه خويشان و نزديكان را رها مى‏سازد و از تمام تلخ و شيرينى‏ها وداع مى‏كند و… همه و همه را به خوبى تأمل كند تا دل بلرزند و چشم بگريد.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:46:00 ق.ظ ]




هدف خودسازي و تزکيه نفس

هدف خودسازي چيست؟

هدف خودسازي در يک کلام قرب و نزديکي به خداي تبارک و تعالي است. تعبيراتي مانند به کمال رسيدن و به خدا رسيدن و به رنگ خدا درآمدن، خدايي شدن و حتي واژه ولايت در حقيقت به همين معناي قرب الي الله باز مي گردد. براي پاسخ گويي به اين سوال ابتدا مفهوم کلمات کليدي هدف، خودسازي و قرب را توضيح مي دهيم و سپس به توضيح هدف خودسازي خواهيم پرداخت.

معناي هدف:
هدف از نظر لغت به معناي سيبل يا نشانه اي است که به سوي آن تير مي اندازند و در اصطلاح ، آن چيزي است که براي رسيدن به آن تلاش و کوشش مي‏شود(فرهنگ بزرگ سخن، ج8، ص 8/83، دکتر حسن انوري). و نيز گفته‏اند: هدف، عبارت است از آن حقيقت مطلوب که اشتياق وصول به آن، محرک انسان است به انجام کارها و انتخاب وسيله‏هايي که آن حقيقت را قابل وصول مي‏نمايد(ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج1، ص80، علامه محمدتقي جعفري).
معناي خودسازي :
در معناي خودسازي مي توان گفت: هماهنگ ساختن تمام نيروها و توانايي هاي شناختي و احساسي و عملي انسان براي رسيدن به قرب الهي را خودسازي مي گويند. البته بنابر اين ديدگاه که انسان مظهر خدا است، خودسازي به معناي ظرفيت سازي و ايجاد شرايط رفع موانع براي ظهور کمالات الهي در انسان است.
معناي قرب:
قرب در لغت به معناي نزديکي دو شيء به هم است و در اصطلاح تعبيرات گوناگوني از آن مي شود که مي توان به طور کلي پنج تفسير از آن را ارايه و بررسي کرد.
1- قرب به معناي نزديکي مکاني و زماني .
مثلاً مي گوييم در نزديكي اين كوه چشمه اي است، يا خود را به نزديك اين كوه رساندم. در اينجا مراد ما قرب واقعي است؛ يعني واقعاً دوري و نزديكي فاصله ي خود را تا كوه در نظر مي گيريم و از كلمه ي «قرب» منظورمان اين است كه آن فاصله کمتر شده است. يا معاصر بودن دو شخصيت نشان از نزديکي زماني آن دو دارد.
مسلماً منظور از قرب خداى متعال كه مطلوب نهايى انسان است و بايد در اثر حركت اختيارى خود به آن نايل گردد، كم شدن فاصله زمانى و مكانى نيست؛ زيرا اولا خداوند موجود مادي نيست تا قرب زماني و مکاني در مورد او صادق باشد و ثانيا پروردگار متعال آفريننده زمان و مكان و محيط بر همه زمان ها و مكان هاست و با هيچ موجودى نسبت زمانى و مكانى ندارد: هُوَ الاَْوَّلُ وَ الاَْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ- او است اول و آخر و ظاهر و باطن. (حديد 3)وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُم- هر جا باشيد او با شما است. (همان)
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ- مشرق و مغرب از آنِ خدا است، و به هر سو رو كنيد خدا آنجا است. (بقره 115) به علاوه، كم شدن فاصله زمانى و مكانى، به خودى خود، كمالى محسوب نمى‌شود

2- قرب به معناي نزديکي اعتباري انسان به خداوند.
وقتي كه مي گوييم فلان شخص نزد فلان مقام اجتماعي قرب پيدا كرده است و يا مي گوييم فلان شخص با فلان خدمت خود به فلان مقام نزد او تقرّب حاصل كرد، در اينجا منظورمان چيست؟ آيا مقصود اين است كه فاصله ي ميان آنها كمتر شد؟ مثلاً سابقاً در پانصد متري او قرار داشت و اكنون در صد متري او است؟ البتّه نه. اگر چنين است پس پيشخدمت در اطاق هر كسي از هر كس ديگر نزد او مقرّب تر است.
مقصودمان اين است كه خدمتگزار در اثر خدمتش در روحيه ي مخدوم خود تأثير كرد و او را از خود راضي نمود و حال اينكه قبلاً راضي نبود، يا او را از خود راضي تر كرد و در نتيجه از اين پس مخدوم بيش از گذشته به او عنايت خواهد داشت. پس استعمال «قرب» در اينجا يك استعمال اعتباري است نه حقيقي؛ واقعاً وجود خارجي اين شخص در نزديكي وجود خارجي آن شخص قرار نگرفته است، بلكه از آن رابطه ي خاصّ روحي كه از طرف مخدوم نسبت به خادم برقرار شده و آثاري كه بر اين رابطه ي روحي مترتّب است، مجازاً و تشبيهاً «قرب» تعبير شده است. اين معنا از قرب که بيشتر نزد مردم و عرف رايج است، صحيح است اما ما به دنبال معنايي حقيقي براي قرب انسان به خداوند هستيم نه معناي مجازي و اعتباري.
3- قرب به معناي نزديکي ماهوي انسان به خداوند:
نزديک ماهوي در ميان دو ماهيت تصور مي شود. مثلا زيد و عمر که دو ماهيت هستند از اين جهت که هر دو حيوان ناطق اند با هم اشتراک و قرب ماهوي دارند. اين معنا در رابطه ميان انسان و خداوند تصور نمي شود و صحيح نيست، زيرا اولا خداوند ماهيت ندارد و وجود محض است و ثانيا بنا بر ديدگاه عرفا انسان هم ظهور خدا است و ماهيت ندارد.
اصولا ماهيت يک بحث فلسفي است که حقيقت ندارد و ساخته ذهن فلاسفه است. ملاصدرا در بحث اصالت وجود اثبات مي کند که اصالت با وجود است و نمي تواند کاذب بودن آن را اذعان کند و قبول مي کند که ماهيت به صورت تبعي وجود دارد، ولي عرفا به طور کلي بر اين اعتقادند که ماهيت دروغ است و اصالت وجود به معناي اين است که تمام هستي را وجود فراگرفته و اصلا ماهيت هيچ بهره اي از وجود ندارد نه اصالتي و نه تبعي.
4- قرب حقيقي به معناي نزديکي وجودي انسان به خداوند.
موجودات در اصل آفرينش به هر نسبت كه از وجودي كامل تر- يعني از وجودي قوي تر و شديدتر- بهره مند هستند، به ذات الهي كه وجود محض و كمال صرف است نزديكتراند. طبعاً فرشتگان از جمادات و نباتات به خداوند نزديكتراند و به همين جهت بعضي از فرشتگان از بعضي ديگر مقرّب تراند، بعضي حاكم و مطاع بعضي ديگر مطيع مي باشند؛ و البتّه اين تفاوت مراتب قرب و بعد مربوط به اصل خلقت و به اصطلاح مربوط به قوس نزول است. در قوس صعود هم انسان مراتب وجود را طي مي کند و با هر گام معنوي که بر مي دارد به قرب وجودي حق تعالي مي رسد.
اين تصور ناشي از اعتقاد فلاسفه به اشتدادي بودن مراتب وجود است. خداوند در بالاترين مرتبه هستي است و ساير موجودات هر يک از مرتبه اي از وجود برخوردارند. انسان ابتدا در مراتب پايين تري از وجود قرار دارد و با پيمودن طريق طاعت پروردگار واقعاً مراتب و درجات قرب وجودي پروردگار را مانند بالا رفتن از يک نردبان، طي مي كند؛ يعني از مرحله ي حيواني تا مرحله ي فوق ملك را مي پيمايد. اين صعود و تعالي يك امر تشريفاتي و اداري نيست، قراردادي و اعتباري هم نيست، از قبيل بالا رفتن از عضويت ساده ي يك اداره تا مقام وزارت، و يا از عضويت ساده ي يك حزب تا رهبري آن حزب نيست، بلكه بالا رفتن بر نردبان وجود است، شدّت و قوّت و كمال يافتن وجود است كه مساوي است با زيادت و استكمال در علم و قدرت و حيات و اراده و مشيت و ازدياد دايره ي نفوذ و تصرّف. تقرّب به خداوند يعني واقعاً مراتب و مراحل هستي را طي كردن و به كانون لا يتناهي هستي نزديك شدن.
اين معنا نمي تواند تفسيرگر قرب انسان به خداوند باشد، زيرا در جايي تصور مي شود که اولا وجود، حقيقت تشکيکي داشته باشد و بتوان از مراتب آن بالا رفت و بر شدت آن افزود، در حالي که اهل معرفت وجود را واحد و احد صرف مي دانند و مراتب داشتن در وجود را قبول نمي کنند. وجود از ديدگاه عرفا يگانه صرف است و انسان و ساير موجودات ظهورات وجود هستند نه مراتب وجود. انسان از اين نظر که انسان است، ظهور است نه وجود. وجود بودن خاص ذات الهي است.
ثانيا بايد دو موجود مستقل داشته باشيم که يکي در کمالات وجودي به ديگري نزديک شود در حالي که وجود انسان يک وجود مستقلي در قبال وجود الهي نيست و حتي بنابر ديدگاه خود فلاسفه عين وابستگي و يک وجود ربطي است، يعني وجودي از خودش ندارد که با ارتقاي آن به کمالات حقيقت وجود نزديک شود.
5- قرب حقيقي به معناي نزديکي مظهري انسان در کمالات وجودي به خداوند.
بر اساس تعريف اهل معرفت از انسان به اينکه انسان مظهر خدا است، معناي حقيقي قرب انسان به خداوند ظاهر مي شود. بر اين اساس انسان به خدا نزديک مي شود، يعني همان گونه که اصل حقيقت انسان ظهور خداوند است، کمالات او نيز از طريق ظهور خدا در انسان پديد مي آيد و آدمي از طريق ايجاد شرايط ظهور که اطاعت و بندگي حضرت حق است و همچنين رفع موانع ظهور ، يعني ترک گناهان و رعايت تقوا و به عبارتي قرب فرايض و نوافل است، مظهر و مجلاي ظهور و تجلي کمالات حق مي گردد. هر چه انسان ظرفيت خود را براي ظهور خداوند آماده تر کند، خداي متعال با کمالات خويش در انسان بيشتر ظهور و تجلي مي کند و انسان به خداوند نزديک تر خواهد شد.
بنابر اين تفسير از قرب، قرب انسان به خداوند هم حقيقي است، يعني اعتباري و مجازي نيست و هم بر تعريف حقيقي انسان و جهان از خداوند استوار است، يعني با اصل ظهوري بودن انسان و جهان سازگار است و مشکلاتي که در تفاسير قبل بود وجود ندارد.

هدف خودسازي:
اکنون که معناي قرب انسان به خداوند کاملا روشن شد مي توانيم بگوييم: هدف خودسازي قرب و نزديکي مظهري انسان به خداوند و خداگونه شدن است. خداي متعال انسان را به صورت خويش زيبا و کامل آفريد. ان الله خلق آدم علي صورته. (عيون مسائل نفس و شرح آن ، ج 1 ص 82.) و او را خليفه خود در زمين قرار داد. و اذ قال ربك للملائكة اني جاعل في الارض خليفة. (بقره, 30) به خاطر همين ملائکه بر او سجده کردند, قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس. ( بقره, 34) و براي او فراوان پيامبران فرستاد با کتاب هاي آسماني, تا اين خداگونگي را از مرحله استعداد به فعليت درآورند و انسان آينه تمام نماي خدا در روي زمين گردد.
بنابراين خودسازي, روش خدايي شدن يا خداگونه شدن انسان (صبغه الله و من احسن من الله صبغه) و فعليت بخشي به استعداد خليفه اللهي است که از طريق مبارزه با نفس و توحيد و خدامحوري حاصل مي شود.
انسان مانند بطري اي مي ماند که ابتدا پر از هوا است و بايد در طي مراحل خودسازي و تهذيب نفس, آن را از خدا پر کند و هواي نفس را از وجود خويش تخليه نمايد. خودسازي چنين هويتي دارد. پرکردن خود از خدا و خالي شدن از هر چه غير خدايي است.
خودسازي تلاش براي خدايي شدن انسان است، عمر انسان اگر در اين مسير هزينه نشود, خسارت خواهد بود, ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات. انسان در زيانکاري است, مگر کساني که ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند. (عصر, 2و3)
اصولا تمام زندگي فرصتي است براي قرب انسان به خداوند و ظهور هر چه بيشتر خدا در انسان. هدفي که منظور نظر دين و اولياي الهي است, ساختن انسان خدايي است. هر مکتبي الگوي خاصي را براي انسان سازي معرفي مي کند, الگويي که اديان توحيدي معرفي مي کنند, انسان خدايي است، يعني کسي که نفسانيت را به فراموشي سپرده و بنده خدا شده است.
تمامي پيامبران و رهبران ديني براي قرب انسان به خداوند تلاش کرده اند. آنها به هر چيزي که دعوت کرده اند مانند دانش, عدالت, اخلاق و معنويت, همه براي اين بوده است که از انسان موجودي خدايي بسازند.
براي خداگونه شدن و قرب به خداوند بايد انسان محور تمام زندگي, تصميم گيري ها و انديشه هاي خودش را خداوند و خدايي شدن قرار دهد. به طور مثال سخن اش خدايي شود, يعني درباره خدا و صفات خدا و مظاهر خدا و به خاطر خدا سخن بگويد، نگاهش خدايي باشد, خدا پسند باشد به چهره هاي خداگونه بنگرد و به چيزي که خداوند راضي نيست, نگاه نکند. خدايي بيانديشد, يعني به خدا بيانديشد و براي شناخت حقيقت هستي تلاش کند و براي خدا فکر و انديشه اش را به کار بياندازد و نيز خداگونه عمل کند. انبياي الهي اينطور بودند, تمام فکر و ذکر آنها خدا بود. مثل اينکه انسان هاي الهي جز خدا و رابطه با او, شناخت و عبادت او, دعوت به او و جهاد در راه او, کار ديگري در اين جهان نداشتند.
نمونه هاي اينگونه افراد که از آنان به عنوان مرد خدا, ولي خدا, سالک و عارف ياد مي شود, فراوان اند, ولي ما در اين زمان با يک نمونه آشکار روبرو هستيم و آن امام خميني (رض) است. مردي که خداي متعال تمام وجود او را احاطه کرد بود و به تمام اعضا و جوارح و جوانح او نفوذ و سرايت داشت و مي توان گفت خداوند تمام کشور وجودش را تصرف کرده بود و حرف و انديشه و عملش همه خدايي شده و در حقيقت فاني در خدا و غرق در درياي حقيقت الهي گشته بود.
ارزش هر کسي هم در آستان توحيد به اين است که خداوند در او نفوذ کند. به هر مقدار که خدا در انسان ظهور و سريان پيدا کند, آن انسان به همان مقدار ارزش پيدا مي کند. ارزش اولياي خدا به حضور خدا در آنها است, به ظهور خداوند در آينه وجود آنها است. تقرب انسان به خداوند هم به همين معناي خدايي شدن و خداگونگي انسان از طريق ظهور کمالات الهي در او است.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ق.ظ ]




بزرگترین دام شیطان برای انسان

بزرگترین دام شیطان برای انسان

اگرچه ما از شرّ شیطان به خدا پناه می بریم اما گاه با یک حال و حس درونی خود را در بزرگترین دام او می اندازیم.

به گزارش مشرق، حسد یکی از صفات مذموم انسان است که زمینه انحراف و سقوط او را فراهم می کند، از این رو در روایات بشدت از آن نهی و آثار سوء اش بیان شده است.

پيامبر خدا (ص) می فرمایند: «از حسادت بپرهيزيد؛ زيرا حسنات و نيكي ها را فرو مى خورد، همچنان كه آتش هيزم را.»

امیرمومنان علی (ع) می فرمایند: «حسادت، عيبى رسوا و بُخلى سهمگين است و حسود، تا به آرزوى خود درباره محسودش نرسد، آرام نمى گيرد.»

ایشان همچنین فرموده اند: «آفرين بر حسادت! چه عدالت پيشه است! پيش از همه صاحب خود را مى كشد!»

و نیز می فرمایند: «حسادت، دام بزرگ ابليس است.»

رسول خدا (ص) فرموده اند: «هان! بيمارى امت هاى پيشين به شما سرايت كرده، و آن حسادت است؛ اين بيمارى نه موى سر را ، كه دين را مى تراشد و از بين مى برد.»

امام علی (ع) همچنین می فرمایند: «حسود از بدي ها (ناراحتي هاى ديگران) شاد مى شود و از شادي ها [ى مردم] غمگين.»

امام صادق (ع) نیز در تشریح آسیب های حسادت فرموده اند: «حسود، پيش از آن كه به محسود زيان رساند، به خود زيان مى زند؛ مانند ابليس، كه با حسدورزى، براى خود نفرين خريد و براى آدم عليه السلام برگزيدگى.»

ایشان می فرمایند: «آن گاه كه موسى بن عمران در حال مناجات و سخن گفتن با پروردگارش بود، مردى را زير سايه عرش خداوند ديد،. عرض كرد: اى پروردگار من! اين كيست كه در سايه عرش توست؟ خدا فرمود: «اى موسى ! او از كسانى است كه بر نعمت هايى كه خدا به مردم داده است، حسادت نورزيده است.»

امام باقر (ع) نیز فرموده اند: «حسد ايمان را مى خورد، همان گونه كه آتش هيزم را مى خورد.»

علاوه بر این، امام صادق (ع) در بیان صفات حسود فرموده اند: «لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غيبت مى كند، در حضور تملّق مى گويد و از گرفتارى ديگران شاد مى شود.»

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-11-05] [ 10:59:00 ق.ظ ]




عوامل چشم چرانی

عوامل چشم چرانی
محرومیت جنسی
ویلهم اشتگل محرومیت های جنسی را عامل این بیماری دانسته و می گویند: محرومیت های جنسی باعث می شود که (لی یبدو) در اعصاب چشم متمرکز شود، با این تمرکز، بستگی عصب چشم با اعصاب جنسی توسعه یافته وشخص از چشم چرانی لذت می برد و با دیدن اندام جنس مخالف تحریک می شود. [۹]

خودنمایی زنان
بیشترین عامل بروز بیماری چشم چرانی در مردان حس خودنمایی در زنان است. مردان به طور طبیعی نسبت به زیبایی و اندام جنس مخالف حساس اند و زنان بد یا بی حجاب با خودنمایی در عرصه جامعه این گرایش مردان را تحریک می نمایند.

شان نزول آیه غض بصر
در تفاسیر شیعه و سنی ذیل آیه ۳۰ سوره نور، نقل کرده اند که: «روزی در هوای گرم مدینه، زن جوانی در حالی که روسری خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بناگوش او، پیدا بود، از کوچه ای عبور می کرد، مرد جوانی از انصار، آن حالت را مشاهده کرد و چنان غرق تماشا شد که از خود و اطرافش غافل گردید و به دنبال آن زن حرکت نموده تا این که صورتش به شی ای اصابت کرد و مجروح گردید، هنگامی که به خود آمد، خدمت پیامبر(ص) رفت و جریان را برای او بیان داشت، این جا بود که آیات سوره مبارکه نور در مورد پوشش زنان نازل گردید. [۱۰] [۱۱] [۱۲]

تفسیر آیه غض بصر
قرآن کریم برای رفع این معضل اجتماعی در آیات شریفه سوره نور، از یک طرف مؤمنان اعم از زنان و مردان را مخاطب قرار داده دستور می دهد که نگاه های خود را کوتاه ساخته و به نامحرم خیره نشوند و از فساد و آلودگی دوری کنند.

و از سوی دیگر به خانم ها دستور می دهد پوشش مناسب را رعایت کرده و زیورآلات خود را آشکار نسازند. تا حوادث نظیر حادثه ای که آیه در ارتباط با آن نازل شده است، اتفاق نیفتد و جوانان از خود بی خود نشده و دنبال زنان و دختران نامحرم راه نیفتند و امنیت و آرامش خود و دیگران را خدشه دار نسازند.

 


امنیت زنان با پوشش اسلامی
در سوره احزاب نیز در یک جا به خانم ها دستور می دهد: «در محاورات روزمره حالت عادی داشته و با ناز و کرشمه و طنازی صحبت نکنید و در کوچه و خیابان با بدن های نیمه عریان و لباس های بدن نما، ظاهر نشوید». [۱۳]

چند آیه بعد می فرماید: «با چادر و مقنعه اندام خود را بپوشانید». [۱۴]

تمام این برنامه و تأکیدها برای آن است که: مردم، زن ها را به عنوان افراد عفیف و پاکدامن بشناسند و موجبات آزار و اذیت آنان را فراهم نسازند. [۱۵]و چشم طمع ندوزند. [۱۶]

و در نتیجه امنیت و آرامش قشر خانم ها در سایه چادر و رعایت ضوابط شریعت و پوشش اسلامی، تأمین شود.

مبارزه رهبران با شهوت پرستان
در ادامه قرآن کریم می فرماید: با این راه و روش، اگر بیماردلان هوسباز اصلاح نشدند و به آزار و اذیت خانم ها ادامه داده و امنیت و آرامش آنان را تهدید کردند. برخورد شدیدتری با آنان صورت خواهد گرفت:
«اگر منافقان و بیماردلان «شهوت پرست» و کسانی که در شهر، اضطراب و نگرانی به وجود می آورند از اعمال زشت خود دست برندارند، ترا «ای رسول» علیه ایشان می شورانیم، در آن صورت، مدت کمی در مجاورت با تو در این شهر زندگی خواهند کرد و نابود خواهند شد». [۱۷]

رعایت چشم چرانی مقدمه تکامل
از مجموع مطالب یاد شده این نتیجه به دست می آید که رعایت حجاب و پوشش اسلامی برای زنان و مردان مؤمن و مسلمان، تکلیف الهی است.

رعایت آن، علاوه بر این که موجب عمل به دستورات الهی می شود، شخصیت فردی اجتماعی و معنوی انسان محجوب و پاکدامن، سیر صعودی پیدا کرده و نردبان تعالی و تکامل را یکی پس از دیگری طی خواهد کرد و از سوی دیگر در تأمین بهداشت روحی و روانی و آرامش خانواده‌ها و صفا، نورانیت و امنیت در جامعه نقش به سزایی ایفا می کند.

به امید روزی که جوامع اسلامی و انسانی از تمام آلودگی ها تصفیه شود و زمینه حضور زنان و دختران بدون دغدغه و دلواپسی، در اجتماعات فراهم شود.

 


عواقب چشم چرانی
غفلت
عامل غفلت و فراموشی: چشم چرانی یکی از مصادیق حب دنیا و عامل مهمی برای بروز غفلت از یاد خدا و خود است. غفلت همان چالش اساسی است که انسان در سر راه کمال و سعادت خود دارد و بیداری اولین نیاز او برای حرکت در این مسیر است.

چشم چرانی باعث می شود که انسان هر چه بیشتر به خواب رود و از بیداری و یاد خدا دور ماند.

حضرت علی ـ علیه السلام ـ درباره مواظبت و حفاظت از چشمها فرمود: چیزی در بدن کم سپاستر از چشم نیست، خواسته‌اش را ندهید که شما را از یاد خدا باز می دارد.
” لَیسَ فِی الْبَدَنِ‌ شَیءٌ اَقَلَّ شٌکراً مِنَ الْعَینِ فَلا تُعطوها سٌؤلَها فَتَشْغَلکم عَنْ ذِکرِ اللهِ‌ عَزَّ وَجَل “. [۱۸]

اولین قدم انحرافات
اولین گام انحراف عملی: چشم چرانی و نگاه به نامحرم، گذرگاه ورود به منجلاب انحرافات و فساد جنسی است.

نگاه های آلوده، تخم شهوت را در دل بارور ساخته، صاحبش را به فتنه، انحراف و گناه مبتلا می کند.

حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: چشم چرانی، تخم شهوت را در دل می کارد و چنین کاری برای نگاه کننده کافی است که منشأ فتنه گردد.

نگاه کردن به ناموس دیگران،‌ خواست شیطان است. چشمی که تیرهای آلوده نگاه را به نامحرمان پرتاب می کند، محل کمین شیطان است. شیطان از کمان چشم های او ناموس دیگران را نشانه می گیرد.
“اَلنَّظرَةُ بَعْدَ النًّظرَةِ تَزرِعُ فی الْقَلبِ الشَّهْوَةَ وَ کفی بِها لِصاحِبِها فِتْنَ". [۱۹]

پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: نگاه به نامحرم تیر زهرآلودی از تیرهای شیطانی است. انَّظَرُ سَهمٌ مَسْموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبلیسَ… . [۲۰]

پس باید مراقب چشمان خویش باشیم، تا شیطان از آن برای تخریب ایمان ما و ناموس مردم استفاده نکند.

حسرت طولانی
حسرت و اندوه طولانی: امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: چه بسا نگاه هایی که غصه های طولانی را در پی دارد.

به این معنی که چشم قوی ترین ابزار حسی است. یعنی میدان آستانه تحریک چشم از بقیه حواس بیشتر است و بیشترین تحریکات حسی را دریافت می کند و این دل است که بعد از نگاه به کار می افتد یعنی آنچه را دیده، می بیند، دل طلب می کند و چون امکان رسیدن به آنچه دیده شده فراهم نمی شود؛ افسردگی و رنجوری عاید انسان می شود.

از فحوای حدیث رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ که فرمود: همه چشمها روز قیامت گریانند جز سه چشم: چشمی که از ترس خدا بگرید، چشمی که از نامحرم فرونهاده شود، چشمی که در راه خدا (و پاسداری از کیان اسلام) شب زنده دار باشد، فهمیده می شود که علاوه بر حسرت دنیوی، فرد چشم چران در آخرت از فرط حسرت و پشیمانی چشمانی گریان خواهد داشت.
” کلُّ عَینٍ باکیةٌ یومَ القِیامَةِ اِلّا ثَلاًًثَةُ اَعینٍ: عَینٌ بَکتْ مِنْ خَشیةِ اللهِ وَ عَینٌ غَضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللهِ وَ عَینٌ باتَت ساهِرَة فی سبیلِ الله". [۲۱]

از بین رفتن امنیت جامعه
به خطر افتادن امنیت و سلامت جامعه: در واقع، نگاه های آلوده، مسموم و شهوت انگیز، آتش درون را شعله ور می سازد که فرایند و محصولی جز فحشا، سیاهی دل؛ مشکلات و نارسایی هایی اجتماعی، نخواهد داشت. چشم چرانی دام شیطانی، بذر شهوت و رویشگاه فسق و فجور است که دل را می لرزاند، آرامش و ثبات را سلب نموده و باعث هرج و مرج و فتنه و فساد در جامعه می شود.

لذا چشم چرانی، این تیر مسموم و زهرآلود شیطانی اگر بدون قید و بند، رها شود یقیناً سلامت و امنیت طرفین را به خطر می اندازد، جوان و نوجوانی که به کوچه و خیابان راه می افتد اگر دستور اسلام را رعایت نکرده و نگاهش را کوتاه نکند و از طرف دیگر، کسانی که باید حجاب و پوشش اسلامی را رعایت کنند، رعایت نکنند، چشم جوان به صحنه های شهوت انگیز خواهد افتاد، و نیروی قدرتمند شهوت به جوشش و غلیان آمده و تحریک خواهد شد، درچنین شرایط حساس و خطرناکی، این جوان، یا باید به عیاشی، فساد و تجاوزگری روی آورد و به خواسته های قوه شهوانی جواب مثبت دهد، امنیت خود و دیگران را به خطر اندازد، و یا با تخیل و تصور، با حالت افسرده و پریشان، زندگی بیمار گونه خود را ادامه داده آسایش و آرامش خانواده را برهم زند.

ایجاد نگرانی
ایجاد نگرانی و اضطراب: آنچه از مجموع آیات، روایات و تجربیات کارشناسان به دست می آید این است که: چشم چرانی های هوس آلود بدحجابی و بی حجابی زنان و دختران بی بند و بار از جمله عوامل مؤثر در ایجاد اضطراب ونگرانی افراد و خانواده ها و هرج و مرج و ناامنی در جامعه به حساب می آید. در طرف مقابل اگر اصول و ارزش های اسلامی از جمله حجاب و پوشش اسلامی، رعایت شود از چشم چرانی و نگاه های آلوده جلوگیری به عمل آید وخانم ها در نشست و برخواست و صحبت ها و مکالمات روزمره، دستورات شرع مقدس را رعایت کنند یقیناً زمینه های فساد زدوده شده دام های شیاطین برچیده خواهد شد، آرامش روحی و روانی برای افراد و خانواده ها، نظم، ثبات و امنیت در جامعه پدید خواهد آمد.

امام علی(ع) می فرماید: «کسی که نگاهش را کاهش دهد، قلبش آرام می گیرد». [۲۲]

آرامش قلب بالاترین نعمت
و نعمتی بالاتر از آرامش قلب، وجود ندارد. این موهبت بزرگ اگر در اعضا و افراد جامعه، محقق شده و تجلی پیدا کند، جامعه نیز به طبع اعضا و افراد خود، دارای امنیت و آرامش خواهد شد.
ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد
این همه آفت که به تن می رسد از نظر تو به شکن می رسد
دیده فرو پوش چو دُر در صدف تا نشوی تیر بلا را هدف

عذاب اخروی
عذاب اخروی: علاوه بر ابتلا به عواقب دنیوی، «چشم ناپاک» از عذاب و شکنجه الهی نیز بی نصیب نمی ماند.

رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: آن که چشمانش را از نگاه به زن نامحرم پر کند، روز قیامت، خداوند چشمانش را با میخ های آتشین و از آتش پر کند، تا وقتی که به حساب مردم رسیدگی کند، سپس امر می شود که او را به جهنم ببرند.
“مَنْ مَلَاَ عَینَیهِ مِنِ امْرَأَةٍ حَراماً حَشاهُما اللهُ عَزَّ وَجَلَّ یوْمَ القِیامَةِ بِمَسامیرَ مِنْ نارٍ وَحَشاهُما ناراً حَتّی یقْضِی بَینَ‌ النّاسِ ثُمَّ یؤمَرُ بِه اِلَی النّارِِِ". [۲۳]

 


نتایج چشم پاکی
چشم پاکی و نتایج آن : هر یک از اعضای بدن مؤمن نسبت به عبادت پروردگار متعال وظیفه خاصی بر عهده دارد که اگر بدان وظیفه عمل کرد، ارزشمند است.

چشمی که به نگاه حرام آلوده نگردد، سبب برکات زیر می گردد:
دیدن عجایب
۱- دیدن شگفتیها: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: چشمهایتان را (از نامحرم) بپوشانید تا عجایب و شگفتیها را ببینید. “غُضُّوا اَبْصارَکم تَرَوْنَ الْعَجائِبَ". [۲۴]

راحتی قلب
۲- راحتی قلب: امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: آنکه از نامحرم چشم خود را فرو نهاد، قلبش را راحت کرده است. “مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ". [۲۵]

نیک خویی
۳- نیک خویی:‌ همچنین آن حضرت فرمود: کسی که نگاه‌هایش کنترل شود، صفاتش نیکو گردد. “مَن‌ غُضَّتْ اَطرافُهُ حَسَنَتْ اَوصافُهُ". [۲۶]

پاداش الهی
۴- پاداش الهی: امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: هر کسی زنی را ببیند و بلافاصله دیده اش را به آسمان بدوزد یا چشم فرو بندد، چشم باز نگرداند مگر اینکه خداوند حوریان بهشتی را به عقد او در آورد. “مَنْ نَظَرَ اِلی امْرأَةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ اِلی السَّماءِ اَوْ غَمَضَ بَصَرَهُ لَمْ یرْتَدَّ اِلَیهِ بَصَرُهُ حَتّی یزَوَّجَهُ اللهُ مِنَ الْحُورِ العینِِ". [۲۷]

چشیدن شیرینی ایمان
۵- چشیدن شیرینی ایمان:پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: نگاه (به نامحرم) تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است و هر کس آن را از ترس خدا ترک کند، خداوند چنان ایمانی به او عطا کند که شیرینی اش را در دل خویش احساس کند. “اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مَسموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبْلیسَ‌ فَمَنْ تَرَکها خَوْفاً مِنَ اللهِ اَعطاهُ اللهُ ایماناً یجِد حَلاوَتَهُ فی قَلْبِهِِ". [۲۸]

بروز صفت شجاعت
بروز صفت شجاعت: شجاع ترین مردم کسی است که بر خواهش نفسانی اش چیره شود. “اَشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبُ هَواهُ". [۲۹]

درمان چشم چرانی
معالجه خوی زشت چشم چرانی:
قرآن مجید حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ را به عنوان قهرمان میدان «عفاف» مطرح می کند تا جوانان مسلمان که در پی قهرمان یابی و الگوپذیری هستند، از یوسف ـ علیه السلام ـ که شجاعترین مرد روزگار خود در مخالفت با هوای نفس و شیطان بود پیروی کنند.

استمداد از خداوند
نکته شایان توجه در داستان حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ"استمداد” از خدای سبحان و پناه بردن به قدرت سرمدی اوست که هیچ چیز جز ایمان به پروردگار نمی تواند جلوی نفس سرکش و غریزه نیرومند شهوت را بگیرد.

از امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ سؤال کردند: به کمک چه چیزی می توان چشم از نامحرم پوشید؟ پاسخ داد: با خاموش کردن آتش شهوت، زیر نظر قدرتمندی که بر مخفیگاهت آگاه است. “بما یستعان علی غمض بصر؟ قال بالخَمُودِ تَحْتَ السُّلطانِ الْمُطَّلَعِ عَلی سَتْرِک". [۳۰]

توجه به مکافات عمل
نکته ظریف دیگری که در مسأله ناموس ‌نهفته است و روایات نیز آن را تأیید کرده اند این است که به هر دستی بدهی به همان دست پس می گیری، چنان که فرموده اند: آن طور که جزا دهی جزا بینی. “کما تُدینُ تُدانُ". [۳۱]

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: در زمان حضرت موسی ـ علیه السلام ـ مردی با زنی زنا کرد وقتی به خانه خویش آمد، مردی را با زن خود دید، آن مرد را نزد حضرت موسی آورد و از او شکایت کرد.

در آن لحظه جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: هر کس به ناموس دیگران تجاوز کند به ناموس اش تجاوز کنند. حضرت موسی به آن دو فرمود: با عفت باشید تا ناموستان محفوظ بماند. [۳۲]

بنابراین، مؤمن با غیرت هرگز به ناموس دیگران نگاه حرام نمی کند، چرا که نمی خواهد کسی به ناموسش نظر بد داشته باشد.

هر که باشد نظرش در پی ناموس کسان پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان

شخصی از امام صادق ـ علیه السلام ـ پرسید: آیا نگاه کردن به پشت سر زنهایی که عبور می کنند جایز است؟ حضرت پاسخ داد: اگر به ناموس شما این گونه نگاه کنند، خوشنود می شوید؟! آنگاه فرمود: برای مردم همان را بخواهید که برای خود می خواهید. [۳۳]

عدم خلوت با زن نامحرم
یکی دیگر از راه های پیشگیری از انحراف این است که مؤمن با نامحرم در جای خلوت اجتماع نکند، چرا که دور از چشم مردم، زمینه لغزش و انحراف فراوان است.

پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: آن که به خدا و روز جزا ایمان دارد نباید در جایی بخوابد که صدای نفس زن نامحرم شنیده می شود. “مَنْ کانَ یؤْمِنُ بِاللهِ و الیوْمِ الاخِرِ فَلا یبیتَ فی مَوْضِعٍ تُسمَعُ نَفَسُ امْرأَةٍ لَیسَتْ لَهُ بِمَحرَمٍ". [۳۴]

اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتی باشند که کسی در آنجا نباشد در حالی که دیگری هم نتواند وارد شود چنانچه بترسند که به حرام بیفتند، باید از آنجا بیرون بروند. [۳۵]

امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ فرمود: هیچ مردی با زنی(نامحرم) خلوت نکند. اگر مردی با زن بیگانه ای خلوت کند، سوّمی آن دو شیطان است. “لا یخْلُوا بِامْرَأَةٍ رَجُلٌ، فَما مِنْ رَجُلٍ خَلا بِامْرَأةٍ الّا کانَ الشًّیطانُ ثالِثَهُما". [۳۶]

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ق.ظ ]