نرجس
 
   



 

ای داغ تو آغاز محرم

ای فاطمه ای نگین خاتم

پهلوی تو چون دلم شکسته

ای راز مگوی هر دو عالم

دست نانجیبی بسته دست حیدر

مانده بین آتش دل شکسته کوثر

*مادرم داره میسوزه … خود بی بی فرمود:"والنار تسعر"آتش زبانه میکشید …*

دست نانجیبی بسته دست حیدر

خیره مانده زینب بر پهلوی مادر

دست نانجیبی بسته دست حیدر

مانده بین آتش دل شکسته کوثر

آتشکده س سقیفه آخر

بر خانه مرتضی شرر زد

با قامت خم در این جوانی

زهرای علی دم از سفر زد

بعد از تو امان از دل حیدر…‌

از آن همه غم چه می توان گفت

ای خواندن روضه تو دشوار

*خوندن روضه ی تو دل شنیدن میخواد..‌من یکیشو بگم:*

به پیش چشم ما در داشت میسوخت

همه آیات کوثر داشت میسوخت

میان شعله زهرا داغ میدید

علی هم آن طرف تر داشت میسوخت

*عزیز منو نزنید … همه هست علی رو نزنید … خدا برا هیچ مردی نیاره …*

از آن همه غم چه می توان گفت

ای خواندن روضه تو دشوار

در مجلس ما اشاره کافیست

دیگر نشود حدیث مسمار…

روضه ی تو پیداست از حیرت زینب

*من باورم نمیشه دارن دختر پیغمبرو میزنن ..‌ مادر منو …*

روضه ی تو پیداست از حیرت زینب

غیر غم نمانده هم صحبت زینب

اشک حسن و حسین و زینب

بر خانه به جای مِهر زهراست

بی فاطمه در مدینه دیگر

تنها خبر از غربت مولاست

بعد از تو امان از دل زینب…

*من یه جمله مقتل بخونم … اول ماجرا رو بگم …دومی برا رفیق ملعونش-معاویه-نامه نوشت جریانو تعریف کرد … نمیدونی چه خبر بود!! انتقام همه شما رو گرفتم … نمیدونی پشت در چه خبر بود … یه جایی براش تعریف کرد” فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ یَدَیْهَا مِنَ الْبَابِ‏"بی بی دستاشو به در گرفت … اجازه نمیدم … در رو باز نمیکنم …

“فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ یَدَیْهَا مِنَ الْبَابِ‏ تَمْنَعُنِی‏ مِنْ فَتْحِهِ"من میخواستم در رو باز کنم زهرا نمیگذاشت …*از اینجا به بعدش رو میخونم ترجمه نمیکنم … جات خالی ….*"فَرُمْتُهُ “زهرا بازم مقاومت کرد … داد بزن … ناله کن بچه شیعه …"فَتَصَعَّبَ عَلَیَّ “

*معاویه! اولین کاری که من کردم میدونی چیه؟ دستای زهرا بیرون بود..*

“فَضَرَبْتُ كَفَّیْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِیراً وَ بُكَائا”

زهرا فریاد زد … زهرا گریه کرد

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1395-11-23] [ 10:14:00 ق.ظ ]




نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: 1- اقامه پنجاه و يک رکعت نماز فريضه و نافله در شبانه روز. 2- زيارت اربعين. 3- انگشتر به دست راست کر

امام حسن عسکری علیه السّلام فرمودند:

علامات المؤمنين خمس : صلاةُ الاحدي و الخمسين و زيارةُ الاربعين والتـَختم في اليَمين و تـَعفيرُ الجـَبين و الجَهر ببسم الله الرحمن الرحيم؛

 

نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: 1- اقامه پنجاه و يک رکعت نماز فريضه و نافله در شبانه روز. 2- زيارت اربعين. 3- انگشتر به دست راست کردن. 4- جبين را در سجده بر خاک گذاشتن. 5- در نماز بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن.

وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۷۳ / التهذیب، ج ۶، ص

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-11-20] [ 08:59:00 ق.ظ ]




صفات مومن واقعی از زبان امام علی (ع)

 امام صادق علیه السلام فرمود : مردیکه نامش همام و خداپرست و عابد و ریاضتکش بود ، در برابر امیرالمومنین علیه السلام که سخنرانی می فرمود برخاست و گفت : یا امیرالمومنین !

اوصاف مومن را برای ما آنطور بیان کن که گویا در برابر چشم ماست و به او می نگریم ، فرمود:

ای همام ، مومن همان انسان زیرک و باهوشی است که شادیش بر چهره و اندوهش در دلش باشد ، فراختر دل تر از همه چیز و متواضعتر از همه کس است ، از هر نابودی گریزان و به سوی هر خوبی شتابانست ، کینه و حسد ندارد ، به مردم نمی پرد و دشنام نمی دهد ، عیبجو نیست و غیبت نمی کند ، گردن فرازی را نمی خواهد و شهرت را ناپسند شمرد ، اندوهش دراز و همتش بلند و خاموشیش بسیار است ، با وقار است و متذکر ، صابر است و شاکر ، از فکر خود غمناک است و از فقر خویش شادان ، خوش خلق و نرم خو است ، با وفا و کم آزار است ، دروغزن و پرده در نیست.

 

اگر بخندد دهن ندرد و اگر خشم کند سبکسری نورزد ، خنده اش بر لبهاست و پرسشش برای دانستن و دوباره پرسیدنش برای فهمیدن ، دانشش بسیار و برباریش بزرگ و مهربانیش زیاد است ، بخل نورزد و شتاب نکند ، دلتنگی نکند و مستی ننماید ، در قضاوت خلاف حق نگوید و در علمش بیراه نرود ، از سنگ خارا محکمتر است و در کسب و کار از عسل شیرین تر ، نه حریص است و نه بی تاب و نه خشن و نه پر مدعی و نه متکلف و نه پر کنجکاو ( در امر دنیا ) ، نزاع کردنش نیکو و مراجعه کردنش شرافتمندانه است ، عادلست اگر خشم ورزد ، ملایمست اگر چیزی خواهد ، بی باک و پرده در و زور گو نیست ، دوستیش صمیمانه  وپیمانش محکم و در قرار داد باوفاست

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]




: رفتارهاي (خصوصيات) اجتماعي

1. هجرت و جهاد: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ»[10] كساني كه ايمان آ‌وردند مهاجرت كردند و جهاد نمودند در راه خدا با مالها و جانهاي خود، بزرگترين درجه را نزد خداوند دارند و آنان خود رستگارانند.
2. شهادت طلبي: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشعُرُونَ»[11] و نگوئيد دربارة كساني كه در راه خدا كشته شده‌اند مردگانند بلكه زنده‌گانند اما شما نمي‌فهميد.

3. انتخاب دوست: «لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقيةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ»[12] نبايد مؤمنان كافران را دوست خود گيرند، و هر كس چنين كرد چيزي پيش خدا ندارد، مگر آنكه از ايشان تقيه كند، يك تقيه مصلحتي و بظاهر، براي مدتي دوستي كنيد و خداوند شما را از خود مي‌ترساند، و به سوي خداوند است بازگشت.
4. امر به معروف و نهي از منكر

«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ، بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[13] مردان و زنان مؤمن همه ياور و دوستدار يكديگرند، همديگر را به كار نيكو امر و از كار زشت باز مي‌دارند.
5. پرداخت زكاة: «وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ»[14] مردم با ايمان كساني هستند كه زكات و حقوق مالي خويش را مي‌پردازند.
6. دوري از ربا: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[15] اي مؤمنان ربا را چند برابر نخوريد و تقواي الهي داشته باشيد، شايد رستگار شويد.
7. امانت‌داري: «وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»[16] مردم با ايمان كساني هستند كه رعايت‌گر امانت‌هاي مردم و عهد و پيمانهاي خود با ديگران‌اند.

از اين روهم به ويژگي امانت و امانت‌داري آراسته‌اند و هرگز دست و دل و ديده به خيانت باز نمي‌كنند و هم در زندگي خويش از عهد شكني به دوراند و به پيمان‌هاي خود وفا مي‌كنند.
با توجه به مطالب مذكور روشن مي‌شود، مؤمن كسي است كه اعتقاد قلبي به دستورات خداوند داشته باشد و به آن‌ها عمل كند. در اين صورت است كه محبوب خداوند تعالي مي‌گردد و زندگي نيكو و سعادت‌مندي خواهد داشت «و من يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً»[17]

 هركس تقواي الهي پيشه كند (خدا ترس و پرهيزگار باشد) خداوند راه بيرون شدن (از عهدة گناهان و بلا و حوادث سخت عالم) را بر او مي‌گشايد. و از جايي كه گمان نبرد به او روزي عطا كند و هركه (در هر امري) بر خدا توكل كند خدا او را كفايت خواهد كرد كه خدا امرش (بر همه عالم) نافذ و رواست و بر هر چيز قدر و اندازه‌اي مقرر داشته است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ق.ظ ]




صفات مومنین در قرآن

 

 

صفات مؤمنين در قرآن بطور مفصل بيان شده است ولي براي رعايت اختصار به بعضي از آنها اشاره مي‌نمائيم.

الف: صفات فردي:

1. خشوع در نماز «الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» يعني: «مؤمنين كساني هستند كه در نماز خويش خاشع و فروتن هستند و ديده بر سجده‌گاه خود دارند و به اين سو و آن سو نمي‌نگرند و دلشان در گرو مهر و عشق به خداست.
2. دوري از گفتار و عملكرد بيهوده «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» مردم با ايمان كساني هستند كه از هر گفتار و نوشتار و عملكرد بيهوده و بي‌ثمر و بي‌اهميت روي مي‌گردانند. چراكه به باور آنان چنين گفتار و كردار بيهوده و زشت و ناپسند است و بايد از آن دوري جست.
3. پاكدامني: «وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» آنان (مؤمنان) كساني هستند كه دامن خويش را حفظ مي‌كنند، منظور از حفظ دامن خويش، اين است كه رابطة جنسي آنان تنها در قلمرو خانه و خانواده، و در چهارچوب مقررات شرعي و اخلاقي و انساني است. و هرگز خود را با پستي و زشتي گناه آلوده نساخته، و دامان به حرام و گناه نمي‌آلايند، و چشم و دل و جسم را از حرام حفظ مي‌كنند.
4. دوري از بدگماني، غيبت، بدگوئي، تجس
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»[2] ترجمه: «اي كساني‌كه ايمان آورده‌ايد دوري گزينيد از بعضي گمان‌هاي (بد)، كه آن گمانها گناه است، و تجسس در عيوب ديگران نكنيد (از چيزهائي كه از بدي ايشان بر شما پنهان است) و غيبت و بدگوئي از يگديگر نكنيد.
5. مقام تسليم:
مؤمن تمام امور وجودي خود را به اختيار خداوند واگذار مي‌كند و در قرآن كريم، حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ از خداوند چنين مقامي را مي‌طلبد «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ»[3]
6. مقام يقين:
مؤمن اعتقاد جازم نسبت به اصول دين و فروع دين دارد، مثلاً ممكن نيست انسان اعتقاد قطعي بروز حساب داشته باشد، و همواره آن روز را در خاطر داشته و بياد آن باشد در عين حال پاره‌اي گناهان را مرتكب شود (و بالاخرة هم يوقنون) چنين كسي نه تنها مرتكب گناه نمي‌شود بلكه از ترس، بقرق گاه‌هاي خدا، نزديك هم نمي‎گردد.
7. تواضع و فروتني، «الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[4] (آنان بر روي زمين متواضعانه راه مي‌روند.)
8. حلم و بردباري: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[5] (و زماني كه جاهلان، به آنان خطاب ـ جاهلانه ـ كنند با سلام و بيان خوش جواب دهند.)
9. شب زنده‌داري: «وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً»[6] (و آنان كه شب را براي پروردگارشان به روز مي‌آورند در حالي كه سجده كننده و قيام كننده هستند.)
10. توحيد خالصانه: «وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»[7] كساني هستند كه با خدا معبود ديگري را نمي‌پرستند.
11. كريمانه از لغو گذشتن: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»[8] و چون با لغو مواجه شوند، بزرگوارانه از آن مي‌گذرند.
12. تدّبر در آيات الهي: «وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً»[9] و كساني هستند كه چون به آيات پروردگارشان تذكر داده شوند همچون كرها و كورها بر آن آيات نمي‌افتند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:56:00 ق.ظ ]