نرجس
 
   



معنا و مفهوم امانت

یکی از خصایل اخلاقی انسان که دارای ارزش و اهمیت فوق العاده ای است، امانت و امانت داری است.

امانت در فرهنگ لغت، دارای معانی مختلفی است; پاس داری، حفاظت، امـنـیـت، امـان، مـواظبت، مراقبت، رازداری، نگه داری، آسایش و آرامـش روح و جـان از جـمـلـه مـعانی امانت است و مفاهیمی چون: خـیـانـت، دزدی و چـپـاول، بی وفایی، ایجاد رعب و وحشت، نیرنگ، جـاسـوسـی، نـفاق، بهتان، کتمان حقیقت و بی مبالاتی در نگه داری اسرار، متضاد آن می باشد.

امـانـت بـه عنوان یکی از صفات اخلاقی و ملکوتی، دارای واژه های زیـبـا و مـقـدسـی اسـت. وجـود این واژه ها نشان دهنده قداست و شایستگی خارق العاده ای می باشد که در متن امانت نهفته است.

ایـن خـصـلت معنوی و روحانی، در روح و روان انسان های پاک سیرت وجـود دارد و هـمـواره در گـفـتـار، رفتار، کردار و اعمال آنان نمایان است.

اگـر بـا دیدی وسیع تر به متن امانت بنگریم، درمی یابیم که حتی افـراد لاابالی و بی ایمانی که بویی از انسانیت و حسن خلق نبرده انـد و بـعـضا ظلم و ستم می کنند، به نوعی شیفته و جذب امانت و امـانـت داران مـی شـوند. دلیل آن این است که امانت دربردارنده امـنـیـت و امـان است. کلمه ای که با شنیدن نام آن، نوعی آرامش خـاطـر و آسـایـش خـیـال را برای انسان به ارمغان می آورد و در پـنـاهش امنیت روح و روان او را تضمین می کند و از هر گونه خوف و ترس در امان می دارد

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[شنبه 1395-11-09] [ 08:05:00 ق.ظ ]




خیر دنیا و آخرت

«اِنّ حسن الخلق ذهب بخیر الدنیا و الاخره»[7]؛ با حسن خلق، خیر دنیا و آخرت را بدست آور. اگر می خواهی در این دنیا بهترین را داشته باشی و راحت زندگی کنی، خوش اخلاقی کن. «خیر» در عربی جزء صفات تفضیلی بوده و معنای «بهترین» را می دهد: با اخلاق نیکو هم دنیای خودت و آرامش دیگران و هم آخرتت تأمین است بالاتر از این دیگر چه می خواهیم؟ محبوب ترین و نزدیک ترین مکان را در قیامت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم داشته باش:

«احبکم الیَّ و اقربکم منی یوم القیامه مجلساً، اَحسَنکم خلق»[8]؛ «محبوب ترین شما نزد من و نزدیک ترین جایگاه را به من در قیامت، خوش اخلاق ترین شما دارد.»

خوش اخلاق که موجب آسایش و آرامش خودت در این دنیاست چرا که مسلماً کسی که حسن خلق دارد، دیگران هم او را دوست داشته و از مصاحبت با او لذت می برند و لذا وسیله راحتی یکدیگر را فراهم می کنند و مایه آرامش هم هستند و حتی بنا بر حدیث دیگر خداوند روزی مادی انسان خوش اخلاق را هم افزایش می دهد، و در قیامت نیز (بنا بر حدیثی که ذکر شد) بالاترین جایگاه و محبوب ترین انسان ها نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است چرا که به فرموده خود حضرت با فضیلت ترین عمل در وزنه اعمال فرد، خوش اخلاقی می باشد:

«ما یوضع فی میزان امری مؤمن یوم القیامه افضل من حسن الخلق»[9]؛ «در قیامت در ترازوی اعمال فرد مؤمن هیچ چیز با فضیلت تر از حسن خلق گذاشته نمی شود.»

یادآوری: سفارشات و روایات خوش خلقی، مجوزی نمی شود که فقط خوش خلق باشیم و نماز و روزه و دیگر واجبات را کنار بگذاریم تا بدین بهانه به بهشت برویم!

اگر کسی دارای حسن خلق باشد هر چند به درجه نمازگزار و روزه دار واقعی نرسیده باشد خداوند او را به آن درجات نائل می کند: «همانا عبد در بعضی عبادات دارای کوتاهی است اما چون دارای حسن خلق است خداوند او را به درجه روزه دار قائم می رساند.»

در عالم میزان که هیچ چیز و حتی مثقال ذره ای هم نادیده گرفته نمی شود با فضیلت تر و حتی بنا بر حدیث دیگری اول چیز هم که در میزان گذاشته می شود[10] حسن خلق است. حال تصور کن اگر کسی اخلاق خوبی نداشته باشد که از آن به عنوان بافضیلت ترین و بهترین چیز یاد شده، هر چند هم که نماز و روزه و دعا داشته باشد ارزشی ندارد و دچار حسرت عظیم و خسران و ندامت بزرگ قیامت است: «اگر کسی اخلاق خوبی نداشته باشد که با مردم مدارا کند برایش عملی وجود ندارد.»[11]

«اِنَّ مَن لم یکن له خلق یداری به الناس، لم یقم له عمل»؛ و بالعکس اگر کسی دارای حسن خلق باشد هر چند به درجه نمازگزار و روزه دار واقعی نرسیده باشد خداوند او را به آن درجات نائل می کند: «همانا عبد در بعضی عبادات دارای کوتاهی است اما چون دارای حسن خلق است خداوند او را به درجه روزه دار قائم می رساند.»[12]

و اینجاست که انسان مصاحبت با فرد خوش اخلاق را به فردی که در ظاهر چه بسا با ایمان باشد، ترجیح می دهد. چرا که به فرموده پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می خواهد از شرورترین افراد در امان باشد.

«سُوءُ الخلقِ شومٌ و شِرارکم اَسوَءُکُم خُلقاً»[13]؛ «بدخوئی شوم است و شرورترین شما بدخوترین شماست.»

پناه می بریم به خداوند متعال از سوء خلق و اثرات مهلک آن در روح و جانمان و اینکه از شرورترین آدمیان باشیم

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-11-06] [ 08:54:00 ق.ظ ]




چگونه رزق خود را افزایش دهیم؟

1

 

 

 


«وَ اِنَّ الحسن الخلق فی الجنه لامحاله»[1]؛ «بدون شک خوش اخلاق در بهشت است.»

گویی هر صفت و عنوان برتری در احادیث و بیان ائمه اطهار (ع) و بزرگان دین برای حسن خلق ذکر شده:

بهترین، مقرب ترین، کامل ترین، دوست داشتنی ترین ، شریف ترین ، افضل ترین و… و حتی صفتی که از آن به عنوان نصف دین و صفت خداوند بزرگ هم یاد شده برای خلق نیکوست


«حسن الخلق ، خلق الله الاعظم »[2] و « حسن الخلق نصف دین »[3]؛ حسن خلق، خلق خداوند بزرگ تر است.» و «نصف دین خلق نیکوست »

 

«حسن خلق» یعنی چه؟

«خُلق» یا «خُلُق» به معنای خوی و سرشت است که عبارت است از «چگونگی نفس و باطن انسان و نقطه مقابل آن» «خَلق» است که به معنای چگونگی جسم و ظاهر است. همان طور که جسم متصف به نیکی و زشتی می شود نفس نیز چنین است ولی ویژگی های نفس تحت اختیار و اراده انسان است.[4] چرا که اسباب و دلایل خصوصیات نفس برخلاف ویژگی های ظاهری جسمانی، اختیاری است. زیرا مشکل نفس و روحِ انسان تابع صفات درونی و دنیایی اوست و مطابق حالات و ملکات و صفات همان شکل می گیرد. توضیح مطلب اینکه روح انسان با اعمال و کردار خوبش می تواند به صورت و ظاهری بسیار زیبا و دلنشین شکل بگیرد و یا مطابق اعمال و کردار ناپسند صاحبش صورتی زشت و کریه المنظر داشته باشد مثلاً در روایت است که صورت باطنی فرد بدخلق مانند سگ است.

اما کلمه «حسن خُلق» که بسیار در احادیث مختلف ذکر شده را می توان به دو صورت معنا کرد:

1- خوشرفتاری با مردم و نزدیکان. اینکه با رویی گشاده و مهربان همراه با کلام خوش و رعایت حقوق آنان باشد، با دیگران برخورد کنیم.

2- به این معنا که فرد جمیع صفات روحی که در نیکویی صورت برزخی یا اخروی انسان مؤثر است، تحصیل کند که البته بدست آوردن اکمل و اتمّ این صفات بسیار دشوار است و تحصیل آن به طور کامل برای اولیائ الهی مقدور و ممکن است.

 

حد حسن خلق

برای شناخت انسان خوش اخلاق و تمیزآن از دیگران و یا محکی برای خودمان که بدانیم جزو این گروه به حساب می آییم یا خیر به پای میز قضاوت ائمه اطهار (علیهم السلام) می رویم و از چند بیانی نورانی استفاده می کنیم:

شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: «حد حسن خلق» چیست؟

حضرت در پاسخ فرمودند: «با هر که روبه رو می شوی فروتن باشی و با نرمی و ملایمت رو به رو شوی.»

اگر بخواهیم به زبان خودمان معنا کنیم یعنی این که مردم جرأت کنند حرفی را با ما مطرح کنند و بدانند که با نرمی و ملایمت هم روبه رو می شوند نه با ترش رویی و درشتی. در حدیثی دیگر حد حسن خلق را این گونه تعریف می کنند:

«اِنَّ حَد حُسنِ خُلق اَن تَلینَ جائیکَ و تَطیبَ کَلامکَ و تُلقی اَخاک بِبُشر حُسن»[5]؛ همانا حد خوش خلقی این است که خویت نرم و کلامت نیکو و برادرت را با روی خوش ملاقات کنی.»

کسی که حسن خلق دارد، دیگران هم او را دوست داشته و از مصاحبت با او لذت می برند و لذا وسیله راحتی یکدیگر را فراهم می کنند و مایه آرامش هم هستند و حتی بنا بر حدیث دیگر خداوند روزی مادی انسان خوش اخلاق را هم افزایش می دهد

خویت نرم نه آن چنان که اگر کلامی مخالف خود شنیدی سریع برآشفته و درشتی کنی، بلکه به آرامی و کلامی نیکو و روی گشاده و پرمهر و محبت با برادر ایمانی ات برخورد کن. در حدیثی زیبا نیز خوش اخلاقی را سبک بالی، مهربانی و نرمی و بخشودگی مؤمن بیان می فرماید:

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:53:00 ق.ظ ]




 

حرام خواري مانع اصلي خودسازي

خوردن مال حرام چه تاثيري بر روح انسان دارد؟

پرهيز از حرام خواري و در کنار آن پرهيز از گناه دو پايه اصلي سلوک الي الله و اصولي ترين کاري است که يک مراقب بايد انجام دهد. اغلب کساني که در اين امر خطير موفق بوده اند، به خاطر اين است که اجازه نداده اند مال حرام داخل زندگي آنها شود، زيرا به اين نکته واقف اند که حرام خواري از موانع اصلي خودسازي است، بنابراين مومن هميشه در تغذيه خود مي انديشد و مراقب است که چه مي خورد، به خلاف کافر که برايش فرقي نمي کند غذايش حلال باشد يا حرام.
در قرآن کريم خـداوند بين تغذيه کافران و مومنان تفاوت قائل شده است . در مورد کافران مي فرمايد: (والّذيـن کـفـروا يـتمتعون و ياکلُون کَما تاکُل الانعام والنار مثوي لهم. كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مي‌گيرند و همچون چهارپايان مي‌خورند و آتش جايگاه آنان است. (سوره محمد، آيه 12)
توضيح آنکه حيوانات علف مي خورند بي آنکه بدانند از کجا آمده ، حلال است يا حرام ؟ غصبي است يا مباح ؟ کافران نيز غـذا مـي خـورنـد بـي آن کـه بـه رجـس و پـليـدي و حلال و حرام بودن آن توجه داشته باشند. لذا فرجام مشابه اي دارند.
مؤ منان که به تاثير اخلاقي و معنوي غذا توجه دارند، مقيد به رعايت غذاي پاکيزه و حـلال مـي بـاشـند. مردي خدمت پيامبر(ص ) گفت : دوست دارم دعايم مستجاب شود، حضرت فرمود: (غذاي خود را پاکيزه کن و از هر گونه غذاي حرام بپرهيز.)
خداي متعال به مـؤمـنـان دسـتـور داده شـده فـقـط از غـذاهـاي پـاکـيـزه و حـلال اسـتـفـاده کـنـنـد. (يا ايها الذين آمنوا کلوا من طيبات ما رزقناکم ؛ اي مومنان ! از روزي پـاکـيـزه کـه بـه شـمـا داديم بخوريد.)(بقره، 172)
و در برخي آيات ارتباط تنگاتنگي بين غذاي پـاکـيزه و عمل صالح ديده مي شود. (کلوا من الطيبات و اعملوا صالحا؛ از غذاهاي پاکيزه بـخـوريـد و عـمـل صـالح انـجـام دهـيـد.)(مومنون، 51) زيـرا هـمـچـنـان کـه سـخـن پـاکـيـزه ، عـمـل صـالح را بـه آسـمـان عـروج مـي دهد، غذاي پاکيزه نيز انسان را در جهت کسب کمالات مـعـنـوي و حـفـظ ارزش هـاي اخـلاقـي ياري مي بخشد و به مانند باران پاکيزه موجب رويش سبزه ها و گل هاي معطر در وجود آدمي مي گردد.
اصـحـاب کـهـف که دغدغه حفظ ايمان و معنويت خود را داشتند، وقتي از خواب طولاني بيدار شدند، به دنبال غذايي بودند که پاک و پاکيزه باشد و سبب خاموش شدن نور الهي در وجـود آنـان نـگـردد. بر خلاف غذاهاي خبيث و حرام که موجب تاريکي قلب ، سنگدلي ، و از بـيـن رفـتـن نـور ايمان مي شود.
در آيه اي از قرآن آمده است : شيطان مي خواهد به وسيله شـراب (غذاي پليد) و قمار در ميان شما عداوت و کينه ايجاد کند، و شما را از ياد خدا (مائده، 91) و در آيـه اي ديـگـر خـوردن مـال حـرام را آتـش خـوردن مـعـرفـي کـرده اسـت : (کـسـانـي کـه امـوال يـتـيـمان را به ستم مي خورند (در حقيقت ) تنها آتش مي خورند.) (نساء، 10) و اين بيانگر نقش غـذاي حـرام و خـبيث است که به روح و روان و ايمان فرد خسارت مي زند. امام حسين (ع ) با اشـاره بـه يـکـي از عـلل رفتار پست و ناهنجار کوفيان در کربلا مي فرمايد: (قد مُلئت بطونکم من الحرام ؛ شکم هاي شما از حرام پر شده است .)
مـلاک در اسـتـفـاده از مـواد غـذايـي مـطـابـق آمـوزه هـاي ديـنـي ، غـذاي طـيـب ، حـلال و حـسـن است که با دسـتـگـاه گـوارش هـمـاهـنـگـي کـامـل دارد، لقـمـه پـاکـيـزه که وارد دهان مي شود، تحت اراده خداوند، با اعـمـال هـضـم و جـذب تـرشـحـات دهـان و مـعـده بـه مـواد لازم و مـورد نـيـاز بـدن تـبـديـل مـي گردد. طيب يعني سازگار، موافق ، نيکو، شايسته و لذت بخش که در قرآن کريم به جز غذاي حلال در مورد همسر خوب ، زمين پاک ، سخن شايسته ،فرزند صالح ، زندگي پاکيزه و شجره طيبه به کار رفته است .
غـذاي حـلال غـذاي پـاک تـشـريـعـي اسـت کـه خـداونـد آنـچـه را بـه مـصـلحـت انـسـان ديـده حـلال کـرده کـه بـا دسـتـگـاه هـاضـمـه هـمـاهـنـگ و مـتـعـادل اسـت . وقـتـي انـسـان غـذاي حـلال را بـا نـام خـدا آغاز و با شکر الهي به پايان مي برد، يقينا آن غذا موجب سلامتي ، شادابي و شفابخشي او خواهد شد.
غالباً واژه حلال و طيب چون ايمان و عمل صالح با هم ذکر شده اند. غـذاي حـسـن ، برتر از غذاي طيب و حلال است . خداوند از برخي غذاها مانند: انگور، شير، عسل و… به وصف حسن ياد کرده و غذاي شهيدان را غذاي حسن دانسته است .
در مـقـابـل غـذاهـاي طـيـب ، حلال و حسن ، غذاهاي رجس و خبيث ، حرام و سوء قرار گرفته که بـراي انـسـان ضرر و مفسده دارد. نه تنها سلامتي او را به خطر انداخته در خلق و خوي و ايمان او اثر منفي مي گذارد.
در قرآن به خوردن غذاي طيب و حلال سفارش شده و از غذاهاي حرام و خبيث منع شده است : از تـو (اي پـيـامـبـر) مـي پـرسـنـد چـه چـيـز بـراي آنـان حلال است ؟ بگو: غذاهاي پاکيزه براي شما حلال است . يسئلونک ماذا اُحِلَّ لَهُم قل اُحِلَّ لکم الطيبات. (مائده، 4)
فـَکـلوا مـِمـّا رزقـکـم الله حـلالا طـيـّبـا و اشـکروا نعمت الله ان کنتم اياه تعبدون. پس ، از آنچه خدا روزيتان کرده است ، حلال و پاکيزه بخوريد و شکر نعمت خدا را بجا آوريد اگر او را مي پرستيد.( نحل، 114)
بـنـابـرايـن طـبـق آمـوزه هـاي ديـنـي انـسـان مـي تـوانـد بـا رعـايـت غـذاهـاي حلال و حرام از هر نوع غذايي که پاکيزه و حلال است ، اعم از غذاي گوشتي ، پروتئيني و غير آن بهره ببرد و از غذاهاي حرام ، خبيث و مضر براي بدن ، پرهيز کند.
«تأثير لقمه حرام در روايات»
براى لقمه حرام در روايات آثارى بيان گشته است كه به برخى اشاره مى‏نماييم: عدم استجابت دعاها، عدم قبولى نماز، پذيرفته نشدن اعمال صالح، عدم استشمام بوى بهشت، تضعيف ايمان، اخراج از صيانت الهى، كاهش رزق حلال، خروج از ولايت پيامبر (ص) و اهل بيت (ع)، حسرت در روز قيامت، لعن ملائكه، كوردلى. در مقابل لقمه حلال هر چند رنگين نباشد، موجب نورانيت دل و استجابت دعا و آمرزش و حفاظت الهى مى‏گردد ، (ميزان‏الحكمه، ج 2 ، ص 480).
«معناي لقمه حرام»
لقمه حرام معناي گسترده اي دارد و منظور از آن خصوص غذا نيست بلكه منظور هر نوع استفاده بردن از چيزي است كه از راه موازين شرعي و احكام الهي به دست نيامده باشد، چه از راه دزدي باشد يا رشوه يا كلاهبرداري يا كم كاري يا خمس و زكات ندادن يا بدون اجازه صاحبش دست بردن و تصرف كردن.

«نحوه تأثير لقمه حرام»
مسلم اين است كه لقمه حرام در شخصيت و اخلاق انسان مؤثر است، ليكن چگونگى تأثير آن به نحو علت معد و شرطى است، نه علت ايجابى و ايجادى. از اين‏رو تأثير به گونه‏اى نيست كه اختيار را از انسان سلب كند بلكه تنها مسير رسيدن به كمال معنوى را نزديك يا طولانى مى‏كند. به عبارت ديگر آهنگ و ميزان گرايش به سمت نيكى‏ها و بدى‏ها را كمتر يا افزونتر مى‏سازد. مانند خوراكيهاي سر راه بچه مسير انسان براي رسيدن به كمالات معنوي و اخلاقي را نا امن و پيمودن آن را مشكل مي نمايد ولي به اختيار انسان آسيبي وارد نمي كند. چرا كه انسان در انتخاب راه شقاوت و سعادت مختار است. با توجه به آيه 27 سوره آل عمران كه مى‏فرمايد: تُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِ خداوند زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج مى‏سازد. مى‏توان دريافت كه عوامل وراثتى آزادى و اختيار را از انسان نمى‏گيرد زيرا چه بسا انسانهاى زنده دل كه از انسانهاى مرده دل پديد آيند و برعكس (تفسير نمونه ذيل آيه).

«علم به حرام شرط اصلي اثر گذاري»
نكته ديگر اين است كه آثار وضعي لقمه حرام، مال و غذاي مشكوك مربوط به صورت علم و آگاهي است و اگر در صورت عدم آگاهي هم اثر وضعي باقي باشد، كم رنگ تر و كم اثر تر است و با اعمال نيك و نيت خوب و عبادات از بين مي رود - پس در عين حساس بودن و مراقب بودن بايد از وسواس و بدبيني و جستجو در اين مورد پرهيز كرد و تا زماني كه علم به حرام بودن نداريم از بدبيني و ترتيب اثر دادن پرهيز كنيم.
بنابراين لقمه حلال يا حرام هر دو جزء علت است نه تمام علت لذا گاهي از انسان هاي پاك مانند پيامبران و امامان، فرزندان ناشايست به دنيا مي آيند مانند پسر نوح و جعفر كذاب پسر امام حسن عسكري(ع) و گاهي از افراد ناشايست فرزندان پاكي به دنيا مي آيند.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:50:00 ق.ظ ]




معناي لقاء الله

لقاء‌الله به چه معنا است چطور مي شود خدا را ملاقات کرد؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط با اين مركز
1. لقاء رب عبارت است از نيل به مقام قرب پروردگار و مقام قرب نيز همان نزديكي ارزشي هر چه بيشتر به صفات حضرت حق است كه از طريق تحقق و بروز و ظهور صفات الهي در آدميان صورت مي گيرد. به بيان ديگر، انسان به ميزاني كه روح و صفات خداوندي را در خود متجلي كند و به معناي ديگر استعدادهاي فطري و انساني اش را محقق سازد به خدا نزديكتر شده و به مقام قرب و لقاء حق نايل آمده است. لقاء الله بيانگر يك جهت گيري و نشانه يك خط سير معين در روند تعالي وجودي آدمي است .

2.منظور از «لقاء» و ملاقات خداوند سبحان، ملاقات حسى (همانند ملاقات افراد بشر با يكديگر) نيست، زيرا خداوند جسم و رنگ و مكان ندارد كه با چشم ظاهر ديده شود؛ ملاقات حسى لازمه ‏اش جسميت است، و لازمه جسميت هم محدود بودن و نيازمند بودن و فنا پذير بودن است، و هر عاقلى مى ‏داند كه خداوند نمى ‏تواند داراى چنين صفاتى باشد، بنا براين منظور از «ملاقات» يا «رؤيت» در آيات مختلف قرآن _هنگامى كه به خدا نسبت داده مى ‏شود_ ملاقات حسى نيست بلكه شهود باطنى است؛ يعنى انسان چون در قيامت، آثار خدا را بيشتر و بهتر از هر زمان ديگري مشاهده مى‏ كند، ايمان او نسبت به خدا يك ايمان شهودى مى شود و گويي او را با چشم دل آشكارا مى ‏بيند؛ به همين دليل، طبق آيات ديگر قرآن، حتى لجوج‏ ترين منكران خدا هم در قيامت زبان به اعتراف مى ‏گشايند چرا كه راهى براى انكار نمى ‏بينند.
3. لقاء الله به معني فناي در اسما و صفات الهي و مشاهده احاطه قيومي حق و فناي ذات خود و بالعيان، وجود خويش و جميع موجودات را سايه حق ديدن است .
علامه طباطبايي ره ذيل آيه 5 سوره عنكبوت مي نويسد:
مراد از «لِقاءَ اللَّهِ»، قرار گرفتن بنده در حالتي است كه ديگر بين او و بين پروردگارش حجابى نباشد، هم چنان كه روز قيامت چنين خواهد شد، زيرا روز قيامت روز ظهور و آشكار شدن حقايق است: وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ ؛ آن روز يقين مى‏ كنند كه خدا حق آشكار است. الميزان ، ج‏16، ص 102
فناي در اسما و صفات الهي و مشاهده احاطه قيومي حق و فناي ذات خود و بالعيان وجود خويش و جميع موجودات را سايه حق ديدن.
در ملاقات ممکن الوجود با خداوند، اصل ملاقات حقيقتاً وجود دارد و در آن شکي نيست. ولي بايد به شکلي باشد که لايق ملاقات کننده و ملاقات شونده باشد و به اين دليل معناي پنجم معاني صحيح براي لقاء الله است. (1)
با توجه به مطلب فوق با بياني روان تر مي توان گفت لقاء رب عبارت است از نيل به مقام قرب پروردگار و مقام قرب نيز همان نزديکي ارزشي هر چه بيشتر به صفات حضرت حق است که از طريق تحقق و بروز و ظهور صفات الهي در آدميان صورت مي گيرد. به بيان ديگر، انسان به ميزاني که روح و صفات خداوندي را در خود متجلي کند و به معناي ديگر استعدادهاي فطري و انساني اش را محقق سازد به خدا نزديکتر شده و به مقام قرب و لقاء حق نايل آمده است. لقاء الله بيانگر يک جهت گيري و نشانه يک خط سير معين در روند تعالي وجودي آدمي است
لقاء الله از طريق تهذيب نفس و خود سازي حاصل مي‌شود و قتي آدمي چشم جان خود با صيقل ايمان و تقوا پاک کرد چشم دل او به رؤيت جمال حضرت دوست نايل مي‌شود، و اين رؤيت با چشم دل صورت مي‌گيرد و گرنه او منزه از آن است که کسي بتواند او را با چشم سر مشاهده کند. امير مؤمنان در حديث ذعلب جمله زيباي دارد و گفته است «لم أکن بالذّي أعبد ربّاً لم أره؛ (2) من آن کسي نيستم که پروردگاري را که نديده‌ام عبادت نمايم».
از حضرت سؤال شد چگونه او را ديده‌اي؟ حضرت فرمود: «لم تَره العيون بمشاهدة الابصار ولکن رأته القلوب بحقايق الايمان؛ (3) خدا را هيچ چشمي سر نمي‌توانند ببيند لکن قلب با حقايق ايمان او را مشاهده مي‌تواند».
از اين کلام نوراني به روشني بدست مي‌آيد که اولاً خداوند قابل رؤيت است،‌ثانياً رؤيت خدا با چشم ظاهر امکان پذير نيست. بلکه با حقايق ايمان و چشم دل مشاهده مي‌شود.
پس بنا بر اين مراد از لقاء الله رؤيت قلبي و ايمان حق تعالي است که نصيب مردمان پاک مي‌شود و هر کسي توفيق لقاء الله را ندارد.
در اين باره مطالعه کتاب لقاء الله تأليف عارف بزرگ ميرزا جواد ملکي تبريزي بسيار مفيد و سودمند است

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:49:00 ق.ظ ]